جستجو
Close this search box.

آیا پوشیدن لباس مشكى کراهت دارد.؟

از برخى روايات چنين برداشت مى شود كه پوشيدن لباس مشكى كراهت دارد و اگر چه اين روايات درباره نماز وارد شده اما برخى از آنها شامل موارد غير نماز نيز مى شود.

1. على بن محمد از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: «أصلى فى القلنسوة السوداء فقال: لا تصل فيها فانها لباس اهل النار»[1]; آيا با كلاه مشكى نماز بخوانم، فرمود: با كلاه مشكى نماز نخوان كه لباس اهل آتش است.

2. در روايت ديگر امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «نماز را در لباس مشكى برگزار نكنيد اما ـ پوشيدن ـ پاپوش، عبا و عمامه مشكى مانعى ندارد»[2].

در برخى از روايات آمده است كه لباس مشكى شعار بنى عباس است[3].

در توضيح اين روايات يادآورى اين نكته لازم است كه اگر چه سنديت آنها ضعيف است ولى مشهور فقها، پوشيدن لباس مشكى را جز در مواردى كه استثنا شده مكروه دانسته اند و ليكن بايد يادآورى نمود كه اين روايات عزاداريها را شامل نمى شود و با اين فرض كه شمول هم داشته باشد; جز بر كراهت دلالت ندارد و روشن است كه هر جا مصلحت بالاترى وجود داشته باشد كراهت آن برطرف مى شود. افزون بر آن، جلوگيرى از پوشيدن لباس مشكى در روايات نقل شده از ائمه(عليهم السلام) بدين جهت بوده كه لباس مشكى در عصر بنى عباس از نشانه ها و علامتهاى آنان به شمار مى آمده و به جهت جلوگيرى از تشبه به بنى عباس استفاده از آن منع شده است.

از بعضى روايات ديگر چنين به دست مى آيد كه ائمه(عليهما السلام)، خود نيز گاهى لباس مشكى مى پوشيده اند. ابن ابى الدنيا در كتاب مقتل الامام اميرالمؤمنين مى نويسد: «حسن بن على پس از درگذشت پدرش على(عليه السلام) بر فرار منبر كوفه در جامه هاى سياه براى ما خطبه خواند»[4].

1. مسعودى در اثبات الوصيه چنين روايت كرده كه امام مجتبى(عليه السلام) پس از دفن پدر، در مسجد كوفه خطبه خواند در حالى كه عمامه اى سياه بر سر و طيلسانى[5] مشكى در بر داشت.[6]

2. داوود رقى مى گويد: «شيعيان از امام صادق(عليه السلام) در باره پوشيدن لباس مشكى سؤال كردند، در حالى كه ديدم آن حضرت نشسته است و جبه اى سياه بر تن و قلنسوه[7]مشكين بر سر و چكمه اى سياه با آستر مشكى در پاى دارد. ايشان قسمتى از آن را پاره ساخت و فرمود: اما ان قطنه أسود. و أخرج منه قطناً أسود ثم قال: بيض قلبك و ألبس ما شئتك؛[8]آگاه باش كه پنبه آن سياه است. مقدارى از پنبه را بيرون كشيد و فرمود دل را سفيد كن، آنگاه هر چه خواستى بپوش».

3. سليمان بن راشد از پدرش نقل مى كند: على بن حسين(عليه السلام) را ديدم در حالى كه: «عليه دراعة سوداء و طيلسان ازرق»[9]. مقصود از دراعه پيراهن مشكى است; يعنى جبه اى جلوباز و سياه رنگ و طيلسانى كبود رنگ پوشيده بود.

4. ابو نعيم اصفهانى روايت مى كند: «زمانى كه خبر شهادت امام حسين(عليه السلام) به ام سلمه رسيد در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) خيمه اى سياه بر پا نمود و خود نيز جامه سياه پوشيد[10].

5. پس از شهادت امام حسين(عليه السلام) و ياران آن حضرت، كسى از زنان بنى هاشم و طايفه قريش نبود مگر آن كه براى امام حسين(عليه السلام) لباس سياه پوشيده بود.[11]

6. از ديگر نمونه هايى كه اشاره به پوشيدن لباس سياه دارد مى توان به پوشيدن لباس مشكى دختر ام سلمه و زنان انصار در عزاى حمزه و شيهدان احد و همچنين سياه پوشيدن اسما بنت عميس در عزاى جعفر طيار اشاره كرد.[12]

با توجه به روايات مذكور و آثار پوشيدن لباس مشكى در ايام حزن و عزا، بسيارى از فقها، پوشيدن لباس مشكى را در عزادارى امام حسين(عليه السلام) استثنا كرده اند. صاحب حدائق مى گويد: «استثناى پوشيدن لباس مشكى در عزادارى امام حسين(عليه السلام) بعيد نيست»[13].

محدث نورى مى گويد: «و فى هذه الاخبار و القصص اشارة او دلالة على عدم كراهة لبس السواد و رجحانه حزناً على ابى عبدالله كما عليه سيرة كثيرة فى ايام حزنه و ماتمه».[14]

از روايات و تاريخ نه تنها مى توان عدم كراهت لباس مشكى را استنباط نمود بلكه در بسيارى از موارد بر رحجان آن دلالت دارد زيرا لباس مشكى نشانه حزن و انده است چنان كه در شهادت امام حسين(صلى الله عليه وآله) و عزادارى آن حضرت سيره نقل شده بر اين مطلب گواهى دارد.

مرحوم سيد كاظم يزدى در آخر رساله منهج الرشاد به پرسشهاى مختلفى پاسخ داده اند، از جمله ايشان درباره لباس مشكى مى نويسند: «بعيد نيست پوشيدن لباس سياه در ماه محرم به قصد اظهار حزن و عزادارى، راحج باشد چون تحزن در آن ايام راحج است و به لباس سياه محقق مى شود; بنابراين ممكن است ادعا شود كه ادله كراهت پوشيدن لباسى سياه بر مواردى غير از موارد مستنثنا دلالت داشته باشد، البته از بعضى اخبار خاصه نيز كراهت آن مستفاد مى شود; چنان كه در بعضى روايات است كه اهل بيت(عليهم السلام) سياهپوش بوده اند تا آنكه سر عبيدالله بن زياد ـ لعنت الله ـ را آوردند و بر فرض عموم، ـ اين مسأله ـ تخصيص مى خورد. حاصل آنكه كراهت ـ پوشيدن لباس سياه ـ معلوم نيست ولى رحجان آن بعيد نيست و الله العالم»[15].

آيت الله صافى مى نويسد: «با توجه به اين كه پوشيدن لباس سياه شعار اهل مصيبت و علامت سوگوارى و عزاست، پوشيدن آن در عزاى حضرت سيدالشهدا و ساير حضرات معصومين(عليهم السلام) بى شبهه راحج، و تعظيم شعاير و اعلان برائت از اعداى آل محمد ـ (صلوات الله عليهم ) تجليل از ايثار، فداكارى، شهادت در راه خدا، پاسدارى از دين و مذهب و مصداق عناوين راحجه ديگر است. به طور يقين اين برنامه ها و سياه پوشيدن و سياهپوش كردن در و ديوار خانه ها و حسينيه ها، تكايا و مجالس، كه متضمن درسهاى بسيار آموزنده و موجب تعالى افكار و اهداف، و تبلور شعور مذهبى و انسانى است همه راحج و سبب احيا و بسط امر مذهب و تحكيم علايق و روابط با خاندان رسالت و تجديد ميثاق تشيع و پيروى از آن بزرگواران و محكوم كردن ظلم و استضعاف و استكبار است.

مسأله كراهت پوشيدن لباس سياه، دليلى ندارد چرا كه اخبار وارده ضعيف و فاقد اعتبار است و دلالت روايات بر كراهت مطلقه مورد اشكال است زيرا از خود آنها استفاده مى شود كه حكم در اين موضوع به عنوان اولويت برتر مطرح نيست و بلكه به جهت تعنون آن به عنوان ثانويه و شعار و لباس بنى عباس بودن است كه پوشيدن آن تشبه به آنها و موجب ارايه نفوذ و كثرت جمعيت پيروان آنهاست و در واقع نهى از آن به ملاحظه اين بوده كه يكى از مصاديق تلبس به لباس ظلمه و تشبه به آنهاست و با نابودى آنان اين عنوان و شعاريت منتفى مى شود و موضوع تغيير مى كند».

محمد بن خالد برقى از عمر بن على بن حسين(عليه السلام) روايت مى كند: «لما قتل الحسين بن على(عليه السلام) لبس نساء بنى هاشم السواد و المسوح و كُنّ لا تشتكين من حر و لا برد و كان على بن الحسين(عليه السلام) يعمل لهن الطعام للماتم»[16]. از اين حديث دو نكته استفاده مى شود:

1. پوشيدن لباس سياه در ماتم و عزا از ابتدا مرسوم بوده است و لذا بانوان معظمه بنى هاشم در ماتم حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) لباس سياه پوشيدند.

2. تشويق و ترغيب نمودن امام بر اين عمل دليل رحجان آن است و از آن چنين فهميده مى شود كه سياه پوشيدن به جهت فراموش نشدن اين واقعه بسيار بزرگ تاريخى، و بزرگداشت موقف عظيم سيدالشهداست از اين رو راحج و مستحب مى باشد[17].

در جمع بندى مطالب ياد شده چنين به دست مى آيد كه سوگوارى در مصيبت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) ـ به هر نحو مشروع كه در نزد عرف مصداق آن معمول باشد ـ مطلوب و پسنديده است; خواه اين سوگوارى به وسيله پوشيدن لباس سياه باشد و يا گريه كردن، مرثيه خواندن، پا برهنه راه رفتن، نوحه سرايى كردن و نقل فضايل و مناقب و و خواه به هر شكل مشروع ديگرى كه با اصول كلى اسلام منافات نداشته باشد.

با توجه به اين، سياهپوشى در عصر ما از ويژگيهاى مهم شيعه است. شيعه در ايام عادى و روزهاى معمول زندگى، به جز در سه مورد از پوشيدن لباس سياه اكراه دارد اما در ايام محرم و صفر و نظاير آن نه تنها سياه مى پوشد بلكه در و ديوار و كوى و برزن را نيز سياهپوش مى كند. لباس سياه نشانه عشق و دوستى به ساحت مقدس امامان معصوم(عليهم السلام)است و اعلام جانبدارى از سرور آزادگان در جبهه ستيز حق و باطل كه سراسر تاريخ را فرا گرفته است. شيعه با سياهپوشى خويش در عاشورا اعلام مى دارد كه در منطق وى، بى حسين، جامعه تاريك، جهان بى فروغ و تاريخ هيچ است.

در عرصه طبيعت با غروب خورشيد همه چيز يكسره در تاريكى فرو مى رود و كسب و كار تعطيل مى شود. در پهنه حيات انسانى نيز ماجرا از همين قرار است. قتل امام نور، كه در حقيقت كشتن چراغ راه و فانوس هدايت است; آفاق حيات معنوى را تيره مى سازد. آيا بشريت را مصيبتى بالاتر از اين متصور است كه شب پرستان به چراغ هدايت و وجود نازنين فرزند فاطمه سنگ زنند و او را كشته و بى جان سازند؟!

پس مسلمانان و بويژه شيعيان بايد آن فاجعه را تا طلوع آفتاب عدل همواره بزرگ و گرامى دارند. كسى كه در ماتم عزيزان خويش جامه سياه مى پوشد با اين عمل مى خواهد به عزيز از دست رفته خود بگويد كه تو مايه روشنى چشم من و در حكم فروغ ديدگانم بودى و دفن پيكر تو در دل خاك به مثابه افول ماه و خورشيد در چاه مغرب است و پهنه حيات و زندگى را در چشم من تيره و تار ساخته است.

حضرت زهرا(عليها السلام) در رحلت جانسوز پدر چنين گفت: «ْ يَا أَبَتَاهْ انْقَطَعَتْ بِكَ الدُّنْيَا بِأَنْوَارِهَا وَ زَوَتْ زَهْرَتُهَا وَ كَانَتْ بِبَهْجَتِكَ زَاهِرَةً فَقَدِ اسْوَدَّ نَهَارُهَا فَصَارَ يَحْكِي حَنَادِسَهَا رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا»[18]; اى پدر! با رفتن تو، دنيا روشنيهاى خويش را از ما بر گرفت و نعمت و خوشى اش را از ما دريغ كرد. جهان به حسن و جمال تو روشن و درخشان بود ولى با رفتن تو روز روشن آن سياه گشته و تر و خشكش حكايت از شبهاى بس تاريك دارد و حزن و اندوه همواره ملازم ماست.

نویسنده:حسین رجبی

[1] . وسائل الشيعه، ج 3، ص 280، باب كراهة الصلاة فى القلنسوة السوداء و …».

[2] . همان، باب كراهة لبس السواد الا فى الخف و العمامة و الكساء.

[3] . همان.

[4] . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 16، ص 22، ذيل وصيت نامه امام على به امام حسن(ع).

[5] . جامه اى بلند و گشاد كه بردوش مى اندازند.

[6] . اثبات الوصية للامام على بن ابيطالب، ص 133، باب فى امامة الحسن(ع).

[7] . نوعى كلاه دراز.

[8] . علل الشرايع، شيخ صدوق، ج 2، ص 347، باب 56، العلة التى من أجلها لا تجوز الصلاة فى سواد.

[9] . فروع كافى، كلينى، ج 6، ص 449، ح 3.

[10] . عيون الاخبار و فنون الآثار، عمادالدين ادريس قرشى، ص 109

[11] . بحارالانوار، ج 45، ص 196.

[12] . براى اطلاعات بيشتر ر. ك: سياهپوشى در سوگ ائمه، على ابوالحسنى، ص 95.

[13] . حدائق الشيعه، شيخ يوسف بحرانى، ج 7، ص 118.

[14] . مستدرك الوسائل، ميرزاى نورى، ج 3، ص 328، باب نوادر ما يتعلق بأحكام الملابس.

[15] . سياهپوشى در سوگ ائمه، على ابوالحسنى، ص 223.

[16] . بحارالانوار، ج 79، ص 84، باب التعزية و الماتم.

[17] . همان.

[18] . همان، ج 43، ص 176، باب ما وقع عليها من الظلم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 20
مطالب مرتبط