جستجو
Close this search box.

بيت الاحزان يك حقيقت فراموش ناشدنى

هر زائر شيعى، از هر نقطه دنيا كه وارد مدينه منوره مى‏گردد، پس از زيارتِ قبر مطهر حضرت رسول صلى الله عليه و آله و اقامه نماز در مسجد آن حضرت و پس از زيارت قبور پاك ائمه بقيع عليهم السلام و ساير قبور متعلق به اقوام و عشيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عازم زيارت بیت الاحزان مى‏شود، به اين اميد كه اگر به قبر مطهر زهراى مرضيه عليها السلام دسترسى ندارد، آن حضرت را در محل ديگرى كه به وى منتسب است زيارت كند و اگر نمى‏تواند كه صورت خود را به خاك قبر يگانه يادگار رسول خدا بگذارد و ضريح مقدس آن حضرت را با اشك ديده بشويد، حداقل در جايگاهى كه دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله پس از رحلت پدر بزرگوارش و در ايام آخر عمرش هر روز چند ساعت از وقت خويش را در آنجا به عبادت و گريه و ناله سپرى نمود، نماز بخواند و به ياد اشكهاى آن حضرت اشك بريزد. اما اينك نه از چنين محلى خبرى است و نه از بیت الاحزان در بقيع، اثرى.

آيا اصلًا بیت الاحزان در حقيقت وجود دارد يا يك موضوع موهوم و خيالى بوده و بجز در لسان بعضى از خطبا و گويندگان وجود خارجى نداشته است؟!

در اين مقاله برآنيم كه با مطالعات كم و ناقص خود، محل واقعى و تاريخ ساختمان بیت الاحزان را، تا آنجا كه از كتب حديث و تاريخ به دست مى‏آيد و گفتار كسانى را كه در طول تاريخ و از قرن اول تا دوران تخريب، از نزديك اين بيت حزن را زيارت كرده و شاهد ساختمان آن بوده‏اند در اختيار خواننده ارجمند قرار دهيم تا معلوم شود كه بیت الاحزان يك واقعيت غير قابل انكار و يك حقيقت فراموش ناشدنى است، اگر چه ساختمان آن ويران گرديده و درگوشه بقيع، از بیت الاحزان اثرى باقى نمانده است. منابع حديثى و تاريخىِ متقن از محدثان، مورخان، نويسندگان معروف و دانشمندان مشهور از شيعه و اهل سنت در طول تاريخ آن را تأييد و تثبيت نموده‏اند كه اينك نمونه‏هايى از روايات و اعتراف مورخان را از نظر خوانندگان مى‏گذرانيم.

بیت الاحزان در منابع حديثى‏

از جمله منابع حديثى كه در آن از انگيزه به وجود آمدن بیت الاحزان سخن به ميان آمده، خصال شيخ صدوق رحمه الله است كه آن محدث بزرگ، در ضمن روايتى با اسناد از امام صادق عليه السلام نقل مى‏كند:

«وَ أَمّا فاطِمَةُ فَبَكَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله حَتَّى تَأَذَّى بِهَا أَهْلُ الْمَدِينَةِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَيْتِنَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ وَ كَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى الْمَقَابِرِ …»؛[1] فاطمه در مصيبت رسول خدا صلى الله عليه و آله آنقدر گريه نمود كه مردم مدينه از گريه او ناراحت شدند و اظهار نمودند با كثرت گريه ‏ات ما را متأذّى نمودى ولذا خانه خود را ترك مى‏ نمود و به كنار قبرها مى‏رفت …

صريح‏تر و روشن‏تر از روايت صدوق، گفتار فضه (خادمه حضرت زهرا عليها السلام) است كه مرحوم علامه مجلسى در ضمن بيان جريان مفصل شهادت حضرت زهرا از زبان فضه، چنين نقل مى‏ كند كه:

«ثمّ انَّه بَنى‏ لَها بَيْتاً فِي البقيع نازهاً عَنِ الْمَدِينة»؛[2]امير مؤمنان عليه السلام براى فاطمه، در بقيع و در خارج مدينه، خيمه ‏اى را بپاداشت كه آن حضرت به همراه حسنين بدانجا مى‏ آمد و پس از گريه طولانى به خانه ‏اش مراجعت مى‏ نمود.

توضيح اينكه: به طوريكه در كتب لغت آمده است، «بيت» در لغت به معناى «محل و مسكن» است خواه به شكل چادر باشد يا خانه‏اى از خاك و گل [3] و به طورى‏كه در آينده نيز خواهيم ديد، اولين بيت و مسكنى كه براى فاطمه زهرا علیها السلام در بقيع ساخته شده، به صورت چادر و خيمه بوده است.

بیت الاحزان از نظر علما و مورّخان‏

عده ‏اى از علماى بزرگ و شخصيت هاى علمى كه در تاريخ مدينه و يا درباره زيارت بقيع مطلبى نوشته‏ اند، از بیت الاحزان نيز سخن گفته و وجود آن را تأييد و تثبيت نموده ‏اند كه نظرات چند تن از آنان را به ترتيب تاريخ زندگى آنان، مى‏ آوريم:

  1. (ابن شبه نميرى 173- 262)

قديمى‏ترين تاريخ موجود[4] در باره مدينه منوره، تاريخ المدينه، تأليف ابوزيد عمر ابن شبه النميرى[5] است. او كه يكى از شخصيّت هاى علمى و از فقها و محدثان مورد وثوق و از مورخان مورد اعتماد، نزد علما و دانشمندان اهل سنت است، در كتاب خود، آنجا كه‏ آثار و قبور بقيع- موجودِ در زمان خودش- را معرفى مى ‏كند، چنين مى‏نويسد:

«شخص موثق و مورد اعتمادى براى من نقل نمود: مسجدى كه در طرف شرقى آن به جنازه اطفال نماز خوانده مى‏شود، دراصل خيمه ‏اى بوده براى زن سياهى بنام «رقيه»[6] كه به دستور حسين ‏بن على عليه السلام در آنجا مى‏ نشست تا از قبر فاطمه عليها السلام مراقبت كند؛ زيرا قبر فاطمه را كسى بجز همان زن نمى‏ شناخت».[7]

از اين گفتارِ ابن شبه كه مشهود و مسموع خود را در مورد بیت الاحزان نقل نموده است، دو مطلبِ زير بوضوح به دست مى‏آيد:

  1. بیت الاحزان در دوران حسين بن على عليه السلام يعنى تا سال 61 هجرى، مانند حال حيات حضرت زهرا عليها السلام به صورت خيمه و چادر و محلى بوده است مشخص و معين و حسين‏ بن‏ على عليه السلام بر حفظ آن عنايت واهتمام داشته؛ به‏ طورى‏كه يكى‏ ازبانوان و ارادتمندان حضرت زهرا عليها السلام را مأموريت داده است، در اين بيت و خيمه كه يادآورِ دورانِ حساس زندگى مادر بزرگوارش بوده، اقامت نموده و از آنجا حراست و نگهبانى كند و لابد براساس همين ‏ديد و اهتمام و به پيروى از روش آن حضرت، افرادى از اهل بيتِ عصمت پس از آن حضرت نيز همين روش را ادامه داده و خيمه را به ساختمان مبدّل نموده ‏اند.
  2. بیت الاحزان پس از اين دوران و در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم، داراى ساختمان بوده كه «ابن شبه» را وادار نموده است كمّ و كيف و انگيزه بوجود آمدن اين ساختمان را از افراد خبير و مطلع جويا شود و يكى از افراد مطلع و مورد وثوق نيز تا آنجا كه در اين مورد اطلاع داشته با وى در ميان گذاشته است و سابقه آنجا را كه زمانى به صورت خيمه بوده، بازگو نموده است و ليكن اين خيمه دقيقاً در چه تاريخى و به وسيله چه كسى به ساختمان تبديل شده، معلوم نيست.

توجيه متناقض‏

و اما مطلب ديگرى كه در ذيل اين گفتار آمده است كه: اقامت آن زن در ميان بیت الاحزان براى حفظ و مراقبت قبر حضرت زهرا- سلام اللَّه عليها- بوده است، تعليلى است از سوى خودِ وى و توجيهى است متناقض و غير قابل قبول؛ زيرا: اولًا خودِ ابن شبه در اين كتاب، مانند عدّه ديگر از مورخان مى‏گويد كه على بن ابى‏طالب عليه السلام پيكر مطهر حضرت زهرا عليها السلام را شبانه و در داخل منزل خود دفن نمود؛ بنابراين، مراقبت از قبر آن حضرت در بقيع مفهومى ندارد.

و ثانياً اگر قبر آن حضرت در بقيع واقع بوده و كسى بجز «رقيه» آن را نمى‏ شناخته، باز هم مراقبت از قبرِ مجهول، معنا و مفهومى ندارد.

به هرحال با توجه به وضعيت خاص و حساس آن روز، ابهام در پاسدارى از بیت الاحزان و توجيهات مختلف در اقامت يك زن در داخل آن، مستبعد نيست.

  1. (فتواى امام غزالى بر استحباب خواندن نماز در بيت الأحزان‏)

امام ابومحمد غزالى (450- 505) كه يكى شخصيتهاى معروف و از علما و دانشمندان اهل سنت است، در ضمن بيان وظايف زائران مدينه منوره و كسانى كه به زيارت بقيع مشرف مى‏ شوند، مى‏گويد: «مستحب است كه زائران، هر روز صبح، پس از زيارت قبر حضرت رسول صلى الله عليه و آله در بقيع حضور بهم رسانند و قبور پيشوايان دينى و صحابه را كه در آنجا مدفون هستند زيارت كنند». سپس مى‏گويد: «و مستحب است در مسجد فاطمه عليها السلام نيز نماز بخوانند»؛ «ويستحبّ أن يَخرج كلّ يوم الى البَقيع بعد السلام على رسول‏اللَّه … ويصلّي في مسجد فاطمة عليها السلام».[8]

  1. (ابن جبير، جهانگرد معروف و دانشمند اسلامى 540- 614)

سوّمين كسى كه بیت الاحزان را از نزديك زيارت و در باره آن سخن گفته است، رحاله و جهانگرد معروف اسلامى ابوالحسين احمد بن جبير اندلسى [9] است. او كه در ماه‏ محرم سال 580 ه. ق، وارد مدينه شده و بقيع را زيارت نموده است، مى‏گويد: «و در كنار قبّه عباسيه، خانه ‏اى قرار گرفته است كه به فاطمه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله منتسب است.

مى‏گويند اين همان خانه‏ايست كه فاطمه زهرا به آنجا مى‏آمد و در آنجا اقامت مى‏كرد و حزن و اندوه خود را در مرگ پدر بزرگوارش ابراز مى‏نمود».[10]

4.( سمهودى[11] 844- 911)

چهارمين شخصيت و مورخى كه وجود بیت الاحزان را تأييد و تثبيت نموده است؛ مقتدا و پيشواى مورخان، نورالدين على بن احمد سمهودى مصرى است؛ شخصيتى كه‏ پس از وى هيچ مورخ و نويسنده‏اى در باره مدينه كتابى ننوشته و هيچ گوينده و خطيبى، از تاريخ مدينه سخن نگفته، مگر اينكه به گفته او استناد جسته و از كتاب «وفاءالوفا» استمداد نموده است. او مى‏گويد:

«والمشهور ببيت الحزن إنّما هو الموضع المعروف بمسجد فاطمة في قبلة مشهد الحسن و العباس»؛ شهور در بیت الاحزان، همان محلى است كه به مسجد فاطمه معروف و در طرف قبله حرم (امام) حسن و (جناب) عباس واقع گرديده است.

آنگاه مى‏گويد:

«وأظُنّه في موضع بيت علي بن أبي‏طالب الّذي كان اتّخذه بالبقيع و فيه اليوم هيأة قبور»؛[12]و به عقيده من، اين بيت الأحزان در محل همان بيت و مسكنى است كه على‏بن ابى‏طالب عليه السلام آن را در بقيع آماده ساخت. وی اضافه مى‏كند كه فعلًا در ميان آن، شكل چند قبر نيز موجود است.

5.(سِر ريچار بورتون «SIR RICHARD BURTON» 1853 م: 1276 ه. ق)

يكى از جهانگردانِ غربى كه به مكه و مدينه مسافرت نموده [13] و در سياحت نامه خود از آثار و ابنيه حجاز و از اخلاق و رسوم مسلمانان در موسم حج و از جزئيات زندگى مردم حجاز سخن گفته است؛ از جمله حرم ها و گنبدها و بارگاههاى موجود در بقيع را شناسانده و با قلم خود ترسيم و تصوير نموده است، «سِر ريچارد بورتون» جهانگرد انگليسى است كه در سال 1853 ميلادى- تقريباً 139 سال قبل- بقيع را از نزديك مشاهده نموده و در باره بیت الاحزان چنين گفته است:

«در بقيع مسجد كوچكى است كه در سمت جنوبى گنبد عباس بن عبدالمطلب واقع گرديده و اين مكان را بیت الاحزان نيز مى‏نامند؛ زيرا فاطمه زهرا آخرين روزهاى عمر خويش را در اين محل بسر مى‏برد و براى از دست دادن پدر عزيزش نوحه‏ سرايى مى‏نمود». [14]

مطالبى كه از آقاى بورتون نقل شد، دليل روشنى بر مشخص بودن ساختمان بیت الاحزان در زمان وى و اشتهار وجه تسميه و انگيزه ايجاد آن مى‏باشد كه يك جهانگرد انگليسى و غيرمسلمان در اندك زمان و با مختصر تماس با مسلمانان توانسته است همه اين مطالب را همانگونه كه در منابع محكم تاريخى و حديثى آمده است، دريافت و درسياحتنامه خود منعكس نمايد.

6.( فرهاد ميرزا 1292 ه)

فرهاد ميرزا معتمدالسلطنه كه در 18 ذيقعده 1292 ه. به زيارت بقيع نائل گرديده، پس از بيان زيارت حرم، ائمه بقيع و نثار فاتحه بر قبور علما كه در كنار اين حرم مطهر واقع بودند، مى‏گويد: «از آنجا به بیت الاحزان رفتم و از آنجا به زيارت حليمه سعديه …».[15]

بیت الاحزان در آستانه تخريب‏

تا اينجا همراه با تاريخ بیت الاحزان از بدو پيدايش آن، تا اواخر قرن سيزده (1292)، قرن به قرن حركت نموديم. اينك در قرن چهاردهم هجرى و در آستانه تخريب بیت الاحزان كه در سال 1344 ه. واقع گرديده است قرار گرفته‏ايم. در اين برهه محدود و مدت كمتر از نيم قرن، از ميان ميليونها زائر بیت الاحزان، تعدادى از علماى برجسته و نويسندگان را مى‏بينيم كه در تأليفات خود از بیت الاحزان سخن به ميان آورده و از اين بناى تاريخى و اثر فراموش نشدنى ياد نموده‏ اند، از جمله:

  1. ( ابراهيم رفعت پاشا)[16]

نويسنده و اميرالحاج مصرى است كه براى آخرين بار در سال 1325 ه. بقيع را زيارت كرده و مشاهدات خود را درباره بیت الاحزان چنين نقل مى‏كند:

«و هناك قبة تسمّى قبة الحزن يقال: أنها في البيت الذي آوت إليه فاطمة بنت النبي صلى الله عليه و آله والتزمت الحزن فيه بعد وفات أبيها رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، و كان فى‏البقيع قباب كثيرة هدمها الوهابيون»؛[17] در بقيع، گنبد ديگرى نيز وجود دارد كه «قبة الحزن» ناميده مى‏شود و مى‏گويند كه اين گنبد در بالاى همان محل ساخته شده است كه فاطمه عليها السلام پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله بدانجا مى ‏آمده و حزن و اندوه خود را ابراز مى‏نموده است، سپس ‏مى‏گويد دربقيع گنبدهاى‏ زيادى ‏بود كه وهابى‏ ها از بين برده ‏اند.

2.( حاج سيد احمد هدايتى)

يكى ديگر از كسانى كه در آستانه تخريب بیت الاحزان و پنج سال قبل از اين حادثه تأسف ‏بار، بیت الاحزان را زيارت نموده و در سفرنامه خود به نام «خاطرات مكه» منعكس كرده است، مرحوم حاج سيد احمد هدايتى يكى از سادات مكرّم و از اولاد محترم رسول اكرم صلى الله عليه و آله است كه وى ضمن بيان موارد و نقاط مختلفى كه حضرت زهرا عليها السلام را زيارت نموده است، مى‏گويد: «پنجم در بیت الاحزان كه قبرستان بقيع واقع است».[18]

3.(سيدشرف الدين قدس سره 1290- 1377)

مرحوم‏ علّامه، سيدعبدالحسين شرف‏الدين،[19] سومين كسى است كه بیت الاحزان را پنج سال قبل از تخريب، زيارت و به تناسب بحثى در كتاب خود «النص و الاجتهاد» به اين مطلب تصريح نموده است كه گفتار او را بعنوان «ختامه مسك» مى‏آوريم:

«… سپس على بن ابى‏طالب در بقيع محلى را آماده ساخت كه فاطمه زهرا براى گريه كردن، بدانجا مى ‏آمد و بیت الاحزان ناميده مى‏شد و شيعيان در طول تاريخ، اين بيت را همانند مشاهد و حرمهاى مقدس زيارت مى ‏نمودند تا اينكه در اين ايّام كه سال 1344 ه. است، ملك عبدالعزيز بر سرزمين حجاز مسلط و با دستور وى بر اساس پيروى‏اش از وهابيگرى، منهدم گرديد و در سال 1339 هجرى كه خداوند توفيق سفر حج و زيارتِ پيامبر و مشاهد اهل بيتش در بقيع را بر من عنايت فرمود، بیت الاحزان را زيارت كردم».

«… و كنّا سنة 1339 تشرّفنا بزيارة هذا البيت (بیت الاحزان) … في البقيع …».[20]

خلاصه و نتيجه‏

اين بود اجمالى از تاريخ بیت الاحزان و طبعاً كسانى كه داراى فراغت كافى و دسترسى به منابع بيشترى دارند، مى‏توانند مطالب ارزنده و نكات جالب‏ترى در اختيار علاقه ‏مندان قرار دهند. و اينك مطالب گذشته را به صورت چند نكته خلاصه و نتيجه‏ گيرى مى‏كنيم:

1- بیت الاحزان، از دوران حيات حضرت زهرا عليها السلام تا سال 1344 ه، محلى بوده است مشخص و معين كه شيعيان با پيروى از روش حسين بن على عليهما السلام در طول تاريخ به اين بيت اهميت خاصى قائل بوده و آنجا را همانند ساير مشاهد و حرمها زيارت و در آنجا به نماز و عبادت مى‏پرداختند و حتى امام غزالى اهل سنت نيز به نماز خواندن در اين محل تشويق و توصيه نموده است.

2- بیت الاحزان در زمان حسين بن على عليهما السلام داراى چادر و خيمه بوده و سپس به ساختمان مبدل گرديده است كه هنگام تخريب داراى گنبد بوده است.

3- بیت الاحزان در اصطلاح عامه، گاهى به «مسجد فاطمه» و گاهى با هر دو نام و گاهى نيز به «قبةالحزن» ناميده شده و طبعاً نويسندگان نيز از هر سه نام مصطلح، استفاده نموده ‏اند، ولى آنچه مسلم‏است بیت الاحزان هيچگاه بعنوان يك مسجد واقعى شناخته نشده و وجود چند قبر در داخل آن كه سمهودى اشاره نموده، دليل و مؤيد اين معنا است.

مؤيد ديگر اينكه: در تأليفات مدينه شناسان، مانند «اخبار مدينه» ابن نجّار، (متوفاى 643 ه. ق.) و «وفاءالوفا» ى سمهودى (متوفاى 911 ه. ق.) و «عمدةالاخبار» احمد بن عبدالحميد عباسى، (متوفاى قرن دهم ه.) كه همه مساجد موجود در داخل و خارج مدينه را معرفى نموده‏اند، ازمسجدى به‏ نام مسجد فاطمه ذكرى به ميان نيامده است.

4- نكته مهم اينكه: بنابر مضمون روايات، بیت الاحزان در داخل بقيع بوده و همه مورخان بدون استثنا بر همين معنا تصريح و اضافه مى‏كنند كه در سمت جنوبى و در مجاورت حرم ائمه اهل بيت عليهم السلام قرار داشته است. بنابراين محلى كه در سالهاى اخير در خارجِ بقيع، به نام بیت الاحزان معروف گرديده، با واقعيات تطبيق نمى‏كند و منابع حديثى و تاريخى آن را تأييد نمى‏نمايد. در ملاقاتهاى مكررى كه با آقاى عمروى شيخ‏ العلماى حجاز در سالهاى 52- 55 شمسى در مدينه منوره داشتم، به همين معنا تأكيد و محل فعلى را موضوعى بى‏اساس و عملى عوامانه معرفى مى ‏نمودند.

[1] . وسائل الشيعه، ج 2، ص 922، باب 87 از ابواب دفن.

[2] . بحارالانوار، ج 43، ص 177. يعنى؛ سپس امير مؤمنان عليه السلام در منطقه‏اى دور از مدينه؛ از بقيع خانه‏اى براى حضرت فاطمه عليها السلام ساخت.

[3] . البيت: المسكن سواء كان من شعر او مدر. اقرب الموارد.

[4] . قديمى‏تر از اين كتاب، تاريخ المدينة ابن زباله است كه وى در سال 199 در قيد حيات بوده و دركتابهايى كه تا قرن دهم در تاريخ مدينه تأليف گرديده، از جمله در وفاءالوفا، از تاريخ ابن زباله مطالب فراوان نقل شده است ولى متأسفانه از اين كتاب در قرنهاى اخير خبرى نيست.

[5] . ابوزيد عمر بن شبه نميرى فقيه و محدث و مورخ نامى در سال 173 متولد و در سال 262 وفات‏نموده است. در شرح حال ابن شبه چنين نوشته‏اند: او شخصى است اديب، فقيه، مورخ، صادق و دقيق، عالم به آثار، ناقل اخبار و صاحب تأليفات بسيار و …- ابن نديم از وى 18 كتاب معرفى مى‏كند. در شرح حال او به فهرست ابن نديم وفيات الاعيان، تاريخ بغداد، تهذيب الأسماء و اللغات، تذكرة الحفاظ و لسان الميزان مراجعه شود. تاريخ ابن شبه براى اولين بار در سال 1399 ه. با تحقيق فهيم محمد شلتوت در چهار جزء و 1396 صفحه در عربستان سعودى چاپ و اخيراً در قم افست گرديد. قسمت مهم جلد سوم و چهارم اين كتاب به شرح زندگانى و حوادث دوران خلافت عثمان اختصاص يافته است كه دليل هوادارى و علاقه شديد او به عثمان است.

[6] . ابن حجر عسقلانى( در اصابة، ج 3، ص 305) با استناد به همين مطلب اين بانو را نيز در رديف سايرزنان، يكى از صحابه رسول خدا معرفى نموده است.

[7] . وأخبرني خبر ثقة قال: يقال: إنّ المسجد الّذي يصلّي جنبه شرقياً على جنائز الصبيان كان خيمة لامرئة سوداء يقال لها: رقيّة كان جعلها هناك حسين بن على‏[ عليه السلام‏] تبصر قبر فاطمه‏[ عليها السلام‏] و كان لايعرف قبر فاطمة رضى‏اللَّه عنها غيرها. تاريخ المدينه ج 1، ص 106.

[8] . احياءالعلوم، ج 1، ص 260.

[9] . ابن جبير از علماى اندلس و در علم فقه و شعر و نويسندگى از بارزترين دانشمندان دوران خويش و از معروفترين و قديمى‏ترين جهانگردان اسلامى است، او رحله و سياحتنامه خود را چنين ناميده است:« تذكرة بالاخبار عن اتفاقات الأسفار» اين كتاب قبلًا در ليدن و اخيراً در بيروت چاپ شده است. در شرح حال ابن جبير، رجوع شود به دائرةالمعارف اسلامى، ج 3، ص 204- 207 و مقدمه رحله، چاپ لبنان والكنى و الألقاب، ج 1، ص 232.

[10] . ويلي هذه‏القبّة العباسيّة بيت ينسب لفاطمة بنت الرسول صلى الله عليه و آله يقال: انّه الّذي آوَتْ اليه والتزمت فيه الحزن على‏موت أبيهاالمصطفى صلى الله عليه و آله، رحله‏ابن‏جبير چاپ‏ليدن، صفحه 196 وچاپ دارالكتب اللبنانى صفحه 144.

[11] . علما و دانشمندان سمهودى را چنين معرفى نموده‏اند:« الشيخ نورالدين على بن احمد سمهودىِ مصرىِ شافعى، شخصيت دانشمند و مفتى مدينه، مدرس و مورخ اين شهر، پيشوا و مقتداى مورخان. سلسله نسبش به حسن مثنى فرزند امام مجتبى عليه السلام منتهى مى‏شود. او به سال 844 در سمهود مصر متولد و پس از تحصيلات و حفظ نمودن قرآن و نيل به مدارج علمى، در فنون مختلف از سال 873 در مدينه منوره متوطن و از اساتيد بزرگ حرم شريف نبوى صلى الله عليه و آله گرديد.

وى در تاريخ مدينه منوره سه كتاب نوشته است كه يكى مفصل و جامع‏الأطراف بنام« اقتفاء الوفا باخبار دارالمصطفى» است كه در حادثه آتش‏سوزى مسجد نبوى در ماه رمضان سال 886 ه. از بين رفته است. دومى« وفاءالوفا باخبار دارالمصطفى» كتابى است كه به قول خودِ سمهودى، به درخواست كسى كه« طاعته غنم و مخالفته غرم» مطالب كتاب قبلى را در اين كتاب تلخيص نموده است، ولى در عين حال داراى گسترده‏ترين و دقيقترين مطالب در تاريخ مدينه مى‏باشد كه در هيچ يك از منابع ديگر نمى‏توان به دست آورد. اين كتاب در دو جلد و در 1435 صفحه چاپ شده است. و سوّمى« خلاصةالوفا» است و مطالب« وفاءالوفا» را در اين كتاب تلخيص نموده و اين كتاب نيز چاپ شده است. سمهودى داراى تأليفات متعدد ديگرى نيز مى‏باشد. وفات وى در سال 911 ه. در مدينه واقع گرديد. در شرح حال او به شذرات الذهب، اعلام زركلى، والكنى و الالقاب مراجعه شود.

[12] . وفاءالوفا، ج 3، ص 918.

[13] . در طول تاريخ تعداد زيادى از جهانگردان غربى در قيافه مسلمان و در زىّ حجاج وارد مكه و مدينه‏گرديده‏اند و اكثر آنان نيز كه از نويسندگان بوده‏اند، توانسته‏اند مشاهدات و برداشتهاى خود را به صورت كتاب و سفرنامه در اختيار ديگران قرار دهند، گرچه بعضى از اين نوشته‏ها و برداشتها توأم با مطالب خلاف واقع و نادرست و همراه با اغراض و تعصّب است، ولى در عين حال، مى‏توان مطالب و نكات ارزشمند و پر بها نيز از آنها بدست آورد كه يكى از جهانگردان همان« ريچارد بورتون» انگليسى است كه در سال 1853 ميلادى به صورت يك مسلمان افغانى به نام« عبداللَّه» به مكه و مدينه مسافرت كرده و در تمام مراسم حج شركت و از همه اماكن و بقاع متبرّكه ديدن نموده و به همه جزئيات پرداخته است و سفرنامه خود را در دو جلد بزرگ منتشر ساخته است. موسوعة العتبات المقدسه، ج 3، ص 260.

[14] . موسوعة العتبات المقدسه، ج 3، ص 285.

[15] . هداية السبيل چاپ مطبوعاتى علمى تهران، ص 141.

[16] . ابراهيم رفعت پاشا، در سال 1318 ق، فرمانده نگهبانان محمل مصرى و در سال 1320 و 21 و 25 به‏عنوان اميرالحاج از طرف خديو مصر به حج مشرف شده و خاطرات خود را به نام« مرآت الحرمين» نگارش نموده است. اين كتاب به نوبه خود يكى از كتابهاى سودمند است كه در دو جلد در مصر چاپ و در اولين سال پيروزى انقلاب اسلامى در قم افست شده است.

[17] . مرآت الحرمين، ج 1، ص 426.

[18] . خاطرات مكه- چاپخانه حيدرى تهران، ص 129.

[19] . علّامه بزرگوار و شخصيت مجاهد و احياگر شيعه در شام و لبنان. مرحوم سيدشرف الدين مستغنى ازتعريف و بالاتر از توصيف است كه خدمات ارزنده و ضداستعمارى و آثار ارزشمند و علمى او مانند:« النص و الاجتهاد» و« المراجعات» و ده‏ها كتاب ديگر، شاهد مجاهدات و دليل بر عظمت شأن و علوّ مقام علمى و سعه اطلاعات وى مى‏باشد.

[20] . النص والاجتهاد، با تحقيق ابومجتبى، ص 302.

نویسنده: محمّد صادق نجمى‏(ره)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 3
مطالب مرتبط