تأثیر مبانی توحیدی امام خمینی(رحمه الله) در ایجاد هویّت تمدّنی و اتحاد اسلامی
مصطفی سلطانی 1
محمد جدیداسلامی2
چکیده
شکلگیری هویّت تمدّنی اسلامی، بر محور وحدت اسلامی نکتهایست که شاخصهی مهم و رکن اصلی آن مبانی توحیدی آن میباشد. بر اساس این مبانی انسان و جوامع انسانی به غیر از درگاه حضرت احدیت نباید توجهی به غیر از او داشته باشند. از این جهت مبانی توحیدی امام خمینی(ره) که عامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی ایران است، تأثیری عمیق در ایجاد هویّت تمدّنی اسلامی عصر حاضر داشته؛ مبانی توحیدی امام خمینی(ره) شامل پنج رکن اصلی است که عبارتند از: تحمید، تهلیل، تکبیر، تسبیح و تَوَغُل که اصطلاح خود امام خمینی(ره) است. در نگاه کلی به نظر میآید تحلیل و بررسی «تأثیر مبانی توحیدی امام خمینی(ره)» به شناخت ما در چگونگی ایجاد هویّت تمدّنی اسلامی و نیز در ایجاد و حفظ اتحاد اسلامی از عواملی که موجب ضعف میشود، کمک میکند.
واژگان کلیدی: هویّت، تمدّن، هویّت تمدّنی، مبانی توحیدی، امام خمینی(ره)
مقدّمه
مبانی هر تفکّر، مکتب یا مذهبی بر هویّت فردی، اجتماعی، فرهنگی و تمدّنی آن جامعه یا جوامع اثرگذار است؛ و مقولۀ توحید به عنوان مهمترین اصل، در مبانی کلامی و فکری، نقشی مؤثر در ایجاد و شکلدهی هویّت تمدّنی اسلامی دارد. لذا این مقاله به بررسی تأثیر مبانی توحیدی امام خمینی(ره) در ایجاد هویّت تمدّنی و وحدت اسلامی میپردازد.
برای معرفی مهمترین تأثیرات این مبانی، میتوان به استقلال و آزادی، اتحاد و همبستگی جوامع اسلامی، تقریب مذاهب و کنار گذاشتن اختلافات و نیز آگاهی و بیداری ملّتهای مسلمان اشاره کرد. بنابراین، پرسش اصلی در این مقاله «تأثیر مبانی توحیدی امام خمینی(ره) در ایجاد هویّت تمدّنی اسلامی و اتحاد فریقین چیست؟» میباشد.
مفاهیم و تعاریف
1.هویّت
قبل از پرداختن به مفهوم هویّت تمدّنی اسلامی، ابتدا هویّت باید تعریف شود؛ چرا که کاربرد مفهوم هویّت در حوزههای مختلف علوم انسانی گسترده است و تا زمانی که مفهوم مشخصی از هویّت ارائه نشود، سطوح مختلف آن از جمله هویّت تمدّنی اسلامی را نمیتوان تعریف کرد.
«هویّت»، در لغت، واژهای است که از ریشه «هو» یا «هی» (ضمیر سوم شخص غایب در زبان عربی) گرفته شده است. از حیث معنا نیز با واژگانی همچون «هو هویۀ» و «ماهیت» قرابت معنایی دارد. هر سه این واژگان عمدتاً در ادبیات فلسفی و منطقی کاربرد دارند. به لحاظ حوزه کاربردی در علوم اسلامی، این واژه در ادبیات فلسفی و منطقی به کار میرود، امّا در فکر غربی، مسئلۀ هویّت بیشتر در حوزۀ مباحث روانشناسی و مباحث اجتماعی مطرح است. (کاظمی، و مظاهری، شماره39، ص44).
«با رجوع به فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد در مییابیم که واژۀ هویّت یا identity ریشه در زبان لاتین دارد(identitas که از idem یعنی مشابه و یکسان ریشه میگیرد) و دو معنای اصلی دارد. اوّلین معنای آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است: این با آن مشابه است. معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان سازگاری و تداوم را فرض میگیرد. به این ترتیب، به مفهوم شباهت از دو زاویۀ مختلف راه مییابد، و مفهوم هویّت بهطور همزمان میان افراد یا اشیاء دو نسبت محتمل برقرار میسازد: از یک طرف، شباهت، و از طرف دیگر، تفاوت».(جنکینز، 1391، ص5).
واژۀ «هویّت» به لحاظ اصطلاحی مفهومی عام دارد. این گستردگی در حوزههای مختلف علوم انسانی از فلسفه و روانشناسی گرفته تا مباحث اجتماعی، زمینۀ پیچیدگی این مفهوم را به وجود آورده است. صاحبنظران اختلاف نظر دارند که ماهیت این هویت ریشة درونی دارد یا در ساختار اجتماعی ساخته میشود. به هر روی، دو رویکرد کلّی به هویّت اجتماعی وجود دارد: یکی از منظر روانشنـاسی اجتمـاعی یا جامعهشناسی تعاملگرایانه و دیگری، از منظر دیدگاه پستمدرن و انتقادی. در مجموع، هویّت اجتماعی به فرایندی اشاره میکند که شخص درکی از خویشتن و نسبتش با دیگران پیدا میکند. (کاظمی، و مظاهری، همان، ص45).
از منظر هستیشناختی، هویّت به دوگونه مطرح است. یا در قالب یک سلسله احساسات و «تمایلات» نسبت به موضوعات متنوع دنبال میشود یا در قالب «اشکال آگاهی» فرد از خود طرح میگردد. بر اساس دیدگاه اوّل، هویّت انسانی را باید در تمایلات روانی او دنبال کنیم. (همان، ص45)
«از میان جامعهشناسان، تاجفل و همکارانش ترنر، گیدنز، کاستلز، هاوارد و فیکنیز بحث کردهاند. آنها بهطور کلّی مدعیاند که طبقهبندی اجتماعی افراد و گروهها موجب شکلگیری رفتار بین فردی و گروهی میشود که اعضای گروههای طبقهبندی شده به نفع اعضای گروه خود و به ضرر دیگران خارج از گروه، دست به عمل میزنند. آگاهی از قرار گرفتن در گروه خاص و خارج بودن از گروه دیگر، موجب شکلگیری فرآیندهای تشخص، تمایز، رقابت، و تبعیض مابین گروهی و همکاری و پیوستگی در گروه میشود. این دستهبندیها، به شکلگیری هویّت فردی و گروهی میانجامد».(آزاد ارمکی، 1386، ص132).
جرج هربرت مید، با در نظر گرفتن نظریه هویّت اجتماعی، فرایند دستیابی فرد به احساس و برداشتی کامل از خویشتن را بررسی میکند. از دیدگاه مید، هر فرد به احساس و برداشتی کامل از خویشتن را بررسی میکند. هر فرد هویّت یا «خویشتن» خود را از طریق سازماندهی نگرشهای فردی دیگران در قالب نگرشهای سازمانیافته اجتماعی یا گروهی شکل میدهد. تصویری که فرد از خود میسازد و احساسی که نسبت به خود پیدا میکند بازتاب نگرشی است که دیگران نسبت به او دارند. (گلمحمدی، 1386، ص223).
در مقابل، گروهی با نفی هرگونه ذاتانگاری در مسئله هویّت و دیگر مفاهیم سیاسی اجتماعی، آن را در یک نظام مفهومی و گفتمانی برخاسته از جامعه دنبال میکنند. در واقع، هویّت، یک صورت معنایی استکه بر افرادتحمیل میشود و افراد باید نسبت به این صورت معنایی، خود تعیینکنندگی داشته باشند و نسبت به آن خودآگاهی پیدا کنند. (کاظمی، و مظاهری، همان، ص46).
«هویّت اجتماعی یک بازی است که در آن «رو در رو بازی میشود» هویّت اجتماعی، درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، درک دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چیست. از این رو، هویّت اجتماعی نیز همانند معنا ذاتی نیست؛ و محصول توافق و عدم توافق است، و میتوان در باب آن نیز به چون و چرا پرداخت». (جنکینز،1391، ص7و8).
بنابراین، در تعریف هویّت میتوان گفت: هویّت، تشخص افراد است که این تشخص در پرتو تعریفی که افراد بر اساس تمایزات و تشابهات و با اتکا به فطرت انسانی از خود دارند، شکل میگیرد. لذا برای هویّت، جوهریتی قائل نیستیم، ولی بدان معنا نیست که هویّت را مانند یک سازه در نظر بگیریم که برخاسته از روابط عاطفی و احساسی شکل گرفته در درون یک جامعه یا انعکاسی از صورت معنایی و گفتمانی حاکم در آن جامعه باشد، بلکه در فطرت انسان ریشه دارد. (کاظمی، و مظاهری،همان، ص46 و47).
- تمدّن
مفهوم «تمدّن» به لحاظ لغوی معادل واژۀ لاتینی «civilization» و «مدینه» عرب (شهر) است. درگذشته، تمدّنها را با جوامع شهری، یکسان میدانستند و هرنظام اجتماعی و سیاسی دیگری به جز شهرها را «بدوی» یا در ادبیات یونانیان، «بربر» مینامیدند. از اینرو میان مفهوم تمدّن و شهرنشینی پیوندی ناگسستنی برقرار است. به لحاظ اصطلاحی، تعاریف متنوعی از تمدّن ارائه شده است که به چند نمونه آن اشاره میشود:
تمدّن، سیر و بسط یک نحو تفکر و ظهور آثار تفکر در مناسبات افراد و اقوام و در رفتار و کردار و علوم و فنون مردم است. تمدّن، ظاهر فرهنگ است. سنن و آداب و حتّی ظاهر و صورت آثار هنری و فلسفی یک قوم از اجزای تمدّناند. فرهنگ، معنا و باطن سنن و آداب است و آداب و سنن مثل سایه که نشانی از نور است، حکایت از فرهنگ میکنند. (همان، ص48).
از نگاه شهید مطهری؛: «تمدّن بشر، دو جنبه دارد: مادی و معنوی. جنبۀ مادّی تمدن، جنبۀ فنّی و صنعتی آن است که دوره به دوره تکامل یافته تا به امروز رسیده؛ جنبۀ معنوی تمدّن مربوط به روابط انسانی انسآنهاست».(مطهری، 1374، ص171).
وی معتقد است: «یک سلسله استعدادها در انسان هست که فقط عاملهای انسانی و اجتماعی موجب به ظهور رسیدن و تحقق یافتن آن استعدادات است. تمام استعدادات انسانی انسان که مابهالامتیاز وی از حیوان است -از قبیل عالم شدن و تخلّق به فضایل اخلاقی و اقسام هنرها و صنایع و وضع قوانین و مقررات و بالاخره آنچه «تمدّن» نامیده میشود- تمام اینها امور و سرمایههایی است که تنها در زمینۀ زندگی اجتماعی به وجود میآید».(همان، ج7، ص121).
به اعتقاد برودل: «تمدّن یک فضا، یا یک محدودۀ فرهنگی است؛ مجموعهای از ویژگیها و پدیدهای فرهنگی».(هانتینگتون، 1378، ص61). الرستاین تمدّن را «پیوستگی خاص جهان بینی، عادتها، ساختارها و فرهنگ مادّی و معنوی» میداند که «یک کلّ تاریخی را شکل میدهد و با دیگر انواع این پدیدهها (هرچند نه لزوماً بهطور همزمان) همزیستی دارد».(همان)
روستاها، مناطق، گروههای قومی، ملّتها و گروههای دینی همگی دارای فرهنگهایی متفاوت با درجات مختلفی از ناهمگونی فرهنگی هستند… تمدّن، بالاترین سطح گروهبندیِ فرهنگیِ انسآنها و گستردهترین سطح هویت فرهنگی افراد است که دستکم انسان را از انواع دیگر جانداران متمایز میکند. (همان، ص63).
تمدّنها دارای دو مؤلفة اساسی هستند؛ اوّل جهانبینی و دوم نظام کَلان تاریخی. البته به نظر میرسد اهمیّت رکن اوّل به لحاظ میزان تأثیر در شکل و محتوای تمدّن، بیشتر باشد. نظام تاریخی کالبدی است که حیاتش را از جهان بینی میگیرد؛ به عبارت دیگر سختافزاری است که با نرمافزار جهان بینی فعال میشود. شاید بتوان چنین تعبیر نمود که جهانبینی و نظام تاریخی دو روی سکۀ تمدّن هستند. در یک روی سکه، وجه انتزاعی و عقلانی غالب است که همان جهان بینی است و روی دیگر وجه عینی و انضمامی تمدن است که در قالب نظام کلان اجتماعی بروز و ظهور مییابد. سایر عناصر یک تمدّن زیر مجموعه یکی از این دو عنصر هستند. (دنگچی، 1394، شماره22، ص7و8).
نتیجه آنکه تمدّن به سطحی پیشرو و بالنده از زندگی اجتماعی بشر اطلاق میشود که به صورت منسجم و در یک پیوستگی تاریخی، فرهنگ آن جامعه را در سطوح مادی و معنوی و ساختارها و مناسبات اجتماعی به شکل عینی متجلّی میکند. (کاظمی، و مظاهری، همان، ص49).
3.هویّت تمدّنی
از آنجا که مبنای هویّت، تشخص افراد است و در پرتو روابط اجتماعی برای افراد نیز سطوح مختلفی پیدا میکند. از اینرو، چهار سطح را برای هویّت میتوان در نظر گرفت: هویّت فردی، هویّت گروهی، هویّت ملّی و هویّت تمدّنی. هویّت فردی همان تشخص فردی افراد است که هر چند فردی است، بر اساس جنسیت و دوگانه مرد و زن تعریف میشود و موضوع پژوهشهای روانشناختی است و در چارچوب خودآگاهی روانشناختی طرح میگردد. در سطح دیگر، این هویّت بر اساس روابط اجتماعی و گروهی افراد است و این هویّت اجتماعی و گروهی افراد زمینهساز خودآگاهی اجتماعی افراد میگردد. در سطح دیگر، این هویّت و تشخص در سطحی گستردهتر و در یک نسبت جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی شکل میگیرد که همان هویّت ملّی است. هویّت ملّی از موضوعات بسیار مهم در ادبیات سیاسی و اجتماعی به شمار میرود که نظریههای مختلفی دربارۀ آن وجود دارد. (همان، ص47)
در مورد هویّت تمدّنی باید گفت به این مبحث کمتر پرداخته شده است و حال آنکه مانند هویّت ملّی، رویکردی کلان به بحث هویّت دارد. این کلان بودن به معنای گستردگی آن نیست؛ زیرا ممکن است در یک جغرافیای محدود شکل بگیرد، امّا مؤلّفههای تشکیلدهندۀ این هویّت در چارچوب محدودیتهای ملّی، زبانی و جغرفیایی خلاصه نمیشود. (همان، ص48)
هویّت تمدّنی حدّفاصل فرهنگ و تمدّن است و منظور از فاصله، فاصلۀ زمانی نیست، بلکه اگر فرهنگ و تمدّن را دو مرحله از سیر تکاملی یک جامعه بدانیم، هویّت تمدّنی، مرحلهای است که مبتنی برآموزههای فرهنگی یک جامعه و قبل از تمدّن شکل میگیرد و لازمۀ شکلگیری یک تمدّن است. به عبارت دیگر، هویّت تمدّنی شرط انسجام و وحدت اجتماعی و پیوستگی تاریخی یک تمدّن خواهد بود. تا زمانی که یک فرهنگ به هویّت تمدّنی ارتقا پیدا نکند، انتظار بناگذاری یک تمدّن را از آن نمیتوان داشت. بنابراین، در یک جمعبندی از تعریف هویّت تمدّنی، به باور آگاهانه یک ملّت از خود بر اساس رسالت تاریخی و مسئولیّت ایجاد یک تمدّن، هویّت تمدّنی گفته میشود.(همان، ص50)
- اسلام
آیین اسلام، اگرچه در جزیرةالعرب و در میان قوم عرب ظهور کرد و حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)خود از نژاد عرب بود، امّا اسلام یک کیش محلّی و مخصوص قوم عرب نبود. همانطور که در آیات قرآن، قریش یا عرب مورد خطاب واقع نشدهاند، بلکه مخاطب قرآن، ناس(مردم) هستند و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)نیز از سالهای نخست بعثت و در دوران دعوت مکه، آیین خود را جهانی اعلام کرد. (پیشوایی، 1382، ص217).
بنابراین، اسلام با رخداد عظیم بعثت پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله)متولد شد و تاریخ پر ماجرای انسان، در بستری نو، به راه خویش ادامه داد. اختصاص حجم وسیعی از اندیشه و تحقیق دانشمندان به شناخت ماهیّت اسلام و آثار این موهبت نشان از اهمیّت بسیار این رستاخیز بزرگ در تغییر بنیادین باورهای جوامع بشری دارد. (رضی، 1379، ص57).
27رجب، درحالیکه محمد(صلی الله علیه وآله)عالیترین مراحل کمال انسانی و عقلانی را در 40 سالگی پشتسر میگذاشت، فرمان رسالت وی از سوی حضرت احدیّت صادر و با امر به «خواندن» بدو ابلاغ شد و از آنجا که عربستان دورانی طولانی به شرک و بت پرستی آلوده بود و مردم در مرداب خرافهها و تعصّبها روزگار میگذراندند، اعلان یکبارۀ دعوت توحیدی و شوریدن دفعی علیه همۀ مظاهر جاهلیّت، جز برای گروه خاصی از اهل معرفت، قابل تحمّل نبود. لذا رسولخدا، با عنایت به این که اندیشۀ قوی و ایدئولوژی غنی شرط اصلی اصلاحات عمیق و ریشهدار است نه شرط کافی، تبلیغ و دعوت پنهانی خود را آغاز کرد تا با کادرسازی مناسب، عضوگیری و تربیت هستههای اصلی تبلیغ زمینۀ اعلام آشکار منطق نیرومندش را فراهم آورد.(همان، ص83-85)
تبلیغ عملی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)و افزایش گروندگان او زمینۀ دعوت عمومی و علنی را فراهم آورد. لذا در مأموریت خود در دعوت اجتماعی گامی بلند برداشت و پس از آن که فرشتۀ وحی فرمان هدایت عمومی «فَاصدَع بِماتُؤمَرُ» (سوره حجر، آیه94) را به وی ابلاغ کرد، طنین «یا صباحاه» او در کوه صفا پیچید. (همان، ص85 و86).
این مسیر تا به امروز ادامه پیدا کرده است و با فراز و فرودهایش همواره رو به گسترده شدن و جهان شمول شدن میگذارد و با فرج آخرین امام معصوم(علیه السلام)، در آن روزگار، همۀ رسالتهای آسمانی با همه ابعادشان به اجرا در میآیند و انسانیّت، پس از رنجهای دراز و نگرانیهای جانفرسا، مسیری مطمئن مییابد. (همان، ص267).
- هویّت تمدّنی اسلامی
هویّت تمدّنی اسلامی را میتوان به دو شکل تعریف کرد: اوّل، تعریفی که ناظر به مراحل تحوّل تمدّن اسلامی در طول تاریخ، از صدر اسلام تا عصر حاضر است. چنین تعریفی با رویکردی عینی و مصداقی، هویّت تمدّنی اسلامی را به عنوان یک تجربه تاریخی تشریح مینماید. و دوم تعریفی که هویّت تمدّنی اسلامی را یک اصطلاح علمی دانسته و با رویکردی انتزاعی و معیاری به بررسی ابعاد نظری این مفهوم میپردازد. (دنگچی، 1394، شماره22، ص9). به هر روی، هویّت تمدّنی اسلامی، بر محور دین اسلام قرار دارد و مؤلّفههای آن عبارتاند از: دین و اصول دینی، اخلاق، علم، عدالت، قواعد و مقررات، بهطوری که مدینةالنبی بر اساس همین ارکان و مؤلفهها شکل گرفت. (بهنیافر، 1391، شماره 34، ص174). پارهای از مهمترین مؤلّفههای هویّت تمدّنی اسلامی عبارتند از:
جهانی اندیشیدن، جهانشمول بودن و مرز نشناختن
تساهل و مدارا، گشادگی مشرب و آمادگی برای پذیرش افکار تازه و عناصر فرهنگی دیگران و منطبق ساختن آن با روح توحیدی اسلام؛
تبلیغی و بازبودن اسلام در مقایسه با آیینهای بستهای چون یهودی و زرتشتی؛
تعادل در نگرش میان دنیا و عقبا و نیز توجه به سیاست و اجتماع؛
تأکید بر عدالت و برابری نژادها و احترام به حقوق ملل و مذاهب دیگر؛
ایجاد زمینه فکری برای گسترش نهضت علمی با تأکید بر تجربی اندیشیدن و توجه دادن انسان به نظام طبیعی و اسرار آن. (مفتخری، 1379، شماره2(ISC)، ص5).
- امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) درسال1322 با انتشار کتاب کشف الاسرار فعالیت سیاسی خود را که آکنده از انتقاد به سیاستهای استعماری و ضد اسلامی رضاخان و پس از او بود را آغاز کرد و به همۀ مردم به خصوص روحانیان و علمای حوزههای علمیه هشدار داد. (رجبی، 1369، ص135). نهضت امام یک نهضت مادّی نبود بلکه ایشان میفرمودند: «… هدف اسلام است، استقلال ممکلت است، طرد عمّال اسرائیل است، اتحاد با کشورهای اسلامی است».(همان، ص230). در ادامه به برخی از مهمترین پیامدهای اجتماعی سیاسی نهضت امام خمینی(ره) اشاره میشود:
باآغاز نهضتامامخمینی(ره)نسلی از نخبگان مذهبی تربیت یافت که به ترویج اسلام و تربیت مردم پرداختند و زمینه را برای تحقق انقلاب اسلامی آماده کردند.(کانوناندیشهجوان،1384،ص199)
توجّه عالمان دینی و غیر دینی به این موضوع مهم است که دین از سیاست جدا نیست. از اینرو آمیختگی سیاست و دیانت در مکتب خمینی(ره) بر خلاف مکاتب سوسیالیسم و کمونیسم برآمده از ماتریالیسم و لیبرالیسم برآمده از اومانیسم، سیاست بر پایۀ دیانت و دستورات اسلامی ناب محمّدی(صلی الله علیه وآله)است. (باباخانی، 1394، ص36-37).
یکی دیگر از پیامدهای اجتماعی آغاز نهضت امام خمینی(ره) نفی سلطه و سلطهپذیری است. لذا یکی از شاخصها و اصول مکتب امام خمینی(ره) در عرصۀ سیاست عدم تسلّط بیگانگان و کافران بر مومنان میباشد. (همان، ص39).
یکی دیگر از مهمترین پیامدهای اجتماعی نقش مردم در حکومت است. لذا در مکتب سیاسی حضرت امام ایدهی جمهوری اسلامی عملیاتی گشت و بر این اساس حکومت شکل گرفت. (همان، ص40)
عدالت اجتماعی یکی دیگر از پیامدهای اجتماعی آغاز نهضت امام خمینی(ره) است که در مکتب امام جایگاه ممتاز و مؤثری دارد تا آنجا که ایشان میفرمایند: «مبنای جمهوری اسلامی بر عدالت اجتماعی است».
باآغازنهضتامامخمینی(ره)،جایگاهآزادیبیشازپیشموردتوجّهوتأکیدقرارگرفت.(همان،ص47)
عوامل شکل دهندۀ تمدّنها در جوامع انسانی
برای شکلگیری تمدّن عناصر متعددی دخیل است از جمله مهمترین این عوامل عبارتند از:
- علم
علم و آگاهی در جوامع انسانی که زیربنای شکلگیری تمدّنها میباشد، نقش پررنگ و اساسی دارند. بنابراین، قدر و ارزش هر نظام اجتماعی به حوزۀ معرفتی آن بستگی دارد. یعنی نظام اجتماعی سطوح و لایههای متفاوتی دارد و همۀ لایهها و سطوح آن، هویّت فرهنگی دارند؛ یک لایهاش زبان، لایۀ دیگر آن ارزشها و هنجارها و لایۀ سوم آن اعتقادات است. امّا قوام همۀ اینها به معرفت و آگاهی انسان بستگی دارد. هیچ تحوّل اجتماعی رخ نمیدهد، مگر این که معرفت و اراده، هر دو حضور داشته باشند، چون وجود انسان از علم و اراده تشکیل شده است: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(رعد، آیه11) این به درون انسان، تغییرات انسانی و آگاهی و اراده انسآنها باز میگردد. (پارسانیا، 1388، شماره 7، ص21).
- نظم
نظم مفهومی انتزاعی و تحلیلی است که به قاعدهمندی، همگونی و ویژگیهایی از این نوع اطلاق میشود، به بیان دیگر، «وحدت»، «کلیّت» و «هماهنگی»، ویژگیهای اصلی نظم است… به واسطۀ نظمیابی و قاعدهداری رفتارهای گروهی از انسآنها، «جامعه» میشود. (فصیحی، بیتا، ص37و38).
بنابراین از آنجایی که زیربنای تمدّن را جوامع تشکیل میدهند، باید گفت با توجّه به تعریف فوق مجموعهای از انسآنهایی که رفتارهای آنها به شکلی قاعدهدار و هماهنگ، با یکدیگر مرتبط نمیشوند، «جامعه» محسوب نمیشوند و در نتیجه تمدّنی هم نخواهیم داشت؛ اینجا است که مقولۀ نظم در شکلدهی تمدّنهای جوامع اهمیّت پیدا میکند. (همان، ص38).
- امنیت
امنیت به عنوان یک پدیدۀ نسبی، احساس ایمنی از ترس است؛ به گونهای که تهدیدی متوجه فرد یا نهادی نباشد و در سطح ملّی از این مقوله چنین تعبیر میشود: امنیت ملّی به معنای وجود شرایطی است که در آن افراد ملّت از خطر هرگونه تهدیدی نسبت به حفظ تمامیت ارضی، استقلال، وحدت ملّی، نهادهای حکومتی، ثروتهای ملّی، اقتدار ملّی، اعتبار ملّی، عقاید، مقدّسات، مال، معیشت، حیثیت، ناموس، جسم، جان، حقوق اساسی و بهطور کلّی تأمین همۀ ارزشهایی که در گسترۀ چتر منافع ملّی قرار دارند، در چارچوب قوانین کشور، بهطور نسبی اطمینان حاصل نمایند.(امیری صالحی، 1389، ص83و84).
از این جهت، منافع ملّی، شرایط ملّی و بینالمللی اسبت که ملّت در چارچوب آن میتواند اهداف و ارزشهای حیاتی مورد نظر خویش را در سطح ملّی و بینالمللی گسترش دهد یا دست کم آنها را در برابر تهدیدات داخلی و خارجی و دشمنان بالقوّه و بالفعل حفظ کند(همان، ص87) و به شکلدهی تمدّن، قوام و قوّت ببخشد و آن را در برابر فرازو فرودها حفظ و رو بهتوسعه و گسترده شدن از جمیع جهات قرار دهد. بنابراین امنیت نقش بسیار مهمّی در شکلدهی تمدّن ایفا میکند.
- اتّحاد و تعاون
یکی دیگر از عناصر مهم در شکلدهی تمدّنها در جوامع انسانی، اتحاد و در پی آن تعاون و همکاری است چرا که یک جامعه مجموعهای از سلایق، عقاید، اختلافات و اشتراکات -کم یا زیاد- است که تنها در ذیل اتّحاد و وحدت است که در پی آن تمدّنی میتواند شکل بگیرد، به عبارتی حفظ وحدت در عین کثرت. لذا «آنتونی گیدنز» بر این باور است که مهمترین ویژگی در سیاست تکثّرگرایی، حفظ وحدت در عین کثرت است. در این الگو، سازماندهی پیکر سیاسی کشور به شکلی اعمال میشود که در آن هر گروه اجتماعی و قومی، هم امکان حراست از ارزشهای خاص خود را داراست و هم به احقاق حقوق خود نایل میشود. (همان، ص186)
بنابراین در جامعۀ کثرتگرا بسیاری از گروههای اجتماعی و فرهنگی پذیرفته شده با حفظ ویژگیهای خود از طریق مشارکت و همزیستی به نظام سیاسی – اجتماعی ملحق میشوند.(همان) بنابراین مقوله اتحاد، آنگاه که دامنهاش وسیع و گستردهتر میگردد، یعنی در ایجاد و شکلگیری یک تمدّن، امری انکارناپذیر است.
مبانی توحیدی امام خمینی(ره)
توحید در لغت، از باب تفعیل، یا به معنای تکثّر در فعل است به معنای قرار دادن غایت وحدت و نهایت بساطت یا به معنای انتساب از باب مفعول به معنای نسبت به وحدانیّت؛ و در اصطلاح یا به معنای «یکی دانستن» است که در این صورت، شرط ایمان است و مبدأ معرفت و تصدیق به اینکه خداوند متعال یکی است و یا به معنای «یکی کردن» است (توحید افعالی) که در این معنا، کمال معرفت است و بعد از ایمان حاصل میشود. (قزی، 1389، شماره 149، ص29).
توحید دارای مراتبی است که حضرت امام خمینی(ره)، بهطور خلاصه در کتاب «شرح چهل حدیث» به آن اشاره میکنند و میفرمایند:
«پس از آنکه سالک الی الله به قدم ریاضت و تقوای کامل از بیت خارج شده و علاقه و تعیّناتی همراه بر نداشت و سفر الیالله محقق شد، اوّل تجلّی که حق تعالی بر قلب مقدسش کند، تجلّی به الوهیّت و مقام ظهور اسماء و صفات است. و این تجلّی نیز به یک ترتیب منظمی است از اسماء مُحاطه تا به اسماء محیطه رسد، حسب قوّت و ضعف سیر و قلب سایر… تا آنکه منتهی شود به رفض کل تعیّنات عالم وجود، چه از خود و چه از غیر خود…» (خمینی، 1386، ص625و626). از نگاه امام خمینی(ره)، ارکان توحید، عبارتند از:
1.تحمید (توحید افعالی)
رکن اول، عبارت است از تحمید و آن مقام توحید افعال است که همان درجه ظاهر او است و دو توحید دیگر یعنی صفتی و توحید ذاتی درجه باطن او است زیرا تحمید به معنای آنست که همه ستایشها و ثناها به خدای تعالی باز گردد و از غیر او جلّجلاله استحقاق هرگونه ستایش و ثنا نفی شود و این معنا تحقق نمییابد مگر به اینکه همۀ کارهای نیک و اعمال صالح و تمامی عطاها و جمله بخششها از او باشد و آن به این است که بندهای که در شهود چنین مقامی است باید همۀ عطاها و بخششهایی را که در صورت کثرت تفصیلی است، همه را ظهور عطای مطلق حق ببیند که عبارت است از مشیت مطلقه و مشیت مطلق همان وجهالله است که در صاحب وجه، فانی است.(خمینی(ره)، مصباحالهدایۀ، 1360، ص185).
پس در عالم وجود نه صاحب جمالی هست و نه فاعل جمیل که بهخاطرآن زیباییاش و یا کار زیبایش مورد ستایش قرار گیرد، مگر همان زیبای مطلق و مؤکّد. این مطلب کلمه شریفه «لاحول ولاقوة الا بالله» است که حول و قوه را از غیر او نفی کرده و به واسطۀ خدای جمیل اثبات میکند، هرچند به صورت تفصیل و نیروهای جزئی باشد.(همان)
2.تهلیل (توحید صفاتی و اسمائی)
رکن دوم، تهلیل است و آن مقام توحید صفات و مضمحل گشتن همۀ کمالات است، بدین معنا که بنده هرآنچه جمال و کمال و زیبایی و جلوهگری هست، همه را ظهور جمال و کمال حق بیند و جلوهای از تجلّیات جلال او نگرد و تهلیل از آنجهت به این مقام اختصاص یافته که در کلمۀ «لااله الا الله» الوهیّت از غیر او نفی شده است و الوهیّت در این مقام به معنای الوهیّت صفتی است نه الوهیّت فعلی و در نزد ارباب ذوق و صاحبدلان دو توحید دیگر یعنی توحید فعلی و توحید ذاتی در پشت پردۀ توحید صفتی پرده نشین است. (همان، ص186).
3.تکبیر (توحید ذاتی)
رکن سوم، تکبیر است و آن مقام توحید ذات است و مقامی است که همۀ انیّتها در آن مقام مستهلک است؛ زیرا در معنای تکبیر آمده است که اللهاکبر یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که به توصیف در آید و معنای الله اکبر این نیست که خدایتعالی بزرگتر از هر چیز است؛ زیرا در آنجا چیزی نیست تا بگوییم خدایتعالی بزرگتر از آن است و آزادگان که صاحب سابقۀ حسنی هستند و سعادت آنان در ازل رقم شده است، در این توحید دو توحید دیگر را مستتر میبینند.(همان)
4.تسبیح
رکن چهارم، تسبیح است و آنمقامی است که باید مبدأ متعال از سه توحیدی که گفته شد تنزیه شود؛ زیرا در آن توحیدها نوعی از تکثیر و تلوین وجود دارد، ولی در این مقام از آن تکثیر و تلوین نیز تنزیه شده و تمکین در این مقام حاصل آید و با تمکین در این مقام است که توحید به سر حد تمام و کمال میرسد؛ زیرا در توحید فعلی، سالک، همۀ افعال را ظهور فعل او میبیند و تنزیه از این توحید به آن است که اصلاً فعلی از برای غیر نبیند و در توحید صفتی همۀ صفات و اسماء را در صفات و اسماء او -تعالی شأنه- مستهلک میبیند و تنزیه در این مقام به آن است که در دار تحقق به جز صفات و اسماء حق تعالی اسم و صفتی نبیند و در توحید ذاتی همۀ ذوات در ذات او مضمحل میشود، بنابراین تنزیه بدین معنا است که هیچ انیّتی و هویتّی به جز هویّت احدی نبیند.(همان، ص186و187)
5.تَوَغُل
در اینجا مقام دیگری است به نام مقام تَوَغُل که به منزلۀ نتیجۀ همۀ این مقامات و توحیدات است. این اصطلاح خود امام؛ میباشد که آن را در ادامۀ مبحث توحید ذکر کرده و آن عبارت از آن است که اصلاً فعل و صفتی را حتی از خدای تعالی نبیند و کثرت را به کلّی نفی کند و وحدت صرف و هویّت محض را شهود کند و این وحدت است که در عین بطونش ظاهر و در عین ظهورش باطن است و تنزیه در هر مقامی در دو مقام دیگر منطوی و پوشیده است. (همان، ص187).
اسماء و صفات الهیه همگی کاملاند، بلکه خود کمالاند؛ زیرا آنجا نقصی وجود ندارد تا جبران شود و هرچه کمال در عالم وجود است، همگی ظهور کمال اسماء الهی و تجلیات آنها است و کاملترین اسماء الهی آن اسم است که جامع همۀ کمالات است و مظهر آن اسم، انسان کامل که مستجمع جمیع صفات و اسماء الهیه و مظهر همۀ تجلیّات حق است، میباشد.(خمینی(ره)، 1359، ص115و116).
«پس در اسماء الهیه اسم الله کاملترین اسماء است و در مظاهر اسماء، انسان کامل است که کاملتر از همۀ مظاهر است و در میان شرایع شریعت او کاملتر است و کمال شریعت او با ولایت است و نسبت شریعت او به دیگر شریعتها مانند نسبت خود او است به دیگر صاحبان شرایع و مانند نسبت اسم جامع است به سایر اسماء. پس شریعت او در تحت دولت اسم الله است که حکومتش ابدی و ازلی است و دیگر شرایع نیز مظاهر شریعت او هستند و شریعت او کمال دیگر شرایع است و از اینرو است که او پیغمبر بود و آدم هنوز در میان آب و گل بود، بلکه هیچ آب و گلی وجود نداشت و آن حضرت به همراه آدم و نوح و دیگر پیامبران بود».(همان)
ایشان برای حرکت سالک چنین میفرماید: «بدان که از برای سالک الی الله و مهاجر از بیت مُظلمۀ نفس به سوی کعبه حقیقی یک سفر روحانی و سلوک عرفانی است که مبدأ آن مسافت بیت نفس و أنانیّت است، و منازل آن، مراتب تعیّنات آفاقی و انفسی و مُلکی و ملکوتی است که از آنها به حجب نورانیه و ظلمانیه تعبیر شده… و پس از آنکه انسان سالک قدم بر فرق انیّت و انانیّت خود گذاشت و از این بیت خارج شد و در طلب مقصد اصلی و خداجویی منازل و مراحل تعیّنات را سیر کرد و قدم بر فرق هر یک گذاشت و حجب ظلمانیه و نورانیه را خرق نمود و دل از همۀ موجودات و کائنات بر کند و بتها را از کعبۀ دل به ید ولایت مآبی فرو ریخت و کواکب و اقمار و شموس از افق قلبش افول کردند و وجهة دلش یکرو و یک جهت بیکدورتِ تعلّقِ به غیر، الهی شد و حال قلبش «وَجَّهت وجهی للّذی فَطَر السّماواتِ و الأرضَ»(انعام: 79) شد و فانی در اسماء و ذات و افعال گردید، پس در این حال از خود بیخود شود و محو کلّی برایش حاصل شود و صَعق مطلق رخ دهد؛ پس حق در وجود او کارگر شود و به سمع حق بشنود و به بصر حق ببیند و به ید قدرت حق بَطش کند و به لسان حق نطق کند، و به حق ببیند دو جز حق نبیند، و به حق نطق کند و جز حق نطق نکند؛ از غیر حق کور و کر و لال شود و چشمش و گوشش جز به حق باز نشود». (خمینی(ره)، شرح چهل حدیث، 1386، ص589-591).
تأثیر مبانی توحیدی امام خمینی(ره) بر ایجاد هویّت تمدّنی و وحدت اسلامی
مبانی توحیدی امام خمینی(ره) تأثیرات بسزایی در ایجاد هویّت تمدّنیاسلامی داشته است. از جمله مهمترین این تأثیرات عبارتند از:
- استقلال و آزادی
در اندیشۀ توحیدی امام خمینی(ره) اسلام تنها اصلی است که میتواند انسان را از زیر بار یوغ سلطهگران و استعمارگران جان و مال و ناموس ملّتهای مسلمان و مظلوم جهان رهایی بخشد و استقلال و آزادی حقیقی را ارزانی نماید؛ «اگر اسلام به آنطوری که هست و به آنطوری که خدای تبارک و تعالی اسلام را تأسیس کرده، اگر به آنطور اسلام پیاده بشود، فاتحۀ مستعمرین خوانده میشود».(خمینی(ره)، صحیفه امام، 1378، ج4، ص15). امام خمینی(ره) در برابر حاکمان جور و ظلم که حق آزادی و آزدگی را سلب کردهاند، میفرماید: «آزادی یکی از اموری است که اوّل حقی است که بشر دارد؛ حق ابتدایی است که بشر دارد که باید آزاد باشد. در آرای خویش آزاد باشد، در اعمالش آزاد باشد، خودش در مملکتش آزاد باشد».(همان، ص114).
امام خمینی(ره) قوانین اسلام بر پایۀ «اصل توحید» را عاملی برای به دست آوردن و حفظ آزادی و استقلال فردی و جمعی میداند؛ «اسلام به این منظور به وجود آمد که به انسان، ابعاد واقعی وشأن انسانی اعطا کند؛ یعنی انسان را از نظر زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی تحوّل بخشد و به غنای روحی انسان یاری دهد… یکی از بنیادهای اسلام، آزادی است. انسان واقعی ملّت مسلمان، فطرتاً یک انسان آزاد شده است… بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملّی است. قوانین اسلام تصریح دارند که هیچ ملّتی و هیچ شخصی حق مداخله در امور کشور ما را ندارد…». (همان، ص242و243).
- اتحاد و همبستگی در برابر سلطه
امام خمینی(ره) فریاد وحدت مسلمین اعم از شیعه و اهلسنت را عامل پایان دادن به سلطۀ سلطهگران میداند و اختلاف فِرق و اقوام را مایۀ نابودی مسلمین به حساب میآورد: «همه با هم، هم صدا بشوید؛ همه با مسلمانها هم صدا. اگر این صدای توحید را با هم بلند کنید، این تمام میشود کارش… امروز اختلاف، انتحارِ مسلمین است. باید همه با هم باشید؛ همه یک صدا، همه با یک صدا…» (همان، ص171).
امام خمینی(ره) در اهمیّت وحدت جامعه یا جوامع اسلامی که منتهی به هویّت تمدّنی اسلامی یکپارچه میشود، اشاره به قطرات باران میکنند، ایشان میفرمایند: «یک جامعهای که یک مقصدی دارد و میخواهد که آن مقصد را تا آخر به پیش ببرد و مقدّماتش را فراهم کند و به نتیجه برسد، این جامعه را میشود تشبیه کرد –افراد جامعه و خود جامعه را- به قطرات و نهرها و سیل و دریا… هر قطرهای وقتی از قطرههای دیگر جدا باشد، یک برگ را همتر نمیکند… اگر چنانچه میلیاردها قطره وجود داشته باشد و اینها قطره قطره باشند، باز کاری از آنها برنمیآید… یک مقداری از این قطرات با هم اتصال پیدا کردهاند و لیکن به مقدار دیگری یا اتصال ندارند یا اتصال پیدا کردهاند… آن یک جویی را، یک نهری را تشکیل میدهد… از این نهر یک کاری بر میآید؛ امّا کار اساسی نیست… چنانچه این نهرها به هم متصل شد و یک سیلی، رودخآنهای راه انداخت، قدرتش زیاد میشود…» (همان، ص230و231).
امام خمینی(ره) اختلاف و تفرقة مذاهب اسلامی را موجب تسلّط قدرتهای استعمارگر بر ممالک اسلامی میداند: «میبینید در فلسطین یک عدّه محدودی از این صهیونیستها و یهودیها، که یک قِسمتی از این اسرائیلاند، این عدّه محدود، ممالک عربی را که بیش از صد میلیون جمعیّت دارند، طوری إرعاب کردهاند که بعضیشان تسلیم او شدهاند، بعضیشان هم نمیتوانند هیچکاری بکنند.» (همان، ص233)
همانطور که بیان شد، امام خمینی(ره) با چنین نگاه وحدتزایی به جوامع اسلامی، عامل وحدت و حفظ ملّتها را در سایۀ قرآن که اصل اساسی آن توحید است، میداند. فلذا جوامع مسلمانی که از این اصل فاصله گرفتند، در اختلافات خود، اسیر استعمار شرق یا غرب شدهاند.
- تقریب مذاهب و دوری از اختلافات مذهبی
امام خمینی(ره) معتقد بود «اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشهاش از صدر اسلام است»(همان، ج6، ص94) لذا خلفای اموی، و خصوصاً عباسی، در صدد بودند که اختلاف ایجاد کنند. مجلسی درست میکردند و به اختلافات دامن میزدند. این اختلافات کم کم اسباب این شد که در بین عوامِ از اهل سنت و عوامِ از اهل شیعه یک نوع رقابت و فخر فروشی ایجاد شود. (همان، ج6، ص94).
امام خمینی(ره) معتقد بود که که ما با هم یکی هستیم و جدا از یکدیگر نیستیم و اگر اختلافی هم هست، اختلاف در مذهب است و این اختلاف نباید اسباب این معنا بشود که ما در اساس اسلام اختلاف کنیم؛ چرا که اسلام بالاتر از این معانی است. (همان، ج6، ص95)
به اعتقاد ایشان، در اسلام جایی برای تفرقه و اختلاف نیست: «در اسلام بین شیعه و سنی ابداً تفرقه نیست، بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید. ائمۀ اطهار ما سفارش کردند به ما که بپیوندید با هم و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم… برادران سنی ما نباید به یک تبلیغاتی که از طرف دشمنان اسلام میشود، ترتیب اثر بدهند. ما با آنها برادر هستیم، آنها با ما برادر هستند… همه ما با هم هستیم.» (همان، ص84).
مبانی توحیدی، کتاب قرآن و پیامبر واحد و مشترک بین مذاهب که اساس اسلام را تشکیل میدهند، میتواند عامل وحدت بخش و تقریب بین مذاهب و سدّی بزرگ در برابر اختلافات مذهبی قرار بگیرد. اختلافاتی که میتواند دستمایهای برای سلطهگران و حاکمان جور باشد تا در جوامع مسلین بذر نفاق و اختلاف را بپاشند و از این طریق به مقاصد شوم خود چون استعمار و استثمار ملّتها بپردازند. بنابراین، امام خمینی(ره) رفع این اختلافات و تقریب بین مذاهب را بر همه لازم میدانست: «… برهمۀ ما لازم است که دست به هم بدهیم و از آن اشتباهاتی که در سابق بوده دست برداریم، دستهایی را که مثل سابق میخواهند ما را از هم جدا کنند، قطع کنیم.»(همان).
- آگاهی و بیداری ملّتهای مسلمان
علم و آگاهی در مبانی مشترک و وحدتزا از جایگاه ویژهای برخوردار است: «علم، از افضل کمالات و اعظم فضایل است؛ چه که آن از اشرف اسماء الهیه و از صفات موجود بما هو موجود است و نظام وجود و طراز غیب و شهود، به برکت علم منتظم شده، و هر موجودی تحقّقش به این حقیقت شریفه زیادتر بود، به مقام مقدّس حق و مرتبة قدس واجبی نزدیکتر است؛ بلکه علم و وجود، مساوق هستند، و هر جا شعاع هستی افتاده، به همان اندازه شعاع نور علم افتاده است. ازاین جهت، خلوّ از تمام حقیقت علم، خلوّ از تمام حقیقت وجود است، و خالی از آن، معدوم مطلق است.
و این مطلب، به برهان متین پیوسته است که دار وجود، دار علم است، و ذرهای از موجودات حتّی جمادات و نباتات خالی از علم نیستند، و به اندازه حظّ وجودی، حظّ از علم دارند.»(رحیمپور، 1378، ص377).
امام خمینی(ره) در باب اهمیّت علم و آگاهی و بیداری ملّتها متذکر میشوند و میفرمایند: «… فردای شما فردای دشواری است که اگر مجهّز به علم و تقوا و شعور انقلابی – اسلامی شدید، پیروزیتان حتمی است، واگر خدای نکرده در این مرحله کوتاهی کنید مسئولیت آن به عهدۀ خود شماست…». (خمینی، صحیفه امام، 1378، ج6، ص193).
همواره نبود علم و آگاهی یا ضعف در آن، برای ملّتهای مستضعف و به تعبیر دیگر ملّتهای جهان سومی و به خصوص جوامع اسلامی ابزاری بوده است در دست حاکمان جور و ظلم برای اغفال آنان، از این جهت امام خمینی(ره) میفرمایند: «جهانخواران که با نامهای پرزرق و برق و شعارهای طرفداری از حقوق بشر و صلح دوستی و آرامش جهان و طرفداری از تودههای کارگر و کشاورز به جان جهانیان مظلوم افتاده و فساد و ترور و قتل و غارت را در صحنه گیتی روزافزون میکنند و از بیداری مظلومان و ستمدیدگان جهان در طول تاریخ خطر را از نزدیک میبینند، به فکر اغفال آنان افتادهاند. و رفت و آمدها برای برچیدن سلاحهای مخرب که جهان را تهدید میکند، جز شعاری بیش نتواند بود. کدام عاقل است که باور کند اینان از اینگونه مسائل صرف نظر نمایند و به حال بشریت رحم کنند!»(معاونت پژوهشی موسسه، 1381، ص168).
بنابراین، با توجه به مبانی توحیدی امام خمینی(ره) که یکی از شاخصههای مهم آن علم و آگاهی است؛ این اجازه را به هیچ مسلمان آزاد اندیشی نمیدهد که در تغافل و تجاهل بماند، فلذا ایشان میفرمایند: «باید کاری کرد که ملّتها هر جا هستند، ملّتها بفهمند تکلیف خودشان را. اگر بخواهید و بخواهند و دانشمندها بخواهند و علمای همۀ بلاد اسلامی و دانشگاههای همه بلاد اسلامی بخواهند، مشکل اسلام و ممالک اسلامی حل بشود، باید مردم را بیدار کنند…»(همان، ص152).
نتیجه
همانطور که اشاره شد، دین مبین اسلام، دینی جهان شمول و جهاندار است. اصل این دین بر محور توحید قرار دارد و همانطور که بیان شد از نگاه امام خمینی(ره) توحید دارای مراتبی است که با توجه به اهمیّت هویّت تمدّنی اسلامی، یکی از مهمترین شاخصههای ایجاد هویّت تمدّنی اسلامی، مقولۀ توحید میباشد.
بنابراین، برداشتی که از مقولۀ توحید صورت میپذیرد، تأثیر مستقیمی در نحوه و جهتدهی به ایجاد هویّت تمدّنی اسلامی و اتحاد فرق و مذاهب اسلامی دارد. از این جهت، تأثیر مبانیتوحیدی با توجه به دیدگاه امام خمینی(ره) که بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران است؛ میتواند به شناخت و ایجاد «یک هویّت تمدّنی اسلامی» که فارق از هرگونه اختلافات و تمایزاتی -چه در قالب مذهب، چه در قالب تمدّن، جامعه و یا قومیّتی- باشد، به ملّتهای مسلمان کمک کند؛ و بیش از پیش این جوامع را در نیل به اهداف والای اسلامی سوق دهد.
از این رو، باید گفت از جمله تأثیرات مبانی توحیدی امام خمینی(ره) در ایجاد یک هویّت تمدّنی اسلامی عبارتند از:
استقلال و آزادی جوامع اسلامی ذیل مقولۀ توحید؛
اتحاد و همبستگی و دوری از هرگونه تفرقه و نفاق که مانع از آن میگردد؛
تقریب مذاهب اسلامی ذیل مقولۀ توحید، زیرا یک اصل مشترک و واحد در میان تمامی مذاهب اسلامی میباشد.
بیداری و آگاهی ملّتهای مسلمان، و در پی آن ارتقا و تکامل جوامع اسلامی که به موجب آن، رشد و تقویت هویّت تمدّنی اسلامی را در پی دارد.
منابع و مآخذ
قرآن کریم.
آزاد ارمکی، تقی، فرهنگ و هویت ایرانی و جهانی شدن، نشر تمدن ایرانی، چاپ اوّل 1386.
امیری، سیدرضاصالحی، انسجام ملّی و تنوع فرهنگی، پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم-بهار1389.
باباخانی، مجتبی، بازتاب اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، 1394.
برخورد تمدّنها و بازسازی نظمجهانی، ساموئل پی. هانتینگتون، ترجمه: محمد علی حمید رفیعی، چاپ اوّل 1378، دفتر پژوهشهای فرهنگی
بهنیافر، احمدرضا، شاخصههای تمدّناسلامی و انطباق آن با مؤلفههای بیداری اسلامی، 1391.
پارسانیا، حمید، اندیشه: علم، مفهومی کلیدی در تمدّن و فرهنگ اسلامی، رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی، پاییز 1388، شماره 7.
پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام(از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام(ص)، نشر: معارف، چاپ اوّل، بهار 1382.
تبلیغات(هنر و رسانهها) از دیدگاه امام خمینی(ره)، استخراج: معاونت پژوهشی مؤسسه نشر آثار امام خمینی(ره)، نشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اوّل: بهار 1381.
جنکینز، ریچارد، هویّت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، نشر پردیسدانش، چاپ اوّل 1391.
خمینی، روحالله، تفسیر دعاء سحر، ترجمه: سید احمد فهری، نهضت زنان مسلمان، تهران 1359.
ـــــــــــــــــ، شرح چهل حدیث، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ 40-1386.
ــــــــــــ، مصباحالهدایۀ الی الخلافۀ و الولایۀ، ترجمه: سید احمد فهری، انتشارات پیام آزادی، آذرماه 1360.
دنگچی، مهدی، احیای تمدن اسلامی از نگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، فرهنگ پژوهش، تابستان1394.
رجبی، محمد حسن، زندگی نامه سیاسی امام خمینی(ره)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369.
رحیمپور، فروغ السادات، توحید از دیدگاه امام خمینی(ره)، ج1، نشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، گروه معارف اسلامی، چاپ اوّل 1378.
رضی، محمد نصیری، تاریخ تحلیلی اسلام، نشر: معارف، چاپ 16، پاییز 1379.
صحیفه امام مجموعه آثار امام خمینی(ره)، تدوین و تنظیم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اوّل پاییز1378.
فرهنگ، جامعه، انقلاب، کانون اندیشه جوان، 1384.
فصیحی، امانالله وهمکاران، نظم وانضباط اجتماعی در اسلام وشاخصهای آن، جامعۀالمصطفیالعالمیۀ.
قزی، رضا، توحید عینی از منظر امام خمینی(ره)، ادیان و مذاهب-معرفت، اردیبهشت1389، شماره 149.
کاظمی، مجتبی و مظاهری، ابوذر، الزامات شکلگیری هویّت تمدّنی در افق مهدوی، ادیان، مذاهب و عرفان-مشرق موعود، پاییز1395، سال دهم – شماره39(علمی – پژوهشیISC).
گلمحمدی، احمد، جهانی شدن فرهنگ، هویت، نشر نی تهران، چاپ سوم 1386.
مجموعه آثار شهید مطهری، ج 2، نشر صدرا، چاپ پنجم، پاییز 1374.
ـــــــــــــــــــــــــــ، ج 7، نشر صدرا، چاپ پنجم پاییز 1374.
مفتخری، حسین، تمدّن اسلامی، مبانی و مؤلفههای اساسی آن، تاریخ اسلام-تابستان 1379.
———-
1- مصطفی سلطانی[. عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب و رئیس دانشکده فرق و مذاهب]
2- محمد جدیداسلامی[. طلبه سطح3 فقه تطبیقی مذاهب، مرکز تخصصی مذاهب اسلامی]