سپهسالار حسين (علیه السلام) به عنوان سردارى فداكار و ايثارگر، در تاريخ بشريت معروف است. او نه تنها از نظر شجاعت و ايستادگى در مقابل سپاه مجهّز «ابن زياد» زبانزد ملل جهان است؛ بلكه از نظر صفات و گرايش هاى انسانى، همچون شهامت، نجابت، وفادارى، همدردى و ايثار و گذشت نيز بى نظير است.
آنچه موجب عظمت و جلالت قدر اوست، اين است كه جانبازى عباس علیه اسلام به انگيزه برادرى، خويشى، پيوند خونى و ديگر اعتبارات موهوم و مرسوم ميان مردم صورت نگرفت؛ بلكه با انگيزه اى الهى و با خلوص نيّت در راه پروردگار بود. ايمان حقيقى با جانش عجين شده، يكى از صفات بارز وى به شمار مىرفت.
ابوالفضل العباس علیه السلام هنگامىكه دست راستش قطع شده بود اين حقيقت را با خواندن اين رجز بيان كرد:
به خدا سوگند! اگر دست راستم را قطع كنيد، من همچنان از دينم و امامِ درستباورم، حمايت خواهم كرد. [1]
نقش او در سپاه امام حسين علیه السلام بسيار مهمّ بود لذا وقتى خدمت امام علیه السلام رسيد و اذن ميدان خواست، امام حسين علیه السلام فرمود:
يا اخى انْتَ صاحِبُ لِوائى، وَ اذا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرى [2]
اى برادرم تو پرچمدار من هستى، اگر تو بروى لشكر من پراكنده مىشود.
وآن لحظهاى كه عباس اميدش نااميد شد و دستان مباركش قطع گرديد ناچار شد سرور و مولايش حسين (علیه السلام) را صدازند. وقتى امام علیه السلام دركنار بدن قطعه قطعه شده عباس رسيد فرمود:
وَاللّهِ انْكَسَرَ ظَهْرى؛ سوگند به خدا! پشتم شكست. و در سوگ آن علمدار باوفا گريست.[3]
احَقُّ النَّاسِ انْ يُبْكى عَليهِ فَتًى ابْكَى الحُسينَ بكربلاءِ
اخُوهُ وَابنُ والِدِهِ عَلِىٍّ ابُوالْفَضْلِ الْمُضَرَّج بِالدّماءِ [4]
شايد بتوان گفت كه جايگاه عباس در بين اصحاب امام حسين (علیه السلام) برترين جايگاه بود؛چنانكه امام سجّاد علیه السلام همواره براى عمويش عباس طلب رحمت مىكرد و از فداكارى هايش درباره برادرش حسين علیه السلام به نيكى ياد مى نمود و جانبازىهاى بزرگش را مرتّب مى ستود.
هنگامی که نگاه امام سجاد علیه السلام به «عبید الله بن عباس» افتاد اشک از چشمان مبارکشان جاری شد و فرمودند…خداوند عمويم عباس را رحمت كند كه خودگذشتگى كرد و نيك از عهده آزمايش برآمد.خود را فداى برادر كرد تاآنكه دستانش بريده شد خداوند به جاى آنها چون جعفربنابىطالب، دو بال عطا كرد تا بهوسيله آنها با ملائكه در بهشت پرواز كند. عباس را نزد خداوند متعال منزلتى است كه همه شهيدان در روز قيامت بر او غبطه مىخورند.[5]
از نکاتی که در زندگی سراسر نور عباس بن علی علیه السلام مشهود است بصیرت بالای آن حضرت بوده است.
عباس بن علی«علیه السلام»در پرتو ولايت حسيني داراي مقام و منزلتي بوده است که آن چه از ديد نافذ افراد بزرگی همچون عبدالله بن عباس مخفي ماند، از دید آن بزرگوار مخفی نبود و آنحضرت به خوبي آن را درک نمود و در مسير اهداف امام زمان خود، با معرفت کامل حرکت کرد. اگر همه جوانب قضيه کاملاً تحليل و ارزيابي شود آن گاه معلوم خواهد شد که از کنار اين نکته به آساني نميتوان گذشت. در شرايطي که عبدالله بن عباس، محمد حنفيه و … که هر کدام شخصيتهاي بزرگ سياسي و اجتماعي عصر خود بودند، امام حسين«عليه السلام» را به خويشتن داري، مصلحت انديشي، مدارا و حتي سياست بازي فراميخوانند، چنان که استاد مطهري نوشته است:«منطق ابن عباس منطق سياست و بازي سياسي بود، منطق عقل و رعايت مصالح نفس خود بود، منطق معامله بود، اما منطق امام صرفاً منطق ايثار و عقيده و شهادت در راه عقيده، چون منطق شهيد منطق ديگري است غير از منطق عقل عملي انتفاعي»[6] ؛ اما حضرت ابوالفضل، به لحاظ بصيرت الهي و معرفت باطني که داشته است چنان سر به آستان ولايت گذاشت که حتي به خود اجازه نداد که در برابر خورشيد پر فروغ امام، شمع انديشه خويش را روشن کند و در برابر عزم و اراده انسان کامل – حسين بن علي علیه السلام- چيزي بگويد و نظريهاي را مطرح نمايد، اين، حکايت از عمق معرفت و نفوذ بصيرت او ميکند، لذا در موارد متعدد جريان بصيرت حضرت ابوالفضل بازگو شده که از آن ميان حضرت امام صادق عليهالسلام فرمود:«کان عمنا العباس بن علي نافذ البصيرة، صلب الايمان»[7] و هم چنين در زيارتنامه حضرت ابوالفضل نيز بر عنصر بصيرت آن حضرت تکيه شده و آمده است:«و انک مضيت علي بصيرة من امرک و مقتدياً بالصالحين».[8]و همچنين در زيارتنامه حضرت ابوالفضل نيز بر عنصر بصيرت آن حضرت تکيه شده و آمده است:«و انک مضيت علي بصيرة من امرک و مقتدياً بالصالحين».[9] از اين گونه روايات به خوبي معلوم ميشود که حضرت عباس عليه السلام اولاً: مسير همراهي در رکاب امام حسين علیه السلام را با آگاهي کامل و با علم بر اين که عواقب آن قيام به کجا ميرسد، انتخاب کرده بود.
ثانياً: عنصر بصيرت و قدرت ايمان انگيزه آن همه جان نثاري را براي او فراهم نمود تا چون پروانه در آتش شمع حسيني بال و پر دهد. و در اين سرودهي نغز و زيبا از همت، بصيرت و محبت آن حضرت چنين ياد شده است:
نيست صاحب همتي در نشأتين همقدم عباس را بعد از حسين
در هواداري آن شاه الست جمله را يک دست بود او را دو دست
لاجرم آن قدوهي اهل نياز آن به ميدان محبت يکه تاز
موسي توحيد را هارون عهد از مريدان، جمله کاملتر به جهد
بد به عشاق حسيني پيشرو پاک خاطر آي و پاکانديش رو
روز عاشورا به چشم پر ز خون مشک بر دوش آمد از شط چون برون
بس فرو باريد بر وي تير تيز مشک شد بر حالت او اشک ريز
تا قيامت تشنه کامان ثواب ميخورند از رشحهي آن مشک آب
بر زمين، آب تعلق پاک ريخت و ز تعيين بر سر آن خاک ريخت
هستيش را دست از مستي فشاند جز حسين اندر ميان، چيزي نماند.[10]
[1] . مقتل الحسين( ع)، ابى مخنف، ص 179. وَاللَّهِ انْ قَطَعْتُمْ يَمينى انّى احامى ابداً عَنْ دينى وَ عَنْ امامٍ صادِقِ الْيَقينِ.
[2] . موسوعة كلمات الامام الحسين( ع)، ص 473.
[3] . بحارالانوار، ج 45، ص 41.
[4] . مقتل الحسين( ع)، ابى مخنف، ص 179. وَاللَّهِ انْ قَطَعْتُمْ يَمينى انّى احامى ابداً عَنْ دينى وَ عَنْ امامٍ صادِقِ الْيَقينِ.
[5] .امالی صدوق، مجلس 70، حدیث 10.
[6] . مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 17، ص 516.
[7] . سيد محمد امين، اعيان الشيعه، ج 7، ص 430: عموي ما عباس داراي بصيرت نافذ و ايمان محکم بود.
[8] . مفاتيح الجنان، زيارتنامه حضرت عباس.
[9] . کامل الزيارات، ص 269 ـ 270، باب 85، حديث شماره 1.
[10] . عمان ساماني، گنيجينة الاسرار، ص 35 و 36.