جستجو
Close this search box.

اقتداي اهل سنت به شيعه و يا شيعه به اهل سنت در نماز

مقدمه

يكي از دستورات مهم اسلام اقامه نماز است كه انجام آن آثار فراواني براي فرد و جامعه در بر دارد و جامعه را از گناه و فساد پاك مي كند. از سويي اسلام براي انسجام و اجتماع امت اسلامي در كنار يكديگر ارزش خاصي قائل مي باشد و همواره نسبت به عباداتي كه جنبه اجتماعي و عبادی دارد تاكيد و اصرار ورزيده است، اجتماع مسلمانان در مراسم حج، نماز جمعه و جماعات از راه كارهاي بسيار باارزشي است كه در اسلام همواره به آن توصيه شده است . وقتي تمام مسلمانان با هر گرايش و مذهبي در اين مراسم و آداب اسلامي در كنار يكديگر قرار گيرند، عظمت اسلام و مسلمانان براي دشمن ثابت مي شود و قدرت تجاوز و حمله را به خود نمي دهد. اما اگر دشمن احساس كند كه مسلمانان با مذاهب و گرايش هاي گوناگون، در برابر يكديگرند و به جاي شركت در آداب و مراسم اسلامي هر كدام يك اجتماع و به صورت پراكنده برگزار مي نمايند. از اين پراكندگي استفاده مي كند و افزون بر ايجاد اختلاف بيشتر و درگيري بين آنان، قدرت حمله و هجمه را پيدا مي كند. متاسفانه علماي مذاهب در طول تاريخ نسبت به اجتماع پيروان مذاهب در نماز جماعت يكديگر با مشكلاتي روبرو بوده اند. و براي پيروان خود دلايل شركت يا عدم شركت را به خوبي بيان نكرده اند. گرچه مذاهب فقهي نظير: شافعي، حنفي، مالكي و حنبلي و شيعه داراي اختلافات فقهي و اعتقادي مي باشند ولي آيا اين اختلافات موجب عدم شركت در نمازهاي جمعه و جماعت يكديگر مي شود؟ تاريخ گواه اين واقعيت است كه گاهي پيروان مذاهب در مقطعي از تاريخ به يكديگر اقتدا مي كردند و در نماز جماعت شركت مي كردند و گاه مخالفت نموده و خود نماز جماعت تشكيل مي دادند به طور نمونه در مسجد الحرام در گذشته هر مذهبي در يكي از اركان خانه كعبه نماز جماعت تشكيل مي دادند ولي امروز يك نماز جماعت برگزار مي شود. و مذاهب ديگر به يك امام جماعت اقتدا مي كنند گرچه از نظر فقهي با او مخالفت دارند . اين اجتماع آثار بسيار مطلوبي در جهان دارد، زيرا تمام مذاهب با گرايش هاي گوناگون، يكي دست بسته نماز مي خواند و ديگري دست باز يكي بر فرش سجده مي كند و ديگري بر سنگ، همه اين­ها عظت مسلمانان را به نمايش مي گذارد. بزرگان مذاهب در سفرهاي خود به مناطقي كه پيروان مذهب ديگر در اكثريت بوده اند در نماز جماعت آنان شركت نموده و خود نماز جماعت تشكيل نمي دادند.

چنان كه امروز پيروان مذهب امام صادق(ع) به هر كشوري كه مي روند و در آنجا اكثریت از مذاهب ديگر مي باشند در نماز جماعت شركت مي كنند نظير جماعت هاي مكه و مدينه. قهرا اسلام و عقل و عقلا چنين روشي را تاييد مي كند زيرا جدا شدن از اجتماع و انسجام بويژه در مراسم و آداب اسلامي پسنديده نيست بلكه موجب پراكندگي و دشمني مي گردد از اين رو انتظار اين است كه تمام مذاهب اين گونه عمل نمايند گرچه برادران اهل سنت شافعي مذهب در جماعت هاي مذاهب ديگر مانند شيعه و حنفي شركت مي كنند و پيروان مذهب حنفي نيز در نمازهاي جمعه شيعه كه در تهران يا قم يا استان هاي ديگري كه حنفي ها نماز جمعه و جماعت ندارند شركت مي كنند. بارها ديده شده كه اهل سنت از سيستان و بلوچستان در اردوهايي كه به استان هاي ديگر مي روند در نماز جمعه شركت مي كنند و به امام جمعه شيعه اقتدا مي كنند، از اين رو شايسته است كه اين روش در سطح عمومي تر انجام شود. چنان كه علماي اهل سنت چابهار در سفر مقام معظم رهبري به آن استان در نماز جماعت شركت كردند روشن است كه اين نوع شركت در نماز جماعت نه تنها موجب تضعيف مذهب نمي شود بلكه مايه عظت، احترام و شكوه مراسم عبادي مسلمانان و سبب انسجام و اتحاد بيشتر مي گردد و دشمن نمي تواند سوءاستفاده نمايد. بنابراين شايسته است كه پيروان مذاهب اسلامي مسايل اختلافي جزئي را كنار بگذارند چون اختلافات در مسايل جزئي و فرعي است از اين رو نبايد مسايل جزئي را در ايجاد اختلاف و پراكندگي دخالت دهند.

گروهي از علماي اهل سنت بلوچستان با اقتداي به رهبري تعصبات را كنار گذاشته و راهكار يكپارچگي امت اسلام را نشان دادند.

براي روشن شدن بیشتر مطلب چند روايت و فتوا از اهل سنت نقل مي كنيم.

هر يك از مذاهب اسلامى براى اقتداى به امام جماعت، شرايطى را ذكر كرده‏اند كه با دارا بودن آن شرايط، اقتداى پيروان مذاهب به يكديگر جايز است.

اين شرايط در مذهب شيعه اماميه عبارت است از عاقل، بالغ، عادل، حلال‏زاده، مؤمن و دوازده امامى بودن كه اگر كسى يكى از اين شرايط را نداشته باشد، اقتداى به او جايز نيست. شيخ طوسى‏ رحمه الله مى‏نويسد: «لا يَجُوزُ الصَّلاةَ خَلْفَ مَنْ خالَفَ الحَقَّ مِنَ الإِعْتِقاداتِ وَ لا خَلْفَ الفاسِقِ وَ إِنْ وافَقَ فيها…»؛ [1] نماز خواندن پشت سر كسى كه با اعتقادات حق مخالف است، جايز نيست و همچنين پشت سر كسى كه فاسق است، نيز جايز نيست، اگر چه موافق عقيده حق باشد. در مفتاح الكرامه بر اين كه دوازده امامى بودن شرط امام جماعت است نقل اجماع شده است. البته پاره‏اى از اين شرايط به گونه‏ اى است كه در مواردى قابل استثناست. به عبارت ديگر در شرايط خاصى جايز است به كسى كه يكى از شروط را ندارد اقتدا نمود

مانند شركت در نمازهاي اهل سنت در مكه و مدينه

شرايط امام جماعت از ديدگاه اهل‏سنت

مذاهب اهل‏ سنت براى امام جماعت شرايطى چون بلوغ، عقل، مرد بودن، قرائت و سلامتى از اعذار را لازم مى‏دانند. [2]

بنابراين هر مرد مسلمانى كه عاقل و بالغ و از قرائت و سلامت برخوردار باشد، مى‏تواند امام جماعت باشد و ساير مردم به او اقتدا نمايند.

نويسنده كتاب ردّالمختار مى‏نويسد: «وَ يَكْرَهُ تَنْزيهاً إِمامَةُ عَبْدٍ… وَ أعْرابىٍ وَ فاسِقٍ وَ أعْمى وَ مُْبتَدَعٍ أَىْ صاحبُ بدعةٍ وَ هِىَ اعتقادُ خِلافُ المعروفِ عن الرسولِ لا بالمُعاندةِ بل بنوَعٍ شُبَهةٌ و كلُّ مَن كانَ مِنْ قبلَتنا يَكْفر بها حتّى الخوارجَ الذين يَستحِلّون دماءَنا و اموالَنا و…» [3]؛ امامت چند گروه كراهت تنزيهى دارد نه تحريمى؛ امامت عبد و بنده، اعرابى و باديه نشين، فاسق، نابينا، و كسانى كه بر خلاف آنچه معروف است، بدعت ايجاد كردند البته در صورتى كه اين روش آنان بر اساس معاندت و ضديّت با اسلام نباشد بلكه طبق شبهه‏ اى كه نزد آنان وجود داشته باعث شده تا آن را انتخاب نمايند، از اين رو هر كسى كه هم قبله ما باشد، با بدعت تكفير نمى‏شود، حتى خوارج كه خون‏ها و مال‏ها را مباح و حلال دانسته‏اند و…

ابن عابدين نيز مى‏نويسد: «وَ الَّذي يَميلُ اليه القَلبُ عدمُ كراهةِ الإقتداء بالمخالَفِ ما لَمْ يَكُن غيرَ مراعٍ فى الفرائضِ لانَّ كثيراً مِنَ الصحابةِ و التابعينَ كانوا ائمةَ مجتهدينَ و هُمْ يُصَلُّونَ خلفَ امامِ واحدٍ مع تباينِ مذاهبِهم»؛[4] آنچه دل بدان كشش دارد اين است كه بگوييم اقتدا كردن به مخالف كراهت ندارد البته مادامى كه مراعات كننده واجبات نماز باشد، زيرا بسيارى از صحابه و تابعين از رؤسا و مجتهدين بوده و در عين حال پشت سر يك امام نماز مى‏خواندند.

از روايات و گفتار گروه ديگرى از اهل‏ سنت نيز همين مطلب استفاده مى‏شود كه به پاره‏ اى از آنها اشاره مى‏شود:

1. احاديث شريف نبوى ‏صلى الله عليه وآله

الف) بخارى در صحيح خود، روايتى را از پيامبر بزرگوار اسلام‏ صلى الله عليه وآله نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: «يُصَلُّونَ لكم فَانْ اَصابوا فلكُمْ و لهُمْ، و انِ اخْطئُوا فلكُمْ و عَلَيْهِم»؛[5] نماز را به خاطر شما اقامه مى‏كنند. اگر نمازشان صحيح باشد، به نفع شما و آنان است و اگر خطا كردند، به نفع شما و بر ضرر خودشان خواهد بود».

ب) شارح عقيده طحاويه نيز روايتى را از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله نقل مى‏كند كه حضرت فرمود: «صلَّوا خلفَ مَن قال لا الهِ الاّ اللَّهَ و صلَّوا على مَنْ ماتَ مِنَ اهلِ لا اله الا اللَّه»؛[6] پشت سر هر كسى كه لا اله الا اللَّه بگويد نماز بخوانيد و بر هر كسى كه بميرد و از اهل لا اله الا اللَّه باشد، نماز بخوانيد.

2. اجماع

در كتاب نبراس كه از كتب مهم مذهب حنفى است، يكى از دلايل جايز بودن اقتدا به هر كس، از جمله شيعه، اجماع دانسته شده است، اين كتاب مى‏نويسد: «و لاِنَّ علماءَ الامةِ كانوا يُصَلُّونَ خلفَ الفَسَقَةِ و أهلِ الهَواءٍ و البِدَعِ (بكسر جمع بدعة) وَ هىَ كلُّ ما حَدَثَ فى الدينِ على خلافِ السنة و هُم المعتزلة و الشيعةُ و الخوارجُ و الجبريةُ و اشباههُم مِن غيرِ نكيرٍ اىَّ مِن غيرِ انكارِ احدِ من العُلماء فصار ذلك اجماعا»؛ و ديگر اين كه علماى دين، پشت سر فاسقان و اهل هوا و بدعت نماز مى‏خواندند. و بدعت هر آن چيزى است كه بر خلاف سنت، در دين حادث شده باشد. اهل بدعت، معتزله، شيعه، خوارج، جبريه و نظاير آن مى‏باشند و جايز بودن نماز خواندن پشت سر اينها را احدى از علما انكار نكرده است و بدين ترتيب مسأله اجماعى است.

3. قاعده صحيح بودن نماز هر كس براى خودش

بسيارى از اهل ‏سنت قاعده‏ اى را قبول نموده ‏اند بدين مضمون كه: «كُلُّ مَنْ صَحَّتْ صَلاتْهُ لِنَفْسِهِ صَحَّتْ صَلاتَهُ لِغَيْرِهِ»؛[7] هر كس كه نمازش در نظر خودش صحيح باشد، براى ديگران نيز صحيح است. ابن عابدين كه از علماى بزرگ احناف مى‏باشد، از اين قاعده به عبارت (قيل) تعبير نموده است و مى‏نويسد: «وَ قيلَ [العبرة] لِرَأْىِ الإِمامِ وَ عَلَيْهِ جَماعَةٌ. قالَ في النَّهايةِ: وَ هُوَ أَقْيَسَ وَ عَلَيْهِ فَيَصِحَ الإقتداءِ وَ إنْ كان لا يَحْتاطُ»؛[8] عده‏ اى معيار صحيح بودن اقتدا را بر اساس نظر امام جماعت مى‏دانند. صاحب نهايه اين قول را موافق قياس مى‏داند. در نتيجه اقتدا به كسى كه احتياط نمى‏كند و مراعات فرايض را نمى‏كند جايز است.

قاضى ابويوسف كه دومين شخصيت مذهب حنفى مى‏باشد، بر اساس همين قاعده، پشت سر هارون الرشيد نماز خواند در حالى كه طبق مذهب امام ابوحنيفه و حتى بنا به نظر ابو يوسف، وضوى خليفه باطل بود. شارح عقيده طحاويه نيز عمل ابويوسف را دليل جواز اقتدا به پيروان مذاهب ديگر دانسته و مى‏نويسد: «أَنَّهُ لمَّا حَجَّ مَعَ هارُونُ الرّشيدِ فَاحْتَجَمَ الخَليفَةَ وَ أَفْتاهُ المالِك بِأَنَّه لا يَتَوَضَّأُ وَ صَلىَّ بَالنّاسِ، فِقيلَ لِأَبي يُوسُفَ: أَصَلَّيْتَ خَلْفَهَ؟ قالَ: سُبْحان َاللَّهِ أميرُ المُؤْمِنينَ. يُريُد بِذلكَ إِنْ تَركَ الصَّلاةَ خَلْفَ وُلاةِ الامُورِ مِنْ فِعْلِ أَهْلِ البِدَعِ»؛[9] در مورد ابويوسف روايت مى‏شود، در سفر حجى كه با هارون الرشيد همراه بود. هارون حجامت نمود و امام مالك فتوا داد كه وضويش باطل نشده است و هارون با مردم نماز خواند. از ابو يوسف پرسيدند: آيا شما هم پشت سر هارون نماز خوانديد؟ گفت: سبحان اللَّه وى اميرالمؤمنين است. منظور وى از اين جمله اين بود كه شركت نكردن در نماز جماعت حاكمان و ولات امر از اعمال اهل بدعت است».

در پايان، فتواى مهم دانشمند بزرگ اهل‏ سنت، علامه وهبه زحيلى را كه بر اساس همين قاعده مى‏باشد، يادآور مى‏شويم، ايشان مى‏فرمايند: «أَرى لُزومَ الاخْذِ بِمَذْهَبىَ المالِكيَّةِ وَ الحَنابِلَةِ في الشِّقِّ الاوّلِ لاَنَّهُ الاَصَحُّ مَنْطِقاً وَ تَكُونُ الصَّلاةُ خَلْفَ المُخالِفينَ في الفُرُوعِ المَذْهَبيَّةِ صَحيحَةٌ غَيْرُ مَكْرُوهَةٍ إِذالعِبْرةُ بِمَذْهَبِ الإِمامِ لاِنَّ الصَّحابَةَ وَ التَّابِعينَ وَ مَنْ بَعْدُهُمْ لَمْ يَزَلْ بَعْضُهُمْ يَأْتَمُّ بِبَعْضٍ مَعَ إِخْتِلافِهِمْ في الفُروعِ، فَكان ذلكَ إجْماعاً وَ بِهِ تَنْتَهي آثارُ العَصَبيَّةِ المَذْهَبيَّةِ»؛[10] به نظر من عمل به دو مذهب مالكى و حنبلى در اين مسأله صحيح‏ تر و منطقى‏ تر مى‏باشد و نماز پشت سر مخالفان در مذهب، صحيح بوده وكراهت ندارد. زيرا نخست، ملاك و معيار مذهب، امام جماعت مى‏باشد. و دوم، صحابه و تابعين و افرادى كه بعد از آنان آمدند، همواره پشت سر همديگر نماز مى‏خواندند با اين كه در فروع مذهب با هم اختلاف داشتند. سوم مسأله صحّت اقتدا به مخالفان اجماعى است. چهارم با اين كار، اختلافات و تعصبات مذهبى از بين مى‏رود.

عبدالرحمان جزيرى دانشمند بزرگ اهل‏ سنت، در مورد دو مذهب مالكيه و حنابله مى‏ نويسد: «بنا به اين دو مذهب، نماز پشت سر مخالفان مذهب جايز است، زيرا «المالكِيَّةُ وَ الحَنابِلَةُ قالُوا: ما كان شَرْطاً في صِحَةِ الصَّلاةِ فَالعِبْرةُ فيهِ بِمَذْهَبِ الإِمامِ فَقَط»؛[11] ملاك و معيار در اين دو مذهب، صحت نماز بر طبق مذهب امام جماعت مى‏باشد.

چه زیباست نماز خواندن شیعه و سنی در کنار یکدیگر، دشمن از این می ترسد پس چرا مسلمانان از این مظهر وحدت و قدرت پرهیز می کنند؟

فتواي مفتي مصر آقاي دكتور نصر فريد و اصل

وی درباره اقتداي به مخالف مي نويسد: كل مسلم يومن بالله و يشهد ان لا اله الا الله و محمد رسول الله و لاينكر معلوما من الدين بالضروره و هو عالم بالاركان الاسلام و الصلاه و شروطها و هي متوفره فيه فتصح امامته لغیره و امامه غيره له اذا توافرت فيه تلك الشروط و لو اختلف مذهبها الفقهي، و شيعه اهل البيت من نحلهم و تشيع معهم لله و لرسوله و اهل بيته و صحابته جميعا و لاخلاف بيننا و بينهم في اصول الشريعه الاسلاميه و لافيما هو معلوم من الدين بالضروره و قد صلينا خلفهم و صلوا خلفنا في طهران و في قم في الايام التي شرفنا الله بهم في دوله ايران الاسلاميه و ندعوا الله ان يحقق وحده الامه الاسلاميه و يرفع عنهم اي شقاق او نزاع او خلاف قد حل بهم في بعض مسايل الفروع الفقهيه المذهبيه.(اخبار التقريب، رقم 51 و 52، ص 27 و 28)

هر مسلماني كه به خدا ايمان دارد و شهادتين مي­گويد و ضروريات دين را پذيرفته و او آگاه به اركان اسلام و نماز و شرايط آن مي­باشد، امامت او براي ديگران و امامت ديگران براي او در صورت داراي بودن آن شروط صحيح است هر چند از نظر فقهي با يكديگر اختلاف داشته باشند و پيروان اهل بيت از اين قبيل مي­ باشند و در اصول شريعت با يكديگر اختلافي نداريم. از اين رو ما در تهران و قم پشت سر آنان نماز خوانديم.

عبدالرحمان شرقاوي نیز مي نويسد: و نحن نصلي وراء الامام الصالح شيعيا كان ام سنيا… مالكيا كان ام حنيفا ام شافعيا ام حنبليا ام ظاهريا… (علي ام المتقين، ج 1، ص 8) ما به هر امام جماعتی که صالح و شایسته باشد خواه شیعی باشد یا سنی، مالکی باشد یا حنفی، شافعی باشد یا حنبلی یا ظاهری، به او اقتدا می­کنیم.

پاورقي
[1] خلاف، شيخ طوسى، ج 1، ص 549، مسأله 290.
[2] حاشيه ردّ المختار، ابن عابدين، ج 1، ص 550، مبحث شروط امامة الكبرى.
[3] همان، ص 560 – 559.
[4] همان، ص 565.
[5] صحيح، بخارى، كتاب الاذان، باب فضل ‏صلاة الجماعة، ح 645.
[6] شرح عقيده طحاويه، ص 379 و نبراس، ص 544.
[7] فقه السنه، سيد سابق، ج 1، ص 210.
[8] حاشيه رد المختار، ابن عابدين، ج 1، ص 563، مطلب فى الامامة الامر.
[9] شرح العقيدة الطحاويه، ص 362.
[10] الفقه الاسلامى و ادلته، علامه وهبه زحيلى، ج 2، ص 1200.
[11] الفقه على المذاهب الاربعه، جزيرى، ج 1، ص 376.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 3
مطالب مرتبط