نوشته ی: حسن سعادت پرور
کلید واژه:حدیث؛ منکر؛ حدیث شاذ؛ منکر الحدیث؛ احمد بن حنبل؛ بخاری؛ ابن حجر
با نگاهی به کتب اصول حدیث می یابیم که تعریف این اصطلاح در بین علمای علم حدیث، تعریفی متفاوت است.
ابن حجرعسقلانی،[1] در کتاب:«نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر»؛ حدیث منکر را حدیثی می داند که توسط راوی ضعیفی نقل شده، درحالی که روایت او مخالف با روایت معروف نیز باشد.[2]
بنابراین، ویژگی روایت منکر این است که توسط راوی ضعیفی نقل می گردد که سند یا متن یا سند و متن آن مخالف روایت معروف باشد واین برخلاف ویژگی خبر شاذ است؛ زیرا در خبر شاذ راوی ثقه روایتی را نقل نموده که مخالف با روایت شخص موثق تر از خویش است.
لکهنوی،[3] در کتاب:«الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل»، در(ایقاظ هفتم)، به تفصیل به توضیح حدیث منکر پرداخته است.
وی در این فصل بیان می دارد که این لفظ در نزد قدما و متاخرین تعریفی متفاوت داشته، به گونه ای که در اطلاقات قدمایی همچون: احمد بن حنبل و ابوداود و نسائی و…،[4] به حدیث متفرد نیز حدیث منکر گفته شده؛ لذا وی خاطر نشان می سازد که اطلاق این لفظ:(یروی المناکیر، هذا حدیث منکر)، به تنهایی موجب تضعیف راوی نمی گردد؛ بلکه بسیاری از راویان ثقه روایاتی را بیان نموده اند که یا متفرد در نقل آن بوده اند و یا متن روایت منکر بوده؛ لذا به حدیث آنها منکر اطلاق گردیده در حالی که آنها افرادی موثق بوده اند.
لکهنوی سپس به نمونه هایی از گفتار علمای اشاره می نماید که ما آنها را بیان می داریم:
الف) سخاوی،[5]در کتاب:« فتح المغيث شرح ألفية الحديث»،می گوید:
گاهی اصطلاح:«منکر»، بر راوی ثقه ای اطلاق می گردد، که روایات منکری را از ضعفا نقل می نماید. حاکم نیشابوری می گوید: به دارقطنی گفتم حال (سُلَيْمَانُ بْنُ شُرَحْبِيل) چگونه است؟ او گفت: ثقه است. گفتم آیا در نزد وی روایات مناکیر نیست؟! دارقطنی گفت او این روایات را از افراد ضعیفی نقل نموده، اما خودش فردی ثقه است.[6]
ب) ذهبی[7] در کتاب:«میزان الاعتدال»، در ترجمه ی (عبدالله بن معاویة الزبیری)،[8] می گوید: اینکه حدیث شناسان در مورد برخی از روات می گویند: منکر الحدیث، به معنای آن نخواهد بود که تمامی احادیث وی منکر بوده باشد؛ بلکه اگر راوی ای روایاتی را بیان نموده باشد که بعضی[9] از آنها منکر بوده باشد به وی «منکر الحدیث»،[10] گویند.
وی سپس در ترجمه ی(احمد بن عتاب مروزی)، می گوید: احمد بن سعید بن معدان می گوید: وی شیخ صالحی است که فضائل و مناکیر را نقل نموده است. ذهبی سپس می گوید: اینگونه نیست که هر کس که احادیث منکر را روایت نماید تضعیف شود.[11]
ج) ابن حجر در مقدمه ی کتاب:«فتح الباری»، به هنگام ذکر (محمد بن ابراهیم تیمی)، می گوید:
با اینکه احمد بن حنبل در مورد وی گفته است: وی احادیث مناکیر را نقل نموده ؛اما او شخص موثقی است؛ زیرا حدیث منکر در اصطلاح احمد بن حنبل و جماعتی از اهل حدیث، بر حدیث فردی اطلاق می گردد که متابعی نداشته باشد.[12]
د) سخاوی در کتاب:«فتح المغیث»، می گوید: ابن دقیق العید در کتاب:(شرح الالمام)آورده است:
قول علمای حدیث بر راوی که وی روایات منکر را نقل می نماید، به تنهایی اقتضای ترک روایت از سوی وی را ندارد؛ مگر اینکه روایات منکر در مرویات او به قدری زیاد باشد که به وی «منکر الحدیث»، گفته شود؛ زیرا منکر الحدیث وصفی است در راوی، که به واسطه ی آن مستحق ترک روایت می گردد، در حالی که در عبارت: «روی المناکیر» چنین مذمتی دیده نمی شود.
به واسطه ی همین امر احمد بن حنبل در مورد(محمد بن ابراهیم تیمی)، می گوید: وی روایات منکری را نقل نموده است؛ در حالی که وی از اشخاصی است که بخاری و مسلم هر دو از وی در صحیحشان روایت نقل کرده اند و وی از راویان حدیث :«انما الاعماال بالنیات»، است.[13]
ج) نکارت در نزد بخاری با دیگر ائمه ی جرح و تعدیل متفاوت است. ذهبی در کتاب:«میزان الاعتدال»، در ترجمه ی(ابان بن جبلة الکوفی) و ترجمه ی(سلیمان بن ابی داود الیمانی)، می نویسد: روایت از راوی ای که حکم به «منکر الحدیث» بودن وی نموده ام جایز نیست.[14]
د) نکته ی دیگری که باید بدان توجه نمود، اطلاق (انکر ما رواه) می باشد. این اصطلاح با حدیث صحیح و حسن نیز قابل جمع است؛ همچنان که سیوطی در کتاب:«التدریب الراوی»، می نویسد: ذهبی می گوید: منکر ترین حدیثی که (ولید بن مسلم) نقل نموده، حدیث حفظ قرآن است، در حالی که این حدیث را ترمذی نقل نموده و حکم به حسن روایت نموده، و حاکم نیز این حدیث را بنا بر شرط شیخین صحیح دانسته است.
با توجه به مطالب فوق روشن می گردد:
1) نکارت در اصطلاح گروهی از متقدمین با اصطلاح متاخرین متفاوت است. در اصطلاح گروهی از متقدمین همچون احمد بن حنبل و ابوداود و نسائی و…نکارت بر مطلق تفرد راوی در نقل روایتی اطلاق می گردد، ولو اینکه راوی حدیث شخص موثقی باشد که در این اطلاق تفاوتی بین خبر منکر با شاذ دیده نمی شود.
2) در اصطلاح متاخرین حدیث منکر به حدیثی گفته می شود که علاوه بر مخالفت روایت با روایات ثقات، روایت توسط راوی ای ضعیف نقل شده باشد.
3) در نزد بخاری منکر الحدیث وصفی است که موجب عدم نقل روایت (به صورت مطلق) از سوی راوی می گردد.
4)اصطلاح:«انکر ما رواه»، اصطلاحی است نسبی؛ لذا این اصطلاح قابلیت جمع با صحت روایت را خواهد داشت.
1. احمد بن حجر العسقلانی(773-852).
2. متن نخبة الفکر:«وزیادة راویهما مقبولة ما لم تقع منافیة لما هو اوثق، فان خولف بارجح فالراجح المحفوظ و مقابله الشاذ، و مع الضعف(ضعف راوی)، فالراجح المعروف و مقابله المنکر.(نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ابن حجر، ص50).
3.ابی الحسنات محمد عبدالحی الکهنوی الهندی(1264-1304).
4. قال ابن الصلاح فی «معرفة انواع الحدیث»،ص87، فی (النوع الرابع عشر معرفة المنکر):«واطلاق الحکم علی التفرد:بالرد، او النکارة، او الشذوذ، موجود فی کلام کثیر من اهل الحدیث».انتهی. یعنی المتقدمین کالامام احمد و ابی داود و النسائی و غیرهم، فیقولون: حدیث مردود، او حدیث منکر، او حدیث شاذ، لتفرد الراوی به.(الرفع و التکمیل، با حاشیه ابو غدة، ص200، مکتبة المطبوعات السلامیة).
5. شمس الدين محمد بن عبد الرحمن السخاوي(831-902).
6. فتح المغيث شرح ألفية الحديث، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن السخاوي،ص373،دارالکتب العلمیة:«وقد يطلق ذلك على الثقة اذا روى المناكير عن الضعفاء قال الحاكم قلت للدارقطني فسليمان ابن بنت شرحبيل قال ثقة قلت اليس عنده مناكير قال يحدث بها عن قوم ضعفاء اما هو فثقة انتهى».
7. شمس الدين أبوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى : 748هـ)
8. ترجمه ی این شخص در میزان الاعتدال موجود نمی باشد؛ شاید نسخه ی دیگری در دست لکهنوی بوده که بدان استناد جسته است.
9.ظاهرا مراد این وی این است که در روایات راوی کثیر الحدیث اگر جمله ای از روایات وی منکر باشد، وی منکر الحدیث خواهد شد.
10. (منكر الحديث) وهو من روى المناكير حتى غلبت على حديثه فأصبح منكر الحديث وقد جعل ابن حجر هذا الوصف أشد من قولهم (ضعيف).جرح الرواة و تعدیلهم، محمود عیدان.
11. وقال الذهبي في ميزان الاعتدال في ترجمة عبدالله بن معاوية الزبيري قولهم منكر الحديث لا يعنون به ان كل ما رواه منكر بل اذا روى الرجل جملة وبعض ذلك مناكير فهو منكر الحديث وقال ايضا في ترجمة احمد بن عتاب المروزي قال احمد ابن سعيد بن معدان شيخ صالح روى الفضائل والمناكير قلت ما كل من روى المناكير يضعف انتهى.
12. نقل به مضمون این متن:« وقال الحافظ ابن حجر في مقدمة فتح الباري عند ذكر محمد بن ابراهيم التيمي وتوثيقه مع قول احمد فيه يروي احاديث مناكير قلت المنكر اطلقه احمد بن حنبل وجماعة على الحديث الفرد الذي لا متابع له فيحمل هذا على ذلك وقد احتج به الجماعة انتهى وقال أيضا عند ذكر ترجمة بريد بن عبد الله احمد وغيره يطلقون المناكير على الأفراد المطلقة انتهى».الرفع و التکمیل، با حاشیه ی ابو غدة، ص202.
13. نقل به مضمون:« وقال السخاوي في فتح المغيث قال ابن دقيق العيد في شرح الالمام قولهم روى مناكير لا يقتضي بمجرده ترك روايته حتى تكثر المناكير في روايته وينتهي الى ان يقال فيه منكر الحديث لان منكر الحديث وصف في الرجل يستحق به الترك لحديثه والعبارة الاخرى لا تقتضي الديمومة كيف وقد قال احمد بن حنبل في محمد بن ابراهيم التيمي يروي احاديث منكرة وهو ممن اتفق عليه الشيخان واليه المرجع في حديث انما الاعمال بالنيات انتهى». الرفع و التکمیل، با حاشیه ی ابو غدة، ص203.
14. ان البخاری قال: کل من قلت فیه: منکر الحدیث فلا تحل الروایة عنه. انتهی.