بسم الله الرحمن الرحیم
در 28 ذی الحجه سال 63 هجری قمری در منطقه حرّه [1]حادثه خونینی اتفاق می افتد(کشتار مردم مدینه توسط لشکر یزیدکه صحابه و تابعین هم در بین آنها بودند) که به لحاظ همین مکان به «واقعه حره» معروف می شود[2].
شرح ماجرا:
بعد از شهادت امام حسین علیه السلام در سال 60 هجری ، موجی از خشم و نفرت در مناطق اسلامی و خصوصا مدینه بر ضد حکومت یزید برانگیخته شد ، حاکم مدینه (عثمان بن محمد بن ابی سفیان) گروهی از اهل مدینه را با اشاره یزید به شام فرستاد تا از مراحم یزید برخوردار شده و مردم را به اطاعت از او تشویق نمایند . این هیئت مرکب از منذر بن زبیر بن عوام ، عبیدالله بن ابی عمرو مخزومی ، عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه و چند تن دیگر از شخصیتهای بزرگ مدینه بود.
از آنجا که یزید نه از تربیت اسلامی برخوردار بود و نه مشاورانی داشت که او را توصیه به رفتار سنجیده حداقل در برابر آن جمع کنند و همچنین از تدبیر پدرش هم بی بهره بود نزد آنان نیز از شرابخواری و سگبازی و تشکیل بزمها و مجالس آواز و فسق و فجور کوتاهی نکرد.[3]
نمایندگان با چشم خود فسق و فجور یزید را دیدند ، آنها سگبازی ، شرابخواری ، قمار و … او را از نزدیک مشاهده کردند ، بنابراین هنگامی که به مدینه برگشتند اهل مدینه را از اعمال زشت و پلید یزید آگاه نمودند؛ پسر حنظله گفت : «من از نزد شخصی برگشته ام که اگر هیچکس با من یاری و همکاری نکند با همین چند پسرم به جنگ او خواهم رفت ، او به من عطیه داد و مرا احترام کرد ولی من عطیه او را نپذیرفتم مگر اینکه در جنگ با وی از آن استفاده کنم»[4].
مردم مدینه هم حاکم مدینه عثمان را که عامل یزید بود به همراه مروان حکم و سایر امویها از مدینه بیرون کردند[5]«5» و آشکارا به سب و لعن یزید پرداختند و گفتند : «کسی که قاتل اولاد حضرت رسول صلی الله علیه واله است و با محارم خود ازدواج میکند ، تارک صلوة است و شرب خمر میکند لایق خلافت نیست» ، و با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند.
هنگامی که این خبر با نمامی مروان به گوش یزید رسید «مُسْلِم بن عُقْبَة المُرِّيّ» را كه مردی سالخورده و درآن حال بیمار بود و به او مجرم و مسرف (به دلیل اسرافش در کشتار اهل مدینه) هم می گویند[6] با لشكرى فراوان از شام به جانب مدينه گسيل داشت تا در مدینه ترس و وحشت ایجاد نموده و آنرا غارت نماید ، اقدام به قتل عام کرده و برای یزید از اهل مدینه به عنوان عبد یزید بیعت بگیرد[7] «7» . وقتی مسلم بن عقبه با لشكرش به نزديكی مدينه رسیدند در سنگستان مدينه كه مـعـروف بـه « حـرّه واقـم » اسـت با اهل مدينه که برای دفع حمله آنها بيرون آمده بودند روبرو شدند ، پیشنهاد حمله از جانب حره از طرف مروان بن حکم بود وی پیوسته مسرف را بر كشتن اهل مدينه تحریک مى كرد ، وی به مسرف گفت: اگر پیروزی می خواهی از طرف شرق مدینه (از جانب حره واقم) لشکریانت را آماده کن ، وقتی اهل مدینه به سوی تو خروج کنند خورشید در پشت سر شما و در مقابل آنها و صورتشان خواهد بود، سپس آنها را به اطاعت از یزید دعوت کن اگر اجابت کردند که هیچ و الا از خدا کمک بخواه! و آنها را بکش که وقتی با امامشان (یزید) مخالفت نمودند و از اطاعت رویگردان شدند خدا تو را یاری خواهد کرد![8].
فرماندهی مردم مدینه را عبدالله بن مطیع العدوی (مهاجرین) و عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه(انصار) برعهده داشتند، لشكریان يزيد بر مردم شمشیر کشيدند و جنگ بزرگی در گرفت ، جماعت بسيارى از مردم مدينه همچون بنی هاشم ، قریش و انصار كشته شدند .
مردم مدینه به دفاع پرداختند تا اينكه نتوانستد مقاومت کنند و به ناچار به داخل شهر فرار کردند و به روضه منوره حضرت رسول صلی الله علیه واله پناه برده و قبر آن جناب را جواز پناه خود قرار دادند.لشكر شام نيز به داخل مدینه هجوم آوردند ، احترام قبر مطهر نبی گرامی را نگه نداشته و با اسبهاى خـود داخل روضه منوره شدند ، اسبهاى خود را در مسجد حضرت رسـول صلى اللّه عليه وآله وسلم جولان دادند ، اسبهاى ايشان در روضه (كه مابين قبر و منبر اسـت و باغی از باغهای بهشت است) روث و بول كردند ، مردم را كشتند تا اینکه روضه و مسجد پیامبر پر از خون شد و تا جایی که خون به قبر مطهر رسيد ، چندان از مردم مدينه كشتند كه مداينى از زُهرى روايت كرده كه هفتصد نفر از سران مردم که از طوایف و قبائل گوناگون بودند كشته شدند و از ساير مردم غير معروف هم تا ده هزار نفر به قتل رسيدند[9].
از جمله کسانی که از آل ابی طالب کشته شدند دو نفر بودند : عبدالله بن جعفر بن ابی طالب و جعفر بن محمد بن علی بن ابی طالب ، از بنی هاشم (غیر آل ابی طالب) فضل بن عباس بن ربیعه و حمزه بن عبدالله بن نوفل هر دو از فرزندان حارث بن عبدالمطلب و عباس بن عُتْبة بن أبي لهب بن عبد المطلب ، نود و اندی از سایر قریش و همچنین به همین تعداد از انصار و چهار هزار نفر از سایر مردم که شمرده شده اند و این تعداد غیر از ناشناسان است ، همچنین مسرف به فرمان یزید جان و مال و ناموس مردم را سه روز بر لشکریان خود مباح ساخت!
بعد از آن ، همه مردم به عنوان عبد با یزید بیعت کردند و هر کس از بیعت ابا می کرد مسرف او را به شمشیر می سپرد غیر از امام علی بن الحسین علیه السلام و علی بن عبدالله بن عباس . مردم دیدند که امام به قبر پیامبر پناه برده و دعا میکند ، او را به نزد مسرف که غضبناک بود و از امام و آبائش تبری می جست آوردند ، هنگامی که مسرف امام را دید ترسید و هیبت امام او را فراگرفت فلذا از جای برخاست و امام را در کنار خود نشاند و گفت : حوائجت را از من بخواه ، امام هم شفاعت هرکس که امر او را به شمشیر وانهاده بودند را خواست ، به امام گفته شد : دیدیم (در کنار قبرپیامبر) لبانتان حرکت میکند ، چی میفرمودید؟ حضرت فرمودند :
اللهم ربَّ السموات السبع وما أقللن، والأرضين السبع وما أقللن، رب العرش العظيم، رب محمد وآله الطاهرين، أعوذ بك من شره، وأدرأ بك في نَحْره، أسألك أن تؤتيني خيره، وتكفيني شره
از مسرف هم پرسیده شد : دیدیم که داشتی این جوان و اسلافش را سب میکردی، اما وقتی او را به نزد تو آوردند بزرگ داشتی؟ گفت: این خواست من نبود ، دلم از ترس او پر شد.
اما علی بن عبدالله ؛ خویشانش که در سپاه مسلم هم بودند از کشتن او ممانعت کردند[10]
هنگامی که مسلم بن عقبه از کار مدینه فارغ شد به قصد دفع عبدالله بن زبیر[11]و اهل مکه به امر یزید عازم مکه شد ولی در محلی معروف به قدید به درکات دوزخ شتافت.[12]
گردآوري:محمد دهقانی زاده
[1] . لسان العرب ، ابن منظور ، ج4 ص180 ، ریشه حرر : « حرّه نام زمینهای سنگلاخی است که در اطراف شهر مدینه (مدینه قدیم) قرار داشته و از سنگهای سیاه بزرگی پوشیده شده بود »
[2] . النهایة فی غریب الأثر، مجد الدين ابن الأثير ، المكتبة العلمية ، بيروت ، 1399هـ ، ج1، ص931
[3] سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص254.
[4] . همان ص255
[5] . مروج الذهب، مسعودی، موقع الوراق (المکتبةالشاملة)، ج1، ص378
[6] . همان : این نامگذاری توسط پیامبر صلی الله علیه و اله صورت گرفته است.
[7] . همان ، إبن أثیر در الکامل فی التاریخ در حوادث سال 63 هجری ، در واقعه حره می نویسد : «یزید به مسلم گفت : به مردم سه روز مهلت بده ، اگر تو را اجابت کردند که هیچ ، وگرنه با آنها از در جنگ وارد شو و وقتی بر آنها پیروز شدی سه روز بر لشکریانت مباح کن پس هرچه از مال و چارپا و سلاح و طعام در شهر بود برای تو و سپاهیانت است بعد از سه روز مردم را رها کن…»
[8] . البدایة و النهایة، إبن كثير ، موقع يعسوب (المکتبةالشاملة)، ج8، ص240
[9] . برگرفته از کتاب منتهی الامال ، شیخ عباس قمی، با دخل و تصرف
[10] . مروج الذهب، مسعودی، موقع الوراق (المکتبةالشاملة)، ج1، ص378
[11] . تتمةالمنتهی، شیخ عباس قمی، پیام آزادی، تهران، 1379ش، ص60 : عبدالله بن زبیر از کسانی است که بعد از مرگ معاویه با یزید بیعت نکرد و ملازم کعبه شد و مردم را به بیعت خویش فراخواند
[12] . 12. همان