بسم الله الرحمن الرحیم
مؤلف: احمد زینی دحلان، مفتی شافعی مکه مکرمه
مختصری از زندگینامه مؤلف:
احمد بن زینی دحلان در سال ۱۲۳۱ هـ ق در مکه مکرمه به دنیا آمد و در سال ۱۳۰۴ هـ ق در مدینه منوره از دنیا رفت و در همانجا مدفون شد.
آنچه سبب شده تا از وی بهعنوان یک چهره ضد وهابی نام برده شود، تألیف دو کتاب در رد وهابیت است. یک کتاب او به نام «فتنة الوهابیة» میباشد که بیشتر به سیر تاریخی جنایات وهابیت و گوشههایی از مبانی آنان پرداخته و کتاب دیگر او «الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیة» نام دارد که در آن به اثبات جواز توسل و تبرک و زیارت پرداخته است و در پایان، پیشگویی رسول خدا صلیالله علیه و آله را درباره وهابیت ذکر کرده است.
چنانچه از تاریخ ولادت و وفات وی معلوم است، حیات او مصادف با دور دوم به قدرت رسیدن وهابیت (از سال ۱۲۳۶ ه تا ۱۳۰۹ ه) توسط (ترکی بن عبدالله) بوده است لذا وی از نزدیک در جریان امور قرار داشته است.
محقق کتاب در مقدمهاین کتاب از وی به تجلیل نام برده و وی را شیخالاسلام مکه مکرمه و اساتید مبرز آن زمان برمیشمارد.
یکی از کتبی که به قلم زینی دحلان به رشته تحریر در آمده است، کتاب «أسنی المطالب فی نجاة أبی طالب علیهالسلام» میباشد.
معرفی اجمالی کتاب:
ابوطالب که نام اصلی ایشان عمران میباشد، پدر بزرگوار حضرت علی علیهالسلام بوده و دارای مقامی بالا و بزرگی میباشد. آن بزرگوار از حامیان اصلی رسول خدا صلیالله علیه و آله در دوران خفقان مکه و مدینه بوده و دفاع او از وجود مقدس حضرت رسول صلواتاللهعلیه و آله نقش مهم حضرت ابوطالب علیهالسلام و محبت ایشان به پیامبر را بیان میکند.
معرفی تفصیلی کتاب:
این کتاب که با توضیح و تحقیق حسن سقاف شافعی، از علمای بزرگ و محققین اهل سنت معاصر به رشته تحریر در آمده و در چندین باب تدوین شده است:
فصل اول: ابوطالب، حامی و یاور پیامبر صلیالله علیه و آله
او در این باب در چند بحث، نکات خود را مطرح میکند. محقق قائل است حتی کسانی که قائل به عدم ایمان حضرت ابوطالب علیهالسلام هستند، آنان خود معترفاند که از حامیان و یاوران اصلی پیامبر، حضرت ابوطالب علیهالسلام است.
سقاف دومین نقطه مهمی که در این فصل مورد بحث و بررسی قرار میدهد، اشعار حضرت ابوطالب علیهالسلام درباره رسول خدا صلیالله علیه و آله است که دال بر ایمان ایشان است. وی از ابن کثیر دمشقی نقل میکند که شعر معروف ابوطالب علیهالسلام در مورد پیامبر، اولاً بلاغت بسیار بالایی دارد و ثانیه کسی این شعر را میتواند بسراید که همنسب با آن حضرت صلیالله علیه و آله باشد.
درواقع وی با نقل کلام ابن کثیر تلویحاً تصریح میکند که ابوطالب علیهالسلام از منتسبین به پیامبر بوده و ایمان ایشان امری مسلم و قطعی است.
وی همچنین نقطه سومی را که مورد بحث قرار میدهد، یکی دیگر از اشعار حضرت ابوطالب علیهالسلام است که دال بر ایمان ایشان است. وی همچنین کلامی از ابن کثیر را بدین صورت نقل میکند:
و اخباری که از حفظ و دفاع از پیامبر صلیالله علیه و آله وارد شده است بسیار مشهور و معروف است ازجمله آن شعر زیر است… .
سقاف شافعی چهارمین دلیل بر ایمان حضرت ابوطالب علیهالسلام را سال حزن میداند. وی مینویسد: زمانی که در یک سال هم حضرت ابوطالب علیهالسلام و هم حضرت خدیجه سلاماللهعلیها از دنیا رفتند، آن سال را پیامبر به عام الحزن یعنی سال حزن و اندوه نام نهادند که خود حاکی از دنیا رفتن دو فرد مؤمن بود. همچنین در این فصل مطالبی پیرامون ایمان و حمایت حضرت را از کتب اهل سنت ذکر میکند.
فصل دوم: بعضی آیاتی که معاندین گمان میکنند در شأن ابوطالب علیهالسلام نازل شده است
در این باب محقق بعضی از آیاتی که معاندین گمان میبرند که در شان حضرت ابوطالب علیهالسلام نازل شده است را نقل و بعضاً نظرات علمای اهل سنت پیرامون رد این گمانهای ناصحیح را نیز نقل میکند. وی همچنینشان نزولهایی که علمای اهل سنت در کتب خود ذکر کرده و گمان کردهاند که در مورد فلان شخص نازل شده و یا پیرامون فلان حادثه نازل شده درحالیکه اینچنین نبوده را نیز اشاره میکند.
او احادیثی که طعن در مورد حضرت ابوطالب علیهالسلام بوده و قصد دارد تا رحلت آن حضرت را بدون ایمان جلوه دهد را نقل کرده و صراحتاً آنان را رد میکند. وی حتی بعضی از احادیثی که مخالفین به آن احتجاج میکند را ذکر میکند و تصریح میکند که این حدیث با آیات قرآن مخالف بوده و به شدت نقد و رد میکند.
فصل سوم: نظرات علماء پیرامون ایمان حضرت ابوطالب علیهالسلام
در این باب به ذکر مواردی از نظرات و کتب علمای اهل سنت میپردازد که پیرامون ایمان حضرت ابوطالب علیهالسلام کتبی مستقل نوشتهاند که محقق هشت کتاب را ذکر میکند و سپس متن اصلی کتاب آغاز میشود.
متن کتاب اسنی المطالب فی ایمان أبی طالب علیهالسلام
زینی دحلان در مقدمه کتاب خود هدف از تألیف کتابش را چنین مینویسد:
کتابی دیدم که علامه برزنجی پیرامون نجات پدر و مادر پیامبر صلیالله علیه و آله نوشته و در آخر کتاب خود پیرامون حضرت ابوطالب و نجات ایشان نوشته بود و دلایل او بر اساس کتاب و سنت و اقوال علماء بود و اگر کسی در ادله مخالفین و معاندین نگاهی بیندازید با یقین درمییابد که آن حضرت نجات یافته است و حتی نصوص وارده تصریح در نجات آن حضرت دارد… مطالبی را از دیگر کتب مخصوصاً دو کتاب المواهب اللدنیة و السیرة الحلبیه به نحو مختصر ولی درعینحال نافع انتخاب کردم و نام آن را «أسنی المطالب فی نجاة أبی طالب» گذاشتم.
مؤلف ضمن بیان مقدمهای علمی، درصدد است تا بحث ایمان و نجات حضرت ابوطالب علیهالسلام را نقل و به ذکر ادله بپردازد.
وی همچنین مینویسد:
علامه برزنجی ابتدا با دلایل و براهینی ایمان ابوطالب را به اثبات رسانده و سپس به اثبات نجات او پرداخته و از ارجح اقوال علماء و محققین استفاده کرده است.
او سپس ابتدا ایمان را تعریف کرده و سپس به تعریف اسلام میپردازد. وی سپس به این نکته اشاره میکند که آیا اقرار و بر زبان جاری کردن شهادتین شرط است یا خیر و سپس به ذکر اختلاف علمای اهل سنت پیرامون این قضیه میپردازد و از مجموع سخنانی که نقل میکند و همچنین روایاتی را که ذکر میکند تصریح میکند که اقرار به زبان در مورد شهادتین شرط نیست.
وی همچنین مینویسد که برزنجی بابی مستقل را در کتاب خود تدوین کرده که اگر کسی ذرهای ایمان در دلش باشد در آتش جهنم ابدی نخواهد بود. وی بعد از نقل کلام علما بازهم نتیجهای گرفته و مینویسد: اگر کسی از روی عناد نباشد و با عذری شهادتین را ترک کند و قلبش به ایمان مطمئن باشد، این شخص کافر نبوده و اگر در این حالت کلمهای کفرآمیز نیز بگوئید ضرری به او نمیرسد و باز هم مؤمن است.
یکی دیگر از استدلالهای مؤلف برای تثبیت ایمان حضرت ابوطالب علیهالسلام، روایاتی است که از پیامبر نقل کرده که خود دال بر ایمان ایشان و مملو بودن قلبش از توحید میباشد. وی نقل میکند که روزی ابوطالب علیهالسلام مریض شد و از پیامبر درخواست دعا کرد. پیامبر در حق عموی خود دعا کرده و شفا یافت. آیا میتوان بگوییم که نستجیر بالله پیامبر برای یک شخص غیر مؤمن دعا کرده است و خداوند دعایش را پذیرفته است؟!
وی همچنین نقل میکند که ابوطالب علیهالسلام فرزند خود جعفر را به نمازخواندن همراه پیامبر صلیالله علیه و آله امر میکرد و مینویسد: آیا ممکن است کسی فرزندانش را به نمازخواندن پشت سر پیامبر تشویق و ترغیب کند درحالیکه خودش غیر مؤمن باشد؟! همه اینها دلیل بر این است که قلب ابوطالب لبریز از ایمان به پیامبر صلیالله علیه و آله بوده است.
مؤلف چنانچه سقاف نیز اشاره کرد، متذکر میشود در سالی که حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه علیهماالسلام از دنیا رفتند پیامبر آن سال را عام الحزن نامیدند.
زینی دحلان همچنین اشعاری که دال بر ایمان آن حضرت بوده است را نیز متذکر میشود و تصریح میکند این اشعار از کسی سروده نمیشود مگر کسی که باایمان باشد.
وی روایتی از پیامبر را در کتاب خود به نقل المناقب ذکر میکند که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: روز قیامت از پدر و مادر و عمویم شفاعت میکنم. زینی دحلان همچنین مینویسد: حضرت علی علیهالسلام زمانی که خبر رحلت ابوطالب علیهالسلام را به پیامبر رساند، آن حضرت گریه کرد و به حضرت علی علیهالسلام فرمودند: برو و پدرت را غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار که خداوند او را آمرزیده است.
مؤلف تصریح میکند زمانی که ابوطالب علیهالسلام از دنیا رفت، آزار و اذیت قریش بر پیامبر زیاد شد چراکه ابوطالب از حامیان اصلی پیامبر صلیالله علیه و آله بود و مشرکین و کینهتوزان کینه هر دو را در دل داشتند و پیامبر در فراق عموی خود در مقابل این آزار و اذیت مشرکین فرمودند: ای عمو! چقدر زود فراق تو را دریافتم.
وی همچنین بهطور مفصلتر از قبل؛ آیاتی که دستاویز معاندین شده و آنان برای خدشهدار کردن ایمان حضرت ابوطالب علیهالسلام به کار میبرند را ذکر و ضمن بیان نقدهای علامه برزنجی، خودش نیز کلمات مخالفین را نقد و ضمن بررسی، رد میکند.
وی مینویسد: علامه برزنجی در اول رساله خود که در مورد نجات پدران و مادران نوشته است، مینویسد: آبا و اجداد همگی بر توحید از دنیا رفتهاند.
مؤلف بابی جدید را ذکر میکند و آن اینکه عبدالمطلب، جد پیامبر بر دین توحید بوده است و موحد بوده و از طرفی چون ابوطالب فرزند آن حضرت بوده و همچنین رفتوآمد پیامبر نزد آن بزرگواران، با استناد به روایاتی بر اساس کتب اهل سنت، به موحد بودن عبدالمطلب و ابوطالب میپردازد.
مؤلف از قول علامه بزرنجی با استناد به روایتی از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله مینویسد که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: کسی که مویی از موهای من را آزار دهد مرا آزار داده است و داشتن بغض ابوطالب و صحبت کردن در مورد ایشان، موجب آزار و اذیت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و آزار و اذیت فرزندان آن حضرت در همه زمانها میشود.
وی برای کلام خود مؤید آورده و مینویسد: آنچه بر نجات ابوطالب نیز اشاره دارد، کلام بسیاری از علما همچون قرطبی و شعرانی و سبکی و بسیاری دیگر است. وی همچنین مینویسد: کسی که اسلام و ایمان به خداوند متعال داشته باشد، با ذکر اینهمه ادله و براهین که علامه برزنجی ذکر کرد، درمیابد که ابوطالب از نجاتیافتگان بوده است.
وی همچنین در این باب روایاتی را متذکر میشود که شفاعت پیامبر در حق هیچ مشرکی نبوده و فقط آن حضرت در حق غیر مشرک شفاعت میکردند و از طرفی با روایت صحیح ثابت شد که پیامبر ابوطالب را شفاعت کرده است. پس نتیجه گرفته میشود که ابوطالب مشرک نبوده چراکه شفاعت پیامبر شامل حال او شده است.
زینی دحلان تا به اینجا سخنان بزرنجی را نقل میکند و سپس در تکملهای که خودش نوشته است، پیرامون شخصیت نویسنده سخن میگوید.
وی ابتدا زندگینامهای نسبتاً مفصل از مؤلف اصلی رساله نجاة الابوین یعنی علامه برزنجی نقل کرده و سپس خاندان، فرزندان و تألیفات و همچنین مقام علمی او را متذکر میشود.
همچنین در پایان کتاب خلاصهای زندگانی مؤلف کتاب اسنی المطالب، یعنی جناب احمد زینی دحلان و کتبی که وی به رشته تحریر درآورده است مذکور است.
برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید