امام رضا (علیه السلام) در سال 148 هجرى در مدينه تولد یافتند، مادر آن حضرت “اُمّ الْبَنين” نام داشت كه اُمّ ولد بود. امام رضا علیه السلام در فضايل سرآمد همه برادران و افراد خانواده اش بود و در علم و پرهيزكارى بر ديگران برترى داشت و همگان آن حضرت را به تفوّق بر ديگران در جهت علم و فضايل معنوى مى شناسند
جایگاه امامت در کلام امام رضا(علیه السلام)
در حديثي امام رضا(علیه السلام) به عبدالعزيز بن مسلم ميفرمايد: «مگر مردم مقام و منزلت امامت را در ميان امت ميدانند تا جایز باشد که امام به اختيار و انتخاب آنها انتخاب شود؟ همانا امامت، قدرش والاتر، و شأنش بزرگتر، و منزلتش عاليتر، و مکانش رفيعتر، و عمقش ژرفتر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند، يا با آراي خود آن را دريابند، و يا به انتخاب خويش امامي را منصوب کنند.
همانا امامت، مقامي است که خداي – عزّ وجلّ – بعد از رتبه نبوّت و خلّت، در مرتبه سوم به ابراهيم اختصاص داد و به آن فضيلت مشرّفش ساخت، و نامش را بلند و استوار کرد و فرمود: «همانا من تو را امام مردم قراردادم.[1]» ابراهيم خليل (علیه السلام) از نهايت شادي به خداوند عرض کرد: «از فرزندان من هم؟» فرمود: «پيمان و فرمان من به ستمگران نميرسد.»
پس کيست که بتواند امام را بشناسد و يا بتواند امام را انتخاب کند؟
هيهات! هيهات! در اينجا خردها گم گشته، خويشتن داري ها بيراهه رفته، عقل ها سرگردان، ديده ها بي نور، بزرگان در اینجا کوچکند، حکيمان متحيّر، و بردباران كوته نظر و هوشمندان گيج و نادان و شعراء لال و گنگ و ادباء درمانده و سخندانان بى زبان، شرح يك مقامش نتوانند و وصف يكى از فضائلش ندانند. و آنان همگي به عجز و ناتواني خود معترفند. چگونه ميتوان تمام اوصاف و حقيقت امام را بيان کرد، يا مطلبي از امر او را فهميد، و جايگزيني که کار او را انجام دهد پيداکرد؟!
ممکن نيست، چگونه و از کجا؟ او در مقام خود اخترى است كه بر افروزد و از دسترس دستيازان و وصف واصفان فراتر است، انتخاب بشر كجا به اين پايه رسد، عقل كجا و مقام امام كجا؟ كجا چنين شخصيتى يافت شود گمان برند كه در غير خاندان رسول (ص) امامى يافت شود؟ خودشان تكذيب خود كنند، بيهوده آرزو برند و به گردنه بلند لغزانندهاى گام نهند كه آنها را به نشيب پرتاب كند، خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراهكننده خود پيشوائى پردازند، جز دورى از مقصود حق بهره نبرند …».[2]
دلايل امامت حضرت رضا (علیه السلام)
امام رضا (علیه السلام) در 35 سالگى به مقام امامت رسيد و بيست سال داراى مقام امامت بود.در اثبات امامت آن امام دلایلی وجود دارد که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
تصريح و اشارات امام كاظم (علیه السلام)بر امامت حضرت رضا (علیه السلام)
1. داوود رِقّى مى گويد: « قُلْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ قَدْ كَبِرَ سِنِّي فَخُذْ بِيَدِي وَ أَنْقِذْنِي مِنَ النَّارِ مَنْ صَاحِبُنَا بَعْدَكَ قَالَ فَأَشَارَ إِلَى ابْنِهِ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيٍّ الرِّضَا فَقَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ی»[3]؛ به اباابراهيم (امام كاظم (علیه السلام)) عرض كردم : فدايت شوم ! سنّ و سالم زياد شده و پير شده ام ، دستم را بگير و از آتش دوزخ نجاتم بده ، بعد از تو صاحب اختيار ما (امام ما) كيست ؟ آن حضرت اشاره به پسرش امام رضا (علیه السلام) كرد و فرمود: هذا صاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِى ؛ امام شما بعد از من اين پسرم مى باشد .
2. محمّد بن اسحاق مى گويد:« قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) أَ لَا تَدُلُّنِي عَلَى مَنْ آخُذُ عَنْهُ دِينِي فَقَالَ هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَلَا قَالَ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[4] وَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِه»[5]؛به ابوالحسن اوّل (امام كاظم (علیه السلام)) عرض كردم : آيا مرا به كسى كه دينم را از او بگيرم ، راهنمايى نمى كنى ؟ در پاسخ فرمود: اين پسرم على (علیه السلام)است روزى پدرم (امام صادق (علیه السلام)) دستم را گرفت و كنار قبر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) برد و به من فرمود: ای پسرم ! خداوند متعال مى فرمايد:( اِنّى جاعِلٌ فِى الاَْرْضِ خَلِيفَة)؛ من در روى زمين جانشين و حاكمى قرار خواهم داد خداوند وقتى سخنى مى گويد و وعده اى مى دهد، به آن وفا مى كند.[ پس طبق سنّت الهى، بايد هیچگاه زمين خالی از خليفه خدا نباشد كه او همان امام بر مردم است].
3.نعيم قابوسى مى گويد:« ابْنِي عَلِيٌّ أَكْبَرُ وُلْدِي وَ آثَرُهُمْ عِنْدِي وَ أَحَبُّهُمْ إِلَيَّ وَ هُوَ يَنْظُرُ مَعِي فِي الْجَفْرِ وَ لَمْ يَنْظُرْ فِيهِ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِي»[6]؛ امام كاظم (علیه السلام) فرمود: پسرم على ، بزرگترين فرزند و برگزيده ترين فرزندانم و محبوبترين آنان نزد من است، و او به جفر[7] مى نگرد و هيچ كس جز پيامبر يا وصىّ پيامبر به جفر نمى نگرد.
نه تنها علمای شیعه بلکه علمای اهل سنت نیز نص بر امامت امام رضا (علیه السلام) را در کتابهایشان آورده اند؛ ابن صباغ مالکي از مخزومي نقل مي كند که امام موسی کاظم (علیه السلام) ما را جمع کرد، آنگاه فرمود: آيا ميدانيد برای چه شما را جمع کردهام؟ گفتيم: خير.[8] حضرت فرمود: «اشهدوا انّ ابني هذا – واشار إلي علي بن موسي الرضا – هو وصيّي والقائم بامري وخليفتي من بعدي…»؛[9] «شهادت دهيد که اين فرزندم – اشاره کرد به علي بن موسي الرضا (علیه السلام) همان وصيّ من و قائم به امر من و خليفه بعد از من است….»
امام رضا (علیه السلام)در کلام علمای اهل سنت
1. ابوبکر محمّد بن مؤمّل ميگويد: سمعت أبا بكر محمد بن المؤمل بن الحسن بن عيسى يقول خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة وعديله أبي علي الثقفي مع جماعة من مشائخنا وهم إذ ذاك متوافرون إلى زيارة قبر علي بن موسى الرضي بطوس قال فرأيت من تعظيمه يعني بن خزيمة لتلك البقعة وتواضعه لها وتضرعه عندها ما تحيرنا[10]؛ «با امام اهل حديث، ابوبکر بن خزيمه و عدیله ابی علي ثقفي و جماعتي از مشايخ برای زيارت علي بن موسي الرضا (علیه السلام) به طوس حرکت نموديم. ابن خزيمه را مشاهده کردم که طوري آن بقعه را تعظيم کرد و در برابر آن تواضع و تضرّع نمود که ما متحيّر شديم».
2. ابن حجر هيتمي می گوید: «وکان اولاد[ موسي بن جعفر] حين وفاته سبعة وثلاثين ذکراً وانثي، منهم عليّ الرضی وهو أنبههم ذکراً واجلّهم قدراً»[11]؛ «اولاد موسي بن جعفر زمان وفاتش 37 دختر و پسر بود؛ از آن جمله عليّ الرضا است که از همه جليل القدرتر بود».
3. ابن حجر عسقلاني: «کان الرضا من اهل العلم والفضل مع شرف النسب»[12]؛ «رضا (علیه السلام) از اهل علم و فضل همراه با شرف نسب بود».
4. ذهبي: «الامام السيد ابوالحسن علی الرضی بن موسی الکاظم… وکان من اهل العلم والدين والسؤدد بمکان»[13]؛ «امام، ابوالحسن علي الرضا فرزند موسی کاظم[ علیهما السلام]… از اهل علم و دين و داراي مرتبه اي عالي بود».
و نیز مينويسد: «وقد کان علي الرضا کبير الشأن، اهلاً للخلافة»[14]؛ «علي الرضا مردي داراي شأن بزرگ و اهليت براي خلافت داشت».
5 – احمد بن حنبل در حدیثی که با چنین سندی آمده است:«فقال حدثني أبي موسى الكاظم عن أبيه جعفر الصادق عن أبيه محمد الباقر عن أبيه زين العابدين عن أبيه الحسين عن أبيه علي بن أبي طالب رضي الله عنهم قال حدثني حبيبي وقرة عيني رسول الله»؛ «علي الرضا از پدرش موسي کاظم، از پدرش جعفر صادق، از پدرش محمّد باقر، از پدرش زين العابدين، از پدرش حسين بن علي، از پدرش علي بن ابي طالب از رسول اکرم» حاشيه زده و می گوید: «لو قرأت هذا الاسناد علي مجنون لبريء من جنّته»؛ «اگر اين سند بر مجنوني خوانده شود از جنونش بهبودي مي يابد».[15]
6 – ابن حبّان در کتابش «الثقات» مينويسد:« مات على بن موسى الرضا بطوس من شربة. سقاه إياها المأمون فمات من ساعته وذلك في يوم السبت آخر يوم سنة ثلاث ومائتين وقبره بسناباذ خارج النوقان مشهور يزار بجنب قبر الرشيد قد زرته مرارا كثيرة وما حلت بي شدة في وقت مقامى بطوس فزرت قبر على بن موسى الرضا صلوات الله على جده وعليه ودعوت الله إزالتها عنى إلا أستجيب لي وزالت عنى تلك الشدة وهذا شيء جربته مرارا فوجدته كذلك أماتنا الله على محبة المصطفى وأهل بيته صلى الله عليه و سلم الله عليه وعليهم أجمعين»[16]؛ «علي بن موسي الرضا در طوس به خاطر شربتي که مأمون به او داد همان ساعت به شهادت رسيد… قبرش در سناباد بيرون نوقان مشهور است، مردم به زيارت قبر او در کنار قبر رشيد ميآيند. من او را بسيار زيارت کردهام. هنگامي که طوس بودم هيچ گرفتاري بر من عارض نميشد جز آنکه به زيارت قبر علي بن موسي الرضا – صلوات اللَّه علي جدّه و عليه – ميرفتم و از خداوند متعال ميخواستم که آن گرفتاري را از من دور کند، خداوند نيز دعايم را مستجاب کرده و آن گرفتاريها را از من برطرف ميساخت. و اين مطلبي است که به طور مکرّر آن را تجربه نمودهام و در هر بار گرفتاريام برطرف می شد. خداوند ما را بر محبّت مصطفي و اهل بيتش – صلي اللَّه عليه و عليهم أجمعين – بميراند».
7 – ابن ابي الحديد معتزلي ميگويد: « علي بن موسي …کان اعلم الناس واسخي الناس واکرم الناس اخلاقاً»؛ « علی بن موسی(علیه السلام) عالمترين و سخيترين و کريمترين مردم در اخلاق بود»[17].
[1] بقره:124.
[2] کلینی، الکافی، تهران، اسلامیه، 1362ش، چاپ دوم، ج1، ص198-203
[3] شیخ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، اسلامیه، 1390ق، چاپ سوم، ص315.
[4] بقره:30.
[5] شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق، چاپ اول، ج2، ص249.
[6] پیشین، ص252.
[7] در روايتى از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه فرمود: جفر سرخ و سفيد نزد ماست؛ جفر سرخ ظرفى است كه اسلحه رسول خدا در آن است و هنگام ظهور قائم (علیه السلام) بيرون می آيد، و جفر سفيد ظرفى است كه تورات و انجيل و زبور و ساير كتابهاى آسمانى قبل از اسلام در ميان آن است ؛ ر.ک: ارشاد مفيد، ج 2، ص 180.
[8] عن المخزومي قال : بعث إلينا موسى أبو الحسن الكاظم عليه السلام فجمعنا ثمّ قال : أتدرون لم جمعتكم؟ فقلنا : لا، قال: اشهدوا أنّ ابني هذا – وأشار إلى عليّ بن موسى الرضا – هو وصيّي والقائم
[9] ابن صباغ، الفصول المهمه، ج1، ص969.
[10] ابن حجر العسقلاني الشافعي، تهذیب التهذیب، بيروت، دار الفكر، چاپ اول، 1404 – 1984،ج7، ص339
[11] إبن حجر الهيتمي، الصواعق المحرقه، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997، ج2،ص593.
[12] تهذيب التهذيب،ج7، ص339
[13] ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج9 ص387و388.
[14] همان، ج9، ص392.
[15]صواعق المحرقه،ج2، ص595
[16]ابن حبان، الثقات، دار الفكر،چاپ اول، 1395،ج8،ص456
[17] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1418هـ ، ج1، ص4412