«سنگينى بار انتظار بر پشت ما، سنگينى يك سال و دو سال نيست، سنگينى يك قرن و دو قرن نيست. حتى از زمان توديع يازدهمين خورشيد نيست.
تاريخ انتظار و شكيبايى ما به آن ظلم كه در عاشورا بر ما رفته است، برمىگردد به آن تيرها كه از كمان قساوت برخاست و بر گلوى مظلوميت نشست، به آن سم اسبهاى كفر كه ابدان مطهر توحيد را مشبك كرد، به آن جنايتى كه دست و پاى مردانگى را بريد.
از آن زمان تاكنون ما به آب حياتِ انتظار زندهايم، انتظار ظهور منتقمِ خون حسين.»[1]
چكيده
با اينكه بيش از 1433 سال از حماسه بىبديل عاشوراى حسينى مىگذرد و تاكنون افزون بر صدها كتاب و هزاران مقاله درباره عظمت اين حادثه تاريخى و جاودانه به رشته تحرير درآمده است؛ اما بدون ترديد بررسى ابعاد مختلف اين نهضت، همچنان، ضرورتى اجتنابناپذير و نيازى غيرقابل انكار است.
مقاله حاضر به بررسى پيوند عاشورا و انتظار و نقش و تأثير نهضت عاشورا به عنوان عقبه و بزرگترين پشتوانه فرهنگى انتظار در بيدارسازى مردم جهان و زمينه چينى ظهور امام زمان علیه السلام مى پردازد.
واژههاى كليدى: عاشورا، امام حسين (ع)، حضرت مهدى (ع)، انتظار، بعثت، غدير.
مقدمه
خداوند انسان را آفريده تا او را به مقام خليفة اللهى و كمال نهايى خويش برساند. دستيابى به اين كمال در پرتو دين و قانون خداوند ميسّر است و خداوند، با ارسال رسولان و فرستادن كتابهاى آسمانى، انسان را به آن رهنمون مى سازد. اين انسان است كه بايد خويشتن را در معرض دين و قانون خدا قرار دهد و از هدايت هاى الهى بهرهمند گردد؛ زندگى خود را بر پايه دين خدا بنا كند و با عمل به دستورهاى آن به تدريج تعالى و تكامل يابد.
برنامه و نقشه خداوند براى سعادت انسان و اجتماع، حاكميت توحيد و عدل بر گستره گيتى است كه در آيات بسيارى از قرآن كريم تبيين شده است.
اين برنامه الهى چيزى نيست كه برخلاف مسير و مجراى علل و اسباب طبيعى و با زور و اجبار بخواهد عملى شود، بلكه مقدمات و شرايطى لازم دارد؛ از آن جمله است:
1. وجود طرح و برنامه عادلانه كامل كه قابليت اجرا در هر زمان و مكانى را داشته و تضمين كننده سعادت دنيوى و اخروى انسان باشد،
2. وجود رهبر و پيشوايى شايسته و بزرگ كه شايستگى رهبرى همه جانبه را داشته باشد،
3. وجود ياران همكار و همفكر و پايدار،
4. وجود توده هاى مردمى آگاه و برخوردار از فرهنگ و شعور اجتماعى و روحيه فداكارى.
بديهى است كه اين مقدمات و شرايط در گذر زمان تحقق خواهد يافت و آرمان حاكميت جهانى توحيد و عدالت را عملى خواهد ساخت. براى تحقق عينى اين طرح و نقشه الهى در علم ازلى خداوند چهار حادثه بزرگ در عالم تعبير شده است كه هر كدام نقشى ويژه در اين زمينه ايفا مى كنند و مقدمات و شرايط لازم را براى آن امر عظيم الهى فراهم مىسازد. آن حوادث چهارگانه عبارتند از: بعثت، غدير، عاشورا و ظهور حضرت مهدى علیه السلام.
بعثت انبيا
بناى خداوند تعالى از اوّل بر اين بود كه براى سعادت بشر طرحى جهانى دراندازد و توحيد و عدالت را در سراسر عالم حاكم كند. نقشه اين بود كه در جهان يك حكومت و قانون حاكم باشد و همه تحت آن حكومت و قانون با صلح و صفا زندگى كنند. رفاه و امنيت و آرامش در همه جا برقرار و زندگى براى همه زيبا و با طراوت باشد. ولى موانعى در سر راه اين برنامه وجود داشت و طبيعى است كه براى تحقق آن بايستى موانع برطرف گردد.
يكى از موانع، مبتدى بودن بشر است؛ از آن جايى كه بشر مبتدى و در آغاز راه بود، بايد در كلاس انبيا حضور مىيافت، از تعاليم آنان بهره مند مىگرديد و در گذر زمان رشد و تعالى مىيافت. از اين رو خداوند، طرح حاكميت جهانى توحيد و عدل و تبيين برنامه عادلانه و كامل و قابل اجرا در همه اعصار و امصار را در قالب بعثت پيامبران به اجرا درآورد.
پيامبران الهى يكى پس از ديگرى آمدند و قانون خداوند را به گوش بشر رساندند و در راه ايفاى رسالت خويش تلاشهاى فراوان كردند، شكنجه ها ديدند، تهديدها، تبعيدها و تمسخرها را به جان خريدند و آنچه در توان داشتند در طبق اخلاص نهادند و بشر مبتدى را به پيش بردند و حتى جمع كثيرى از آنان به شهادت رسيدند.
برخى از آيات كه به تبيين اين برنامه الهى پرداخته اند عبارتند از:
1. كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيَما اخْتَلَفُوا فيهِ. (بقره: 213)
2. وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ. (نحل: 36)
3. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. (حديد: 25)
بشر به مرور زمان در پرتو تعاليم پيامبران رشد و تعالى پيدا كرد و به مرحله اى رسيد كه بتواند مواريث فرهنگى خود را حفظ كند. از اين رو، بعثت پيامبران با ظهور حضرت محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه و آله و نزول قرآن كريم خاتمه يافت؛ آخرين و كاملترين دين و كتاب آسمانى به بشر عرضه شد و به اين ترتيب قانون عادلانه كامل و قابل اجرا در همه زمانها و مكانها و تضمين كننده سعادت دنيوى و اخروى در اختيار بشر قرار گرفت.
رسالت پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله چنان گسترده بود كه در طول تاريخ بعد از او پيامبرى از جانب خداوند برانگيخته نشد و در عرصه گيتى و همزمان با نبوت او كسى ديگر به پيامبرى نرسيد. به همين جهت، نه تنها او از انبياى اولوالعزم به شمار مى آيد، بلكه خاتم المرسلين و پايان بخش جريان نبوت و رسالت است و تمام ادله اى كه بر خاتميت آن حضرت دلالت دارند، بر جهانى بودن رسالت آن حضرت نيز دلالت خواهند داشت.[2]
قضيه با ختم نبوت فيصله نيافت؛ زيرا بر اساس علل و اسباب طبيعى هنوز وقت آن نرسيده بود كه نقشه نهايى خداوند براى تحقق آرمان حاكميت جهانى توحيد و عدالت عملى شود.
غدير
بعثت براى راه نشان دادن به بشر و ارايه برنامه و نقشه سعادت و قانون عادلانه و كامل و قابل اجرا در همه زمان ها و مكان ها و تضمين كننده سعادت دنيوى و اخروى بشر است كه با ظهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و نزول قرآن كريم به كاملترين حد خود رسيد.
براى تداوم بعثت و رسالت مىبايست سيستمى از جانب خداوند طراحى مىشد كه پس از ارايه آخرين و كاملترين دين، بتواند مجاهدتها و تلاش هاى همه انبيا را به ثمر بنشاند و راه آنها را تداوم بخشد.
اين سيستم عبارت بود از «ولايت اميرمؤمنان على بن ابيطالب و فرزندان طاهرينش علیهم السلام ».
پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله از جانب خداوند مأمور بود كه مقدمات لازم براى طرح اين سيستم الهى را فراهم سازد؛ از اين رو، آن حضرت از آغازين لحظات رسالت خويش تا زمانى كه از اين عالم رخت بربست و در جوار ملكوت آرميد، در ايفاى اين مأموريت كوشيد و سرانجام، طراحى اين سيستم الهى در جريان غدير خم نهايى شد و خطاب رسيد كه:
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. (مائده: 67)
و رسول اكرم صلی الله علیه و آله پيام الهى را به مردم رساند و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ»[3] و مردم نيز ولايت او را پذيرفتند و بدينوسيله دين الهى به كمال نهايى خود رسيد و مورد رضايت خداوند قرار گرفت؛ چنان كه فرمود:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا.» (مائده: 3)
اگر غدير نبود بعثت، ابتر مىماند و ثمر نمىداد؛ غدير، خط نشانى است كه در آخرين قطعه از تاريخ بشر (آخرالزمان) از جانب خداوند برتر كشيده شده است تا بشر را براى رسيدن به تعالى و تكامل نهايى خود آماده سازد. رسول خدا صلی الله علیه و آله از جانب خداوند اين خط سير را براى مردم به خوبى تبيين فرمود و همه سلسلهاى كه يكى پس از ديگرى قرار خواهند گرفت و راه او را تداوم خواهند بخشيد به مردم معرفى كرد.
بنابراين، غدير در راستاى بعثت و معرفى قانون كامل و جهانى، سيستم مديريت جامعه به وسيله رهبران شايسته را معرفى كرده و تحقق عينى آرمان حاكميت جهانى اسلام و گسترش توحيد و عدل در عالم به دست باكفايت آخرين وصىّ پيغمبر خاتم، حضرت حجة بن الحسن العسكرى علیه السلام را به خوبى تبيين فرموده است.
عاشورا
حادثه ديگرى كه پس از بعثت و غدير در علم ازلى خداوند براى تحقق امر عظيم حاكميت توحيد و عدل در گستره گيتى، در عالم تعبيه شده است، حادثه عاشوراى حسينى است.
قضيه امام حسين علیه السلام و واقعه عاشورا از امورى است كه همچون بعثت و غدير از جانب خود خداوند تعالى روى آن سرمايه گذارى شده است. حتى اوّلين روضه مصيبت آن حضرت را خود توسط حضرت جبرئيل علیه السلام بر حضرت آدم علیه السلام خوانده و او بر سيدالشهدا علیه السلام و عاشورا گريسته و اشك ريخته است.[4]
بسيارى از انبياى ديگر در مصيبت امام حسين علیه السلام و عاشورا گريسته اند؛ حضرت ابراهيم علیه السلام بر حسين علیه السلام گريه و زارى كرد.[5] حضرت زكريا علیه السلام بر امام حسين علیه السلام گريه و نوحهسرايى كرد.[6]
حضرت اسماعيل، حضرت سليمان و حضرت موسى و حضرت عيسى علیهم السلام بر قاتلان امام حسين علیه السلام نفرين كردهاند.[7] خبر شهادت سالار شهيدان سيصد سال قبل از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله در اخبار نصرانى آمده كه در يكى از كنيسه هاى مسيحيت نوشته است:
«ايَرجُوا مَعْشَرٌ قَتَلُوا حُسَيْناً شَفاعَةَ جَدِّهِ يَومَ الْحِسابِ»[8]
آيا گروهى كه حسين علیه السلام را كشتند شفاعت جدّش را در قيامت اميد دارند؟
حضرت جبرئيل علیه السلام نيز بر حسين علیه السلام گريسته است. [9]
رسول خدا صلی الله علیه و آله حتى قبل از تولد امام حسين علیه السلام، از حوادث و وقايع عاشورا و مصايب آن خبر داده است و خود نيز بر آن گريسته است.
از اين رو، رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حيات خود نه تنها بر غدير پاى فشرد، بلكه در مناسبت هاى مختلف از آينده خبر داد و با سخنان و سيره عملى خود اذهان مردم را آماده مىكرد.
در ميان همه تأكيدها و سرمايه گذاري هاى آن حضرت درباره اسلام و مسائل مورد نياز مردم و جامعه، در مورد امام حسين علیه السلام و حادثه عاشورا نيز فراوان سرمايه گذارى كرد؛ به گونه اى كه حتى پس از پنجاه سال برخى از مردم آزاده با استناد به سخنان و سيره نبوى به دفاع از امام حسين علیه السلام و اهل بيت علیهم السلام مى پرداختند.
امامان معصوم علیه السلام نيز به اتفاق نسبت به امام حسين علیه السلام و عاشورا و عزادارى بر سالار شهيدان فراوان تأكيد كرده اند و به احياى آن فرمان داده اند.
انتظار و ظهور مهدى موعود علیه السلام
حادثه ديگرى كه در علم ازلى خداوند براى تحقق حاكميت جهانى توحيد و عدالت در عالم تعبيه شده است، قضيه ظهور و قيام جهانى حضرت مهدى (عج) است كه بر اساس آن مؤمنان به انتظار فرج آن حضرت مأمور شده اند.
همه برنامه هاى الهى از بعثت و غدير و عاشورا و انتظار براى تحقق امر عظيم حاكميت جهانى توحيد و عدل توسط قائم آل محمد صلی الله علیه و آله است. از اين رو، همانگونه كه خداوند تعالى درباره بعثت و غدير و عاشورا زمينه چينى كرد، اذهان بشر را درباره ظهور حضرت مهدى (عج) و انتظار فرجش نيز آماده كرده است.
اينگونه نيست كه دنيا هميشه به كام دشمنان باشد و صالحان و مردمان خوب از مواهب آن محروم باشند، بلكه سرانجام، اوضاع تغيير خواهد كرد و بشر طعم خوش زندگى را به كام خويش خواهد چشيد، بهار زندگى خود را به رأى العين باور خواهد كرد و روزگارش طراوت خواهد گرفت و خوشبختى را در آغوش خواهد كشيد. به تعبير اميرمؤمنان علیه السلام كه فرمود: «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنيا عَلَيْنا بَعْدَ شِماسِها عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلى وَلَدِها».[10] دنيا پس از سركشى، به ما روى مىكند، چونان شتر مادّه بدخو كه به بچه خود مهربان گردد.
حضرت مهدى (عج)، بهار زندگى انسانها و طراوت روزگاران است: «السَّلامُ عَلى رَبيعِ الانامِ وَ نَضْرَةِ الايّامِ»؛[11] اديان آسمانى ظهورش را بشارت داده اند. قرآن كريم نيز در برخى از آياتى كه آينده جهان را به تصوير كشيده و قسط و عدل، امنيت و آرامش و تمدن عظيم و حكومت صالحان را بشارت داده، ظهور حضرت مهدى علیه السلام را نويد داده است. آيات زير از آن جمله اند:
– «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اْلأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئًا». (نور: 55)
– «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» (قصص: 5)
– «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ». (توبه:33)
– «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ». (انبياء: 105)
– «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقًا». (اسراء: 81)
رواياتى كه در تفسير اينگونه آيات وارد شده است، زمان تحقق اين بشارتهاى الهى را هنگام ظهور حضرت مهدى (عج) دانستهاند، به عنوان نمونه، امام باقر علیه السلام در تفسير آيه 33 سوره توبه فرمود:
اين آيه مباركه به هنگام خروج مهدى آل محمد صلی الله علیه و آله تحقق مىيابد. ديگر احدى در روى زمين باقى نمىماند جز اينكه به رسالت محمد صلی الله علیه و آله اعتراف مىكند.[12]
ابوبصير گويد: از امام صادق علیه السلام درباره آيه شريفه پرسيدم، در جواب فرمود: «به خدا سوگند هنوز موقع تأويل اين آيه نرسيده است». عرض كردم: قربانت گردم چه وقت موقع آن مىرسد؟ فرمود:
هنگامى كه قائم علیه السلام قيام كند، موقع تأويل اين آيه فرامىرسد؛ چون قائم علیه السلام قيام كند هر كافر و مشركى، ظهور او را ناخوش دارد؛ زيرا اگر كافر يا مشرك در دل سنگى پنهان شود آن سنگ صدا مىزند: اى مؤمن! كافر يا مشركى در دل من پنهان شده است بيا و او را به قتل برسان! و خداوند او را بيرون مىآورد و ياران قائم علیه السلام او را به قتل مىرسانند.[13]
در كتاب «عقد الدرر»، از حذيفة بن يمان روايت كرده است كه گفت: روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله براى ما خطبه خواند و آنچه تا روز قيامت اتفاق خواهد افتاد براى ما بيان نمود، بعد از آن فرمود:
اگر از عمر دنيا بيشتر از يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى مىكند تا مردى از فرزندان مرا برانگيزاند كه نام او نام من است.
سلمان برخاست و گفت: يا رسول اللَّه! از كدام فرزند تو به دنيا خواهد آمد؟
فرمود: از اين فرزندم و دست خود را به حسين علیه السلام زد.[14]
با توجه به بشارتهاى الهى و رهنمودهاى پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مردم همواره ظهور قائم به عدل و داد را انتظار مىكشيدند و درباره آن پرسوجو مىكردند، تا شايد او را بيابند و در التزام ركاب او باشند و يارىاش كنند. به عنوان نمونه «حَكَم بن ابى نعيم» روايت كرده، مىگويد: در مدينه خدمت امام باقر علیه السلام رسيدم و عرض كردم: من بين ركن و مقام (خانه كعبه) نذر كرده و به عهده گرفتهام كه اگر شما را ملاقات كنم، از مدينه بيرون نروم تا زمانى كه بدانم شما قائم آل محمد هستى يا نه. حضرت هيچ پاسخى به من نفرمود. من سى روز در مدينه بودم، سپس در بين راهى به من برخورد و فرمود: اى حكم! تو هنوز اينجايى؟
گفتم: آرى، من نذرى كه كردهام به شما عرض كردم و شما مرا امر و نهى نكرده و پاسخى نفرمودى.
فرمود: فردا صبح زود منزل من بيا. فردا خدمتش رفتم، فرمود: مطلبت را بپرس.
عرض كردم: من بين ركن و مقام نذر كرده و روزه و صدقهاى براى خدا به عهده گرفتهام كه اگر شما را ملاقات كردم از مدينه بيرون نروم، جز آنكه بدانم شما قائم آل محمد صلی الله علیه و آله هستى يا نه؟ اگر شما هستى ملازم خدمتت باشم و اگر نيستى، در روى زمين بگردم و در طلب معاش برآيم.
فرمود: اى حكم! همه ما قائم به امر خدا هستيم.
عرض كردم: شما مهدى هستى؟ فرمود: همه ما به سوى خدا هدايت مىكنيم.
عرض كردم: شما صاحب شمشير هستيد؟ فرمود: همه ما صاحب شمشير و وراث شمشيريم (شمشير پيغمبر به ما ارث رسيده و همراه ماست).
عرض كردم: شما هستى آن كسى كه دشمنان خدا را مىكشى و دوستان خدا به وسيله شما عزيز مىشوند و دين خدا آشكار مىگردد؟
فرمود: اى حكم! چگونه من او باشم، در صورتى كه به چهل و پنج سالگى رسيده ام؟ و حال آنكه صاحب اين امر (كه تو از آن مىپرسى) از من به دوران شيرخوارگى نزديكتر و هنگام سوارى چالاكتر است.[15]
جايگاه عاشورا و انتظار
حوادث چهارگانه ياد شده به گونهاى در عالم تعبيه شده است كه اگر يكى از حلقات آن مفقود گردد، تحقق امر عظيم حاكميت جهانى توحيد و عدل در گستره گيتى دچار مشكل مىشد.
بشر تا مسير از بعثت تا ظهور را نپيمايد و از تعاليم انبيا و اوصيا و امامان معصوم بهرهمند نگردد و در گذر زمان به رشد و تعالى مطلوب نرسد هرگز نخواهد توانست بار گرانسنگ عدالت جهانى مهدوى را بر گرده خويش تحمل كند.
در ميان حلقات ياد شده، عاشورا و انتظار پيوندى ديرين و مستحكم دارند و از اهميتى دو چندان برخوردارند؛ چرا كه اگر عاشورا نمىبود تمام تلاشها و مجاهدتهاى پيامبران الهىبىنتيجه مىماند و از دين و ديانت نام و نشانى به جاى نمىماند؛ و اگر انتظار نمىبود چشمه غدير مىخشكيد.
عاشورا، رمز قيام و به پا خاستن شيعه برضد ظلم و ستم است و انتظار، رمز بقا و استمرار آن. عاشورا، حلقه اتصال بعثت و غدير است به ظهور مهدى آل محمد (ص)، و انتظار، تداوم عاشورا، غدير و بعثت.
و اين دو به منزله دو بال براى پرواز شيعه است به سوى كمال مطلوب و آمال و آرزوى ديرين بشر.
[1] . خدا كند تو بيايى، سيدمهدى شجاعى، ص 102.
[2] . ر. ك. به سورههاى احزاب، آيه 40، انبياء، آيه 107، سبأ، آيه 28 و اعراف، آيه 199.
[3] . كافى، ج 1، ص 295.
[4] . ر. ك. بحارالانوار، ج 44، ص 245، حديث 44.
[5] . ر. ك. همان، ص 225، حديث 6.
[6] . ر. ك. همان، ص 223، حديث 1.
[7] . ر. ك. همان، ص 243، حديث 40؛ ص 444، حديث 41، 42 و 43.
[8] . ر. ك. همان، ص 224، حديث 3.
[9] . ر. ك. همان، ص 245، حديث 45.
[10] . نهج البلاغه، حكمت 209.
[11] . ر. ك. مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الزمان( عج).
[12] . تفسير مجمع البيان، ج 5، ص 38.
[13] . بحارالانوار، ج 51، ص 60.
[14] . عقد الدرر، ص 46، باب 1؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 325.
[15] . اصول كافى، ج 2، ترجمه سيدجواد مصطفوى، ص 486- 487، دفتر نشر و فرهنگ اهل بيت( ع).
نعمت اللَّه يوسفيان