جستجو
Close this search box.

زینب(سلام الله علیها) اسوه پایداری

حضرت زینب(سلام الله علیها) از جمله زنان برتر در جهان محسوب می شود که علاوه برحفظ کمالات انسانی و معنوی خویش به الگوئی نمونه برای زنان و مردان در طول تاریخ، واقع شده است. صبر و شکیبائی او، ابلاغ پیام عاشورا را تضمین نمود و با وجود مشکلات بسیار توانست عاشورا را برای امت اسلامی بیان کند که خود مقدمه ای برای دفاع از حقیقت عاشورا و پیروی از آن مکتب شهید پرور است.

ولادت

ولادت آن بانوی مکرمه را در پنجم جمادی الاول سال پنجم هجرت بیان نموده اند.[1] پس از تولد، فاطمه زهراء (سلام الله علیها) او را به نزد امیرالمومنین علی(علیه السلام) آورد و خواست تا ایشان برای این مولود مبارک اسمی مناسب تعیین کنند. اما آن حضرت فرمود: در نامگذاری بر رسول خدا پیشی نمی گیرم و منتظر مانند تا پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) که در سفر بود باز گردند تا برای آن طفل نامی انتخاب کنند. پس از بازگشت آن حضرت از سفر به ایشان پیشنهاد کردند تا اسمی برای دختر فاطمه(سلام الله علیها) بگذارند اما رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) نیز فرمود برخدا پیشی نخواهم گرفت که پس از این جبرئیل نازل شد و سلام خداوند جلیل سلام را به پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) ابلاغ کرد و فرمود: این فرزند را زینب بنام که خداوند این اسم را بریا او برگزیده است. سپس به مصائبی که او را در برخواهد گرفت، اشاره شد که پیامبر اعظم (صلی الله و علیه و آله و سلم) گریست و فرمودند:

«من بكى على مصاب هذه البنت كان كمن بكى على أخويها الحسن والحسين علیهما السلام».هرکس که بر مصیبتهای این دختر گریه کند همانند کسی است که بر مصیبتهای برادرانش حسن و حسین گریسته است.[2]

همراهی با امام حسین(علیه السلام)

یکی از خصوصیات آن بانوی فداکار این است که همیشه همراه و همیار امام حسین(علیه السلام) بوده است. این ویژگی از خصوصیات آن حضرت بوده تا اینکه در قیام عاشورا شاهد حوادثی بود که اهل آسمان و زمین را برای همیشه عزادار کرد. آری خداوند زینب(سلام الله علیها) را جزء مکمل سرور شهیدان قرار داده بود تا اینکه بعد از شهادت سالار شهیدان، او بتواند وظیفه خود را انجام داده و قیام را تثبیت کند و از این جهت است که این دو بزرگوار در وراثت و تربیت و رسالت شریک یگدیگر هستند.[3] آری او از همان دوران کودکی همانند برادرانش امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) شاهد روزهای سختی است که جز صبر و شکیبائی برای آن چاره ای نیست اما با این حال تمام این امور چون فراق جدش و شهادت مادرش و …. درس و تجربه ای در برابر حادثه وعده داده شده بود که چنان از آن سرفراز بیرون آمد که امام زین العابدین(علیه السلام) در شأن او بعد از خطبه طوفانی اش در برابر مردم کوفه فرمود:«و انت بحمد الله عالمة غير معلمة، فهمة غير مفهمة». [4]

آری این مطلب از امام در باره آن بانو بزرگوار گواه این مطلب است که علوم الهی در قلب ایشان جای داشته و نه چون دیگران بلکه همانند امامان معصوم(علیهم السلام) از تعلم و آموختن نزد دیگران بی نیاز است پس به سبب تفسیر قرآن او که در کوفه و مدینه معروف بوده است ، می توان وی را عقیله بنی هاشم خواند چرا که تقوی و علو و تدبیر را برای زنانی که در محضرش درس می خواندند اظهار می نمود.[5] آری امام حسین است که می تواند در برابر یزید بایستد و فرمان نامشروع او را ناچیز بشمارد و زینب است که می تواند یزید را در کاخ عزت خویش خوار و ذلیل کند. اینک به محاکمه یزید توسط آن حضرت توجه می کنیم.

محاکمه یزید

حضرت زینب(سلام الله علیها) که شاهد جریان کربلاء بود با تمام وجود از خون به نا حق ریخته شده سید شهیدان و اصحابش دفاع می کرد و با سخرانی های خود در کوفه و در برابر ابن زیاد نشان داده بود که شکست نهائی از آن کسانی است که امروز با سرمستی بر شیپور پیروزی می دمند. آن حضرت با وقار و بدون ترس در برابر یزید نیز ایستادگی کرد و تا ابد مهر جنایت نابخشودنی را بر پیشانی یزید کوبید و در برابر وجدان بیدار تاریخ یزید را محکوم نمود. وقتی اسرای اهل بیت(علیهم السلام) بر یزید جنایتکار وارد شدند که سر مبارك امام شهید را درون طشتى مقابل يزيد بود و آن ملعون با چوبى كه در دست داشت به دندانهاى مبارك آن حضرت زده و اين اشعار را مى ‏خواند:[6]

لَعِبَتْ هَاشِــــمُ بِالْمُلـــْكِ فَلَا خَبَـــــــــــرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَلَ‏

لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِـــدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَــــلِ‏

لَأَهَلُّـــــــوا وَ اسْتَهَلّــُوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا يَا يَزِيــــــــــــدُ لَا تَشَلَ‏

فَجَزَيْنَــــــــاهُ بِبَــــــــدْرٍ مَثَلًا وَ أَقَمْنَـــــــا مِثْلَ بَـــــدْرٍ فَاعْتَدَلَ‏

لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ­اَنْتَقِمْ مِنْ بَنِي أَحْمَدَ مَا كَانَ فَعَــــــل

وقتى حضرت زينب اين صحنه را ديد دست به گريبان برد و آن را چاك زد و به آوازى سوزناك كه دلها را پاره مى‏ كرد فرياد زد: يا حسيناه! يا حبيب رسول خدا! ای فرزند مكّه و منى! ای فرزند فاطمه زهراء بانوى زنان! اى زاده محمّد مصطفى! راوى می گويد: بخدا قسم هر كس در مجلس بود گریست و يزيد ملعون مبهوت نشسته بود، آنگاه زينب ايستاده و سخنرانی کرد، تا كمالات حضرت محمّد(صلّى اللَّه عليه و آله) را اظهار نموده و فرمود: براى رضاى خدا صبر و شكيبائی مى ‏كنيم، نه براى ترس و وحشت!

سپاس خداى را كه پروردگار جهانيان است، و درود خداوند بر جدّم،‏ سرور انبياء و مرسلين، خداى سبحان راست گفت: سزاى آنان كه كار زشت كردند زشت باشد كه آيات خدا را تكذيب كردند و به آن استهزاء نمودند،[7] اى يزيد، آيا می پندارى كه چون اطراف زمين و آفاق آسمان را بر ما بستى و راه چاره را بر ما مسدود ساختى؛ ما نزد خدا خواريم و تو نزد او گرامی هستی!! اين غلبه تو بر ما از آبروى تو نزد خداوند است!! به چه دلیل تكبّر نمودى و به خود باليدى، اندكى آهسته‏ تر! جاهلانه قدم بر ندار! آيا قول خداى تعالى را فراموش كردى: كافران نپندارند كه چون ايشان را مهلت داديم، خيرى براى آنان است، نه چنانست بلكه ما آنها را مهلت دهيم تا گناه بيشتر كنند و آنان را عذابى دردناك باشد.[8]

اى پسرطلقاء:! آیا این عدالت است كه تو زنان و كنيزان خود را در پشت پرده بنشانى و دختران رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) را اسير کرده به این سو و آن سو ببری و هتک حرمت کنی و روى آنان را بگشائى، دشمنان آنان را از شهرى به شهرى برده و آشنا و غریب به آنها چشم بدوزند. از مردان آنان نه پرستارى مانده و نه ياورى، نه پاسداری و نه مددكارى. اينها همه از گستاخى تو بر خدا و انكار بر رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) و ردّ بر قرآن است. تعجّبى ندارد و از چون تويى اين اعمال شگفت نيست! چگونه از کسی که دهانش جگر پاكان را جويد و گوشتش از خون شهيدان روئيد، و عليه سرور انبياء جنگ کرد، و احزاب را گرد آورد، و شمشيرها را بر روى رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) كشيد، اميد دلسوزى باشد؟! همو كه از تمام عرب نسبت به خدا منكرتر و ناسپاستر بود، و بيش از همه نسبت به خدا اظهار دشمنى مى‏كرد. اينها همه جنایت ثمره پس مانده كفر و كينه‏اى است که براى مردگان بدر می تپد! پس چگونه به دشمنى ما خانواده شتاب نکند، آن کسی که به سوى ما به چشم كينه و بغض می نگرد. كفر خود به رسول خدا ابراز داشتی و با شادی به قتل اولاد پیامبر(صلّى اللَّه عليه و آله) و اسارت ذرّيّه‏ اش، به پدران خود افتخار کرده و ‏زبان گشودی که:

لَأَهَلُّـــــــوا وَ اسْتَهَلّــُوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا يَا يَزِيــــــــــــدُ لَا تَشَلَ‏![9]

و رو به دندانهاى أبا عبداللَّه که مكان بوسه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) بود، نموده با عصاى بدانها مى‏ زندی در حالی که شادى و سرور از رخسارت مى ‏درخشد!! به جانم قسم با ريختن خون سرور جوانان بهشتى، و فرزند پيشواى عرب، و خورشيد آل عبد المطّلب، ريشه‏هاى فضيلت و تقوى را از ریشه كندى! و بر پدران خود باليده و باد در بينى انداختى، و با ريختن خون آن حضرت خود را به سلف كافر خود مقرّب نمودى. عجله نکن به همين زودى نزد آنان خواهی رفت در حالی که آرزو می­ کردی دستت خشك شده و از پدر و مادر زاده نشده بودى، آنگاه كه به سوى غضب الهى رهسپار شوی در حالی که خصم تو و پدرت،‏ رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) باشد.

خدايا داد ما را بستان و از اين ستمگران انتقام ما را بگیر و بر کسی که خون ما را ريخت و عهدمان را شكست و حاميان ما را كشت و ما را هتک حرمت كرد، خشم بگیر. آنچه را که خواستی مرتکب شدی، به خدا كه فقط پوست خود را شكافتى و گوشت خودت را پاره پاره كردى و زود باشد که بر رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) وارد شوی در حالی که باری از سنگین بر دوش دارى که ريختن خون خاندان او و شكستن حرمت عترت و پاره تن او است. آن جا كه خداوند از ستمكار انتقام كشد. مپندار آنان را كه در راه خدا كشته شدند، مرده‏اند بلكه زنده‏اند و نزد پروردگار خود روزى داده مى ‏شوند؛ در حالى كه بدان چه خداوند از فزونى و بخشش خود به آنان داده است شادمانند،[10] همين بس كه خداوند بر تو ولىّ و حاكم است و محمّد(صلّى اللَّه عليه و آله) خصم تو و جبرئيل پشتيبان اوست. آن كس كه كار را براى تو مهیا کرد و تو را بر گردن مسلمانان سوار كرد، بزودى می­فهمد كه پاداش ستمكاران بد است. اگر مصائب روزگار با من اين جنايت كرد (و مرا به اسيرى به اينجا كشانيد) و ناچار شدم با تو سخن گويم باز قدر تو را بسيار پست تر از این می­دانم بلکه سرزنشهاى عظيم و نكوهش بسيار برای تو است. يارانت در اين راه دلهايى سخت داشتند، و جانهاى سركش و ابدانى مملوّ از غضب خدا و لعن رسول، كه شيطان در آن لانه كرده و تخم گذارده بود، و تو با تكيه بر اين گروه قدم برداشته و اقدام كردى! جاى بسى تعجّب و شگفتى است كه پرهيزگاران و اولاد انبياء و نسل اوصياء به دست طلقاى خبيث و نسل هرزگان و فاجران به شهادت مى ‏رسند!، خون ما از سر پنجه‏ هاى شما مى‏ ريزد و گوشتهاى ما از دهنهاى شما بيرون مى ‏افتد و آن بدنهاى پاك و پاكيزه بر روى زمين افتاده را گرگان سركشى مى ‏كنند و كفتاران آنان را در خاك مى ‏غلطانند. اگر امروز به گمان خود غنيمتی به دست آوردى و سود بردى به همين زودى زيان كنى آنگاه که چیزی جز اعمال خویش چیزی نیابی. شكوه و شيون به خدا بريم و بر او اعتماد كنيم، پس هر كيدی كه دارى انجام بده! و هر چه كوشش دارى بكار بر،[11] به خدا سوگند که نمی توانی یاد ما را از دلها محو کنی و وحی را نابود سازی. نمی­ خواهی توانست که ننگ این ظلم را از دامن خود پاک کنی. رأى تو سست است و شماره ايّام دولت تو اندك و جمعيّت تو به پراگندگی گرايد؛ آن روز كه منادى فرياد زند: «لعنت بر ستمكاران متجاوز» و شكر و سپاس خداوندى را سزا است كه سعادت را برای اولیای خود خواست و ایشان را به خواست خود رساند و با رحمت و رأفت به رضوان و مغفرت رسانید و استدعاى من از خداوند اين است كه اجر و پاداش برگزيدگانشان را به كمال رسانده و ثوابشان را جزيل فرمايد! و درخواست مى ‏كنم جانشين نيكويى بر ايشان گذارده و بازگشت خوبى بر ايشان مهيّا نمايد كه رحيم و با رأفت است. يزيد از درماندگی پاسخ به آن فرمايشات، گفت: فريادى است كه از زنان شايسته است، نوحه‏گران را مرگ ديگران سهل نمايد! سپس دستور به بازگشت آنان داد.[12]

در متون اهل سنت نیز نتیجه شکست یزید اینگونه بیان شده است که یزید به نعمان بن بشیر دستور داد تا وسائل مسافرت به مدینه را برای اهل بیت(علیهم السلام) آماده کند و مکانی که در شأن زنان بود مهیا ساخت در حالی که سه روز بر ماتم حسین(علیه السلام) عزاداری می­کردند و این در حالی بود که هیچ زنی از آل ابوسفیان باقی نماند مگر اینکه در این عزاداریها شرکت می کردند.[13]

مقام آن حضرت نزد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

شيخ حسين سامرايى‏ که يكى از اتقياء اهل منبر در عراق بوده گفته است، در ايّامى كه در سامرا مشرّف بودم، روز جمعه ‏اى طرف عصر در سرداب مقدّس رفتم، ديدم غير از من احدى نيست، حالى پيدا كرده و متوجّه مقام صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شدم، ناگهان صدايى از پشت سر شنيدم كه به فارسى سليس فرمود: (به شيعيان و دوستان ما بگوييد كه خدا را به حقّ عمه ‏ام حضرت زينب(سلام الله علیها) قسم دهند تا فرج مرا نزديك گرداند.[14]

———————————————————————

[1] – اسماعیل، انصاری زنجانی، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، قم، دلیل ما، اول، 1428هـ ـق، ج‏1، ص:144.

[2] – العلامة الجليل الشيخ فرج آل عمران، القطيفي، وفاة السيدة زينب من كتاب وفيات الأئمة، ص 431.

[3] – محمد تقی، مدرسی، الصديقة زينب ( عليها السلام ) شقيقة الحسين ( عليه السلام )، ص 1و 2.

[4] – علامه محمد باقر، مجلسي ، بحارالانوار ، بيروت، موسسة الوفا، 1404، ج‏45،ص:164.

[5] – محمد تقی، مدرسی، الصديقة زينب ( عليها السلام ) شقيقة الحسين ( عليه السلام )، ص 4.

[6] – هاشم(منظورش حضرت رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم است)، با سلطنت بازى كرد، نه خبرى از آسمان آمد و نه وحى نازل شد، اى كاش پيران و گذشتگان قبيله من كه در بدر كشته شدند مى ‏ديدند زارى كردن قبيله خزرج را از زدن نيزه (در جنگ احد)، از شادى فرياد مى‏ زدند و مى‏ گفتند اى يزيد دستت درد نکند، جز ايشان مانند «بدر» داديم، اين را بجاى «بدر» كرديم و سربسر شد، من از دودمان خندف نيستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.

[7] – سوره روم، آیه 10، ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن.

[8] – سوره آل عمران، آیه 178، وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِين.

[9] – از شادى و سرور فرياد مى ‏زدند و مى‏ گفتند: يزيد دستت شل مباد.

[10] – سوره آل عمران، آیه 169 و 170، وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه.‏

[11] – سوره شعراء، آیه 19، وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْت‏.

[12] – احمد بن علی، طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، اول، 1403هــ ق ، ج‏2، ص: 307.

[13] – ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر،1415هـ ق، ج‏69، ص: 177.

[14] – فاطمه، مشایخ، قصص الأنبياء(قصص قرآن)، تهران، انتشارات فرحان، اول، 1381ش، ص 864.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 20
مطالب مرتبط