جستجو
Close this search box.

فاطمه ي زهرا کيست؟

بسم الله الرحمن الرحيم

انا اعطيناک الکوثر، فصل لربک و انحر، ان شانئک هو الابتر.[1]

چگونه مي توان در رساي «جلوه‏ ي نور» جز با توسل از منبع نور سخن گفت؟ و چگونه بشر خاکي و آلوده به گناه و مخلوق از «صلصال من حما مسنون»[2] جز به ياري معصوم و اقتباس از انوار کلمات مقام ولايت مي تواند روزنه ‏اي به سوي شناخت صديقه ‏ي کبري عليها السلام باز کند؟

الا ان ثوبا خيط من نسج تسعة

و عشرين حرفا، عن معاليه قاصر .[3].

فاطمه عليهاالسلام، زهره‏ ي زهرائي است که از نور عظمت الهي خلق شده، و آنچنان آسمان و زمين به نور وجودش روشنايي يافته که ملائکه به سجده افتادند،و درباره عظمت آن نور، از حضرت حق پرسيدند.

فاطمه عليهاالسلام، حوراء إنسيه ‏اي است که خداوند پيش از خلقت آدم ابوالبشر عليه ‏السلام وي را از نور خويش آفريد، و در زير ساق عرش خود جاي داد، و پيوسته به تسبيح و تقديس و تهليل و تحميد حضرت حق اشتغال داشت.[4]

فاطمه عليهاالسلام، بزرگ بانويي است که چون خداوند، نور او و پدر و شوهرش و دو فرزندش حسن و حسين عليهم‏ السلام را آفريد، ولايتشان را بر ملائکه و ساير مخلوقات عرضه داشت، قبول کنندگانش از مقربين، و منکرينش از کافرين به حساب آمدند.[5]

فاطمه عليهاالسلام، يگانه بانويي است که خود و پدر و شوهرش و حسن و حسين و ديگر فرزندان معصومش عليهم‏ السلام، در خلقت نوري، اقدم و اشرف و اعلاي بر خلقت نوري ديگران- حتي انبياء و اوصياي سلف عليهم‏ السلام- بوده ‏اند، و نور ايشان بر آسمانها و زمين و کوه ها و… عرضه شد و همه را فرا گرفت.[6]

فاطمه عليهاالسلام، بانوي برجسته ‏اي است که خود پدر و شوهر و حسن و حسينش عليهم ‏السلام در پرده سراي عرش الهي، پيش از خلقت آدم عليه‏ السلام در مقام «عالين» تسبيح‏ گوي بودند، و ملائکه به تسبيح ايشان تسبيح مي گفتند.[7]

فاطمه عليهاالسلام، تنها دختري است که پدري چون رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم داشت که اولين ايمان آورنده به پروردگار، و نخستين پيامبري بود که پس از اخذ ميثاق نبيين «بلي» گفت: او «اول ما خلق، و سيد من خلق» بود و خداوند بهتر از او را خلق ننمود و در شان او فرمود: «لولاک، لما خلقت الافلاک».[8]

فاطمه عليهاالسلام، يگانه دختري است که مادري چون خديجه کبري عليهاالسلام داشت، که حضرت حق هر روز مکرر به وجودش بر ملائکه مباهات مي کرد، و جبرئيل پس از بازگشت رسول‏ الله صلي الله عليه و آله و سلم از معراج، سلام خدا و خود را به وي رساند، و خداوند از ميان زنان عالم چهار تن را اختيار فرمود که بهشت مشتاق آنان است و خديجه عليهاالسلام يکي از آنها مي باشد.[9]

فاطمه عليهاالسلام سيده ‏اي است که انعقاد نطفه او از ميوه بهشتي است که جبرئيل از جانب پروردگار به رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم هديه نمود.[10]

فاطمه عليهاالسلام محدثه ‏اي است که در رحم مادر، با خديجه سخن مي‏ گفت، و او را به صبر و شکيبايي در مقابل گفتار ناشايست بدگويان دعوت مي‏ نمود، و موجبات آرامش خاطر او را فراهم مي‏ نمود.[11]

فاطمه عليهاالسلام، طاهره و مطهره‏ اي است که پاک و پاکيزه (در حالي که زنان بهشتي و حورالعين عهده ‏دار وضع حمل مادرش بودند) قدم به عالم هستي نهاد، و زبان به شهادتين گشود، و شوهر و اولاد خود را به وصايت و سيادت خواند، و نور جمالش نه تنها تمام خانه ‏هاي مکه، بلکه شرق و غرب عالم را فرا گرفت، به گونه‏ اي که در آسمان نور درخشنده ‏اي ظاهر شد که ملائکه مثل آن را نديده بودند،و بهشتيان و ملکوتيان تولد مبارکش را به يکديگر بشارت دادند، و بالاخره زنان بهشتي، وي را در حالي که طاهره و مطهره و زکيه و مبارکه بود، با تبريک به قدوم وي و مبارکي نسلش، به دست خديجه عليهاالسلام دادند، و هر روز و هر ماه رشد و نموش بيش از حد عادي بود.[12]

فاطمه عليهاالسلام، يگانه خانمي است که خداوند اسمي از اسماء خويش را به وي عنايت کرد، و «فاطمه»اش ناميد، و از آنجا که دوستانش را ياري خواهد کرد در آسمان «منصوره» نام گرفت، و نيز از آنجا که شيعيان خود را از آتش نجات خواهد داد در زمين «فاطمه» نام گرفت. و بالاخره وي را اسماء و کنيه ‏ها و القاب ديگري است که هر کدام به منزلت و کمال ظاهري و باطني آن بزرگوار اشاره دارد.[13]

فاطمه عليهاالسلام، حوريه‏ اي است به صورت انساني که از عادات و ابتلائات زنانگي پاکيزه بود، و بدين جهت «بتول»، و «طاهره» و «فاطمه» نام گرفت.[14]

فاطمه عليهاالسلام، آنچنان مورد عنايت خاص رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم بود که همواره هنگام سفر، آخرين کسي بود که پدر با او وداع مي‏ نمود، و در بازگشت از سفر نيز، اولين شخصي بود که با او ملاقات مي‏ کرد، و همواره غمخوار و نگران او بود.[15]

فاطمه عليهاالسلام، در عظمت معنوي به گونه ‏اي بود که خداوند او را بر تمامي زنان عالم برگزيد، و آنچنان محبوب او واقع شد که گروهي از ملائکه را بر وي گماشت که در حيات و پس از مرگ با او بوده و بر او و پدر و شوهر و پسرانش صلوات و رحمت بفرستند.[16]

فاطمه عليهاالسلام، داراي آن شخصيت والايي بود که جبرئيل عليه‏ السلام ولادتش را به رسول‏ الله صلي الله عليه و آله و سلم بشارت داد.[17]

فاطمه عليهاالسلام، حوراء انسيه ‏اي است که رسول‏ الله صلي الله عليه و آله و سلم هر زمان مشتاق بوي بهشت مي شد، او را مي‏ بوييد و مي ‏فرمود: «هرگاه فاطمه را مي ‏بوسم، بوي درخت طوبي را از وي استشمام مي‏ کنم.»[18]

فاطمه عليهاالسلام مظهر جلال و جمال و «جلوه نور» الهي است که غضب او، غضب پروردگار، و خوشنودي او، رضايت حق مي‏ باشد، که رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم مي‏ فرمود: «نور او از نور ماست»، و نيز مي‏ فرمود: «فاطمه از من است و من از اويم، هر که بر وي صلوات و رحمت فرستد، خداوند او را آمرزيده و در بهشت به من ملحق خواهد کرد.»[19]

فاطمه عليهاالسلام، نور چشم و ميوه‏ ي دل و پاره‏ ي تن رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم، که سرور و شادماني او، موجب خوشحالي رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم و ناراحتي و آزار او، آزار و اذيت آن حضرت است که مي‏ فرمود: «هر کس فاطمه عليهاالسلام را دوست داشته باشد، من او را دوست دارم و هر کس بغض و کينه فاطمه عليهاالسلام را داشته باشد مبغوض من است، و هر که او را در حال حيات من بيازارد، مرا آزرده، و هر کس پس از مرگم او را بيازارد، مثل اين است که در حال حياتم مرا آزرده است.»[20]

فاطمه عليهاالسلام، مادر سبطين- حسن و حسين عليهماالسلام- فاضلترين زنان روي زمين، سيده و سرور زنان بهشت از اولين و آخرين، و عزيزترين شخصيت نزد رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم است که مي‏ فرمود: «فاطمه: روح و قلب من است.»[21]

فاطمه عليهاالسلام، عبد مطيع و بنده صالح پروردگار است که رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم درباره‏ ي وي فرمود: «خداوند، قلب و جوارح دخترم را از ايمان و يقين پر کرده است.»[22]

فاطمه عليهاالسلام، عالمه‏ اي است که خداوند علم به «ما کان و ما هو کائن و ما لم يکن» را تا قيام قيامت به او عطا فرمود، و عارفه ‏اي است که به هر چيز آگاه بود، و فاطمه ‏اي که به علم از جهل و ناداني جدايش کردند.[23]

فاطمه عليهاالسلام، مودبه ‏اي است که در ادب همتا نداشت.[24]

فاطمه عليهاالسلام، عابده‏ اي است که وقتي در محراب عبادت مي ‏ايستاد، آنچنان نور وجودش براي اهل آسمان جلوه مي‏ کرد که خداوند به ملائکه‏ اش مي ‏فرمود: «بنده ‏ام فاطمه را ببينيد که چگونه در پيشگاهم ايستاده و از شدت خوف من، بدنش مي‏ لرزد و با قلبش به بندگي من روي آورده است.»[25]

فاطمه عليهاالسلام، تاويل «ليلة القدر» در آيه‏ ي شريفه (انا انزلناه في ليله القدر) [26] است که پسرش امام صادق عليه ‏السلام او را به آن تفسير فرمود، و (ليله مبارکه) در آيه‏ ي شريفه (انا انزلناه في ليله مبارکة)[27] مي ‏باشد که فرزندش موسي بن جعفر عليه السلام بدان تفسير نمود.[28]

فاطمه عليهاالسلام، يگانه همسري است که شوهرش چون علي عليه‏ السلام داشت، و اگر او نبود، براي فاطمه در روي زمين همسري وجود نداشت، همان شخصيتي است که در اسلام، اقدم و در حلم، اعظم و در علم، اعلم بود، و خداوند در شب معراج نزد «سدره المنتهي»، پيش از خلقت مادي‏اش ميان او و رسولش عقد اخوت بست، و با شهادت و گواهي ملائکه، فاطمه را به عقد وي در آورد، و درخت «طوبي» را مهريه او، و در منزل علي عليه ‏السلام قرار داد.[29]

فاطمه عليهاالسلام، بانوي گرانقدري است که نه تنها درخت «طوبي»، بلکه بهشت و جهنم مهريه اوست، که دوستانش را به بهشت، و دشمنانش را به آتش مي‏ فرستد، و در اين عالم نيز چهار نهر «فرات» و «نيل» و «نهروان» و «نهر بلخ» و بلکه زمين، صداق و مهريه اوست، زيرا رسول‏ الله صلي الله عليه و آله و سلم به علي عليه ‏السلام فرمود: «خداوند، فاطمه را به ازدواج تو درآورد، و زمين را مهريه وي قرار داد، هر کس با بغض و کينه تو روي آن راه رود، به حرام بر آن قدم نهاده است.»[30]

فاطمه عليهاالسلام، صديقه کبرايي است که امتهاي گذشته به معرفت و شناسايي او باقي بوده ‏اند.[31]

فاطمه عليهاالسلام، در زهد و ايثار و استجابت دعا و کرامت يگانه بود.

فاطمه عليهاالسلام، معصومه ‏اي که اگر منصب نبوت و وصايت را نداشت، ولي در مقام عصمت، نه تنها در رديف انبياي گذشته و بلکه بالاتر، با پدر و شوهر و اولادش، از نظر عصمت يکتا و بي‏ همتا بود.

فاطمه عليهاالسلام زکيه‏ اي است که خداوند اولاد بلاواسطه او- حتي غير از حسنين عليهماالسلام را بر آتش جهنم حرام فرمود.[32]

فاطمه عليهاالسلام، معلمه و مودبه‏ اي است که تربيت يافتگاني چون فضه خادمه داشت که گفتارش جز با قرآن نبود، (و کارهاي خانه را يک روز خود و روز ديگر خادمه ‏اش انجام مي داد)، و نيز خادمه‏ اي مانند «ام ايمن» داشت که نتوانست بعد از وفات فاطمه عليهاالسلام مدينه را ببيند، لذا به مکه رفت و به برکت دعايش خداوند او را با آب بهشت از تشنگي نجات داد و هفت سال نه تشنه شد و نه گرسنه.[33]

فاطمه عليهاالسلام، عارفه ‏اي است که کلمات و گفتار توحيدي‏ اش نشان مي‏ دهد که او در مقام شهود تام جاي دارد، و حق را عن عيان مي ستايد، و کلمات گهربارش نيز تالي تلو کلمات پدر بزرگوار و شوهرش مي‏ باشد.

فاطمه عليهاالسلام، بانوي برگزيده و عفيفه ‏اي است که خود مي ‏فرمود: «بهترين چيز براي زن اين است که نه او مردي را ببيند و نه مردي او را». و نيز مي‏ فرمود: «هنگامي زن قرب به پروردگار پيدا خواهد کرد که در خانه ‏اش پنهان شود.» و حتي وقتي شخص نابينايي وارد خانه او مي‏ شد خود را پنهان کرده و يا مي‏ پوشاند و مي‏ فرمود: «اگر او مرا نمي بيند من او را مي بينم، و بويم را استشمام مي‏ کند.»[34]

فاطمه عليهاالسلام، خطيبه ‏اي است که با خطبه غراء و گفتار آتشينش که فهم آن عقلاي عالم را در حيرت فرو برده، حق سبحانه را با شهود تام ستوده، و دوست و دشمن را متوجه حقيقت رسالت، و مقام و منزلت و زحمات رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم نموده، و توجه مي‏ دهد که مبادا با رفتن ايشان، احکام الهي ناديده گرفته شود و وصايت «اني تارک فيکم الثقلين» فراموش گردد. سپس با پرده برداري از مشکلاتي که عده‏ اي پيش آورده و دين و کتاب و عترت را پايمال هواهاي خود کردند، تا قيامت به عالم هشدار مي دهد.[35]

فاطمه عليهاالسلام، مظلومه ‏اي است که بعد از وفات پدر بزرگوارش، آنچنان به او ظلم شد که دمي از گريه نياسود تا از دنيا رحلت نمود، و حاضر نشد کسي از مرگش با خبر شود، و کفن و دفن خود را به شوهرش علي عليه ‏السلام سپرد، و بالاخره شبانه تجهيز و در تاريکي شب به خاک سپرده شد و مزارش تا قيام فرزندش قائم آل محمد – عجل الله تعالي فرجه الشريف- مخفي خواهد ماند، و غم زيارتش بر قلوب عاشقان و مشتاقانش سنگيني مي ‏کند، و لکه ننگ و روسياهي و اعتراضي است به پهناي تاريخ بر آزار کنندگانش.[36]

فاطمه عليهاالسلام، محبوبه ‏ي با کمال علي عليه ‏السلام بود که در فراقش مي‏ گريست و دنيا بعد از او، در ديدگانش ظلمت سرا شد.[37]

فاطمه عليهاالسلام، خفيه المزاري است که زيارتش زيات رسول‏ الله صلي الله عليه و آله و سلم، و زيارت علي عليه‏ السلام زيارت وي به حساب آمده است.[38]

فاطمه عليهاالسلام، منتقمه ‏اي است که در قيامت، حق خود را از ظلم کنندگانش ستانده و از قاتلين پسرش، حسين عليه‏ السلام دادخواهي خواهد کرد.[39]

فاطمه عليهاالسلام، شفيعه‏ اي است که از ذريه و شيعيان و محبين خود، شفاعت خواهد کرد.[40]

و بالاخره مقام و منزلت فاطمه عليهاالسلام در بهشت آنچنان است که به وصف در نمي ‏آيد.[41]

[1] . استاد بزرگوار علامه طباطبائي- رضوان الله عليه- در ذيل سوره شريفه کوثر، پس از ذکر اقوال زيادي درباره معناي کوثر، چنين مي‏ نگارند: در هر صورت آيه آخر سوره (ان شانئک هو الابتر) که ظاهر کلمه «ابتر» به معناي کسي است که نسلش منقطع شده باشد، و ظاهر جمله از باب قصر قلب است- بيانگر آن است که مراد از کوثري که به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم اعطا شده، تنها و تنها کثرت ذريه آن حضرت است، و يا مراد از آن، هم خير کثير است و هم کثرت ذريه، و اگر جز اين بود، تأکيد و تقرير کلام سابق يا جمله (ان شانئک هو الابتر) بي‏ فايده بود».

تا آن جا که مي‏ فرمايد: و اين جمله (ان شانئک هو الابتر) اشاره دارد بر اين که فرزندان فاطمه عليهاالسلام، ذريه و نسل رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم هستند. و اين خود از پيشگويي هاي قرآن کريم است، زيرا خداوند متعال بعد از رحلت ايشان، آنچنان نسلش را زياد کرد که هيچ نسلي در کثرت بدان نمي‏ رسد، با آن مصائبي که بر آنان نازل شد و کشتارهاي فجيعي که گروه هاي بسياري از آنان را از بين برد.» (الميزان، ج 20، ص 370).

[2] .الحجر/23: ما انسان را از گِل خشكيده‏اى (همچون سفال) كه از گِل بد بوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم.

[3] . آگاه باشيد! لباسي که از بيست و نه حرف بافته شده، از ذکر مقامات و بلنداي کمالات او قاصر است.

[4] . بحار الانوار، ج 43، ص 4، روايت 3. سدير صيرفي از امام صادق از پدران بزرگوارش عليهم ‏السلام نقل مي‏ کند که رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:«خلق نور فاطمه عليهاالسلام قبل ان يخلق الارض والسماء.» – نور فاطمه عليهاالسلام پيش از خلقت زمين و آسمان آفريده شد.بعضي از حاضرين عرض کردند: اي پيامبر خدا، پس او از بشر نيست؟ حضرت فرمود:«فاطمه حوراء انسيه»- فاطمه، حوريه ‏ي بشري است.

عرض کردند: اي پيامبر خدا، چگونه وي حوريه‏ ي بشر گونه است؟ حضرت فرمود: «خلقها الله- عز و جل- من نور قبل ان يخلق آدم، اذ کانت الارواح…» – خداوند- عزوجل- پيش از آنکه آدم را بيافريند، او را از نور خود آفريد، آن هنگام که ارواح بودند…

عرض شد: اي پيامبر خدا، در آن هنگام فاطمه کجا بود؟ فرمود: «کانت في حقه تحت ساق العرش» – او در حقه‏ اي در زير ساق عرش بود.

عرض کردند: اي پيامبر الهي، غذايش چه بود؟ فرمود:«التسبيح و التقديس و التهليل و التحميد…»- تسبيح و تقديس و لا اله الا الله و حمد و ثناي الهي…

[5] . بحار الانوار، ج 26، ص 307، روايت 71.« «اني خلقتک و خلقت عليا و فاطمه و الحسن و الحسين من شبح نور، ثم عرضت ولايتهم علي الملائکه و سائر خلقي و هم ارواح، فمن قبلها کان عندي من المقربين، و من جحدها کان عندي من الکافرين».

[6] . بحار الانوار، ج 26، ص 320، روايت 2.« ان الله تبارک و تعالي خلق الارواح قبل الاجساد بالفي عام، فجعل اعلاها و اشرفها ارواح محمد و علي و فاطمه والحسن والحسين والائمه بعدهم- صلوات الله عليهم- فعرضها علي السماوات والارض والجبال، فغشيها نورهم…».

[7] . بحار الانوار، ج 26، ص 346، روايت 19.

[8] . جنة العاصمة، ص 168، به نقل از کشف اللئالي، با ذکر سند حديث.

[9] . بحار الانوار، ج 16، ص 7، روايت 11.

[10] . بحار الانوار، ج 43، ص 4، روايت 2و3.

[11] . بحارالانوار، ج 43، ص 2، روايت 1.

[12] . بحارالانوار، ج 43، ص 2و3.

[13] . بحارالانوار، ج 24، ص 323، از روايت 36؛ و ج 43، ص 4، روايت 3.

[14] . بحارالانوار، ج 43، ص 13، روايت 9؛ و ج 43، ص 15، روايت 13، و ص 19، روايت 20.

[15] . بحارالانوار، ج 43، ص 83، روايت 6.

[16] . بحارالانوار، ج 43، ص 26، روايت 24.

[17] . بحارالانوار، ج 43، ص 2، روايت 1.

[18] . بحار الانوار، ج 43، ص 6، روايت 6.

[19] . بحارالانوار، ج 43، ص 19، روايت 2؛ ج 43، ص 54.

[20] . بحارالانوار، ج 43، ص 202، از روايت 31.

[21] . بحارالانوار، ج 43، ص 54.

[22] . بحارالانوار، ج 43، ص 29، روايت 34 به نقل از ابوذر- در صفحه 46 همان جلد، به نقل از امام باقر عليه‏ السلام آمده است که رسول ‏الله صلي الله عليه و آله و سلم به سلمان فرمود: «ان أبنتي فاطمه ملا الله قلبها و جوارحها ايمانا الي مشاشها»: (خداوند، قلب و اعضاي دخترم فاطمه را تا (مغز) استخوانش از ايمان پر کرده است).

[23] . بحارالانوار، ج 43، ص 8، روايت 11.

[24] . بحارالانوار، ج 43، ص 10.

[25] . بحارالانوار، ج 43، ص 172، روايت 12.

[26] . قدر: 1.

[27] . دخان: 3.

[28] . بحارالانوار، ج 43، ص 65، روايت 58.

[29] . بحارالانوار، ج 43، ص 58، از حديث 50- در قسمتي از حديث يونس بن ظبيان از امام صادق (عليه‏ السلام) نيز آمده است: «لولا ان اميرالمومنين عليه‏ السلام تزوجها، لما کان لها کفوا الي يوم القيامة علي وجه الارض، آدم فمن دونه.»: (اگر اميرالمؤمنين عليه ‏السلام با فاطمه ازدواج نمي‏ کرد، هرگز تا روز قيامت روي زمين، از آدم گرفته تا به آخر، همتايي براي وي يافت نمي‏ شد.) بحارالانوار، ج 43، ص 10، روايت 1؛ ج 43، ص 92، روايت 3.

[30] . بحارالانوار، ج 43، ص 141؛ بحارالانوار، ج 43، ص 105، روايت 19.

[31] . بحارالانوار، ج 43، ص 105، روايت 19.

[32] . بحارالانوار، ج 43، ص 231، روايت 4.

[33] . بحارالانوار، ج 43، ص 86.

[34] . درباره شدت اهتمام آن بانو در حفظ عفت، موارد بسياري را در زندگي ايشان مي ‏توان ديد، از جمله دستور ساختن تابوت و سفارش آن به «اسماء» هنگام وفات خويش است که مبادا حجم بدن ايشان (ولو بعد از نحيفي (بواسطه بيماري) هنگام تشييع ظاهر شود. و جالب اين که جنازه وي بنابر وصيت موکد به حضرت علي عليه ‏السلام، مي ‏بايست مخفيانه و شبانه و با حضور عده کمي از نزديکان و اصحاب، تشييع و دفن شود، اين اولين تابوتي بود که در اسلام ساخته شد، «اول نعش احدث في الاسلام نعش فاطمه.» (بحارالانوار، ج 43، ص 212، روايت 43).

[35] . بحارالانوار، چاپ قديم، ج 8، ص 106.

[36] . بحارالانوار، ج 43، ص 192، از روايت 20.

[37] . بحارالانوار، ج 43، ص 193، روايت 21.

[38] . بحارالانوار، ج 43، ص 58، از روايت 50.

[39] . بحارالانوار، ج 43، ص 225،حديث 13.

[40] . بحارلانوار، ج 43، ص 219، روايت 1.

[41] .برگرفته از مقدمۀ کتاب جلوۀ نور، مرحوم آیت الله علی سعادت پرور.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 3
مطالب مرتبط