جستجو
Close this search box.

معرفی و دانلود کتاب بنور فاطمه سلام‌الله‌علیها اهدیت

نویسنده: عبدالمنعم حسن

معرفی اجمالی:

این کتاب مجموعه‌ای ارزشمند در شأن و شخصیت بزرگ بانوی دو سرا که حاصل تلاش و عشق و علاقه حقوقدان آگاه، جناب آقای عبدالمنعم حسن سودانی است که پس از آشنایی با زندگی حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها به مذهب حقه اثنی عشری هدایت یافته، نوشته شده است. وی در فصل چهارم تحت عنوان با نور فاطمه هدایت یافتم در مورد خطبه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌نویسد: کلمات همچون تیری به اعماق وجودم راه یافت. زخمی را باز کردند که گمان نمی‌کنم به آسانی التیام یابد، با اشک‌هایم در جدال بودم و سعی کردم مانع از سرازیر شدنشان شوم ولی نتوانستم. اشک‌هایم فرو ریختند و گویی می‌خواستند ننگ تاریخ را در قلبم بشویند. پس از آن تصمیم گرفتم که با گذشتن از ایستگاه‌های تاریخ، حرکت کنم تا بر فاجعه امت آگاهی یابم و این آغازی بود برای مشخص نمودن هویت حرکت و انتقال با عبور از فضای معتقدات و تاریخ و همسو شدن با دلیل.

انگیزه تألیف کتاب

مؤلف در مورد انگیزه خویش از تألیف این کتاب می‌نویسد: روزی از روزها، به دیدن یکی از دوستان خود رفتم، در آنجا سخن از مذهب تشیع به میان آمد و ساعاتی در اطراف آن بحث نمودیم.

در این حال جوانی بر ما وارد شد سلام کرد، نشست و به گفتگوی ما گوش فرا داد.

گرم گفتگو بودیم که ناگهان آثار شگفتی و حیرت را در سیمای آن جوان دیدم. به حلقه گفتگوی ما پیوست و خطاب به من گفت: برادر، به نظر می‌آید که برخی از فرقه‌های ضاله بر تو اثر گذاشته‌اند. سپس با مهارت خاصی، کلیه فرق اسلامی به جز وهابیت را متهم به کفر و زندقه نمود، برای من با آن طرز لباس و پوشاکش از همان اول روشن بود که او دارای مذهب وهابی است؛ زیرا لباسش به قدری کوتاه بود که تقریباً به زیر زانوی او می‌رسید.

آن جوان روی به من نمود و از مذهبم پرسید؟ سپس ادامه داد و گفت: به نظر می‌رسد که تو از شیعیان باشی! در جوابش گفتم: منکر این نسبت نمی‌شوم و البته خود را نیز لایق این شرف و بزرگی نمی‌دانم.

او با شنیدن این سخن، خشمگینانه برآشفت و حالت ناآرامی به خود گرفت. در این حال که بستگان دوستم نیز حضور داشتند، از او خواستم که اگر اشکالی دارد، آن را به نحو مؤدبانه‌ای بیان کند. تا بدین‌وسیله مناظره و گفتگوی مفیدی به وجود آید.

البته وهابیان گمان می‌کنند که دارای توان استدلال و منطق نیرومندی هستند، در نتیجه معمولاً طرف خویش را به مناظره دعوت می‌کنند و من در اینجا از همین سلاح یا روش استفاده نمودم.

او که چاره‌ای جز این نداشت، پیشنهاد مرا پذیرفت. من برای آغاز بحث از او خواستم تا اگر مایل باشد، مناظره را در مورد توحید متمرکز نماییم؛ زیرا آنان با برداشت نادرستی که از توحید ارائه می‌دهند، همه مردمِ مسلمان را مشرک می‌خوانند. او پذیرفت و مناظره آغاز گردید، درحالی‌که همه حاضرین سراپا گوش بودند.

از او پرسیدم: نظر شما درباره خداوند آفریدگار جهان و صفات او چیست؟

گفت: ما می‌گوییم «لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له»، پروردگاری جز خداوند یکتا نیست، لذا پرستش غیر او جایز نیست. گفتم: آیا حداقل شده که دو مسلمان را یافته باشی که در این امر با یکدیگر اختلاف داشته باشند؟

گفت: همه این ادعا را دارند، اما عملشان بر خلاف گفتارشان است. سپس ادامه داد و گفت: به نظر ما مردم به این علت مشرک هستند که به مردگان توسل جسته و برای غیر خدا خضوع می‌نمایند و در طلب حاجات برای پروردگار شریک قائل می‌شوند. خضوع برای غیر خدا و کارهایی از این قبیل که گفتم همه چیزی جز پرستش غیر خداوند نیست.

بحث به پایان رسید و وعده گذاشتیم روز دیگری، گفتگو را ادامه دهیم. روز دیگر نیز در رسید و او درحالی‌که به نظر می‌آمد که از آموزگارانش معجون نیروبخشی گرفته باشد، بحث خویش را با دشنام و ناسزا آغاز نمود و از حاضران در جلسه خواست تا از هم‌نشینی با من خودداری ورزند. بدون مبالغه، تقریباً دو ساعت به ناسزاگویی و دشنام دادن مشغول بود. او مدام فریاد می‌زد و دست‌های خویش را به حالت تهدیدآمیزی تکان می‌داد و به من وعده می‌داد که به عنوان جهاد مرا خواهد گشت. نمی‌دانم این حرف‌ها را از کجا یاد گرفته بود؛ زیرا جهاد در مذهب و مرام آنان حتی اگر بر ضد طاغوت باشد حرام است؛ اما او غافل از این بود که همیشه خون امام حسین علیه‌السلام در رگ‌های شیعیان می‌جوشد. باوجوداین، خدا شاهد است که خود را کنترل کردم و پاسخی به او ندادم؛ زیرا با آگاهی خاصی که از دین داشتم و آموخته بودم که چگونه پیامبر صلی‌الله علیه و آله در برابر آزار کفار با صبر و حوصله برخورد می‌کرد.

در واقع به دلیل همین مظلومیت‌ها است که من کتاب خویش را به خواننده عزیز آن تقدیم می‌نمایم. تا این بانگ حق فریادرس خود را بیابد و این فلسفه و هدف من از نگارش این کتاب است؛ زیرا چشمان مشتاق حق آن‌چنان‌که در حاضرین معلوم بود، در میان کلمه آزادگانی که مظلومانه پرداخت‌کننده بهای تبلیغات گمراه‌کننده و دروغ‌پرداز هستند نیز یافت می‌شود.

این انگیزه بدان سبب در من قوت گرفت که هر انسان موفق در نبرد با نفس اماره که توانسته نور حق را بسان شعله‌ای درخشان ببیند و از آن لذت ببرد، به طور طبیعی نیز خواهان آن است که دیگران نیز در بهره‌مندی از این نور مشارکت جویند تا بدین‌وسیله راه را از بیراهه بازشناسند.

لذا درحالی‌که افراد پاک‌سرشت بسیار هستند، با توجه به اینکه موضوع را به جهت شرایط فوق‌الذکر اشتباه می‌گیرند و بر آن باطلی که به جای حق باور نموده، پایداری می‌کنند، (به‌گونه‌ای که بخشی از وجود آنان می‌گردد). لذا با تعصب از عقاید باطل خود دفاع نموده و با این روش مانعی در برابر عقل خود ایجاد کرده، بدین سبب توفیق شناخت حقیقت را نمی‌یابند.

اما خداوند با لطف خویش با هدایت بر من منت نهاد و مرا به سبب رحمتش به جایی که نور حق وجود داشت دخل نمود. در نتیجه برای سپاس و شکر چنین نعمتی، بر خود فرض می‌دانم تا آنچه را که دریافته‌ام به دیگران منتقل نمایم.

بنابراین برای انجام این فرضیه، به نوشتن مباحث این کتاب مشغول شدم و باید دانست که این نوشته شعله حقیقتی است که از سوی حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نصیبم گردیده است و من آن را به هر جوینده حق که مشتاق آن باشد، تقدیم می‌نمایم.

اما بیشترین چیزی که مرا به نوشتن این کتاب تشویق نمود، وضعیت خاص اسلام و امت اسلامی می‌باشد که در بلای ایجادشده توسط دشمنان اسلام که به صورت تهاجم علیه امت و تحریم سیمای پاک درخشنده دین اسلام درآمده، دست‌وپا می‌زنند، به صورتی که فتنه‌های قوی را در میان گروه‌های اسلامی دامن زده و عناصر انگلی و شیطان‌صفت که در کالبد امت غفلت زده اسلام کاشته شده‌اند را موردحمایت و پشتیبانی قرار می‌دهد. این کتاب به زبان ساده و بدون اصطلاحات پیچیده، به‌گونه‌ای تدوین‌شده که قابل‌فهم و درک برای همگان باشد.

ضمناً لازم به تذکر است که در این کتاب، قصد هیچ‌گونه خودنمایی نداشته؛ بلکه کوشیده‌ام تا آن را مانند مشعلی نورانی برای خواستاران بصیرت و حقیقت و بیرون آوردن عقل و خرد از زندان اوهام به سوی لذت شیرین ایمان بسازم.

ساختار کلی کتاب:

این کتاب در هشت فصل و یک خاتمه تنظیم شده است که عبارت‌اند از:

فصل اول: نگارش این کتاب برای چیست؟

فصل دوم: مطالعه و فهم تاریخ یک ضرورت است؛

فصل سوم: شیعه و تشیع؛

فصل چهارم: با نور فاطمه هدایت یافتم؛

فصل پنجم: امامت و خلافت؛

فصل ششم: واپس‌گرایی؛

فصل هفتم: کربلا ادامه سقیفه؛

فصل هشتم: در حلقه نور؛

خاتمه.

محتوای کتاب

همان‌گونه که اشاره شد، این کتاب در هشت فصل و یک خاتمه تنظیم شده است که عبارت‌اند از:

فصل اول: نگارش این کتاب برای چیست؟

فصل دوم: مطالعه و فهم تاریخ یک ضرورت است. مطالب مطرح‌شده در این فصل عبارت‌اند از: تاریخ در قرآن، آگاهی به تاریخ، ضرورتی که عصر حاضر به ما تحمیل می‌نماید، نمونه‌هایی از انحرافات امم پیشین در قرآن. (در داستان‌های قرآن، از پیامبران و رسالت‌ها به طور عام، درباره برتری برخی از پیامبران)، به دست آوردن آگاهی‌های ژرف از قرآن، داستان بلعم بن باعورا و حضرت موسی می‌باشد، داستان سامری و هارون در قوم بنی‌اسرائیل است.

فصل سوم: شیعه و تشیع. مطالب مطرح‌شده در این فصل عبارت‌اند از: تشیع و ایرانیان، سایه تشیع در سودان، وفاداری دینی و سیاسی، بعضی نام‌های منتشر در سودان، قبایلی که خود را منتسب به اهل‌بیت می‌کنند، فرهنگ مردمی.

فصل چهارم: با نور فاطمه هدایت یافتم. مطالب مطرح‌شده در این فصل عبارت‌اند از: گفتگویی در آغاز راه سرآغاز، با نور فاطمه هدایت یافتم، میان ابوبکر و فاطمه چه گذشت؟، حضرت فاطمه در قرآن، حضرت فاطمه از زبان پدرش، عصمت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، مطالبهٔ حضرت زهرا چه بود؟، دفاع از حق فاطمه تحت عنوان مالکیت، دفاع از حق فاطمه تحت عنوان ارث از پیامبر، دفاع از حق فاطمه تحت عنوان سهم ذوی القربی، فدک خود یک رمز و پیام ویژه است، خلفا و یورش به خانه زهرا سلام‌الله‌علیها، شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، زهرا؛ فریادی رسا در طول تاریخ.

فصل پنجم: امامت و خلافت. مطالب مطرح‌شده در این فصل عبارت‌اند از: پیش درآمد، امامت و خلافت با شورا یا با تعیین و نصب الهی، مفهوم شورا نزد اهل سنت و جماعت، غیرواضح است، تعیین و نصب الهی امام یک ضرورت می‌باشد، علی بن ابی‌طالب؛ نخستین جانشین پیامبر، حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث انذار، حدیث الرایه، مناظره مأمون عباسی در فضیلت حصرت علی علیه‌السلام، اهل‌بیت علیهم‌السلام اولواالامر بعد از پیامبر می‌باشند، بحثی پیرامون عصمت در حدیث ثقلین.

فصل ششم: واپس‌گرایی. مطالب مطرح‌شده در این فصل عبارت‌اند از: راستی چه اتفاقی افتاد؟، همراه با عدالت صحابه، قرآن و عدالت صحابه، ارزیابی نظر اهل سنت درباره عدالت صحابه، صحابه در نزد شیعیان اهل‌بیت علیهم‌السلام، مصیبت امت، حدیث ادعائی ده فرد بشارت داده‌شده، سقیفه، حضرت علی علیه‌السلام و خلافت، خلافت حضرت علی علیه‌السلام، جنگ جمل، عایشه دختر ابوبکر، صفین، نامه محمد بن ابی بکر به معاویه، بعضی از کارهای معاویه.

فصل هفتم: کربلا ادامه سقیفه. مطالب مطرح‌شده در این فصل عبارت‌اند از: معاویه و یزید را چگونه می‌بینند؟، همراه امام حسین علیه‌السلام، حسین کیست؟، رسیدن کاروان مقدس به کربلا، سجده بر تربت حسینی.

فصل هشتم: در حلقه نور. مطالب مطرح‌شده در این فصل عبارت‌اند از: از ابرهای باطل به سوی نور، بخش‌هایی از دعاهای اهل‌بیت علیهم‌السلام از دعای صباح امیرالمؤمنین علیه‌السلام، دعای روز عرفه امام حسین علیه‌السلام، مناجات شاکرین توسط امام زین‌العابدین علیه‌السلام، پرتوهایی از نور آل محمد علیهم‌السلام، تقیه، وضو، حکم شستن پاها، جمع میان دو نماز، متعه، عناصر تفاوت میان دو ازدواج.

خاتمه: مطالب مطرح‌شده در این خاتمه، مؤلف در این بخش به این نکته اشاره نموده که هدایت یافتن به حق، استعدادی ذاتی نیست؛ بلکه نعمتی است از خدای تعالی که آن را بر هر که خواهد از بندگانش می‌بخشد. در پایان نیز خطبه حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها را شعله حقیقت معرفی نموده و به بخش‌هایی از این خطبه اشاره نموده است.

⇓⇓⇓⇓⇓⇓⇓⇓⇓

»برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید«

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 4
مطالب مرتبط