جستجو
Close this search box.

ابوطالب بزرگ حامی رسالت(صلی الله عليه و آله)

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت ابوطالب عموي بزرگوار پيامبراعظم(صلي الله عليه و آله) و پدر امام علي(عليه السلام) بزرگترين نقش را در دفاع از حريم رسالت نبوي ايفاء نمود. اين شخصيت موثر در اسلام که همواره در تمام سختي ها و مرارتها پشتيبان آن حضرت بود در طول تاريخ به دلائل واهي از سوي دشمنان ولايت مورد هجمه قرار گرفته و ظالمانه به ايشان تهمت شرک و بت پرستي زده اند؛ در حاليکه شواهد تاريخي و روائي فراوان در باره ايمان ابوطالب وجود دارد که اگر چند در صد آن در باره فرد دیگری می بود، همگي به ايمان آن شخص اعتراف مي نمودند. اما از آنجا که مخالفان ولايت امير المومنين (عليه السلام) هيچ راهي را براي خدشه در شخصيت آن حضرت در دست ندارند با ناديده گرفتن اين شواهد در تاريخ و روايات، حکم به کفر پدر بزرگوار اميرالمومنين(عليه السلام) نمودندتا بلکه از اين رهگذر به هدف خود که تنقيص شخصيت علي بن ابي طالب (عليه السلام) است برسند، مقاله پيش رو، به ذکر شواهد ايمان ابوطالب مي پردازد.

دلائل ايمان ابوطالب

1- آثار ادبى و علمى ابوطالب‏

دانشمندان و مورّخان اسلامى، قصائد شيوايى را از ابوطالب حكايت كرده‏اند كه از لابلاى آن آثار بلند علمى و ادبى، مى‏توان به ايمان راستين وى پى برد و ما از ميان آن آثار انبوه، به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

ليعلم خيارُ النّاس أنّ محمّداً نبىٌّ كموسى و المسيح ابن مريم‏

أتانا بهدىٍ مثل ما أتيا بِهِ فكلّ بأمر اللَّه يهدى و يعصم.[1]

مردمان شريف و بزرگوار بايد بدانند كه محمد صلى الله عليه و آله بسان موسى و عيسى پيامبر است و همان روشنايى آسمانى كه آن دو داشتند، او نيز دارد، پس همه پيامبران الهى به فرمان خدا مردم را هدايت نموده و از گناه بازمى‏دارند.

ألم تعلموا أنا وجدنا محمداً رسولًا كموسى خطّ فى أوّل الكتب‏

وأنّ عليه فى العباد محبّةً ولا حيف فيمن خصّه اللَّه بالحُب.[2]

آيا نمى‏دانيد كه ما محمد صلى الله عليه و آله را پيامبرى مانند موسى يافتيم كه در كتاب‏هاى آسمانى بيان گرديده؟ مردم او را دوست مى‏دارند و نبايد در مورد كسى كه خداى بزرگ، دوستى وى را در دل‏ها قرار داده است، ستم روا داشت.

لقد أكرم اللَّه النّبى محمّداً فَأكرَمُ خلق اللَّه فى الناس أحم

وشقَّ له من اسمِهِ ليُجلَّه فذو العرش محمودٌ و هذا محمّداً.[3]

خداى بزرگ، پيامبر خود محمد را گرامى داشت، بر اين اساس، گرامى‏ترين آفريده خدا احمد است. خداوند نام پيامبر را از نام خود مشتق فرمود تا از مقام وى تجليل نمايد، پس پروردگار صاحب عرش، محمود (ستوده) وپيامبر او احمد (بسيار ستايشگر) است.

والله لن يصلوا إليْك بجمعهم حتّى اوسّد فى التُّراب دفينا

فاصدع بأمرك ما عليكَ غضاضة و ابشر بذلك و قرّمنك عيوناً

و دعوتنى و علمت أنك ناصحي ولقد دعوت و كُنت ثمّ أمينا

و لقد علمتُ بأنّ دين محمدٍ صلى الله عليه و آله من خير أديان البريّة دِينا.[4]

اى رسول خدا، هرگز دشمنان به تو دست نخواهند يافت تا آنگاه كه من در بستر خاك بيارمم، پس بى‏باك باش و آنچه را بدان مأمورى آشكارساز و مژده ده و چشمها را روشنى بخش. تو مرا به آيين خود فرا خواندى و من مى‏دانم كه تو خيرخواه من هستى و در دعوت خويش، استوار و درستكارى، و من به روشنى دانستم كه آيين محمد صلى الله عليه و آله بهترين اديان جهان است.

يا شاهد الله علىّ فاشهد أنّى على دين النّبىّ أحمد

من ضَلّ فى الدّين فإنّى مُهتَدى [5]؛

اى گواه خدا برمن، به ايمان من به آيين رسول خدا- محمد- صلى الله عليه و آله- گواهى ده، هركس گمراه باشد، من اهل هدايت هستم.

ابوطالب در واپسين روزهاى زندگانى پربار خويش، بزرگان قريش را در ابياتى كه مى‏آوريم، به حمايت كامل از رسول خدا صلى الله عليه و آله سفارش نمود:

اوصى بنصر نبى الخير أربعة إبنى عليّاً و شيخ القوم عبّاسا

وحمزة الأسد الحامى حقيقته وجعفراً أن تذودوا دونه النّاسا

كونوا فداءً لكم امّى و ما ولدت فى نصرِ احمد دون الناس أتراسا.[6]

چهار تن را به يارى پيامبر نيكى، سفارش مى‏نمايم: فرزندم على و بزرگِ قبيله ما عباس، و شير خدا حمزه كه هماره از پيامبر گرامى، حمايت نموده و (فرزندم) جعفر را تا او را يار و ياور باشيد و شما- كه عزيزان من فدايتان باد- هميشه براى رسول خدا در برابر دشمنان، چون سپرها باشيد.

هر انسان با انصاف و وارسته، با مشاهده اين همه آثار ادبى شيوا، كه با صراحت كامل بيانگر عقيده و ايمان ابوطالب به خداى يگانه و رسالت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله مى‏باشد، به سخن شيعه مبنى بر ايمان راستين وى پى مى‏برد و بر اتّهامات بى‏پايه‏اى كه برخى نويسندگان با اهداف سياسى ويژه‏اى، بر مؤمن قريش و عموى پيامبر خدا و پاسدار بزرگ شريعت در شرايط دشوار صدر اسلام، وارد آورده‏اند، تأسف مى‏خورد.

2- طرز رفتار ابوطالب با پيامبر(صلی الله علیه وآله) بيانگر ايمان اوست‏

همه تاريخ نگاران مشهور اسلامى، فداكارى‏هاى بى‏نظير او از ساحت مقدّس رسول خدا را يادآور شده‏اند كه خود دليلى است گويا بر اعتقاد راسخ وى.

ابوطالب به منظور حمايت از اسلام و حراست از پيامبر صلى الله عليه و آله سه سال آوارگى و زندگى در «شعب ابى‏طالب» را در كنار رسول خدا، بر رياست قريش ترجيح داد و تا پايان محاصره اقتصادى مسلمانان، در كنار آن باقى ماند و همه مشكلات را در آن شرايط طاقت‏فرسا تحمّل نمود.[7]

علاوه بر اين، ابوطالب فرزند گرامى خود، على عليه السلام را به همراهى وهمگامى كامل با رسول خدا فرا خواند و از وى خواست تا در همه شرايط دشوار صدر اسلام، ملازم آن حضرت باشد.

ابن ابى الحديد معتزلى، در شرح نهج البلاغه، اين سخن را از ابوطالب حكايت نموده كه به فرزند خود- على عليه السلام- فرمود:«رسول خدا تو را تنها به نيكى دعوت مى‏نمايد، پس همواره ملازم و همراه او باش».[8]

روشن است كه اين همه خدمات ارزنده ابوطالب به پيامبر صلى الله عليه و آله و فداكارى‏هاى بى‏شائبه وى در دفاع از حريم مقدس اسلام، بارزترين گواه بر ايمان او است.

بر اين اساس، دانشمند بزرگ مسلمان- ابن ابى الحديد- پيرامون نقش حياتى وجود ابوطالب در حفظ وحراست از رسول خدا صلى الله عليه و آله و آيين پاك وى، چنين مى‏سرايد:

ولولا ابوطالب و ابنه لما مثّل الدين شخصاً فقاما

فذاك بمكة آوى و حامى وهذا بيثربّ جسّ الحماما

و ما ضرّ مجد ابى طالب ججهولٌ لغى أو بصيرٌ تعامى.[9]

اگر ابوطالب و فرزند وى نبودند، هرگز آيين اسلام قوام نمى‏يافت.

او در مكه به پيامبر صلى الله عليه و آله پناه داد وحمايت نمود وفرزند وى در يثرب، (در راه يارى رسول خدا) در گرداب‏هاى مرگ فرورفت. هيچكس نمى‏تواند به شكوه ابوطالب، خللى رساند، نه جاهلان بيهوده گو و نه آگاهانى كه خود را به نادانى مى‏زنند.

طبري هم به سند خود روايت کرده که وقتي رؤساي قريش حمايت ابوطالب را از رسول الله صلى الله عليه و آله ديدند نزد وي اجتماع کرده گفتند: ما عمارة بن وليد را که ‏زيباترين و سخي‏ترين و شجاع‏ترين جوانان قريش است آورده‏ايم که به تو واگذارش کنيم و تو در عوض برادرزاده‏ات را که باعث تفرقه جماعت ما شده و عقايد ما را خرافات و سفاهت‏ دانسته به ما واگذار کني تا او را بکشيم. ابوطالب فرمود: شما با من انصاف نکرديد، فرزندتان‏ را به من مي‏دهيد تا آب و نانش دهم و من فرزند خود را به شما واگذار کنم تا او را بکشيد؟

انصاف اين است که شما قريش هم از هر خانواده يک فرزند از فرزندان خود را به من واگذار کنيد تا بکشم، آنگاه گفت:

منعنا الرسول رسول المليک ببيض تلالا کلمع البروق اذ ودوا حمي رسول المليک حماية حام عليه شفيق.[10]

3- وصيّت ابوطالب گواهى است روشن بر ايمان او

مورّخان مشهور جهان اسلام مانند «حلبى شافعى» در سيره خود و «محمد ديار بكرى» در تاريخ الخميس، آخرين سخنان ابوطالب را چنين آورده‏اند كه قوم خود را به يارى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرا مى‏خواند:

«يا معشر قريش كونوا له ولاةً، ولحزبه حماةً، والله لايسلك أحد منكم سبيله إلّا رشد و لا يأخذ أحدٌ بهديه إلّا سعد، ولو كان لنفسى مدّة ولأجلى تأخّر لكففتُ عنه الهزائز و لدفعتُ عنه الدَّواهى. ثم هلك»؛[11] اى خويشاوندان من، دوستدار و پيرو محمّد باشيد و از حزب او (اسلام) حمايت كنيد به خدا قسم وهر كه از نور هدايت او پيروى نمايد، سعادتمند مى‏گردد. اگر زندگانى من ادامه مى‏يافت و اجل مرا مهلت مى‏داد، بى‏ترديد گرفتارى‏ها و سختى‏ها را از وى برطرف مى‏ساختم. اين را گفت و جان به جان آفرين تسليم نمود.

4- محبت رسول خدا نسبت به ابوطالب، گواه بر ايمان اوست‏

رسول خدا صلى الله عليه و آله در مناسبتهاى گوناگون از عموى خود- ابوطالب- تجليل مى‏نمود ودوستى خويش را نسبت به وى ابراز مى‏داشت كه تنها به دو نمونه از آنها اشاره مى‏نماييم:

الف: گروهى از مورّخان، روايت زير را حكايت نموده‏اند كه پيامبر گرامى اسلام صلی الله علیه وآله به عقيل بن ابى طالب فرمود: «إنّى أحبّك حبّين حبّاً لقرابتك منّى و حبّاً لما كنت أعلم من حبّ عمّى إيّاك»؛[12] من تو را به دو جهت دوست مى‏دارم؛ يكى به خاطر خويشاونديت با من و ديگر به خاطر اين كه مى‏دانم عموى من (ابوطالب) تو را دوست مى‏داشت.

ب: حلبى نيز در سيره خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين روايت مى‏كند كه از مقام عموى خود ابوطالب تجليل مى‏نمايد:«ما نالت قريش منّى شيئاً أكرهه (أى اشدّ الكراهة) حتّى مات أبوطالب»؛[13] تا ابوطالب زنده بود، كفّار قريش نتوانستند مرا به سختى آزار رسانند.

روشن است كه محبّت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در مورد ابوطالب و تجليل از مقام شامخ وى، گواه روشنى است بر ايمان بى شائبه او؛ زيرا رسول خدا صلی الله علیه وآله بنابر نصّ آيات قرآن، تنها مؤمنان را دوست مى‏دارد و نسبت به كافران و مشركان سخت‏گير مى‏باشد. قرآن مجيد در اين زمينه مى‏فرمايد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِيْنَ مَعَهُ أشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ رَحَماءُ بَيْنَهُمْ»؛[14] محمّد صلی الله علیه وآله پيامبر خدا است و كسانى كه با وى هستند، با كافران سخت‏گير و با همديگر مهربانند.

و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادّاللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَو كَانُوا آباءهُمْ أوْ أبناءهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشِيْرَتُهم اولئِكَ كَتَبَ فىْ قُلُوبِهِمْ الْإيْمانَ …»؛[15] هرگز مردمى را كه به خدا و پيامبر او ايمان دارند، چنين نخواهى يافت كه دشمنان خدا و رسول را دوست بدارند هر چند آن دشمنان، پدران يا فرزندان يا برادران و يا خويشاوندان آنان باشند. آنها هستند كه خدا بر دلهايشان، سطور ايمان را نگاشته است.[16]

با در نظر گرفتن آيات ياد شده و مقايسه آنها با محبّت پيامبر گرامى صلی الله علیه وآله نسبت به ابوطالب و تجليل از وى در مناسبت‏هاى گوناگون، ترديدى نمى‏ماند كه ابوطالب، داراى- مرتبه والايى از ايمان به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است.

5- گواهى صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله‏

گروهى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله بر ايمان راستين ابوطالب گواهى داده‏اند كه برخى از آن موارد را يادآور مى‏شويم:

الف: آنگاه كه شخصى ناآگاه در حضور امير مؤمنان على عليه السلام به مقام ابوطالب اتّهام ناروايى زد، آن حضرت در حالى كه آثار خشم در چهره‏اش ظاهر گشت، فرمود:

«مَه، فضّ اللَّه فاك، والّذى بعث محمداً بالحق نبيّاً لو شفع أبى فى كلّ مذنب على وجه الأرض لشفّعه اللَّه»؛[17] ساكت باش، خدا دهانت را بشكند، سوگند به خدايى كه محمد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى برانگيخت، اگر پدرم- ابوطالب- بخواهد شفاعت هر گنهكارى را برعهده بگيرد، خداوند او را شفيع مى‏گرداند.

و در جاى ديگر مى‏فرمايد:

«كانّ واللَّه ابوطالب عبد مناف بن عبدالمطّلب مؤمناً مسلماً يكتم إيمانه مخافةً على بنى هاشمِ أن تنابذها قريش»؛[18]به خدا سوگند، ابوطالب، عبد مناف بن عبدالمطلب، مؤمن و مسلمان بود و ايمان خود را بر كفّار قريش پنهان مى‏داشت تا با بنى‏هاشم دشمنى نكنند.

اين سخنان امام على عليه السلام نه تنها ايمان نيرومند ابوطالب را تأييد مى‏كند بلكه وى را از زمره اولياى الهى به شمار مى‏آورد كه به اذن خدا مى‏توانند شفيع ديگران گردند.

ب: ابوذر غفارى در مورد ابوطالب چنين مى‏گويد:

«واللَّه الذى لا إله إلا هو ما مات ابوطالبٍ رضى اللَّه عنه حتّى أسلم»؛[19] سوگند به خداوندى كه جز او خدايى نيست، ابوطالب رخت از جهان نبست مگر اين كه اسلام را اختيار نمود.

ج: از عباس بن عبدالمطلب و ابوبكر بن ابى قحافه نيز با اسانيد فراوانى، چنين روايت شده است:«إنّ أبا طالبٍ ما ماتَ حتّى قال: لا إله إلّااللَّه مُحمّد رسول‏اللَّه»؛[20] ابوطالب از دنيا نرفت مگر اين كه گفت: لا اله الّا اللّه، محمّد رسول‏اللَّه.

6- ابوطالب از ديدگاه اهل بيت(عليهم السلام)

طبرسي در مجمع البيان مي‏گويد: اجماع اهل بيت (علیهم السلام) بر ايمان ابوطالب به ثبوت ‏رسيده، و اجماع آنان حجت است، براي اينکه آنان يکي از دو ثقلي هستند که رسول الله امت را امر به تمسک به آن دو کرده و فرموده است: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا – مادامي که ‏تمسک کنيد به آن دو، هرگز گمراه نمي‏شويد».[21]

همه امامان اهل بيت علیهم السلام، به ايمان استوار ابوطالب تصريح نموده و در مناسبت‏هاى گوناگون به دفاع از اين يار فداكار پيامبر گرامى برخاسته‏اند، و ما تنها به دو نمونه از آن موارد، اشاره مى‏كنيم:

الف- امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد:«لَو وُضع ايمانُ أبى طالبٍ فى كفّة ميزان و ايمان هذا الخلق فى الكفّة الأخرى لرجح ايمانه»؛[22] اگر ايمان ابوطالب را در يك كفّه ترازو و ايمان اين مردم را در كفّه‏ديگر قرار دهند، ايمان ابوطالب فزونى خواهد داشت.

ب- امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى‏كند:«إنّ ا صحاب الكهف أسرّوا الإيمان وأظهروا الكفر فآتاهُم‏اللَّه أجرهم مرّتين، و إنّ أباطالبٍ أسرّ الإيْمنَ وَ أظْهَرَ الشِّركَ فَآتاهُ اللَّهُ أجْره مرّتين»؛[23]اصحاب كهف، ايمان خويش را (به خاطر برخى مصالح) پنهان نمودند و به ظاهر وانمود كردند كه كافر هستند، پس خداوند دوبار به آنان پاداش داد و ابوطالب نيز ايمان و اسلام خود را پنهان نگاه داشت و (به سبب مصلحتى) اظهار شرك نمود، پس خداوند دوبار به وى پاداش عنايت فرمود.

از مجموع دلايل ياد شده، بسان آفتاب روشن مى‏گردد كه ابوطالب از این مقامات برخوردار بوده است:

1- ايمان نيرومند به خدا و پيامبر گرامى.

2- يارى و حمايت بى‏شائبه از رسول خدا و فداكارى در راه اسلام.

3- محبوبيّت كم نظير نزد پيامبر گرامى.

4- برخوردارى از مقام شفاعت در نزد خداوند.

و بدين‏سان بى‏پايگى اتّهامات ناروايى كه به وى نسبت مى‏دهند، به ثبوت مى‏رسد.

از آنچه بيان گرديد، چهره دو حقيقت بر ما آشكار مى‏شود:

1- ايمان ابوطالب، مورد پذيرش رسول خدا صلى الله عليه و آله صحابه پيامبر، امير مؤمنان و پيشوايان اهل بيت مى‏باشد.

2- اتّهامات ناروايى كه به وى نسبت داده‏اند، پايه و اساسى ندارد و تنها به خاطر برخى از اهداف سياسى و با تحريك گروهى از پادشاهان بنى‏اميّه و بنى‏عباس، كه همواره با اهل بيت و فرزندان ابوطالب در ستيز بوده‏اند، انجام گرفته است.

[1] . الحجّه، ص 57. و نظير آن در مستدرك حاكم، ج 2، ص 623، ط بيروت.

[2] . تاريخ ابن كثير، ج 1، ص 42. شرح نهج البلاغه( ابن ابى الحديد)، ط 2، ج 14، ص 72.

[3] . شرح نهج البلاغه( ابن ابى الحديد)، ط 2، ج 14، ص 78؛ تاريخ ابن عساكر، ج 1، ص 275؛ تاريخ ابن كثير، ج 1، ص 266؛ تاريخ الخميس، ج 1، ص 254.

[4] . خزانة الأدب بغدادى، ج 1، ص 261؛ تاريخ ابن كثير، ج 3، ص 42؛ شرح نهج البلاغه( ابن ابى الحديد)، ج 14، ص 55، ط 2؛ فتح البارى، ج 7، ص 153- 155. الإصابة، ج 4، ص 116، ط مصر، سنه 1358 ه. ديوان ابى‏طالب، ص 12.

[5] . شرح نهج البلاغه( ابن ابى الحديد)، ط 2، ج 14، ص 78. ديوان ابوطالب، ص 75.

[6] . متشابهات القرآن،( ابن شهر آشوب مازندرانى)، در تفسير سوره حج، ذيل آيه« ولينصرنّ اللَّه من ينصره».

[7] . به منظور آگاهى بيشتر، به مدارك زير مراجعه فرماييد:

1) سيره حلبى، ج 1، ص 134، ط مصر، 2) تاريخ الخميس، ج 1، ص 254- 253، ط بيروت، 3) سيره ابن هشام، ج 1، ط بيروت، ص 189، 4) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ط 2، ج 14، ص 52، 5) تاريخ يعقوبى اول جلد 2، ط نجف، 6) الإصابه، ج 4، ص 115، ط مصر، 7) طبقات كبرى‏، ج 1، ص 119، ط بيروت، سنه 1380 ه.

[8] . شرح نهج البلاغه( ابن ابى الحديد)، ج 14، ص 53، ط 2.

[9] . مدرك سابق، ص 84.

[10] . رسول را که فرستاده خداي مالک عالم است‏ با شمشيرهائي که چون شعاع برق تلالؤ دارد از گزند دشمنان حفظ نموديم، آري، من دفع مي‏دهم و حمايت مي‏کنم از رسول آن خدائي که مالک عالم ‏است و اين حمايتم حمايت کسي است که به وي شفيق و مهربان است. تاريخ طبري ج 2 ص 326 ط مصر.

[11] . تاريخ الخميس، ج 1، ص 301- 300، ط بيروت؛ سيره حلبى، ج 1، ص 391، ط مصر.

[12] . تاريخ الخميس، ج 1، ص 163، ط بيروت؛ الاستيعاب، ج 2، ص 509.

[13] . سيره حلبى، ج 1، ص 391، ط مصر.

[14] . فتح: 29.

[15] . مجادله: 22.

[16] . همچنين آيه 1 از سوره ممتحنه و آيه 23 از سوره توبه و آيه‏هاى 81 و 54 از سوره مائده نيز، بر اين معنا گواهى مى‏دهند.

[17] . غایة المرام، البحرانی، ج1،ص164؛کشف الغمة، الاربلی، ج2،ص42.

[18] .وسائل الشیعة،الحر العاملی، ج16،ص132؛ الحجه، ص 24.

[19] . الحجه، ص 24.

[20] . الغدير، ج 7، ص 398، ط 3، بيروت، سنه 1378 ه. به نقل از تفسير« وكيع».

[21] . مجمع البيان ج 3 ص 36 ط بيروت. «و قد ثبت إجماع أهل البيت (علیهم السلام) على إيمان أبي طالب و إجماعهم حجة لأنهم أحد الثقلين اللذين أمر النبي (صلی الله علیه وآله) بالتمسك بهما».

[22] . شرح نهج‏ البلاغه ابن ابى الحديد، ج 14، ص 68، ط 2؛ الحجّه، ص 18.

[23] . شرح نهج‏ البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 14، ص 70، ط 2؛ الحجّه، ص 17 و 115.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 21
مطالب مرتبط