بسم الله الرحمن الرحيم
انا اعطيناک الکوثر، فصل لربک و انحر، ان شانئک هو الابتر.[1]
چگونه مي توان در رساي «جلوه ي نور» جز با توسل از منبع نور سخن گفت؟ و چگونه بشر خاکي و آلوده به گناه و مخلوق از «صلصال من حما مسنون»[2] جز به ياري معصوم و اقتباس از انوار کلمات مقام ولايت مي تواند روزنه اي به سوي شناخت صديقه ي کبري عليها السلام باز کند؟
الا ان ثوبا خيط من نسج تسعة
و عشرين حرفا، عن معاليه قاصر .[3].
فاطمه عليهاالسلام، زهره ي زهرائي است که از نور عظمت الهي خلق شده، و آنچنان آسمان و زمين به نور وجودش روشنايي يافته که ملائکه به سجده افتادند،و درباره عظمت آن نور، از حضرت حق پرسيدند.
فاطمه عليهاالسلام، حوراء إنسيه اي است که خداوند پيش از خلقت آدم ابوالبشر عليه السلام وي را از نور خويش آفريد، و در زير ساق عرش خود جاي داد، و پيوسته به تسبيح و تقديس و تهليل و تحميد حضرت حق اشتغال داشت.[4]
فاطمه عليهاالسلام، بزرگ بانويي است که چون خداوند، نور او و پدر و شوهرش و دو فرزندش حسن و حسين عليهم السلام را آفريد، ولايتشان را بر ملائکه و ساير مخلوقات عرضه داشت، قبول کنندگانش از مقربين، و منکرينش از کافرين به حساب آمدند.[5]
فاطمه عليهاالسلام، يگانه بانويي است که خود و پدر و شوهرش و حسن و حسين و ديگر فرزندان معصومش عليهم السلام، در خلقت نوري، اقدم و اشرف و اعلاي بر خلقت نوري ديگران- حتي انبياء و اوصياي سلف عليهم السلام- بوده اند، و نور ايشان بر آسمانها و زمين و کوه ها و… عرضه شد و همه را فرا گرفت.[6]
فاطمه عليهاالسلام، بانوي برجسته اي است که خود پدر و شوهر و حسن و حسينش عليهم السلام در پرده سراي عرش الهي، پيش از خلقت آدم عليه السلام در مقام «عالين» تسبيح گوي بودند، و ملائکه به تسبيح ايشان تسبيح مي گفتند.[7]
فاطمه عليهاالسلام، تنها دختري است که پدري چون رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم داشت که اولين ايمان آورنده به پروردگار، و نخستين پيامبري بود که پس از اخذ ميثاق نبيين «بلي» گفت: او «اول ما خلق، و سيد من خلق» بود و خداوند بهتر از او را خلق ننمود و در شان او فرمود: «لولاک، لما خلقت الافلاک».[8]
فاطمه عليهاالسلام، يگانه دختري است که مادري چون خديجه کبري عليهاالسلام داشت، که حضرت حق هر روز مکرر به وجودش بر ملائکه مباهات مي کرد، و جبرئيل پس از بازگشت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم از معراج، سلام خدا و خود را به وي رساند، و خداوند از ميان زنان عالم چهار تن را اختيار فرمود که بهشت مشتاق آنان است و خديجه عليهاالسلام يکي از آنها مي باشد.[9]
فاطمه عليهاالسلام سيده اي است که انعقاد نطفه او از ميوه بهشتي است که جبرئيل از جانب پروردگار به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هديه نمود.[10]
فاطمه عليهاالسلام محدثه اي است که در رحم مادر، با خديجه سخن مي گفت، و او را به صبر و شکيبايي در مقابل گفتار ناشايست بدگويان دعوت مي نمود، و موجبات آرامش خاطر او را فراهم مي نمود.[11]
فاطمه عليهاالسلام، طاهره و مطهره اي است که پاک و پاکيزه (در حالي که زنان بهشتي و حورالعين عهده دار وضع حمل مادرش بودند) قدم به عالم هستي نهاد، و زبان به شهادتين گشود، و شوهر و اولاد خود را به وصايت و سيادت خواند، و نور جمالش نه تنها تمام خانه هاي مکه، بلکه شرق و غرب عالم را فرا گرفت، به گونه اي که در آسمان نور درخشنده اي ظاهر شد که ملائکه مثل آن را نديده بودند،و بهشتيان و ملکوتيان تولد مبارکش را به يکديگر بشارت دادند، و بالاخره زنان بهشتي، وي را در حالي که طاهره و مطهره و زکيه و مبارکه بود، با تبريک به قدوم وي و مبارکي نسلش، به دست خديجه عليهاالسلام دادند، و هر روز و هر ماه رشد و نموش بيش از حد عادي بود.[12]
فاطمه عليهاالسلام، يگانه خانمي است که خداوند اسمي از اسماء خويش را به وي عنايت کرد، و «فاطمه»اش ناميد، و از آنجا که دوستانش را ياري خواهد کرد در آسمان «منصوره» نام گرفت، و نيز از آنجا که شيعيان خود را از آتش نجات خواهد داد در زمين «فاطمه» نام گرفت. و بالاخره وي را اسماء و کنيه ها و القاب ديگري است که هر کدام به منزلت و کمال ظاهري و باطني آن بزرگوار اشاره دارد.[13]
فاطمه عليهاالسلام، حوريه اي است به صورت انساني که از عادات و ابتلائات زنانگي پاکيزه بود، و بدين جهت «بتول»، و «طاهره» و «فاطمه» نام گرفت.[14]
فاطمه عليهاالسلام، آنچنان مورد عنايت خاص رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بود که همواره هنگام سفر، آخرين کسي بود که پدر با او وداع مي نمود، و در بازگشت از سفر نيز، اولين شخصي بود که با او ملاقات مي کرد، و همواره غمخوار و نگران او بود.[15]
فاطمه عليهاالسلام، در عظمت معنوي به گونه اي بود که خداوند او را بر تمامي زنان عالم برگزيد، و آنچنان محبوب او واقع شد که گروهي از ملائکه را بر وي گماشت که در حيات و پس از مرگ با او بوده و بر او و پدر و شوهر و پسرانش صلوات و رحمت بفرستند.[16]
فاطمه عليهاالسلام، داراي آن شخصيت والايي بود که جبرئيل عليه السلام ولادتش را به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بشارت داد.[17]
فاطمه عليهاالسلام، حوراء انسيه اي است که رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هر زمان مشتاق بوي بهشت مي شد، او را مي بوييد و مي فرمود: «هرگاه فاطمه را مي بوسم، بوي درخت طوبي را از وي استشمام مي کنم.»[18]
فاطمه عليهاالسلام مظهر جلال و جمال و «جلوه نور» الهي است که غضب او، غضب پروردگار، و خوشنودي او، رضايت حق مي باشد، که رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمود: «نور او از نور ماست»، و نيز مي فرمود: «فاطمه از من است و من از اويم، هر که بر وي صلوات و رحمت فرستد، خداوند او را آمرزيده و در بهشت به من ملحق خواهد کرد.»[19]
فاطمه عليهاالسلام، نور چشم و ميوه ي دل و پاره ي تن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، که سرور و شادماني او، موجب خوشحالي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و ناراحتي و آزار او، آزار و اذيت آن حضرت است که مي فرمود: «هر کس فاطمه عليهاالسلام را دوست داشته باشد، من او را دوست دارم و هر کس بغض و کينه فاطمه عليهاالسلام را داشته باشد مبغوض من است، و هر که او را در حال حيات من بيازارد، مرا آزرده، و هر کس پس از مرگم او را بيازارد، مثل اين است که در حال حياتم مرا آزرده است.»[20]
فاطمه عليهاالسلام، مادر سبطين- حسن و حسين عليهماالسلام- فاضلترين زنان روي زمين، سيده و سرور زنان بهشت از اولين و آخرين، و عزيزترين شخصيت نزد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است که مي فرمود: «فاطمه: روح و قلب من است.»[21]
فاطمه عليهاالسلام، عبد مطيع و بنده صالح پروردگار است که رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم درباره ي وي فرمود: «خداوند، قلب و جوارح دخترم را از ايمان و يقين پر کرده است.»[22]
فاطمه عليهاالسلام، عالمه اي است که خداوند علم به «ما کان و ما هو کائن و ما لم يکن» را تا قيام قيامت به او عطا فرمود، و عارفه اي است که به هر چيز آگاه بود، و فاطمه اي که به علم از جهل و ناداني جدايش کردند.[23]
فاطمه عليهاالسلام، مودبه اي است که در ادب همتا نداشت.[24]
فاطمه عليهاالسلام، عابده اي است که وقتي در محراب عبادت مي ايستاد، آنچنان نور وجودش براي اهل آسمان جلوه مي کرد که خداوند به ملائکه اش مي فرمود: «بنده ام فاطمه را ببينيد که چگونه در پيشگاهم ايستاده و از شدت خوف من، بدنش مي لرزد و با قلبش به بندگي من روي آورده است.»[25]
فاطمه عليهاالسلام، تاويل «ليلة القدر» در آيه ي شريفه (انا انزلناه في ليله القدر) [26] است که پسرش امام صادق عليه السلام او را به آن تفسير فرمود، و (ليله مبارکه) در آيه ي شريفه (انا انزلناه في ليله مبارکة)[27] مي باشد که فرزندش موسي بن جعفر عليه السلام بدان تفسير نمود.[28]
فاطمه عليهاالسلام، يگانه همسري است که شوهرش چون علي عليه السلام داشت، و اگر او نبود، براي فاطمه در روي زمين همسري وجود نداشت، همان شخصيتي است که در اسلام، اقدم و در حلم، اعظم و در علم، اعلم بود، و خداوند در شب معراج نزد «سدره المنتهي»، پيش از خلقت مادياش ميان او و رسولش عقد اخوت بست، و با شهادت و گواهي ملائکه، فاطمه را به عقد وي در آورد، و درخت «طوبي» را مهريه او، و در منزل علي عليه السلام قرار داد.[29]
فاطمه عليهاالسلام، بانوي گرانقدري است که نه تنها درخت «طوبي»، بلکه بهشت و جهنم مهريه اوست، که دوستانش را به بهشت، و دشمنانش را به آتش مي فرستد، و در اين عالم نيز چهار نهر «فرات» و «نيل» و «نهروان» و «نهر بلخ» و بلکه زمين، صداق و مهريه اوست، زيرا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به علي عليه السلام فرمود: «خداوند، فاطمه را به ازدواج تو درآورد، و زمين را مهريه وي قرار داد، هر کس با بغض و کينه تو روي آن راه رود، به حرام بر آن قدم نهاده است.»[30]
فاطمه عليهاالسلام، صديقه کبرايي است که امتهاي گذشته به معرفت و شناسايي او باقي بوده اند.[31]
فاطمه عليهاالسلام، در زهد و ايثار و استجابت دعا و کرامت يگانه بود.
فاطمه عليهاالسلام، معصومه اي که اگر منصب نبوت و وصايت را نداشت، ولي در مقام عصمت، نه تنها در رديف انبياي گذشته و بلکه بالاتر، با پدر و شوهر و اولادش، از نظر عصمت يکتا و بي همتا بود.
فاطمه عليهاالسلام زکيه اي است که خداوند اولاد بلاواسطه او- حتي غير از حسنين عليهماالسلام را بر آتش جهنم حرام فرمود.[32]
فاطمه عليهاالسلام، معلمه و مودبه اي است که تربيت يافتگاني چون فضه خادمه داشت که گفتارش جز با قرآن نبود، (و کارهاي خانه را يک روز خود و روز ديگر خادمه اش انجام مي داد)، و نيز خادمه اي مانند «ام ايمن» داشت که نتوانست بعد از وفات فاطمه عليهاالسلام مدينه را ببيند، لذا به مکه رفت و به برکت دعايش خداوند او را با آب بهشت از تشنگي نجات داد و هفت سال نه تشنه شد و نه گرسنه.[33]
فاطمه عليهاالسلام، عارفه اي است که کلمات و گفتار توحيدي اش نشان مي دهد که او در مقام شهود تام جاي دارد، و حق را عن عيان مي ستايد، و کلمات گهربارش نيز تالي تلو کلمات پدر بزرگوار و شوهرش مي باشد.
فاطمه عليهاالسلام، بانوي برگزيده و عفيفه اي است که خود مي فرمود: «بهترين چيز براي زن اين است که نه او مردي را ببيند و نه مردي او را». و نيز مي فرمود: «هنگامي زن قرب به پروردگار پيدا خواهد کرد که در خانه اش پنهان شود.» و حتي وقتي شخص نابينايي وارد خانه او مي شد خود را پنهان کرده و يا مي پوشاند و مي فرمود: «اگر او مرا نمي بيند من او را مي بينم، و بويم را استشمام مي کند.»[34]
فاطمه عليهاالسلام، خطيبه اي است که با خطبه غراء و گفتار آتشينش که فهم آن عقلاي عالم را در حيرت فرو برده، حق سبحانه را با شهود تام ستوده، و دوست و دشمن را متوجه حقيقت رسالت، و مقام و منزلت و زحمات رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نموده، و توجه مي دهد که مبادا با رفتن ايشان، احکام الهي ناديده گرفته شود و وصايت «اني تارک فيکم الثقلين» فراموش گردد. سپس با پرده برداري از مشکلاتي که عده اي پيش آورده و دين و کتاب و عترت را پايمال هواهاي خود کردند، تا قيامت به عالم هشدار مي دهد.[35]
فاطمه عليهاالسلام، مظلومه اي است که بعد از وفات پدر بزرگوارش، آنچنان به او ظلم شد که دمي از گريه نياسود تا از دنيا رحلت نمود، و حاضر نشد کسي از مرگش با خبر شود، و کفن و دفن خود را به شوهرش علي عليه السلام سپرد، و بالاخره شبانه تجهيز و در تاريکي شب به خاک سپرده شد و مزارش تا قيام فرزندش قائم آل محمد – عجل الله تعالي فرجه الشريف- مخفي خواهد ماند، و غم زيارتش بر قلوب عاشقان و مشتاقانش سنگيني مي کند، و لکه ننگ و روسياهي و اعتراضي است به پهناي تاريخ بر آزار کنندگانش.[36]
فاطمه عليهاالسلام، محبوبه ي با کمال علي عليه السلام بود که در فراقش مي گريست و دنيا بعد از او، در ديدگانش ظلمت سرا شد.[37]
فاطمه عليهاالسلام، خفيه المزاري است که زيارتش زيات رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، و زيارت علي عليه السلام زيارت وي به حساب آمده است.[38]
فاطمه عليهاالسلام، منتقمه اي است که در قيامت، حق خود را از ظلم کنندگانش ستانده و از قاتلين پسرش، حسين عليه السلام دادخواهي خواهد کرد.[39]
فاطمه عليهاالسلام، شفيعه اي است که از ذريه و شيعيان و محبين خود، شفاعت خواهد کرد.[40]
و بالاخره مقام و منزلت فاطمه عليهاالسلام در بهشت آنچنان است که به وصف در نمي آيد.[41]
[1] . استاد بزرگوار علامه طباطبائي- رضوان الله عليه- در ذيل سوره شريفه کوثر، پس از ذکر اقوال زيادي درباره معناي کوثر، چنين مي نگارند: در هر صورت آيه آخر سوره (ان شانئک هو الابتر) که ظاهر کلمه «ابتر» به معناي کسي است که نسلش منقطع شده باشد، و ظاهر جمله از باب قصر قلب است- بيانگر آن است که مراد از کوثري که به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم اعطا شده، تنها و تنها کثرت ذريه آن حضرت است، و يا مراد از آن، هم خير کثير است و هم کثرت ذريه، و اگر جز اين بود، تأکيد و تقرير کلام سابق يا جمله (ان شانئک هو الابتر) بي فايده بود».
تا آن جا که مي فرمايد: و اين جمله (ان شانئک هو الابتر) اشاره دارد بر اين که فرزندان فاطمه عليهاالسلام، ذريه و نسل رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم هستند. و اين خود از پيشگويي هاي قرآن کريم است، زيرا خداوند متعال بعد از رحلت ايشان، آنچنان نسلش را زياد کرد که هيچ نسلي در کثرت بدان نمي رسد، با آن مصائبي که بر آنان نازل شد و کشتارهاي فجيعي که گروه هاي بسياري از آنان را از بين برد.» (الميزان، ج 20، ص 370).
[2] .الحجر/23: ما انسان را از گِل خشكيدهاى (همچون سفال) كه از گِل بد بوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم.
[3] . آگاه باشيد! لباسي که از بيست و نه حرف بافته شده، از ذکر مقامات و بلنداي کمالات او قاصر است.
[4] . بحار الانوار، ج 43، ص 4، روايت 3. سدير صيرفي از امام صادق از پدران بزرگوارش عليهم السلام نقل مي کند که رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:«خلق نور فاطمه عليهاالسلام قبل ان يخلق الارض والسماء.» – نور فاطمه عليهاالسلام پيش از خلقت زمين و آسمان آفريده شد.بعضي از حاضرين عرض کردند: اي پيامبر خدا، پس او از بشر نيست؟ حضرت فرمود:«فاطمه حوراء انسيه»- فاطمه، حوريه ي بشري است.
عرض کردند: اي پيامبر خدا، چگونه وي حوريه ي بشر گونه است؟ حضرت فرمود: «خلقها الله- عز و جل- من نور قبل ان يخلق آدم، اذ کانت الارواح…» – خداوند- عزوجل- پيش از آنکه آدم را بيافريند، او را از نور خود آفريد، آن هنگام که ارواح بودند…
عرض شد: اي پيامبر خدا، در آن هنگام فاطمه کجا بود؟ فرمود: «کانت في حقه تحت ساق العرش» – او در حقه اي در زير ساق عرش بود.
عرض کردند: اي پيامبر الهي، غذايش چه بود؟ فرمود:«التسبيح و التقديس و التهليل و التحميد…»- تسبيح و تقديس و لا اله الا الله و حمد و ثناي الهي…
[5] . بحار الانوار، ج 26، ص 307، روايت 71.« «اني خلقتک و خلقت عليا و فاطمه و الحسن و الحسين من شبح نور، ثم عرضت ولايتهم علي الملائکه و سائر خلقي و هم ارواح، فمن قبلها کان عندي من المقربين، و من جحدها کان عندي من الکافرين».
[6] . بحار الانوار، ج 26، ص 320، روايت 2.« ان الله تبارک و تعالي خلق الارواح قبل الاجساد بالفي عام، فجعل اعلاها و اشرفها ارواح محمد و علي و فاطمه والحسن والحسين والائمه بعدهم- صلوات الله عليهم- فعرضها علي السماوات والارض والجبال، فغشيها نورهم…».
[7] . بحار الانوار، ج 26، ص 346، روايت 19.
[8] . جنة العاصمة، ص 168، به نقل از کشف اللئالي، با ذکر سند حديث.
[9] . بحار الانوار، ج 16، ص 7، روايت 11.
[10] . بحار الانوار، ج 43، ص 4، روايت 2و3.
[11] . بحارالانوار، ج 43، ص 2، روايت 1.
[12] . بحارالانوار، ج 43، ص 2و3.
[13] . بحارالانوار، ج 24، ص 323، از روايت 36؛ و ج 43، ص 4، روايت 3.
[14] . بحارالانوار، ج 43، ص 13، روايت 9؛ و ج 43، ص 15، روايت 13، و ص 19، روايت 20.
[15] . بحارالانوار، ج 43، ص 83، روايت 6.
[16] . بحارالانوار، ج 43، ص 26، روايت 24.
[17] . بحارالانوار، ج 43، ص 2، روايت 1.
[18] . بحار الانوار، ج 43، ص 6، روايت 6.
[19] . بحارالانوار، ج 43، ص 19، روايت 2؛ ج 43، ص 54.
[20] . بحارالانوار، ج 43، ص 202، از روايت 31.
[21] . بحارالانوار، ج 43، ص 54.
[22] . بحارالانوار، ج 43، ص 29، روايت 34 به نقل از ابوذر- در صفحه 46 همان جلد، به نقل از امام باقر عليه السلام آمده است که رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به سلمان فرمود: «ان أبنتي فاطمه ملا الله قلبها و جوارحها ايمانا الي مشاشها»: (خداوند، قلب و اعضاي دخترم فاطمه را تا (مغز) استخوانش از ايمان پر کرده است).
[23] . بحارالانوار، ج 43، ص 8، روايت 11.
[24] . بحارالانوار، ج 43، ص 10.
[25] . بحارالانوار، ج 43، ص 172، روايت 12.
[26] . قدر: 1.
[27] . دخان: 3.
[28] . بحارالانوار، ج 43، ص 65، روايت 58.
[29] . بحارالانوار، ج 43، ص 58، از حديث 50- در قسمتي از حديث يونس بن ظبيان از امام صادق (عليه السلام) نيز آمده است: «لولا ان اميرالمومنين عليه السلام تزوجها، لما کان لها کفوا الي يوم القيامة علي وجه الارض، آدم فمن دونه.»: (اگر اميرالمؤمنين عليه السلام با فاطمه ازدواج نمي کرد، هرگز تا روز قيامت روي زمين، از آدم گرفته تا به آخر، همتايي براي وي يافت نمي شد.) بحارالانوار، ج 43، ص 10، روايت 1؛ ج 43، ص 92، روايت 3.
[30] . بحارالانوار، ج 43، ص 141؛ بحارالانوار، ج 43، ص 105، روايت 19.
[31] . بحارالانوار، ج 43، ص 105، روايت 19.
[32] . بحارالانوار، ج 43، ص 231، روايت 4.
[33] . بحارالانوار، ج 43، ص 86.
[34] . درباره شدت اهتمام آن بانو در حفظ عفت، موارد بسياري را در زندگي ايشان مي توان ديد، از جمله دستور ساختن تابوت و سفارش آن به «اسماء» هنگام وفات خويش است که مبادا حجم بدن ايشان (ولو بعد از نحيفي (بواسطه بيماري) هنگام تشييع ظاهر شود. و جالب اين که جنازه وي بنابر وصيت موکد به حضرت علي عليه السلام، مي بايست مخفيانه و شبانه و با حضور عده کمي از نزديکان و اصحاب، تشييع و دفن شود، اين اولين تابوتي بود که در اسلام ساخته شد، «اول نعش احدث في الاسلام نعش فاطمه.» (بحارالانوار، ج 43، ص 212، روايت 43).
[35] . بحارالانوار، چاپ قديم، ج 8، ص 106.
[36] . بحارالانوار، ج 43، ص 192، از روايت 20.
[37] . بحارالانوار، ج 43، ص 193، روايت 21.
[38] . بحارالانوار، ج 43، ص 58، از روايت 50.
[39] . بحارالانوار، ج 43، ص 225،حديث 13.
[40] . بحارلانوار، ج 43، ص 219، روايت 1.
[41] .برگرفته از مقدمۀ کتاب جلوۀ نور، مرحوم آیت الله علی سعادت پرور.