چکیده
یکی از بحثهای مهم امامت مساله «علم امام» است. شیعه معتقد است امام، چون منصوب از جانب خداست، باید دارای علمی تام و کامل نسبت به شریعت باشد، و خداوند متعال این علم را بدون آموزش و اکتساب در اختیار امام قرار دهد. حال سخن در این است که علم امام از چه منابعی تأمین میشود؟ در روایات ناظر به علم امام، منابع متعددی برای علوم ائمه(علیهم السلام) ذکر شده است. در این نوشتار به بررسی دو منبع از این منابع پرداخته شده است؛ این دو منبع که در روایات «جفر» و «جامعه» معرفی شدهاند، حاوی علوم مختلفی است که از طرف خداوند متعال به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) عطا شده، و از طریق ایشان به ائمه اطهار (علیهمالسلام) رسیده است. در این نوشتار با روش تحلیلی- تحقیقی به بررسی این روایات از حیث سند و محتوا پرداخته و محتوای این دو منبع بررسی میشود.
کلیدواژهها
امام؛ علم امام؛ جفر؛ جفر احمر؛ جفر ابیض؛ جامعه
مقدمه
یکی از مهمترین مباحث موضوع امامت، بحث «علم امام» است؛ این مساله از دورههای اولیه تاکنون در میان متکلمان اسلامی مورد بحث بوده و نظرات مختلفی در رابطه با گستره آن ارائه شده است. شیعه با توجه به روایات متعددی که در این زمینه وارد شده است، معتقد است امام معصوم دارای علم غیب بوده و علم او متصل به علم الهی است، و تمام اسرار هستی و اتفاقات مختلف تا روز قیامت نزد او حاضر است (مولى صالح مازندرانی، 1388، 5: 384). همچنین معتقد است امام معصوم دارای منابعی برای این علم میباشد، در این مقاله، «جفر» و «جامعه» به عنوان دو منبع علم امام مورد بررسی قرار میگیرد.
«جفر» در لغت عرب به بزغاله، بره، یا بچه شتری گفته میشود که حدود پنج ماهه شده و علف خوار است (فراهیدى، 1410، 6: 110؛ ابن منظور، 3: 161)؛ و در اصطلاح نام کتابی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آن را بر امیر المومنین(علیه السلام) املاء فرموده و حضرت با خط خویش آن را نوشتند (کلینی، 1365، 2: 238؛ صفار، 1404،150 – 161؛ مفید، 1413، 2: 249؛ طبرسی، 1403، 2: 43)؛ و چون حضرت آن مطالب را بر روی پوست گوسفندی نوشتند به نام آن پوست یعنی «جفر» معروف گردید (امین: 1403، 241).
در روایات متعددی از «جفر» و «جامعه» به عنوان دو منبع علم امام، یاد شده است؛ این روایات در اکثر کتب روایی مانند: بصائر الدرجات، الکافی، من لایحضره الفقیه، الارشاد، الاحتجاج، مستدرک الوسائل، و… با سندهای مختلف وارد شده است، که علامه مجلسی غالب آنها را در کتاب بحار الانوار جمعآوری کرده است. این روایات حدود 35 مورد است که از طرق مختلفی نقل شده است؛ به طور مثال ابو بصیر، ابن ابی العلاء، سلیمان بن خالد، ابو عبیده، ثمالی، علی بن سعید، عنسبة بن مصعب، عبدالله بن سنان، ابوالقاسم الکوفی، ابو حمزه، ابن رئاب، ابومریم، معلی بن خنیس، علی بن الحسین، ابن هبیره و …، این روایات را از امام صادق(علیه السلام) با الفاظ مختلف نقل کردهاند. همچنین نصر بن قابوس، نعیم بن قابوس و ابن فضال از امام موسی کاظم(علیه السلام) نقل کردهاند (مجلسی، 1404 الف، 26: 18-50). در کتاب کافی 8 روایت نقل شده که علامه مجلسی دو حدیث را صحیح و دو مورد را حسن میشمرد و 4 مورد دیگر را مجهول و ضعیف میداند؛ ولی در مجموع چون مضمون همه آنها شبیه هم است، قابل قبول هستند (مجلسى، 1404 ب، 3: 54 – 60).
روایات جفر و جامعه در بین شیعه و اهل سنت فراتر از حد تضافر بوده، بلکه میتوان گفت در حد تواتر است؛ چنانچه جناب میرداماد در آثار متعددش بدان تصریح کرده است (میرداماد، 1380، 36؛ میرداماد، 1374، 29). علامه عسکری نیز در معالم المدرستین روایات مربوط به جفر و جامعه را در حدّ تواتر دانسته است (عسکری، 1412، 2: 326).
در اولین روایت از کافی که به طور صحیح نقل شده، چنین آمده است:
«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ مَسْأَلَةٍ هَاهُنَا أَحَدٌ یسْمَعُ کَلَامِی قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) سِتْراً بَینَهُ وَ بَینَ بَیتٍ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِیهِ ثُمَّ قَالَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ شِیعَتَکَ یتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَّمَ عَلِیاً(علیه السلام) بَاباً یفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ بَاب فَقَالَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّه(صلی الله علیه و آله) عَلِیاً(علیه السلام) أَلْفَ بَابٍ یفْتَحُ مِنْ کُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ قَالَ فَنَکَتَ سَاعَةً فِی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاکَ قَالَ ثُمَّ قَالَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا یدْرِیهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ إِمْلَائِهِ مِنْ فَلْقِ فِیهِ وَ خَطِّ عَلِی بِیمِینِهِ فِیهَا کُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ کُلُّ شَیءٍ یحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِی الْخَدْشِ وَ ضَرَبَ بِیدِهِ إِلَی فَقَالَ تَأْذَنُ لِی یا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّمَا أَنَا لَکَ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ قَالَ فَغَمَزَنِی بِیدِهِ وَ قَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا کَأَنَّهُ مُغْضَبٌ قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَیسَ بِذَاکَ ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا یدْرِیهِمْ مَا الْجَفْرُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْجَفْرُ قَالَ وِعَاءٌ مِنْ أَدَمٍ فِیهِ عِلْمُ النَّبِیینَ وَ الْوَصِیینَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِینَ مَضَوْا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیل».
ابوبصیر میگوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: قربانت گردم، از شما پرسشى دارم، آیا در اینجا کسى (نامحرم) هست که سخن من را بشنود؟ امام صادق(علیه السلام) پردهاى را که در میان آنجا و اطاق دیگر بود، بالا زد و آنجا سر کشید، سپس فرمود: اى ابا محمد هر چه خواهى بپرس، عرض کردم: قربانت گردم. شیعیان میگویند که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به على(علیه السلام) بابى از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده گشت، فرمود: اى ابا محمد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به على هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده میشد. عرض کردم: بخدا که علم کامل و حقیقى این است. امام(علیه السلام) لحظهای سکوت کرد، سپس فرمود: همانا «جفر» نزد ماست، مردم چه میدانند جفر چیست؟ عرض کردم: جفر چیست؟ فرمود: مخزنى است از چرم که علم انبیاء و اوصیاء و علم دانشمندان گذشته بنى اسرائیل در آن است. …» (کلینی، 1365، 1: 239).
در روایت دیگری حضرت فرمودند: «فِیهِ کُتُبٌ وَ عِلْمُ مَا یحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیهِ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَطَّهُ عَلِی ع بِیدِه؛ در جفر کتابهایی است و علم آنچه را که مردم به آن نیاز دارند تا روز قیامت از حلال و حرام که به املای پیامبر اکرم و با خط امیرالمومنین نوشته شده است…» (صفار، 1404، 1: 156).
اما در مورد نحوه نوشته شدن و نزول جفر در روایتی امام کاظم(علیه السلام) میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى مُحَمَّدٍ أَنَّهُ قَدْ فَنِیتْ أَیامُکَ وَ ذَهَبَتْ دُنْیاکَ وَ احْتَجْتَ إِلَى لِقَاءِ رَبِّکَ فَرَفَعَ النَّبِی(صلی الله علیه و آله) یدَهُ إِلَى السَّمَاءِ بَاسِطاً وَ قَالَ اللَّهُمَّ عِدَتَکَ الَّتِی وَعَدْتَنِی إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیهِ أَنِ ائْتِ أُحُداً أَنْتَ وَ مَنْ تَثِقُ بِهِ فَأَعَادَ الدُّعَاءَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیهِ امْضِ أَنْتَ وَ ابْنُ عَمِّکَ حَتَّى تَأْتِی أُحُداً ثُمَّ اصْعَدْ عَلَى ظَهْرِهِ فَاجْعَلِ الْقِبْلَةَ فِی ظَهْرِکَ ثُمَّ ادْعُ وَحْشَ الْجَبَلِ تُجِبْکَ فَإِذَا أَجَابَتْکَ فَاعْمِدْ إِلَى جَفْرَةٍ مِنْهُنَّ أُنْثَى وَ هِی تُدْعَى الْجَفْرَةَ حِینَ نَاهَدَ قَرْنَاهَا الطُّلُوعَ وَ تَشْخُبُ أَوْدَاجُهَا دَماً وَ هِی الَّتِی لَکَ فَمُرِ ابْنَ عَمِّکَ لِیقُمْ إِلَیهَا فَیذْبَحُهَا وَ یسْلَخُهَا مِنْ قِبَلِ الرَّقَبَةِ وَ یقْلِبُ دَاخِلَهَا فَتَجِدُهُ مَدْبُوغاً وَ سَأُنْزِلُ عَلَیکَ الرُّوحَ وَ جَبْرَئِیلَ مَعَهُ دَوَاةٌ وَ قَلَمٌ وَ مِدَادٌ لَیسَ هُوَ مِنْ مِدَادِ الْأَرْضِ یبْقَى الْمِدَادُ وَ یبْقَى الْجِلْدُ لَا تَأْکُلُهُ الْأَرْضُ وَ لَا یبْلِیهِ التُّرَابُ لَا یزْدَادُ کُلَّمَا ینْشَرُ إِلَّا جِدَّةً غَیرَ أَنَّهُ یکُونُ مَحْفُوظاً مَسْتُوراً فَیأْتِی وَحْی یعْلِمُ بِمَا کَانَ وَ مَا یکُونُ إِلَیکَ وَ تُمْلِیهِ عَلَى ابْنِ عَمِّکَ وَ لْیکْتُبْ وَ یمُدُّ مِنْ تِلْکَ الدَّوَاةِ فَمَضَى(صلی الله علیه و آله) حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْجَبَلِ فَفَعَلَ مَا أَمَرَهُ فَصَادَفَ مَا وَصَفَ لَهُ رَبُّهُ فَلَمَّا ابْتَدَأَ فِی سَلْخِ الْجَفْرَةِ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ الرُّوحُ الْأَمِینُ وَ عِدَّةٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ لَا یحْصِی عَدَدَهُمْ إِلَّا اللَّهُ وَ مَنْ حَضَرَ ذَلِکَ الْمَجْلِسَ ثُمَّ وَضَعَ عَلِی ع الْجِلْدَ بَینَ یدَیهِ وَ جَاءَتْهُ الدَّوَاةُ وَ الْمِدَادُ أَخْضَرَ کَهَیئَةِ الْبَقْلِ وَ أَشَدَّ خُضْرَةً وَ أَنْوَرَ ثُمَّ نَزَلَ الْوَحْی عَلَى مُحَمَّدٍ ص فَجَعَلَ یمْلِی عَلَى عَلِی(علیه السلام) وَ یکْتُبُ عَلِی(علیه السلام) أَنَّهُ یصِفُ کُلَّ زَمَانٍ وَ مَا فِیهِ وَ یخْبِرُهُ بِالظَّهْرِ وَ الْبَطْنِ وَ خَبَّرَهُ بِکُلِّ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ فَسَّرَ لَهُ أَشْیاءَ لَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهَا إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ فَأَخْبَرَهُ بِالْکَائِنِینَ مِنْ أَوْلِیاءِ اللَّهِ مِنْ ذُرِّیتِهِ أَبَداً إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ أَخْبَرَهُ بِکُلِّ عَدُوٍّ یکُونُ لَهُمْ فِی کُلِّ زَمَانٍ مِنَ الْأَزْمِنَةِ حَتَّى فَهِمَ ذَلِکَ کُلَّهُ وَ کَتَبَهُ ثُمَّ أَخْبَرَهُ بِأَمْرِ مَا یحْدُثُ عَلَیهِ مِنْ بَعْدِهِ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَقَالَ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ أَوْصَى إِلَى الْأَوْلِیاءِ بِالصَّبْرِ وَ أَوْصَى إِلَى أَشْیاعِهِمْ بِالصَّبْرِ وَ التَّسْلِیمِ حَتَّى یخْرُجَ الْفَرَجُ وَ أَخْبَرَهُ بِأَشْرَاطِ أَوَانِهِ وَ أَشْرَاطِ وُلْدِهِ وَ عَلَامَاتٍ تَکُونُ فِی مُلْکِ بَنِی هَاشِمٍ فَمِنْ هَذَا الْکِتَابِ اسْتُخْرِجَتْ أَحَادِیثُ الْمَلَاحِمِ کُلُّهَا وَ صَارَ الْوَصِی إِذَا أَفْضَى إِلَیهِ الْأَمْرُ تَکَلَّمَ بِالْعَجَب»
خداوند به حضرت محمّد وحى کرد که اجلت رسیده و مدت عمرت تمام شده است، باید به دیدار خدا بشتابى. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دست خود را به آسمان بلند کرده و فرمود: «بار خدایا وعدهاى به من دادهاى، تو خلاف وعده نمیکنى». خدا به او وحى کرد که برو به جانب احد، همراه با کسى که به او اطمینان دارى، پیامبر اکرم دعاى قبل را تکرار کرد، خداوند فرمود: با پسر عمویت به جانب احد برو و از آن بالا رفته و پشت به قبله کن و حیوانات وحشى کوه را صدا بزن، جوابت را خواهند داد، وقتى جواب دادند، یک بره میش چهار ماهه که تازه شاخهایش بیرون آمده و از رگهاى گردنش خون جارى است، همان بره مربوط به توست، به پسر عمویت بگو آن را ذبح کند و پوست بکند؛ از طرف گردن وقتى پوست آن را بر گرداند، دباغى شده است؛ به زودى جبرئیل با قلم و دوات نازل مىشود که البته از نوع مرکبهاى روى زمین نیست، اثر مرکب باقى میماند و پوست کهنه نمیشود و زمین آن را از بین نمیبرد و خاک موجب نابودى آن نمیشود، هر وقت باز کنى تازه است و محفوظ و مستور خواهد بود، بر تو وحى مىشود علم گذشته و آینده، و تو آن را براى پسر عمویت میخوانى و او مینویسد با همان دوات.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به جانب احد رفت و آنچه دستور گرفته بود عمل کرد و تمام چیزهائى که قبلا برایش توضیح داده شده بود به وقوع پیوست، همین که شروع به کندن پوست بره کرد، جبرئیل نازل شد با گروهى از ملائکه که تعداد آنها را جز خدا کسى نمیدانست، علی(علیه السلام) پوست را مقابل خود گذاشت، دوات و مرکبى سبز رنگ شبیه سبزه، بلکه سبزتر از سبزى و روشنتر. سپس بر حضرت محمّد وحى نازل شد و شروع به خواندن کرد، آن جناب نیز مینوشت، خصوصیات هر زمان و دقایقى که در آن زمان اتفاق مىافتد و باطن و ظاهر آن را توضیح میداد و از تمام وقایع گذشته و آینده تا روز قیامت او را مطلع نمود، و مطالبى را برایش تفسیر کرد که جز خدا و راسخان در علم، از آن اطلاع ندارد، سپس او را از تعداد اولیاى خدا از ذریه خود تا روز قیامت مطلع نمود و تمام دشمنان خود را در هر زمان معرفى کرد و علی(علیه السلام) متوجه تمام آنها شد و نوشت.
سپس پیشآمدهایى که پس از پیامبر براى او پیش مىآید را برایش توضیح داد. علی(علیه السلام) وظیفه خود را پرسید، پیامبر فرمود: باید صبر کنى، و به ائمه بعدی و پیروان آنان نیز دستور صبر داد تا فرج برسد و علامتهاى آن زمانها و علامات پیدایش آن را توضیح داد، و نشانههایى که در فرمانروایى بنىهاشم است را بیان کرد، و امام بعدی با استفاده از همین کتاب، تمام وقایع و پیشآمدها و مطالب عجیب را به گوش مردم میرساند (مجلسی، 1404 الف، 26: 18-26).
محتوای جفر
طبق روایاتی که در این باب رسیده است محتوای جفر مشتمل بر موارد ذیل است:
1. جمیع علم انبیا و اولیای الهی (کلینی، 1365، 1: 239).
2. همه علوم حتی حکم دیه یک زخم کوچک (صدوق، 1413، 4: 418).
3. در آن «تِبْیانُ کُلِّ شَی» است (مجلسی، 1404 الف، 13: 225).
4. همه کتابهای گذشته و تمام اموری که مردم به آنها تا روز قیامت نیاز دارند (همان، 26: 42).
5. تمام حوادث و رخدادهای آینده امت اسلامی و جهان تا روز قیامت (همان، 26: 18- 46؛ نیز ر.ک: مولى صالح مازندرانی، 1388، 1: 84- 86).
بر این اساس میتوان گفت احادیث باب “جفر ” به طور کلی دو دستهاند: گروهی از آنها در این مطلب ظهور دارند که مراد از علم جفر، علم و آگاهی به احکام شریعت بوده و تنها مربوط به دین اسلام است؛ اما گروه دیگر از احادیث در این مطلب ظهور دارند که مراد از علم جفر، اطلاع بر حوادث و اخبار غیبی است که روی حسابی مشخص، نوشته شده است.
موید قول دوم روایتی از کرامات امام رضا(علیه السلام) است. در این روایت آمده: ابونواس، حضرت را با چند بیت شعر، مدح کرد، حضرت نوشتهای را به او نشان داد که آن شعرها در آن نوشته موجود بود، ابونواس متحیر شد و گفت ای ولیّ خدا به خدا سوگند احدی غیر از من این شعر را نگفته است و احدی غیر از تو این را نشنیده است، امام فرمود: درست گفتی لکن در جفر و جامعهای که نزد من است نوشته شده است که تو با این شعرها مرا مدح میکنی (استرآبادی، 1382، 4: 151).
در برخی از این احادیث از دو جفر سخن گفته شده است؛ «جفر ابیض» و «جفر احمر»، و بیان شده است که جفر ابیض حاوی تمام کتب انبیای گذشته از جمله زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم و… است، و همه علوم انبیاء در آن موجود میباشد؛ و جفر احمر حاوی سلاح است و باز نمیشود مگر برای جنگ و خونریزی، که هم اکنون در دست مبارک حضرت ولی عصر. میباشد.
به عنوان نمونه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ عِنْدِی الْجَفْرَ الْأَبْیضَ قَالَ قُلْتُ فَأَی شَیءٍ فِیهِ قَالَ زَبُورُ دَاوُدَ وَ تَوْرَاةُ مُوسَى وَ إِنْجِیلُ عِیسَى وَ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) وَ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ وَ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ مَا أَزْعُمُ أَنَّ فِیهِ قُرْآناً وَ فِیهِ مَا یحْتَاجُ النَّاسُ إِلَینَا وَ لَا نَحْتَاجُ إِلَى أَحَدٍ حَتَّى فِیهِ الْجَلْدَةُ وَ نِصْفُ الْجَلْدَةِ وَ رُبُعُ الْجَلْدَةِ وَ أَرْشُ الْخَدْشِ وَ عِنْدِی الْجَفْرَ الْأَحْمَرَ قَالَ قُلْتُ وَ أَی شَیءٍ فِی الْجَفْرِ الْأَحْمَرِ قَالَ السِّلَاحُ وَ ذَلِکَ إِنَّمَا یفْتَحُ لِلدَّمِ یفْتَحُهُ صَاحِبُ السَّیفِ لِلْقَتْل».
حسین بن ابى العلا میگوید: شنیدم امام صادق(علیه السلام) میفرمود همانا جفر سفید نزد من است، عرض کردم: در آن چیست؟ فرمود: زبور داود و تورات موسى و انجیل عیسى و صحف ابراهیم و حلال و حرام و مصحف فاطمه، و فکر نمیکنم که در مصحف، چیزى از قرآن باشد؛ بلکه آنچه مردم نیازمند به ما هستند، و ما به کسى احتیاج نداریم، حتى مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و ربع تازیانه و جریمه خراش در آن است. و جفر سرخ هم نزد من است، عرضکردم: در جفر سرخ چیست؟ فرمود: اسلحه است و آن تنها براى خونخواهى گشوده مىشود و صاحب شمشیر (امام قائم(علیه السلام)) آن را براى کشتن باز میکند. (کلینی، 1365، 1: 240؛ مجلسی، 1404 الف، 26: 18).
از ظاهر اینگونه روایات استفاده میشود که جفر ابیض و جفر احمر ظرفی از پوست گاو بودهاند که در اولی کتابهای جفر و جامعه و مصحف فاطمه نگهداری میشده است، و در دومی سلاح رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار داشته است (عسکری، 1412، 2: 326). گاهی از این ظروف به صندوقچهای تعبیر شده که کتب و شمشیر پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آن قرار داشتهاند (مولى صالح مازندرانی، 1388، 5: 389). از این روست که وجود این کتاب و سلاح در نزد هر شخصی بیانگر امامت او بوده است؛ چراکه در روایات آمده است که کسی جز پیامبر یا وصی پیامبر در جفر نگاه نمیکند.
به طور مثال امام کاظم(علیه السلام) در این رابطه فرمودند: «إِنَّ ابْنِی عَلِیاً أَکْبَرُ وُلْدِی وَ أَبَرُّهُمْ عِنْدِی وَ أَحَبُّهُمْ إِلَی وَ هُوَ ینْظُرُ مَعِی فِی الْجَفْرِ وَ لَمْ ینْظُرْ فِیهِ إِلَّا نَبِی أَوْ وَصِی نَبِی» (کلینی، 1365، 1: 311؛ صدوق، 1413، 4: 418).
همانا على بزرگترین اولاد من است و خوش رفتارترین و محبوبترین آنها نزد من است، و او با من در جفر مینگرد، در صورتى که جز پیغمبر یا وصى پیغمبر به آن نگاه نمیکند.
در روایات متعددی نقل شده که وجود سلاح پیامبر نزد کسی نشانه امامت اوست، از جمله اینکه سعید سمّان و ابویعفور از امام صادق(علیه السلام) نقل میکنند که حضرت فرمودند: مَثَل سلاح نزد ما همانند مَثَل تابوت در بنی اسرائیل است؛ از آن جهت که در هر خانهای تابوت پیدا میشد نشانة نبوت بود، در میان ما نیز هر کجا سلاح پیامبر باشد امامت و علم، مربوط به آن خاندان خواهد بود (کلینی، 1365، 1: 232).
نظیر این روایت به طریق گوناگون از جمله صفوان و ابن ابی نصر از امام رضا(علیه السلام) نیز نقل شده است (مولى صالح مازندرانی، 1388، 5: 382).
پرسش و پاسخ
پرسشی که در این باره مطرح میشود این که پوست بره و یا بزغاله چطور میتواند همه حوادث را تا روز قیامت در خود جای دهد؟ پاسخ این است که این علوم به طریق رمز و حروف نگارش یافته و کلید حل این رموز و معناهای آن را پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) یاد دادند، سپس یکی پس از دیگری به ائمه اطهار( علیهم السلام) به ارث رسیده است و احدی غیر از آنها قادر بر فهم آن مطالب نیست (مغنیه، 1414، 303).
در روایات نیز بین نوشتههای خدا با نوشتههای بشری فرق گذاشته شده است؛ چنانکه در روایتی آمده است روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خارج شد درحالیکه در هر یک از دستان مبارکش کتابی گرفته بود (که به خاطر کوچکی دیده نمیشد) از اصحابش سئوال کرد آیا میدانید این دو کتاب چیست؟ سپس به آنها فرمود کتابی که در دست راستش است نامهای اهل بهشت و نامهای پدران، اجداد، قبیلهها و عشیرههایشان از اولین مخلوق خدا تا روز قیامت است، و در کتابی که در دست چپشان هست نامهای اهل جهنم و نامهای پدران، اجداد و قبایلشان از آغازین روز آفرینش تا روز قیامت است و اگر مخلوقی بخواهد محتوای این کتابها را بنویسد تمامی کاغذهای عالم کفایت نمیکند، و از اینجا فرق بین کتابت خدا و کتابت مخلوق دانسته میشود. صدرالمتألهین با اشاره به روایت فوق مینویسد کتاب جفر و جامعهای که نزد ائمه(علیهم السلام) بوده و اکنون نزد حضرت مهدی. است نیز این گونه است (صدرالمتألهین، 1363، 37؛ همو، 1981، 7: 35).
جفر و غیبت حضرت ولیعصر.
در برخی از روایات پارهای از مطالب کتاب جفر در پاسخ به درخواست اصحاب، نقل شده است. سدیر صیرفى میگوید من و مفضّل بن عمر و ابو بصیر و ابان بن تغلب به حضور امام جعفر صادق(علیه السلام) شرفیاب شدیم. دیدیم حضرت روى زمین نشسته و به شدت گریه میکند و آثار حزن از رخسار مبارکش پیدا بود؛ بطورى که رنگش تغییر کرده بود و کاسه چشمش پر از اشک بود، سدیر میگوید: از این امر عظیم و نالههاى جانگداز پنداشتیم که مصیبت بزرگى براى حضرت روى داده است. من عرض کردم: اى فرزند بهترین مردم روى زمین! خدا دیدگان شما را نگریاند. چه اتفاقی افتاده که مثل سیلاب، اشک از دیدگانت فرو میریزد؟ حضرت آه سختى کشید و فرمود: امروز صبح در کتاب جفر مینگریستم. این کتاب مشتمل است بر علم مرگها، بلاها و مصائب و علم گذشته و آینده تا روز قیامت که خداوند متعال به محمد و امامان بعد از او ارزانى داشته است. در آن کتاب دیدم که نوشته است قائم ما متولد میشود و غیبت مینماید. غیبت او طولانى مىشود و عمرش به طول میانجامد. در آن زمان اهل ایمان امتحان میشوند و به واسطه طول غیبتش شک و تردید در دل آنها پدید مىآید، و بیشتر آنها از دین خود بر میگردند و رشته اسلام را از گردن خود بیرون مىآورند، از مطالعه اینها رقت گرفتم و اندوه بر دلم مستولى گردید. عرض کردیم: یا ابن رسول اللَّه! اگر ممکن است مطالب بیشتری را از این کتاب برای ما بیان فرمایید! حضرت فرمودند: خداوند متعال سه چیز را که در مورد پیغمبران عملى ساخت، در خصوص قائم ما نیز عملى میسازد: ولادت او را مانند ولادت موسى، و غیبتش را چون غیبت عیسى، و طول عمرش را بسان طول عمر نوح مقدر فرموده، و سپس طول عمر بنده صالح خدا، خضر پیغمبر را دلیل طول عمر آن حضرت قرار داده است (صدوق، 1395، 2: 353).
همچنین در کتاب بصائر در روایتی آمده که حضرت مهدی. بر اساس جفر عمل میکند: حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ یعْلَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ عَنِ الرِّبْعِی عَنْ رُفَیدٍ مَوْلَى أَبِی هُبَیرَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یسِیرُ الْقَائِمُ بِسِیرَةِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ فِی أَهْلِ السَّوَادِ فَقَالَ لَا یا رُفَیدُ إِنَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ سَارَ فِی أَهْلِ السَّوَادِ بِمَا فِی الْجَفْرِ الْأَبْیضِ وَ إِنَّ الْقَائِمَ یسِیرُ فِی الْعَرَبِ بِمَا فِی الْجَفْرِ الْأَحْمَرِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الْجَفْرُ الْأَحْمَرُ قَالَ فَأَمَرَّ إِصْبَعَهُ إِلَى حَلْقِهِ فَقَالَ هَکَذَا یعْنِی الذَّبْح» (صفار، 1404، 1: 153).
رفید میگوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم، ای پسر رسول خدا، آیا قائم در مورد مردم به سیره امیرالمومنین(علیه السلام) عمل میکند؟ حضرت فرمود: نه ای رفید، همانا علی بن ابیطالب در مورد مردم به آنچه در جفر سفید بوده عمل کرد؛ ولی قائم در مورد اعراب به آنچه در جفر قرمز آمده عمل خواهد کرد. گفتم: جفر قرمز چیست؟ حضرت انگشت خود را بر گلوی خود کشید و فرمود اینچنین، یعنی ذبح میکند.
جامعه و کتاب علی(علیه السلام)
«جامعه» نیز طبق نقل برخی روایات به کتابی اطلاق شده است که طول آن هفتاد زراع بوده و احکام شریعت اسلام و آنچه مردم تا روز قیامت به آن نیاز دارند، در آن موجود است. محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «إِنَّ عِنْدَنَا صَحِیفَةً مِنْ کُتُبِ عَلِی طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَنَحْنُ نَتَّبِعُ مَا فِیهَا لَا نَعْدُوهَا وَ سَأَلْتُهُ عَنْ مِیرَاثِ الْعِلْمِ مَا بَلَغَ أَجَوَامِعُ هُوَ مِنَ الْعِلْمِ أَمْ فِیهِ تَفْسِیرُ کُلِّ شَیءٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ الَّتِی تَتَکَلَّمُ فِیهِ النَّاسُ مِثْلِ الطَّلَاقِ وَ الْفَرَائِضِ فَقَالَ إِنَّ عَلِیاً کَتَبَ الْعِلْمَ کُلَّهُ الْقَضَاءَ وَ الْفَرَائِضَ فَلَوْ ظَهَرَ أَمْرُنَا لَمْ یکُنْ شَیءٌ إِلَّا فِیهِ نُمْضِیهَا» (صفار، 1404، 1: ا43).
همانا نزد ما صحیفهای از کتابهای علی است که طولش هفتاد زراع است و ما به صورت کامل از آن تبعیت کرده و سرپیچی نمیکنیم؛ محمد بن مسلم سؤال میکند که آنچه به شما رسیده کلیاتی از علم است، یا در آن تفسیر تمام چیزهایی است که مردم در باره آن صحبت میکنند از طلاق و واجبات، حضرت فرمودند همانا علی(علیه السلام) همه علم را از قضا و واجبات نوشتند، اگر زمان ما فرا رسد چیزی نباشد مگر اینکه حکمش در آن باشد.
همچنین در روایتی صحیح السند (مجلسی، 1404 ب، 3: 59) از امام صادق(علیه السلام) در مورد جامعه سوال شد، حضرت در پاسخ فرمودند: «تِلْکَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِی عَرْضِ الْأَدِیمِ مِثْلُ فَخِذِ الْفَالِجِ فِیهَا کُلُّ مَا یحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیهِ وَ لَیسَ مِنْ قَضِیةٍ إِلَّا وَ هِی فِیهَا حَتَّى أَرْشُ الْخَدْش»؛ طوماری است به طول هفتاد ذراع و عرض یک پوست مانند ران شتر فربه، که تمام احتیاجات مردم در آن نوشته است، همه قضایا حتى جریمه خراش در آنجا هست» (کلینی، 1365، 1: 241؛ مجلسی، 1404 الف، 26: 18-46).
همچنین در حدیث دیگری ابوبصیر میگوید: «به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم جامعه چیست؟ فرمود: طوماری است به طول هفتاد ذراع که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آن را بر امیر المومنین(علیه السلام) املاء فرمودند که تمام حلال و حرام و همه احتیاجات دینى مردم، حتى جریمه خراش در آن موجود است، سپس با دست به بدن من زد و فرمود: به من اجازه میدهى اى ابا محمد؟ عرض کردم اجازهام با شماست، آنگاه با دست مبارک خود مرا نشگون گرفت و فرمود: حتى جریمه این نشگون نیز در جامعه موجود است» (کلینی، 1365، 1: 238).
در برخی منابع از «جامعه» به عنوان اولین کتاب فقهی تدوین یافته در نزد اهلبیت(علیهم السلام) یاد شده است (الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج 1، ص 39) که پیوسته امامان معصوم(علیهم السلام) در پاسخ سئوالهای فقهی سئوال کننده، با استناد به آن جواب میدادند، و در پاسخ به سئوالهای مربوط به حوادث عالم نیز به جفر یا مصحف فاطمه (سلام الله علیها) مراجعه میکردند. در پارهای روایات به برخی از مسائل اخلاقی و فقهی که امامان معصوم(علیهم السلام) در پاسخ به سئوالهای اصحاب- با مراجعه به کتاب جامعه- ارائه کردهاند اشاره شده است؛ ازجمله مسائل ارث، حکم قتل و مسائل دیه، حکم سوگند دروغ، احکام حج، آثار زکات ندادن، ثابت شدن اول ماه با رؤیت هلال، بیان اوقات نماز، حکم کفارهها، حکم گناهان کبیره، پیرامون طلاق و … (عسکری، 1412، 2: 345-349).
در روایات بسیاری از «کتاب علی(علیه السلام)» سخن به میان آمده است، و ائمه اطهار (علیهم السلام) در موارد زیادی به آن استناد کردهاند (کلینی، 1365، 1: 41؛ صدوق، 1413، 3: 329؛ طوسی، 1365، 1: 227؛ طوسی، 1390، 1: 251). ظاهراً مراد از کتاب علی(علیه السلام) که در برخی از خبرها آمده همان «جامعه» است؛ چراکه در بسیاری از روایات، خصوصیات واحدی برای هر دو گفته شده است. برخی از علما نیز بر این عقیدهاند که از مجموع روایات فهمیده میشود که این دو، و صحیفه، هر سه یک کتاب واحد هستند که با تعابیر مختلفی بیان شدهاند (امین، 1406، 1: 94). برخی دیگر معتقدند جامعه و کتاب علی(علیه السلام) دو کتاب مختلف بوده و محتوایی مختلف دارند (مرعشی، 1409، 8: 21؛ حائری، 1422، 1: 216). گاهی از این کتاب به صحیفة عتیقه از صحف علی(علیه السلام) تعبیر شده است (صدر المتألهین، 1366، 1: 85).
احتمال دیگر آن است که مراد از «کتاب علی(علیه السلام)» نوشتههای دیگر ایشان باشد که در روایات با عناوین «صحیفة الفرائض» یا «صحیفة کتاب الفرائض» یا «فرائض علیٍّ(علیه السلام)» یاد شده است، که این کتاب نیز به املای پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خط علی(علیه السلام) در بارة واجبات و احکام ارث نوشته شده است (صدر المتألهین، 1366، 1: 94).
در برخی منابع، از کتاب علی(علیه السلام) با عنوان امالی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یاد شده که پیامبر آن را به امیرالمؤمنین(علیه السلام) املاء فرموده و حضرت علی(علیه السلام) به خط شریفش آن را نوشته است. و آن، اولین کتابی است که در اسلام نوشته شده، و این کتاب غیر از دو کتاب جفر و جامعه است، هر چند همه آنها به املای پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خط وصیّ ایشان بوده که نزد امام منتظر(علیه السلام) موجود هستند (تهرانی، 2: 306-307).
البته در پارهای منابع، از کتاب سلیم بن قیس هلالی به عنوان اولین کتاب شیعی در حدیث و تاریخ یاد شده است؛ چنانچه عده زیادی از دانشمندان از جمله ابن ندیم در «الفهرست» (ابن ندیم، 1350، 275)، شیخ نعمانی در «الغیبة» (نعمانی، 1387، 147)، محقق خوانساری در «روضات الجنات» (خوانساری، 1391، 4: 67)، محدث قمی در «الکنی و الالقاب» (قمی، 1425، 2: 750) و… بدان تصریح کردهاند. لکن اوّل بودن کتاب سلیم در مقایسه با تألیفات مردم عادى است که در دسترس همگان است. کتابهایى که نزد امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا’ بوده و بعد به دست ائمّه اطهار(علیهم السلام) رسیده ناموس دین و لوح محفوظ است، و با علم لدنّى و تعلیم الهى به دست ایشان رسیده و تدوین شده است، و اینها به عنوان یک کتاب عادى تلقّى نمىشود تا امثال کتاب سلیمبن قیس با آنها مقایسه شود (انصاری، 1416، 53).
جامعه و تبیین روشهای باطل استنباط
نکته مهمی که از ذیل روایات جامعه استفاده میشود اینکه علوم- چه در قلمرو احکام و چه در سائر مسائل مربوط به اسرار نظام هستی و امورات گذشتهگان و آیندگان- بایستی مستند به مصدر صحیح، یقینی و معصومانه باشد، نه حاصل پیروی از ظن و گمان و اخذ به قیاس و استحسانات، چنانکه دأب برخی از فرقهها همینگونه بوده است. از این رو در روایات متعددی، امامان معصوم( خود را از فتوا دادن بر اساس رأی و هوای نفس مبرا دانسته، و آن را مایه ظلالت و هلاکت معرفی کرده، و منشأ علوم و احکام خود را کتاب و سنت الهی بیان کردهاند:
«عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) یا جَابِرُ لَوْ کُنَّا نُفْتِی النَّاسَ بِرَأْینَا وَ هَوَانَا لَکُنَّا مِنَ الْهَالِکِینَ وَ لَکِنَّا نُفْتِیهِمْ بِآثَارٍ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أُصُولِ عِلْمٍ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهَا کَابِرٌ عَنْ کَابِرٍ نَکْنِزُهَا کَمَا یکْنِزُ هَؤُلَاءِ ذَهَبَهُمْ وَ فِضَّتَهُمْ».
و از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود: ما از جانب پروردگار خود دلیل آشکار داریم، این دلیل روشن را خداوند به پیامبرش بیان فرموده و پیامبرش نیز بر ما به ارث گذاشته است و اگر چنین نبود ما نیز مثل توده مردم بودیم (صفار، 1404، 1: 301).
در روایات متعدد دیگری، امام صادق(علیه السلام) فتاوای ابن شبرمه در قبال جامعه را گمراهی دانسته و عمل کردن به قیاس را منشأ دور افتادن از حق بیان کرده است:
«ضَلَّ عِلْمُ ابْنِ شُبْرُمَةَ عِنْدَ الْجَامِعَةِ لَمْ تَدَعْ لِأَحَدٍ کَلَاماً فِیهَا عِلْمُ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ إِنَّ أَصْحَابَ الْقِیاسِ طَلَبُوا الْعِلْمَ بِالْقِیاسِ فَلَمْ یزِدْهُمْ مِنَ الْحَقِّ إِلَّا بُعْداً وَ إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یصَابُ بِالْقِیاسِ».
«وَ ذَکَرَ ابْنُ شُبْرُمَةَ فِی فُتْیاءَ أَفْتَى بِهَا أَینَ هُوَ مِنَ الْجَامِعَةِ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ بِخَطِّ عَلِی(علیه السلام) فِیهَا جَمِیعُ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْش» (مجلسی، 1404 الف، 26: 25؛ صفار، 1404، 1: 146).
رابطه جفر و جامعه با قرآن
در برخی از منابع گفته شده جفر و جامعه در واقع شرح تفصیلی قرآن هستند؛ با این استدلال که در نصوص فراوانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اهل بیت( را معادل قرآن قرار داده که هیچکدام از دیگری جدا نمیشوند و نیز هیچکدام بر دیگری رجحان ندارند؛ زیرا اگر یکی بر دیگری رجحان وجودی داشته باشد، در همان مرحله، راجح از مرجوح جدا و مرجوح از راجح، افتراق حاصل میکند؛ در حالیکه رسولاکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «…لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»، و اگر علوم امامان معصوم( در قرآن نباشد و جفر و جامعه و مصحف فاطمه& و… شروحی بر قرآن و تفصیلی از آن مقام جمعی قرآن نباشد، لازم میآید که یکی از دو ثقل، بر دیگری فزونی یابد. بنابراین چون در سخنان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) و همچنین خود اهلبیت( همسانی قرآن و عترت مطرح است، و امامان معصوم( نیز در هنگام مدح خود، همتایی خودشان با قرآنکریم را بازگو میکردند، چنانکه امام حسن مجتبی(علیه السلام) در آغاز امامت ظاهری خود چنین فرموده، معلوم میشود قرآن کریم دارای همه علومی است که انسان کامل به آن رسیده و میرسد، و آن احاطه وجودی بر همه اسرار نظام جهان امکان است؛ وگرنه لازم میآید انسان کامل از قرآن افتراق یابد (جوادی آملی، 1386، 1: 215).
جفر و جامعه و واکنشهای بنیالحسن در قبال آنها
گاهی برخی از فرزندان حسن مثنی (فرزند امام حسن مجتبی) برای اینکه علوم موجود در پیش امامان را عادی جلوه دهند، منکر وجود علوم ویژه در پیش ائمه بودند؛ چنانکه در نقلی آمده: اولاد حسن از جفر سخن به میان آورده و گفتند چیزی نیست و اصلی ندارد. این مسئله را به امام صادق(علیه السلام) نیز گزارش دادند، حضرت فرمود: دو تا پوست هستند: پوست بز و پوست میش که سرشارند از علمی که در آندو همه چیز موجود است حتّی أرْش خَدْش (صفار، 1404، 1: 155).
و گاهی اولاد حسن جهت تأیید و تثبیت این امر علوم خود را نیز همسطح و همطراز همه مردم قلمداد میکردند؛ به امام صادق(علیه السلام) عرض شد که عبدالله بن حسن بر این باور است که علم او به مسائل در حد علوم مردم بوده و بیشتر از آن عالم نیست؛ امام فرمود: قسم به خدا عبدالله بن حسن درست میگوید، لکن به خدا قسم جامعه که حلال و حرام خدا در اوست و همچنین جفر و مصحف فاطمه پیش ماست، چه خواهد کرد عبد الله بن حسن وقتی که مردم از هر سرزمینی (و یا از هر فنی) به او رجوع کرده و سؤال کنند؟ آیا راضی نیستید که در روز قیامت به دامان ما چنگ زنید در حالی که ما به دامان پیغمبرمان چنگ زده و پیغمبر ما به دامان پروردگارش چنگ زده است؟ (صفار، 1404، 1: 161؛ مجلسی، 1404 الف، 26: 18 و 49). یعنی دست ما در دست پیامبر است و دست پیامبر در دست خداست ولی دیگران اینگونه نیستند.
حضرت در بیانی دیگر، از اینکه این منابع مورد انکار عبد الله بن حسن واقع شده بود غضبناک شده و فرمودند: جای تعجب است از عبدالله بن حسن که میگوید در میان ما امام صدق وجود ندارد. نه او امام است ونه پدرش امام بود. آیا او می پندارد که علی بن ابیطالب امام نبود؟- و چند بار حضرت این عبارت را تکرار کردند- و اما گفتار وی در باره جَفْر، جَفْر پوست گاوی است ذبح شده مانند ظرف پوستی، که در آن کتابهایی است و علم مایحتاج مردم تا روز قیامت از حلال و حرام که به املای رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و خطّ علی(علیه السلام) می باشد، و در آن مُصْحف فاطمه(علیها السلام) است که آیهای از قرآن در آن نمیباشد. و نزد من انگشتر رسول الله، زره، شمشیر و لوای اوست. و در نزد من جَفْر است علیرغم کسی که می پندارد ما امام صدق نیستیم! (صفار، 1404، 1: 156).
امام صادق(علیه السلام) در قضیهای دیگر در باره انکار جفر موضعگیری کرده و میفرمایند: حقّاً در جفری که نامش را میبرند مطالبی است که ایشان را ناراحت کرده و آزار میرساند؛ زیرا که آنان حقّ را نمیگویند در حالی که حقّ در آن است. اگر آنها راست میگویند قضایا و میراثهای علی(علیه السلام) را بیرون آورند. از ایشان درباره ارث خالهها و عمهها سؤال کنید، ایشان مصحف فاطمه(علیها السلام) را بیرون آورند، چرا که در آن وصیت حضرت موجود است، یا اسلحه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نشان دهند. خداوند میفرماید: شما برای اثبات مدّعای خود یا کتابی قبل از این بیاورید و یا اثری از علم که نشان دهنده و گواه شما باشد؛ اگر از راستگویان میباشید (همان، 157).
امام صادق(علیه السلام) در کلامی دیگر ویژگیهای جفر ابیض، جفر احمر و همچنین مصحف فاطمه و جامعیت علوم موجود در آنها را برای برخی از اصحاب خود بازگو میکند، در این بین، عبدالله بن ابی یعفور به امام عرض میکند: آیا فرزندان حسن این مسائل را میدانند؟ امام فرمود به خدا همه اینها را میدانند همانگونه که میدانند شب، شب است و روز، روز؛ لکن حسادت و دنیاطلبی مانع از اعتراف به حق است، که اگر در جستجوی حق بودند برایشان بهتر بود (همان، 151).
عبد الملک بن اعین به امام صادق(علیه السلام) عرض میکند که زیدیه و معتزله اطراف محمد بن عبد الله را گرفتهاند، آیا برای او سلطنتی است؟ امام فرمودند: به خدا سوگند نزد من دو کتاب است که اسم همه پیامبران و پادشامان در آن موجود است، ولی اسم محمد بن عبدالله در هیچیک از آندو کتاب نیست. حضرت در روایتی دیگر به فضیل میگوید که در کتاب فاطمه(علیها السلام) نگاه میکردم اسامی همه پادشاهان با اسامی پدرانشان در آنجا ثبت شده بود، اما برای فرزندان حسن در آن چیزی ثبت نشده بود (کلینی، 1365، 1: 242).
تفسیر عرفانی جفر و جامعه
در برخی از منابع عرفانی آمده است جفر عبارت است از لوح قضا، و همان عقل کلی است که تدبیر کننده عالم است، و جامعه لوح قدری است که نفس کلی است؛ چراکه جفر و جامعه مشتمل بر تمام چیزهایی است که بوده و خواهد بود؛ و این کتاب در نزد حضرت ولی عصر. میباشد و هیچکس دیگری به آن دسترسی ندارد (ابن عربی، 1422، 1: 11؛ قیصری، 286). البته بر این مطلب هیچ دلیل عقلی یا نقلی خاصی ارائه نشده است.
جفر و علم حروف
علم جفر در اصطلاح امروزی به شاخهای از علوم غریبه اطلاق میشود که ادعا شده به وسیله آن میتوان حوادث دنیا را تا پایان جهان پیشبینی کرد؛ بدین گونه که مراتب اعداد و حروف (در قالب جدول تعریف شده) منطبق بر مراتب عالم هستی است و آیینهای است برای نشان دادن حقایق اشیاء؛ به نحوی که اگر شخصی بر خواص و احوال آن حروف اطلاع پیدا کند، احوال موجودات برای او آشکار شده و میتواند حوادث آینده را پیشبینی کند؛ همچنین میتواند از حوادث گذشته هم خبر دهد. از بعضی از این افراد نقل شده که آنها از آیه «اذا زلزلت الارض زلزالها» کشف کردند که در سال 720 قمری زلزلهای عظیم رخ خواهد داد، و همان طور که خبر داده بودند اتفاق افتاد؛ و این علم را علم جفر مینامند (قمی، 1415، 3: 343).
فیض کاشانی نیز علم جفر را شاخهای از علم الحروف دانسته است (فیض کاشانی، 1387، 200). برخی از علما به نقل از شیخ بهائی) گفتهاند: جفر جدولی است که 28 حرف دارد که هر جزئی از آن 28 صفحه دارد و تمام صفحات مشتمل بر 28 سطر است، در هر سطری 28 بیت وجود دارد و تمام بیتها چهار حرف دارند؛ حرف اول به تعداد جزء و حرف دوم به تعداد صفحهها، حرف سوم به تعداد سطرها و حرف چهارم به تعداد بیوت است (مولی صالح، 1388، 5: 386).
در اینکه آیا میان علم جفر امروزی و جفری که در نزد اهلبیت( است ارتباطی وجود دارد، دو دیدگاه مطرح شده است: برخی ارتباط میان آن دو را منکر شدهاند (امین، 1406، 1: 96؛ همو، 1403، 239). لکن عده زیادی از علمای شیعه معتقدند که کتاب جفر، کتابی است که در آن اسرار و علوم اهلبیت(علیهم السلام) ثبت شده است (کشف الغمه، 2: 155). وامام علی(علیه السلام) حروف تهجی بیست و هشت گانه را بر طریق بسط اعظم بر روی پوست گوسفندی نوشتند تا از آن طریق مخصوص و شرایط معین و الفاظ ویژه، آنچه را که در لوح قضا و قدر نوشته شده است، استخراج کند، و این علمی است که ائمه اطهار( از همدیگر به ارث میبرند (امین، 1406، 1: 95). بر این اساس میتوان گفت ریشه علم جفر کنونی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و به همین خاطر اربابان این علم نیز خود را به حضرت منسوب میکنند (قمی، 1415، 2: 710). مرحوم آیة الله گلپایگانی در ارشاد السائل فراگیری علم جفر را جایز دانسته، و اظهار میدارد که جفر کامل نزد ائمه(علیهم السلام) است، و آنچه نزد مردم است خطایش از صوابش بیشتر است (ص 197).
جفر و جامعه از نگاه عالمان اهل سنت
عدهای از علمای بزرگ اهل سنت نیز به وجود جفر و جامعه نزد امامان معصوم(علیهم السلام) اعتراف کردهاند (مرعشی، 1409، 8: 18). از جمله ابو حامد غزالی بر این باور است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) اخبار گذشته و آینده را در کتابی به اسم جفر و جامعه به برادر و شریک خود آموخت (غزالی، 1416، 468).
ابن خلدون در مقدمه خود علم جفر را از امام صادق(علیه السلام) دانسته و معتقد است ایشان مبدأ این علم بودهاند؛ به این دلیل که حضرت از حوادث آینده برای قیامکنندگان در مقابل خلفا خبر میداد و به همان شکلی که حضرت خبر داده بود اتفاق میافتاد؛ لذا وی وجود علم جفر را از کرامات جعفر بن محمد(علیه السلام) دانسته و مینویسد:
کرامات زیادی برای اهلبیت(علیهم السلام) نقل شده که به هیچکس دیگری نسبت داده نشده است؛ چراکه اینها اهل کرامت بوده و علم و دین و آثاری از نبوت داشته و مورد عنایت خداوند هستند (این خلدون، 1424، 317).
ملاصدرا) پس از نقل مطالب فوق از ابن خلدون، مینویسد: این دیدگاه از ابن خلدون در حد تصریح به عصمت ائمه اطهار(علیهم السلام) است، و عالمان حقیقی که تعصب را به دور انداخته و حقیقت را قصد کرده و آنچه را که از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اثنی عشر(علیهم السلام) ظاهر شده است را ملاحظه بکنند- از هر فرقه که باشند- تصدیق میکنند که این امامان، معصوم و مطهر بوده و خداوند محبت و اطاعت آنان را واجب شمرده است، و در همه شئون تنها آنها قابل استناد هستند (صدرالمتالهین، 1366، 1: 87).
میر سید شریف جرجانی مینویسد: جفر و جامعه دو کتابی است از [امام] علی (رضیاللهعنه) که ایشان در آن کتابها، حوادث عالم تا روز قیامت را بر اساس علم الحروف ذکر کرده است، و امامان از اولاد ایشان به آن دو کتاب عارف بوده و بر اساس آن حکم کردهاند، بهطوریکه [امام] علی بن موسی (رضیاللهعنه) درباره قبول ولایتعهدی خود [خطاب به مأمون] نوشتند که تو از حقوق ما چیزهایی را شناختی که پدرانت نشناخته بودند، و ولایت را میپذیرم، لکن جفر و جامعه بیانگر آن است که این امر به پایان نمیرسد (جرجانی، 1325، 6: 22).
سعد الدین تفتازانی نیز در شرح المقاصد بحث پذیرش ولایت و دیدگاه جفر و جامعه را در باره آن از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده و با بیان این مطلب به وجود جفر و جامعه در نزد ائمه اطهار( اعتراف کرده است (تفتازانی، 1370، 5: 268)
شیخ سلیمان قندوزی نیز مینویسد: «امام علی علم الحروف را- که علم اولین و آخرین است- از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به ارث برده است و احدی در این علوم از ایشان اعلم نیست.
همو از ابن عباس نقل میکند: امام علی(علیه السلام) جفر جامع را در اسرار حروف نوشته است که اخبار گذشتگان و آیندگان و همچنین اسم اعظم، تاج آدم، خاتم سلیمان و حجاب آصف در آن موجود است. اسرار این کتاب ربانی نزد امامان راسخ از اولاد ایشان یکی پس از دیگری به ارث رسیده است؛ و این کتاب دارای 1700 مصدر است که به «جفر جامع و نور لامع» معروف است، و آن عبارت از قضا و قدر است. تا اینکه این کتاب به دست امام صادق به ارث میرسد و ایشان در اعماق آن فرو رفته و از میان صدفهای اسرار آمیزش مرواریدهای آن را استخراج کرده، مشغول حل رمزهای آن میشود؛ به طوریکه کتاب «الخافیه» را در علم جفر مینویسد، گفته شده کتاب جفر در آخرالزمان همراه با امام مهدی آشکار خواهد شد، درحالیکه غیر از ایشان کسی حقیقت آن را نمیداند (قندوزی، 1422، 3: 222 و 223).
از ابن حجر عسقلانی (کحلانی، 1379، 3: 235) و شوکانی (7: 151) نیز نقل شده که به وجود جفر نزد ائمه(علیهم السلام) اقرار داشتند. اینکه در پارهای از منابع علم جفر به امام صادق(علیه السلام) نسبت داده شده است با انتساب آن به امام علی(علیه السلام) منافاتی ندارد؛ چراکه علم امام صادق(علیه السلام) ناشی از علم امام علی(علیه السلام) است (مظفر، 1422، 6: 368، پاورقی).
در کشف الظنون پس از اشاره به محتوای جفر و جامعه، و اینکه این علم را اهلبیت به ارث بردند و پیوسته آن را از غیر اهلش کتمان میکردند؛ به نکتة جالبی اشاره شده است، و آن اینکه این علم در کتابهای پیامبران پیشین مورد اشاره واقع شده است؛ همچنان که از عیسی(علیه السلام) نقل شده است: نحن معاشر الانبیاء نأتیکم بالتنزیل و اما التأویل فسیأتیکم به البارقلیط الذی سیأتیکم بعدی؛ یعنی ما انبیا تنزیل را برایتان آوردیم ولی بارقلیط- حضرت محمد یا احمد(صلی الله علیه و آله)- بعداً تأویل را برای شما خواهد آورد (حاجی خلیفه، 591).
نکته پایانی
در بسیاری از این روایات گزارش شده، راوی از علم امام سؤال میپرسید و امام در جواب آنها میفرمودند: همانا جفر، جامعه و مصحف فاطمه& در نزد ماست، راوی دوباره میپرسد: آیا علم کامل همین است؟ امام در پاسخ به او فرمودند: اینها علم هستند ولی علم کامل نیستند، بلکه علم کامل آن است که شب و روز بر امام الهام میشود و از هر حادثهای اطلاع پیدا میکند، یعنی علم امام متصل به علم الهی است و از طریق الهامات ربانی علم خود را دریافت میکند (کلینی، 1365، 1: 238).
شاید مراد امام این باشد که علم حاصل از شنیدهها و خواندن کتابها علم واقعی نیست؛ بلکه علم واقعی آن است که لحظه به لحظه از سوی خداوند متعال بر قلب مومن افاضه شده و باعث اطمینان نفس و شرح صدر او میشود (فیض کاشانی، 1384، 3: 730). بنابراین وجود جفر و جامعه و مصحف فاطمه& در نزد اهلبیت( به معنای حصر علوم ایشان در این منابع نیست، بلکه از باب ذکر برخی از منابع و سرچشمههای علوم آنهاست، چنانکه امام کاظم(علیه السلام) میفرماید:
«مبلغ علمنا علی ثلاثة وجوه: ماض و غابر و حادث، فأما الماضی فمفسرٌ و اما الغابر فمزبورٌ و اما الحادث فقذفٌ فی القلوب و نقرٌ فی الاسماع و هو افضل علمنا و لانبیّ بعد نبینا» (کلینی، 1365، 1: 264)؛ یعنی سرچشمة علم ما سه قسم است: بخشی از آن متعلق به امور گذشته است که توسط رسول خدا برای ما تفسیر شده است؛ بخش دوم مربوط به امور حتمی آینده است که این هم مزبور است، یعنی در کتاب جامعه، مصحف فاطمه (س) و مانند آن نوشته شده است؛ و بخش سوم از علوم ما «حادث» است. یعنی امورات حتمی و معارف ربانی و یا تفصیل مجملاتی که از ناحیة خدا ایجاد میشود به دو گونه در اختیار ما قرار میگیرد، یا به صورت الهام از ناحیه خدا بدون وساطت فرشته است (فقذفٌ فی القلوب)؛ و یا از طریق سخن گفتن فرشته با ماست (نقرٌ فی الاسماع)؛ و اینکه حضرت قسم سوم را از افضل علوم دانستهاند بدان جهت است که این بخش از علوم، ویژة اهلبیت( بوده و بدون واسطه فرشته حاصل میشود، و برای اینکه این بیان از حضرت ادعای نبوت را در اذهان تداعی نکند فرمودند که بعد از پیامبر ما پیامبری نخواهد آمد (عسکری، 1412، 2: 231).
نتیجهگیری
از مجموع روایاتی که در این مقاله مورد بررسی واقع شد میتوان نتیجه گرفت که در نزد ائمه اطهار(علیهم السلام) دو لوح بوده که در لسان روایات به «جفر» و «جامعه» معروفاند. هر دو منبع نیز توسط شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) املا شده و توسط امیرالمومنین(علیه السلام) نوشته شده است. این دو منبع قیّم و گرانبها نزد امامان یکی پس از دیگری به امانت سپرده شده و هماکنون نیز همراه امام زمان. محفوظ است. هویت نوشتههای این دو کتاب رمزگونه بوده و استفاده از آن برای همگان میسور نبوده و تنها امامان معصوم میتوانستند از آن بهره ببرند. در یکی از این دو منبع همه احکام مورد نیاز مردم تا روز قیامت وجود دارد و امام با استفاده از آن، حکم تمام مسائل جدید تا روز قیامت را خواهد دانست و در دیگری تمام اتفاقاتی که تا روز قیامت قرار است رخ دهد نوشته شده است، لذا امام با در دست داشتن آن میتوانست به تمام رخدادهای طبیعی و غیر طبیعی تا روز قیامت علم پیدا کند. البته علم امامان منحصر در این دو منبع نبوده، بلکه منابع دیگری برای علم امام نیز معرفی شده که در مجالی دیگر بایستی بدانها پرداخته شود.
منبع: فصلنامه علمی – پژوهشی کلام اسلامی، مقاله 5، دوره 26، شماره 102، تابستان 1396.
نویسندگان: احمد شجاعی ؛ محمد فرضی پوریان