بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :
«من أَحسن فی ما بقی من عمره لم یُؤاخذ بما مضی من ذنبه،و من أساءَ فی ما بقی من عمره ،اُخذ بالاوّل و الآخر[1]؛آن کس که در باقی مانده عمر خود به کارهای نیک بپردازد ،از گناهان گذشته اش مورد سؤال قرار نمی گیرد ،وآنکس که در ادامۀ عمرش ،گناه و نافرمانی کند از تمام کارهایش مورد مؤاخذه واقع می شود ».
این حدیث شریف دارا ی دو پیام عالی است:
1-امیدوار شدن و مأیوس نشدن از آینده و اینکه راه بن بست نداریم.
2-تذکر به انسانهای نیکو کار که مبادا گذشته خود را تباه کنند.
گاهی انسان در نیمۀ راه عمر خویش متوجه می شود که تا به حال به بی راهه رفته است لذا خود را بر سر دو راه می بیند که چه کند آیا به این انحراف وگمراهی ادامه دهد؟یا مسیر بی راهۀ خود را تغییر دهد و خود را در مسیر هدایت الهی قرار دهد چه اینکه از هر جا که برگردد نجات و دستگیری خدا شامل حال او خواهد شد و خداوند بزرگ انسانهای طالب رستگاری را پشت در بهای بسته رها نمی کند بلکه به او بشارت می دهد که در هیچ حالی یأس از درگاه من وجود ندارد.
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم[2].
بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد.
ونه تنها گناهان او را می بخشد بلکه گناهانشان را به حسنات تبدیل می کند.
«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛
مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه خداوند گناهان اين گروه را به حسنات تبديل مىكند. و خداوند آمرزنده و مهربان است»[3].
با این بیان پیام نخست حدیث این است که راه رشد و رستگاری برای همیشه باز است.حال به سراغ یکی از نمونه های تاریخی می رویم که ببینیم شخصی که بیست سال با پیامبر صلی الله علیه و آله دشمنی نمود چگونه توانست خود را از غرغاب نافرمانی نجات بخشد و گذشته خود را جبران نماید.
سرانجامی نیکو
پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» پس عموئی به نام«ابو سفیان بن حارث بن عبدالمطّلب » داشت که با پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» برادر رضائی نیز بود چون هر دو از «حلیمۀ سعدیه» شیر خورده بودند،ابوسفیان تا قبل از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله» علاقه خاصی به حضرت داشت اما بعد ازبه رسالت رسیدن حضرت به یکی از دشمنان آن حضرت تبدیل گشت و با زبان شعر آن فرستاده الهی را مورد آزار و اذیت قرار می داد و نسبت به هر كس كه مسلمان مىشد سختگيرى مىكرد .
وی در تمام جنگها در جبهۀ مقابل رسول خدا «صلی الله علیه وآله» بود. بعد از فتح مکه، ابتداء وی مورد عفو پیامبر اسلام قرار نگرفت لذا او به همراه «عبدالله بن ابی» برادر«ام سلمه» از ترس جان قصد اسلام آوردن را داشتند اما پیامبر «صلی الله علیه وآله» آنها را نپذیرفتند ،به همین خاطر ام سلمه را شفیع خود قراردادند ولی پیامبر اکرم میانجی گری وی را هم نپذیرفتند و فرمودند: پسر عمویم آبروی مرا برده،وپسر عمه ام «عبدالله بن ابی»فرزند«عاتکه»آنچه را نمی بایست در مکه بگوید ،در مکه گفت[4].
«ابوسفیان»چون از پاسخ منفی حضرت با خبر شد گفت پس با فرزندم جعفر سر به بیابان می گذارم ،ومی روم تا بمیرم. وقتی حضرت از تصمیم جدی او با خبرشدند توبه وی را پذیرفتند.
جبران گذشته تاریک
«ابوسفیان بن حارث بن عبد المطلب »پس از گرایش به اسلام راه درستکاری را در پیش گرفت و در صدد جبران گذشته خود برآمد . وی در جنگ حنین شرک کرد و صدمات زیادی را به جان خرید ،وبا اینکه بیشتر مسلمانان فرار کردند وی پایداری نمود و لحظه ای مهار اسب پیامبر «صلی الله علیه و آله» را رها نکرد ،لذا آن حضرت در حق او دعا نمودند و فرمودند:خدای بزرگ تمام دشمنی های او را با من بخشید و او از جوانان اهل بهشت است.[5]و در نتیجه با عاقبت نیکو از دنیا رفت.وی در هنگام مرگ گفت :برای من گریه نکنید ،زیر از لحظه ایمان آوردن به خدا ورسول ،دیگر به گناه آلوده نشدم.
در شب مبعث اشرف رسل حضرت محمد «صلی الله علیه وآله » نیز این دعا از معصوم وارد شده که اشاره به همین مطلب دارد: «اللهم إني أسألك بالتجلي الأعظم ….. وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ أَرْزَاقِنَا عِنْدَ كِبَرِ سِنِّنَا وَ أَحْسَنَ أَعْمَالِنَا عِنْدَ اقْتِرَابِ آجَالِنَا» که از خداوند می خداهیم بهترین اعمالمان را هنگام نزدیک شدن مرگمان قرار دهد .
وخداوند متعال هم فرموده است:
« وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُون[6]».
و كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند گناهان آنها را مىپوشانيم (و مىبخشيم) و آنها را به بهترين اعمالى كه انجام داده اند پاداش مىدهيم .
تعبير به” أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ” با اينكه خداوند همه اعمال نيك را جزا مىدهد چه” حسن” باشد و چه” احسن” (چه خوب چه خوبتر) ممكن است اشاره به اين باشد كه ما همه اعمال خوب آنها را به حساب بهترين آنها مىگذاريم، يعنى اگر بعضى از اعمال آنها عالى و بعضى خوب يا متوسط است همه را به حساب عالى مىگذاريم و اين است معنى تفضل پروردگار.
هشدار از ستم و گناه
قسمت دوم این روایت هشدار به همه افراد است که مراقب آینده خود باشند و به واسطه گناهان عمر خود را تباه نسازند.
تاریخ موارد متعددی از این افرا د را نشان می دهد که در ابتدا در مسیر اطاعت خدا بودند اما به ناگاه تغییر جهت داده ودر جبهه مقابل حق قرار گرفتند که نمونۀ این افراد در هر عصری فراوان یافت می شود ودر عصر صحابی افرادی همچون طلحه وزبیر و افراد دیگری که علیه امام حق برخواستند و فتنه بزرگی را در اسلام ایجاد نمودند از جملۀ این افراد بودند. یا افراد دیگری که نور اسلام در قلبشان هرگز روشن نشد هر چند به حسب ظاهر خود را مسلمان خطاب می نمودند همچون عمروبن عاص که ذکر داستان مرگ او خالی از لطف نمی باشد:
وی در حالی که نزدیک به نود سال داشت، از مصر حرکت کرد و در شام در کنار معاویه ایستاد . نقش او به عنوان مظهر تزویر،از حافظه تاریخ بیرون نمی رود که چگونه سردمداران کفر و الحاد و فریب و تزویر و افراد بی ریشه و بی هویّت و هرزه ،امامان راستین را خانه نشین کرده و آنان را آماج صدها تهمت و ناسزا قرار دادند و حرمت آنها را شکستند . اما عاقبت این افراد خواندنی است.
ابن شماسه می گوید:در ساعات آخر عمر عمرو بن عاص در کنارش بودم،که صورتش را به طرف دیوار نمود و برای مدت زیادی گریه کرد سپس گفت :پس از پیامبر «صلی الله علیه وآله»کارهایی از من سر زدکه نمی دانم چه خواهد شد . آنگاه وصیّت نمود که لنگ مرا محکم ببندید که فردای قیامت مورد باز خواست قرار خواهم گرفت ،به مقدار نحر کردن یک شتر و قطعه کردن گوشت های آن نزد من بمانید تا با شما انس بگیرم «شدّوا علیّ إزاری فإنّی مخاصم».[7]واین نیز عاقبت ظالمین است.
نوشته:حسن سعادت پرور
[1] .امالی شیخ صدوق،مجلس 13،حدیث 9.
[2] .زمر/53.
[3] .فرقان/70.
[4]. و كان أبو سفيان بن الحارث و عبد الله بن أبى أمية بن المغيرة قد لقيا رسول الله صلّى الله عليه و سلّم بثنية العقاب – بين مكة و المدينة- فالتمسا الدخول عليه، فكلمته أم سلمة فيهما و قالت: يا رسول الله، ابن عمك و ابن عمتك و صهرك! فقال: لا حاجة لي بهما، أما ابن عمى فهتك عرضي، و أما ابن عمتي و صهري فهو الّذي قال بمكة ما قال. لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً .إعلام الورى بأعلام الهدى ،ص 107،داستان فتح مکه ،تاریخ طبری ،ج3ص50.اسد الغابة،ابن اثیر،ج5ص145.البدایةوالنهایة،ابن کثیر،ج4ص287.
[5] .غفر الله کل عداوة عادانیها.طبقات ابن سعد،ج4ص374.
[6] .عنکبوت/7.
[7] .استیعاب ،ابن عبد البر،ج3ص1190.طبقات الکبری، ابن سعد ،ج4ص450.اسد الغابة،ابن اثیرج3ص744.بدایةوالنهایة،ابن کثیرج8ص26. وی چون در آغاز جوانی ،شغلش تکه کردن گوشت شتر بود در وصیّتش این سخنان را گفته است .
«قال الامام أحمد: حدثنا على بن إسحاق ثنا عبد الله- يعنى ابن المبارك- أنا ابن لهيعة حدثني يزيد بن أبى حبيب أن عبد الرحمن بن شماسة حدثه قال: لما حضرت عمرو بن العاص الوفاة بكى فقال له ابنه عبد الله: لم تبكى؟ أ جزعا على الموت؟ فقال: لا و الله و لكن مما بعد الموت، فقال له: قد كنت على خير، فجعل يذكره صحبة رسول الله و فتوحه الشام، فقال عمرو: تركت أفضل من ذلك كله شهادة أن لا إله إلا الله، إني كنت على ثلاثة أطباق ليس فيها طبق إلا عرفت نفسي فيه، كنت أول قريش كافرا، و كنت أشد الناس على رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فلو مت حينئذ وجبت لي النار، فلما بايعت رسول الله صلّى الله عليه و سلّم كنت أشد الناس حياء منه، فما ملأت عيني من رسول الله و لا راجعته فيما أريد حتى لحق باللَّه حياء، فلو مت يومئذ قال الناس: هنيئا لعمرو أسلم و كان على خير فمات عليه نرجو له الجنة. ثم تلبست بعد ذلك بالسلطان و أشياء فلا أدرى عليّ أم لي، فإذا مت فلا تبكين على باكية، و لا يتبعني مادح و لا نار، و شدوا على إزاري فانى مخاصم، و شنوا على التراب شنا، فان جنبي الأيمن ليس أحق بالتراب من جنبي الأيسر، و لا تجعلن في قبري خشبة و لا حجرا، و إذا واريتموني فاقعدوا عندي قدر نحر جزور أستأنس بكم. و قد روى مسلم هذا الحديث في صحيحه».
.