مكتب علمى امامان معصوم عليهالسلام آن چنان وسيع و فراگير بود كه همه دانشپژوهان را در بر مىگرفت، زيرا آنان عالمانى بودند كه درياى علمشان را كرانهاى نبود. پيامبر اسلام صلىالله عليه و آله شهر علم بود و امامان معصوم دروازه اين شهر بودند.[1] و هر چه علم صحيح بود، از اين منبع پاك و مصفّا نشأت مىگرفت. امام باقر عليهالسلام به دو نفر از علماى عامه زمان خود فرمود: (اگر) به شرق يا به غرب برويد، هيچ علم صحيحى را نخواهيد يافت مگر كمى، كه آن هم از نزد ما منتشر شده است. [2]
امام باقر عليهالسلام از جانب پيامبر مأموريت نور افشانى علمى داشت و درهمين راستا سنگ بناى دانشگاهى بزرگ را كار گذارد كه دانش پژوهان آن در زمان ايشان صدها و در زمان فرزندش امام جعفر صادق علیه السلام هزاران نفر از شيعيان و غير شيعيان بودند.
دراين مجال نام بعضى از دانش پژوهان عامى مذهب اين مكتب را ذكر مىكنيم تا گوشهاى از گستره مكتب امام باقر عليهالسلام روشن گردد.
البته واضح است كه از نگاه اينان، امام محمد باقر علیه السلام عالمى فرزانه بود كه مىتوانستند از مكتب علمىاش خوشهچينى كنند و به همين جهت خدمت امام مىرسيدند و سوالاتشان را مطرح مىكردند و جواب امام را مىشنيدند و آنچه را مطابق مذاق خود مىپسنديدند تبعيت مىكردند. بعضى از آنان مستقيم از خود امام استفاده علمى كردند و بعضى نيز از محضر شاگردان و زبدگان مكتب امام بهرههاى فراوانی بردند.
ابن شهر آشوب مىنويسد: علوم دين را بقاياى صحابه و بزرگان تابعان و رؤساى فقهاى مسلمانان از امام باقر عليهالسلام روايت كردهاند. راويان وى از صحابه عبارتند از:
جابر بن عبدالله انصارى، و از تابعان: جابر بن يزيد جعفى، كيسان سختيانى بزرگ صوفيه، و از فقها: ابن مبارك، زهرى، اوزاعى، ابى حنيفه، مالك، شافعى و زياد بن منذر و از نوسيندگان همچون طبرى، بلاذرى، سلامى و خطيب در تاريخهايشان و …. [3]
و اما كسانى كه از مكتب ايشان استفاده علمى بردند، در بين علماى عامه بسيارند كه از آن جملهاند:
1- ابوحنيفه، پيشواى معرف اهل سنت كه در كتابهاى مناقب و مُسند خود روايات بسيارى از امام باقر عليهالسلام نقل كرده است. او در مسند خود گويد: هيچ گاه از جابر جعفى سؤالى نكردم مگر اينكه با نقل حديثى (از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام) جواب مرا داد.[4]
روزى زنى براى پرسيدن مسألهاى به ابوحنيفه مراجعه كرد و وى كه جواب مسأله را نمىدانست، او را به محمد بن مسلم شاگرد امام باقر عليهالسلام ارجاع داد. محمد بن مسلم در آن زمان به طور مخفى زندگى مى كرد و از زن پرسيد كه چه كسى تو را به اين جا راهنمايى كرده است و او ابوحنيفه را معرفى كرد. بعد سؤالش را طرح كرد و جواب شنيد و طبق قرار، پيش ابو حنيفه رفت و جواب را براى وى نقل كرد. ابوحنيفه نيز جواب محمد بن مسلم را كه طبق كلام و حديث ابو جعفر عليهالسلام بود شنيد و در كلاس درس خود آن را مطرح كرد.[5]
2- عبدالله بن عمر، مردى از ابن عمر سؤالى كردو وى در جواب ماند و سؤال كننده را به امام باقر عليهالسلام حواله داد و از او خواست كه باز گردد و جواب امام را براى وى نيز نقل كند و وقتى سائل جواب را از امام گرفت و براى او نقل كرد، گفت: آنان اهل خانوادهاى هستند كه فهم و كمال به آنان عطا شده است.[6]
3- حَكَم بن عُتَيْبَه، گفتهاند او از فقهاى عامه بود و زراره و حمران قبل از اينكه امام را بشناسند، شاگردان او بودند و گفتهاند اعتقاد به ارجاء داشت. [7]
امام به حمران بن اعين پيام داد كه چرا براى حكم نقل كردى كه: «اوصياى پيامبر محدّث هستند» امثال اين حديث را براى حكم و مانند حكم نقل نكن.[8]
عبدالله بن عطا گويد: حكم بن عتيبه با اين كه در بين مردم مقام و منزلت بلندى داشت، در محضر امام باقر همچون طفل در محضر معلمش بود. [9]
4- عِكرَمَه، از مفسران معروف اهل سنت، نيز از محضر امام استفاده مىبرد.
وقتى به امام باقر علیه السلام خبر دادند كه او در حال احتضار است، امام بر بالين او رفت ولى دير رسيد. بعد حضرت فرمود: اگر او را در حال حيات مىيافتم، كلماتى به وى ياد مىدادم كه برايش سودمند باشد ولكن وقتى رسيدم، جان به جايگاه خود رسيده بود. امام پرسيدند كه آن كلمات چه بود؟ فرمود: شهادت، توحيد و ولايت.[10]
5- قتادة بن دعامه بصرى از ديگر مفسران معروف عامه است كه چهل مسأله آماده كرده بود تا از امام بپرسد و وقتى به محضر امام رسيد و امام او را از به عهده گرفتن مرجعيت علمى برحذر داشت، در مورد حكم فقهى مايه پنير (كه در شكم برّه مرده است) سؤال كرد و امام به طور استدلالى جواب وى را بيان كرد. [11]
6- محمد بن منكدر از رجال عامه.
7- طاووس يمانى فقيه يمن كه جلساتى خدمت امام رسيد و سوالات بسيارى مطرح كرد و جواب گرفت.[12]
8- عمروبن عبيد معتزلى از علماى بزرگ معتزله نيز با طرح سوالات و گرفتن جوابهاى آنها از امام استفاده علمى برد.
9- عمروبن دينار، كه شيخ طوسى او را فردى مورد اطمينان شمرده است.[13] او از رجال صحاح سته است.
10- عبدالرحمن اوزاعى از رؤساى مذاهب عامه كه مذهب وى منقرض شده است. وى از امام صادق علیه السلام نيز حديث نقل مىكند.
11- عبدالملك بن عبدالعزيز بن جريح اموى مكّى، حسين بن يزيد گويد: خدمت امام صادق عليهالسلام بودم كه عبدالملك بن جريح مكى وارد شد. امام از او پرسيد: آيا در مورد متعه چيزى مىدانى؟ جواب داد: پدرت از جابربن عبدالله نقل كرد كه پيامبر خطبه خواند و … (تا آخر حديث[14] كه دلالت بر جواز متعه دارد.)
12- ابوبكر محمد بن مسلم بن شهاب زهرى، از شاگردان امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام واز بزرگان علماى اهل سنت كه صاحبان صحاح به احاديث وى بسیار احتجاج نموده اند.
13- ربيعة بن عبدالرحمن معروف به ربيعةالرأى، فقيه مدنى عامى مذهب[15] از شاگردان امام باقر بود و اوزاعى، سفيان ثورى و ديگران از وى حديث نقل كردهاند.
14- اعمش، ابو محمد سليمان بن مهران اسدى كوفى از رؤساى مذاهب منقرض شده اهل سنت از ديگر شاگردان امام باقر علیه السلام بود.
15- قرهّ بن خالد سدوسى از روات صحاح ستّه كه حدود صد حديث از وى نقل شده است.
16- يحيى بن كثير از رجال مشهور صحاح ستّه و از علماى مشهور اهل سنت كه او را از زهرى هم برتر شمردهاند.
17- ابو محمد عبدالله بن ابى بكر بن عمر بن حزم انصارى از رجال صحاح ستّه و از شيوخ مالك بن انس، هشام بن عروه و سفيان ثورى، كه مالك ابن سعد و نسائى او را موثق شمردهاند.
18- موسى بن سالم مولى آل العباس كه احمد حنبل، ابن معين، ابوزرعه، ابو حاتم و ديگر علماى رجال اهل سنت وى را موثق شمردهاند.
19- قاسم بن فضل بن سعدان
20- قاسم بن محمد، كه او را يكى از فقهاى هفتگانه و يكى از بزرگان شمردهاند. اواز رجال صحاح سته بوده وابن سعد گويد: اوثقه، عالم، فقيه، و صاحب روايت بسيار بود.
21- محمد بن سوقه، علماى رجال اهل سنت وى را موثق شمردهاند.
22- حجاج بن ارطاة قاضى كوفى، او از فقها و فتوا دهندگان كوفه بود.
23- معروف بن خربوذ كوفى از خواص و راويان امام باقر بود. البته او غير از معروف بن خربوذ كوفى است كه از اصحاب امام رضا بوده است. [16]
24- شَيْبَة بن نصاح قارى، مدنى و كوفى
25- اسلم منقرى كوفى
26- محمد بن اسحاق صاحب كتاب مفازى
27- عبدالله بن عطاى مدنى از رجال صحاح سته و از شيوخ اسحاق، شعبه و ثورى.
28- عروةبن عبدالله بن قشير
29- عبدالله بن حبيب بن ابى ثابت كوفى
افراد بسيارى از عامه نيز از محضر زيد بن على بن الحسين عليهمالسلام استفاده بردهاند و چون زيد از شاگردان برادرش امام باقر علیه السلام بود، آنان نيز به واسطه زيد از امام باقراستفاده كردهاند. از جمله آنان مىتوان زهرى، اعمش، شعبه، سعيدبن خيثم، اسماعيل السّدى، زكريابنابى زائده، عبدالرحمن بن حارث بن عيّاش را نام برد.[17]
اينها تعدادى از شاگردان عامى مذهب مكتب امام باقر عليهالسلام بودند.[18]
[1] . پيامبر فرمود: انا مدينة العلم و على بابها( بحار الانوار، ج 10، ص 120).
[2] . حياةالامام محمد الباقر، ج 2، ص 243 و كافى، ج 1، ص 399.« شَرِّقا او غَرِّبا لَنْ تَجِدا عِلْماً صَحيحاً الَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنا اهْلَ اْلبَيْتِ».
[3] . بحار، ج 46، ص 295 به نقل از مناقب.
[4] . همان مدرك، ص 289.
[5] . اختصاص، ص 204.
[6] . بحار، ج 46، ص 289.( انهم اهل بيت مفهمون)
[7] . اختيار معرفة الرجال، ص 210 البته بنابر نقلى ديگر او از« تبريّه» بوده كه قائل به ولايت حضرت على بودند و بعد ولايت عمر و ابوبكر را هم پذيرفتند ولى بر عثمان و طلحه و زبير ايراد داشتند و ….( همان مدرك، ص 233)
[8] . همان مدرك، ص 178.
[9] . همان مدرك، ص 333.
[10] . بحار، ج 46، ص 357- 358.
[11] . بحار، ج 46، ص 357- 358.
[12] . ر. ك، بحارالانوار، ج 46، ص 351- 352- 355.
[13] . تنقيح المقال، ج 2، ص 331.
[14] . تنقيح المقال، ج 2، ص 2.
[15] . تنقيح المقال، ج 1، ص 427- 428.
[16] . از شماره 9 تا 29 از كتاب« الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 1، ص 440- 445 نقل شده است.
[17] . الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 1، ص 442- 443.
[18] .تاریخ زندگانی امام باقر علیه السلام، احمد حیدری.