کلمات کلیدی: مختار، توابین، محمدحنفیه، امام حسین (عليه السلام)
مقدمه
یكى از قیام هاى نشأت گرفته از نهضت خونین كربلا، قیام «مختار بن ابى عبیدثقفى» است كه به كمك شیعیان كوفه انجام و در تاریخ به نام «قیام مختار» ثبت و معرفى شد.
«مختار»آزادمردى از شیفتگان و پیروان اهل بیت (عليهم السلام) بود كه در كلمات معصومین (عليهم السلام) از وى به نیكى یاد شده است. او قیام خود را با شعار «یالثارات الحسین» آغاز كرد و توانست در صحنه اجتماع، نقش بزرگى ایفا كند. وى از شخصیتهاى معروف و مشهور است كه كار بس بزرگ او، نامش را بر سر زبانها جارى كرد و از خود نام نیك بر جاى گذاشت.
مختار با شعار خون خواهى و انتقام امام حسین(عليه السلام)و دیگر شهداى كربلا، از كسانى كه به نحوى در ریختن خون مقدس سیدالشهداء(عليه السلام)شركت داشتند و فاجعه بزرگ و غمبار كربلا را به وجود آوردند، انتقام گرفت و آنها را به سزاى اعمالشان رساند و با این عمل توانست مقدارى از داغ و اندوه بازماندگان كربلا را بكاهد و دل شیعیان را شاد كند.
لذا ما در این تحقیق،به بررسی شخصیت مختار پرداخته و در ادامه به فلسفه و هدف قیام مختار می پردازیم تا موقعیت مختار از نظر اهل بیت (عليهم السلام) روشن گردد.
معرفی شخصیت مختار
مختار بن ابي عبيدة بن مسعود بن عمرو بن عمير بن عوف بن قسي بن هنبة بن بكر بن هوازن(1) از قبيله ثقيف؛ كـه قبيله مشهـور و گستردهاي از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، ميباشد.(2)كنيهاش ابو اسحاق(3)؛ و لقـبش كـيـسـان بود كه فـرقـه كـيـسـانيه منسوب به او است. كيسان به معناي زيرك و تيز هوش است.(4)
طبق روايتي، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از يـاران امـيـرالمـؤمـنين ميگويد: “لقب كيس را اميرالمؤمنين به مختار دادنـد.”(5)
پـدر مـخـتـار ابـو عـبـيـده ثـقـفـي است كه در اوايـل خـلافـت عـمـر از طـائفبـه مـديـنـه آمـد و در آنجـاسـاكن شد.(6)وي يكي از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش كـسـري(ايـران) در زمـان عمر بود.(7) ماجراي رشـادت اين دلير مرد در واقعه يوم الجسر در جنگ با ارتش ايران در منطقه بصره معروف است.(8)
مـادر مـخـتـار دومـه است كه از زنـان بـا شخصيت بـود و او را صـاحـب عقل و راي و بلاغت و فصاحت دانستهاند.(9)
وي ادب و فضائل اخلاقي را از مكتب اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) آموخت ،(10) و در آغاز جواني، هـمراه با پدر و عموي خود براي شركت در جنگ با لشكر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسياري از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و كوفه ماندند. مختار در كنار امير المؤمنين (عليه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراي مدتي كوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاكـن شد.(11)
علامه مجلسي (ره) ميفرمايد:
مـختار، فضايل اهل بيت پيامبر اكرم را بيا نميكرد و حتي مناقب اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين(عليهمالسلام) را براي مردم منتشر ميساخت و معتقد بود كه خاندان پيامبر از هر كس براي امامت و حكومت پس از پيـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـايـبي كـه بـرخـانـدان پيامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)
خاندان مختـار از شيعيان مخلص و علاقهمنـدان بـه اهل بيت رسالت(عليهمالسلام) بودند.
نظر علمای امامیه در مورد مختار
روایتگران شیعی تاریخ نیز با عنایت به اینکه حرکت مختار و یارانش برای مجازات قاتلان و مسببان حادثه خونین کربلا مرهمی بر زخمهای شیعه بوده نگاهی حسی و عاطفی نسبت به قیام مختار و شخصیت وی دارند. این قضاوتهای کاملا متضاد البته به سایه روشنهای زندگی مختار برمیگردد و به همین خاطر است که داوری در مورد او را مشکل کرده است.
در برخی از منابع، مدارکی وجود دارد که حاوی تأییدات حضرات معصومین (عليهمالسلام) از مختار است.طبق روایتی، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین میگوید: لقب کیس (زیرک) را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد.13
مطابق گزارشی دیگر زمانی که مختار سر ابن زیاد را برای امام سجاد (عليه السلام)فرستاد ایشان مشغول غذا خوردن بودند و بعد از مشاهده سر بریده ابنزیاد سر بر سجده نهادند .
در حسن عقیده و درستی کار مختار از سوی علمای بزرگ شیعه سخن بسیار گفته شده است. علامه امینی در کتاب ارزشمند خود الغدیر در شرح حال ابی تمام شاعر، ضمن تعریف و تمجید از شخصیت او به قسمتی از اشعار رائیه او ایراد گرفته از بصیرت و آگاهی او اظهار تعجب می کند که چرا شاعری با این درجه از آگاهی و معرفت نسبت به علوم و فنون مختلف چنین مطلبی را عنوان کرده است. ایشان در ادامه می فرماید: «هر که با دیده بصیرت و تحقیق بر تاریخ و علم رجال بنگرد درمی یابد که مختار از پیشگامان دینداری و هدایت و اخلاص بوده است و همانا نهضت مقدس او، تنها برای برپایی عدالت بوسیله ریشه کن کردن ملحدان و ظلم اموی ها بوده است، سپس علامه، کیسانی بودن مختار را رد کرده آن را تهمتی از سوی دشمنان و منحرفان می داند؛ در ادامه ایشان احادیث ائمه معصومین(ع) در ستایش مختار را متذکر شده، حضرات معصومین(ع) را قدردان همیشگی این خدمت معرفی کرده اند.14 آیت الله خویی نیز در کتابش از مختار چنین سخن به میان می آورد: «در حسن حال مختار همین بس که او با کشتن قاتلان امام حسین(ع) دل اهل بیت پیامبر(ص) را شاد کرد، این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر(ص) می باشد که استحقاق پاداش از سوی آن بزرگواران را دارد…».15 بیانات بسیار دیگری نیز در این باره وجود دارد که در این مقاله مجال پرداختن به همه آنها نیست . فرمودند خدا به مختار جزای خیر بدهد که خونخواهی ما را کرد.16
مذمت مختار
در کنار این تأییدات، روایاتی حاکی از مذمت اقدامات مختار نیز از سوی ائمه اطهار وجود دارد. از برخی از این روایات چنین بر میآید که مختار در اقدامات خود انگیزههای مادی و سیاسی داشته و این موجبات دوزخی شدن او را فراهم میآورد؛ بهگونهای که حتی امام حسین (عليه السلام) نیز شفاعت او را در روز قیامت قبول نخواهد کرد.17
در روایتى دیگر، انگیزه مختار از قیام، رسیدن به سلطنت و قدرت معرفى شده است و در آن روایت این نکته نیز آمده است که اگر در قلب جبرئیل و میکائیل نیز ذرهاى محبت دنیا باشد، خدا آنها را در آتش مىافکند. 18
همچنین از امام سجاد (عليه السلام) نقل کردهاند که آن حضرت بارها، مختار را نفرین کرده و مىگفت: مختار به ما نسبت دروغ داده است و چنین گمان کرده است که به او در مورد امامت سفارش شده است.19
چنین تناقضاتی سبب شده که جریان امامیه نظر واحدی در مورد مختار نداشته باشند و به طور کلی پیرامون مختار و اقدامات او بهخصوص نقش او در شکلگیری فرقه کیسانیه (همان جریانی که بر امامت و مهدویت محمدبن حنفیفه تأکید میکرد) دو نظر عمده وجود داشته باشد. برخی برآنند که وی شیعهای ناب و معتقد به امامت حضرت سجاد بود که با هدف انتقام از مسببان حادثه کربلا اقدامات خود را پی گرفت.
در مورد مختار دو دسته روایت وجود دارد : 1 ) دسته اول روایاتی است که وی را مذمت می کند .
نقد
اولا: این احادیث که مختار را مذمت می کند از نظر سندی و رجالی ،مشکل دارد و قابل پذیرش نیست.
ثانياً: مختار كسي است كه از قاتلين اهل بيت (ع) و سرور شهيدان انتقام گرفته است و عمل او قطعاً خداوند و اهل بيت (ع) بوده است پس چطور ميتوان گفت مورد بغض و نفرت اهل بيت (ع) بوده است.
پس به نظر ميرسد اين روايات ساخته دست دشمنان و مخالفين مختار است تا شخصيت او را نزد شيعيان زير سؤال ببرند.( 20)
ذکر این نکته لازم است،قابل توجه است که بیشترین روایاتی که در مذمت مختار وارد شده در کتب غیر شیعی است و الّا روایات شیعی،مختار را تآیید می کنند و تهمتهای وارده بر مختار، از جانب بنیامیه و زبیریها و دستگاه حاکم جور زمان خود بوده است؛ مثلا ابن کثیر روایاتی ضد مختار نقل میکند، همه آن در منابع اهل سنت است که بدترین تهمتها را به مختار وارد و این احادیث در بعضی از کتابهای تاریخی و روایی شیعه راه پیدا کرده است21
فلسفه قیام مختار
هـدف مـهـم و اصـلي مـخـتـار از قيامش غير از خونخواهي امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا و دفاع از اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) نبود. براي اثبات اين مطلب و درك فلسفه قيام مختار، به طور خلاصه، ادلّه ذيل بیان ميشود:
1)مختار در ملاقات با سران شيعه در كوفه، هدف دعوت و قيام خود را چنين بيان ميكرد:
همانا (محمد حنفيّه) فرزند علي، وصي و جانشين پيامبر، مرا به عنوان امين و وزير و فرمانده بـه سـوي شما فرستاده و به من دستـور داده است تا كـسـاني كه ريختـن خون حسين را حـلال دانـسـتـنـد بـه قتل برسانم و به خـونخـواهـي اهـل بيتش و دفاع از ضعفا قيام كنم. پس شما نخستين گروهي باشيدكه به نداي من پاسخ مثبت ميدهيد.(22)
2) در مـوضـعـي ديـگـر چـنـيـن گـفـت: “مـنبـر ايا قـامـه شـعـار اهـلبـيـت و زنـده كـردن مـرام آنـان و گـرفـتـن انـتـقـام خـون شـهـيـدان بـه سـوي شـمـا آمـدهام.”(23)
3)هـنـگـامـيكـه در زنـدان بـود، مـيگـفـت: “بـه خـدا سـوگـند، هر ستمگري را خواهم كشت و دلهاي مؤمنان را شاد خواهم كرد و انتقام خون(فرزندان)پيامبر(صلي الله عليه و آله) را خواهم گرفت و مرگ و زوال دنيا هم نميتواند مانع من شود.”(24)
4)وي نـامـهاي مـحـرمـانـه از زنـدان بـراي تـوّابـيـن فـرسـتـاد و ضـمـن تـجـليـل از حـركـت انقلابي آنان، بشارت داد كه “من به زودي به اذن خدا، از زندان آزاد خواهم شد و دشمنان شما را از دم تيغ خواهم گذراند و نابودشان خواهم كرد.”(25)
5) در ملاقات نمايندگان شيعيان عراق با محمد حنفيّه و امام سجاد(عليه السلام) در حجاز، آنان اظهار داشتند كه مختار ما را به خونخواهي شما دعوت كرده است. امام و محمد حنفيّه در پاسخ آنان، اظهار داشتند كه ما خواهان اينكاريم و بر مردم واجب است او را ياري دهند.(26)
6) در بـازگـشت سران شيعه از مدينه به كوفه، مختار در جمع آنان اعلام داشت: “مرا در جنگ با قاتلان اهل بيت و خون خواهي حسين(عليه السلام) ياري دهيد.(27)
7)مـخـتار به ابن غرق گفت: “به مردم بگو: هدف مختار و گروهي از مسلمانان، كه قيام كردهانـد، خـون خواهي شهيد مظلوم و كشته شده كربلا، حسين سرور مسلمين و فرزند دختر پيامبرسيّد مرسلين ميباشد.(28)
8) در ديـدار مـحـرمـانه سران شيعه با ابراهيم اشتر و دعوت از او براي ياري مختار، يزيد بن انس اظهار داشت: “ما تو را به كتاب خدا و سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و خونخواهي اهل بيت او و دفاع از ضعفا و مظلومان دعوت ميكنيم.”29)
9) در نـامـه ابـن حـنـفـيـّه بـه ابراهيم اشتر آمده است: مختار، امين و وزير و منتخب من است و به او دسـتـور دادهام با دشمنانم وارد نبرد شود و به خونخواهي ما برخيزد، خود و طايفه و پيروانت او را ياريكنيد.(30)
10) شعار اصلی قيام مختار “يالثارات الحسين” بود.
لذا مختار می خواست با این قیام، منتقم خون حضرت اباعبدالله (عليه السلام) باشد.
والسلام
………………………………………………………………
پينوشتها:
1)تـاريخ طبري، محمد بن جريرطبري، ج 6، ص 7؛ تاريخ يعقوبي، احمد بن ابي يـعـقـوب، ج 2، ص 258؛ كـامـل فـي التـاريـخ، ابـن اثـيـر، ج 4، ص 163؛ بـحـارالانـوار، محمدباقر مجلسي ،ج 45، ص 350.
2)مـعجم قبائل العرب، عمر رضا كحاله، ج 1، ص 148- 149؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد معتزلي، ج 8، ص 303.
3) بحارالانوار، ج 45، ص 350؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 171.
4)بـحـارالانـوار، ج 45، ص 345؛ قاموس، محمد بن يعقوب فيروزآبادي، ج 1، ص 257؛ وفي اتالاعيان، ابن خلكان، ج 4، ص 172.
5)بحارالانوار، ج 45، ص 344؛ رجال كشي، ص 127.
6) مروج الذهب، ج 2، ص 315؛ انساب الاشراف، ج 6، ص 375.
7- الغـارات، ابـراهـيـم بـن مـحـمـد ثـقـفـي، ج 2، ص 517؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 433.
8- انساب الاشراف، ج 6، ص 375؛ بحارالانوار، ج 45، ص 350.
9- همان .
10- مـقـتـل الحـسـيـن، عـبـدالرزاق موسوي مقرم، ص 167؛ حياة الامام الحسين، باقر شريفالقرشي، ج 3، ص 454.
11- الاعلام، خيرالدينالزركلي، ج 8، ص 70.
12- بحارالانوار، ج 45، ص 352.
13-علامه امینی؛ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامه، چاپ اول، 1416، ج2، ص487- 488.
14 – معجم رجال الحدیث، خویی، ص108.
15 – بحارالانوار، ج 45، ص 344؛ رجال کشی، ص 127)
16- (منتهیالامال، شیخ عباس قمی، انتشارات هجرت، جلد اول، ص 680.
17(بحار 45/339)
18(تنقیح المقال 3/205)
19(طبقات ابن سعد 5/158 ؛ تذکره الخواص 294؛ تنقیح المقال 3/205).
18 ( معجم رجال الحديث، ج19، ص 102.)
20 (ابن کثیر در کتاب «البدایه و النهایه» ج 6 ص621
21 (تاريخطبري، ج 5، ص 580؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 172.
22(البداية و النهاية، ابن كثير، ج 8، ص 270.
23(كامل ابن اثير، ج 4، ص 173.
24(تاريخ طبري، ج 6، ص 7؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 211.
25(بحارالانوار، ج 45، ص 365.
26تاريخ طبري، ج 6، ص 15؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 215.
27- همان، ج 4، ص 170.
28- تاريخطبري، ج 6، ص 15؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 215.
29- انساب الاشراف، ج 6، ص 386؛ تاريخ طبري، ج 6، ص 16؛ بحارالانوار، ج 45، ص 364- 365.
30- تاريخ طبري، ج 6، ص 32؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 226.