جستجو
Close this search box.

نحس یا مبارک بودن ایام سال

سم الله الرحمن الرحيم

نويسنده: سيد مجتبي موسوي

در ميان مردم معمول است كه بعضى از روزها را روز سعد و مبارك، و بعضى را روز ها را شوم و نحس مى‏ شمرند، هر چند در تعيين اين روزها اختلاف بسيار است، اما وجود ايام سعد و نحس در کتب روائي ما قابل انکار نيست اين مقاله در پي پاسخ دادن به اين سوال است که اين اعتقاد عمومى تا چه حد در اسلام پذيرفته شده است؟ و يا از اسلام گرفته شده است؟

کلید واژه: نحس، سعد، نحوست، ایام، مبارک

نحس به معناي شوم و شومى است ودر برابر سعد به معناي مبارکي به کار مي رود ارباب لغت گفته‏اند: «النّحس: ضدّ السّعد»[1] راغب نحاس را شعله بى‏دود معنى كرده[2] و مي گويد: اصل نحس آنست كه افق مثل شعله بى‏دود سرخ شود از اين لحاظ، نحس را براي بيان شومى يک چيز به کار مي برند. نحاس نيز از ريشه ي نحس است وبه معناي:دود، مس، سرب مذاب است. در قرآن کريم در برخي آيات از ماده ي “ن.ح.س” استفاده شده است مانند:« يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ»[3] و آيه ي: «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى‏ …»[4] ودر آيه ي ديگر مي خوانيم: «ِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»[5] ابن عباس واژه ي نحس را در آيه ي «فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرّ»ٍ[6] به معني شدت وسختي معنا کرده و بر اين معنا، شعر زهير بن أبي سلمى را شاهد آورده است «سواء عليه أيّ يوم أتيته++++ساعة نحس تتّقى أم بأسعد».[7]

در نقطه مقابل، تعبير” مبارك” نيز در بعضى از آيات قرآن ديده مى‏شود، چنان كه در باره شب قدر مى‏فرمايد« إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ:»[8] ؛ ما قرآن را در شبى پر بركت نازل كرديم.[9]

باید توجه داشت که معمولا مردم روزي را نحس مي نامند که در آن روز يا در بخشي از آن بغير از شر و بدى حادثه‏اى براي آنها رخ ندهد، و در آن روز اعمالشان بركت و نتيجه خوبى نداشته باشد، و در مقابل، سعادت روز، درست بر خلاف اين است.

حکم عقل در باره ي نحوست ومبارکي ايام

ما با نگاه عقلي به هيچ وجه نمى‏توانيم بر مبارکي روزى از روزها، و يا زمانى از زمانها و يا نحوست آن برهان و دلیلی بیان كنيم، چون طبيعت زمان از نظر مقدار، طبيعتى است كه اجزا و ابعاضش مثل هم هستند، و يك چيزند، پس از نظر خود زمان فرقى ميان اين روز و آن روز نيست، تا يكى را سعد و ديگرى را نحس بدانيم، و اما عوامل و عللى كه در حدوث حوادث مؤثرند، و نيز در به ثمر رساندن اعمال تاثير دارند، از حيطه علم و اطلاع ما بيرونند، ما نمى‏توانيم تكه تكه زمان را با عواملى كه در آن زمان دست دركارند بسنجيم، تا بفهميم آن عوامل در اين تكه از زمان چه عملكردى دارند، و آيا عملكرد آنها طورى است كه اين قسمت از زمان را سعد يا نحس مى‏كند، و به همين جهت است كه تجربه هم بقدر كافى نمى‏تواند راه‏گشا باشد، چون تجربه وقتى مفيد است كه ما زمان را جداى از عوامل در دست داشته باشيم، و با هر عاملى هم سنجيده باشيم، تا بدانيم فلان اثر، اثر فلان عامل است، و ما زمان جداى از عوامل نداريم، و عوامل هم براى ما معلوم نيست.و به عين همين علت است كه راهى به انكار سعادت و نحوست هم نداريم، و نمى‏توانيم بر نبودن چنين چيزى اقامه برهان كنيم، همانطور كه نمى‏توانستيم بر اثبات آن اقامه برهان كنيم، هر چند كه وجود چنين چيزى بعيد است، ولى بعيد بودن، غير از محال بودن است،.[10] اما از نگاه شرع همانطور که گذشت در آيات قرآن تنها در دو مورد اشاره به” نحوست ايام” شده است:يكى در آيات مورد بحث، و ديگرى در آيه 16 سوره فصلت كه در باره همين ماجراى قوم عاد سخن مى‏گويد در آنجا مى‏خوانيم: فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ:” ما تندبادى سخت و سرد در روزهاى شومى بر آنها مسلط ساختيم و آيه 19 سوره قمر:” فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ” ما تندباد وحشتناك و سردى را در يك روز شوم مستمر بر آنان فرستاديم‏.:

تفسير سنت از نحوست و سعادت ايام

در کتب روائي اهل سنت و شيعه رواياتى وجود دارد که بيان گر نحوست و يا سعادت برخي از ايام سال است، و از آن جمله چهارشنبه هر هفته، و چهار شنبه آخر ماه، و هفت روز از هر ماه عربى، و دو روز از هر ماه رومى، و امثال آن را نام مى‏برد، در بسيارى از آنها و مخصوصا رواياتى كه نحوست ايام هفته و ايام ماههاى عربى را نام مى‏برد، علت اين نحوست هم آمده، و آن عبارت است از اينكه در اين روزهاى نحس، حوادث ناگوارى به طور مكرر اتفاق افتاده، آن هم ناگوار از نظر مذاق دينى، از قبيل رحلت رسول خدا (ص) و شهادت سيد الشهداء (ع) و انداختن ابراهيم (ع) در آتش، و نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن آتش و امثال اينها. اين ناگفته پيداست كه نحس شمردن چنين ايامى استحكام بخشيدن به روحيه‏ تقوى است، وقتى افرادى فقط به خاطر اينكه در اين ايام بت‏شكنان تاريخ، ابراهيم و حسين (ع) گرفتار دست بت‏هاى زمان خود شده‏اند، دست بكارى نمى‏زنند، و از اهداف و لذتهاى خويش چشم مى‏پوشند، چنين افرادى روحيه دينيشان قوى مى‏گردد، بر عكس، اگر مردم هيچ حرمتى براى چنين ايامى قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به آن نورزند، و هم چنان افسار گسيخته سرگرم كوشش در برآوردن خواسته‏هاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به اينكه امروز چه روزى است و ديروز چه روزى بود، و بدون اينكه اصلا روز برايشان مطرح باشد، چنين مردمى از حق رويگردان خواهند بود، و به آسانى مى‏توانند حرمت دين را هتك كنند و اولياى دين را از هدايت خود نوميد و در نتيجه ناراحت سازند. بنا بر اين، برگشت نحوست اين ايام به جهاتى از شقاوتهاى معنوى است، كه از علل و اسباب اعتبارى منشا مى‏گيرد، كه به نوعى از ارتباط، مرتبط به اين ايام است، و بى‏اعتنايى به آن علل و اسباب باعث نوعى شقاوت دينى مى‏شود.و نيز در عده‏اى از اين روايات آمده كه براى دفع نحوست اين ايام بايد به خدا پناه برد. يا روزه گرفت يا دعا كرد، يا مقدارى قرآن خواند، و يا صدقه‏اى داد، و يا كارى ديگر از اين قبيل كرد.مانند روايت ابن الشيخ كه در كتاب مجالس به سند خود از سهل بن يعقوب ملقب به ابى نواس، از امام عسكرى (ع) نقل كرده كه در ضمن حديثى گفته است: من به آن حضرت عرضه داشتم: اى سيد من در بيشتر اين ايام به خاطر آن نحوستها كه دارند، و براى دفع وحشتى كه انسان از اين روزها دارد، و اين نحوست و وحشت نمى‏گذارد انسان به مقاصد خود برسد، چه كند؟ لطفا مرا به چيزى كه رفع اين نگرانى كند دلالت بفرما، براى اينكه گاهى حاجتى ضرورى پيش مى‏آيد، كه بايد فورا در رفع آن اقدام كرد، و وحشت از نحوست، دست و پا گير آدم است، چه بايد كرد؟به من فرمود: اى سهل! شيعيان ما همان ولايتى كه از ما در دل دارند حرز و حصنشان است، آنها اگر در لجه درياهاى بى‏كران و يا وسط بيابانهاى بى سر و ته و يا در بين درندگان و گرگان و دشمنان جنى و انسى قرار گيرند از خطر آنها ايمنند، به خاطر اينكه ولايت ما را در دل دارند، پس بر تو باد كه به خداى عز و جل اعتماد كنى و ولايت خود را نسبت به امامان طاهرينت خالص گردانى، آن وقت هر جا كه خواستى برو، و هر چه خواستى بكن، (تا آخر حديث)[11]. و سپس در آخر، او را دستور مى‏دهد به خواندن مقدارى از قرآن و دعا، تا به اين وسيله نحوست و شومى را از خود دفع نموده، به دنبال هر هدفى مى‏خواهد برود.

اين گونه تعبيرات، در روايات فراوان است كه سعد و نحس ايام را با بعضى از حوادث مطلوب، يا نامطلوب پيوند مى‏دهد، مخصوصا در مورد روز عاشورا كه بنى اميه به گمان پيروزى بر اهل بيت(عليهم السلام) آن را روز مسعودى مى‏شمردند، و در روايات شديدا از تبرك به آن روز نهى شده، و حتى دستور داده‏اند كه آن روز را روز ذخيره آذوقه سال و مانند آن نكنند، بلكه كسب و كار را در آن روز تعطيل كرده، و عملا از برنامه بنى اميه فاصله بگيرند مجموع اين روايات سبب شده كه بعضى مساله سعد و نحس ايام را چنين تفسير كنند كه مقصود اسلام توجه دادن مسلمين به اين حوادث است، تا از نظر عمل خود را بر حوادث تاريخى سازنده تطبيق دهند، و از حوادث مخرب و روش بنيان‏گذاران آنها فاصله گيرند.از بعضى از روايات استفاده مى‏شود تاثير مرموزى در بعضى ايام احيانا وجود دارد كه ما از آن آگاهى نداريم.

آن طور که پيداست مساله توجه به سعد و نحس ايام علاوه بر اينكه غالبا انسان را به يك سلسله حوادث تاريخى آموزنده رهنمون مى‏شود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاك پروردگار، و لذا در روايات متعددى مى‏خوانيم: در روزهايى كه نام نحس بر آن گذارده شده مى‏توانيد با دادن صدقه، و يا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضى از آيات قرآن، و توكل بر ذات پاك او، به دنبال كارها برويد و پيروز و موفق باشيد.[12]

برخي از اتفاقات ناخوشايند در زندگي معلول گناهان ماست و ربطي به ايام ندارد لذا در تحف العقول از حسن بن مسعود نقل شده كه گويد: بمحضر امام على النقى عليه السّلام مشرّف شدم در راه انگشتم زخم برداشت و سوارى بر من تنه زد و بميان جمعى انبوه وارد شدم كه قسمتى از لباسم را پاره كردند گفتم: «كفانى اللّه شرّك من يوم فما ايشمك» اى روز، خدا مرا از شرّ تو كفايت كند چه روز شومى؟!، امام عليه السّلام چون اين بشنيد فرمود: «يا حسن هذا و انت تغشانا ترمى بذنبك من لا ذنب له» اى حسن پيش ما ميائى و گناه خويش را بكسى بى‏گناه نسبت ميدهى؟! گويد:عقل من بخودم برگشت و متوجّه خطاى خود شدم گفتم: آقاى من از خدا آمرزش ميخواهم فرمود: «يا حسن ما ذنب الايّام حتّى صرتم تتشئّمون بها اذا جوزيتم باعمالكم فيها» اى حسن روزها چه گناهى دارند كه چون با اعمالتان مجازات ميشويد روزها را شوم ميپنداريد … تا فرمود: «لا تعد و لا تجعل للايّام صنعا فى حكم اللّه، قال الحسن: بلى يا مولاى» ديگر چنين مگو و روزها را در كار خدا دخيل ندان، گفت: چشم مولاى من.[13] حديث صريح است در اينكه زمان و وقت را سعد و نحسى نيست. و اشاره به اين است كه اگر روزها هم تاثيرى داشته باشد به فرمان خدا است، هرگز نبايد براى آنها تاثير مستقلى قائل شد، و از لطف خداوند خود را بى نياز دانست، و انگهى نبايد حوادثى را كه غالبا جنبه كفاره اعمال نادرست انسان دارد به تاثير ايام ارتباط داد، و خود را تبرئه كرد. و شايد اين بيان بهترين راه براى جمع ميان اخبار مختلف در اين باب است (دقت كنيد).

بعضى از علما آن رواياتى را كه نحوست بعضى از ايام را مسلم گرفته حمل بر تقيه كرده‏اند، و خيلى هم بعيد نيست، براى اينكه تفال به زمانها و مكانها و اوضاع و احوال، و شوم دانستن آنها از خصايص عامه است، كه خرافاتى بسيار نزد عوام از امت‏ها و طوايف مختلف آنان يافت مى‏شود، و از قديم الايام تا به امروز اين خرافات در بين مردمان مختلف رايج بوده، و حتى در بين خواص از اهل سنت در صدر اول اسلام رواياتى بوده كه آنها را به رسول خدا (ص) نسبت مى‏دادند، در حالى كه احدى جرأت نكرده آنها را رد كند، هم چنان كه در كتاب مسلسلات به سند خود از فضل بن ربيع روايت كرده كه گفت: روزى با مولايم مامون بودم، خواستيم به سفرى برويم، چون روز چهارشنبه بود مامون گفت امروز سفر كردن مكروه است، زيرا من از پدرم رشيد شنيدم مى‏گفت: از مهدى شنيدم كه مى‏گفت، از منصور شنيدم مى‏گفت، از پدرم محمد بن على شنيدم مى‏گفت، من از پدرم على شنيدم مى‏گفت، من از پدرم عبد اللَّه بن عباس شنيدم مى‏گفت، از رسول خدا (ص) شنيدم مى‏فرمود: آخرين چهارشنبه هر ماه روز نحسى است مستمر.[14]

در وسائل كتاب حجّ ابواب آداب السفر باب هشتم نقل شده: راوى گويد: بعضى از اهل بغداد بابى الحسن ثانى عليه السّلام نوشت و از مسافرت در آخرين چهار شنبه ماه سؤال كرد امام عليه السّلام در جواب نوشت: هر كه در آخرين چهار شنبه ماه بقصد مخالفت با اهل فال بد خارج شود از هر آفت محفوظ بوده و از هر بلا معاف شده و خدا حاجتش را قضا خواهد فرمود. حديث شريف نحس بودن چهارشنبه را نفى ميكند. در باب چهارم در ضمن حديثى امام صادق عليه السّلام روز دوشنبه را شوم فرموده كه «فقدنا فيه نبيّنا و ارتفع الوحى عنّا» شوم بودن در اثر رحلت آنحضرت و برداشته شدن وحى است. نه اينكه ذات روز شوم باشد (رجوع شود بوسائل ابواب آداب سفر … )با تدبّر در روايات و با قطع نظر از سند آنها خواهيم ديد نحوست و بركت آنها بملاحظه واقعياتى است كه در آنها رخ داده است.

نتيجه:

توكل بر خداوند، دادن صدقه، خواندن دعاهاى وارده، اثر نحس بودن برخي ايام را برطرف مى‏كند. قابل ذكر اين كه مطالبى كه در تقويم‏هاى نجومى در ارتباط با سعد و نحس بودن روزها به جهت قرآن و يا مقابله و يا حالات ديگر سيارات آمده است به جز قمر در عقرب كه در روايات آمده است دليلى بر آن نداريم.

.[1] قاموس قرآن، ج‏7، ص: 31

.[2] المفردات ، راغب اصفهاني ذيل ماده نحس.

[3] .رحمن: 35.

[4] .فصلت: 16.

[5]. قمر: 19.

[6] .سورة القمر: 19.

[7] .غريب القرآن في شعر العرب، ص: 172

[8] .دخان- 3

[9].برگشت معناى مبارك بودن آن شب و سعادتش به اين است كه عبادت در آن شب داراى فضيلت است، و ثواب عبادت در آن شب قابل قياس با عبادت در ساير شبها نيست، و در آن شب عنايت الهى به بندگانى كه متوجه ساحت عزت و كبريايى شده‏اند نزديك است.

[10]. ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 116

[11] .بحار الانوار، ج 56، باب 15، ح 7به نقل از ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 119

[12] تفسير نمونه، ج‏23، ص: 45

[13].تحف العقول، ص 357، ط بيروت.

[14].ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 121

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 21
مطالب مرتبط