جستجو
Close this search box.

گوشه ای از آثار علمای حنفی درباره ی امام حسين علیه السلام

آثار علماي اهل سنت، طي چهارده قرن، درباره ‏ي اهل بيت عليهم ‏السلام خارج از حد شمار است. بسياري از اين آثار درباره‏ ي فضائل و مناقب اهل بيت، به ويژه اميرمؤمنان و برخي نيز آثاري تاريخي پيرامون زندگي آن بزرگواران است. در اينجا شماري از آثار علماي حنفي را درباره‏ ي امام حسين عليه‏ السلام براي نمونه معرفي مي‏کنيم:

1) حافظ، ابو المؤید، ابو محمد، موفق بن احمد بن ابى سعید اسحاق بن مؤید مکى حنفى، معروف به «اخطب خوارزم». (568 -484).

وی فقیهى دانشور، حافظى مشهور، صاحب حدیثى با اسناد فراوان، خطیبى پرآوازه، آگاه از سیره و تاریخ، شاعر، ادیب، خطبه ها انشاء کرد، سروده هایش ثبت دفاتر آمده است. حموى، در معجم الادباء، ضمن شرح حال ابو العلاء همدانى، به عنوان حافظ از او نام برده و صفدى در «الوافى بالوفیات» او را ثنا گفته و تقى فارسى در «عقد الثمین فى تاریخ البلد الامین» از او یاد کرده. و نیز، قفطى در «اخبار نحاة»، سیوطى در «بغیة الوعاة» ص 401، محمد عبد الحى در «فوائد البهیه» ص 39، سید خونسارى در «روضات الجنات» ص 21 از او یاد نموده اند.

خطیب بزرگترين عالم حنفي است که درباره‏ ي امام حسين عليه ‏السلام قلم زده و کتاب عظيم و بزرگ «مقتل الحسين عليه ‏السلام» را نگاشته است.

خطیب کتابي با عنوان مناقب ابي‏حنيفه دارد که در سال 1321 در حيدرآباد چاپ شده است. نيز کتابي با عنوان قضايا اميرالمؤمنين دارد که نمانده است. همچنين کتاب او با عنوان کتاب رد الشمس علي امير المؤمنين عليه‏ السلام او هم مفقود شده است. مهم‏ترين کتاب او مقتل الحسين است که بر جاي مانده و دست کم سه نسخه ‏ي خطي از آن برجاي مانده است. اين کتاب در نجف و بعدا در قم (سال 1399) و چاپ جديد آن توسط دارانور الهدي در قم (1418 ق (به چاپ رسيده است. گفتني است که وي اشعاري نيز در ستايش ابوحنيفه دارد که در مقدمه‏ ي مرحوم سماوي بر مقتل الحسين عليه ‏السلام چاپ شده است.

خوارزمي شعري در رثاي اهل بيت سروده که متن آن چنین است:

ألا هل من فتى کأبی تراب *** إمام طاهر فوق التراب

إذا ما مقلتی رمدت فکحلی *** تراب مس نعل أبی تراب

محمد النبی کمصر علم *** أمیر المؤمنین له کباب

هو البکاء فی المحراب لکن *** هو الضحاک فی یوم الحراب

و عن حمراء بیت المال أمسى *** و عن صفرائه صفر الوطاب

شیاطین الوغى دحروا دحورا *** به إذ سل سیفا کالشهاب

علی بالهدایة قد تحلى *** و لما یدرع برد الشباب

علی کاسر الأصنام لما *** علا کتف النبی بلا احتجاب

علی فی النساء له وصی *** أمین لم یمانع بالحجاب

علی قاتل عمرو بن ود *** بضرب عامر البلد الخراب

حدیث براءة و غدیر خم *** و رایة خیبر فصل الخطاب

هما مثلا کهارون و موسى *** بتمثیل النبی بلا ارتیاب

بنى فی المسجد المخصوص بابا *** له إذ سد أبواب الصحاب

کأن الناس کلهم قشور *** و مولانا علی کاللباب

ولایته بلا ریب کطوق *** على رغم المعاطس فی الرقاب

إذا عمر تخبط فی جواب *** و نبهه علی بالصواب

یقول بعدله لو لا علی *** هلکت هلکت فی ذاک الجواب

ففاطمة و مولانا علی *** و نجلاه سروری فی الکتاب

و من یک دأبه تشیید بیت *** فها أنا مدح أهل البیت دابی

و إن یک حبهم هیهات عابا *** فها أنا مذ عقلت قرین عاب

لقد قتلوا علیا مذ تجلى *** لأهل الحق فحلا فی الضراب

و قد قتلوا الرضا الحسن المرجى *** جواد العرب بالسم المذاب

و قد منعوا الحسین الماء ظلما *** و جدل بالطعان و بالضراب

و لولا زینب قتلوا علیا *** صغیرا قتل بق أو ذباب

و قد صلبوا إمام الحق زیدا *** فیا لله من ظلم عجاب

بنات محمد فی الشمس عطشى *** و آل یزید فی ظل القباب

لآل یزید من أدم خیام *** و أصحاب الکساء بلا ثیاب

ترجمه: «جوانمردى چون بوتراب کجاست؟ پیشواى پاک گوهر در پهنه گیتى. اگر دیدگانم دردمند گردد، از غبار نعلش توتیا سازم. محمد(ص)رسول گرامى شهر علم است، امیر مؤمنان باب علم باشد. در محراب عبادت گریان، در صحنه پیکار خندان. از زر و زیور چشم پوشید، در هم و دینار نیندوخت. در پهنه رزمگاه سپاه شیطان تار و مار کرد، چون صاعقه شمشیرش آتش برانگیخت. على است که با زیور هدایت آزین گرفت، از آن پیش که جامه جوانى در پوشد. على است که بتهاى قریش بشکست، آنگاه که بر شانه رسول برآمد. على است که با نص وصایت، زنان پیغمبر را کفیل آمد، امینى که حجابش رادع نباشد. على است که «عمرو عبدود» را با ضرب شمشیر فرو انداخت، ضربتى که اسلام را آباد کرد. داستان «براءت» و «غدیر خم» و «پرچم روز خیبر» نزاع را فیصله بخشد. محمد و على چون هارون و موسى باشند. این تمثیل از پیامبر بزرگوار است. در مسجد خود، درهاى دیگران مسدود کرد، درب خانه على بازماند. مردمان، یکسر، قشراند، سرورمان على مغز باشد. ولایتش- بى شک- مانند قلاده، بر گردن مؤمنین افتاد، بینى دشمنان بر خاک مالید. هر گاه «عمر» در پاسخ مسائل بخطا رفت، على راه صوابش بنمود. و عمر از ره انصاف گفت: اگر على نمى بود پاسخ خطایم مرا به هلاکت و تباهى مى راند. از اینرو فاطمه و سرورمان على، با دو فرزندش، مایه خوشنودى و مسرت خاطراند.

هر که خواهد خاندانى را با ستایش بر کشد، من ثناخوان اهل بیت رسولم. اگر مهر آنان مایه ننگ و عار باشد- و هیهات که چنین باشد- من از روزى که فرزانه گشتم، قرین این ننگ و عارم. على را که پرتو حق و رهبر حقجویان بود، کشتند. آنکه یکتا مرد میدان بود. زاده اش حسن مجتبى، جوانمرد عرب را کشتند، باسم مذاب کارش ساختند. حسین را از آب فرات محروم کردند، با طعن نیزه و شمشیر بخاک و خون کشیدند. اگر سخن زینب نبود، على سجاد را هم مى کشتند، کودکى خردسال. پیشواى عدالت زید بن على را بردار کشیدند، خدا را ز این ستم ناهنجار. دختران محمد در تابش خورشید، تشنه لب، خاندان یزید در سایه قصر و خرگاه. خاندان یزید خیمه چرمین بپا کردند، اصحاب کساء جامه بر تن نداشتند».[1][2]

2)عفيف الدين ابي‏السيادة عبدالله بن اراهيم طائفي حنفي (م 1207)

شرح حال او در عجايب الاثار جبرتي 147:2 آمده و نسخه‏ اي از کتابش هم در مکتبه‏ ي سليم آغا در استانبول موجود است. وی کتابي با عنوان «اتحاف السعدء بمناقب سيد الشهدا» تأليف کرده است.

3)قادر بخش بن حسن علي حنفي هندي شهسرامي(1337 – 1273)

از علماي حنفي هند است که کتابي با عنوان «جور الاشقياء علي ريحانة سيد الانبياء» نگاشته است. شرح حال وي در نزهة الخواطر 370:8 آمده و همانجا از اين کتاب او هم ياد شده است.

4) مولوي عبدالعزيز بن شاه ولي الله دهلوي (1239 -1159)

او کتابي با عنوان «سر الشهادتين» در فلسفه‏ي شهادت امام حسين عليه ‏السلام نوشته که عربي آن در مجله‏ي الموسم ش 12،صص 91-83 چاپ شده و به اردو هم چاپ شده است.

5) شيخ علي انور بن علي اکبر بن حيدر علي علوي حنوفي کاکوروي (1324 – 1269)

وی کتابي با عنوان «شهادة الکونين في مقتل سيدنا الحسين السبط»نگاشته که ضمن شرح حال او در کتاب نزهة الخاطر 328:8 از آن ياد شده است.

6) محمد معين بن محمد امين السندي التتوي الحنفي (م 1161)

او کتابي با عنوان «قرة العين في البکاء علي الحسين عليه‏ السلام »نگاشته و در آن بر لزوم گريه براي امام حسين عليه ‏السلام سخن گفته و ثابت کرده است که اقامه‏ي عزا براي حسين عليه‏ السلام تنها مخصوص شيعه نيست.

7) محمود بن عثمان بن علي بن الياس حنفي رومي(938-878)

وی کتابي با عنوان «مقتل الامام الحسين بن علي بن ابي‏طالب رضي الله عنهما في کربلاء» نوشته است. اسماعيل باشا در کتاب هدية العارفين 412:2 از آن ياد کرده است.

جداي از کتاب، بسياري از شاعران اهل سنت، به ويژه از ميان حنفيان عصر نخست، اشعاري در رثاي حسين بن علي عليه‏ السلام و حادثه‏ي عاشورا سروده‏اند که جالب توجه است. نمونه‏اي از اين اشعار را خود خوارزمي در مقتل الحسين عليه‏ السلام [3] گردآوري کرده است.[4]

[1] . سایت دائرةالمعارف طهور.

[2] . مقتل الحسين عليه‏ السلام، خوارزمي، ص 390 (در پايان بحث از مناقب امام علي عليه‏ السلام).

[3] . مقتل الحسين عليه ‏السلام ج 2، صص 182 -143.

[4] . تاملی بر نهضت عاشوری، رسول جعفریان،صص296-298.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 3
مطالب مرتبط