جستجو
Close this search box.

نگاهی گذرا به زندگانی امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام ششمين امام شيعيان‏، نام مباركش جعفر و هشتمين از چهارده معصوم علیهم السلام است. درسال 83 هجری در مدينه تولّد يافتند. پدر والامقامش، امام محمّد باقر علیه السلام و مادر ارجمندش امّ فَرْوَه دختر قاسم بن محمّد بن ابى بكر است. لقب‏ مشهور او، صادق و كنيه گرامى‏ اش ابوعبداللَّه است.[1]

ویژگی ها و فضایل امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام بر بلندترين قلّه‏ هاى صدق و اخلاص جاى داشت و همگان، او را به صفات نيك و والا ستوده ‏اند. برخى از صفات آن امام همام علیه السلام عبارت‏ اند از:

1. عبادت:

از مالك بن انس روايت است: جعفر بن محمّد پيوسته يا به روزه بود و يا به نماز و در ذكر خدا.[2]

2. تسليم و رضا:

علاء بن كامل می گوید: خدمت حضرت صادق علیه السلام نشسته بودم، ناگاه صداى ناله از ميان خانه بلند شد، امام از جاى حركت كرد، باز نشست كلمه إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ بر زبان جارى نمود باز حديث خود را از سر گرفت تا تمام شد آنگاه فرمود: ما دوست داريم خودمان و اولاد و اموالمان سالم باشد ولى وقتى قضاى خدا آمد ديگر نبايد دوست داشته باشيم چيزى را كه خدا نميخواهد.[3]

3. يارى مستمندان:

از هشام بن سالم روايت است كه آن امام همام علیه السلام شبانگاهان سراغ مستمندان مى‏رفت و آنان را اطعام مى‏كرد و نيازهاى مالى‏شان را بر مى ‏آورد. [4]

دلايل امامت امام صادق علیه السلام

1. ابوالصَّباح كنانى مى گويد: روزى امام باقر عليه السلام به پسرش امام صادق عليه السلام نگاه كرد و فرمود: آيا اين شخص را مى نگريد؟ اين شخص از كسانى است كه خداوند در شأن آنان فرموده است :

وَنُرِيدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ ؛[5]اراده ما بر اين قرار گرفته كه به مستضعفين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثين روى زمين قرار دهيم.[6]

2. جابر بن يزيد جُعْفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام درباره امام صادق عليه السلام سؤ ال شد، فرمود: سوگند به خدا او قيام كننده آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است.[7]

3. على بن حكم از طاهر (يكى از ياران امام باقر) نقل مى كند كه گفت : من در حضور امام باقر عليه السلام بودم ، جعفر (امام صادق ) به پيش آمد، امام باقر عليه السلام فرمود: هذا خَيْرُ الْبَرِيَّة ؛ اين شخص (از) برترين آفريدگان است .[8]

4. درحديث لَوْح- كه از طرف خداوند به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيده و توسّط جابر بن عبداللّه انصارى به امام باقر عليه السلام نقل یافته تصريح به امامت امام صادق عليه السلام بعد از پدرش،شده است .[9]

و همچنين دلايل عقلى بيانگر صدق امامت آن حضرت است؛ زيرا به حكم عقل، امام بايد برترين فرد امّت باشد و امام صادق عليه السلام برترين فرد بود؛ چون برترى او درعلم و زهد و عمل، بر همه مردم و بر برادران و پسرعموهايش آشكار بود. و نيز به حكم عقل، امامت براى كسى كه داراى مقام عصمت، همچون عصمت پيامبران نيست، باطل و بى اساس است و همچنين كسى كه در علم و دانش، كامل نيست شايستگى مقام امامت را ندارد. علاوه بر همه اینها معجزاتى كه مطابق نقل راويان به وسيله امام صادق عليه السلام بروز كرده، بيانگر صدق امامت او و حقّانيت اوست.[10]

دلیل نهادن نام صادق بر امام عليه السلام

ثمالى از امام سجاد علیه السلام و ايشان از پدرش و جدش نقل می کند كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: وقتى پسرم جعفر بن محمّد بن علي بن حسين بن علي بن ابى طالب متولد شد لقب او را صادق بگذاريد؛ در آينده از فرزندانش يك نفر هم نام او ادعاى امامت بدون حق ميكند او كذاب است (جعفر كذاب).

همچنین خرايج- ابو خالد می گوید: به حضرت علي بن الحسين علیه السلام عرض كردم: امام بعد از شما كيست؟ فرمود: فرزندم محمّد كه دانش را مي شكافد، پس از او فرزندش جعفر است، نام او نزد ساكنان آسمان صادق است. عرض كردم: به چه علت اسم او صادق شد؟

فرمود: چون پنجمين فرزندش به نام جعفر به دروغ ادعاى امامت مي كند، او در نزد خدا جعفر كذاب است كه بر خداوند دروغ مى‏بندد؛ در اين موقع اشك هاى امام جارى شده فرمود: مثل اينكه مى‏بينم همان جعفر كذاب خليفه ستمگر زمان را وادار مي كند كه به جستجوى ولى خدا و امام غائب كه خدا حافظ اوست برآيند، همان طور نيز شد.[11]

روزگار امامت امام علیه السلام:

آغاز امامت حضرت صادق علیه السلام سال 114 ه. است كه سى و چهار سال طول كشيد. اين دوره را عصر شكوفايى تشيّع دانسته‏اند. حكومت اموى در روزگار امامت حضرت صادق علیه السلام روى به ضعف نهاده بود و عبّاسيان اندك اندك قدرت مى‏يافتند و در اين ميان، مجالى دست يافت تا امام صادق علیه السلام تعاليم راستين دينى را به مردم نشان دهد و آنان را از دانش خويش بهره‏مند سازد. بدين سان، حوزه علمى گسترده‏اى پديد آمد و بيش از چهار هزار نفر به دست امام علیه السلام تربيت يافتند.[12]

اين مدرسه در آگاهى بخشى به مردم مسلمان دوران خود و نيز مسلمانانى كه تا امروز از پى آنهاآمده اند نقش اول داشته و فرهنگ اصيل اسلامى تنها از اين چشمه فيّاض، جريان گرفته است، چرا كه پژوهش هاى انجام شده ثابت كرده است كه فرهنگهاى رواج يافته در ميان مسلمانان از انديشه هاى مسيحى و يهودى، افراد نفوذى آنان سرچشمه گرفته و يا از انديشه هاى فلاسفه يونانى و هندى كه كتابهايشان به عربى ترجمه شد و مسلمانان اصول و انديشه هاى خود را بر اساس آنها بنيان نهادند، تأثير پذيرفته است.

بنابر اين جز مكتب امام صادق علیه السلام هيچ مدرسه و مكتب فكرى اسلامى، باقى نماند كه از كيان و وحدت و اصالت خود در تمام ابعاد زندگى محافظت كند. علّت اين امر آن بود كه پيروان اين مكتب، به اين مدرسه و افكار آن كاملاً اعتماد داشتند و همين اعتماد بود كه آنان را به نگاهبانى از اين مكتب و چهره ويژه آن در طول قرنها وامى داشت تا آنجا كه آنان رواياتى را كه در اين مدرسه مى شنيدند دهان به دهان بازگو مى كردند و اگرچيزى مى نوشتند تا هنگامى كه از كسانى كه اين روايات را از امام نقل مى كردند، اجازه مخصوص نمى گرفتند، به نشر آنها همّت نمى گماردند.

اگر ما بدانيم كه فرهنگ اسلامى، اعم از شيعى و سُنى، بر پيشوايان معاصر با امام صادق عليه السلام، همچون پيشوايان مذاهب چهار گانه اهل سنّت كه مسلمانان تنها بر مذاهب آنان تمسّك كرده اند، تكيّه داشته است ودريابيم كه اكثر اين پيشوايان انديشه هاى دينى خود را از اين مكتب بهره گرفته اند تا آنجا كه ابن ابى الحديد ثابت كرده است كه علم مذاهب چهار گانه اهل سنّت در فقه، به امام صادق بازگشت مى كند و مورّخ مشهور، ابو نعيم اصفهانى در اين باره گفته است: شمارى از تابعان از امام صادق علیه السلام روايت نقل كرده اند از جمله: يحيى بن سعيد انصارى، ايوب سختيانى، ابان بن تغلب، ابو عمرو بن علاء و يزيد بن عبداللَّه بن هاد و همچنين پيشوايان برجسته از او نقل حديث كرده اند. كسانى همچون: مالك بن انس، شعبه حجاج، سفيان ثورى، ابن جريح، عبداللَّه بن عمر،روح بن قاسم، سفيان بن عيينه، سليمان بن بلال، اسماعيل بن جعفر،حاتم بن اسماعيل، عبد العزيز بن مختار، وهب بن خالد، ابراهيم بن طهمان ومسلم بن حجاج نيز در صحيح خود به احاديث آن حضرت عليه السلام احتجاج كرده است. [13]

شافعی درباره امام صادق علیه السلام می گوید: آن بزرگوار از بزرگان و نوابغ اهل بیت و صاحب انواع علوم و اقسام عبادات خارج از حد توصیف بوده است[14] و نیز ابن صباغ مالکی می گوید: به قدری از آن حضرت نقل علم شده که سواره های دانشجو برای درک فیض به سوی آن حضرت حرکت می نمودند، صیّت و نام نیک آن حضرت در سایر شهرها منتشر گردیده و نقل ننمودند علما از احدی از اهلبیت طهارت به قدری که از آن حضرت حدیث نقل نمودند. [15]اگر ما از تمام اين امور آگاهى يابيم آنگاه به درستى خواهيم دانست كه فرهنگ اصيل اسلامى تنها و تنها به امام صادق علیه السلام و مدرسه اى كه او بنيان گذارد، باز مى گردد.

تنها يكى از دانش آموختگان اين مدرسه،يعنى جابر بن حيّان، دانشمند و رياضيدان پر آوازه كه جهان همواره او راصاحب دانشى عظيم در زمينه رياضيات مى داند، 500 رساله در رياضيات داشته كه تمام آنها را امام صادق عليه السلام بروى املاء كرده بود.محمّد بن مسلم از آن حضرت 16000 حديث در علوم گوناگون روايت كرده است. اين نكته در باره بسيارى ديگر از دانشمندان گرانقدر نيز صدق مى كند به طورى كه يكى از آنان مى گويد: در اين مسجد (مسجد كوفه)900 استاد را ديدم كه هر كدام مى گفتند: قال جعفر بن محمّد! [16]

از هيچ يك از دوازده امام و بلكه چهارده معصوم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله هم در ميان آنان محسوب است، به اندازه اى كه از امام صادق روايت نقل كرده اند، روايت نقل نشده است. دانشمندان متأخر شيعه، به گرد آورى رواياتى كه از معصومين عليهم السلام نقل شده پرداخته اند. بحار الانوار مجلسى شامل 110 جلد است. جامع الاخبارنراقى كتابى است در رديف بحار الانوار و مستدرك بحار الانوار هم چيزى همانند بحار است، امّا بيشترين صفحات اين كتابها و نظاير آنهاشامل احاديث امام صادق عليه السلام، كه بيشتر اين احاديث در فقه و حكمت وتفسير و مانند آنها مى باشد؛ امّا از رواياتى كه در ديگر علوم از آن حضرت نقل شده، جز اندكى به دست ما نرسيده است، زيرا بيشتر اين روايات قربانى اختلافات سياسى شده كه متعاقب دوران امام صادق به وقوع پيوست. چه بسيار كتابهاى خطى شيعه كه به آتش منحرفان سوخته شد و از بين رفت!!

تنها بهره كتابخانه هاى فاطميون و مصر از اين ميان به بيش از سه ميليون نسخه خطى مى رسد. چه بسيار كتابهايى كه امواج خروشان دجله و فرات آنها را به كام خود كشيد و يا به آتش طمع عبّاسيان در بغداد وكوفه سوخت!! چه بسيار محدثان دانشمند و فرهيخته اى كه دانشهاى گوناگون در دلهايشان موج مى زد و مى تپيد، امّا از ترس كشتارها وجنايات عبّاسيان، جرأت اظهار ونشر آنها را نداشتند!! ابن ابى عمير روزگارى دراز در زندانهاى بنى عبّاس به سربرد ومتأسفانه، تأليفاتش در اين مدّت پنهان ماند و حتّى زير خاك دفن شد و خاك آنهارا خورد و بدين سان احاديث بسيارى واز جمله صحيحةالاعمال از بين رفت. هنگامى كه ما از اين مسائل آگاه مى شويم، مى توانيم به عمق فرهنگ اين مدرسه جهان اسلامى و نيز وسعت افق پهناور آن پى ببريم. مشهور است كه روش امام جعفر صادق علیه السلام مطابق با جديدترين روشهاى آموزش و پرورش در جهان بوده است. حوزه درسى آن حضرت، به تربيت متخصصان اهتمام نشان مى داد. مثلاً هشام بن حكم متخصص درمباحث اعتقادی بود و يا زراره و محمّد بن مسلم وعدّه اى ديگر در مسائل فقهی تخصّص داشتند و جابر بن حيان متخصّص رياضيات بود و.. و.. به طورى كه وقتى كسى نزد آن حضرت براى علم اندوزى مى آمد، اومى پرسيد كه خواهان آموختن كدام علم است؟ اگر مرد پاسخ مى داد: فقه.امام او را به متخصّصان فقه راهنمايى مى كرد و اگر مى گفت: تفسير. او را به متخصّصان تفسير دلالت مى كرد و به همين ترتيب اگر مى گفت: حديث يا سيره يا رياضيات يا پزشكى يا شيمى، آن حضرت وى را به برجستگان وخبرگان در اين علوم راهنمايى مى كرد و آن دانشجو به ملازمت هر كس كه خود مى خواست، در مى آمد تا پس از مدّتى به دانشمندى توانا و برجسته در دانش دلخواه خود تبديل شود.

كسانى كه به مدرسه امام صادق عليه السلام مى آمدند، اهل منطقه و ناحيه اى خاص نبودند. سرشت جهان اسلام در عصر امام صادق علیه السلام چنان بود كه گسترش علم و فرهنگ و معرفت را در هر خانه اى اقتضا مى كرد. زيرا فتوحات پى در پى مسلمانان، دروازه هاى تازه اى از راههاى گوناگون زندگى و آداب و رسوم و انديشه هاى مردم را به روى آنان مى گشود و موجب پديد آمدن بر خوردى تازه ميان انديشه هاى اسلامى و تئوريهاى ديگر مى شد. اين برخورد تازه در طريقه زندگى در نزد مسلمانان و امتزاج آن با آداب و رسوم ايرانيان و روميان و ديگر همسايگان حكومت اسلامى موجب مى شد تا جامعه نوينى پديد آيد كه عميقاً و كاملاً تحت تأثير وضع جديد قرار گيرد و از راه اسلام منحرف گردد و همين امر باعث ايجاد تناقضاتى در حيات جامعه مسلمانان شد و باز نمودهاى منفى بسيارى از اين امتزاج طبيعى و ناگهانى از خود بر جاى گذارد.

از اين رو، مردم در آن روزگار به فرا گيرى علم و دانش شتاب ورزيدند و براى دستيابى به دانش بيشتر، خود را به محضر امام صادق عليه السلام رساندند. طوايف گوناگونى از گوشه و كنار جهان اسلام به نزد آن حضرت رفتند، مركز حساسى كه آن حضرت انتخاب كرده بود، دستيابى آنان را به وى آسان مى ساخت؛ چرا كه آن حضرت در بيشتر عمر خود، مدينه را كه به مثابه عصب حساس جهان اسلام به شمار مى آمد به عنوان مقرّ و پايگاه خود اختيار كرد. هر ساله گروههاى بسيارى از مسلمانان براى اداى مناسك حج و رفع مشكلات و مسائل عملى و نظرى خود به حرمين (مكّه و مدينه) رهسپار مى شدند و در آنجا بود كه آنان با امام صادق علیه السلام و مدرسه بزرگ آن حضرت برخورد مى كردند و هر آنچه را كه مى خواستند در نزد حضرتش مى يافتند.

در دوران زندگى امام صادق عليه السلام موجی از افکار الحادى بر جامعه اسلامى يورش آورد. اين موج با مدرسه امام صادق نيز برخورد كرد، امّا آن را سدى استوار و خلل ناپذير يافت كه از عهده پاسخ گويى به آن موج بر آمد و آن را از حركت باز انداخت و به غبار تبديل كرد.

فتوحات اسلامى، موجب شده بود تا بر خوردهاى نيرومندى ميان مسلمانان و تازه مسلمانان پديد آيد. از آنجا كه بيشترمسلمانان درك و بينشى شايسته و استوار از اسلام نداشتند، اين برخوردها به نتيجه اى نا مطلوب و منفى انجاميد، و مسلمانان را به دوگروه تقسيم كرد.

گروه اوّل محافظه كاران و قشرى گرايانى بودند كه تنها جنبه ظاهرى دين را گرفته و از فهم جوهر و حقيقت و كُنه آن باز مانده بودند. اينان عقل و خرد خود را همراه با آن معيارها گم كرده بودند. گروه خوارج ازپيشتازان اين گرايش بودند.

گروه دوّم تندروهايى بودند كه شديداً از وضع موجود در جامعه تأثيرپذيرفته بودند. اينان معيارها را به كنارى افكنده و تنها بدانچه عقلهاى كوته آنها بر حسب اختلاف گرايشها و دگرگونى شرايط، به آنان ديكته مى كرد، اكتفا كرده بودند. در پيشاپيش اين گروه، ملحدان قرار داشتند.

اعراب تا آن روزگار با انديشه هاى يونانى هيچ آشنايى نداشتند،آشنايى آنان هنگامى آغاز شد كه نهضت ترجمه در عصر امام صادق عليه السلام وپس از آن صورت پذيرفت؛ از اين رو تنها شمار اندكى از مسلمانان كه تمام ابعاد فلسفه نظرى اسلام را درك كرده و به وجوه تفاوت ميان آنها و ديگر تئوريها پى برده بودند، مى توانستند با اقامه دليل و برهان، اصول فكرى اسلام را اثبات كنند و اصول و تئوريهاى ديگر مكاتب را در هم بكوبند.

امام بر خود لازم ديد كه در برابر اين گروهها به ستيزه برخيزد و اوهام باطل آنها را از هم بشكافد. آن حضرت براى رسيدن به اين هدف سه طرح خردمندانه ترسيم كرد:

1 – او قسمتى از مدرسه اش را به كسانى اختصاص داد كه از فلسفه يونان بالأخص و ساير فلسفه ها بالأعم آگاهى داشتند و به خوبى از نظر اسلام در باره آنها و دلايلى كه آن فلسفه ها را نقض مى كرد، آگاه بودند.كسانى همچون هشام بن حكم متكلم پر آوزه و عمران به ايمن و محمّد بن نعمان احول و هشام بن سالم وديگر مشاهير علم و حكمت و كلام كه به معيارهاى نظرى اسلام نيز آگاه بودند.

2 – آن حضرت به نوشتن رساله هاى همچون “توحيد مفضل” و”اهليجه” و… اقدام كرد.

3 – رويارويى شخصى با سران انديشه هاى الحادى.

شهادت امام عليه السلام

شيوه امام صادق عليه السلام در مواجهه با حكومت جور، روشنگرى و هدايت جامعه بود و هيچ گاه امام عليه السلام به دستگاه حاكم نپيوست و مهر تأييد بر مشروعيّت آنها ننهاد. در روايت است كه چون خليفه عبّاسى از امام عليه السلام مى‏خواهد كه به دربار رَوَد و او را نصيحت كند، مى‏فرمايد: «آن كه دنياطلب است، تو را نصيحت نمى‏كند و آن كه در پى آخرت است، نزد تو نمى‏آيد».[17] اين شيوه، بر عبّاسيان گران آمد و سرانجام تصميم بر قتل امام بستند. بنابر روايات، امام صادق عليه السلام به دستور منصور دوانيقى مسموم گشت و به تاريخ 148(ه ق) در شصت و پنج سالگى به شهادت رسيد و پيكر مقدّس او در مدينه ميان قبرستان بقيع به خاك سپرده شد. [18]

[1] . الشيخ المفيد، مصنّفات ، ج11، ص 179و 180؛ به نقل از پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، 1386ش، چاپ دوم، ص109.

[2] . شيخ صدوق، علل الشرایع، قم، داوری، چاپ اول، ج1، ص235.

[3] . علامه مجلسي، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ج47، ص49.

[4] . ر.ک: شیخ کلینی، الکافی، تهران، اسلامیه، 1362ش، چاپ دوم، ج4، ص8؛ فرهنگ شیعه، ص110.

[5] . قصص: 5.

[6] . شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق، چاپ اول، ج2، ص180.

[7] . همان، ص181.

[8] . همان.

[9] . همان.

[10] . علامه حلی، المستجاد من کتاب الارشاد، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، ص65.

[11] . ر.ک: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص9.

[12] . فرهنگ شیعه، ص111.

[13] . أبو نعيم الأصبهاني، حلية الأولياء، بيروت، دار الكتاب العربي، 1405ه ق، چاپ چهارم، ج3، ص199.

[14] . محمّد بن طلحه شافعى، مطالب السئول، ص 81، باب 6؛ به نقل از شبهای پیشاور، ص 575

[15] . ابن صباغ، فصول المهمة، ج1، ص910.

[16] . سيد محمد تقى مدرسى، هدايتگران راه نور، ترجمه محمد صادق شريعت، ص12.

[17] . محدث اردبیلی، كشف الغمّة، ج2، ص420؛ به نقل از فرهنگ شیعه، ص112.

[18] . مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص 302، به نقل از همان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 3
مطالب مرتبط