بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث لوح
کلمات کلیدی: حدیث لوح، فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، جابر بن عبدالله، ولایت، ادله امامت اثنی عشر.
در باب امامت حقه اهلبیت(عليهم السلام) ادله مختلفی را میتوان مطرح کرد. آیات و روایات مختلف و سیره اهلبیت(عليهم السلام) در کمال اتقان بر امامت و ولایت ایشان دلالت دارد. در این مقاله به یک حدیث قدسی، معروف به «حدیث لوح» که نام دوازده امام(عليهم السلام) در آن با توصیف ذکر شده و در لوحی که خداوند به پیامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) به عنوان مژدگانی برای تولد امام حسین(عليه السلام) اهداء نموده و از ایشان به حضرت فاطمه(سلام الله عليها) رسیده را مورد بررسی قرار میدهیم.
متن حدیث لوح
«اين نامه از جانب خداوند عزيز حكيم است براى محمد پيامبر او و نور و سفير و دربان (واسطه ميان خالق و مخلوق) و دليل او كه روح الامين (جبرئيل) از نزد پروردگار جهان بر او نازل نمود. اى محمّد! اسمهاى مرا بزرگ شمار و نعمتهاى مرا سپاس گزار و الطاف مرا انكار مدار. همانا منم خدايى كه جز من شايان پرستش نيست. منم شكننده جبّاران و دولت رساننده مظلومان و جزا دهنده روز رستاخيز. همانا منم خدايى كه جز من كسى شايان پرستش نيست. هر كه جز فضل مرا اميدوار باشد و از غير عدالت من بترسد، او را عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را نكرده باشم؛ پس تنها مرا پرستش كن و تنها بر من توكّل نما. من هيچ پيامبرى را مبعوث نساختم كه دورانش كامل شود و مدّتش تمام گردد، جز اين كه براى او وصى و جانشينى مقرّر كردم و من تو را بر پيامبران ديگر برترى دادم و وصى تو را بر اوصياى ديگر و تو را به دو شيرزاده و دو نوه ات حسن و حسين گرامى داشتم و حسن را بعد از سپرى شدن روزگار پدرش كانون علم خود قرار دادم و حسين را خزانه دار وحى خود ساختم و او را به شهادت گرامى داشتم و پايان كارش را به سعادت رسانيدم. او برترين شهداست و مقامش از همه آنها عالىتر است. كلمه تامه (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رساى خود را نزد او قرار دادم. به سبب عترت او پاداش و كيفر دهم. نخستين آنها سرور عابدان و زينت اولياى گذشته من است و پسر او كه مانند جدّ محمود (پسنديده) خود محمّد است، او شكافنده علم من و كانون حكمت من است و جعفر است كه شك كنندگان درباره او هلاك مى شوند. هر كه او را نپذيرد مرا نپذيرفته. سخن و وعده پا برجاى من است كه مقام جعفر را گرامى دارم و او را به پيروان و ياران و دوستانش مسرور سازم. پس از او موسى است كه (در زمان او) آشوبى سخت و گيج كننده فرا گيرد؛ زيرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجّت من پنهان نشود و همانا اولياى من با جامى سرشار سيراب شوند. هر كس يكى از آنها را انكار كند، نعمت مرا انكار كرده و آن كه يك آيه از كتاب مرا تغيير دهد، بر من دروغ بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزيدهام موسى، واى بر دروغ بندان و منكران على (عليه السلام) و دوست و ياور من و كسى كه بارهاى سنگين نبوّت را به دوش او گذارم و به وسيله انجام دادن آنها امتحانش كنم. او را مردى پليد و گردنكش (مأمون) مىكشد و در شهرى كه (طوس) بنده صالح (ذوالقرنين) آن را ساخته است، در كنار بدترين مخلوقم (هارون) به خاك سپرده مىشود. فرمان و وعده من ثابت شده كه او را به وجود پسرش و جانشين و وارث علمش محمّد مسرور سازم. او كانون علم من و محلّ راز من و حجّت من بر خلقم خواهد بود. هر بندهاى به او ايمان آورد، بهشت را جايگاهش سازم و شفاعت او را بر هفتاد تن از خاندانش كه همگى سزاوار دوزخ باشند، بپذيرم و عاقبت كار پسرش على را كه دوست و ياور من و شاهد و گواه در ميان مخلوق من و امين وحى من است، به سعادت رسانم. از او دعوت كننده به راه من و خزانهدار علمم حسن را به وجود آورم و اين رشته را به وجود پسر او «م، ح، م، د» كه رحمت براى جهانيان است، كامل كنم. او كمال موسى، رونق عيسى و صبر ايّوب دارد. در زمان (غيبت) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهاى آنها را براى يكديگر هديه فرستند، چنان كه سرهاى ترك و ديلم (كفّار) را به هديه فرستند. ايشان را بكشند و بسوزانند و آنها ترسان و بيمناك و هراسان باشند. زمين از خونشان رنگين گردد و ناله و واويلا در ميان زنانشان بلند شود. آنها دوستان حقيقى من هستند. به وسيله آنها هر آشوب سخت و تاريك را بزدايم و از بركت آنها شبهات و مصيبات و زنجيرها را بردارم. درودها و رحمت پروردگارشان بر آنها باد و آنان هدايت شدگان هستند».[1][2]
شأن نزول حدیث لوح)
شأن نزول این حدیث در این روایت ذکر شده است. جابر بن عبدالله الانصاری میگوید: وقتی امام حسین(عليه السلام) به دنیا آمد، برای تبریک گفتن خدمت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) رفتم. لوحی سبز مانند زمرد در دست ایشان بود که نوشته هائی نورانی مانند نور خورشید در آن میدرخشید. گفتم: پدر و مادرم به فدایتان، این لوح چیست؟ فرمودند این لوحى است كه خدا آن را به رسولش(صلي الله عليه و آله) اهدا فرمود. اسم پدرم، شوهرم، دو پسرم و اسم اوصياى از فرزندانم در آن نوشته شده است و پدرم آن را به عنوان مژدگانى به من عطا فرموده است. سپس آن حضرت لوح را به جابر داد و او آن را خواند و از آن رونوشتی برداشت.[3] در ابتدای این حدیث نیز اینگونه آمده است که: اين نامه از جانب خداوند عزيز حكيم است براى محمد پيامبر او و نور و سفير و دربان (واسطه ميان خالق و مخلوق) و دليل او، كه روح الامين (جبرئيل) از نزد پروردگار جهان بر او نازل نمود.[4]
اعتبار حدیث لوح)
حدیث لوح از احادیث معتبری است که در کتب معتبر شیعه توسط راویان قابل اعتماد نقل شده است. قرائن مختلفی نیز در این روایت وجود دارد که صحت آن را تأیید میکند. اکنون به کتب معتبر اصلی و راویانی که در سلسله سند این حدیث وجود دارند، میپردازیم.
این روایت را محمد بن یعقوب کلینی(ره) در کتاب کافی از طریق راویان مطمئن در کتاب کافی به این صورت بیان نموده : «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَال[5]…..»
به عنوان نمونه و برای واضح شدن مطلب، این سه سند را از هم جدا میکنیم که به ترتیب اینگونه می شوند:
الف) محمد بن يحيى از عبدالله بن جعفر از الحسن بن ظريف از بكر بن صالح از عبدالرحمن بن سالم از أبي بصير از أبي عبدالله(عليه السلام)…
ب) محمد بن عبدالله از عبدالله بن جعفر از الحسن بن ظريف از بكر بن صالح از عبدالرحمن بن سالم از أبي بصير از أبي عبدالله(عليه السلام)…
ج) علي بن محمد از صالح بن أبي حماد از بكر بن صالح از عبدالرحمن بن سالم از أبي بصير از أبي عبدالله(عليه السلام)….
نعمانی در کتاب غیبت و شیخ صدوق(ره) در عیون اخبار الرضا(عليه السلام) و کمال الدین و شیخ مفید در کتاب اختصاص و شیخ طوسی در کتاب الغیبه[6] و همچنین در کتابهای دیگری چون احتجاج و ارشاد القلوب و تأویل الآیات و تقریب المعارف و فضائل فضل بن شاذان و مناقب ابن شهرآشوب و کشف الغمه و الفصول المختاره و الصراط المستقیم و الارشاد شیخ مفید… به این روایت، بطور اجمالی یا تفصیلی، با ذکر سند یا اسناد و یا بدون آن نیز نقل شده است. به هر حال کثرت اسناد این حدیث و مورد اطمینان بودن راویان آن، صحت سند این حدیث را به همراه دارد و علاوه بر آن قرائن داخلی و خارجی چون شهرت آن، خود شاهدی بر صحت روایت است.
دلالت حدیث)
روایاتی که در باب امامت ائمه اثنی عشر(عليهم السلام) وارد شده دلالتهای دیگری چون فضائل را علاوه بر امامت در بردارند. این حدیث قدسی هم علاوه بر امامت اهلبیت(عليهم السلام)به ویژگیهای آنها که مورد توجه خداوند بوده است، اشاره دارد. وصایت و حجت برتر الهی بودن اهلبیت(عليهم السلام) در این کلام الهی به صراحت آمده و بیان شده که خداوند، اوصیاء همه انبیاء(عليهم السلام)را تعیین مینموده و همچنین بیان شده که آن حضرت و اوصیاءش از تمام پیامبران و اوصیاء ایشان برتر هستند. البته باید توجه داشت که تعیین و افضلیت اهلبیت(عليهم السلام) توسط خداوند منحصر در این روایت نیست، بلکه بیانهای مختلف دیگری در این رابطه وجود دارد.
اهمیت حدیث لوح)
اهمیت این حدیث به دلیل شأن و موقعیت پیامبر(صلي الله عليه و آله) و اهلبیت(عليه السلام) نزد خداوند است که در این حدیث آمده و از طرفی دلیلی مهم و استثنائی بر امامت و جانشینی بحق اهلبیت(عليهم السلام است که توسط عدهای از منافقین غصب شد. این مطلب به حدی مهم است که امام باقر(عليه السلام) به خاطر آن و نیز به خاطر بیان امامت اهلبیت(عليهم السلام) از این طریق برای جابر بن عبدالله انصاری پیغام میدهند تا از جریان حدیث لوح که جابر از آن خبر دارد به آن حضرت اطلاع دهد. جابر نیز به خدمت آن حضرت آمده و جریان مذکور را بیان میکند و بعد امام(عليه السلام) از جابر میخواهد که به خانه او رفته تا آن رونوشت را ببینند. امام باقر(عليه السلام) در خانه جابر مطالب حدیث لوح را که از طریق امامت به ایشان رسیده بود را بازگو میکنند و جابر آن را با آنچه نوشته بود تطبیق میدهد. امام صادق(عليه السلام) که این مطالب را نقل میکند همراه پدر بزرگوارشان در این جریانات بوده و میفرماید: جابر در نسخه خود نگريست و پدرم قرائت كرد، حتى حرفى با حرفى از آن اختلاف نداشت. روایت امام صادق (عليه السلام) در این عرصه بر موقعیت و اهمیت این حدیث بیش از پیش میفزاید. ابوبصیر که این روایت امام صادق(عليه السلام) را برای عبدالرحمن بن سالم نقل کرده، میگوید: اگر در دوران عمرت جز اين حديث نشنيده باشى تو را كفايت كند؛ پس آن را از نا اهلش پنهان دار.[7]
نکته)
این حدیث از این جهت که کلام خداوند عزوجل است، حدیث قدسی است و در آن علاوه بر بیان شأن خداوند و دستور به پرستش خویش و تعیین وصی برای تمام پیامبران و اثبات امامت، یکی از مهمترین اخبار غیبی نیز محسوب میشود؛ زیرا این حدیث به امامت یکایک ائمه(عليهم السلام) پرداخته و هر یک را با اسم بیان نموده و در ضمن آثار وجودی و برکات آن حضرات را که خداوند به آنها داده نیز بیان نموده که ما وقوع آن را در طول 250 سال و بعد از آن تا به امروز مشاهده میکنیم و این خود دلیلی بر صحت و عظمت این حدیث است که به برخی از آن امور اشاره میکنیم:
بیان وصایت بلافصل امیرالمومنین علی(عليه السلام).
شهادت امام حسین(عليه السلام).
شکافنده بودن علم در مورد امام باقر(عليه السلام).
هلاک شدن شک کنندگان در امام صادق(عليه السلام).
سردرگمی مردم بعد از امام صادق(عليه السلام) و به حق بودن امام کاظم(عليه السلام).
امامت علی بن موسی الرضا(عليه السلام) و خبر شهادت او به دست جبار آن زمان(مامون) و معرفی محل دفن آن حضرت در طوس در کنار هارون ملعون.
شاد شدن امام رضا(عليه السلام) به وجود فرزندش امام محمد تقی(عليه السلام).
بشارت به وجود مقدس امام زمان(عليه السلام) و توصیف آن حضرت به مقام کامل پیامبران.
مصیبتهای شیعه در عصر غیبت.
بشارت رحمت خداوند برای هدایت شدگان(شیعیان).
[1] – سید علی، آیه الله میلانی، با پیشوایان هدایتگر، ص 319
[2] .متن حدیث لوح:« «هَذَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِيرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِيلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَظِّمْ يَا مُحَمَّدُ أَسْمَائِي وَ اشْكُرْ نَعْمَائِي وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِي إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِينَ وَ مُدِيلُ الْمَظْلُومِينَ وَ دَيَّانُ الدِّينِ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَا غَيْرَ فَضْلِي أَوْ خَافَ غَيْرَ عَدْلِي عَذَّبْتُهُ عَذَاباً لَا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ نَبِيّاً فَأُكْمِلَتْ أَيَّامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِيّاً وَ إِنِّي فَضَّلْتُكَ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِيَّكَ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ وَ أَكْرَمْتُكَ بِشِبْلَيْكَ وَ سِبْطَيْكَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِي بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِيهِ وَ جَعَلْتُ حُسَيْناً خَازِنَ وَحْيِي وَ أَكْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ كَلِمَتِيَ التَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِيبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ وَ زَيْنُ أَوْلِيَائِيَ الْمَاضِينَ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِي وَ الْمَعْدِنُ لِحِكْمَتِي سَيَهْلِكُ الْمُرْتَابُونَ فِي جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأُكْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِي أَشْيَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ أُتِيحَتْ بَعْدَهُ مُوسَى فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ حِنْدِسٌ لِأَنَّ خَيْطَ فَرْضِي لَا يَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِي لَا تَخْفَى وَ أَنَّ أَوْلِيَائِي يُسْقَوْنَ بِالْكَأْسِ الْأَوْفَى مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ مَنْ غَيَّرَ آيَةً مِنْ كِتَابِي فَقَدِ افْتَرَى عَلَيَّ وَيْلٌ لِلْمُفْتَرِينَ الْجَاحِدِينَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَى عَبْدِي وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي فِي عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَضَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالِاضْطِلَاعِ بِهَا يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِرٌ يُدْفَنُ فِي الْمَدِينَةِ الَّتِي بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِي وَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ كُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ الشَّاهِدِ فِي خَلْقِي وَ أَمِينِي عَلَى وَحْيِي أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِيَ إِلَى سَبِيلِي وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِيَ الْحَسَنَ وَ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوبَ فَيُذَلُّ أَوْلِيَائِي فِي زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ كَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ التُّرْكِ وَ الدَّيْلَمِ فَيُقْتَلُونَ وَ يُحْرَقُونَ وَ يَكُونُونَ خَائِفِينَ مَرْعُوبِينَ وَجِلِينَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ يَفْشُو الْوَيْلُ وَ الرَّنَّةُ فِي نِسَائِهِمْ أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ كُلَّ فِتْنَةٍ عَمْيَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَكْشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».
[3] – محمد بن يعقوب، كلينى، الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1365 هـ ش، ج1، ص 527
[4] – همان
[5] – محمد بن يعقوب، كلينى، پیشین،ج1، ص527
[6] – محمد بن ابراهیم، نعمانی، الغیبه، تهران، مکتبة الصدوق، 1397هـ ق، ص62 و شیخ صدوق ، کمال الدین، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395هـ ق، ج1، ص308 و شیخ صدوق، عيون أخبارالرضا(عليه السلام)، انتشارات جهان، 1378 هـق، ج1، ص41 و تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، 1363ش، ص 18و محمد باقر، مجلسي، بحار الانوار، بيروت، موسسة الوفا، 1404 هـ ق، ج36، ص 195و شیخ مفید، الاختصاص ،قم، کنگره شیخ مفید، 1413هـ ق، ص210 و شیخ طوسی، الغیبه، قم، موسسه معارف اسلامی، 1411هـ ق، ص 143
[7] – شیخ صدوق، کمال الدین، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395هـ ق، ج1، ص311
[8] – فضل بن الحسن، طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، منشورات المکتبه الاسلامیه، ط3، ص 258
[9] – ابنابىالحديد، معتزلى،شرح نهجالبلاغة، قم، انتشارات كتابخانه آيهالله مرعشى، 1404 هـ ق،ج11، ص 48