از جمله آيات و نشانه هاى خداوند در روى زمين «مقام ابراهيم» است [1] و آن عبارت از سنگى است به مقدار يك ذراع در يك ذراع كه اثر پاى حضرت ابراهيم در آن باقى است.[2] مقام ابراهيم از جمله سنگ هاى مقدس روى زمين است. روايت شده است كه از سنگ هاى بهشتى در روى زمين، يكى سنگ «مقام» و ديگرى «حجرالأسود» است.[3]
مقام از يادگارهاى حضرت ابراهيم (علیه السلام)است كه هزاران سال بر آن گذشته و از حوادث گوناگون طبيعى و اجتماعى مصون مانده است، و چنانكه گفته شد قرآن آن را از آيات روشن خداوند مىداند.[4] اين حاكى از آن است كه كسانى كه كعبه را مقدس مى دانستند، نشانه هاى ابراهيم، معمار كعبه را نيز ارج مى نهاده اند. از اين رو در حفظ و حراست شكل كعبه و آثار مبوط به آن، نهايت تلاش و جديت را نموده اند كه از مهمترين آنها «حجرالأسود» و «سنگ مقام» است كه چه قبل از اسلام و چه بعد از آن، مورد توجّه و احترام و تقدّس بوده اند. اما سرگذشت اين دو اثر، متفاوت است؛ چون محل حجرالأسود از همان آغاز معين بود و در گوشه كعبه و كنار دَرِ آن كار گذاشته شده بود، در تغييراتى كه در اثر حوادث و مرور زمان بر اين خانه پيش مى آمد محل آن تغيير نكرده است ولى در مورد مقام ابراهيم كه در بناى كعبه جاى مخصوصى نداشته و در خارج و كنار كعبه بود دچار جابجايى شده است. از آنجا اين تغيير در روايات و تاريخ مورد بحث قرار گرفته است و از طرفى در فقه شيعه واجب و از نظر اهل سنت مستحب است كه نماز طواف، پشت مقام خوانده شود، سزاوار است اين موضوع مورد بررسى قرار گيرد كه محل اصلى مقام كجا بوده و چرا و چگونه و به دست چه كسى تغيير مكان پيدا كرده است؟!
2. محل اصلى مقام
در روايات بسيارى از اهل سنت و شيعه و گزارش مورخان آمده است كه: «كان المقام ملصقاً بالبيت»؛ «مقام ابراهيم به خانه (خدا) چسبيده بوده است».[5]
هنگامى كه ابراهيم خانه را مى ساخت آنگه كه ديوارها بلند شد و دست ابراهيم به آن نرسيد، اسماعيل اين سنگ را براى او آورد و ابراهيم روى آن مى ايستاد و گرد خانه مىگشت و سنگ هاى ديوار را كار مى گذاشت و آنگاه كه بنا تمام شد، سنگ (مقام) را كنار خانه گذاشت. اين موضوع را «سعيد بن جبير» از «ابن عباس» نقل مىكند.[6] چسبيده بودن «مقام» به خانه خدا علاوه بر مآخذ اهل سنت در منابع و كتب شيعه نيز آمده است.[7]
ازرقى در اخبار مكه از ابوسعيد خُدرى نقل مىكند كه ابراهيم مأمور شد مقام را قبله خود قرار دهد و آن را كنار در كنونى كعبه قرار داد و مدتها قبله بود و پس از آن اسماعيل نيز به جانب آن روبه روى در كعبه نماز مىگزارد و مدت ها قبله بود. پيامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)چون به مكه مى آمد، چنان روبهروى كعبه قرار مىگرفت كه مقام روبه روى ايشان؛ ميان او و خانه واقع مىشد. [8]
از آنچه گفته شد معلوم مىشود كه قبله قرار دادن مقام، از زمان ابراهيم و اسماعيل تا زمان پيامبر (صلی الله علیه وآله)سابقه تاريخى دارد. قرآن نيز مسلمانان را بدين معنا دعوت مىكند: «مقام را جايگاه نماز قرار دهيد».[9]
معلوم مىشود كه مقام ويژگى و خصوصيتى دارد كه بايد محل نماز و قبله نمازگزار باشد.
بنابراين مىتوان از احاديث و گزارش هاى فراوان تاريخى، اطمينان پيدا كرد كه جاى مقام، محل فعلى آن نبوده و نزديك در خانه و چسبيده به آن بوده است، چنانكه «فأسى» و «فاكهى» از مردم مكه نقل مىكنند كه بين مقام و كعبه به مقدار عبور بزى فاصله بوده است.[10]
3. تغيير محل مقام توسط چه كسى انجام پذيرفت؟
اكنون كه روشن شد مقام به بيت متصل بوده، بايد ديد محلّ آن چگونه، چرا و به وسيله چه كسى تغيير يافته و مقدار 27 ذراع ميان خانه و مقام فاصله ايجاد شده است؟ آنچه در گزارش مورخان و كتب حديث به دست مىآيد اين است كه خليفه دوم محلّ مقام را تغيير داده است. اين معنا گاهى در ضمن بيان حادثه اى طبيعى، به نام سيل «ام نهشل» نقل شده، و گاهى به عنوان ادليات و ابداعات و ابتكارات مهم عمر در دوران خلافتش، و گاهى به صورت گزارشى در باب مقام ياد شده است. ما براى اين كه همه جوانب تاريخى اين حادثه روشن شود هر سه گزارش را از نظر خوانندگان ارجمند مىگذرانيم و سپس به نقد و بررسى آنها مىپردازيم:
1- ابوالوليد ازرقى: مؤلف كتاب اخبار مكه، از پدربزرگ خود از داود بن عبدالرحمن اهز ابن جُريج از كثير بن كثير بن مطلب بن ابى وداعه سهمى[11] از پدرش و او از پدربزرگش نقل مىكند كه مىگفته است: پيش از اين كه عمر بن خطاب سنگ چنين منطقه بالاى مكه را درست كند، از ناحيه در بنىشيبه سيلاب وارد مسجدالحرام مىشد؛ آنچنان كه اين در را «در سيلها» نام گذارده بودند و گاهى مقام را از جاى خود مىكند و آن را كنار كعبه مىبرد تا آن كه به بروزگار حكومت عمر به خطاب سيلى آمد كه به سيل «ام نشهل» معروف شد؛ زيرا ام نهشل دختر ابىعبيدة بن ابىاحيحه، سعيد بن عاص را با خود برد و او در آن سيل غرق شد و مرد، اين سيل مقام را از جاى كند و برد و آن را در محله پايين مكه به دست آوردند و آوردند و به پرده هاى كعبه متصل كردند و در اين باره براى عصر نوشتند و او در حالى كه از اين واقعه ترسيده بود در ماه رمضان به قصد عمره به مكه آمد [12] محل اصلى مقام را سيل از ميان برده بود و نشانه آن هم محو شده بود، عمر مردم را فراخواند و گفت شما را به خدا سوگند مىدهم هر كس اطلاعى از جاى دقيق مقام دارد مرا آگاه كند، مطلب بن ابى وداعه [13] سهمى گفت: اى امير مؤمنان من مىدانم؛ زيرا از چنين پيشامدى بيمناك بودم و اندازه فواصل آن را تا حجرالأسود و حجر اسماعيل و چاه زمزم با نخ گرفتهام و در خانه ام موجود است، عمر به او گفت: همين جا بنشين و بفرست آن نخ را بياورند. چون نخ و ريسمان را آوردند و اندازه گرفتند جاى مقام همين جاى كنونى تعيين شد، عمر از مردم ديگر هم پرسيد و با آنان مشورت كرد، گفتند: آرى همين جا محل مقام است و چون اين موضوع ثابت شد و براى عمر مسلم شد؛ نخست براى آن پايه اى ساختند و سپس مقام را به جاى خود منتقل كردند كه تا امروز همچنان بر جاى خود باقى است. [14]
2- مورخان و رجال نويسان اهل سنت در شرح زندگانى و خلافت عمر، بدون آن كه به انگيزه كار، اشاره كند، مى نويسند:
«هو (عمر) الّذى اخّر المقام الى موضعه اليوم و كان ملصقاً بالبيت»؛ «عمر بود كه مقام را به عقب كشيد و در محل كنونى قرار داد و قبلًا چسبيده به كعبه بود».[15]
در منابع شيعه نيز تغيير محل مقام، به عمر نسبت داده شده است.[16]
3- فاكهى از سعيد بن جبير نقل مىكند: مقام ابراهيم كنار كعبه بود و هنگامى كه ديوارها بالا مىآمد، روى بر آن مى ايستاد تا بر ديوارها مسلّط شود، و چون جمعيت زائران بسيار شد، عمر ترسيد كه آن را پايمال كنند. از اين رو آن را به جايى كه امروزه هست برگردانيد.[17]
«ابن حجر عسقلانى» اين معنا را بدین گونه مطرح مىكند: چون عمر ديد ماندن مقام در محل اصلى موجب تضييق بر نمازگزاران و طواف كنندگان مىشود، آن را در محلى قرار داد تا رفع مشكل و تنگنا از حجاج بشود. [18]
4. انگيزه تغيير محل مقام؟
از آنچه گفته شد معلوم مىشود كه مقام ابراهيم به وسيله عمر جا به جا شده است اما اين كه انگيزه او در اين كار چه بوده مورد اختلاف است:
چنانكه گذشت، برخى اين تغيير را به حادثه سيل «ام نهشل» كه شرحش گذشت مرتبط دانسته اند و غالباً چنين گفته اند:
«سيل مقام را جا به جا كرد، عمر آن را به اينجا كه محل اصلى آن است برگردانيد.»
بايد ديد اين محل همان محل زمان رسول خدا است، يا اين كه به محلى برگردانده كه خود قبلًا به آنجا انتقال داده بود؟!
«ابن حجر» از «ابن عيينه» نقل مىكند كه مقام در زمان رسول خدا به خانه چسبيده بود و عمر آن را تغيير داد، پس از آن سيلى آمده، آن را برد و عمر به جايى كه قبلًا تعيين كرده بود برگردانيد.[19]
اين گزارش نشان مىدهد كه پيش از واقعه سيل، عمر مقام را تغيير داده بود و بعد از اين واقعه، آن را مجدداً به همان محل برگردانيده است. [20]
چنانكه گذشت، عده اى ديگر براى تغيير محل مقام، توجيهى ديگر گفته اند: چون مقام پايمان نمازگزاران مىشد، عمر دست به اين تغيير زد، و براى اين كه محل، براى طواف و نماز وسيعتر شود، مقام را به عقب برگردانيد.
برخى از علماى اهل سنت، تغيير محل مقام توسط عمر را، با گزينش مقام ابراهيم به عنوان «مصلّى» (نمازگاه) ارتباط داده و گفته اند: نزول آيه «واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلى» موافق پيشنهاد عمر به پيامبر بوده است، چنانكه عبداللَّه بن عمر مىگويد: پيامبر دست عمر را گرفت و نزد مقام برد و فرمود: اين مقام ابراهيم است. عمر گفت: يا رسول اللَّه چرا آن را «مصلّى» قرار نمىدهى؟ و بعد از آن آيه «واتخذوا من مقام ابراهيم مصلى» نازل شد.[21]
«ابن حجر» تغيير محل مقام به وسيله عمر را به نزول آيه ياد شده چنين ارتباط مى دهد: چون به درخواست عمر، مقام، «مصلّى» شده بود، تغيير محل آن براى او آسان بود و آمادگى چنين كارى را داشت.[22] وى براى اين كه كار عمر را شرعى قلمداد نمايد چنين اضافه مىكنند: از اين كه صحابه و تابعين هيچ گونه اعتراضى به اين اقدام نكردند، معلوم مىشود كه اين كار مورد تأييد آنان بوده و مورد اتفاق و اجماع واقع شده است. [23]
5. نقد و بررسى گزارشها و اقوال
در بدو نظر تشخيص واقعيت قضيه از ميان اين گزارشها و اقوال و رواياتى كه پيرامون اين قضيه در منابع اهل سنت وارد شده، مشكل مىنمايد. از اين رو برخى از دانشمندان معاصر اهل سنت، در ارزيابى صحّت اين گزارشها، به زحمت افتاده و از ميان آنها گزارش نخست را برگزيدهاند و نظريه دوم را از اين نظر بعيد شمردهاند كه عمر، به خود جرأت و اجازه نمىداده كه محل مقام را از جايى كه زمان پيامبر (صلی الله علیه وآله) و ابوبكر بوده، تغيير دهد. [24] و به نظر مىرسد نقل دوم درست باشد.
ولى ارتباط اين موضوع با پيشنهاد عمر راجع به مقام و نزول آيه مربوط به مقام ابراهيم به اين مناسبت، مشكوك به نظر مىرسد؛ زيرا راوى اين روايت، عبداللَّه بن عمر است و به گفته دانشمندان علم حديث يكى از موارد، انگيزه جعل حديث فضائل افراد» است. حال اگر فرزندى فضيلت پدر را نقل كند، جاى تأمل بيشترى است. از اين گذشته مفسّران گفته اند:
سوره بقره (كه آيه مزبور جزء آن است) در مدينه نازل شده است و اين آيه را استثنا نكرده اند. بنابراين نزول آيه مربوط به مقام، ارتباطى با عمر نداشته تا- چنانكه ابن حجر عنوان مى كند- زمينهاى براى تسهيل تغيير محل آن باشد! تلاش افرادى مانند ابن حجر براى ارتباط اين دو موضوع با يكديگر، تلاش براى موجه جلوه دادن كار خليفه دوم به نظر مىرسد.
بنابراين اگر قضيه سيل ام نهشل درست باشد، معلوم مىشود سيل، مقام را بعد از تغيير محل آن توسط عمر، جابجا كرده و او آن را به محل قبلى برگردانيده است.
7. تأثير فقهى جابجايى مقام
جابجايى مقام توسط خليفه دوم موجب گشت كه بعدها در ذهن و انديشه مردم در مورد نماز طواف، اين سؤال پيش آيد كه تكليف نماز پشت مقام چگونه است؟ آيا خواندن نماز طواف در محل فعلى مقام صحيح است يا نه؟ بر اين اساس از امام رضا (علیه السلام)در اين مورد چنين سؤال مىشود: آيا دو ركعت نماز واجب طواف را پشت مقامى كه الآن هست بخوانم يا جايى كه در عهد رسول خدا (صلی الله علیه وآله)بوده است؟ امام مىفرمايد پشت جايى كه فعلًا مقام هست بخوان.[28]
محمد بن مسلم مىگويد: (از حضرت صادق يا باقر- عليهما السلام-) درباره محدوده طواف، در اطراف خانه خدا، محدوده اى كه اگر كسى خارج از آن طواف كند، دور خانه طواف ننموده است، پرسيدم.
امام فرمود: مردم در عهد رسول خدا (صلی الله علیه وآله)برگرد خانه و مقام طواف مىنمودند و شما امروزه ميان مقام و خانه طواف مىكنيد. محدوده طواف جايگاه فعلى مقام است، هر كس از آن تجاوز كند از جمله طواف كنندگان محسوب نمىشود. محدوده طواف در روزگار پيشين و امروزه يكى است:
به مقدار فاصله بين قمام و خانه، از هر طرف. هر كس طواف كند و بيش از فاصله مذكور از خانه دور شود، خانه را طواف ننموده است؛ چون كه بر مسجد (الحرام) طواف نموده، نه بر دور كعبه. و چون در محدوده طواف، دور نزده است طوافش درست نيست.[29]
بر اين اساس همين دلايل روايى، فقهاى معاصر شيعه در فقه استدلالى، در مورد محل نماز طواف تصريح مىكنند كه بايد پشت مقام در محل فعلى، خوانده شود نه پشت محل مقام كه در زمان پيامبر بوده است، به عنوان نمونه به نقل دو فتوا اكتفا مىكنيم:
1- چنانكه طواف حد معينى دارد، نماز طواف هم محل معينى دارد و در غير آن محل نبايد خوانده شود، و آن، محل مقام فعلى است نه محل مقامى كه در عهد رسول خدا بوده است.[30]
2- مشهور ميان فقهاى شيعه اين است كه نماز طواف بايد نزد مقام خوانده شود و مقصود از مقام، محل فعلى آن است نه جايى كه در عهد رسول خدا و يا در عهد ابراهيم، بنيانگذار كعبه بوده است.[31]
[1] . «فيه آيات بيّنات مقام ابراهيم ….» آل عمران: 97.
[2] . در مورد نامگذارى مقام و باقى ماندن جاى پاى حضرت ابراهيم(علیه السلام) در سنگ مزبور سه وجه گفته اند:
الف: چون هنگام ساختن كعبه ديوارها بلند شد و دسترسى ابراهيم به آن دشوار بود، اسماعيل سنگى را كه به مقام مشهور است آورد و ابراهيم روى آن مىايستاد و خانه را مىساخت و آن سنگ را همچنان گرد خانه مىگردانيد، تا آن كه روبه روى در خانه خدا رسيد.
ابن عباس مىگويد: چون ابراهيم روى آن سنگ مى ايستاد، به مقام ابراهيم مشهور شده است. همچنين از او نقل شده استكه چون ابراهيم روى آن سنگ ايستاد، دو پاى او در آن فرو رفت.( ازرقى، اخبار مكه، مكه مكرمه، دارالثقافة 1403 هق. ج 1، ص 59؛ نظام الدين نيشابورى، تفسير غرائب القرآن، حاشيه تفسير طبرى، بيروت، دار احياء تراث العربى، ج 1، ص 395).
ب: آنگاه كه به ابراهيم فرمان داده شد كه به مردم اعلان حج كند، ابراهيم عرض كرد: پروردگارا! صداى من بر همگان نم ىرسد، خداوند فرمود: تو اعلان كن، برعهده من است كه صداى تو را به همگان برسانم. ابراهيم بر فراز مقام قرار گرفت و مقام چندان مرتفع شد كه از كوهها بلندتر گرديد و چون ابلاغ كرد سنگ تاب نياورد و دو پاى ابراهيم در آن فرو رفت.( ارزقى، همان، ج 2، ص 30؛ صدوق، علل الشرائع، قم، مكتبة الداورى، ص 423).
ج: بار دوم كه ابراهيم از شام براى سركشى به اسماعيل و هاجر به مكه آمد، همسر اسماعيل سنگى براى ابراهيم آورد كه بر آن بايستد تا سرش را شستشو دهد، چون ابراهيم پا بر آن نهاد، پاى وى در سنگ فرو رفت و اثرش باقى ماند( مجمع البيان، طبرسى، تهران، مكتبة العلمية الإسلامية، ج 1، ص 203).
برخى احتمال داده اند كه حضرت ابراهيم در هر سه مورد، روى همين سنگ قرار گرفته است؛ يعنى سنگى كه همسر اسماعيل براى ابراهيم آورد تا بر آن پا نهد كه سرش را شستشو دهد، همان سنگ را اسماعيل براى او آورد تا بر آن بايستد و خانه را بسازد و ابراهيم باز بر همان سنگ ايستاد و فرمان زيارت خانه خدا را ابلاغ كرد( نظام الدين نيشابورى، همان، ص 395).
[3] . ابوعلى الفضل بن حسن الطبرى، مجمع البيان، بيروت، دار احياء التراثالعربى، ج 1، ص 203؛ ازرقى، اخبار مكه، مكه، دارالثقافه، 1403 هق.، ج 2، ص 29.
[4] . آل عمران: 97.
[5] . ابن سعد، طبقات، ج 3، ص 284؛ ابن حجر عسقلانى، فتح البارى، بيروت، دارالمعرفة، ج 3، ص 169؛ فاكهى، اخبار مكه، مكه المكرمة، مكتبة و مطبعة النهضة الحديثه، ج 1، ص 454 و 455؛ ابن ابىالحديد، شرح نهج البلاغه، قم انتشارات اسماعيليان( افست)، ج 12، ص 75؛ جلالالدين سيوطى، تاريخ الخلفاء منشورات الشريف رضى( افست)، ص 137؛ رشيد رضا، تفسير المنار، بيروت، دارالمعرفه، ج 1، ص 462.
[6] . ازرقى، همان، ج 2، ص 32.
[7] . صدوق، علل الشرايع، بيروت، دار احياء التراث العربى، ص 423؛ كلينى، الروضة من الكافى، ترجمه كمره اى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1397 هق ج 1، ص 96- 95؛ شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة آل البيت- عليهم السلام- 1412 ه. ق ج 13، ص 350.
[8] . ارزقى، همان، ص 30 و 31.
[9] . « واتخذوا من مقام ابراهيم مُصلّى»؛ بقره: 125.
[10] . فاكهى، همان، ج 1، ص 355؛ فاسى، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، بيروت، دارالكتب العلمية، ج 1، ص 207.
[11] . از راويانى ا ست كه برخى او را ضعيف و برخى ضعيف و برخى قوى و مورداعتماد دانسته اند، رك به: ميزان الاعتدال ذهبى، ج 3، ص 409، ذيل شماره 6948- م.
[12] . طبرى مىگويد اين سيل در سال هفدهم هجرت بوده است.
[13] . مطلب روز فتح مكه مسلمان شد، غ پدرش در جنگ بدر اسير شد، مطلب مدتى ساكن كوفه بود و سپس به مدينه برگشت، رك به: ابن اثير، اسدالغابه، ج 4، ص 374- م.
[14] . اخبار مكه، ترجمه دكتر محمود مهدوى دامغانى، تهران، چاپ و نشر بنياد مستضعفان، 1368 هش. ج 2، ص 327.
[15] . فاكهى، همان كتاب، ج 1، ص 454؛ ابن سعد، همان، ج 3، ص 284؛ ابن ابىالحديد، همان، ج 12، ص 75؛ ابن حجر عسقلانى، همان، ج 3، ص 169؛ سيوطى، همان، ص 137؛ رشيد رضا، همان، ج 1، ص 462؛ ازرقى، همان، ج 2، ص 32.
[16] . صدوق، همان، ص 423؛ ابوالقاسم كوفى، الأستغاثة، ص 43؛ الروضة من الكافى، ترجمه كمرهاى، تهران، كتابفروشى اسلامية، 1397 هق. ص 96- 95؛ مظفر، دلائل الصدق، بيروت، دارالوفاء، ج 3، ص 136.
[17] . فاكهى، همان، ج 1، ص 454.
[18] . فتح البارى، بيروت، دارالمعرفة، ج 3، ص 169.
[19] . همان.
[20] . همان.
[21] . ابن حجر، همان، ج 1، ص 69. البته در صفحات آينده خواهيم گفت كه تغيير محل مقام، مورد اعتراض امامان معصوم و جانشينان واقعى پيامبر واقع شده است.
[22] . همان.
[23] . همان.
[24] . حسين عبداللَّه سلامه، تاريخ عمارة مسجدالحرام، جدّه، 1400 ه.
[25] . كلينى، الروضة من الكافى، ط 2، تهران، 1389 هق. دارالكتب الاسلاميه، ص 63- 58.
[26] . حج/27.
[27] . صدوق، علل الشرايع، نجف، مكتبة الحيدرية، ص 423.
[28] . شيخ حرّ عاملى، همان، ج 13، ص 422، ح 18112.
[29] . همان، ص 350، ح 17920؛ توضيح: خوانندگان گرامى توجه داشته باشند كه نظر فقهاى شيعه در مورد محدوده طواف بدين شرح است:
الف: امام خمينى- قدس سره-: در صورت امكام ولو در وقت خلوت بايد طواف در حد بين مقام ابراهيم و خانه كه مسافت بيست و شش ذراع و نيم است باشد و دورتر از آن حد، كفايت نمىكند و در صورت عدم امكان ولو در وقت خلوت، طواف در خارج حد مزبور مانع ندارد با مراعات الاقرب فالاقرب.(امام خمينى- ره-، مناسك حج، قم، پاسدار اسلام، ص 121).
آيةاللَّه خويى- ره-: ظاهر اين است كه طواف در دورتر از اين مسافت يست و شش ذراع و نيم نيز كافى باشد؛ خصوصاً براى كسانى كه در اين مسافت نتوانند طواف كنند يا طواف در آن بر آنها مشقّت داشته باشد و مراعات احتياط با قدرت و تمكّن بهتر و اولى است.(افتخارى، آراء المراجع، قم، انتشارات دارالقرآن الكريم، ص 231).
ج: آيةاللَّه گلپايگانى- ره-: در صورت ازدحام طواف كنندگان، تا حدّى كه عرفاً اتصال آنان محفوظ باشد، در فاصله بيشتر از حدّ مذكور، در پشت مقام ابراهيم- عليه السّلام- نيز طواف صحيح است، و در اين حال تفاوتى بين مضطرّ و غير آن نيست.(آداب و احكام حج، انتشارات دارالقرآن الكريم، ص 200).
[30] . آيةاللَّه داماد، كتاب الحج،(تقرير آيةاللَّه جوادى آملى)، ج 1، ص 472.
[31] . آيةاللَّه داماد، همان، ص 462.
برگرفته از کتاب: درسهایی از فقه تطبیقی، :مهدى پيشوائى- حسين گودرزى.
1. قداست و سابقه تاريخى مقام ابراهيم