جستجو
Close this search box.

نگاهی به قبرستان بقيع و بقعه هاى آن

پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله تا به امروز، اين قبرستان، همچنان آباد و برقرار بوده و بسيارى از صحابه و تابعين و علما را در طول تاريخ در آغوش خود جاى داده است.

مالك بن انس گويد: حدود ده هزار نفر از صحابه در بقيع دفن شده‏ اند.[1] از كيفيت برخى از قبور چنين بر مى ‏آيد كه مكان‏ هاى خاصى از بقيع، اختصاص به افراد خاصى داشته و يا به هر حال، وضعيت چنان بوده كه امكان دفن افراد وابسته به يك خانواده وجود داشته و آنان مى ‏توانسته ‏اند در كنار هم دفن شوند. براى مثال، كنار هم‏ قرار داشتن قبور چهار امام، با اين كه در فواصل مختلف زمانى رحلت كرده ‏اند، شاهدى براى اين امر است. همچنين دفن شدن چندين تن از همسران پيامبر يا دختران آن حضرت و … در كنار يكديگر، همين مسأله را تأييد مى‏كند.

باقى ماندن محل اين قبور، نشان از آن دارد كه قبرهاى مذكور از همان آغاز مورد توجه و زيارت مردم بوده است. اين امر اختصاص به شيعه نداشته و اهل سنت نيز نسبت به قبور همسران پيامبر و يا عثمان و نيز برخى از علماى خود؛ مانند مالك‏ بن انس و استاد و شيخ او نافع، قارىِ قرآن كه در كنار هم مدفون هستند، احترام گذاشته و به زيارت آنها مى‏ رفته‏ اند. اين مسأله سبب شد تا به مرور، براى حفظ اين قبور، بناها و بقعه‏ هايى كه در آغاز كوچك بوده، روى آنها ساخته شود.

عباسيان، براى حفظ قبر عباس، بنايى روى آن ساختند. از آن‏جا كه قبر عباس در كنار قبر چهار امام و قبر منسوب به حضرت زهرا عليها السلام يا فاطمه بنت اسد بود، بقعه ياد شده، بر روى همه آنها يكجا بنا شد. پيش يا پس از آن، بقعه‏ هايى نيز براى همسران پيامبر، عمه‏ ها و نيز مالك بن انس و غيره ساخته بودند و از قرن ششم به بعد، كسانى از بزرگان نيز كه علاقمند به برخى از مدفونين در اين مكان بودند، بقعه‏ هايى براى آنان ساختند.

به نوشته مَطَرى (741) افزون بر قبّه ‏اى كه روى مزار عباس و چهار امام بود، در كنار آن، قبه ‏اى روى قبر عقيل و عبداللَّه بن جعفر نيز وجود داشت. پس از آن قبّه ‏اى بر مرقد ابراهيم فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه در سمت قبله آن، ضريح مشبّك قرار داشت و در كنار وى عثمان بن مظعون دفن شده بود.[2]

اين سخن پيامبر صلی الله علیه و آله در وقت دفن ابراهيم كه به سلف صالح ما عثمان‏ بن مظعون ملحق شد، همان‏طور كه مطرى نقل كرده، ثابت مى‏ كند كه قبر عثمان بن مظعون بايد در كنار قبر ابراهيم باشد.

وى مى ‏افزايد: پيش از آنكه عبدالرحمان بن عوف درگذرد، عايشه از او خواست كه در خانه‏ اش، كنار قبر شيخين دفن شود، اما او گفت كه با ابن مظعون عهدى دارد و مى‏ خواهد كنار او دفن شود. به نوشته مطرى، اين زمان، در داخل قبه عقيل، يك حظيره سنگى بود كه قبور زنان پيامبر در آن قرار داشت و بدين ترتيب روشن مى‏ شود كه بعدها قبه‏ اى مستقل براى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله ساخته شده است.

نايب الصدر كه در محرم سال 1306 ق. از بقيع ديدن كرده، از واقع شدن بقيع درخارج ديوار اصلى شهر مدينه ياد كرده و نوشته است: دور بقيع حصارى بود كه دو در داشت؛ يكى از اين دو در، در برابر بقعه ائمه عليهم السلام بود و ديگرى در برابر درِ اصلى ورود به شهر مدينه. درآنجا سنگ‏ نو شته‏ اى وجود داشت كه اشعار تركى بر آن حك شده بود و نشان مى ‏داد كه تاريخ بناى حصار بقيع، سال 1223 ق. بوده و به دست سلطان محمود عثمانى نوشته شده است.[3]

به نوشته برخى از منابع، در سال 1234 ق. محمدعلى پاشا، حاكم مصر، بقعه ائمه بقيع را به دستور سلطان عثمانى بازسازى كرد.[4]

سيد جعفر مدنى برزنجى (م 1317 ق.) كه خاندانش از سوى دولت عثمانى، متوليان رسمى بقيع بودند، نوشته است: بقعه‏ اى كه عباس و ائمه چهارگانه در آن قرار داشتند، قبه ‏اى بزرگ و عالى بوده است. اين بقعه، به مانند ديگر قبّه‏ ه اى منهدم شده، بعدها در دوره سلطان محمودخان عثمانى ساخته شد كه به گفته مدنى، بوّابى آن با فرامين سلطانى، از سوى عثمانى ‏ها، در خاندان آنها بوده است.[5] اين دربانان، به رغم آن كه از سادات بودند، نسبت به شيعيان، به ويژه شيعيان عجم سخت‏گيرى زيادى داشتند و براى هر زائر شيعه كه وارد حرم ائمه مى‏ شد، مبلغى مى‏ گرفتند.[6]

در نزديكى قبّه عباس و ائمه، بقعه كوچكى روى قبر ابن‏ ابى الهيجاء بوده است. اين شخص كه از امراى دولت فاطمى بود، كارهاى عمرانى زيادى در آثار متبركه حرمين به‏ انجام رسانيد. در همان نزديكى، مقبره‏اى هم براى اميرچوپان- از سلسله چوپانيان عراق عجم- بوده است.[7]

به طور معمول قبورى كه دو سنگ- يعنى يكى در بالا و ديگرى در پايين- دارد، صاحب آن زن و قبورى كه تنها يك سنگ دارد، نشان از مرد بودن صاحب آن مى ‏باشد.

طى دو دهه گذشته، دو بار ديوار بقيع تخريب و بازسازى شده است. بازسازى جديد كه در روزگار فهد صورت گرفت، بقيع را به مقدار زيادى از حالت ويرانه ‏اى كه پيش از آن داشت، درآورد. در اين طرح كه هماهنگى وضعيت بقيع با مجموعه طرح حرم نبوى مورد توجه بود، ابتدا ديواره‏ هاى بقيع به شكل زيبايى ساخته شد؛ سپس در داخل بقيع طى سال‏هاى 1418- 1419 مسيرهاى رفت و آمد سنگفرش گرديد و مانع از برخاستن خاك به دليل شلوغى جمعيت شد. اين در حالى است كه اميد مى‏ رود قبور ائمه بقيع، دست كم سنگفرش شده و از اين وضعيت بدر آيد.

گفتنى است روزگارى نيز كه اين بقعه‏ ها وجود داشت، به دليل تسلّط دولت عثمانى، آنچنان كه بايد و شايد اجازه آبادانى بقعه ائمه داده نمى‏ شد. شايد هم در آن روزگار، سلاطين شيعه ايران به اين امر توجهى نداشتند. يك زائر زن كه اواخر دوره صفوى به زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله، فاطمه زهرا عليها السلام و سپس بقيع رفته، در وصف قبور امامان چنين سروده است:

چو گرديدم بدان دولت ميسّر شدى چشمم از آن مرقد منوّر

پس آنگه رو سوى زهرا نمودم به درگاهش جبين خويش سودم‏

ز خاك مرقد آن مهر تابان كشيدم بر دو ديده توتيا سان‏

مشرف چون شدم زان خلد رضوان روان گشتم به پابوس امامان‏

چو بر آن آستان عرش بنيان كه مى ‏شد تازه از وى دين و ايمان‏

رسيدم ديده را روشن نمودم جبين خويش را بر خاك سودم‏

نديدم اندر آن ارض مطهّر بجز نور فروزان زيب ديگر

ميان يك ضريحى چهار مولاى گرفته هر يكى در گوشه‏اى جاى‏

زمينى كو بُدى بالاتر از عرش به كهنه بوريايى گشته بد فرش‏

مكانى را كه بد توأم به جنّت ندادندش از قنديل زينت‏

نسيما سوى اصفاهان گذر كن در آن سلطان ايران را خبر كن‏

بگو كى شاه عادل در كجايى از اين جنّت سرا غافل چرايى‏

بيا بنگر بر اولاد پيمبر بدان رخشنده كوكب هاى انور

كه مسكن كرده‏اند در يك سرايى ضريح از چوب و فرش از بوريايى‏

روان كن اى غلام آل حيدر فروش[8] لايق آن چار سرور

ز بهر زينت آن خلد رضوان قناديل طلا چون مهر رخشان‏

كه از كورى چشمِ آن رقيبان ز زيور گردد او چون خلد رضوان‏

چو گرديدم شرفياب زيارت نمودم خانه دين را عمارت‏

وداع از تربت آن شهرياران نمودم سينه سوزان ديده گريان.[9]

اكنون قبور موجود در بقيع به صورت فضاى باز و ساده و بدون بقعه درآمده و قبرها جز نشانى ساده، به صورت سنگى كه بالاى سر آنها گذاشته شده، چيزى ندارد. با اين حال، تعلق خاطر مسلمانان به مدفون‏شدگان بقيع سبب گرديد كه همچنان قبر عده ‏اى از بزرگانِ مدفون، مشخص باقى بماند؛ گرچه به مرور زمان، قبور صدها بلكه هزاران تن از صحابه و تابعين به دست فراموشى سپرده شد و قبر آنان نامشخص ماند.

سفرنامه‏ ها و كتاب‏هاى تاريخى كه در قرون مختلف به نگارش درآمده است، حكايت از اعتناى كامل زائرانِ حرم نبوى به اين قبرستان مى ‏كند. مسلمانان از هر فرقه و مسلك، پس از زيارت خيرالبشر به زيارت دفن ‏شدگان در بقيع آمده و خاطره پرشكوه‏ عصر نخستين اسلامى و مظلوميت امامان را زنده نگاه داشته‏ اند.

در اينجا به معرفى اجمالی برخى از شخصيت‏هاى مدفون در بقيع مى‏ پردازيم:

قبور ائمه شيعه‏

گذشت كه بزرگ‏ترين بقعه موجود در بقيع، بقعه عباس و چهار امام عليهم السلام بود كه در كنار آن، قبر فاطمه زهرا يا فاطمه بنت اسد نيز قرار دارد. اين قبور از همان آغاز مورد توجه بود، اما روشن نيست كه از چه زمانى براى آنها بقعه ساختند.

مسعودى، مورخ معروف، در كتابش (مُرُوج الذهب) نوشته است كه وى سنگى را روى قبور آنان ديده است كه اين عبارت روى آن حك شده بود:«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم، الْحَمْدُ للَّهِ مُبِيد الأُمَم وَ مُحْيِي الرمَم، هذا قَبْر فاطِمَة بِنْت رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ سَيِّدَة نِساءِ الْعالَمِين وَ قَبْرُ الْحَسَن بن عَلِىّ بْن ابِي‏طالِب وَ عَلِىّ بن الْحُسَينُ بْن عَلِىّ وَ مُحَمَّد بْن عَلِىّ وَ جَعْفَر بْن مُحَمَّد رَضِى اللَّهُ عَنْهُمْ أَجْمَعِين».[10]

در اين نقل اشاره به وجود بقعه نشده است، اما به هر روى، نشان مى‏ دهد كه اين محل در قرن چهارم، كاملًا آشكاربوده و مورد توجه زيارت كنندگانى مانند مسعودى كه شيعه مذهب بود، قرار گرفته است.

ابن نجار (م 643) از «قبّه عاليه» كه روى مزار ائمه بوده، ياد مى ‏كند و مى ‏نويسد: اين قبّه دو در دارد كه يكى از آنها هر روز براى زيارت باز مى ‏شود.[11]

به نوشته محمدبن احمد مَطَرى (م 741) قبّه‏ اى كه در زمان وى بر روى مزار ائمه بوده و از آن با تعبير «قبّةٌ عاليه» كه توسط ناصر عباسى (خلافت از 575 تا 622) بنا شده، ياد گرديده است.[12]

پيش از اين، شرحى از چگونگى بناى قبه امامان در دوره عثمانى و تخريب آن به دست وهابى ‏ها گذشت. در اينجا، شرح حال مختصرى از زندگى چهار امام بقيع را مى‏ آوريم:

امام مجتبى عليه السلام‏

ريحانه رسول خدا صلى الله عليه و آله، حسن بن على عليهما السلام در پانزدهم رمضان سال سوم هجرت به دنيا آمد. وى و برادرش امام حسين عليه السلام مورد علاقه شديد رسول خدا صلى الله عليه و آله بودند و به عنوان فرزند آن حضرت شناخته مى ‏شدند. امام مجتبى عليه السلام، بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله، در كنار پدرش امير مؤمنان عليه السلام، در جنگ‏هاى جمل، صفين و نهروان شركت كرد. پس از شهادت اميرمؤمنان عليه السلام، با نصب پدرش، مردم عراق با او بيعت كردند، اما به دلايل متعددى وى را همچون پدرش در جنگ با معاويه تنها گذاشتند. او نيز به اجبار حكومت را رها كرد و عازم مدينه شد. اين رخداد در سال 41 هجرى اتفاق افتاد. پس از آن، امام مجتبى عليه السلام به مدت ده سال در مدينه با شيعيان خود در ارتباط بود.

امام حسن عليه السلام اسوه كاملى براى اخلاق اسلامى بود و بارها اموال خويش را نصف كرد و نيمى از آن را در راه خدا بخشيد. عاقبت به توطئه معاويه و به دست همسر نابكارش جَعْده دختر اشعث بن قيس، مسموم شد و به شهادت رسيد. مردم مدينه در سوگ آن امام به ماتم نشستند.

امام حسن عليه السلام علاقه ‏مند بود تا در كنار جدّش رسول خدا صلى الله عليه و آله به خاك سپرده شود؛ اما مروانيان با همكارى شخصى كه ادعاى مالكيت زمينى را داشت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آنجا مدفون شده بود، مانع اين كار شدند. امام حسين عليه السلام به خاطر توصيه برادر به عدم ايجاد درگيرى، برادرش را در بقيع به خاك سپرد.

امام سجّاد عليه السلام‏

امام سجّاد عليه السلام چهارمين امام شيعه، در سال 38 قمرى متولد شد و دوران رشد خود را در عهد امامت امام مجتبى عليه السلام و پدر خود حسين ‏بن على عليهما السلام سپرى كرد. آن حضرت در كربلا حضور داشت، اما به دليل بيمارى در جنگ شركت نكرد. پس از آن نزديك به سى و چهار سال؛ يعنى تا سال 94 قمرى، رهبرى شيعه را بر عهده داشت. اين دوره، دوره‏اى سخت بود و شيعيان به شدت تحت فشار امويان قرار داشتند. آن حضرت از راههاى گوناگونى توانست شيعيان خالص را در اطراف خويش گرد آورد و راه را براى فرزندش امام باقر عليه السلام باز كند. از مهمترين يادگارهاى امام سجاد عليه السلام دعاهاى آن حضرت است كه سرشار از مفاهيم عالى اخلاقى و عبادى و سياسى است و بخشى از آن‏ها در صحيفه سجاديه است كه پس از قرآن و نهج‏ البلاغه، يكى از مهمترين متون دينى ما به شمار مى‏ آيد.

بنا به آنچه در برخى از منابع تاريخى آمده است، امام سجاد عليه السلام در سال 94 قمرى به تحريك وليد بن عبدالملك مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در كنار امام مجتبى عليه السلام در بقيع مدفون شد.

امام باقر عليه السلام

امام محمد باقر عليه السلام پنجمين امام شيعه، در سال 58 قمرى به دنيا آمد و تا سال 94 قمرى در كنار پدرش در مدينه زندگى مى‏ كرد. پس از رحلت پدر، رهبرى شيعه را در دست گرفت. آن امام مشغول حفظ عقايد دينى از تحريف شد و كوشيد تا با تربيت شاگردان فراوان، معارف اصيل اسلام را از تحريف امويان حفظ كند. امام باقر را به دليل علم و دانش فراوانش، باقرالعلوم؛ يعنى شكافنده علوم لقب دادند. جابر انصارى، از آخرين صحابه برجاى مانده، سلام رسول خدا صلى الله عليه و آله را به او رساند و امام را بوسيد. امام در اوج نزاع‏هايى كه ميان عالمان مدينه بر سر مسائل اعتقادى و احكام فقهى درگرفته بود، خطوط روشنى را در فقه و تفسير و سيره نبوى تبيين كرد كه تكيه‏ گاه شيعيان در مذهب‏ اصيل شيعه است.

امام باقر عليه السلام در سال 114 يا 117 قمرى به تحريك هشام بن عبدالملك به شهادت رسيد و در كنار پدرش حضرت سجاد عليه السلام در بقيع مدفون شد.

امام صادق عليه السلام‏

امام صادق عليه السلام كه ششمين امام معصوم است و مذهب شيعه با نام او به عنوان مذهب جعفرى شناخته مى ‏شود، در سال 80 يا 83 قمرى در مدينه به دنيا آمد و پس از رحلت پدر، رهبرى فكرى و سياسى شيعيان اصيل پيرو مذهب اماميه را برعهده گرفت.

آن حضرت تا سال 148 قمرى در قيد حيات بود. در اين مدت نزديك به چهارهزار نفر شاگرد در محفل درسش حاضر شدند و از دانش آن حضرت بهره بردند. امام صادق عليه السلام مورد ستايش تمامى عالمان عصر خويش بود.

در متون دينى شيعه، چندين هزار روايت از آن حضرت در تفسير، اخلاق و به ويژه فقه، رسيده كه باعث عظمت حديث شيعه و موجب تقويت بنيه علمى آن است. امام صادق عليه السلام كوشيد تا شيعيان را در برابر ديگران مسلّح به دانش حديث و فقه كند وبا انحرافاتى كه ممكن بود در ميان شيعه به وجود آيد، به مبارزه برخيزد. در دوره اين امام نيز جز در چند سال نخست دولت عباسى، فشارى سخت بر شيعيان وجود داشت. منصور، دوّمين خليفه عباسى، نسبت به امام صادق عليه السلام سخت كينه داشت و عاقبت نيز به نوشته مورّخان در 25 شوال سال 148 هجرى، آن حضرت، به تحريك وى مسموم شد و به شهادت رسيد. امام صادق عليه السلام در كنار جد و پدرش در بقيع به خاك سپرده شد.

در گذشته، قبور اين چهار امام، با قبّه‏ اى كه برفراز آن ساخته شده بود، به عنوان يكى از زيارتگاه‏ هاى مسلمانان، به‏ويژه شيعيان، شناخته مى‏شد؛ يكى از مشهورترين اين بناها، از آن «مجدالملك قمى براوستانى» وزير بركيارق سلجوقى است كه در قرن پنجم بر فراز قبور امامان ساخته شده بود. اما اين آثار در سال‏هاى‏ اخير از ميان رفت و در حال حاضر، قبور ائمه در شكل بسيار ساده در بقيع برجاى مانده است.[13]

قبر منسوب به حضرت فاطمه عليها السلام‏

درباره محل دقيق قبر حضرت فاطمه زهرا و اينكه آيا در خانه خود مدفون شد يا در بقيع، نمى ‏توان با قاطعيت اظهارنظر كرد. شواهدى وجود دارد كه نشان مى‏ دهد، آن حضرت در بقيع مدفون گرديد، همان‏گونه كه شواهدى حكايت از آن مى‏ كند كه در خانه خود كه اكنون در حجره شريفه قرار دارد، دفن شد.[14]

در حالى كه سنيان، از قديم الأيام محل‏دفن حضرت را در بقيع دانسته ‏اند و تنها احتمال وجود دفن حضرت را در خانه‏ اش مطرح نموده‏ اند، در احاديث امامان شيعه بيشتر محل دفن، خانه خود حضرت معرفى شده است.[15]

در محفلى كه امام جعفر صادق عليه السلام و نيز عيسى ‏بن موسى عباسى حضور داشت، شخصى پرسيد كه حضرت فاطمه در كجا دفن شده است. عيسى گفت: در بقيع. آن شخص از امام سؤال كرد. حضرت فرمود: عيسى پاسخ تو را داد. آن شخص گفت: از شما مى‏ پرسم و مى‏ خواهم عقيده پدرانتان را بدانم. حضرت فرمود: «دُفِنَتْ فِي بَيْتِها».[16]

ابونصر بَزَنطى از امام رضا عليه السلام نقل كرده است كه از آن حضرت در باره محل دفن فاطمه زهرا عليها السلام سؤال شد. حضرت فرمود: «دُفِنَتْ فِي بَيْتِهَا فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَيَّةَ فِي الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِي الْمَسْجِدِ».[17]

«حضرت در خانه ‏اش دفن شد و زمانى كه امويان مسجد را توسعه دادند، محل دفن در مسجد قرار گرفت.»

وجود همين روايات سبب شد تا علماى برجسته شيعه نظير شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسى، ابن طاووس و علامه مجلسى مدفن حضرت را خانه خودش بدانند؛ جايى كه اكنون در مسجد يا در حاشيه مسجد قرار گرفته است. [18]

شيخ صدوق مى ‏نويسد: روايات در باره مدفن فاطمه زهرا عليها السلام مختلف است. برخى از آنها مدفن را بقيع و برخى ديگر بين قبر و منبر مى‏ دانند. برخى هم مدفن را خانه آن حضرت مى‏ دانند كه وقتى امويان مسجد را بزرگ كردند، قبر آن حضرت، داخل مسجد شد. اين قول نزد من صحيح است.[19]

محلى كه به عنوان قبر آن حضرت در بقيع مشخص شده، پايين‏تر از قبور ائمه چهارگانه، در قسمت راست (شمال غرب) آنها قرار گرفته است و احتمال دارد كه اينجا محل قبر فاطمه بنت اسد باشد.

حضرت فاطمه عليها السلام يكى از زنان برگزيده عالم و مورد علاقه شديد رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. درباره آن گرامى، فرزندان و شويش امام على عليه السلام، فضايل بى ‏شمارى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است. يكى از آنها همان روايت مشهور است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را پاره تن خود خواند و آزار به او را آزار خود شمرد. حضرت فاطمه عليها السلام وصيت كرد تا دور از چشم ديگران و شب هنگام دفن شود.

عنايت رسول خدا صلى الله عليه و آله به دفن‏ شدگان بقيع‏

رسول خدا صلى الله عليه و آله به بقيع عنايتى ويژه داشت، برخى شب‏ها به آنجا مى ‏رفت و براى اهل بقيع آمرزش مى ‏طلبيد. آن حضرت هر زمان كه به زيارت بقيع مى‏رفت، خطاب به مدفونين بقيع مى ‏فرمود:

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ دارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِين، وَ إنَّا انْ شاءَاللَّه بِكُمْ لاحِقُون، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأَهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَد. الَّلهُمَّ لاتحرمنا أَجْرَهُم وَ لاتفتنّا بعدهم. اللّهُمَّ اغْفِرْ لَنا و لَهُمْ».

عايشه در نقلى گفته است: برخى شب‏ها شاهد بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به آرامى از بستر بر مى‏ خاست و بيرون مى‏رفت. يك بار كه او را دنبال كرد، ديد كه حضرت به بقيع رفت و براى دفن شدگان آن طلب استغفار كرد. از همو نقل شده است كه پيامبر وقتى در آخر شب به بقيع مى‏رفت، مى‏فرمود: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ دارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِين وَ أتاكُمْ ما تُوعَدُون غَداً مُؤَجِّلُون وَ إِنَّا انْ شاءَاللَّه بِكُمْ لاحِقُون. الَّلهُمَّ اغْفِرْ لِأَهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَد».[20]

همچنين نقل شده است كه حضرت در برابر بقيع مى‏ايستادند و مى‏فرمودند:

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَهْلَ الْقُبُور مِنَ الْمُؤْمِنِين وَ الْمُسْلِمِين».[21]

به نقل برزنجى، تا قرن سيزدهم هجرى، در نزديكى قُبّه ائمه اربعه، در بيرون در ورودى آن، سنگى نصب بود كه گفته مى ‏شد محل ايستادن حضرت رسول صلى الله عليه و آله بوده و مردم آنجا را محل استجابت دعا مى‏ شناختند.[22]

به نقل از ابن نجّار (م 643) عوسجه نامى مى‏گويد: در شبى، در نزديكى دار عقيل مشغول دعا بودم كه جعفربن محمد عليهما السلام به من رسيد و پرسيد: آيا در باره اين محل خبر يا حديثى وارد شده كه اينجا ايستاده‏ اى؟ گفتم: نه. فرمود: «هذا مَوْقِفُ نَبِىِّ اللَّهِ صلى الله عليه و آله بِالَّليلِ، اذا جاءَ، يَسْتَغْفِرُ لِأَهْلِ الْبَقِيع». ابن نجار مى ‏افزايد: خانه عقيل همانجاست كه او در آنجا دفن شده است.[23][24]

[1] . نزهة الناظرين، ص 275.

[2] . التعريف، ص 43.

[3] . سفرنامه نايب الصدر شيرازى، ص 227.

[4] . به سوى ام القرى، ص 316.

[5] . نزهة الناظرين، ص 276.

[6] . فصلنامه« ميقات حج»، ش 19، ص 181.

[7] . نزهة الناظرين، ص 281.

[8] . فرش‏هاى.

[9] . سفرنامه منظوم حج، بانوى اصفهانى، ص 71- 72.

[10] . مروج الذهب، ج 4، صص 132 و 133، ش 2377،( تصحيح شارل پلا، بيروت، 1973).

[11] . اخبار مدينة الرسول، ص 153.

[12] . التعريف، ص 43.

[13] . در باره تاريخ حرم ائمه بقيع نك: مقالات مفصل آقاى محمدصادق نجمى در فصلنامه« ميقات حج» ش 4، صص 191- 175، ش 5، صص 70- 59، ش 6، صص 129- 111، ش 7، صص 113- 92.

[14] . كهن‏ترين اقوال را در اين زمينه بنگريد در تاريخ المدينةالمنوره، ابن شبّه، ج 1، صص 110- 104.

[15] . به عنوان نمونه ابن‏شبه از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: قُبِرَت فاطمة سلام اللَّه عليها في بيتها الَّذي أدخله عمربن عبدالعزيز في المسجد. تاريخ المدينةالمنوره، ج 1، ص 107.

[16] . قرب الاسناد، ص 293.

[17] . كافى، ج 1، ص 461.

[18] . فصلنامه« ميقات حج»، ش 7، صص 96 و 97؛ و ش 26، ص 104.

[19] . التعريف، ص 41.

[20] . التعريف، ص 41.

[21] . كافى، فروع، ج 4، ص 559.

[22] . نزهة الناظرين، ص 279.

[23] . اخبار مدينة الرسول، ص 157.

[24] .بر گرفته از کتاب : آثار اسلامى مكه و مدينه، رسول جعفریان، ص: 333.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 3
مطالب مرتبط