جستجو
Close this search box.

امام صادق (علیه السلام) و تعامل با مخالفین در گزارش منابع روایی شیعه

مقدمه:

وحدت اجتماعی مسلمانان و دوری از تفرقه و تنازع ناشی از تعصبات مذهبی و فرقه ای، از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام) به مثابه یک هدف مهم در راستای تقویت امت واحد اسلامی بوده است.[1] توجه به این فریضه مهم را می توان از سیره ی عملی و رفتاری و سخنان و سفارشات آنان به وضوح یافت.

توجه به این امر که اهل بیت (علیهم السلام) مرجعیت علمی و سیاسی را حق مسلّم خویش دانسته؛ اما با این حال همواره اهتمام بر حفظ اصول مشترک اسلامی و وحدت میان مسلمانان و حسن سلوک و تبلیغ عملی و گفتاری جذب کننده به اسلام اصیل داشته اند، اهمیت این مهم را به روشنی بیان می دارد.

در روایات معصومین (علیهم السلام) بیشترین روایات مربوط به تعامل و حسن معاشرت با مخالفین در بیان امام صادق (علیه السلام) آمده است که این روایات در کتب روایی اولیّه شیعه نقل شده و پس از آن در دوران متاخر محدثین شیعه این روایات را به شکل موضوعی جمع آوری نموده اند که از مجموع این اخبار می توان سیره امام صادق (علیه السلام) در تعامل دینی و فرهنگی و اجتماعی با مخالفین را بدست آورد.

در این نوشتار با محوریت نقل روایات از جوامع روایی شیعه با محوریت کتاب «الکافی» و پس از آن «وسائل الشیعه» بوده سعی بر آن شده که به مهمترین دستورات امام صادق (علیه السلام) در این راستا دست یابیم.

الف) روایات حسن سلوک با عامه در کتاب: «الکافی»

مرحوم کلینی (متوفی: 329هـ) اولین محدثی است که پس از عصر حضور ائمه (علیهم السلام) و در دوران غیبت صغری، اقدام به تدوین بزرگترین کتاب جامع حدیثی شیعه نمود. این کتاب که حاصل زحمت بیست ساله کلینی است جامع کتب جوامع پیشین خود بوده که از بیشتر آنان جز نامی باقی نمانده است.

تدوین و انتشار این کتاب در بغداد که خود مرکز تبادل آراء و دیدگاههای مذاهب در زمان خود بوده خود حکایت گر تلاش شاگردان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در راستای احیاء تراث اهل البیت (علیهم السلام) و نشر و انتشار آن در جامعه ای فراتر از جامعه ی شیعی در آن دوران است.

مرحوم کلینی در «کتاب العشرة» باب: «ما یجب من المعاشرة» کتاب کافی، پنج روایت در رابطه با حسن سلوک با مخالفین به نقل از امام صادق (علیه السلام) آورده که مفاد کلی توصیه ی در این روایات عبارت است از:

«رعایت تقوی و داشتن ورع»؛ «تلاش در علم آموزی معارف دین»؛ «راستگویی و صداقت در گفتار از سوی شیعیان»؛ «حسن همجواری با همسایگان»،؛ «داشتن حسن خلق و اخلاق نیکو»؛ «رعایت ادب در گفتار و رفتار»؛ «دعوت به حلم و بردباری»؛ «ادای امانت و امانتداری»؛ «حضور در نمازهای جماعت مخالفین»؛ «اذان گفتن در مساجد آنان»؛ «طول دادن سجده ها در نماز»؛ «شهادت دادن برای مخالفین در رفع منازعات آنان»؛ «عیادت از مریضان آنان»؛ «شرکت در تشییع جنازه ی مخالفین» و«عدم ایجاد بدبینی نسبت به خود در بین عامه» و «ترویج علوم اهل بیت علیهم السلام در بین عامه» و… که همگی این توصیه ها در راستای تربیت شیعه ی حقیقی و بندگان صالح و پرهیزکار و در نتیجه تأثیر گذار بودن آنان در جامعه ی مخالفین و دعوت آنان به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است.

این روایات عبارتند از:

روایت اول

:… عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): «عَلَيْكُمْ بِالصَّلَاةِ فِي الْمَسَاجِدِ- وَ حُسْنِ الْجِوَارِ لِلنَّاسِ وَ إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ وَ حُضُورِ الْجَنَائِزِ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنَ النَّاسِ إِنَّ أَحَداً لَا يَسْتَغْنِي عَنِ النَّاسِ حَيَاتَهُ وَ النَّاسُ لَا بُدَّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ».[2] مرازم گويد: حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: «بر شما باد به نماز در مسجدها، و به نيکی به همسايگان، و ادای شهادت، و حاضر شدن در تشييع جنازه‌ها، زيرا شما ناچاريد از زيستن با مردم، و به راستی کسی نيست که تا زنده است از مردم بی نياز باشد و ناچار مردم بايد با همديگر سازش داشته باشند».

این روایت را «احمد بن محمد بن خالد برقی» (متوفی: 274یا 280هـ) در کتاب «محاسن»؛[3] و مرحوم شیخ مفید (متوفی :413هـ) در «الامالی»؛[4] مرحوم فیض کاشانی (متوفی: 1091هـ) در «الوافی»؛[5] و مرحوم شیخ حر عاملی(متوفی:1104هـ) در «وسائل الشیعة»؛[6]روایت نموده اند. همچنین این روایت در «جامع احادیث الشیعة»‌ در باب: «وجوب إقامة الشّهادة للعامّة الّا أن يخاف الضّيم على المؤمن‌»؛[7] آورده شده است.

مرحوم مجلسی در «مرآة القول» ِاسناد این خبر را ضعیف دانسته؛[8] اما ذکر این خبر در کافی به عنوان اولین خبر این باب حکایت از صحت صدور آن از معصوم (علیه السلام) از دیدگاه مرحوم کلینی داشته. علاوه بر آنکه مفاد روایت منطبق بر اصول کلی تبیین یافته قرآن و سنت است. هر چند که از دیدگاه مرحوم مجلسی نیز از آنجا که این خبر معارض اخبار دیگر نبوده ضعف اسنادی آن به معنای عدم مقبولیت آن نخواهد بود؛ چنانکه در خبر مشابهی که مرحوم شیخ صدوق (متوفی: 384هـ) در کتاب «من لایحضره الفقیه» از طریق «زید شحام» از امام صادق (علیه السلام) روایت نموده آمده است که آن حضرت به وی فرمودند: «يَا زَيْدُ خَالِقُوا النَّاسَ بِأَخْلَاقِهِمْ صَلُّوا فِي مَسَاجِدِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا الْأَئِمَّةَ وَ الْمُؤَذِّنِينَ فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً مَا كَانَ أَحْسَنَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ وَ إِذَا تَرَكْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ فَعَلَ اللَّهُ بِجَعْفَر مَا كَانَ أَسْوَأَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ».[9] «اى زيد با مردم (مخالفین) با طريقه و آداب آنان معاشرت كنيد، در مساجد آنان نماز بخوانيد، و از بيمارانشان ديدن و احوالپرسى كنيد و بر جنازه‏هايشان حاضر شويد و اگر توانستيد كه پيشنماز آنان باشيد و أذان گوى ايشان شويد پس حتما اين كار را بكنيد يا كوتاهى نورزيد، زيرا وقتى شما چنين رفتار مى‏كنيد آنان مى‏گويند: اينان از شيعيان جعفرى مذهب‏اند رحمت خداوند بر جعفر بن محمد باد كه چه نيكو اصحاب خود را مؤدب مى‏كند و چون اين رفتارهاى شايسته را ترك می گوئيد با خود می گويند: اينان شيعيان جعفرى‏اند خداوند او را جزا دهد و چنين و چنان كند كه اصحاب خود را چه بد پرورش داده است».

در بیان کتب فقهی نیز، مرحوم صاحب حدائق(متوفی:1186هـ) اخباری را که مشوق حضور در جماعت عامه بوده را در حد استفاضه دانسته و فتوای به استحباب اکید چنین امری داده است؛[10] چنانکه مرحوم سید محمد بن علی موسوی عاملی (1009هـ) معروف به «صاحب مدارک» نیز بر اساس این خبر فتوا به استحباب موکد حضور در جماعات عامه داده است؛ چنانکه می نویسد: «يستحب حضور جماعة أهل الخلاف  استحبابا مؤكدا، فروى ابن بابويه في الصحيح، عن زيد الشحام، عن أبي عبد الله(عليه السلام) أنه قال له: «يا زيد خالقوا الناس بأخلاقهم، صلوا في مساجدهم…»؛[11]

هر چند در مقابل برخی دیگر از بزرگان کلام امام را حمل بر تقیه نموده اند.[12] «و روي عنه (إلى قوله) بأخلاقهم المراد به مخالطة العامة تقية «صلوا في مساجدهم» و إن بنوها لأهل مذهب كالشافعية للعموم». که ثمرات این دو فتوا در اجزاء و عدم اجزاء نماز با مخالفین مشخص می شود.

روایت دوم:

«… عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ‏ وَهْبٍ‏ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)  كَيْفَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا وَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ قَالَ فَقَالَ تُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَيْهِمْ وَ تُقِيمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ وَ تَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ‏ وَ تَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ».[13]  «معاوية بن وهب گويد: به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم: چگونه برای ما با مردمی که با ما معاشرت دارند شايسته است رفتار کنيم؟ گويد که در پاسخ فرمود: «امانت آنها را به ايشان بپردازيد، و (در هنگام نياز) گواهی بر سود و زيانشان بدهيد، و بيمارانشان را عيادت کنيد و در جنازه مرده‌هاشان حاضر شويد (و در مراسم تشييع و دفن و کفن آنها شرکت کنيد)». که در این روایت امام شیعیان را به چهار امر در تعامل دینی و اجتماعی و عاطفی دعوت نموده اند.

مرحوم فیض کاشانی(متوفی:1091هـ) این روایت را در باب: «73: حقوق المعاشرة مع عامة الناس»؛[14]بر اساس ترتیب کلینی روایت نموده و مرحوم شیخ حر عاملی(متوفی: 1104هـ) این روایت را به عنوان اولین روایت باب آورده است.[15]

مرحوم محمد تقی مجلسی(متوفی: 1070هـ) در روضة المتقین ضمن نقل روایت حکم به صحت این خبر نیز نموده است.[16] همچنین مرحوم باقر مجلسی (متوفی: 1110هـ) نیز در «مرآة العقول» حکم به صحت این خبر از دیدگاه متأخرین نموده است.[17]

مرحوم فیض کاشانی، در توضیح خبر در کتاب: «الشافي في العقائد و الأخلاق و الأحكام»، آورده است: «بيان: أراد بالقوم الخاصة، و بالخلطاء العامة».[18]

روایت سوم:

در این خبر مرحوم کلینی از طریق خود روایت می کند: «… عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ‏: «عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اشْهَدُوا الْجَنَائِزَ وَ عُودُوا الْمَرْضَى وَ احْضُرُوا مَعَ قَوْمِكُمْ مَسَاجِدَكُمْ وَ أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِكُمْ أَ مَا يَسْتَحْيِي الرَّجُلُ مِنْكُمْ أَنْ يَعْرِفَ جَارُهُ حَقَّهُ وَ لَا يَعْرِفَ حَقَّ جَارِهِ»؛ [19] «حبيب خثعمی گويد: شنيدم از حضرت صادق (علیه السلام) که می‌فرمود: «بر شما باد به پارسایی و کوشش در اطاعت، و بر سر جنازه‌ها حاضر شويد، و بيمارها را عيادت کنيد و با مردم در مساجد حضور به هم رسانيد، و برای مردم چيزی را دوست داريد که برای خودتان دوست داريد، آيا شرم نکند يکی از شما که همسايه‌اش حق او را بشناسد ولی او حق همسايه‌اش را نشناسد».

این روایت را مرحوم فیض کاشانی (متوفی: 1091هـ) در «الوافی»؛[20] و مرحوم شیخ حر عاملی (متوفی:1104هـ) در وسائل الشیعة؛[21] روایت نموده اند. مرحوم مجلسی(متوفی: 1110هـ)‌ اسناد روایت را ضعیف دانسته است.[22]
روایت چهارم:

… عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا وَ بَيْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَيْسُوا عَلَى أَمْرِنَا قَالَ: «تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا يَصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَيَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ يَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ يُقِيمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ وَ يُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَيْهِمْ»؛[23]  معاوية بن وهب گويد: به حضرت عرض کردم: چگونه شايسته است برای ما که با قوم خود (يعنی شيعيان) و مردماني که با ما معاشرت دارند و شيعه نيستند رفتار کنيم؟ فرمود: «نگاه کنيد به پيشوايان خود آنان که از آنها پيروی کنيد و هر طور آنها رفتار کنند شما نيز همانطور رفتار کنيد، به خدا سوگند آنها عيادت بيمارانشان را می‌کنند، و بر سر جنازه‌هاشان حاضر گردند و به سود و زيان آنها گواهی دهند و امانت‌های آنها را به آنها رد کنند».

هر چند این روایت همان روایت دوم این باب بوده، ولی اسناد روایت به همراه برخی از جزئیات این خبر متفاوت بوده که بر اساس آن مرحوم کلینی آنرا به عنوان خبر دیگری روایت نموده است.

مرحوم محمد تقی مجلسی (متوفی:1070هـ) حکم به صحت خبر نموده؛[24] و مرحوم محمد باقر مجلسی(متوفی: 1101هـ) نیز در مرآة العقول حکم به صحت این خبر نموده اند.[25]

مرحوم فیض کاشانی (متوفی:1091هـ) در «الوافی»؛ [26] و مرحوم شیخ حر عاملی(متوفی: 1104هـ) در «وسائل الشیعه»؛[27] این خبر را روایت نموده اند.

روایت پنجم:

عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)‏ اقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ يُطِيعُنِي مِنْهُمْ وَ يَأْخُذُ بِقَوْلِيَ السَّلَامَ وَ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ ص أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَيْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) كَانَ يَأْمُرُ بِأَدَاءِ الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ- صِلُوا عَشَائِرَكُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ الْحَدِيثَ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا جَعْفَرِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا كَانَ عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ دَخَلَ عَلَيَّ بَلَاؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ فَوَ اللَّهِ لَحَدَّثَنِي أَبِي (علیه السلام) أَنَّ الرَّجُلَ كَانَ يَكُونُ فِي الْقَبِيلَةِ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ (علیه السلام) فَيَكُونُ زَيْنَهَا آدَاهُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَقْضَاهُمْ لِلْحُقُوقِ وَ أَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِيثِ إِلَيْهِ وَصَايَاهُمْ وَ وَدَائِعُهُمْ تُسْأَلُ الْعَشِيرَةُ عَنْهُ فَتَقُولُ مَنْ مِثْلُ فُلَانٍ إِنَّهُ لآَدَانَا لِلْأَمَانَةِ وَ أَصْدَقُنَا لِلْحَدِيثِ»؛[28]  زيد شحام گويد: حضرت صادق (علیه السلام) به من فرمود: به هر کس از مردم که ببينی پيروی از من کنند و به گفتار من عمل کنند سلام مرا برسان، و من به شما سفارش کنم که نسبت به خدای (عزوجل) تقوی داشته باشيد و در دين خود پارسا باشيد و در راه خدا کوشش کنيد، و به راستگویی و به أدای امانت و طول دادن سجده و نيکی به همسايه شما را سفارش می‌کنم زيرا محمد (صلی الله علیه و آله) همين دستورات را آورده است هر که به شما امانت سپرده به او پس بدهيد نيک رفتار باشد يا بد کردار، زيرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستور می‌داد که سوزن و نخ را نيز به صاحبش پس دهيد، و با فاميل خود پيوند داشته باشيد، و بر جنازه ی مردگانشان حاضر شويد، و بيمارانشان را عيادت کنيد، و حقوقشان را بپردازيد، زيرا هرکس از شما که در دينش پارسا باشد و راستگو باشد و امانت را به صاحبش برگرداند و اخلاقش با مردم خوب باشد گويند: اين جعفری است و اين مرا شاد کند و از جانب او شادی در (دل) من آيد و گويند: اين روش پسنديده جعفر (بن محمد) است به خدا سوگند پدرم برای من حديث کرد که مردى از شیعیان على (علیه السلام) در قبیله اى بود و زینت آن قبیله بشمار می رفت، از همه ی آنها در پرداخت امانت بهتر بود، و حقوقشان را بهتر مراعات می کرد، و در گفتار راستگوتر بود، و سفارشات و همه ی وصیتهاى اهل قبیله و سپرده هایشان را آنان بدو مى سپردند و چون از او پرسش می کردى می گفتند: کیست مثل فلان کس؟ او در پرداخت امانت و راستگوئى از همه ی ما بهتر است».

این خبر مرحوم فیض کاشانی (متوفی:1091هـ) در «الوافی»؛ [29] و مرحوم شیخ حر عاملی(متوفی: 1104هـ) در «وسائل الشیعه»؛[30] این خبر را روایت نموده اند.

مرحوم محمد تقی مجلسی (متوفی:1070هـ) حکم به صحت خبر نموده؛[31] و مرحوم محمد باقر مجلسی(متوفی: 1101هـ) نیز در «مرآة العقول»؛[32]حکم به صحت این خبر نموده اند.

محور همه ی این روایات دعوت به الگو برداری از رفتار اهل بیت (علیهم السلام) و در نتیجه برتر بودن شیعیان در گفتار و عمل و اخلاق  نیکو و امانت داری و حسن معاشرت با دیگران است که وجود چنین امری خود بزرگترین تبلیغ به سوی مکتب نجات بخش اهل بیت (علیهم السلام) است.

ب) بیان روایات تعامل با مخالفین با اسانید دیگر

مرحوم کلینی (متوفی: 329هـ) در کتاب: «الکافی» پنج روایت در این موضوع روایت نمود؛ اما روایات حسن سلوک با عامه منحصر در این اخبار نبوده و محدثین کتب جوامع روایات دیگری را نیز نقل نموده که ما در اینجا با محوریت کتاب «وسائل الشیعه» به نقل آنها پرداخته می شود.

باید توجه داشت که روایات کتاب: «الوافی» از آنجا که این کتاب تنها جامع کتب اربعه بوده روایاتی بیش از روایات این کتب نیست. و از آنجا که در این موضوع تنها کلینی به نقل این روایات پرداخته عملا در این کتاب در خصوص این موضوع روایاتی بیش از روایات کتاب «الکافی» یافت نمی گردد.[33]

مرحوم شیخ حر عاملی (متوفی: 1104هـ)‌ در کتاب: «وسائل الشیعه» در ابواب: «وجوب معاشرت با مردم حتی مخالفین»؛[34] و «استحباب حسن معاشرت»؛[35] نزدیک به بیست روایت در این موضوع از کتب روایی متقدم شیعه روایت نموده است که این اخبار با حذف روایات ذکر شده در اسانید کلینی عبارتند از:

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْمَشِيخَةِ لِلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ- وَ لَا تَحْمِلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِكُمْ فَتَذِلُّوا- إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً – ثُمَّ قَالَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ احْضُرُوا جَنَائِزَهُمْ- وَ اشْهَدُوا لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ- وَ صَلُّوا مَعَهُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ حَتَّى يَكُونَ التَّمْيِيزُ- وَ تَكُونَ الْمُبَايَنَةُ مِنْكُمْ وَ مِنْهُمْ».[36] «عبدلله بن سنان گفت شنیدم که امام صادق (علیه السلام) فرمود : شما را به تقوی خداوند بزرگ سفارش می‌کنم و این که مردم را بر خود چیره نکنید که خوار خواهید شد، خداوند در کتابش می‌فرماید: با مردم به نیکی سخن گویید . سپس ادامه داد: از بیمارانشان [ اهل سنّت] عیادت نمایید، در تشییع جنازه‌هایشان حاضر شوید به نفع یا علیه‌ ایشان شهادت دهید و با آن‌ها در مسجدهایشان نمازگزارید».

مرحوم شیخ حر عاملی این روایت را در دو باب روایت نموه است.[37]

روایت دوم:

وَ فِي السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْعُيُونِ وَ الْمَحَاسِنِ لِلْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ- وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ أَنْ يَعُودَ صَحِيحُهُمْ مَرِيضَهُمْ- وَ لْيَعُدْ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ وَ أَنْ يَشْهَدَ حَيُّهُمْ جِنَازَةَ مَيِّتِهِمْ- وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ وَ أَنْ يَتَفَاوَضُوا عِلْمَ الدِّينِ- فَإِنَّ ذَلِكَ حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا- وَ أَعْلِمْهُمْ يَا خَيْثَمَةُ- أَنَّا لَا نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِلَّا بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ- فَإِنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ- وَ إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ- مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ».[38] «به دوستداران و اهل ولايت ما سلام برسان و به آنان سفارش تقواي الهي و عمل صالح را داشته باش و اينکه سالمان به عيادت بيماران بروند و ثروتمند به عيادت فقير رفته و کمک و ياري کند و زندگان بر جنازه مردگانشان حاضر شوند و در خانه هاي يکديگر به ملاقات هم بروند و علم دين را با هم در ميان گذارند؛ چرا که اينها همان زنده نگه داشتن امر ما است. خداوند بنده اي که امر ما را احيا کند رحمت کند. اي خیثمه! آنان را آگاه کن که ما جز از ايشان عمل صالح نخواستيم؛ زيرا ولايت ما جز به ورع به دست نمي آيد و معذب ترين مردم درقيامت کسي است که عدلي را توصيف کرده ولي خود بر خلاف آن عمل کند ».

این خبر را طبری آملی در کتاب: «بشارة المصطفی»؛[39] و دیلمی (متوفی: 841هـ) در «اعلام الدین فی صفات الشیعة»؛[40] و مرحوم مجلسی(متوفی: 1101هـ) در کتاب «بحار الانوار»؛[41] روایت نموده اند.

 در این روایت به فقرات دیگری همچون بیان دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام) و ترویج علوم آنان و عمل بر اساس رفتار توصیه شده است. که دو عنصر اساسی در حسن دعوت نسبت به مخالفین است.

روایت سوم:

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ يُونُسَ عَنْ كَثِيرِ بْنِ عَلْقَمَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَوْصِنِي- فَقَالَ: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الْعِبَادَةِ- وَ طُولِ السُّجُودِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ- وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَنَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله)- صِلُوا فِي عَشَائِرِكُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاكُمْ- وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَكُمْ – وَ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً – حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَيْهِمْ- فَجُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ شَرٍّ الْحَدِيثَ».[42] کثیر بن علقمه از امام صادق (علیه السلام) درخواست نصیحت نمود که آن حضرت در پاسخ وی فرمودند: «تو را به تقوای الهی و پرهیزکاری از گناه و عبادت و سجده ی طولانی و ادای امانت و راستی در گفتار و حُسن همجواری سفارش می کنم، زیرا به این مسائل محمد (صلی الله علیه و آله) بر ما فرستاده شد، خانواده ی خود را دیدار کنید (صله رحم) و مرضای خود را عیادت نمائید و بر سر جنازه ها حاضر شوید (تشییع جنازه) و برای ما اهل بیت زینت باشید و برای ما مایه ننگ نباشید، ما را برای مردم محبوب کنید و ما را مبغوض ایشان نگردانید، هر نیکی را بسوی ما بکشانید و هر بدی را از ما دفع نمائید».

روایت چهارم:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) يَقُولُ: «لِيَجْتَمِعْ فِي قَلْبِكَ الِافْتِقَارُ إِلَى النَّاسِ- وَ الِاسْتِغْنَاءُ عَنْهُمْ- يَكُونُ افْتِقَارُكَ إِلَيْهِمْ فِي لِينِ كَلَامِكَ وَ حُسْنِ سِيرَتِكَ – وَ يَكُونُ اسْتِغْنَاؤُكَ عَنْهُمْ فِي نَزَاهَةِ عِرْضِكَ وَ بَقَاءِ عِزِّكَ».[43] امام صادق (علیه السلام) به نقل از امام علی (علیه السلام) فرمود که آن حضرت فرمودند: «در دل خود نياز به مردم و بى نيازى از آنان را جمع كن، كه نياز تو به آنان در نرمى سخن و خوش روئيت باشد، و بى نيازى تو از ايشان در پاك نگه داشتن آبرو و حفظ عزّتت باشد».

این روایت را مرحوم کلینی در باب: «الِاسْتِغْنَاءِ عَنِ النَّاسِ»،[44] آورده؛ اما مرحوم «شیخ حر عاملی» آنرا در باب «وجوب معاشرت با مردم حتی مخالفین» روایت نموده است.

روایت پنجم:

أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ: «عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ- وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ- وَ حُسْنِ الْجِوَارِ (وَ كُونُوا لَنَا زَيْناً- وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً)» الْحَدِيثَ.[45] « ابو اسامه گويد: شنيدم امام صادق (عليه السّلام) مي فرمود: بر تو باد به تقواى خدا و ورع و كوشش و راستى گفتار و اداء امانت و حسن خلق و نيكى با همسايه. و مردم را با غير زبان به مذهب خود دعوت كنيد (يعنى رفتار شما شيعيان بايد طورى باشد كه مخالفينتان بگرويدن مذهب شما مايل شوند) و زينت ما باشيد و ننگ ما نباشيد…».

این روایت را مرحوم کلینی در باب «الورع» کتاب کافی روایت نموده است.[46] اما مرحوم شیخ حر عاملی، علاوه بر آنکه آنرا در باب ورع روایت نموده؛ در باب «وجوب معاشرت با مردم حتی مخالفین» نیز روایت نموده است.

مرحوم شیخ حر عاملی همچنین در باب : «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُسْنِ الْمُعَاشَرَةِ وَ الْمُجَاوَرَةِ وَ الْمُرَافَقَةِ» روایات دیگری در حسن معاشرت از امام صادق (علیه السلام) روایت نموده که اطلاق برخی از این روایت شامل مورد بحث نیز هست:

  • … عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): «وَطِّنْ نَفْسَكَ عَلَى حُسْنِ الصِّحَابَةِ لِمَنْ صَحِبْتَ- فِي حُسْنِ خُلُقِكَ وَ كُفَّ لِسَانَكَ- وَ اكْظِمْ غَيْظَكَ وَ أَقِلَّ لَغْوَكَ- وَ تَغْرِسُ عَفْوَكَ وَ تَسْخُو نَفْسُكَ».[47] امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خودت را آماده کن تا با همراهان و همسفرانت، معاشرت نیکو داشته باشی، در خوشرفتاریت، و زبان خویش را نگهدار و خشم خود را فرو ببر و سخنان بیهوده را کم کن و عفو و گذشت خویش را بگستران و از خود بگذر».
  • … عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ- إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ: «يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ- اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ- وَ مَنْ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ- (وَ مُخَالَقَةَ مَنْ خَالَقَهُ) وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَهُ- وَ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَهُ وَ مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَهُ الْحَدِيثَ».[48]. «ابو ربيع شامى: بر حضرت صادق (عليه السلام) وارد شدم، ديدم اتاق پر از جمعيت است و از خراسانى و شامى، تا ديگر نقاط در آنجا حضور دارند و من جايى براى نشستن نيافتم. حضرت كه تكيه داده بود [راست] نشست و آن گاه فرمود: اى شيعيان آل محمّد! بدانيد كه از ما نيست كسى كه در هنگام خشم، خويشتندارى نكند و با همنشين خود، خوش ننشيند و با كسى كه با او خوش خلقى مى كند، خوش خلق نباشد و با رفيق خود، نيكو رفاقت نكند و براى همسايه اش، همسايه خوبى نباشد و نمكِ هم نمك خود را پاس ندارد؛ اى شيعيان آل محمّد! تا مى توانيد پرهيزگار باشيد. ولا حول ولا قوة الا باللّه» .
  • عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ كَانَ أَبِي يَقُولُ: «مَا يُعْبَأُ مَنْ يَؤُمُّ هَذَا الْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ خُلُقٌ يُخَالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَهُ أَوْ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ مِنْ غَضَبِهِ أَوْ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ».[49] «به آن كس كه به اين خانه رو كند و سه خصلت نداشته باشد اعتنايى به او نيست. اخلاقى كه با همراهان به خوبى رفتار كند و حلمى كه خشم او را مهار سازد و پارسايى و ورعى كه او را از گناهان حفظ نماید».

 از قرائن استفاده می شود که افراد تندرویی در عصر امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) بودند که بر خلاف موازین رفتار نموده و گاه با مخالفان رفتار تندی داشتند و بعضا ایجاد مشکلاتی می کردند.

مرحوم شیخ حر عاملی (متوفی: 1104هـ) همچنین در باب: «اسْتِحْبَابِ الْأَذَانِ لِلْعَامَّةِ وَ الصَّلَاةِ بِهِمْ وَ عِيَادَةِ مَرْضَاهُمْ وَ حُضُورِ جَنَائِزِهِمْ لِلتَّقِيَّةِ وَ الصَّلَاةِ فِي مَسَاجِدِهِمْ وَ مَا يُسْتَحَبُّ اخْتِيَارُهُ مِنْ فَضِيلَةِ الْمَسْجِدِ وَ الْجَمَاعَةِ»،  دو روایت را بیان داشته اند که مربوط به تقیه مداراتی است.

  • مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: «يَا زَيْدُ خَالِقُوا النَّاسَ بِأَخْلَاقِهِمْ- صَلُّوا فِي مَسَاجِدِهِمْ- وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ- وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ- وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا الْأَئِمَّةَ وَ الْمُؤَذِّنِينَ- فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ- رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً مَا كَانَ أَحْسَنَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ- وَ إِذَا تَرَكْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ- فَعَلَ اللَّهُ بِجَعْفَرٍ مَا كَانَ أَسْوَأَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ».[50] «زید حشام از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که امام فرمود: ای زید! با مردم طبق اخلاق آن‌ها رفتار کنید. در مسجدهایشان نمازگزارید. بیمارانشان را عیادت کنید و در تشییع جنازه‌هایشان حاضر شوید و اگر توانستید امام جماعت یا مؤذن شوید. این کار را بکنید، که اگر شما چنین رفتار کنید. خواهند گفت : این‌ها جعفری هستند. خداوند جعفر را رحمت کند که چه نیکو اصحابی تربیت کرده است و اگر چنین رفتار نکنید، خواهند گفت: این‌ها جعفری هستند، خداوند جزای جعفر را بدهد که بد اصحابش را تربیت کرده است».

مرحوم شیخ صدوق(متوفی: 381هـ) در کتاب «من لایحضره الفقیه» این خبر را در باب «الجماعة و فضلها» روایت نموده است.[51]

  • مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْمَشِيخَةِ لِلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ إِنَّ لِي‌ جِيرَاناً بَعْضُهُمْ يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ- وَ بَعْضُهُمْ لَا يَعْرِفُ وَ قَدْ سَأَلُونِي أُؤَذِّنُ لَهُمْ وَ أُصَلِّي بِهِمْ- فَخِفْتُ أَنْ لَا يَكُونَ ذَلِكَ مُوَسَّعاً لِي- فَقَالَ: «أَذِّنْ لَهُمْ وَ صَلِّ بِهِمْ وَ تَحَرَّ الْأَوْقَاتِ».[52] «جابر جعفی گوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم برای من همسایه هایی است که برخی از آنان امر ولایت را شناخته وشیعه هستند؛ و برخی دیگر امر ولایت را نمی شناسند و بر مذهب عامه اند و آنها از من درخواست نمودند که برای آنان اذان بگویم و با آنها نماز بگزارم و ترسیدم که اجازه ی چنین کاری را نداشته باشم. آن حضرت فرمودند: برای آنان اذان بگو و با آنان نماز بخوان و وقت را درست رعایت کن.

نتیجه مطالب

در کتب روایی شیعه مسأله ی حسن تعامل با مخالفین و پیروان مذاهب دیگر در روایات متعددی در بیان اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که بخش زیادی از این اخبار به نقل از امام صادق (علیه السلام) است.

محتوای کلی این اخبار بیانگر آن است که از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام) حفظ اصل اسلام وظیفه ی اصلی پیروان اهل بیت (علیهم السلام) بوده و شیعیان با تبعیت از رفتار و اخلاق ائمه (علیهم السلام) و الگو برداری از آنان علاوه بر آنکه خود را در مسیر صراط مستقیم قرار داده؛ در پرتو بندگی پروردگار و شناخت احکام دین بر اساس تبیین اهل بیت (علیهم السلام) و رعایت حسن جوار و سلوک با مخالفین، به بهترین وجه می توانند فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) را در جامعه ای که شیعیان آن در اقلیّت بوده را منتشر سازند. بدیهی است اهمیت این امر زمانی که توازن چنین امری متفاوت بوده و شیعیان در اکثریت بوده دو چندان خواهد بود.

بر این اساس بایسته است جامعه شیعی بر پایه آموزه های اهل بیت (علیهم‌السلام) در راستای معرفی تعالیم آنان در جامعه اسلامی گام بر داشته و توصیه های آنان را را نصب العین خویش قرار دهد.

همچنین بایسته است که پیروان مذاهب دیگر نیز از تعالیم حیات بخش اهل بیت (علیهم السلام) در شناخت مذهب شیعه بهره مند شده و در تعامل با شیعه از الگوی رفتاری امام صادق (علیه السلام) تبعیت نمایند.

پی نوشت ها:

  1. ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي( للصدوق)، تهران، چاپ: ششم، 1376ش.
  2. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، قم، چاپ: اول، 1362ش.
  3. اصفهانى، مجلسى اول، محمد تقى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، 13 جلد، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، قم – ايران، دوم، 1406 ه‍ ق.
  4. اصفهانى، مجلسى دوم، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، 26 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران – ايران، دوم، 1404 ه‍ ق.
  5. بحرانى، آل عصفور، يوسف بن احمد بن ابراهيم، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، 25 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم – ايران، اول، 1405 ه‍ ق.
  6. برقى، احمد بن محمد، المحاسن، 2جلد، دار الكتب الإسلامية – ايران – قم، چاپ: 2.
  7. بروجردى، آقا حسين طباطبايى، جامع أحاديث الشيعة، 31 جلد، انتشارات فرهنگ سبز، تهران – ايران، اول، 1429 ه‍ ق.
  8. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام – قم، چاپ: اول، 1409 ق.
  9. عاملى، محمد بن على موسوى، مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام، 8 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، بيروت – لبنان، اول، 1411 ه‍ ق.
  10. قمّى، سيد صادق حسينى روحانى، فقه الصادق عليه السلام (للروحاني)، 26 جلد، دار الكتاب – مدرسه امام صادق عليه السلام، قم – ايران، اول، 1412 ه‍ ق.
  11. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم – ايران، دوم، 1413 ه‍ ق.
  12. كاشانى، فيض، محمد محسن ابن شاه مرتضى، الشافي في العقائد و الأخلاق و الأحكام، دو جلد، دار نشر اللوح المحفوظ، تهران – ايران، اول، 1425 ه‍ ق، ج1، ص627.
  13. كاشانى، فيض، محمد محسن ابن شاه مرتضى، الوافي، 26 جلد، كتابخانه امام امير المؤمنين علي عليه السلام، اصفهان – ايران، اول، 1406 ه‍ ق.
  14. كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط – الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران – ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق.
  15. مفيد، محمد بن محمد، الأمالي (للمفيد)، 1جلد، كنگره شيخ مفيد – قم، چاپ: اول، 1413ق.

[1] . «وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُون‏». (المؤمنون/52).

[2] . كلينى، الكافي، ج2، ص635، ح1؛ المفید، الامالی، ص186، روایت: 12.

[3] . برقى، المحاسن، ج1، ص18.

[4] . مفيد، محمد بن محمد، الأمالي، ص186.

[5] . كاشانى، الوافي، ج5، ص523، ح1.

[6] . شيخ حر عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج12،‌ص7.

[7] . بروجردى، جامع أحاديث الشيعة، ج30، ص314.

[8] . مجلسى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج12، ص527.

[9] . قمّى، صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص383.

[10] . بحرانى، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج11، ص71.

[11] . عاملى، محمد بن على موسوى، مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام، ج4، ص312.

[12] . اصفهانى، مجلسى اول، محمد تقى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج2، ص512.

[13] . كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج2، ص635، ح2.

[14] . كاشانى، فيض، محمد محسن ابن شاه مرتضى، الوافي، 26 جلد، كتابخانه امام امير المؤمنين علي عليه السلام، اصفهان – ايران، اول، 1406 ه‍ ق، ج5، ص523، ح2.

[15] . عاملى، وسائل الشيعة، ج12، ص5.

[16] . اصفهانى، مجلسى اول، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج 12، ص12.

[17] . اصفهانى، مجلسى دوم، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج12، ص527.

[18] . كاشانى، فيض، الشافي في العقائد و الأخلاق و الأحكام، ج1، ص627.

[19] . كلينى، الكافي، ج2، ص635، ح3.

[20] . كاشانى، فيض، الوافي، ج5، ص524، ح3.

[21] . عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج12، ص6.

[22] . اصفهانى، مجلسى دوم، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج12، ص529.

[23] . كلينى، الكافي، ج2، ص635، ح4.

[24] . اصفهانى، مجلسى اول، محمد تقى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج12، ص12.

[25] . اصفهانى، مجلسى دوم، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج12، ص528.

[26] . كاشانى، فيض، الوافي، ج5، ص524، ح3.

[27] . عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج12، ص6، ح3.

[28] . كلينى، الكافي، ج2، ص635، ح5.

[29] . كاشانى، فيض، الوافي،ج5، ص525، ح6.

[30] . عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج12، ص6، ح2.

[31] . اصفهانى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج12، ص12.

[32] . اصفهانى، مجلسى دوم، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج12، ص528.

[33] . فيض كاشانى، الوافي، ج5، ص528. مرحوم فیض دوازده روایت در رابطه با حسن سلوک آورده اند؛ اما روایاتی که مربوط به عامه است همان روایاتی است که کلینی در کافی روایت نموده است.

[34] . عاملى، حرّ، وسائل الشيعة، ج12، ص5.

[35] . عاملى، حرّ، وسائل الشيعة، ج8، ص299.

[36] . عاملى، حرّ، وسائل الشيعة، ج12، ص7، ح 15500.

[37] . عاملى، حرّ، وسائل الشيعة،ج8، 299.: «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَا يُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِيَّةِ وَ الْقِيَامِ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَهُ‌»؛ ج12، ص7.: « بَابُ وُجُوبِ عِشْرَةِ النَّاسِ حَتَّى الْعَامَّةِ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ وَ الصِّدْقِ وَ اسْتِحْبَابِ عِيَادَةِ الْمَرْضَى وَ شُهُودِ الْجَنَائِزِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ الصَّلَاةِ فِي الْمَسَاجِدِ‌».

[38] . همان، ج12، ص8، ح 15501.

[39] . طبرى آملى، عماد الدين أبي جعفر محمد بن أبي القاسم، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج2، ص132.

[40] . ديلمى، حسن بن محمد، أعلام الدين في صفات المؤمنين،‌ص83.

[41] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج67، ص309؛ ج68، ص187؛ ج78، ص219.

[42] . همان، ح 15502.

[43] . عاملى، حرّ، ج12، ص8، ح 15503و ج9، ص448.

[44] . كلينى، الكافي (ط – الإسلامية)، ج2، ص148، ح7.

[45] . عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج12، ص9، ح: 15504.

[46] . كلينى، الكافي، ج2، ص77.

[47] . عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج12،  ص: 10‌، ح 15506.

[48] . همان، ح15507. وَ رَوَاهُ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ نَحْوَهُ وَ الَّذِي قَبْلَهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ نَحْوَهُ.

[49] . كلينى، الكافي، ج4، ص286،ح1.

[50] . عاملى، حرّ، وسائل الشيعة، ج‌8، ص: 431‌، ح11092.

[51] . قمّى، صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص383، ح1128.

[52] .  عاملى، حرّ، وسائل الشيعة، ج‌8، ص: 433، ح11093.

نویسنده: حسن سعادت پرور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 7
مطالب مرتبط