ولادت امام باقر«علیه السلام»
حضرت امام محمّدباقر عليهالسلام روز جمعه، اول ماه رجب سال پنجاه و هفت هجرى[1]در شهر مدينه چشم به جهان گشود.آن حضرت اولين فرزندى بود كه از پدر و مادری فاطمى، علوى وهاشمى متولد مىشد زيرا پدرش على بن الحسين «عليه السلام» و مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى «عليه السلام» بود و به همين جهت او را «هاشمّى من هاشميين» و «فاطمى من فاطميين» و «علوّى من علويين» مىخواندند.[2]
مادر امام
مادرحضرت،فاطمه با كنيه «ام عبدالله» دخترامام حسن مجتبى «عليه السلام» بود. وی از بانوان فاضل، با عفّت و معظّم اهل بيت «عليهم السلام» بود. امام صادق «عليه السلام» درحق او مىفرمايد:
«جدّهام صدّيقهاى بود كه درميان اولاد امام حسن مجتبى«عليه السلام» هيچ زنى به پايه او نمى رسيد.»[3].
امام باقر«علیه السلام» نقل مىكنند:
«روزى مادرم كنار ديوارى نشسته بود كه ناگاه ديوار شكاف برداشت و صداى ريزش و از جاكنده شدن سختى شنيديم. مادرم با اشاره دست گفت: نه، قسم به حق پيامبر كه خدا به تو اجازه فرو ريختن نداده است. پس ديوار درهوا معلق ماند تا مادرم از آنجا گذشت و پدرمصددينار از جانب او صدقه داد».[4]
كنيه والقاب امام
امام پنجم، نامش محمد و كنيه اش ابوجعفر[5] و به چند لقب معروف بود كه مشهورترين آنها لقب «باقر» و «باقرالعلوم» مىباشد پيامبر اسلام«صلى الله عليه وآله» آن بزرگوار را بدين لقب خواند يا به تعبير دقيقتر خداوند او را در تورات با اين لقب معرفى فرمود[6]. او را بدين لقب خواندند چون علم را شكافت و در گستره پهناور آن وارد شد.[7]ديگر القاب امام باقر (علیه السلام) عبارت بوداز: امين، شاكر، هادى، صابر و شاهد.[8]
سلام پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» به امام باقر«علیه السلام»
از ويژگيهاى امام باقر«عليه السلام»، اين بود كه رسول خدا «صلى الله عليه وآله»توسط جابربن عبدالله انصارى به آن حضرت سلام رساند. امام صادق« عليه السلام» مىفرمايد:
«انَّ لِأَبى مَناقِبَ ماهِىَ لِابائى انَّ رَسُولَ اللَّهِ قالَ لِجابِرٍ انَّكَ تُدْرِكُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىّ فَاقْرَأْهُ مِنِّى السَّلامُ»[9]پدرم مناقبى دارد كه براى اجدادم، آن مناقب نبوده است، (ازجمله اين كه) رسول خدا صلى الله عليه وآله به جابر فرمود: همانا تو محمدبن على را درك مىكنى، پس سلام مرا به او برسان.
ابن عساکر در تاریخ خوداز ابي الزبير نقل کرده که گفت:
ما نزد جابر بن عبداللَّه بوديم، زماني که چشمش کور و سنش بالا رفته بود. علي بن الحسين همراه با فرزندش محمّد«علیهما السلام» در حالي که کودکي بود وارد شد و بر جابر سلام کرد، و به فرزندش محمّد فرمود: برو نزد عمويت و بر او سلام کرده و سر او را ببوس. آن فرزند چنين کرد. جابر گفت: اين چه کسي بود؟ حضرت علي بن الحسين«علیه السلام» فرمود: محمّد فرزندم. جابر او را در بغل گرفت و گريست و گفت: اي محمّد! همانا رسول خدا«صلی الله علیه وآله» تو را سلام ميرساند.
حضرت به جابر فرمود: خداوند تو را اصلاح کند، جريان چه بوده است؟ جابر گفت: نزد رسول خدا«صلي الله عليه وآله وسلم » بودم که حسين بن علي«علیه السلام» بر او وارد شد، پيامبر«صلي الله عليه وآله وسلم »او را در بغل گرفته و بوسيد و در کنار خود جاي داد،آنگاه فرمود:
« يولد لابني هذا ابن يقال له علي بن الحسين وهو سيد العابدين إذا كان يوم القيامة ينادي مناد ليقم سيد العابدين فيقوم علي بن الحسين ويولد لعلي بن الحسين ابن يقال له محمد إذا رأيته يا جابر فاقرئه مني السلام يا جابر اعلم أن المهدي من ولده واعلم يا جابر أن بقاءك بعده قليل »؛[10]
«براي اين فرزندم فرزندي خواهد آمد که او را علي نامند. هر گاه روز قيامت فرا رسد، منادي از روي عرش صدا خواهد داد: سيد عابدين بايستد. در آن هنگام او ميايستد. و براي او فرزندي خواهد بود به نام محمّد، هر گاه او را ديدي اي جابر سلام مرا به او برسان. و بدان که مهدی از فرزندان اوست و زندگي تو بعد از او کم است.»
ابوالزبير ميگويد: بعد از اين واقعه جابر بيش از چند روزي زنده نماند تا اينکه از دنيا رحلت نمود.[11]
عبادت امام باقر«علیه السلام»
1 – ذهبي ميگويد:« وكان (عليه السلام) كثير الصلاة فكان يصلي في اليوم والليلة مئة وخمسين ركعة»[12].«آن حضرت شبانه روز «150» رکعت نماز به جا ميآورد».
2 – ابن صباغ مالکي از يکي از اهل علم و خير نقل ميکند که گفت: من بين مکه و مدينه بودم که ناگهان شبحي را در بيابان مشاهده کردم که گاهي ظاهر و در وقتي غايب ميشد، تا اينکه به من نزديک شد، دقت کردم ديدم نوجواني هفت يا هشت ساله است. بر من سلام نمود و من نيز جواب سلام او را دادم. گفتم: از کجا ميآيي اي نوجوان؟! فرمود: از جانب خداوند. عرض کردم: به کجا ميروي؟ فرمود: به سوي خداوند. عرض کردم: زاد و توشه تو چيست؟ فرمود: تقوي. عرض کردم: تو کيستي؟ فرمود: مردي از عرب. عرض کردم: از کدامين عرب؟ فرمود: از قريش. عرض کردم: توضيح بده که پسر چه کسي هستي؟ خداوند تو را عافيت دهد. فرمود: من مردي هاشمي هستم. گفتم: براي من معيّن کن. فرمود: من مردي علوي هستم. آنگاه بعد از قرائت اشعاري فرمود: «من ابوجعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن علي بن ابي طالبم». سپس نگاه کردم و کسي را نديدم، و ندانستم که به زمين فرو رفت و يا به آسمان پر کشيد[13].
3 – افلح از مواليان امام باقر«عليه السلام» ميگويد: با محمّد بن علي به حجّ ميرفتيم. چون حضرت وارد مسجدالحرام شد، به خانه خدا نظر کرد و با صداي بلند گريست. به او عرض کردم: پدر و مادرم به فدايت! مردم شما را نظاره ميکنند، اگر کمي آهستهتر گريه کنيد بهتراست. حضرت فرمود: واي بر تو اي افلح! چرا گريه نکنم، شايد خداوند از اين گريه بر من نظر رحمت نمايد تا بتوانم به توسط آن فرداي قيامت به فوز نايل شوم. آنگاه دور خانه خدا طواف کرد و آمد و در کنار مقام، رکوع به جاي آورد. و سر از سجود خود برداشت، ناگهان مشاهده کردم که محلّ سجده اش از اشکان چشمش مرطوب است[14].
4-ابن عساکر از مدائني نقل کرده که گفت: در حالي که محمّد بن علي بن الحسين در آستانه کعبه ايستاده بود، شخصي اعرابي بر او وارد شد و به حضرت عرض کرد: آيا هنگامي که خدا را عبادت ميکني او رامشاهده نمودهاي؟ حضرت و کساني که دور او بودند، سرها را به زير افکندند. آنگاه حضرت سر خود را بلند کرده و به او فرمود: من خدايي را که نبينم عبادت نخواهم کرد. او عرض کرد: چگونه او را ديدهاي؟ حضرت فرمود: «ديدهها با مشاهده چشمان او را نديده است، بلکه قلبها به حقايق ايمان او را ديده است. خداوند به حواس درک نميشود، و به مردم قياس نميگردد. به نشانهها معروف و به علامات توصيف شده است. در قضاوتش ظلم نميکند. از اشياء جدا و اشياء نيز از او جدا است. هيچ چيز همانند او نيست. اين است آن خدايي که به جز او خدايي نيست.
اعرابي گفت: خداوند داناتر است که کجا رسالتش را قرار دهد[15].
جود امام باقر«عليه السلام».
با اينكه تعداد عائله امام زياد و ثروتش از بقيه افراد خاندان كمتر بود، ولى درميدان جود و بخشش و دستگيرى از فقرا و نيازمندان نيز بر همگان پيشى گرفته بود.
امام صادق (علیه السلام) مىفرمايد:
«ثروت پدرم ازتمام خاندانش كمتر و مخارجش از همه افزونتر بود؛ با اين وجود در هر روز جمعه يك دينار صدقه مىداد».[16]
اسود بن کثير ميگويد: نزد محمّد بن علي (امام باقر) از فقر و جفاي برادران شکايت نمودم. حضرت فرمود: بد برادري است کسي که تو را در حال بي نيازي رعايت نموده و در حال فقر تو را رها مينمايد. آنگاه به غلام خود دستور داد تا کيسهاي که در آن هفتصد درهم بود آورد و به او فرمود: اين را خرج کن و هر گاه تمام کردي مرا خبر ده….[17] .
ابوالفرج اصفهاني از ابوبکر حضرمي نقل ميکند که گفت: براي کميت از (امام) ابي جعفر محمّد بن علي«عليهما السلام» در ايام تشريق در سرزمين منا اجازه گرفتم تا بر حضرت وارد شود. کميت عرض کرد: فدايت شوم، من در حق شما شعري سرودهام که دوست دارم براي شما بخوانم. حضرت فرمود: اي کميت! در اين «ايام معلومات» ذکر خدا کن. کميت بار ديگر خواسته خود را تکرار کرد. حضرت بر او رقّت نمود و فرمود: اشعارت را بياور. کميت قصيده خود را قرائت کرد تا به اينجا رسيد:
يصيب به الرامون عن قوس غيرهم فيا آخراً أسدي له الغيّ أوّل
حضرت دستان خود را به طرف آسمان بلند کرد و عرضه داشت: بار خدايا! کميت را مورد مغفرت خود قرارده.
صاعد، غلام کميت ميگويد: روزي بر ابي جعفر محمّد بن علي وارد شديم، حضرت به ما هزار دينار و يک لباس داد. کميت به حضرت عرض کرد: به خدا سوگند! من به جهت دنيا شما را دوست نداشتهام، و اگر دنيا را ميخواستم نزد کساني ميرفتم که مال در دستان آنان است. و ليکن شما را به جهت آخرت دوست دارم. ولي لباسي را که به اجسام شما اصابت کرده به جهت تبرّک قبول ميکنم، ولي مال را نميپذيرم. لذا مال را ردّ کرده و لباس را پذيرفت[18].
شهادت امام باقر«علیه السلام»
امام باقر«عليه السلام»درهفتم ذى حجه سال صد و چهارده هجرى در حالىكه 57 سال[19] تمام از عمر شريفش گذشته بود به شهادت رسيد.
ازامام باقر«عليه السلام»روايت شده كه فرمود: على«عليه السلام »در سن پنجاه و هشت سالگى به شهادت رسيد و على بن الحسين عليه السلام نيز درهمين سن رحلت كرد و من امروز وارد پنجاه و هشت سالگى شدهام.[20]
امام با اين كلام از وفات قريب الوقوع خود خبر داد. آن بزرگوار به دستور هشام بن عبدالملك اموى و به دست ابراهيم بن وليد مسموم شد.[21]
جوهرى در مثير الاحزان مىنويسد: هشام بعد از وقايعى كه در پى سفر امام باقر به شام اتفاق افتاد و او را خشمگين كرد، به عامل مدينه نوشت كه به حيله، در غذا يا نوشيدنى امام سم بريزد.[22]
وصاياى امام باقر «علیه السلام»
امام در روزهاى آخر عمر و همچنين در مواقع مناسب در طول حيات خويش وصاياى گرانقدرى داشتند از جمله:
الف- وصيت به شيعيان:
جابر جعفى گويد كه با جماعتى، بعد از اداى مناسك حج خدمت امام باقر«عليه السلام» رسيديم. در آن هنگام از امام خواستيم كه به ما وصيت و سفارشى بفرمايند. حضرت فرمود:
«بايد قدرتمند شما به ضعيفتان يارى دهد و ثروتمندتان بر فقيرتان توجه كند و هر كس همانطور كه خيرخواه خويش است خيرخواه برادر دينىاش باشد و اسرار ما را كتمان كنيد و بپوشانيد و مردم را بر گردنهاى ما سوار نكنيد، به اوامر و دستورات ما توجه كنيد، اگر موافققرآن بود به آن عمل كنيد و اگر موافق نبود ردّ كنيد و اگر بر شما مشتبه بود، توقف كنيد و به ما برگردانيد تا با علمى كه براى ما بسط داده شده براى شما شرح دهيم. اگر كسى مطابق سفارشهاى ما باشد و از آن تجاوز نكند و قبل از خروج قائم ما از دنيا برود، شهيد از دنيا رفته و اگر قائم ما را درك كند و در ركاب او كشته شود، اجر دو شهيد خواهد داشت و اگر كسى در ركاب او دشمنى از دشمنان ما را بكشد اجر بيست شهيد را خواهد داشت»[23].
ب- وصيتى ديگر به شيعيان:
اى شيعيان آل محمد، تقواى خدا داشته باشيد و مانند تكيهگاه وسط باشيد تا غلو كننده به سوى شما باز گردد و عقب مانده به شما ملحق شود. غالى كسى است كه در مورد ما مطالبى گويد كه ما خود نمىگوييم و تالى كسى است كه دنبال خير است و بر خير او افزوده مىشود.
به خدا قسم بين ما و خدا قرابت و خويشاوندى وجود ندارد و ما هيچ تسلّط و حجتى بر خدا نداريم و جز با طاعت به او تقربى نداريم. هر كدام از شما مطيع خدا و عمل كننده به طاعت خدا باشد، ولايت ما برايش سودمند خواهد بود و هر كسى نافرمانى خدا كند و به گناهان دست بيالايد، ولايت ما به او نفعى نخواهد رساند بعد سه بار فرمود: واى بر شما، مغرور نشويد! [24]
ج- وصيت در مورد اصحاب و شاگردان:
امام باقر«عليهالسلام» در مدّت حيات خويش، براى اينكه اصحابش فراغت كافى براى تعليم و تعلّم داشته باشند، تأمين هزينه زندگى آنان را خود به عهده گرفت و هنگام وفات نيز به فرزندش امام صادق«عليه السلام» در مورد تأمين حوائج شاگردانش توصيه كرد [25] وفرمود:«يا جَعْفَرُ اوُصيكَ بِاصْحابى خَيْراً»[26] ،اى جعفر، تو را به خير و نيكى نسبت به اصحابم سفارش مىكنم.
و امام صادق«عليهالسلام» نيز به پدر اطمينان داد كه رعايت حال آنان را بنمايد و هرگز نگذارد به احدى محتاج باشند.[27]
د- وصيت در مورد كفن و دفن:
وقتى امام در آستانه وفات قرار گرفت، به فرزندشان دستور دادند كه چند نفر از بزرگان قريش را جهت شهود وصيت احضار كند بعد فرمود: بنويس:
«اين وصيتى است كه يعقوب پيامبر به فرزندانش كرد: «فرزندانم، خداوند دين توحيد را براى شما برگزيده پس جز مسلمان نميريد.» و وصيت كرد محمد بن على پسرش جعفر بن محمد را و به او دستور داد كه وى را در بُردى[28] كه با آن نماز جمعه مىخواند، كفن كند و عمامهاش را بر سرش بپيچد و قبرش را مربع وار گرداند و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كند و بندهاى كفنش را هنگام دفن باز كند».
بعد امام شهود را مرخص كرد و به امام صادق فرمود: به اين علت آنان را به عنوان شاهد احضار كردم كه نخواستم تو مغلوب باشى و بگويند به تو وصيت نكردهام (در مورد امامت يا در مورد كيفيت دفن) و اين براى تو حجت باشد.[29]
ه- وصيت در مورد عزادارى در منى:
امام باقر«عليهالسلام» به فرزندش امام صادق«عليهالسلام» وصيت كرد كه مقدارى از اموالش را وقف برپايى مراسم عزادارى براى وى كند و به مدت ده سال (در مراسم حج) نوحه گران براى وى در منى نوحه گرى و عزادارى نمايند.[30]
[1] . بحارالانوار، ج 46، ص 213 به نقل از اعلام الورى، ص 259 و مصباح المتهجد، ص 557 وارشاد ص 279. البته بعضىولادت او را در سوم صفر سال پنجاه و هفت دانسته اند( بحارالانوار به نقل از روضة الواعظين، ص 248 و مصباح كفعمى، ص 521 و دروس شهيد، ص 154 و كشف الغمه، ج 2، ص 329).
[2] . بحارالانوار، ج 46، ص 215 واعلام الورى، ص 259 واعيان الشيعه، ج 8، ص 390.
[3] . كافى، ج 1، ص 469« كانت صدّيقةً لم تدرك فى آل الحسن( علیه السلام) امراةٌ مثلُها»
[4] .همان.
[5] . امام محمدباقر«عليه السلام»به خاطر فرزندش امام صادق( جعفربن محمد) بدين كنيه خوانده شد و بعدها امام جواد نيز بههمين كنيه خوانده شد.
[6]. بحارالانوار، ج 46، ص 223 و 225 واصول كافى، ج 1، ص 390.
[7] . حياة الامام الباقر، باقر شريف القرشى، ج 1، ص 22.
[8] . حياة الامام الباقر، ج 1، ص 22.
[9] . تنقيح المقال، ج 1، ص 199.
[10] . قال ابن عساكر ج54ص276،چاپخانه : دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع – بيروت – لبنان: … أنبأنا أبو عبد الله الحسين بن نصر بن خميس الموصلي أنبأنا أبو بكر محمد بن المظفر السامي أنبأنا أبو محمد الحسن بن محمد الخلال ثنا أبو حفص عمر بن أحمد بن عثمان حدثنا عبد الباقي بن قانع حدثنا محمد بن زكريا الغلابي ثنا شعيب بن واقد ثنا سعيد بن محمد الجهني عن أبي الزبير قال كنا عند جابر بن عبد الله فدخل عليه علي بن الحسين ومعه ابنه فقال جابر من هذا يا بن رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) قال ابني محمد فضمه جابر إليه وبكى ثم قال اقترب أجلي يا محمد رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يقرئك السلام فسئل وما ذاك قال سمعت رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يقول للحسين بن علي إنه يولد لابني هذا ابن يقال له علي بن الحسين وهو سيد العابدين إذا كان يوم القيامة ينادي مناد ليقم سيد العابدين فيقوم علي بن الحسين ويولد لعلي بن الحسين ابن يقال له محمد إذا رأيته يا جابر فاقرئه مني السلام يا جابر اعلم أن المهدي من ولده واعلم يا جابر أن بقاءك بعده قليل ».
[11] .همان،« فما لبث جابر بعد ذلك اليوم إلا بضعة عشر يوما حتى توفي».
[12] . تذكرة الحفاظ،محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله،ج1ص125 ،«أبو جعفر الباقر محمد بن علي بن الحسين الإمام الثبت الهاشمي العلوي المدني أحد الأعلام روى عن أبيه وجابر بن عبد الله وأبي سعيد وابن عمر وعبد الله بن جعفر وعدة وأرسل عن عائشة وأم سلمة وابن عباس حدث عنه ابنه جعفر بن محمد وعمرو بن دينار والأعمش والأوزاعي وابن جريج وقرة بن خالد وخلق مولده سنة ست وخمسين وروايته في سنن النسائي عن جده لأمه الحسن وكذا في روايته عن عائشة وكان سيد بني هاشم في زمانه اشتهر بالباقر من قولهم بقر العلم يعني شقه فعلم أصله وخفيه وقيل أنه كان يصلي في اليوم والليلة مائة وخمسين ركعة وعده النسائي وغيره في فقهاء التابعين بالمدينة قال أبو نعيم وجماعة مات سنة أربع عشرة ومائة وقيل سنة سبع عشرة».
[13] . الفصول المهمة ،ابن صباغ مالکی،ص220.
[14] . صفوة الصفوة،ج2،ص54.ترجمه امام باقرعليه السلام از تاريخ ابن عساکر، ج54،ص270.« أخبرنا أبو القاسم علي بن إبراهيم الخطيب أنبأنا أبو الحسن رشأ بن نظيف أنبأنا أبو محمد الحسن بن إسماعيل أنبأنا أحمد بن مروان ثنا محمد بن عبد العزيز ثنا عبيد بن إسحاق ثنا العلاء بن ميمون عن أفلح مولى محمد بن علي قال خرجت مع محمد بن علي حاجا فلما دخل المسجد الحرام نظر إلى البيت فبكى حتى علا صوته فبكى الناس لبكائه فقيل له لو رفقت بنفسك قليلا فقال لهم أبكي لعل الله ينظر إلى منه برحمة فأفوز بها غدا قال ثم طاف بالبيت حتى جاء فركع عند المقام فرفع رأسه من سجوده فإذا موضع سجوده مبتلا كله من دموعه».
[15] . تاريخ مدينة دمشق،ج54،ص282،«أخبرنا أبو القاسم الحسيني أنبأنا رشأ المقرئ أنبأنا الحسن بن إسماعيل أنبانا أحمد بن مروان ثنا محمد بن موسى بن حماد ثنا محمد بن الحارث عن المدائني قال بينما محمد بن علي بن الحسين في فناء الكعبة فإذا أعرابي فقال له هل رايت الله حيث عبدته فأطرق وأطرق من كان حوله ثم رفع رأسه إليه فقال ما كنت لأعبد شيئا لم أره فقال وكيف رأيته قال لم تره الأبصار بمشاهدة العيان ولكن رأته القلوب بحقائق الإيمان لا يدرك بالحواس ولا يقاس بالناس معروف بالآيات منعوت بالعلامات لا يجوز في قضيته بأن من الأشياء وبانت الأشياء منه { ليس كمثله شيء } ذلك الله لا إله إلا هو فقال الأعرابي الله أعلم حيث يجعل رسالاته».
[16] . اعيان الشيعه، ج 1، ص 653.
[17] . صفوةالصفوة،ابن جوزی،ج2ص65،چاپ،دارالفکر،«عن الأسود بن كثير قال شكوت إلى محمد بن علي الحاجة وجفاء الأخوان فقال بئس الأخ أخ يرعاك غنيا ويقطعك فقيرا ثم أمر غلامه فأخرج كيسا فيه سبع مائة درهم فقال استنفق هذه فإذا نفدت فأعلمني».
[18] .الاغانی،ج15،ص126.
[19]. مشهور بين علما اين است كه سال شهادت امام باقر عليه السلام سال 114 هجرى بوده است.( ر. ك بحارالانوار، ج 46، ص 212- 217 و مناقب، ج 4، ص 210 و روضة الواعظين، ص 248 و كافى، ج 1، ص 469، مصباح كفعمى، ص 521.) روز وفات آن حضرت را نيز بيشتر علما هفتم ذى حجه و بعضى نيز در ربيع الاوّل آن سال نوشته اند. در بعضى نقلهاى ديگر نيز سال وفات، سالهاى 113، 116، 117، 118 ذكر شده است. عمر امام باقر نيز بنابر قول مشهور پنجاه و هفت سال تمام بوده است.( ر. ك به منابع فوق و حياة الامام محمد الباقر، ج 2، ص 292 و 293.
[20] . بحار الانوار، ج 46، ص 218.
[21] . بحار الانوار، ج 46، ص 271. فصول المهمه، ص 197، نور الابصار، ص 131، الائمة الاثنى عشر، ابن طولون، ص 281.
[22]. مثيرالاحزان، ص 244، و بحارالانوار، ج 46، ص 313.
[23] . الامام محمد الباقر، دخيّل، ص 45- 46 به نقل از بحار الانوار، ج 17، ص 166.
[24] . كافى، ج 2، ص 75.
[25] . حياةالامام محمدالباقر، ج 1، ص 10.
[26]. همان مدرك، ج 2، ص 389.
[27]. همان مدرك، ج 2، ص 389.
[28]. « بُرد» لباس پشمينى بوده كه بر خود مى پيچيده اند( مثل عباى كنونى) المنجد، ص 33.
[29]. حياةالامام باقر، ج 2، ص 390، و اصول كافى، ج 1، ص 307( اوْصى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِىٍ الى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ امَرَهُ انْ يُكَفِنَّهُ فِى بُرْدِهِ الَّذى يُصَلى فيهِ الْجُمْعَةَ وَ انْ يُعَمِّمَهُ بِعَمامَتِهِ وَ انْ يُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ يَرْفَعَهُ ارْبَعَ اصابِعَ وَ انْ يَحُلَّ عَنْهُ اطْمارَهُ عِنْدَ دَفْنِهِ).
[30] . بحارالانوار، ج 46، ص 220، و الكافى، ج 5، ص 117.