بخاری در مسأله استسقاء به یک بیت از 150بیت لامیه ابوطالب اشاره کرده [1] این یک بیت، اشارهای است به آن لامیه.
ابن هشام در سیره خود حدود 70،80 بیت را نقل کرده است.[2] فتح الباری نیز در شرح این یک بیت حدود 14بیت را ذکر کرده است؛[3] ولی ادباء عرب اصل قصیده را تخریج نمودهاند.
وقتی که قحطسالی آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز خواند و دعا کرد، [بعد از آن] باران آمد. حضرت لبخندی زد و گفت کاش ابوطالب [اینجا] بود و میدید. [سپس فرمود] چه کسی آن شعر ابوطالب را برای ما میخواند؟ امیرالمؤمنین در آنجا اشعار حضرت ابوطالب را خواند که از جمله آن این ابیات است:
وأبيضَ يُسْتَسقى الغَمامُ بِوَجْههِ *** ثِمالُ اليَتامى عِصْمَةٌ للأَرامِلِ[4]
آل بنیهاشم یکی «خطبه فدکیه» و دیگری «قصیده لامیه ابوطالب»[5] را به بچههای خود تعلیم میدادند و حفظ میکردند. در قصیده لامیه هم ایمان ابوطالب است، هم محبتش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و هم تمام ارکان دیگری که وجود دارد.
ابوطالب تنها یار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
صحابه پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) شامل انصار و مهاجرین هستند، کتاب بخاری «مناقب انصار» دارد، ولی «مناقب مهاجران» ندارد.
ابوطالب در مکه بودند نه در مدینه و سه سال قبل از هجرت رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) در مکه از دنیا رفته است؛ ولی بخاری مناقب حضرت ابوطالب را در انصار ذکر میکند که این آیه در این باره است:
(وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريم)؛[6]کسانی که پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) را یاری کردند و به او پناه دادند، آنها مؤمنین واقعی هستند.
[با توجه به این آیه] چه کسی بهتر از ابوطالب رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) را مأوی داد؟ چه کسی بهتر از ابوطالب (علیه السلام) و فاطمه بنت اسد پیغمبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) را نصرت و مأوی دادند؟
در استیعاب ابن عبدالبَر و دیگر کتابها است که وقتی فاطمه بنت اسد از دنیا رفت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) درباره فاطمه بنت أسد فرمودند: «فَاطِمَةُ أُمِّي بَعْدَ أُمِّي».[7]
اگر ابوطالب و خدیجه در مکه نبودند اصلا دین رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) و دین اسلام از بین میرفت؛ لذا وقتی که خدیجه و ابوطالب از دنیا رفتند، جبرئیل (ع) نازل شد و گفت: یا رسول الله! دیگر مکه جای امنی برای تو نیست و در اینجا دیگر مدافعی نداری.[8]
جهاد و نصرتی که ابوطالب برای اسلام و دین خدا داشت چنان بود که احدی از صحابه و صحابیات دارای این فضیلت نیستند که این آیه شریفه شامل حال آنها بشود، (وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريم)[9]
منابع تحقیق
قرآن الکریم.
الامامة والسياسة، ابن قتيبة الدينوري، مؤسسة الحلبي وشركاه للنشر والتوزيع.
تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي. دار الكتاب العربي، بيروت، 1407ق، 1987م.
الخصائص الكبرى، عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي، دارالکتاب العربی، بیروت.
سبل الهدى والرشاد، في سيرة خير العباد، محمد بن يوسف الصالحي الشامي، دارالکتب العلمیة، اول، بیروت، 1414ق.
السيرة النبوية، أبو محمد عبد الملك بن هشام البصري، دارالکتاب العربی، الثانیة، بیروت، 1410ق1990م.
شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد(م656)، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، الأولى، دار إحياء الكتب العربية، 1378 – 1959م
صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري، دارالجيل، بيروت، بيتا.
فتح الباري، ابن حجر، الثانية، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت.
الکافي، محمد بن يعقوب الکليني الرازي، تصحيح، علي اکبر الغفاري، پنجم، دارالکتب الاسلامية، تهران، 1363.
المجالسة وجواهر العلم، احمد بن مروان دينورى مالكى، دار ابن حزم، بيروت، 1419هـ.
الملل والنحل، أبو الفتح محمد بن عبد الكريم بن أبى بكر أحمد الشهرستاني، دار المعرفة، بيروت.
[1]. بخاری در بَابُ الِاسْتِسْقَاءِ وَخُرُوجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي الِاسْتِسْقَاءِ ، بَاب سُؤَالِ الناس الْإِمَامَ الِاسْتِسْقَاءَ إذا قَحَطُوا. به یک بیت از 150بیت لامیه ابوطالب اشاره کرده و مینویسد:
«حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو قُتَيْبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ عُمَرَ يَتَمَثَّلُ بِشِعْرِ أَبِي طَالِبٍ: «وَأَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الغَمَامُ بِوَجْهِهِ … ثِمَالُ اليَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ»، صحيح البخاري، البخاري، ج2، ص15.
[2]. السيرة النبوية، ابن هشام الحميري، ج1، ص176.
[3]. فتح الباري، ابن حجر، ج2، ص412، باب (قَوْلُهُ بَابُ سُؤَالِ النَّاسِ الْإِمَامَ الِاسْتِسْقَاءَ إِذَا قحطوا) .
[4]. «…فضحك رسول الله حتى بدت نواجذه، ثم قال: لله در أبى طالب لو كان حيا لقرت عينه. من ينشدنا قوله فقام على فقال يا رسول الله، لعلك أردت: وأبيض يستسقى الغمام بوجهه…»، شرح نهج البلاغه، ج14، ص81.
[5]. احمد بن مروان دينورى مالكى متوفاى333هـ در كتاب «المجالسة وجواهر العلم» ج1، ص432، ح2534. و شمس الدين ذهبى در «تاريخ الإسلام»، ج1، ص163. جلال الدين سيوطى در «خصائص الكبرى»، ج1، ص146 و صالحى شامى در «سبل الهدى والرشاد»، ج2، ص380 داستان استسقاء حضرت عبد المطلب عليه السلام و توسل وى را به رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله اين گونه نقل مىكنند:
«حدثني جلهمة بن عرفطة…حتى انتهينا إلى المسجد الحرام، وإذا قريش عزين قد ارتفعت لهم ضوضاء يستسقون، فقائل منهم يقول: اعمدوا اللات والعزى وقائل منهم يقول: اعمدوا المناة الثالثة الأخرى فقال شيخ وسيم قسيم حسن الوجه جيد الرأي: أنى تؤفكون وفيكم باقية إبراهيم، وسلالة إسماعيل عليه السلام؟ فقالوا له: كأنك عنيت أبا طالب؟ قال: إيه. فقاموا بأجمعهم وقمت معهم، فدققنا عليه بابه، فخرج إلينا رجل حسن الوجه مصفرا، عليه إزار، قد اتشح به؛ فثاروا إليه، فقالوا: يا أبا طالب أقحط الوادي وأجدب العباد؛ فهلم فاستسق. فقال: رويدكم زوال الشمس وهبوب الريح. فلما زاغت الشمس أو كادت؛ خرج أبو طالب ومعه غلام كأنه شمس دجى تجلت عنه سحابة قتماء وحوله أغيلمة، فأخذه أبو طالب، فألصق ظهره بالكعبة ولاذ بأضبعة الغلام، وبصبصت الأغيلمة حوله، وما في السماء قزعة، فأقبل السحاب من ها هنا وها هنا، وأغدق واغدودق، وانفجر له الوادي وأخصب النادي والبادي، ففي ذلك يقول أبو طالب:
وأبيضَ يُسْتَسقى الغَمامُ بِوَجْههِ *** ثِمالُ اليَتامى عِصْمَةٌ للأَرامِلِ
يلوذ به الهُلاّكُ من آل هاشمٍ *** فَهُمْ عِنْدَهُ في نِعمةٍ وفواضلٍ.»
جهلمة بن عرفطه مىگويد: به مسجد الحرام رسيديم، ديديم قريش گروه گروه با صداى بلند طلب باران مىكردند. يكى از آنها گفت: از لات و عزى كمك بخواهيد، ديگرى گفت: از مناة كه سومين آنها است كمك بگيريد. پيرمرد زيبا روي، خوشگل و خوشچهره و نيك رأى گفت: ما از حق منحرف هستيم؛ در حالى که باقى ماندگان ابراهيم و فرزندان اسماعيل در ميان ما است. گفتند: منظورت ابوطالب است؟ گفت: بلي. همگى به راه افتادند و من نيز همراهشان شدم، در خانه ابوطالب را كوبيديم، پس مردى زيبا روى كه بر اثر گرسنگى چهرهاش زرد شده بود بيرون آمد، ازارى داشت كه با آن خود را پوشانده بود، همگى دور او را گرفتند و گفتند: اى ابوطالب! بيابانها خشك شده و مردم دچار قحطى شدهاند، پس بشتاب و براى ما طلب باران كن. ابوطالب گفت: وقتى خورشيد غروب كرد و باد از حركت ايستاد، خواهم آمد. وقتى خورشيد غروب كرد و يا نزديك غروب شد، ابوطالب از خانه خارج شد؛ در حالى كه همراه او جوانى بود كه همانند خورشيدى كه از پس ابر تاريك طلوع مىكند، مىدرخشيد و جوانان ديگرى او را همراهى مىكردند. ابوطالب او را گرفت، پشتش را به خانه كعبه چسپاند، زير بغل آن جوان را گرفت (دستان او را براى دعا بلند كرد) جوانان نيز اطراف او را گرفته بودند؛ در حالى كه در آسمان يك تكه ابر ديده نمىشد، ناگاه ابرها از اين طرف و آن طرف جمع شدند و باران شديدى باريد، تا جائى که بيابانها و صحراها پر از آب شد، در اين جا بود كه ابوطالب اين شعر را سرود: «و أبيض يستسقي الغمام بوجهه * ثمال اليتامى عصمة للأرامل* يلوذ به الهلاك من آل هاشم * فهم عنده في نعمة و فواصل؛ سپيد چهرهاى كه از بركت چهره نورانى او مردم از ابر باران ميطلبند، همو كه مايه دلخوشى بىپدران و پناه بيوه زنان است. بىچارهگان بنى هاشم به او پناه مىبرند و زمانى كه در كنار او هستند، در نعمت و بخشش بسر مىبرند.»
طبق اين روايت در زمانى كفار قريش لات و عزى را وسيله طلب باران قرار داده بودند، ابوطالب فرزند برادرش محمد بن عبدالله را پيش خداوند وسيله قرار مىدهد و به بركت او از خداوند طلب باران مىكند. و اين روايت نشان مىدهد كه ابوطالب عليه السلام حتى قبل از نبوت رسول خدا صلى الله عليه وآله به اين اعتقاد قطعى رسيده بوده كه او در آينده به مقام پيامبرى خواهد رسيد.
همچنین شهرستاني، از علماي بزرگ اهلسنت در این زمینه ميگويد:
«أمر أبا طالب ابنه أن يحضر المصطفى محمدا صلى الله عليه و سلم، فأحضره و هو رضيع في قماط، فوضعه في يديه و استقبل الكعبة و رماه إلى السماء و قال: يا رب! بحق هذا الغلام و رماه ثانيا و ثالثا و كان يقول: بحق هذا الغلام أسقنا غيثا مغيثا دائما هطلا، فلم يلبث ساعة أن طبق السحاب وجه السماء و أمطر حتى خافوا على المسجد و أنشد أبو طالب ذلك الشعر اللامي منه:
«و أبيض يستسقي الغمام بوجهه * ثمال اليتامى عصمة للأرامل * يلوذ به الهلاك من آل هاشم * فهم عنده في نعمة و فواصل»؛[5] در مكه مكرمه، قحطي خيلي شديدي آمد. عبدالمطلب جد بزرگوار رسول اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به پسرش ابوطالب دستور داد كه قنداقه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بياورد. قنداقه را آورد و روي دست عبدالمطلب قرار داد. عبدالمطلب رو به كعبه كرد و اين قنداقه را به طرف آسمان پرتاب كرد و گفت: خدايا! به حق اين نوزاد! مرتبه دوم و سوم، قنداقه را به طرف آسمان پرتاب كرد و گرفت. گفت: باران رحمت پُر بركت و وسيع و گسترده بر ما نازل فرما! ساعتي نگذشت كه مردم مكه ديدند ابري فضاي مكه را فرا گرفته و باران شروع به باريدن گرفت. به قدري باران آمد كه مردم ترسيدند بر اثر سيل، خانه خدا ضربه ببيند. در اينجا بود كه حضرت ابوطالب عليه السلام بلا فاصله شعري سرود و گفت:
سپيد چهرهاى كه از بركت چهره نورانى او مردم از ابر باران ميطلبند، همو كه مايه دلخوشى بى پدران و پناه بيوه زنان است.
بى چارهگان بنى هاشم به او پناه مىبرند و زمانى كه در كنار او هستند، در نعمت و بخشش بسر مىبرند.»
الملل والنحل، أبو الفتح محمد بن عبد الكريم بن أبى بكر أحمد الشهرستاني، ج2، ص240.
[6]. سوره انفال، آیه74.
[7]. الامامة والسياسة، ابن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري، ج1، ص76، پاورقی2.
[8]. «وماتت خديجة عليها السلام حين خرج رسول الله صلى الله عليه وآله من الشعب وكان ذلك قبل الهجرة بسنة ومات أبو طالب بعد موت خديجة بسنة فلما فقدهما رسول الله صلى الله عليه وآله شنأ المقام بمكة ودخله حزن شديد وشكا ذلك إلى جبرئيل عليه السلام فأوحى الله تعالى إليه اخرج من القرية الظالم أهلها ، فليس لك بمكة ناصر بعد أبي طالب وأمره بالهجرة.» الكافي، الكليني، ج1، ص440، باب مولد النبي صلى الله عليه وآله ووفاته.
ابن ابی الحدید نیز در این زمینه می نویسد: «وفي الحديث المشهور إن جبرائيل عليه السلام قال له ليلة مات أبو طالب: اخرج منها فقد مات ناصرك.»، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص70.
[9]. سوره انفال، آیه74.
نوشته ی: سید جعفر سبحانی