جستجو
Close this search box.

درآمدی بر جریان فکری لیبرال‌های سعودی

مقاله درآمدی بر جریان فکری لیبرال‌های سعودی

منبع : مجله سراج منیر شماره 22
نويسنده : محسن عبدالملکی – دانشجوی دکتری وهابیت‌شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی.

مقدمه

جامعه عربستان سعودی در دهه­های پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، شاهد رویش جریان­های فکری جدیدی بود؛از جمله جریان­های نوپدید در عربستان،جریان لیبرالیسم است که طی سال­های اخیر با مباحث و حواشی پرمناقشه­ای همراه بوده است. این جریان شاید از بدنه اجتماعی قوی برخوردار نباشد؛ اما در میان نویسندگان و مسئولان به ویژه خانواده پادشاهی، حامیان فراوانی دارد؛ از این رو بررسی و تحقیق در این باره و سنجش آن در میان دیگر جریان­های فکری عربستان ضروری است.

جریان فکری لیبرال در عربستان سعودی و کشورهای عربی یک مذهب نیست، بلکه گرایشی سیاسی، اصلاحی و گفتمانی مطالبه­گر بر محور توسعه آزادی­های فردی و شهروندی، سکولاریسم، نسبیّت و دموکراسی است.[1] درباره گستره و میزان موفقیت و نفوذ جریان لیبرال در عربستان، دیدگاه­های مختلفی ارائه شده است؛ برخی منکر وجود جریانی با نام جریان لیبرال در عربستان شده­اند.[2] گروهی نیز این جریان را خرده گروهی ضعیف، غیرمردمی و محدود به جماعت اندکی از نویسندگان مطبوعات دانسته­اند؛[3] در مقابل برخی معتقدند گرچه لیبرال­های عربستان فاقد تشکیلات و حزب­اند؛ اما بسیار توانمند، اثرگذار، مردمی و پرجمعیت­اند و یکی از چند بازیگردان اصلی جامعه عربستان­اند.[4] شاکر النابلسی[5] معتقد است گرچه لیبرالیسم در عربستان، از تشکیلات رسمی، رهبر و پدر روحی یا سیاسی برخوردار نیست؛ اما در هر مناسبتی حاضر و حامی هر گونه تغییر و نوسازی است. اگر ماجرای روشنفکری در اروپا در میان قرن­های 17 و 18 میلادی مطالعه شود، دریافته می­شود که آنان هم در ابتدا گروه­هایی متنوع و بدون تشکیلات، در عین حال جریانی فکری و فرهنگی به شمار می­آمدند.[6]

نویسنده برای شناخت این جریان، به اختصار، مباحثی در خصوص تاریخ و مراحل شکل­گیری لیبرالیسم در عربستان، تنوع فکری حامیان آن، موانع و مخالفان رشد لیبرالیسم و دستاوردهای آن در عربستان را جمع­آوری و بیان کرده است. در پایان مقدمه تذکر این نکته لازم است که سخن گفتن در باب جریان فکری لیبرال­های سعودی با دشواری­هایی همراه است؛ از جمله می­توان به مواردی چون وجود قانونِ منعِ تأسیس و فعالیت احزاب در عربستان،[7] اتهام­زنی و طرد افراد با برچسب لیبرال،[8] نبود تعریف واحد، صحیح و جامع از جریان لیبرال در عربستان اشاره کرد.[9]

تاریخ و مراحل لیبرالیسم در عربستان

اندیشه و جریان لیبرالیسم در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، سه مرحله تاریخی را طی کرده است:

1- مرحله پیدایش؛ پیش از جنگ جهانی اول در قرن بیستم

2- مرحله فعالیت­های سری و مخفیانه لیبرال­ها؛ پس از جنگ جهانی دوم تا سال 1969م

3- مرحله پس از شکست اعراب از اسرائیل در 1967م

با شکست اعراب از اسرائیل در سال 1967م و زوال اندیشه قوم عرب، افکار مختلفی در جهان عرب رویید. در همین حین، جریان فکری لیبرال، کار خود را مخفیانه و آرام در عربستان آغاز کرد.[10] به تدریج وقوع برخی حوادث، زمینه ساز نشر و گسترش جریان لیبرالیسم در سومین مرحله خود شد. در ادامه برخی از این موارد اشاره می­شود:

1- عربستان در سال 1990م، فضایی بحرانی­ را تجربه کرد. حمله صدام به کویت و استقرار نظامیان بعثی صدام در آستانه مرزهای عربستان از یک سو و کاهش درآمدهای نفتی، فاش شدن فساد مالی و اخلاقی شاهزادگان سعودی، سربرآوردن تنش میان نیروهای لیبرال و وهابیان از سویی دیگر، موجب شد فضایی بحرانی در عربستان به وجود آید.[11] این مسأله به لیبرال­ها جرأت بخشید تا خواسته­های اصلاح­طلبانه خود را در قالب نگارشِ نامه سرگشاده، انتشار کتاب و مقاله مطرح کنند.[12]

2- مشارکت 15 نفر سعودی تبار در حمله تروریستی به برج­های دوقلو در یازده سپتامبر 2001م و کشته شدن بیش از سه هزار شهروند امریکایی، پیامدهای تلخ و سنگینی را برای دولت و جامعه عربستان در پی داشت. این حادثه روابط امریکا و عربستان را متزلزل کرد.[13] هجمه دولتمردان و رسانه­های غربی به دولت سعودی بدون در نظر گرفتن تفاوتی میان القاعده و وهابیت، آغاز شد و عربستان را برای تغییر و اصلاحات تحت فشار قرار داد.[14] بسیاری بر این باور شدند که عاملان حادثه تروریستی یازده سپتامبر از پیروان وهابیت بودند، این رفتار تروریستی زاییده آیین و باورهای اصلی وهابیت است و میان این حادثه و وهابیتی که عربستان سعودی از آن حمایت می­کند پیوندی ذاتی برقرار است.[15] در داخل نیز، چهره­های مطبوعاتی و دینی خواستار برنامه­های جدی حکومت برای ایجاد فضای معتدل و باز و رعایت ضوابط فرهنگی و دینی در برخورد با منتقدان شدند.[16] لیبرال­ها از فضای به وجود آمده، بهره بردند. آنها پیش از این واقعه، آراء و مناقشات خود را به صورت غیررسمی در روزنامه، اینترنت و محافل مطرح می­کردند؛ اما پس از 11 سپتامبر، فضای عربستان را برای پیگیری مطالبات خود آماده دیدند و به نوشتن بیانیه، عریضه و نامه سرگشاده اقدام کردند.[17] آنان با دستاویز ساختن این مسأله، به تسویه حساب با مخالفان صحوی و بازخوانی باورها و فرهنگ جامعه عربستان سعودی پرداختند.

3- پس از حادثه یازده سپتامبر گروهی از وهابیان تندرو به تجدیدنظر و بازخوانی افکار وهابیت دست زدند و از گذشته خود دست برداشته و بدان انتقاد کردند اینان به «متحولون» شهرت یافتند. اعترافات، تجارب و خاطرات متحولون از هم طیفی­های پیشین خود، آشنایی آنان با زبان اسلام و توانایی سخن گفتن با ادبیات دینی و هم‌راستا بودن سخنان آنان با مطالبات و خواسته­های لیبرال­ها از سوی دیگر، آنان را به مثابه گنجی گرانبها در نظر لیبرال­ها قرار داد. منصور النقیدان[18]، مشاری الذایدی و عبدالله بن بجاد العتیبی و سليمان الضحيان از این جمله­اند.[19] وقوع انفجارهای دوازدهم می 2003م در عربستان بر ضرورت بازخوانی افکار دینی و خروج جماعت­های تکفیری از کشور افزود[20] و موجب شد لیبرال­ها، مناقشات و مطالبات خود را از مجالس خاص و گفتگو در پشت درهای بسته به سطح جامعه آورده و علنی و عمومی سازند.

4- درگذشت یا حبس رقیبان یکی از عوامل پیشرفت لیبرال­های سعودی بود. عالمان صحوه و روحانیون درباری و متنفذ یکی از جدی­ترین مخالفان و رقیبان لیبرال­های سعودی بودند.[21] حبس و زندانی شدن سفر الحوالی، سلمان العوده، عائض القرنی و دیگر رهبران جریان صحوه در عربستان،[22] و درگذشت چهره­های شاخص وهابیت همچون بن­باز و ابن­عثیمین، فضای امن و آرامی را برای طرح افکار و خواسته­ ها لیبرال­های سعودی فراهم ساخت.[23] عبدالعزیز قاسم و عبدالله حامد از جمله لیبرال­هایی بودند که از این فرصت بهره برده[24] و خواسته­های خود را مصرّانه و رساتر از پیش بیان کردند و امیدوار بودند جایگاه اجتماعی و شرعی عالمان صحوه را به ارث ببرند.

5- در خانواده پادشاهی افکار مختلفی وجود دارد. در میان پادشاهان و شاهزادگان سعودی، افرادی بودند که دل در گرو تفکر لیبرال داشتند؛ اما بر حسب مصالحی، آن را پنهان می­کردند. شاهزادگان سعودی برخلاف پدران و نسل­های پیشین خود، در رفاه تمام و در مدارس غربی رشد کردند و طبیعی است که از وضع موجود متأثر شوند و به تفکر لیبرال گرایش یابند.[25] از سوی دیگر تفکر سلفی در ماجرای اخوان­التوحید و در تجربه جدیدش حاکمیت طالبان بر افغانستان، تندخویی، بیگانه­ستیزی و ناتوانی خود در دیپلماسی و گفتگو را نشان داده بود؛ بنابراین پادشاه سعودی در گفتگوهای بین­المللی نمی­توانست چندان بر وهابیت تکیه کند، بلکه به دنبال رقیبی برای این جریان بود. بخشی از خواسته­های لیبرال­ها – نه همه آنها-، در مسیر منافع شاهان و شاهزادگان سعودی بود؛ زیرا مقبولیت بیشتر حاکمیت آل­سعود را در پی داشت؛ اما وجود روحانیون متعصب وهابی مانعی بر سر راه اجرایی شدن آنها بود. برای همین فعالیت جریان لیبرالی در عربستان می­توانست پوششی برای دستیابی به خواسته های واقعی آل سعود باشد. بین سال­های 1992 و 1993م پادشاه سعودی به دیدگاه­های لیبرال گرایش نشان داد و برخی از خواسته­های آنان را عملیاتی کرد. تأسیس شورای مشورتی و صدور قانون اساسی، از جمله اقدامات ملک فهد در مسیر خواسته ­های لیبرال­های سعودی بود.

6- اکتشاف نفت و توسعه صنعت و اقتصاد نفتی تغییرات بزرگی را در پی داشت. ورود مهاجران به عربستان تا جایی پیش رفت که جمعیت مهاجران بر ساکنان اصلی فزونی یافت.[26] تأسیس شرکت­ها و مؤسسات مختلفی چون شرکت آرامکو، ورود متخصصان و کارشناسان فنی غیرسعودی را به این کشور در پی داشت. بسیاری از این کارمندان از افکار چپ متأثر بودند؛[27] در نتیجه جماعت­ها، گروه­های مختلفی که متأثر از اندیشه ناصری، مارکس و ناسیونالیسم عربی بودند، در عربستان سربرآوردند.[28] این دسته از افکار، تنها در میان نخبگان تبادل می­شد و هنوز تبدیل به جریانی مردمی نشده بود؛ اما از آنجا که برخی از نخبگان به اقداماتی خارج از چارچوب­های قانونی عربستان دست می­زدند یا آن که اقداماتی در ستیز با دولت سعودی و ملک فیصل داشتند، خیلی زود این جریان به عنوان مشکلی برای دولت سعودی شناخته شد. دولت سعودی با فعالیت­های هدایت شده از خارج برخورد کرد، برای خنثی­سازی تلاش­های لیبرال­های داخلی، آنان را در دولت به کار گرفت. بسیاری از آنان افکار خود را فراموش کردند و از چهره­های بارز و شاخص در پیشرفت پادشاهی شدند؛ بدین ترتیب بخشی از لیبرال­ها تا پایان نیمه­های دهه 70 از فضای سیاست دور بوده و فعالیتی نداشتند؛ اما طیفی دیگر از لیبرال­ها با شعار نوسازی ادبیات در محتوا و شکل در میدان ادبیات قدم گذاشتند. این دسته از لیبرال­ها در قالب مطالب ادبی به برخی از بافت­ها، باورها و آموزه­های دینی، فرهنگی و عادات اجتماعی مردم انتقاد کرده و سعی کردند مردم را از این باورها آزاد کنند. خیلی زود دیگر رمان نویسان، شاعران و منتقدان ادبی به این حرکت و گفتمان پیوستند و جریان فرهنگی نوینی به نام «الحداثة» را پدید آوردند.[29] درآمدهای کلان حاصل از تولید نفت، تغییرات شتابانی را در عادت­های جامعه سعودی در پی داشت، کشور را در جاده­ای با سراشیبی­های تند، ناهموار و بی­پایان قرار داده بود و دیگر عالمان وهابی نمی­توانستند به این سادگی تضاد میان آرمان­های دینی و منافع دنیوی را مدیریت کرده و بر جدال سنت با مدرنیته صنعتی غلبه کنند.[30] فضای حاصل از این شرایط، به طرح آراء و افکار لیبرال­ها کمک می­کرد و آنان از این فضا، بهره­های فراوانی بردند.

7- برخوردهای تند و سخت­گیرانه مؤسسات دینی با استفاده از ابزار هیأت امر به معروف و نهی از منکر و نهادهای قضایی وابسته به فکر وهابیت موجب شده است تا شهروندان سعودی هنگام خروج از عربستان و با مقایسه فضای جامعه دوم و وطن خویش با سؤالات مختلف و مطالب متناقضی مواجه شوند.[31] مخالفت با حقوق طبیعی شهروندان عربستانی با احکام دینی مانند منع و حرمت رانندگی زنان، کار کردن زنان، نقض حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی و آزادی اندیشه همگی از جمله نتایج به دست آمده از مقایسه بود و بستر را برای میل و گرایش شهروندان به تفکر لیبرالی فراهم می­ساخت.

8- اواخرسال 1990م، درهای اینترنت به روی ساکنان عربستان گشوده شد. سعودی­ها که سخن­ها و سوال­های ناگفته زیادی داشتند، خیلی زود به تالارها و انجمن­های گفتگوهای اینترنتی پیوستند[32] و تالارهای اینترنتی به پارلمان مجازی سعودی تبدیل شدند؛[33] منتدی الوسطیة، منتدی طوی، منتدی دارالندوة، منتدی المحاور، منتدی الطومار، سایت ایلاف، منتدی الشبکة اللیبرالیة السعودیه الحرة و منتدیات الشبکة اللیبرالیة از جمله پایگاه­های اینترنتی متعلق به لیبرال­های سعودی بودند که یکی پس از دیگری فعال شدند.[34] شبکه­های ماهواره­ای العربیة، الحرة، روتانا الخلیجیة و قناة ابوظبی نیز از جمله شبکه­های حامی و مروّج لیبرال در جامعه سعودی بوده و هستند. بسیاری از لیبرال­های سعودی پس از طی مراحل سخت در عربستان سعودی، به امارات رفته و آنجا را به عنوان پناهگاه خود برگزیدند. مرکز «المسبار» در دبی امارات، متعلق به لیبرال­های گریزان از سعودی است که ترکی الدخیل در صدر این مرکز قرار دارد؛ همچنین روزنامه «الوطن» متعلق به لیبرال­های سعودی، در سال 2000م در منطقه عسیر شهر أبها کار خود را آغاز کرد. قینان الغامدی، جمال احمد الخاشقی و سلیمان العقیلی به ترتیب مدیران تحریریه این روزنامه بودند. بسیاری از نویسندگان مقالات این روزنامه مانند حمزه المزینی، نادین البدیر و علی سعد الموسی از فارغ التحصیلان دانشگاه­های فرانسه، انگلیس و امریکا بودند. انتشارات دارطوی نیز از جمله پایگاه­های متعلق به لیبرال­های سعودی است.

انواع لیبرال­های سعودی

پدیده لیبرال در جامعه عربستان مانند بسیاری از جریان­های فکری دیگر دستخوش تغییر و تطور بوده و مراحل مختلفی را طی کرده است. این جریان در عربستان اصیل و ریشه­دار نیست و حتی شاخص­ترین چهره­های لیبرال از فکر ثابت و محکمی برخوردار نیستند و در موقعیت­ها و شرایط زمانی مختلف تغییر یافته و رنگ می­بازند. شاید به همین علت است که عبدالله غذامی معتقد است که لیبرالیسم در عربستان، اسمی بی­مسماست؛[35] همانطور که سلفیان، وهابیان، اهل سنت و شیعه دارای طیف­های فکری مختلفی در درون خود هستند، جریان لیبرال عربستان نیز دارای طیف­های مختلفی است. حضور فکرهای مختلف در میان این جریان، زمینه­های التقاط، تأثیر و تأثر اعضاء از جریان­های مختلف را فراهم ساخته است. بروز برخی چالش­ها، کیفیت واکنش به شرایط زمان و مکان، اختلاط فکری افراد از دیگر گروه­ها به جریان لیبرال، موجب شد طیف­های مختلفی در میان لیبرال­های سعودی برویَد. تحلیل‌گران، لیبرال­های سعودی را به گروه­های مختلفی تقسیم کرده­اند که بدان اشاره می­شود:

مفید الزیدی معتقد است که:

در درون جریان لیبرال کشورهای عربی دو رویکرد متفاوت سربرآورده است. نخست رویکرد اسلامی اصلاحی که معتقدند باید میان دستاوردهای نو، علم و دین، حاکم و رعیت جمع کرد و با اعتماد به قواعد دینی در مقابل سکولاریسم ایستاد. جمال الدین اسدآبادی، رشید رضا، محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی از پیروان این رویکرد به شمار می­آیند. رویکرد دوم لیبرال­های سکولار که معتقدند سکولاریسم جایگزین نظام خلافت و علم و عقلانیت جایگزین دین است. رفاعه طهطاوی، یاسر یازجی و احمد فارس از جمله پیروان این رویکردند.[36]

جهاد الخنیزی، لیبرال­های سعودی را سه دسته دموکراسی خواهان، محافظه­کاران، اسلام­گرایان دانسته است.[37] وی همچنین معتقد است که فکر و جریان سلفی در عربستان چهار نوع است: سلفیة تقلیدی، سلفیة صحوی، سلفیة جهادی و سلفیة فکری یا لیبرالی که بیشتر متدینان فرهنگی بدان تمایل دارند.[38]

مصطفی الحباب معتقد است که:

در میان لیبرال­های سعودی دو طیف وجود دارد؛ طیفی که مفاهیم غربی را پذیرفته است؛ ولی با نگاه وطنی و اصلاح­گرایانه آنها را دنبال می­کند. طیف دوم از عربیّت و اسلام تبری می­جویند و به دنبال نهادینه کردن پایه­های غربی در جامعه سعودی­اند. لیبرال­ها کسانی­اند که به امریکا دلبسته­اند و امیدوارند امریکا خواسته­های اصلاحی آنها را در عربستان پیگیری کند.[39]

نویسنده کتاب اللیبرالیة فی السعودیة، لیبرال­های سعودی را در هشت گروه دسته­بندی کرده است:

1- لیبرال­های معاند با اسلام و علماء دینی مانند تركي الحمد، محمدعلی المحمود و وجيهة الحويدر که دین را عامل عقب­ماندگی جوامع و عالمان دینی را بازگرداننده گذشته و مانع تغییر و نوین شدن می­دانند.

2- لیبرال­های هم­پیمان با اسلام گرایان مانند محمدسعيد طيب که به دنبال برقراری رابطه میان اسلام و لیبرالیسم­اند و در مقابل هجمه­های غرب علیه پیامبر اکرم $ ایستادند. قرار گرفتن نام و امضاء محمدسعيد طيب در کنار نام و امضاء افرادی همچون سلمان العودة، علی بادحدح و دیگر علماء اسلام­گرا در ذیل نامه «دولة الحقوق و الموسسات»، از جمله شواهد هم­پیمانی و همراهی میان این دو طیف است.

3- لیبرال­های ملی­گرا همانند خالد الدخيل که اهتمام ویژه­ای به وطن خویش دارند.

4- لیبرال­های مطبوعاتی و نویسنده که جماعت زیادی را تشکیل می­دهند، با استفاده از خبرگزاری­هایی مانند روزنامه، ماهواره و اینترنت، در صدد ترویج افکار خویش­اند. به گفته منصور النقیدان این طیف بیشتر می­نویسند و در مقام عمل به آنچه نوشته­اند، پایبند نیستند. در نوشته­هایشان از تک همسری می­گویند، حال آن که در حقیقت چند همسر دارند.

5- بازگشتگان از افکار مارکسیسم، بعث، ناصریسم و دیگر افکار؛ محمدسعید طیب پیرو فکر ناصریسم بود. ترکی الحمد یکی از مبلغان ملی­گرایی بعثی بود؛ ولی این دو اکنون از داعیه­داران جریان لیبرال عربستان­اند.

6- نفعیون وصولیون یکی از طیف­های لیبرال در عربستان است. این عنوان از سوی موسسه امریکایی «راند» انتخاب شده است و مقصود از آن طیفی است که ظرفیت کمک­رسانی و رساندن دارند؛ اما به هدف خود (دمکراسی) نمی­رسند.

7- لیبرال­های عاری از اخلاق؛ مانند عبدالله بخيت کسانی­اند که اباحی­گری و شهوت­رانی در افکار آنان نمایان است. امیرة القحطانی و نادین البدیر در مقالات خود نسبت به وجود این طیف اقرار کرده­اند.

8- مرتبطان به غرب؛ کسانی که میل به غرب دارند و در مواردی با سفارت­خانه­های کشورهای غربی در ارتباط بوده­اند. [40]

خالد المشوح معتقد است که:

پس از آن که رهبران جنبش صحوه توسط حکومت بازداشت و به حبس محکوم شدند، همچنین چهره­های شاخص وهابیت همچون بن­باز و ابن­عثیمین درگذشتند. نسل جدیدی از عالمان سعودی سر برآوردند که به دنبال بررسی عوامل خشونت­های مذهبی بودند. این گروه را می­توان در دو دسته قرار داد؛ دسته اول آنان که دل در گرو اسلام داشتند و به دنبال بررسی و نقد جنبش اسلامی به طور عام و سلفی­گری به طور خاص بودند. سلیمان الضحیان، عبدالعزیز قاسم، عبدالعزیز الخضر، نواف القدیمی، طارق المبارک و منصور الهجلا از این دسته­اند. دسته دوم کسانی بودند که برآمده از نقد فکر دینی بودند و از فکر اسلامی به فکر لیبرالی تغییر جهت داده بودند. عادل الطریفی، منصور النقیدان، مشاری الذایدی، عبدالله بجاد و دیگران از این دسته­اند.[41]

استفان لاکروا نیز در کتاب خود، مطلبی شبیه به همین تقسیم را گفته و معتقد است لیبرال­های سعودی دو گونه بودند: اسلام­گرایان لیبرال و لیبرال­های مطلق.[42]

عمر ابراهيم الزبیدی معتقد است که:

لیبرال­های سعودی دو گروهند: گروهی که در گذشته از تندروهای وهابی بودند و اکنون متحول شدند و به نقد آداب و رسوم اجتماعی و دینی (درمواردی منتقد به وهابیت) می­پردازند و به دنبال اصلاح در دو بعد اجتماعی و سیاسی هستند، اینان به مروز زمان توانستند در روزنامه­های محلی و گاه خارجی مقالات خویش را منتشر کنند.[43] گروه دیگر، تنها به دنبال اصلاحات سیاسی­اند؛ عبدالله حامد، عبدالعزیز قاسم و علی الدمینی از این جمله­اند. مطالبات این گروه با خواسته­های چهره­های دیگر مانند محمد سعید الطیب و متروک الفالح، مشترک است؛ همچنین شیعیانی مانند محمد محفوظ، جعفر الشایب و زکی میلاد به دلیل اشتراک در مطالبات به این جریان پیوستند.[44] عمر الزبیدی معتقد است که شیعه، بخشی از پروژه اصلاحی لیبرال­های اسلامی است؛ از جمله شیعیان موجود در طیف لیبرال­های اسلامی­ که فعالیت خود را در قطیف آغاز کردند.[45]

موانع و مخالفانِ جریان لیبرال سعودی

به نظر می­رسد که لیبرال­ها به دنبال اصلاح­اند؛ اما موانعی بر سر راه آنها وجود دارد. وهابیت جامی، عالمان صحوی و پادشاهی سه مانع گسترش و نفوذ لیبرال­های سعودی است؛[46] در حالی که تفسیر عالمان جامی از متون دین، مضیّق، بازدارنده و قشری است. لیبرال­ها، تفسیر موسّع از نصوص مقدس را مجاز می­دانند؛ به عنوان مثال آنها معتقدند که اسلام و دموکراسی مانعة­الجمع نیست و اسلام به طور کامل با دمکراسی سازگار است. لیبرال­ها بر این باورند که خداوند در همه مسائل دنیوی و منافع اجتماعی، آزادی و استقلال کامل را به ما عطا کرده است.[47] بر این اساس، انتقاد از علماء وهابیت، ضرورت اصلاح و بازنگری در هیأت امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح نظام آموزشی و احقاق حقوق زنان[48] از جمله مطالبات لیبرال­های سعودی بوده و هست که شکاف و تیزتر­شدن لبه اختلاف میان لیبرال­های سعودی و مفتیان وهابی را عمیق­تر کرده است؛[49] به عنوان مثال در حالی که لیبرال­ها، بخشی از همّ خود را صرف حقوق زنان می­کنند، 35 نفر از علماء وهابیت از جمله عبدالرحمن البراک و عبدالعزیز الراجحی و… در نامه­ای از وزیر فرهنگ عربستان خواستند تا از استفاده زنان در اجرای برنامه­های تلویزیونی پرهیز شود.[50]

وهابیت جامی و سنتی بر این باور است که اعتراض بر حاکم مسلمان جایز نیست و هر گونه شکایت و اعتراض به حاکم باید به صورت آرام و غیرآشکار به حاکم منتقل شود؛ اما لیبرال­های سعودی در مواردی چون نگارش نامه سرگشاده و رفتارهای نمادین اعتراضی دست زدند و برخلاف باورهای سنتی جامعه عربستان رفتار کردند. از طرفی دیگر، لیبرال­ها با جامیان، در تنفّر از عالمان صحوی مشترک­اند. آنان به خوبی از ظرفیت انقلابی سیاسیِ تهدیدکننده عالمان صحوه آگاه­اند. موسی عبدالعزیز واعظ سعودی در سخنان خود این امر را این گونه بیان کرد: «لیبرال­ها نسبت به صحوی­های قطبی به اسلام نزدیک­ترند، آنها فطرت بهتری نسبت به اسلام دارند».[51]

به طور کلی لیبرال­های سعودی رابطه پر افت و خیزی را با صحوی­های عربستان داشته و دارند و این ناشی از اختلافاتی بود که لیبرال­ها بر سر اولویت­بندی برنامه­های اصلاحی­شان داشتند؛ گروهی اصلاح تندروی و تطرف دینی موجود در فرهنگ و جامعه را اولین اولویت و بایسته مورد اصلاح دانستند که به لیبرال­های اجتماعی شهرت یافتند. دیگر گروه بر این باور بودند که اولویت اول، اصلاح استبداد سیاسی است که به لیبرال­های سیاسی شهرت یافتند. این دسته با اسلام­گرایان صحوی همراه شدند؛ چرا که اصلاح وضع استبداد موجود خواست مشترک هر دو طیف بود. صدور و ظهور مطالبات اصلاحی و بیانیه­های سیاسی مشترک از ناحیه صحویون و لیبرال­های سیاسی از ثمرات اشتراک نظر و همراهی این دو طیف بود. پس از وقوع حادثه یازده سپتامبر، 60 تن از دانشمندان و نویسندگان امریکایی در نامه ای خطاب به بوش که با نام «على أي أساس نقاتل؟» شهرت یافت، از بوش خواستند در جنگ با تروریست اخلاق را در نظر داشته باشد. همچنین150 تن از اندیشمندان سعودی اعم از صحوی و لیبرالی در نامه­ای که­ به «على أي أساس نتعایش؟» شهرت یافت به نامه دانشمندان امریکایی پاسخ دادند. نام و امضاء عبدالعزیز قاسم، چهره بارز لیبرال، در کنار سلمان العوده و سفر الحوالی، دو شیخ و رهبر صحوی، در لیست امضاء­کنندگان دیده می­شد.[52] نامه­ای با عنوان «رؤية لحاضر الوطن و مستقبله عام 2003» که در آن، چهره­هایی از لیبرال­های سعودی همانند تركی الحمد، علی الدمينی، متروک الفالح، نجيب الخنيزی، خالد الدخيل و محمد سعيد طيب با عالمان صحوه مشارکت داشتند، صادر شد.[53] همراهی و اقدام مشترک لیبرال­های سیاسی با صحویون، از طرفی خشم و اعتراض لیبرال­های اجتماعی از لیبرال­های سیاسی را در پی داشت آنها می­گفتند که لیبرال­های سیاسی، بازیچه اسلام­گرایان صحوی شده­اند. از طرف دیگر، از حجم مخالفت­ها و انتقادهای اسلام­گرایان صحوی از لیبرال­ها کاست، البته همراهی لیبرال­ها و صحوی­ها هیچگاه پایدار نبوده است. جریان صحوه که مردمی­ترین و فعال­ترین جنبش در آن زمان بود، در مواردی به مقابله با جریان لیبرال برخاست و بر شدت انزوای این جریان افزود.[54] صحوی­ها پس از آن که از تلاش­های حداثی­های لیبرال برای قرار گرفتن در مصادر فرهنگی و اطلاع رسانی اطلاع یافتند، حمله گسترده­ای را به بزرگان حداثه آغاز کردند. بدون تردید مخالفت و تعارض صحوی­ها، خسارت فراوانی را برای لیبرال­های تازه سر برآورده به بار آورد. آنان با شعارهای لیبرال­ها مبنی بر توسعه آزادی­های فردی مخالف بودند. در خلال جنگ کویت، نزاع و اختلاف میان وهابیان درباری و لیبرال­ها بالا گرفت. جماعتی از علماء وهابی از همراهی حاکمان سعودی با لیبرال­ها برآشفتند و در اجتماعات مذهبی و خطبه­های نماز جمعه، نظام حاکم بر عربستان را به دلیل حمایت از لیبرال­ها نظامی، غرب­زده، فاسد و غیراسلامی خواندند و گاه دست به قلم شدند. از جمله ردیه­هایی که بر شاخص­ترین چهره­های لیبرال همچون ترکی الحمد، غازی القصیبی و عبدالله الغذامی صورت گرفت، ردیه عوض القرنی در کتاب «الحداثة فی میزان الاسلام»، نوارهای کاست سعید الغامدی و سلسلسه سخنرانی­های شیخ خراشی با عنوان «رجال و کتب فی المیزان» است. در سال 1423 هجری، جماعتی از عالمان صحوی و وهابی همچون ناصرالعمر و عبدالرحمن محمود در مقابل دیوان ملکی تجمع و نسبت به فعالیت­های جریان­های لیبرال و غرب­زده برای غربی کردن زنان اعتراض کردند، گرچه این اقدام به ظاهر خوشایند وهابیان جامی است؛ ولی برخی از جامیان به مخالفت با آن برخاستند؛ چرا که جامیان اعتراض آشکار به حاکم را خلافی بزرگ و مفسده­زا می­دانند.

عربستان زمانی که صدام را در آستانه مرزهای خود دید از دولت­های غربی درخواست کمک کرد. صحویون با این اقدام پادشاه مخالفت کردند. سفر الحوالی[55] امریکا و نه عراق را بزرگ­ترین تهدید پیش روی عربستان خواند. در مقابل لیبرال­های سعودی در تأیید اقدام پادشاه بیانیه­ای صادر کردند. این اقدام لیبرال­ها، شکاف میان صحوه و صحویون را بیشتر کرد.

یکی از شاخصه­های فکری شیوخ صحوه، غرب ستیزی بود. آنان نفوذ غرب را نمی­پذیرفتند و از چیرگی غرب بر ممالک اسلامی ناخشنود بودند. از نگاه آنان بحران خلیج فارس بخشی از توطئه امریکا بر مسلمانان است؛ در حالی که لیبرال­های سعودی به دنبال بهره بردن از ظرفیت­های خارجی به ویژه غرب و امریکا برای دستیابی به خواسته­ها و اجرایی شدن اصلاحات مورد نظر خود در جامعه عربستان بودند؛ بنابراین از نظر آنها، تعامل با امریکا بدون اشکال بود. حمایت آل­سعود از حسنی مبارک، بن­علی، قذافی و دیگر حاکمان مستبد و مغضوبِ مردم، نمایانگر میل دولت سعودی به جامعه بسته با حداقل آزادی­های سیاسی بود. این در حالی است که لیبرال­های سعودی به دنبال توسعه آزادی و احقاق حقوق از دست رفته شهروندان­اند و این رفتار پادشاه سعودی نشانگر اختلافات جدی سیاست حاکمیت با لیبرال­هاست.

دستاوردهای لیبرال­های سعودی

تلاش­های لیبرال­های سعودی بی­نتیجه نماند؛ چرا که پادشاه، از ظرفیت آنها بهره می­برد و خواسته­های قلبی خویش را در قالب پاسخ به مطالبات آنها به اجرا درمی­آورد. سعود الفیصل این مطلب را با این بیان تأیید کرده است که: «المجتمع السعودي يتجه نحو الليبرالية، والممكلة بدأت تتحرر من أغلال الماضي،[56] و تسير في اتجاه مجتمع ليبرالي؛ جامعه سعودی به سوی لیبرالیسم رو کرده، عربستان از بند زنجیرهای گذشته رها شده و در مسیر جامعه لیبرالی در حال حرکت است». پس از گذشت مدتی پادشاه عبدالله، اولین دانشگاه مختلط را افتتاح کرد. برای اولین بار یک زن را به عنوان معاون وزیر منصوب کرد.[57]

می­توان گفت لیبرال­های سعودی یکی از اهرم­های فشار بر وهابیت درباری و پادشاهی سعودی­ هستند و شکستن تابوی وهابیت یکی از دستاوردهای آنها بوده است. پادشاهی آل سعود بر عربستان، سال­ها بدون وجود قانون اساسی تداوم داشت.[58] تا آن که پس از ارسال نامه­های سرگشاده مختلف توسط نخبگان لیبرال و دیگران، پادشاه فهد در فوریه 1992م قانون اساسی مملکت سعودی را در 83 ماده نوشت و دستور تشکیل مجلس شورا و برپایی اداره محلی را صادر کرد. بدین ترتیب پادشاهی آل سعود، به سمت دستوری و قانون­مندی تغییر مسیر داد. خروج و مخالفت عالمان صحوه با عالمان درباری، معروف به جامیه اولین اقدام معارض با وهابیت درباری و تقلیدی بود که از ابهت و شوکت وهابیت تقلیدی کاست و دین را از احتکار وهابیت درباری خارج ساخت.[59] پیدایش سلفیه جهادی و نشر رسائل و نوارهای کاست و بیانیه­های مختلف در ردّ و اعتراض به وهابیت درباری، دومین تعارض جدی با وهابیت درباری در عربستان بود. بروز جریان لیبرال در عربستان و رویش گفتمان نوین آنان، تعارضی نو با وهابیت درباری است که همگی به تنزل و کاهش جایگاه معنوی و سیاسی وهابیت جامی و تقلیدی منجر شده است.

نتیجه

صدور حکم درباره موضوعات، فرعی بر تصور صحیح و جامع موضوع است؛ تا زمانی که موضوع به درستی درک نشود حکم صادره صحیح نخواهد بود. آنچه در این مقاله بیان شد، تنها معرفی مقدماتی جریان لیبرال­های سعودی و اشاره­ای گذرا به مسائل مرتبط با آن بود به امید آن که آغازی بر پژوهش­های دقیق و عمیق پژوهشگران این عرصه باشد.

منبع: وهابیت پژوهی

منابع

۱. الدخیل، ترکی، سلمان العودة؛ من السجن الی التنویر، دبی: دار مدارک للنشر، چاپ چهاردهم، 2103.
۲. تیموتی، دی، اسلام و دموکراسی، ترجمه شعبانعلی بهرامپور و حسن محدثی، تهران: نشر نی، 1379.
۳. جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة؛ الفکرة- الممارسات- الروی المستقبلیة، وحدة الدراسات فی مرکز صناعة الفکر، موسسة الانتشار العربی، چاپ اول، 2013، [بی­جا].
۴. جمعی از نویسندگان، قضایا الإسلامیین فی الخلیج التنویر- الدیمیقراطیة- الإعلام، دبی: مرکز المسبار للدراسات و البحوث، چاپ دوم، 2011.
۵. الخنیزی، جهاد بن عبدالاله، الاصلاح و الممانعه فی المجتمع السعودی، بیروت: بیسان، 2012.
۶. دکمجیان، هرایر، جنبش‌های اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران: انتشارات کیهان، چاپ پنجم، 1388.
۷. زبیدی، عمر ابراهیم، الفسیفساء السعودیة، بیروت: الدار العربیة للموسوعات، 2011.
۸. زیدی، مفید، التیارات الفکریة فی الخلیج العربی 1938-1971م، بیروت: مرکز دراسات الوحدة العربیة، 2000.
۹. شحبی، ابراهیم، السلطة و الهویة ملامح من تشکلات مجتمع السعودی، لندن: طوی للنشر و التوزیع، 2011.
۱۰. صویغ، عبدالعزیز حسین، الزلزال العربی! السعودیة… و الخلیج، دبی: دارمدارک للنشر، 2011.
۱۱. عدنان، احمد، السعودیة البدیلة ملامح الدولة الرابعة، بیروت: التنویر للطباعة و النشر، 2012.
۱۲. عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه‌سازان نور، 1391.
۱۳. مالکی، حسن فرحان، جذور داعش، بیروت: دارالمحجة البیضاء، 2013.
۱۴. فیلدمان، نوح، سقوط الدولة الاسلامیة و نهوضها، ترجمه طاهر بوساحیة، بیروت: الشبکة العربیة للابحاث و النشر، 2014.
۱۵. قصیبی، عبدالله محمد، اللیبرالیة الجدیدة أسئلة فی الحریة و التفاوضیة الثقافیة، بیروت: مرکز الثقافی العربی، 2013.
۱۶. کامینز، دیوید، وهابیت و عربستان سعودی، ترجمه مجتبی فاضلی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1393.
۱۷. لاکروا، استیفان، زمن الصحوة الحرکات الاسلامیة المعاصرة فی السعودیة، بیروت: الشبکة العربیة للابحاث والنشر، 2012.
۱۸. مبروک، محمدابراهیم ، «ازمة اللیبرالیة فی العالم العربی الاسلامی»، مجله الامة فی مواجهة مشاریع التفتیت، مجلة البیان، چاپ هفتم، 1431، [بی­جا].
۱۹. مشوح، خالد عبدالله، التیارات الدینیة فی السعودیة، ریاض: انتشارات العربی، چاپ دوم، 2012.
۲۰. مضاوی، رشید، عربستان سعودی و جریان‌های اسلامی جدید، ترجمه رضا نجف‌زاده، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات، 1393.

مضاوی، رشید، مأزق الإصلاح فی السعودیة فی القرن الحادی و العشرین، بیروت: دارالساقی، چاپ دوم، 2009.

[1]. جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة، ص478 و 479.

[2]. یعقوب محمد اسحاق و محمود محمد بترجی، معارک السعودیین التنویریین لمحو الظلام، ج4، ص2294 و 2295.

[3]. عبدالله غذامی معتقد است لیبرالیسم در عربستان، اسمی بی مسماست. عبدالله محمد القصیبی بر این باور است که گرچه برخی از گروه­های سیاسی ملی­گرا، چپ، اخوانی در عربستان رشد یافتند لکن لیبرالیسم سیاسی از هیچ تشکل، حزب و گروه منظم علنی یا سرّی در عربستان برخوردار نیست؛ لیبرالیسم در عربستان از مرجعیت فکری و رهبری برخوردار نیست ما تنها از طریق روزنامه­ها می­توانیم آنها را ببینیم من نام این جریان را لیبرالهای روزنامه­ای گذاشته­ام لیبرالیسم چهار نوع است لیبرالیسم فلسفی، سیاسی، اقتصادی و مطبوعاتی. لیبرالیسم فلسفی هیچگاه محور سخن داعیه­داران لیبرالیسم در عربستان نبوده و از مرجعیت فلسفی و فکری برخوردار نبوده است. لیبرالیسم اقتصادی تنها نوع حاضر و فعال در عربستان است چرا که اقتصاد عربستان از ابتدای تشکیل دولت سعودی بر پایه اقتصاد لیبرالی شکل گرفت و نظریه اقتصاد اسلامی پس از استوار شدن پایه­های اقتصاد لیبرال در دولت سعودی طرح شد. مضاوی الرشید جریان لیبرال عربستان را یک خرده گروه درهم برهم و سیاسی می داند که طیف های مختلف شیعه، سنی، وهابی، سکولار، ناصری و دیگر اندیشه­ها را در خود جای داده است. ر.ک: القصیبی، عبدالله محمد، اللیبرالیة الجدیدة أسئلة فی الحریة و التفاوضیة الثقافیة، ص174 و175؛ جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة، ص 209 و 210؛ شحبی، ابراهیم، السلطة و الهویة ملامح من تشکلات مجتمع السعودی، ص193؛ لاکروا، ستیفان، زمن الصحوة الحرکات المعاصرة الاسلامیة فی السعودیة، ص333؛ مضاوی، الرشید، عربستان سعودی و جریان­های اسلامی جدید، ص127.

http://www.alhejaz.org/seyasah/011207.htm

.[4] خانواده پادشاهی آل سعود، وهابیت درباری (سلفیه تقلیدی و سنتی)، اسلام­گریان اخوانی و لیبرال­ها بازیگردانان صحنه فکری عربستان سعودی­اند.

[5]. شاکر النابلسی، اردنی تبار، نویسنده و حامی لیبرالیسم در جهان عرب است وی بیش از 25 سال در عربستان زندگی کرده است.

[6]. اسحاق، یعقوب محمد و بترجی، محمود محمد، معارک السعودیین التنویریین لمحو الظلام، ج4، ص2294 و 2295.

[7]. بر اساس قانونِ منعِ تاسیس و فعالیت احزاب در عربستان، هر گونه فعالیت حزبی در این کشور جرم است؛ از این رو شهروندان محافظه کار سعودی نهایت مراقبت و تلاش را برای تبرئه خود از هرگونه اتهام حزبی دارند و گروندان به احزاب، فعالیت­های فکری و حزبی خود را بسیار آرام و مخفیانه دنبال می­کنند.

[8]. وهابیت درباری هرگونه مخالفت شهروندان سعودی با تفکر وهابیت را ناشی از میل به جریان لیبرال دانسته و عنوان لیبرال را به عنوان برچسب اتهامی علیه مخالفان به کار می­برد. عدنان، احمد، السعودیة البدیلة ملامح الدولة الرابعة، ص21؛ ترکی، الدخیل، سلمان العوده من السجن الی التنویر، ص172.

[9]. هواداری وحضور طیفهای متنوع مذهبی و فکری مانند سلفی، وهابی، سنی، صوفی و شیعی در جریان لیبرال سعودی و بی­توجهی نسبت به این مسأله موجب شده است تا تعاریف ارائه شده از صحت و جامعیت لازم به دور باشند. نبود اثر و تک نگاره­ای به زبان فارسی درباره این جریان یکی دیگر از مشکلات این پژوهش است. این اولین باری است که تک نگاره­ای ـ گرچه مختصر ـ درباره جریان لیبرال­های سعودی به زبان فارسی نوشته می­شود.

[10]. جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة، ص478.

[11]. ر.ک: الصویغ، عبدالعزیز حسین، الزلزال العربی! السعودیة… و الخلیج، صص 69 و 70.

[12]. کامینز، دیوید، وهابیت و عربستان سعودی، ص 274.

[13]. الزبیدی، عمر ابراهیم، الفسیفساء السعودیة الفکر الفلسفی و المذهبی و السیاسی فی المملکة العربیة السعودیة، ج3، ص111؛ عدنان، احمد، السعودیة البدیلة ملامح الدولة الرابعة، ص24؛ مبروک، محمد ابراهیم، «ازمة اللیبرالیة فی العالم العربی الاسلامی» مجله: الامة فی مواجهة مشاریع التفتیت، ص112.

[14]. عدنان، احمد، السعودیة البدیلة ملامح الدولة الرابعة، ص25.

[15]. الزبیدی، عمر ابراهیم، الفسیفساء السعودیة الفکر الفلسفی و المذهبی و السیاسی فی المملکة العربیة السعودیة، ج3، ص115؛ مضاوی، الرشید، مأزق الإصلاح فی السعودیة فی القرن الحادی و العشرین، ص125؛ الصویغ، عبدالعزیز حسین، الزلزال العربی! السعودیة… و الخلیج، صص 226 و 227.

[16]. لاکروا، استیفان، زمن الصحوة الحرکات المعاصرة الاسلامیة فی السعودیة، ص331.

[17]. زبیدی، عمر ابراهیم، الفسیفساء السعودیة الفکر الفلسفی و المذهبی و السیاسی فی المملکة العربیة السعودیة، ج3، ص196.

[18]. منصور النقیدان یک شهروند سعودی است که از چندین سال هم نشینی با رادیکالیسم وهابی و تکفیر مسلمانان عبور کرده و به نوعی بازنگری در صحوه و حتی وهابیت رسیده است. نقیدان معتقد است که رادیکالیسم محصولی محلی است و با اندیشه های بیگانه نسبتی ندارد. وی مدعی شد جهادیون خشونت­گرا به محمد قطب، ابوالاعلی مودودی یا حسن البنا متوسل نمی­شوند، بلکه به احمد بن حنبل، ابن­تیمیه، و روحانیون نجدی، ابن­سهمان و ابن­عتیق متوسل می­شوند. وی در نتیجه گفت! “اندیشه رادیکال در واقع در عربستان سعودی ریشه دارد. (مضاوی، الرشید، عربستان سعودی و جریان­های اسلامی جدید، صص 146 و 147).

[19]. الزبیدی، عمر ابراهیم، الفسیفساء السعودیة الفکر الفلسفی و المذهبی و السیاسی فی المملکة العربیة السعودیة، ج2، ص284.

[20]. همان، ج3، ص193.

[21]. شحبی، ابراهیم، السلطة و الهویة ملامح من تشکلات مجتمع السعودی، ص235.

[22]. لاکروا، استیفان، زمن الصحوة الحرکات المعاصرة الاسلامیة فی السعودیة، ص329.

[23]. الزبیدی، عمرابراهیم، الفسیفساء السعودیة الفکر الفلسفی و المذهبی و السیاسی فی المملکة العربیة السعودیة، ج3، ص118؛ لاکروا، استیفان، زمن الصحوة الحرکات المعاصرة الاسلامیة فی السعودیة، ص321؛ المشوح، خالد، التيارات الدينية في السعودية، ص 127؛ جمعی از نویسندگان، قضایا الإسلامیین فی الخلیج التنویر-الدیمیقراطیة-الإعلام، «التنویر الاسلامی فی السعودیة سجال السقوف المنخفضة»، ص16.

[24]. لاکروا، استیفان، زمن الصحوة الحرکات المعاصرة الاسلامیة فی السعودیة، ص329.

[25]. هناك اختلافات في صفوف الأسرة الحاكمة لا تظهر غالباً في العلن، حيث نشأت أجيال جديدة في حياة أكثر رفاهية من حياة البداوة التقليدية التي عاش في ظلها الأكبر سناً، وهذه الأجيال نشأت في ظل تأثيرات الانفتاح الإعلامي والقيم الوافدة، وبعضهم تربى في مدارس غربية، ووجد بعض الأمراء الأصغر سناً ممن يدعون إلى الأفكار نفسها التي يتبناها التيار الليبرالي. جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة، ص175.

[26]. الزیدی، مفید، التیارات الفکریة فی الخلیج العربی 1938-1971م، ص41.

[27]. جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة، ص 128.

[28]. همان، ص 128.

[29]. همان، ص 129.

[30]. کامینز، دیوید، وهابیت و عربستان سعودی، صص 262 و 263.

[31]. الخنیزی، جهاد بن عبدالاله، جدال الدین و الثقافة و الاجتماع، ص298.

[32]. برخی از اقبال بیش از حد سعودی­ها به تالار گفتگو با تعبیر ظاهرة المنتدیات به معنای پدیده تالارهای گفتگو یاد کرده­اند. لاکروا، ستیفان، زمن الصحوة الحرکات المعاصرة الاسلامیة فی السعودیة، ص323.

[33]. لاکروا، ستیفان، زمن الصحوة الحرکات المعاصرة الاسلامیة فی السعودیة، ص322.

[34]. همان، ص330.

[35]. جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة، صص 209 و 210.

[36]. الزیدی، مفید، التیارات السیاسیة و الفکریة فی الخلیج العربی، صص67 و 68.

[37]. الخنیزی، جهاد بن عبدالاله، الاصلاح و الممانعة فی المجتمع السعودی، صص21 و 22.

[38]. همان، ص29.

[39]. قال مصطفى الحباب للجزيرة نت «يجب أن نفرق بين فريقين ليبراليين بالسعودية، الأول ينطلق من المفاهيم الغربية برؤية وطنية إصلاحية والثاني يتبرأ من العروبة والإسلام، ويريد تمكين مقومات الانحلال الغربي بالمجتمع». و أضاف «كلا الطرفين يستغل الضغوط الخارجية والتقارير الدولية (..) وأنهم يعتقدون أن العملية الإصلاحية في السعودية يجب أن تمر عبر البيت الأبيض». وأوضح الحباب أن الليبراليين هم من شجع مراكز البحوث الأميركية وأمدها بالمعلومات لتندد بهضم الحقوق السياسية سواء بالنسبة للمرأة وغيرها من مطالبات الإصلاح الأخرى.

http://www.aljazeera.net/news/reportsandinterviews/2010/3/29/ المرأة-محور-الإصلاح-بالسعودية

[40]. جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة، ص203.

[41]. المشوح، خالد، التيارات الدينية في السعودية، ص 127.

[42]. لاکروا، استیفان، زمن الصحوة الحرکات الاسلامیة المعاصرة فی السعودیة، ص 329.

[43]. منصور النقیدان به عنوان یک لیبرال اجتماعی سیاسی توانست مقاله­اش را در نیویورک تایمز منتشر کند: زبیدی، عمر ابراهیم، الفسیفساء السعودیة الفکر الفلسفی و المذهبی و السیاسی فی المملکة العربیة السعودیة، ج3، ص206.

[44]. جریان لیبرال و گفتمان عدالت اجتماعی برخاسته از آن برای شیعیانی که شهروندان درجه دو یا سه عربستان بودند جاذبه داشت و موجب گرویدن برخی از شیعیان به این جریان شد. محمد محفوظ، جعفر الشایب و زکی میلاد از جمله شیعیان موجود در طیف لیبرال­های اسلامی­اند که فعالیت خود در قطیف آغاز کردند. (زبیدی، عمر ابراهیم، الفسیفساء السعودیة الفکر الفلسفی و المذهبی و السیاسی فی المملکة العربیة السعودیة، ج3، ص200).

[45]. همان، ج3، صص 199 و 200 و 201.

[46]. برخی گفته­اند لیبرال‌های عربستان فاقد آن کیمیای حقیقی برای ایجاد ارتباط بین خودشان و ملت‌ هستند در عوض عالمان وهابی ارتباطی نزدیک‌تر با مردم دارند: –، مشکل لیبرال‌های عربستان، روزنامه شرق، شماره ۲۵۷۱ – شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵.

[47]. تیموتی، دی، اسلام و دموکراسی، ص36.

[48]. احقاق حقوق زنان یکی از شعارهای شاخص لیبرال­های سعودی بوده است. ترکی الحمد، ترکی السدیری، عبدالله ابوالسمح، محمد بن عبداللطیف آل شیخ، عبدالرحمن الراشد، عثمان العمیر، حصة آل الشیخ، بدریة البشر از جمله فعالان لیبرال سعودی تباری­اند که برای احقاق حقوق زنان در تلاشند.

[49]. أن هناك جزعاً وخوفاً من الليبرالية. وأن هذه الليبرالية – كما يقول بعض الأصوليين والسلفيين- شرٌّ مستطير، وكارثة عظيمة، يريد الغرب والمستغربون أن يفرضوها على بعض بقاع العالم العربي، لهدم القيم الأخلاقية القائمة، واستبدالها بقيم الغرب الاجتماعية، والأخلاقية.

http://www.aljarida.com/news/index/2012624295/ما-الليبرالية-العربية–الإسلامية؟

[50]. الخنیزی، جهاد بن عبدالاله، الاصلاح و الممانعه فی المجتمع السعودی، ص17.

[51]. مضاوی، رشید، عربستان سعودی و جریان های اسلامی جدید، ص127.

[52]. لاکروا، ستیفان، زمن الصحوة الحرکات المعاصرة الاسلامیة فی السعودیة، ص327؛ زبیدی، عمر ابراهیم، الفسیفساء السعودیة الفکر الفلسفی و المذهبی و السیاسی فی المملکة العربیة السعودیة، ج3، ص120.

[53]. http://arb.majalla.com/2012/12/article55240941/ الليبراليون-السعوديون-بعد-الربيع-الع

[54]. هجمه صحوی­ها به لیبرال­ها در حالی رخ می­داد که اصطلاح لیبرال در میان سعودیان غریبه بود، شهروندان محافظه کار سعودی از تفکر لیبرال بیگانه بودند و میلی به آشنایی با آن نداشتند.

[55]. سفر الحوالی معتقد است حاکمان عربستان در مواجهه با شیعیان، صوفیان، نوگرایان و لیبرال‌های عربستان کوتاهی و تسامح داشته­اند: مالکی، حسن فرحان، جذور داعش، صص 206 و 207.

[56]. www.aljazeera.net/news/reportsandinterviews/2010/3/29/ .المرأة-محور-الإصلاح-بالسعودية

[57]. جمعی از نویسندگان، اللیبرالیة فی السعودیة، ص156.

[58]. فیلدمان، نوح، سقوط الدولة الاسلامیة و نهوضها، ص 128.

[59]. شحبی، ابراهیم، السلطة و الهویة ملامح من تشکلات مجتمع السعودی، ص236.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 4
مطالب مرتبط