تاليف: عبدالکريم بهجت پور[1]
چکیده
يكي از مباني پذيرفته شده در نزد غالب فرقه هاي اسلامي « تأويل » است. تأويلگرايان انواع گوناگوني دارند. برخي از روشها و ابعاد تأويل در نظر شيعه همچون تأويل باطنگرايان و صوفيه و تأويل عقلگرايانه افراطي پذيرفته نيست. يكي از ابعاد تأويل در نظر شيعه تأويل مصداقي و تأويل به معناي كشف معاني باطني آيات است. هر دو گونه تأويل، مورد انكار گروهي از اهل تسنّن قرار گرفته است. به نظر آنان تأويل هاي بطني و بيان مصاديق، موافق با ظاهر لفظ نبوده و آيات، آن را تحمّل نميكند و امري موافق با ذوق و سليقه و غير متّكي به روشهاي مقبول است.
به نظر ميرسد معناي باطني آيات، موضوعي برگرفته از صريح فرمايش پيامبر اكرم 6 است و دليلي نداريم كه معناي بطني را منحصر در مراد بدانيم، چنانكه شاطبي ادعا كرده؛ زيرا مراد، مفهوم برگرفته از معناي ظاهري و منطوق است كه در هر كلامي وجود دارد. نظير داعيه و انگيزه هايي كه در بيان اقوال اخبار و انشاءهاي رائج در عرف مردم جريان دارد و ويژگي خاصّي براي قرآن به حساب نميآيد.
شايد نزديكترين برداشت به تأويل مصداقي در كلمات آلوسي و ابن تيميه از علماي اهل سنّت آمده باشد. تأويل مصداقي در نگاه صحيح با مصداقهاي تنزيلي آيات ارتباط دارد. هر آيه اي در مورد فرد يا افرادي به داوري نشسته است. اين افراد يا در آيات ذكر شده اند و يا به آنها اشاره رفته است. مؤوّل با جريان دادن آيات از مصداقي كه آيه درباره اش نازل شده، و تطبيق آن بر افراد و اقوامي كه مشابه مصاديق تنزيلي آياتند، به تأويل آيات پرداخته است.
خاستگاه چنين تأويلي قرآن است. خاتميت، جامعيت و جاودانگي قرآن، مشروعيت اينگونه از تأويل را اثبات ميكند، به علاوه در قرآن برخي از 17 موردي كه واژه تأويل در آنها به كار رفته است، به معناي جري و تطبيق ميباشد. نمونه آن، تعبير خواب حضرت يوسف(ع) است. امامان شيعه : نيز به ضرورت چنين تأويلي و ارتباط آن با تأثيرات و منافع مستمر قرآن اشاره فرمودهاند.
کليد واژه: تاويل، تنزيل، تطبيق، جري، باطن
مقدمه
يكي از مباني مهم و مورد اختلاف در تفسير قرآن « تأويل » است. در حالي كه گروهي از اهل حديث و به خصوص حشويه بر « نصّ گرايي » و اجتناب از تأويل آيات اصرار دارند و حتّي از تأويل هاي مفهومي آيات اجتناب مي ورزند؛ گروه غالبي از فرقه هاي اسلامي « تأويل » را پذيرفته اند و انجام اين مهم را در قرآن جايز شمرده اند. تأويل آيات ابعاد گسترده اي دارد و به شكل هاي مختلفي در ميان مسلمانان رواج يافته است. مثلاً باطنيه بيمحابا به تأويل آيات و ناديده گرفتن ظواهر و نصوص آيات پرداخته اند. برخي همچون شيعيان علاوه بر اقدام به تأويلِ مفهوميِ آيات متشابه، به تنزيلات و تطبيق آيات بر مصاديق نوظهور پرداخته اند. در نظر شيعيان اينگونه از تأويل سرّ ماندگاري و جاودانگي قرآن و هدايتگري مستمرّ آن است. برخي از اهل تسنّن اين مبناي تفسيري شيعه را نپذيرفته و بر آن خرده گرفتهاند. به همين منظور در اين مقاله، ديدگاه شيعيان را توضيح داده و به اشكالات گفته شده بر اين ديدگاه پاسخ ميدهيم.
اشکال عامّه بر شیعه
یکی از نویسندگان فعّال در امر شناسایی دانش تفسیر و مفسّران، محمّد حسین ذهبی است. وی در کتاب خود با نگاهی انتقادی، مبانی تفسیری شیعه را بررسی کرده و به تعدادی از آنها خرده گرفته است. وی ضمن پذیرش وجود ظاهر و باطن در قرآن، بر تفسیری که شیعه از معنای باطن کرده، چنین اشکال میگیرد:
« یقولُ الامامیةُ الأَثْنَا عَشَرِیَّةَ اِنّ القرآنَ له ظاهرٌ و باطنٌ و هذه حقیقةٌ نُقِرُّهُم علیها و لا نُعَارضُهُم فیها بعدَ ما صحَّ لدینا من الاحادیث التی تُقَرِّرُ هذه المبدءَ فی التفسیرِ. و لیس لِقائلٍ اَنْ یقولَ: اِنَّ رسولَ الله 6 صَرَّحَ بأَنَّ للقرآنِ باطناً و اَن المفسّرین جمیعاً یعترفون بذلک و یقولون به. فکیف تَوَجَّهَ لومُهُ الی الامامیه وَحْدَهُم! لیسَ لقائلٍ ان یقولَ ذلک، لأنَّ الباطن الذی اشار الیه الحدیث و قال به جمهور المفسّرین هو عبارةٌ عن التأویل الذی یحتمله اللفظُ القرآنی و یمکن اَن یکونَ من مدلولاتهِ. اَمّا الباطنُ الذی یقولُ به الشیعه فشيء یَتَّفِقُ مع اذواقهم و مشاربهم و لیس فی لفظ القرآن الکریم ما یدل علیه و لو بالإشاره[2] »
بنابراین ذهبی، تأویل در نظریه شیعه را امری ذوقی و برکنار از مفهوم صحیح تأویل میداند. به نظر وی، تأویل صحیح، امری مرتبط با لفظ است، هر چند ظاهر عبارات آن را نمیرساند، امّا در مجموع، عبارت و لفظ ظرفیت آن را دارد، به علاوه که دلیلی برای انتخاب و ترجیح این معنای غیر مرجوح وجود داشته باشد.
وی مینویسد:
« وَ عَلی هذا فَالمُتَأَوِّلُ مُطالَبٌ بأَمْرَیْن؛ اَلأَمرُ الأَوّلِ أَن یُبَیِّنَ اِحتِمالُ اللَّفظِ لِلمَعنَی الَّذی جَعَلَهُ اِلَیْه و ادَّعی اَنَّهُ المُرادُ؛ أَلأَمرُ الثانی أَن یُبَیِّنَ الدلیلَ الذی أوجَبَ صَرفُ اللفظِ عَن معناه الراجع الی معناهُ المرجوحِ وَ اِلّا کان تأویلاً فاسِداً اَو تَلاعُباً بِالنُّصُوصِ[3]»
وی سپس به نقل از جمع الجوامع مینویسد:
« اَلتأویل حملُ الظَّاهِرِ علی المُحتَمَلِ المَرجُوح. فإِنْ حَمَلَ علیه لِدَلِیلٍ فَصَحِیحٌ و اِن حَمَلَ عَلَیْهِ لِمَا يُظَنُّ دَليلاً فِي الْوَاقِعِ فَفَاسِدٌ وَ إِنْ حَمَلَ عَلَيْهِ بِلَا شَيْءٌ فَلَعِبٌ لَا تأویل.[4]»
بنابر این گفتهی منقول، تأویلات شیعه که دلیلی بر آنها نیست، بازی با قرآن میباشد. نظیر این مطلب در کتاب الوشیعه فی کشف الصنائع آمده است.[5]
نظیر این اعتقاد در کلمات زرکشی آمده است:
« فأَمَّا التأویل المخالفُ للایةِ و الشرعِ فإِنَّه تأویل الجاهلین مثلُ تأویل روافِضِ لقولِه تعالی « مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيان» (الرحمن/ 19) أَنَّهَا فی علی و فاطمة. بینهما برزخ لا یبغیان: یخرج منها الؤلؤ و المرجان، الحسن و الحسین؛ و کذلک قالوا فی قوله تعالی: « وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ [6]»، إنَّهُ معاویة و غیر ذلک[7]
پاسخ به اشكال:
پاسخ به این اشکال، نیازمند به توضیحي مقدّماتی است:
أ- معنای لغوی و اصطلاحی تأویل
تأویل از ریشه «أَوْل» به معنای بازگشت و در باب تفعیل، به معناي بازگشت دادن و بازگرداندن میباشد.[8] این واژه به معنای مرجَع و مصیر و عاقبت امر و سیاست هم آمده است[9]. احتمال دارد اطلاق واژه تأویل بر سیاست به دلیل مرجعیت حاکم در امور رعیت باشد.[10] «أَوْل» در معنای جمع و اصلاح نیز بکار رفته است؛ شاید این مورد، اشاره به نتیجه و اثر تأویل باشد که در شئون مختلف، موجب رفع اشکال و اصلاح امور میگردد.[11]
یکی از مهمترین و مشهورترین عرصههای استعمال واژه تأویل، کلام میباشد. تعاریف لغت شناسان از تأویل الکلام عبارت است از: «تفسیرُ الکلامِ الذی تَخْتَلِفُ مَعانِیه و لا یَصِحُّ اِلَّا بِبَیَانِ لَفظِه[12]»؛ «نَقْلُ ظَاهِرِ اللَّفْظِ عَنْ وَضْعِهِ الْأَصْلِی الی ما یَحْتاجُ الی دلیلٍ لولاهُ ما تُرِکَ ظاهِرَةُ اللَّفْظِ[13]»؛ «المعنی و التفسیر[14]»؛ «عاقبة الکلام و ما یؤُولُ اِلَیه[15]»
بعید نیست این تأکیدات، انعکاس استعمال واژه تأویل کلام در منابع اسلامی و اصطلاحات مسلمانان باشد.
این واژه در اصطلاح دانشمندان هر عرصه از علوم اسلامی معنایی ویژه دارد كه از اين قرارند:
1- تفسیر : قدمای مفسّران، تأویل را زدودن ابهام از لفظ مشکل و دشواری دانستهاند که در انتقال معنای مورد نظر، نارسا و دچار مشکل باشد؛ مثلاً ابوجعفر طبری در تفسیر جامع البیان هنگام تفسیر آیه مینویسد: «القول فی تأویل الاية ».
2-ارجاع آیات متشابه به آیات محکم: متأخّرین از مفسّران هرگاه کلام پوشیده شود، به تلاشی که برای دفع شبهه پیش آمده و کشف مقصود اصلی خداوند صورت میگیرد، تأویل اطلاق میکنند.[16]
3- معنای مخالف با ظاهر لفظ : این مطلب در کلمات منتقدان به شيعه، آمده است. به نظر آنان، انتخاب معنای مرجوح اگر از روی دلیل باشد، تأویل صحیح و در غیر این صورت باطل خواهد بود.
4- تفسیر باطنی و بیان معانی از راه اشاره و رمز[17] : این اصطلاح که بیشتر در استعمالات عرفا و صوفیه و باطنیه کاربرد دارد، اشاره به معانی رمزی و اشاری است که نوعاً از ظاهر الفاظ و قواعد معمول در آنها بدست نمیآید، بلکه نیاز به سیر و سلوک و ریاضات و کشف و شهود دارد.
تأویل در سه معناي اول، مورد توافق همه فرق اسلامی است و مورد اخیر نیز در میان هر یک از اصحاب فرق اسلامی، موافقان و مخالفاني دارد.
استاد معرفت دیدگاهی تفصیلی در مورد قول چهارم دارند که به نظر قول صحیح باشد؛
« برداشتهای عارفان بالله، بارقههایی نوارانی است که بر دلهايشان تجلّی کرده و بدون آنکه قصد تفسیر يا تأویل داشته باشند، به مناسبت، این واردات قبلی خود را که در هنگام مواجهه با آیات بر آنها تداعی شده، بیان نمودهاند. مثلاً هنگام استعمال یا تلاوت آیه « اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى»[18] در این اندیشه میرود: با خود باش که فرعون درون سرکشي کرده، بدو بپرداز، باشد تا نرمش در آن حاصل آید. پس عارفان بالله درصدد تحمیل این واردات بر قرآن نبودهاند. این گروه ظواهر آیات را پذیرفته و ملاک تکلیف میدانند و به هنگام بیان همین بارقههای رحمانی سعی در جمع و توافق این واردات با ظواهر آیات نمودهاند. امّا گروههایی از صوفیه و باطنیه در میان مسلمانان وجود داشته و دارند که بیتعهّد به ظواهر آیات قرآن و با تحمیل این واردات قلبی در چهره تفسیر و تأویل آیات، راهی افراطی و ناهموار در پیش گرفتهاند و آن را تفسیر رمزی و اشاری نامیدهاند.[19] »
5- بطن آیه : معنای دیگری که تأویل مصطلح به آن اشاره دارد، بطن آیه است، به این معنی که آیات قرآن در طول معنای ظاهری خود، معنای دیگری دارند که در طول معنای ظاهری آن قرار دارد. ظاهر قرآن اشاره به مفهومی است که از ظاهر آیه استفاده میشود و باطن قرآن به معنای دوم و طولی اشاره دارد. این معنی همانست که مورد اختلاف دانشمندان شیعه و عامه قرار گرفته است.
ب ـ تأويل به معني باطن در كلمات برخي از دانشمندان شيعه و سني
تأویل به معنی باطن، در کلمات برخی از دانشمندان شیعه و سنّی به كار رفته و نيز از معصومان : بياناتي در رابطه با ظاهر و باطن قرآن به ثبت رسیده است. شاید اولین بار که تأویل به معنای باطن آیه در مقابل ظاهر آیه به کار رفته است، در کلام امام باقر 7 باشد.
از پیامبر اکرم 6 روایت شده: « اِنَّ للقرآنِ ظهراً و بطناً و لبطنه بطنٌ الی سبعةِ اَبْطُنٍ[20]»
فضیل بن یسار میگوید: « از امام باقر 7 در مورد روایت رسول خدا 6 « مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ » سؤال کردم. فرمود: « ظَهْرُهُ [تَنْزِيلُهُ] وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ وَ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ …»[21]
امام ظاهر قرآن را موارد نزول آیات میداند که از ظاهر آیه بر حسب موارد نزول به دست میآید، ولی باطن آن را مفاهیمی نهفته در آیات ميداند که با زدودن پوسته ظاهری آشکار میگردد.
آلوسی از دانشمندان اهل سنّت با دو آیه 37 و 154 سوره انعام، بطون نهفته در ورای ظاهر آیات قرآن را به اثبات میرساند.[22] وی در ضمن آیه اول به نقل از ابن مسعود، شافعی، ابن ابیحاتم، ابن عباس، محیی الدین ابن العربی، کمال و جامعیت قرآن را در پاسخ به تمام امور توضیح میدهد؛ از جمله مینویسد:
« و مثله استخراج بعضهم من الفاتحه ایضاً اسماء سلاطین آل عثمان و احوالهم و مدة سلطنتهم إلی ما شاء الله تعالی من الزمان و لا بدع فهی أم الکتاب و تلد کل امر عجیب.[23] »
در این زمینه شاطبی نیز به وجود باطن در آیات اعتقاد دارد. البته او پس از آنکه از قول حسن بصری مرسلهای از پیامبر 6 نقل میکند: «مَا اَنْزَلَ اللهُ آیَةً اِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ – بِمَعْنَی ظَاهِرٌ وَ بَاطِنٌ – وَ لِکُلِّ حَرْفٍ حَدٍّ وَ لِکُلِّ حَدٍّ مَطْلَعٌ[24]»؛ میگوید: گفتهاند مراد از ظاهر، همان ظاهر تلاوت است و مراد از باطن، فهم مراد خدا از آیه است. وی با استناد به آیه «فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَديثا» (نساء 78) مینویسد: معنی آیه آن است که چرا مراد خداوند را از خطاب نمیفهمند، در غیر این صورت مراد از ظاهر خطاب را میفهیدند. به هرحال وی پس از نقل چندین آیه و توجیه ظاهر به عبارت و باطن به مراد مینویسد:
« و حاصل هذا الکلام أن المراد بالظاهر هو المفهوم العربی و الباطن هو مراد الله تعالی من کلامه و خطابه. فإنْ کان مراد من أطلق هذه العبارة ما فُسِّرَ فصحیح و لا نزاع فیه. و إنْ ارادَ غیرَ ذلک فهو اثبات امر زائد علی ما کان معلوماً عند الصحابة و مَن بعدهم فلا بدّ من دلیل قطعی یُثبِتُ هذه الدعوی.[25] »
بنابراین وی ظاهر و باطني را که در این مرسله وارد شده، حمل بر معنایی کرد که با نظر آلوسی که نگرشی صوفیانه دارد، مخالف است. امّا به نظر ميرسد كلام شاطبي درست نباشد و دليلي نداريم كه معناي بطني را منحصر در مراد بدانيم؛ زيرا مراد، مفهومي انتزاع شده از معناي ظاهري و منطوق هر كلامي است كه انحصاري به قرآن ندارد. داعيهها و انگيزههايي كه در پسِ اقوال، اعم از اِخباري و اِنشايي وجود دارد و در ميان عرف جريان دارد، كاشف از مراد گويندهاند و در محاجّهها و مناظرهها مورد توجّهند. امّا روايت از بطن مخصوص به هر آيه قرآن خبر ميدهد كه به طور طبيعي بايد غير از مرادهاي عرفي از كلام باشد. ذهبی نیز هرچند با آلوسی همراه نیست، اما با نظر شاطبی نیز موافقت ندارد و به نظر وی بطن قرآن عبارت است از تأویلی که میتواند مدلول لفظ قرآنی باشد.[26]
در این میان نزدیکترین برداشت به تأويل مصداقي، در کلمات ابنتیمیه (728 هـ) آمده است. وی وجود خارجی کلام را تأویل شمرده است. او در رسالهای که درباره متشابهات و تأویل با نام «اکلیل» نگاشت و در تفسیر سوره اخلاص، ابعاد نظریه خود را توضیح داده که خلاصه آن از این قرار است:
أ. تأویل از دیدگاه دانشمندان سَلَف دو معنی دارد: 1- تأویل مترادف با تفسیر 2- مصداق خارجی کلام که اگر کلام جملهای انشایی باشد، تأویلش خود عمل مطلوب است و اگر جملهای خبری باشد، تأویلش عبارت است از نفس وجود خارجیِ مخبرٌ به ، اعم از اینکه در گذشته اتفاق افتاده و تحقّق خارجی یافته است، یا در آینده تحقق یابد. تأویل در عرف و زبان قرآن به معنای اخیر است.
ب. هر شیء دارای چهار مرتبه از وجود است: 1- وجود خارجی 2- وجود ذهنی 3- وجود لفظی 4- وجود بیانی (کتبی).
بنابراین هر کلامی عبارت است از لفظ یا مجموعه الفاظی که دارای معنایی در ذهن است (وجود ذهنی) و ما آن لفظ را (وجود لفظی) با خط (وجود کتبی) بر صفحه مینگاریم. حال اگر متکلّم، معنای کلامی را دانست و آن را در ذهن تصوّر کرد و سپس آن معنای تصوّر شده را به زبان آورد، این با وجود خارجی شیء تفاوت دارد و چنین نیست که هرکسی معنای اول (وجود ذهنی) یک شیء را شناخت، ناگزیر به وجود خارجی آن هم علم پیدا کند. مثلاً شناختن پیامبر اسلام 6 و صفات و اخبار آن حضرت، دانستن معنای کلام (وجود ذهنی) و تفسیر آن است، امّا تأویل آن اخبار، وجود خارجی پیامبر 6 است که مبعوث شد. وقتی نسبت به وجود خارجی پیامبر 6 علم پیدا کردند و ایمان آوردند، همین، تأویل آن اخبار و توصیفات موجود در کتابهاشان است. وجود خارجی حج، مساجد، منيÅ، عرفات، مشعر و تحقّق خارجی رؤیا نیز تأویل مفاهیم مزبور است. مراد از تأویل مفاهیم قرآن از قبیل وعد و وعید، همین است، اگرچه ندانیم که این تأویل در آیهی مبارکهی «هَلْ یَنْظُرُونَ اِلَّا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِيلُهُ» چه وقت اتّفاق خواهد افتاد و تحقّق خارجی خواهدیافت.[27]
نظر ابنتیمیه از جهاتی به دیدگاه شیعه قرابت دارد، هرچند در مواردی غیر از آن است. علّامه طباطبائی1 ، ابن تیمیه را از این جهت که تأویل را شامل تمامی آیات قرآن، اعم از محکم و متشابه میداند و نیز آن را حقیقتی ورای مفاهیم و عبارات شمرده، تأیید میکند، امّا از آن جهت که آن را عین خارجیِ محض میشمرد، مردود میداند.
به نظر علّامه، عین خارجی مصداق است نه تأویل. تأویل در نظر علّامه حقیقتی خارجی در بستر زمان و مصالح واقعی و اهداف و مقاصد معینی است که از رهگذر تکالیف و احکام و حکمتها و پندها و آداب و رسوم مطرحشده در قرآن و حتّی داستانها و اخبار گذشتگان که در قرآن بدانها اشاره رفته، تحقّق مییابد. به نظر علّامه، تأویل نوعی مفهوم نيست که با الفاظ فهمانده شود، بلکه امری خارج و فراتر از آن است که در حیطه الفاظ در آید. خدای سبحان تنها جهت تقريب به ذهن ما، آن امور متعالیه را در قالب الفاظ قرار داده و مقیّد به آن نموده است؛ همانند امثال که به فراخور فهم شنونده ذکر میشود، تا به واسطهی آن، به مقصود کلام نزدیکتر شود و مطلب برای شنونده آشکار گردد.[28]
علّامه طباطبائی در بحث انزال و تنزیل قرآن، این مطلب را به طور مفصّل آورده است. به نظر وی، قرآنی که هم اکنون در اختیار ماست و نازل شده است، از حقیقتی إِحکامی در لوح محفوظ برخوردار است. اگر قرآنِ نازلشده که تفصیل آن حقیقت میباشد، لفظ دارد، عربی است و به سورهها و آیات تقسیم شده، امّا حقیقت اِحکامی، از سنخ لفظ نیست، و فاقد خصوصیات مذکور در قرآن تفصیلی میباشد. این حقیقت اِحکامی همان است که در روز قیامت ظهور میکند.[29]
این نظر علّامه ناظر به تأویل قرآن است، در غیر این صورت، علّامه خود در ذیل بسیاری از آیات، به روایات جری و تطبیق اشاره نموده است.[30] یعنی مفاد برخی از روایات را بیانِ مصداقیِ آیات دانسته است.
به هر حال، تأویل در نظر وی و سایر علمای شیعه، حقیقتی خارجی است و به خلاف ابنتیمیه مصادیق خارجی به قول مطلق تأویل نمیباشند، بلکه این مصادیق چنان که میآید، تنزیلات آیات شمرده میشوند.
ج. تنزیل- تأویل
تأویل مصداقي: شیعه با واژه تنزیل ارتباط دارد. توضیح مطلب آنکه آیات قرآن در اغلب موارد در کنار حادثهها نشست و معطوف به نیازها و پیشآمدها و وقایع اتّفاقیه بود. به تعبیر بهتر، راهبرد قرآن تربیت و دستگیری بشر در عرصه واقعیت زندگی و در مسیر تکامل و سعادت او بود. قرآن به همین منظور، معارف بلند و دستورات تعالیبخش خود را در چارچوب تربیت جامعه معاصر پیامبر 6 تنظیم نمود.
به همین جهت به صراحت یا تلویح نام افراد و گروههایی را برده و در موردآنان به داوری پرداخته است.« صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّين»[31] ؛ سه گروه «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ »،« الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ »، و « الضَّالِّين » افرادی هستند که در زمان نزول، افرادی خاص بودهاند. « أَ رَأَيْتَ الَّذي يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى »[32] کسی که نهی ميکرد و بندهای که نهی میشد، اشخاص شناخته شدهاي بودهاند که بازیگران صحنه مورد اشاره آیهاند. « فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ»[33] و نیز « فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبينَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ »[34] ، اشخاص معیّن و معروفی بودهاند که با پیامبر اکرم 6 در آغاز رسالت و در شهر مکّه مکرمه به مخالفت برخواسته بودند، هرچند نامی از آنان به صراحت نرفته بود؛ چنانکه در سوره مسد نام ابولهب و همسرش به صراحت رفت.
این موارد تنزیلات آیات هستند که ترکیبی از اشخاص گروههای صالح و طالح معاصر نزول آیات بودند. امّا قرآن، رسالتی جهانی دارد؛کتابی جهانی برای همه بشر است: « وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ »[35] و پیامبر اکرم 6 خاتم پیامبران و آخرین ارتباط وحي در رسالت با انسانها بود: « ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليماً [36]»، همچنان که از زبان مشترکی به نام فطرت و آفرینش « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»[37] استفاده کرده است.
بر این اساس، رسالت جهانی و دائمی این کتاب آسمانی، اقتضا دارد که جامعه معاصر نزول را جامعهی مَثَل و نمونه به حساب آوریم، که خدای متعال بیانات جاودانه خود را در قالب داوری و اظهار نظر در مسائل آنان ابراز فرموده است و امروز باید با پلزدن از آن جامعه به شرایط حال، داوریها و نظرات قرآن را به ساحت جوامع جدید کشاند و اگر قرآن مخصوص موارد مستقیم و تنزیلات آیات بود، با مرگ آن نقشآفرینان و گذشت حادثهها، کتابی مرده و کهن میشد و با آیندگان به گفتگو نمینشست و کلام فصل و فرقان آدميان در گذر زمان نبود. برای آن که قرآن شاداب و زنده باشد، لازم است تا صفات ذکر شده در آیات، بر افراد و اقوام مشابه «تطبیق» شود و احکام ذکر شده در آیات بر اینان نیز « جریان » یابد.
یکی از اقسام تأویل در دیدگاه شیعه، گذراندن خطاب آیه از موارد تنزیلی، به موارد مشابه و تطبیق حکم آیات بر آیندگان است . از تنزیلات یعنی اقوام و گروهی که آیات به مناسبت داوری و گفتگو درباره آنان نازل شده، با عنوان «ظاهر قرآن» و از اقوام و گروهی که به دلیل توافق رفتار و صفات آنان با اقوام گذشته، آیات بر آنها تطبیق میگردد، با نام «باطن قرآن» یاد میشود و عملیات تأویل، سیری است که « تأویلگر » میان ظاهر آیه و باطن آن کرده و آیه را از توجّه به ظاهر به تطبيق بر باطن برميگرداند.
هـ. شواهد قرآنی این تأویل
واژه تأویل در 17 جا از قرآن به کار رفته است و در پارهای از موارد، موافق با تأویل به معنای بیان مصادیق و موارد مخفی است. تعبیر خوابها که در چند آیه از آن با عنوان «تأویل» نام برده شده، از این قبیل است. یوسف 7 خواب دید خورشید و ماه و یازده ستاره بر او سجده کردند.[38] یکی از هم سلولیهای وی خواب میبیند که در حال گرفتن آب انگور است و دیگری خواب میبیند که بر بالای سرش طبق نانی میبرد که مرغان هوا از آن با منقار میخورند.[39] وقتی خواب اول تعبیر میشود و پدر و مادر و یازده برادر حضرت یوسف 7 در برابرش خضوع میکنند، از این حادثه با عنوان تأویل خواب یاد میشود: «وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْويلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بي إِذْ أَخْرَجَني مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْني وَ بَيْنَ إِخْوَتي إِنَّ رَبِّي لَطيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيم»[40]
و هنگامی که یوسف از اتفاق پنهانی که در ورای خوابهای همسلولیهايش پرده برمیداشت، از آن با همین عنوان یاد نمود: « يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُما فَيَسْقي رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذي فيهِ تَسْتَفْتِيان [41] » خدمت پادشاه کردن، اتفاقی بود که در ظاهر خواب همسلولی نیامده بود. او در خواب، آب گرفتن انگور دیده بود و معبّر ( حضرت یوسف ) دلالت خواب را از این ظاهر به آن اتّفاق پنهان در بطن خواب برگرداند. رابطه طَبَق نان و مرغان هوایی که با منقار از آن نانها میخورند و مصلوب شدن بیننده خواب نیز از همین قرار است. برخی دیگر از آیات هفده گانه را نیز میتوان بر همین معنای از تأویل حمل کرد. بر همین اساس مرحوم فیض کاشانی تأویل را جاری مجرای خواب میدانند.[42]
علّامه طباطبایی نیز مینویسد:
« إِنَّ للقرآنِ اِتساعاً مِن حيثُ انْطباقِهِ على المصاديقِ و بيانِ حالِها فالآيةُ منه لا يَخْتَصُّ بموردِ نُزُولِها بل يَجْرِي في كلِّ موردٍ يَتَّحِدُ مع موردِ النُّزولِ ملاكاً كالأمثال الّتي لا تَخْتَصُّ بمواردِها الأولِ، بل تَتَعَدَّاها إلى ما يُنَاسِبُهَا، و هذا المعنى هو المُسَمَّى بِجَرْيِ الْقرآنِ [43] »
آقای مدرسي نیز در تفسیر «من هدی القرآن» به این نوع تأویل اشاره کردهاند:
« وَ هُنَا مَن یَعْرِفُونَ کَیفَ یَطْبِقُونَ العلمَ علی الواقعِ[44] »
پس تأویلی که در برابر تنزیل است و از نوع جری و تطبیق آیات بر مصادیق و موارد پنهان در زمانهای متأخر از نزول است، ریشه و اصل قرآنی دارد و امری برگرفته از ذوق و مشرب شیعه داوزده امامی نمیباشد.
د. مستندات روایی این تأویل
در این جا به چند روایت که فرایند مزبور را توضیح میدهد، اشاره میکنیم:
امام صادق 7 میفرمایند: « إِنَّ الْقُرْآنَ حَیٌّ لَمْ یَمُتْ وَ إِنَّهُ تَجْرِي کَمَا یَجْرِی اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ کَمَا تَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ یَجْرِی عَلَی آخِرِنَا کَمَا یَجْرِی عَلَی اَوَّلِنَا »[45]
جریان خورشید و ماه و شب و روز امری مستمر است و تکرار گذشته نمیباشد، هر نورافشانی و گرمابخشی و روشنی و تاریکی، اموری در حال تجدید و نو شدن هستند. تشبیه قرآن به ماه و خورشید و شب و روز کنایه از آن است که قرآن مانند پدیدههای حیاتی مزبور، دائماً در حال تأثیرگذاری است و این تأثیرگذاریها هم نوبهنو میگردد. همان طوری که قرآن در گروه اول از مخاطبان قرآن جریان داشت، بر گروههای دیگر هم جریان دارد؛ یعنی به نظر امام صادق 7 باید دائماً خود را تحت داوری قرآن کریم ببینیم، همانگونه که مخاطبان اول آیات چنین بودند.
از امام صادق 7 سؤال شد: چرا قرآن با تکرار درس و بحث کهنه نشده، بلکه بر تازگی آن، افزوده میشود؟ امام 7 فرمودند: «لِأَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ و لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ وَ هُوَ لِکُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»[46]
هرچند قرآن، نسل زمان پیامبر 6 را تربیت کرد، امّا محصور در آن زمان نیست، بلکه آنها را به عنوان انسان مورد توجه قرار داد. در قرآن ظرفیت هدایت بسیار بالایی تعبیه شده است؛ زیرا فطرت و آفرینش ویژه انسان را مورد توجه قرار داده و به زبان فطرت که به نسل خاصّی از انسانها تعلق ندارد، با مخاطب خود سخن گفته است.
فضیل بن یسار میگوید: از امام باقر 7 در مورد معناي روایت رسول خدا 6 « مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ » سؤال کردم. فرمود: « ظَهْرُهُ [تَنْزِيلُهُ] وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ وَ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ …»[47]
ملاحظه میشود که در این روایت «تنزیل» با ظاهر آیه و تأویل با «باطن» آیه مرتبط شده است. ظاهر قرآن یعنی تنزیل و باطن یعنی تأویل آن. این واژهها مفاهیم و مصادیق موجود در ظاهر و باطن آیات را شامل میشوند.
نویسنده تفسیر عیّاشی به نقل از امام باقر 7 مینویسد: « و لوأَنَّ الآیةَ اِذا نَزَلَتْ من قومٍ ثم ماتَ اولئک القومُ مَاتَتِ الآیةُ و لَما بَقِیَ من القرآنِ شیءٌ و لکنََّ القُرْآنَ یَجْرِی اَوَّلُهُ عَلَی آخِرِه مَادَامَتِ السَّمَاوَاتُ و الأَرْضُ و لکلِّ قومٍ آیةٌ یَتْلُونَها، هُمْ مِنْهَا مِنْ خَیْرٍ اَوْ شَرٍّ. »[48]
در این روایت ضرورت گذر از ظاهر به باطن و از تنزیلات به تطبیقات ـ تأویلات ـ اعمّ از مفاهیم و مصادیق مورد توجه قرار گرفته و این که شادابی و حیات و جاودانگی قرآن در تطبیق دائمی و مستمر آیات بر اقوام و گروههای جدید است. به عبارت دیگر تطبیق آیات حتّی منحصر به زمان حضور ائمه اطهار : نیست، بلکه ضرورتی جاودانه و مستمر است. به هر حال، دامنه تأویل در این اصطلاح، بسیار گسترده و ضامن عمومیت و شمول جاودانگی و ثمربخشي دائمی قرآن میباشد.
رابطه تأویل مذکور با تفسیر
نسبت تفسير با تأویل به معنای جری و تطبیق، از میان «نسب اربعه منطقی»، نسبت تباین است؛ یعنی هیچ مصداقی از تفسیر، تأویل نیست و هیچ فرد از تأویل مزبور، تفسیر نمیباشد؛ زیرا حوزه تفسیر مربوط به فهم معانی و دلالتهاست، امّا تأویل مربوط به حوزه مصادیق و موارد میباشد.
v برگرفته از کتاب تفسير فريقين موسسه مذاهب اسلامي قم.
1 – محمّد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 25.
2 – همان، ج 1، ص 15.
3 – همان.
4 – ر.ک. بینام، مجموع مؤلفات عقائد الرافضه و الرد علیها، ج 70، ص 206 ، موجود در نرمافزار المکتبه الشامله.
[6] ـ بقره / 5 .
6 – برهان الدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 166.
1 – ر.ک. ابن منظور، لسان العرب، ماده أول، ج 11، ص 32 و احمد بن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج 1، ص 159- 160.
2 – ر.ک. ابن منظور، همان و احمد بن فارس، همان.
3 – ر.ک. احمد بن فارس، همان.
4 – ر.ک. ابن منظور، همان، به نقل از ابومنصور، ج 11، ص 34.
5 – خلیل فراهیدی، العین، ج 8، ص 369 .
6 – ابن منظور، همان، به نقل از ابن اثیر.
7 – ابن منظور، همان، به نقل از احمد بن یحیی.
8 – احمد بن فارس، همان، ج 1، ص 162.
9 – ر.ک. محمّد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج 1، ص 21.
1 – ر.ک: محمدحسين ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 18.
2 – طه / 43-44 .
3 – این نظر شفاهاً از محضر استاد معرفت استفاده شده است. ایشان در مقالهای در باب تأویل که در دانشنامه قرآنشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، انتشار خواهد یافت، این موضوع را آوردهاند.
1 – عوالی اللآلی، ج 4، ص 107، الجمله الثانیه: فی الاحادیث المتعلقة.
2 – شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 197، كتاب القضاء، ابواب صفات القاضي و ما يجوز ان يقضي به، باب 13، باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر القرآن … .
3 – سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 80..
4 – ر.ک. همان، ج 4، ص 137، ذیل آیه 37 سوره انعام.
5 – ر.ک. الموافقات، ج 4، ص 208، المسأله الثامنة.
1 – شاطبی، الموافقات، ص 210- 208.
2 – ر.ک: ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 25.
1- ر.ک. رساله اکلیل، ص 18 – 10 ، از مجموعه رسائل ابن تیمیه و نیز رساله ابن تیمیه در تفسیر، سوره اخلاص، ص 103 – 102 و تفسیر المنار، محمّد عبده، ج 3، ص 196- 195.
2 – ر.ک. محمّد حسین طباطبائی، المیزان في تفسير القرآن الكريم، ج 3، ص 49- 48.
3 – ر.ک. همان، ج 3 ، ص 57 -56.
4 – ر.ک. ذیل بحثهای روایی در تفسیر المیزان.
1 – حمد / 7
2 – علق / 9-10
3 – قلم / 5-6.
4 – همان / 9-8
5 – سبأ / 28
6 – احزاب / 40
7 – روم / 30.
1 – ر.ک: یوسف/ 4 .
2 – يوسف / 36 .
3 – يوسف / 100 .
4 – يوسف / 41 .
1 – تفسیر صافی، مقدمه چهارم.
2 – تفسیر المیزان، ج 3 ص 67.
3 – مدرسي، من هدي القرآن، ج 1، ص 510 .
4- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 203 .
5 – بحار الانوار، ج 9 ص 15 .
1- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 197، كتاب القضاء، ابواب صفات القاضي و ما يحوز ان يقضي به، باب 13، باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر القرآن
2 – تفسیر عیاشی، ص 10، شماره 7