امام محمد باقر عليه السلام جايگاه خاصي در نزد بزرگان وجامعه اهل سنت دارد كه دراين نوشتار به گوشه هاي از آن اشاره مي شود.
1. جايگاه
امام باقر عليه السلام نفوذ زيادي دربين مردم بخصوص در بين مردم عراق داشته است. ذهبي جرياني را نقل مي كند كه در آن كسي امام را به هشام بن عبدالملك درمسجد الحرام نشان مي دهد وهشام مي گويد او همان كسي است كه اهل عراق را مفتون وشيفته ي خود ساخته است؟[1] اين عبارت، حاكي از جايگاه عظيم امام دربين مردم عراق آن روز است.
ابن خلكان – مولف كتاب وفيات الاعيان- مي نويسد: محمد باقر عليه السلام أبو جعفر محمد بن زين العابدين علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنهم أجمعين كه به باقر عليه السلام ملقب است؛ در اعتقاد اماميه يكي ازدوازده امام معصوم است. او پدر جعفر صادق، عالم وآقاي بزرگي است. به او باقر عليه السلام گفته مي شود چون شكافنده علم است و آن را توسعه مي دهد.[2] ابونعيم اصفهاني در وصف امام باقر عليه السلام گفته است: محمد بن علي باقر عليه السلام، ذاكر، خاشع، صابر، أبو جعفر محمد بن علي الباقر عليه السلام، از سلاله نبوت بوده وكسي است كه در خود ويژگي هاي دين وصفات پدران خودش را جمع كرده است ودر مسائل گوناگوني چون حوادث، خطرات، اشك ريختن، ونهي از خود پسندي ودشمني حقايقي را بيان فرموده است.[3]
مولف شذرات الذهب ازعبد الله بن عطاء[4] نقل مي كند كه گفته است: علماء را درنزد هيچ كسي كوچك نديدم جز امام باقر عليه السلام. او داراي كلمات نافعي درموعظه وحكمت است. يكي از آن كلمات اين است: اهل تقوي دراين دنيا، هزينه شان كم وهمكاري شان زياد -قليل المؤنه وكثير المعونه- است.[5]
ذهبي گفته است: ابوجعفر، امام، مجتهد، تالي تلو قرآن و عظيم الشأن بود گرچه درعلوم قرآن به درجه ابن كثير نمي رسيد! ودرفقه به درجه أبي الزناد وربيعة ودر حفظ وشناخت سنن به درجه قتادة وابن شهاب نمي رسيد! كسي را براوترجيح نمي دهيم و به جز او به ديگري ميل نداريم واورا به خاطر خدا دوست مي داريم و چون دراو همه صفات كمال جمع شده است.[6]
اين جمله ذهبي – تالي تلو قرآن – معنايش درفارسي اين مي شود كه پا جاي پاي قرآن مي گذارد و شايد اشاره به حديث ثقلين باشد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اهلبيت خود را تالي تلو قرآن قرار داد. وشايد منظورذهبي مرجعيت علمي امام باقر باشد وهمانگونه كه قرآن مرجع احكام ومعارف است، به نظراو امام باقرپس ازقرآن ازاين مرجعيت برخوردار است.
محمد بن ناصرالعبودي دبير كل رابطه العالم الاسلامي عربستان سعودي كه در دوازدهمين كنفرانس بين اللملي وحدت اسلامي تهران شركت نموده بود ، نسبت به ائمه اهل بيت ابراز محبت نموده ومطالب بسيارمهمي رادراين زمينه ايراد نمود. از جمله اظهار دا شت كه سيرة ائمة اهل سنت وتشيع مانند خلفاءراشدين كه امام حسن نيز جزو آنان مي با شد امام حسين علي بن الحسين ، زيد بن علي، امام محمد باقر عليه السلام ، امام جعفر صادق ، عمربن عبدالعزيز، ابو حنيفه، مالك، شافعي واحمد بن حنبل، بايدبراي عموم بخصوص براي طلاب مدارس ديني، تدريس شود.[7]
2. تولد و وفات
مشهورمورخين نوشته اند كه ولادت امام درسال 56 بوده است[8] ودرسال 113 ازدنيا رفت گفته شده است كه درسال 117 ازدنيا رفته است. [9]
تولدش درروز سه شنبه سوم صفر سال 57 است وهنگام شهادت جدش حسين رضي الله عنه سه ساله بود ومادرش أم عبد الله دختر حسن بن حسن بن علي بن أبي طالب رضي الله عنه است. درربيع الثاني سال 113 يا 23 صفر سال 1114 يا 117 يا 118 درمنطقه حُمَيْمه وفات نمود به بقيع منتقل شد ودر كنار قبر پدرش و عموي پدرش وعباس دفن شد.[10]
3. تابعي بودن
دراهل سنت، تابعي بودن ارزش والائي دارد كه بعد از صحابه، از بقيه مردم افضل مي باشند ودراين زمينه حديثي را ازرسول خدا صلي الله عليه وآله نقل مي كنندكه فرموده است: خير القرون قرني ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم.[11] بهترين عصر وزمان و عصر وزمان من است(صحابه) سپس عصر وزماني كه بعد از آنها مي آيد(تابعين) پس عصر وزماني كه بعد از آنها مي آيد(تابع تابعين).
برادران حنفي ما اين حديث را ازخطباي جمعه هرهفته مي شنوند زيرا اين حديث براساس سنتي كه دربين احناف است درخطبه دوم نماز جمعه خوانده مي شود.
به نظر اهل سنت تابعي بودن براي امام باقر عليه السلام يك ارزش عظيم محسوب مي شود به همين جهت بسياري از كتبي كه راجع به امام باقر عليه السلام مطلب نوشته است، متعرض اين موضوع شده اند.
ابن حجر در امالي خود، امام باقر عليه السلام را جزو صغار تابعين معرفي مي كند كه با فوت امام باقر عليه السلام وهمسالانش عصر تابعين پايان مي يابد.[12] ونسائي وديگران اورا ازفقهاي تابعين درمدينه شمرده اند.[13]
4. وجه تسميه
دراينكه امام باقر عليه السلام عالم ترين زمان خود بود، همه به آن اعتراف دارند ولي محل بحث دراين است كه اسم – باقرالعلوم – را چه كسي بر اونهاد؟ آيا دركودكي بر اونهاده شده بود يا دربزرگي؟ اگردركودكي براونهاده شده است، كه براو نهاده است وچرا كودكي را شكافنده علوم نام گذاري كردند؟ اگر دربزرگي بر اونهاده شده باشد، ديگران پس از اين كه مقام علمي اورا ديدند به او باقر العلوم گفتند.
دراين زمينه دو دسته منابع ديده مي شود: دسته ي كه به طور مطلق فقط متذكر معناي باقر عليه السلام شده است و وجه نامگذاري را دراين دانسته اند كه او چون شكافنده علوم بود باو باقر عليه السلام گفتند. دسته دوم رواياتي است كه براساس آن رسول خدا صلي الله عليه وآله اين نام گذاري را انجام داده است وبر اين اساس اورا دركودكي باقر عليه السلام خطاب مي كردند.
دسته اول.
اورا باقر عليه السلام ناميدند چون شكافنده علم است وبه ريشه ها و اصول ومسائل خفي علوم آگاهي دارد.[14]
اورا باقر عليه السلام ناميدند چون علم را شكافت وباز كرد وآن را ظاهر وروشن نمود.[15] وعلوم را توسعه بخشيد. [16]
اورا باقر ناميدند چون علم را شكافت همان گونه كه زمين را مي شكافند وگنجهاي پنهان آن را بيرون مي آورند وامام باقر عليه السلام نيز گنجهاي پنهان علم وحقايق احكام وحكمت ها ولطائف را ظاهر وروشن نمود وبه همين جهت اورا باقر العلم وجامع العلم ناميدند.[17]
دسته دوم
كتاب سمط النجوم معتقد است كه اين نامگذاري را رسول خدا صلي الله عليه وآله انجام داده است او بود كه به جابر فرمود آن قدر زنده مي ماني كه مردي از اولاد مرا مي بيني كه هم نام من است وشكافنده علم است اگر اورا ديدي سلام مرا به اوبرسان.[18]
به همين جهت جابر دركوچه هاي مدينه مي گشت وصدا مي زد كه ياباقر! ياباقر! كجائي كجاي؟[19]
5. سزاوارخلافت
صفدي و ذهبي وبرخي ديگر از دانشمندان تنها امام باقر عليه السلام را درعصر خودش سزاوار خلافت مي دانند ودراين زمينه مي نويسند: او سيد بني هاشم در عصرخودش بود، در سال 56 متولد شده است، يكي از كساني است كه دراو علم ودين، ثقه بودن و بزرگي باهم جمع شده است؛ كسي است كه صلاحيت خلافت داشت اويكي از امامان دوازده گانه ي است كه اماميه ها به عصمت آنها اعتقاد دارند.[20]
6. حديث حج
به اعتراف برخي از محدثين اهل سنت صحيح ترين وكامل ترين حديث درمورد اعمال حج، حديثي است كه ازامام صادق وامام باقر عليه السلام از جابر از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل شده است. به همين جهت اختلافي دربين شيعه واهل سنت درمورد اعمال واركان حج ديده نمي شود.
حاكم دراين مورد فرموده است: ازميان احاديث وارده در تفسير وبيان حجه الوداع كه شيخان (بخاري ومسلم) متفقا آنهارا با اسانيد صحيح ومطابق با شرايط خودشان نقل كرده اند، صحيح ترين وكامل ترين آن ها حديث جعفر بن محمد صادق است كه از پدرش امام باقر عليه السلام واو از جابر رضي الله عنه نقل كرده است كه تنها مسلم آن را روايت كرده است .[21]
ابن تيميه نيز راجع به اين حديث ابراز نظر نموده و آن را طولاني ترين ومشهور ترين حديث در مورد حجه الوداع دانسته است.[22]
7. مشايخ روائي
كثيرالروايه بودن، يك امتياز مهم علمي محسوب مي شود. با اينكه محدثان اهل سنت از امام باقر عليه السلام وساير ائمه اهل بيت، كمترحديث نقل نموده اند؛ كمتر كسي از اين جهت بر آنها نقص گرفته اند؛ زيرا آنها متوجه شرايط سخت وخفقاني كه اهل بيت درآن قرارداشتند بودند. ونقل حديث ازآنها جرئت زيادي مي خواست وخطرات عظيمي را به دنبال داشت. درعين حال درمجامع حديثي اهل سنت در حد قابل توجهي ازاهل بيت، حديث نقل شده است. وعده ي زيادي از دانشمندان اهل سنت خطر را به جان خريدند و به گونه اي جايگاه اهل بيت را در جامعه معرفي نمودند، اين گونه افراد بايد مورد تقدير قرار گيرند، وبه جامعه شيعه بايد معرفي شوند، وازآنها با تكريم واحترام ياد شود؛ زيرا بسياري از آنان خود صاحب مذهب وطريقه وكرسي فتوا بودند و برخي ديگر نيز ازمذهب اهل بيت پيروي نمي كردند ولي در عين حال حقايق را پنهان نكردند و در كتابهاي خود نوشتند.
بسياري ازكتب مربوطه كساني را كه امام باقر عليه السلام ازآنها حديث نقل كرده وكساني را كه ازايشان حديث نقل كرده اند، نام برده اند.
كساني كه امام باقر عليه السلام ازآنها نقل حديث كرده است عبارتند از:
1. امام حسن
2. امام حسين
3. ام المؤمنين عائشه
4. ام المؤمنين ام سلمه
5. ابن عباس
6. ابن عمر
7. ابوسعيد خدري
8. جابر[23]
9. سمره بن جندب
10. عبدالله بن جعفر
11. علي بن الحسين
12. سعيد بن مسيب و…
وافراد زيادي از امام باقر عليه السلام حديث نقل كرده اند.[24]
ذهبي در تذكرة الحفاظ نيز همين افراد را نام مي برد كه امام باقر عليه السلام از آنها حديث نقل كرده است با اين تفاوت كه گفته است از ام المؤمنين عائشه و ام المومنين ام سلمه وابن عباس به طور مرسل نقل حديث كرده است؛.[25] وامام باقر عليه السلام از اين ها حتما با واسطه شنيده است، و درهنگام نقل، نام واسطه ها را حذف كرده است.
كساني كه از امام باقر عليه السلام حديث نقل نموده اند عبارتند از:
1. امام جعفرصادق
2. عمروبن دينار
3. اعمش
4. اوزاعي
5. ابن جريج
6. قره بن خالد.[26]
ذهبي در سير أعلام النبلاء افراد بيشتري را نام مي برد:[27]
1. جدش رسول خدا صلي الله عليه وآله صلى الله عليه وسلم
2. جدش علي رضي الله عنه
3. جدش امام حسن
4. جدش امام حسين
5. ابن عباس
6. ام سلمه
7. ام المؤمنين عائشه
8. ابوهريره
9. سمره بن جندب.
وازافرادزير به طور مسند حديث نقل كرده است:
10. ابن عمر
11. جابر
12. ابي سعيد خدري
13. عبد الله بن جعفر
14. سعيد بن المسيب
15. پدرش زين العابدين
16. محمد بن الحنفية
17. وديگران.
او همانند پدر ش(امام زين العابدين) وفرزندش( امام صادق) سه نفري شان كثير الروايه نيستند واحاديث هيچ يكي از ايشان بخش قطوري را تشكيل نمي دهد ولي درعين حال داراي مسائل وفتاواي زيادي هستند. افراد زيادي از امام باقر عليه السلام حديث نقل كرده اند مانند:
1. فرزندش امام صادق
2. عطاء بن أبي رباح
3. أعرج، بااينكه اين دو نفر از ايشان بزرگتر هستند،
4. عمرو ابن دينار
5. أبو إسحاق السبيعي
6. زهري
7. يحيى بن أبي كثير
8. ربيعة الرأي
9. ليث بن أبي سليم
10. ابن جريج
11. قرة بن خالد
12. حجاج بن أرطاة .
8. مجدد دين
بحث مُجَدِّد داراي اهميت خاصي در اهل سنت است واين درحالي است كه اين بحث در مجامع شيعي خيلي جا نيفتاده است وسزاوار اين است كه راجع به آن پايان نامه هاي نوشته شود.
براساس برخي روايات، اهل سنت معتقدند كه خداوند متعال براي احياي دين وسنت در سر هر صد سال انسان كاملي را مبعوث مي كند تا پيرايه ها وانحرافات وبدعت ها را ازدين بزدايد و دين را احيا كند. معمولا پس از درگذشت اين انسان هاي شريف وحتي گاهي قرن ها بعد مردم متوجه مي شوند كه او يك مجدد بود و كمتر كسي را مي توان سراغ گرفت كه درحيات خودش به مجدد بودن معروف شده باشند. واز سوي ديگر لزومي ندارد كه حتما بايد درسرهر صد سال يك نفر مجدد باشد، بلكه ممكن است چند نفر هم زمان مجدد باشند. برخي از بزرگان دين، مجددين را دركتاب هاي خود نام برده اند.
دراين زمينه روايات مختلفي را نقل كرده اند كه برخي از آنها ضعيف مي باشند ولي در مجموع چون اين مسأله دربين مسلمين از شهرت برخوردار است، كمتر كسي كه به ضعف سند آن ها توجه مي كند.
مشهورترين روايت در اين زمينه همان است كه حاكم آن را درمستدرك وابوداود آن را درسنن كتاب الملاحم از ابوهريره نقل كرده اند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرموده است: خداوند براي اين امت درسر هر صد سال كسي را مبعوث مي كند كه دين آن ها را احيا وتجديد مي كند. [28]
عن أبي هريرة رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال إن الله يبعث على رأس كل مائة سنة من يجدد لها دينها.
محمد شمس الحق عظيم آبادي كه دانشمند بزرگي است وجايگاه نسبتا خوبي دارد و درابتداحنفي بوده ولي بعدا سلفيه را اختيارمي كند. ايشان امام باقر عليه السلام را يكي از مجددين سال صد هجري معرفي مي كند.[29]
دونكته در اين جا قابل ذكر است:
الف. عظيم آبادي، امام باقر عليه السلام را از مجددين دين اسلام، در سال صد هجري معرفي نموده است. مجدد بودن به اين است كه بدعت هائي را كه به نام دين ايجاد شده است از بين ببرد وقسمت هاي فراموش شده ي دين را به مردم معرفي كند. مفهوم سخن ايشان اين است كه مردم پذيراي راهنمائي هاي امام باقر عليه السلام بوده است وحاضر بودند دين شان را از ايشان اخذ كنند. والا مجدد بودن معناندارد.
ب. معلوم مي شود برادران سلفي ما نيز، عنادي با ائمه اهل بيت ندارند واين حرف جناب عظيم آبادي حرف بسيار مهم وعظيمي است و كمتر كسي چنين سخني را گفته است. وقبلا اشاره شد كه ذهبي نيزكه شاگرد شيخ الاسلام بن تيميه است، امام باقر عليه السلام را تالي تلو قرآن معرفي نمود كه عبارت ديگري از مجدد بودن است. واو كسي است كه سخنانش در بين برادران سلفي ما زياد خريدار دارد.
9. استادِ امام ابوحنيفه
دركتاب طبقات الحنفية هنگامي كه مشايخ امام ابوحنيفه را ذكر مي كنند دربين مشايخ او از امام باقر وامام صادق عليهماالسلام نام برده مي شود.[30]
در موردشاگردي امام ابوحنيفه در مدرسه اهل بيت نوشته اند: «ان الشيعه واهل السنه اعترفوا بان دقائق العلوم بل كلها حصلت لابي حنيفه من اهل البيت عليهم السلام خصوصا من الامامين الشريفين !! الباقر عليه السلام وابنه جعفر عليها السلام ، بل المشهور ان ابا حنيفه يقول لولا السنتان ( اي اللتين كنت اكون في خدمت الامام جعفر ) لهلك النعمان.»[31] شيعه واهل سنت اعتراف دارند كه دقائق علوم بلكه همه علوم را ابو حنيفه از ناحية اهل بيت اخذ نموده است ومشهور است كه ايشان گفته است اگر آن دو سالي كه خدمت امام صادق بودم ، نبود هلاك مي شدم .
آقاي مولوي محبي از علماي بلوچستان گفته است «امام ابوحنيفه (ره) مصاحبت با امام باقر عليه السلام وامام صادق (ع) رااز بيشترين قربات دانسته ومرتب ازاين موهبت بهره مي بردند . اين امام ابو حنيفه بود كه به نفع حضرت زيد عليه منصور خليفه وقت فتوا صادر كرد واز مال شخصي خود به زيد كمك شاياني كرد ودر اثر همين حمايت بود كه مورد غضب منصور قرار گرفت وبه زندان انداخته شد ودر نتيجه در همان زندان مسموم وشهيد ازدنيا رفت.»[32]
10. سلام رسول خدا (ص)
صفدي نوشته است: از رسول خدا صلي الله عليه وآله روايت شده است كه به جابربن عبدالله انصاري فرمود: اي جابر تو امام باقر عليه السلام را مي بيني وسلام مرا به او برسان وجابر آخرين صحابي بود كه در مدينه وفات كرد ودر اواخر عمرش نابينا شده بود ودر مدينه راه مي رفت وصدا مي زد اي باقر عليه السلام! كي تورا ملاقات مي كنم؟ روزي در كوچه هاي مدينه راه مي رفت وكنيزكي كودكي را در دامن جابر قرار داد. جابر پرسيد اين كيست؟ كنيزك عرض كرد: اين محمد بن علي بن الحسين بن علي است. جابر اورا به سينه خود چسپانيد!!!! سر مبارك ودو دست اورا غرق بوسه كرد!!!!! وفرمود: فرزندم! جدت رسول خدا صلي الله عليه وآله به تو سلام مي رساند!!! سپس جابر به خودش خطاب نمود: اي جابر! مرگت نزديك شده است [وظيفه ات را انجام دادي وبه خاطرابلاغ سلام رسول خدا صلي الله عليه وآله اين همه عمرنمودي] وهمان شب ازدنيا رفت. [33]
ذهبي نقل كرده است كه امام باقر عليه السلام فرموده است: جابر ازمن خواست كه شكمم را برهنه كنم و او شكم خودرا به شكم من چسپانيد وفرمود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله دستور داده است تا سلام اورا به شما ابلاغ كنم.[34]
صاحب مرقات نوشته است: جابر به امام باقر عليه السلام درحالي كه صغير بود فرمود: فرزندم! جدت رسول خدا صلي الله عليه وآله به تو سلام مي رساند!! به جابر گفته شد كه چگونه؟ فرمود: درنزد رسول خدا صلي الله عليه وآله نشسته بودم درحالي كه امام حسين روي زانوي او قرار داشت وبازي مي كرد. رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: اي جابر! فرزند براي حسين متولد مي شود به نام علي، روز قيامت كه مي شود منادي صدا مي زند كه سيد العابدين برخيزد! وفرزند او برمي خيزد وبراي علي بن الحسين فرزندي متولد مي شود به نام محمد، اگر اورا درك نمودي سلام مرا به او برسان.[35]
مورخ بزرگ يعقوبي، تعبيرات زيبائي را درمورد امام باقر عليه السلام به كار مي برد وپس ازآن حديث بسيار جالبي را ازرسول خدا- صلي الله عليه وآله – وجريان بسيار عجيبي را ازجابرنقل مي كند:
ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرموده است: دركربلا 4 ساله بودم شهادت جدم حسين ومصيبت ها ي كه درآنجا برما وارد مي شد همه را به ياد دارم. اورا باقر مي نامند چون شكافنده علم است وجابر نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله به من فرمود: آن قدر زنده مي ماني كه مردي از اولاد مرا مي بيني كه شبيه ترين مردم به من بوده و هم نام من مي باشد ، اگر اورا ديدي گزيري وچاره ي نداري جز اين كه سلام مرا به اوبرساني. جابر به سن كهولت رسيده بود ومي ترسيد از اين كه بميرد و هميشه مي گفت: يا باقر! يا باقر! كجائي؟ تا اينكه اورا ديد خودش را بر او انداخت!( اورا دربغل گرفت) دست ها وپاهاي اورا مرتب مي بوسيد!!! ومي گفت كه پدرومادرم فدايش باد چقدر شبيه پدرش رسول خدا صلي الله عليه وآله است! پدرت رسول خدا صلي الله عليه وآله تورا سلام مي رساند.[36]
شايد طرح اين سؤال دراين جا مناسب باشد كه چرا جابر، بر اساس برخي منابع فوق الذكر سر مبارك دست ها وپاهاي اورا امام باقر عليه السلام مي بوسيد وشكم خودرا به شكم او مي چسپانيد؟ اين كارهاي جابر چه معني مي دهد؟آيا اين همان تبرك نيست؟
چه ويژگي در امام اهل بيت ابوجعفر باقر عليه السلام وجود داشته است كه صحابي بزگواري چون جابر، با آن سن وسال بالا، آن همه تعظيم واحترام براي او انجام مي داده است؟
همه اين برخورد هاي جابر – صحابي بزرگوار- حاكي از جايگاه عظيم امام باقر عليه السلام است كه او آن را درك مي كرده است.
11. استحباب زيارت قبر امام باقر عليه السلام
كساني كه دربقيع براي زيارت مشرف مي شوند، مشاهده مي كنند كه زائرين اهل سنت به تناسب جمعيت شان درحج، بيش از زائرين تشيع دربقيع مي باشند. ودرآنجا شيعه واهل سنت براي ائمه اهل بيت عليهم السلام اظهار ادب نموده وبه آنها سلام مي كنند وآنهارا زيارت مي كنند.
ريشه ي اين محبت ها وارادت هاي زائرين، در كلمات فقها وبزرگان اهل سنت ديده مي شود. بزرگان احناف ومفتيان شبه قاره درمجوعه فتاواي هنديه راجع به زيارت ائمه اهل بيت دربقيع سفارش نموده وفرموده اند:
مستحب است انسان پس از زيارت رسول خدا صلي الله عليه وآله براي زيارت ديگر مشاهد ومزارات به سمت بقيع خارج شود مخصوصا زيارت سيدنا حمزه رضي الله تعالى عنه وزيارت كنددر بقيع در زير قبه عباس، ايشان و امام حسن وعلي- زين العابدين- وفرزندش محمد باقر وفرزندش جعفرصادق را زيارت كنند.[37]
يستحب أن يخرج بعد زيارته عليه السلام إلى البقيع فيأتي المشاهد والمزارات خصوصا قبر سيد الشهداء حمزة رضي الله تعالى عنه ويزور في البقيع قبة العباس وفيها معه الحسن بن علي وزين العابدين وابنه محمد الباقر وابنه جعفر الصادق
[1] سير أعلام النبلاء ج4/ص405 (سير أعلام النبلاء، تأليف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة – بيروت – 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي)
[2] وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ج4/ص174(أليف: أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر بن خلكان، دار النشر: دار الثقافة – لبنان، تحقيق: احسان عباس)
[3] حلية الأولياء ج3/ص180 (حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، تأليف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني، دار النشر: دار الكتاب العربي – بيروت – 1405، الطبعة: الرابعة)
[4] عبد الله بن عطاء ازمشايخ سفيان ثوري است كسي است كه ازامام باقر عليه السلام روايت مي كند كه مراد ازآيه أن الذي عنده علم الكتاب عبدالله بن سلام نيست بلكه علي بن ابي طالب است.-تفسير القرطبي ج9/ص336
[5] شذرات الذهب ج1/ص149 (شذرات الذهب في أخبار من ذهب، تأليف: عبد الحي بن أحمد بن محمد العكري الحنبلي، دار النشر: دار بن كثير – دمشق – 1406هـ، الطبعة: ط1، تحقيق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط)
[6] سير أعلام النبلاء ج4/ص02
[7] جزوه منتشره كنفرانس وحدت اسلامي تهران 78
[8] شذرات الذهب ج1/ص149
[9] شذرات الذهب ج1/ص149
[10] وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ج4/ص174
[11] عمدة القاري ج14/ص180
[12] الأمالي المطلقة ج1/ص69 ( تأليف: أحمد بن حجر العسقلاني، دار النشر: المكتب الإسلامي – بيروت – 1416 هـ -1995م، الطبعة: الأولى، تحقيق: حمدي بن عبد المجيد بن إسماعيل السلفي)
[13] تذكرة الحفاظ ج1/ص125(تذكرة الحفاظ، تأليف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى) و شرح الزرقاني ج1/ص333(شرح الزرقاني على موطأ الإمام مالك، تأليف: محمد بن عبد الباقي بن يوسف الزرقاني، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت – 1411، الطبعة: الأولى) و العبر في خبر من غبر ج1/ص142
[14] الوافي بالوفيات ج4/ص77 (لوافي بالوفيات، تأليف: صلاح الدين خليل بن أيبك الصفدي، دار النشر: دار إحياء التراث – بيروت – 1420هـ- 2000م، تحقيق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى) و مرقاة المفاتيح ج8/ص79 و تذكرة الحفاظ ج1/ص124
[15] ألقاب الصحابة والتابعين في المسندين الصحيحين ج1/ص45
[16] شذرات الذهب ج1/ص149
[17] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ج2/ص585
[18] سمط النجوم العوالي ج4/ص141 (سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، تأليف: عبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي العاصمي المكي، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت – 1419هـ- 1998م، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض)
[19] تاريخ اليعقوبي ج2/ص320(تأليف: أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي، دار النشر: دار صادر – بيروت)
[20] الوافي بالوفيات ج4/ص77
[21] المستدرك على الصحيحين ج3/ص56 (تأليف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت – 1411هـ – 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا)
[22] بيان تلبيس الجهمية ج2/ص441 (بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية، تأليف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، دار النشر: مطبعة الحكومة – مكة المكرمة – 1392، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد بن عبد الرحمن بن قاسم)
[23] شذرات الذهب ج1/ص149
[24] الوافي بالوفيات ج4/ص77 (
[25] تذكرة الحفاظ ج1/ص124
[26] تذكرة الحفاظ ج1/ص124
[27] سير أعلام النبلاء ج4/ص401
[28] المستدرك على الصحيحين ج4/ص567(لمستدرك على الصحيحين، تأليف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت – 1411هـ – 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا) و سنن أبي داود ج4/ص109
[29] عون المعبود ج11/ص266
[30] طبقات الحنفية ج1/ص454
[31] نبراس ص519 . مولاناحافظ عبد العزيز فرهاري، كتب خانه اكرميه،پيشاور، پاكستان1318 ق
[32] اخبارتقريب، ماهنامه مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي ، شماره 3.
[33] الوافي بالوفيات ج4/ص77
[34] سير أعلام النبلاء ج4/ص404
[35] مرقاة المفاتيح ج8/ص79
[36] تاريخ اليعقوبي ج2/ص320
[37] الفتاوى الهندية ج1/ص266(الفتاوى الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان، تأليف: الشيخ نظام وجماعة من علماء الهند، دار النشر: دار الفكر – 1411هـ – 1991م)