جستجو
Close this search box.

سؤالاتی پیرامون کیفیت تشریع صلوات در متون عامه

سؤالاتی پیرامون کیفیت تشریع صلوات در متون عامه*[1]

1) تشریع صلوات در سنت نبوی(صلی الله و علیه و آله سلم) چگونه بوده است؟

جواب)با نگاهی اجمالی به منابع عامه مشاهده می‌گردد که صلوات مشروع، صلواتی بوده که قرین بر درود بر آل محمد(صلوات الله علیهم اجمعین) بوده است؛ وعدم ذکر صلوات بر آل به منزله‌‌ی صلوات ابتر تفسیر شده است.

«بخاری» به نقل از «عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أَبِي لَيْلَى» نقل می‌نماید که «كَعْبُ بْنُ عُجْرَة» به وی گفت: آیا می‌خواهی هدیه‌ای به تو بدهم که آن را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شنیده‌ام؟ به وی گفتم: آری. وی گفت: به پيامبر(صلَّي اللّه عليه و آله) عرض کرديم، بر شما اهل‌بيت چگونه درود بفرستيم، در حالي که از کيفيت دادن سلام آگاهيم. آنحضرت فرمودند: چنین بگوييد:

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد، کَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَعَلي آلِ إِبْراهيمَ إِنَّکَ حَميدٌ مَجِيدٌ، اللّهُمَّ بارِکْ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد کَما بارَکْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِ إِبْراهيمَ إِنَّکَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».[2]

جلال الدین سیوطی(م911)، در تفسير درّ المنثور، این حدیث را از طرق متعددی از طریق اصحابی همچون: «اميرمؤمنان على عليه السلام»، «ابن عباس»، «طلحه»، «ابو سعيد خدرى»، «ابو هريره»، «ابو مسعود انصارى»، «بريده اسلمی»، «ابن مسعود انصاری»، «كعب بن عجرة»، «زید بن ابی خارجة» و«یونس بن خباب» روایت نموده است.[3]

2) بخاری در صحیح خود روایات صلوات را چگونه نقل نموده است؟

جواب)بخاری در سه موضع روایات صلوات را نقل نموده است:

الف) کتاب احادیث الانبیاء، باب دهم:

بخاری در این قسمت از کتاب روایی خویش، دو روایت ذکر نموده است. روایتی از طریق «أَبُو حُمَيْد ساعِدِي» که در آن بجای «آل»، «ذریه و همسران» داخل در صیغه‌ی صلوات شده‌اند؛ و روایتی دیگر از طریق «کعب بن عجرة» که همراه با درود بر پیامبر (صلی الله و علیه و آله) ، تنها صلوات بر «آل» ذکر شده است.[4]

ب) کتاب التفسیر، آیه‌ی56، سوره‌ی احزاب:

بخاری در این قسمت دو روایت از طریق «كَعْبِ بْنِ عُجْرَة» و«أَبِوسَعِيد خُدْرِي» نقل نموده که در این روایات تنها صلوات بر «آل» قرین صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) بوده و ذکری از صلوات بر ازواج نیست.[5]

ج) کتاب الدعوات، باب32:

بخاری در این باب روایت صلوات بر «آل» را از طریق «كَعْبِ بْنِ عُجْرَة» و «أَبِوسَعِيد خُدْرِي» نقل نموده و در این باب نیز خبری از صلوات بر ازواج دیده نمی‌شود؛ البته بخاری در باب بعد صلوات بر ازواج را از طریق «أَبُو حُمَيْد ساعِدِي» دوباره تکرار نموده است.[6]

3) بخاری روایت مشتمل بر صلوات بر ازواج را از چند طریق نقل نموده است؟

جواب) بخاری این روایت را تنها از یک طریق ذکر نموده است؛ وی به نقل از «عمر بن سلیم زُرَقی» روایت می‌کند که ابو حمید ساعدی به من خبر داد که آنان از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سؤال نمودند: ای رسول خدا! چگونه بر شما درود بفرستیم؟ آن حضرت فرمودند بگوئید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»؛[7]پروردگارا بر محمد درود فرست و بر همسران و ذریه‌ی آنحضرت درود فرست؛ همچنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی. و برکت فرست بر محمد و همسران و ذریه‌ی آنحضرت؛ همچنان که بر آل ابراهیم برکت فرستادی که تو حمید و مجیدی.

این امر در حالی است که روایت صلوات بر آل محمد(صلی الله و علیه و آله) از چند طریق به واسطه‌ی اصحابی، همچون: «اميرمؤمنان على عليه السلام»، ‏«ابن عباس»، «طلحه»، «ابو سعيد خدرى»، «ابو هريره»، «ابو مسعود انصارى»، «بريده اسلمی»، «ابن مسعود ‏انصاری»، «كعب بن عجرة»، «زید بن ابی خارجة» و«یونس بن خباب» روایت شده است.

4) سخن ابن حجر هیتمی در رابطه با صیغه‌ی صلوات چیست؟

جواب) ابن حجر هیتمی مکی(م974)، در کتاب: «الصواعق المحرقة»، در رابطه با صلوات بر «آل» می‌نویسد:

سؤالِ اصحاب بعد از نزول آیه‌ی: (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً)[8] و جوابِ پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به چگونگی درود فرستادن؛ دلیل آشکاری است مبنی بر اینکه امر به صلاة و درود بر اهل‌بیت[9] و بقیه‌ی آل[10] بعد از نزول این آیه بوده است…و صلوات بر آل از جمله‌ی «مامور به» بوده است.

وی سپس می‌گوید روایت شده است که پیامبر(صلی الله و علیه و آله) فرمودند: بر من درود ناتمام نفرستید. عرض کردند: درود ناتمام چیست؟ حضرت فرمودند: نگوئید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ» آنگاه توقف کنید؛ بلکه بگوئید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد».[11]

5) چرا حدیث سازان در صیغه‌ی صلوات «ازواج» را نیز داخل نموده‌اند؟

جواب)از آنجا که ذکر آل محمد (صلی الله علیه وآله) در صلوات بر آن حضرت امری یقینی بوده و صلوات با ذکر آل تشریع گردیده است؛ حدیث سازان در صدد کم رنگ نمودن این امر و قرار دادن عدلی برای عترت (علیهم السلام) برآمده‌اند؛ لذا در روایاتی که این روایات نیز در صحاح اهل‌سنت نقل شده است، ازواج پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز قرین یاد پیامبر (صلی الله علیه وآله) شده‌اند؛ به اینکه بعد از صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه وآله)، بر ازواج و ذرّیه‌ی آن حضرت نیز درود فرستاده می‌شود.

ابن حجر در کتاب: «الصواعق المحرقة» در این رابطه می‌نویسد: «روایت صلوات به دو صیغه‌ی (صلوات بر پیامبر و آل آنحضرت) و (صلوات بر پیامبر و ازواج و ذرّیه‌ی آنحضرت) وارد شده است؛ بنابراین منافاتی ندارد که در صحیحین «آل» حذف شده باشد؛[12] زیرا که در روایات دیگری ذکر «آل محمد» ثابت است. ابن حجر در جمع بین این دو دسته روایات(روایات متواتر که آل محمد در آنها ذکر شده – و روایت ابو حمید ساعدی که تنها مشتمل بر صلوات بر ازواج و ذرّیه است)، بیان می‌دارد: از اینجا دانسته می‌شود که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، همه‌ی این افراد را در کیفیت صلوات داخل فرموده، منتهی برخی از روات این قسمت (درود بر آل) را حفظ نمودند‌؛ درحالی که صلوات بر ازواج و ذریه را حفظ ننموده‌اند و برخی دیگر صلوات بر ازواج و ذرّیه را حفظ نموده و صلوات بر آل را حفظ ننموده‌اند.[13]

پاسخ ما به سخن ابن حجر آن است که درود بر آل محمد(صلی الله علیه وآله) و قرین بودن آن در کنار نام پیامبراکرم( صلی الله علیه وآله) امری متواتر بوده؛ به گونه‌ای که فرض فراموشی و عدم حفظ آن از سوی راویان اخبار امری بعید می‌نماید؛ لذا ما معتقدیم که این اسقاط امری عمدی و در راستای کم رنگ نمودن جایگاه عترت بوده است.

همچنین اضافه نمودن این فقره: (صلوات بر ازواج)، با اینکه در روایات صحیح دیگر (که تعداد آنها زیاد است و از طریق صحابی‌ای همچون امام علی علیه السلام و ابن عباس و ابو سعید خدری و…نقل گردیده است) نامی از آن برده نشده؛ در حالی که این اصحاب شاخص‌ترین افراد امت در حفظ حدیث بوده‌اند و امری بعید است که آنان در چنین مساله‌ی آشکاری دچار اشتباه و فراموشی شده باشند؛ علاوه بر آنکه راویانی که این اخبار را از این اصحاب نقل نموده‌اند؛ خود نسبت به ازواج عنایت ویژه‌ای داشته‌اند که فرض فراموشی این فقره از طرف آنان نیز، فرضی بعید می‌نماید.

نکته‌ی دیگر آنکه در صلواتی که ذکر ازواج به میان آمده گفته شده: پروردگارا! بر محمد و همسران و ذریه‌ی آنحضرت درود فرست؛ همچنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی … با نگاه به این روایات می‌یابیم که از خدا می‌خواهیم همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی بر محمد و آل محمد نیز صلوات بفرست.

این امر در روایات بیانگر صلوات بر آل، امری واضح و آشکار است؛ زیرا مقایسه بین پیامبر و آل آنحضرت(علیهم السلام) با ابراهیم و آل ابراهیم(علیهم السلام) صورت پذیرفته(صلوات بر محمد و آل- صلوات بر ابراهیم و آل)؛ در حالی که در صیغه‌ی صلواتی که ازواج در آن قرار گرفته‌اند، هیچ تناسبی بین این دو فقره مشاهده نمی‌‌گردد (یک طرف پیامبر و ازواج و ذریه قرار دارند و در طرف دیگر ابراهیم و آل او قرار دارند).

قرآن کریم نیز به هنگام یاد از ابراهیم(علیه السلام) می‌فرماید: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ)؛[14]خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.

در این آیه سخنی از همسران حضرت ابراهیم به میان نیامده، در حالی که مقام و منزلت حضرت هاجر بر کسی پوشیده نیست؛ اما مراد از آل ابراهیم در این آیه، همان کسانی‌اند که به مقام رسالت و امامت نائل گشتند؛ همچنان که قرآن کریم می‌فرماید: (وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين).[15]در مورد پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) نیز، تنها آل آن حضرتند که با ایشان معیّت و همراهی داشته؛ کسانی که به نص قرآن و سنت معصوم بوده و تالی تلو مقام آنحضرت قرار گرفته‌اند.

6) چرا اهل‌تسنن در هنگام صلوات، بر آل پیامبرصلی الله علیه و آله، صلوات نمی‌فرستند؟

جواب)با توجه به نکات گفته شده صلوات مشروع صلواتی بوده که قرین بر درود بر آل محمد(صلی الله علیه وآله) بوده باشد؛ اما با این حال با دو ابهام در عملکرد اهل سنت مواجه هستیم:

الف) بسیار دیده می‌شود که اهل‌سنت به هنگام صلوات، یا آن را قرین به آل نکرده و به درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله اکتفا می‌نمایند، و یا در صورت ذکر «آل» اصحاب آن حضرت را هم داخل در درود می‌نمایند.(البته باید توجه داشت که دیدگاه غالبی آنان این است که ازواج آن حضرت جزو آل محسوب می‌شوند).

ب) نکته‌ی دیگر آنکه حتی کسانی که «آل» را به هنگام صلوات ذکر می‌کنند به هنگام کتابت از نوشتن آن خود داری می‌نمایند. حال علت این رویه چه می‌تواند باشد؟

در باره‌ی عدم ذکر آل به هنگام صلوات گفته شد که چنین عملی مغایر با دستور و تشریع پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می‌باشد؛ اما داخل نمودن اصحاب و مشمول نمودن درود بر آنان را می توان به طور قطع عملی بدعی و بدعتی آشکار دانست.

حافظ معاصر اهل‌سنت، «عبدالله بن الصدیق الغماری المغربی»، در رساله‌ای با عنوان:«القول المقنع فی الرد علی الالبانی المبتدع»، می‌نویسد:

«و در اینجا اشتباهی که جمهور اهل‌سنت در آن واقع شده‌اند را تذکر می‌دهیم؛ اشتباهی که در آن گروهی از گروه دیگر تبعیت نمودند؛ و بر این امر آگاهی نیافت مگر شیعه! و آن امر این است که مردم به هنگام صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) اصحاب را با آنحضرت ذکر می‌نمایند؟ در حالی که در جواب صحابه که از ایشان سوال نمودند چگونه بر شما صلوات بفرستیم آنحضرت جواب دادند: بگوئید: «اللَّهُمَّ صل على مُحَمَّد وعَلى آل مُحَمَّد». ودر روایتی دیگر آمده است:« اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ». و در هیچکدام از طرق حدیث نامی از اصحاب برده نشده است؛ با این که این طرق در حد تواتر نقل شده‌اند؛ بنابراین ذکر صلوات بر اصحاب در صلوات؛ زیاد نمودن امری است در آنچه شارع مقدس به ما آموخته؛ در حالی که چنین امری جایز نمی‌باشد».[16]

7) علت عدم نوشتار «آل» در صیغه‌ی صلوات از سوی عده‌ی کثیری از اهل‌سنت چیست؟

جواب)روش کتابتی اهل‌سنت به هنگام درود تنها اکتفای به درود بر آنحضرت می‌باشد: «صلی الله علیه و سلم»، در حالی که طبق نصوص روائی باید«صلی الله علیه وآله» به نگارش درآید. حال علت عدم ذکر آل به هنگام کتابت چه خواهد بود؟

امیر یمنی، «محمد بن اسماعیل صنعانی» پرده از این راز برداشته است. وی در بیان علت این امر در کتاب فقهی خود: «سبل السلام شرح بلوغ المرام»، می‌نویسد:

«…وکانهم حذفوه خَطّأ، تقیة لما کان فی الدولة الامویة من یکره ذکرهم ثم استمر علیه عمل الناس متابعة من الاخر للاول فلا وجه له»[17]؛ گویا حذف (آل محمد) در نوشتار بخاطر تقیه (و ترس از ذکر آن) در دوران بنی امیه بوده، زیرا در این دوران افرادی از ذکر آل محمد کراهت داشتند. سپس عمل مردم بر همین امر استقرار یافت و متاخرین از متقدمین تبعیت نمودند؛ بنابراین وجهی برای عدم ذکر آل در صلوات وجود ندارد.

سؤال هشتم) صلوات فرستادن بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) با صداي بلند نزد فريقين چه حکمي دارد؟

جواب:اقوال علماء اهل‌سنت، درباره فرستادن صلوات با صداي بلند مختلف است، برخي آن را جايز و برخي ديگر با آن مخالفت کرده‌اند؛ اما آنچه تعداد قابل توجهي از علمای اهل‌سنت بدان ملتزم شده‌اند، استحباب بلند کردن صدا به هنگام صلوات بر پيامبر(صلی الله علیه وآله) می‌باشد. در برابر اين گروه از علماء، افرادي تنها فتوا به استحباب فرستادن صلوات به صوت خفی (با صدايي که جوهره نداشته باشد) داده‌اند. اما آنچه در مقام عمل ديده مي‌شود، آن است که اهل‌سنت بیشتر صلوات را به صورت اخفاتي و غير آشکار مي‌فرستند.

سؤال نهم) فتاوای علمای مذاهب درباره بلند کردن به هنگام صلوات چیست؟

جواب)در اینجا متذکر فتوای برخی از علمای شیعه و اهل‌سنت خواهیم شد.

الف) اهل‌سنت:

1. «محیی الدین نووي» در کتاب «الاذکار النوویة» مي‌نويسد: کسي که حديثي از پيامبر(صلی الله علیه و آله) مي‌خواند يا به ياد پيامبر(صلی الله علیه و آله) مي‌افتد، مستحب است در آن حال با صداي بلند بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستد، البته در بلند کردن صدا نبايد بيش از حدّ مبالغه نمود و از کساني که بر استحباب بلند کردن صدا تصريح کرده‌اند «خطيب بغدادي» و ديگران بوده‌اند و علمای از اصحاب ما (شافعی مذهبان) و ديگران فتوای به استحباب بلند کردن صدا در صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) داده‌اند. [18]

2. در کتاب «اسني المطالب» در فقه شافعی آمده است:کسی که به خطبه‌ی خطیب گوش فرا می‌دهد، بر اوست که به هنگام ذکر نام پیامبر(صلی الله علیه و آله) صدای خود را به صلوات بر آن حضرت بلند نماید و عبارت روضه این چنین است: بلند کردن صدا هنگام صلوات، در جايي است که خطيب، آيه‌ی: (إنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ…) را بخواند. ادرعي گفته است: مراد از بلند کردن صدا، فرياد زدن نيست؛ همانطور که مردم عوام اين کار را مي کنند؛ زيرا چنين کاري اصلي در شرع ندارد؛ بلکه بدعتی زشت می‌باشد. [19]

3. ابن تيميه مي‌گويد: همه‌ي علماء، دستور داده‌اند که هنگام دعا کردن، بر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درود بفرستد و صداي خود را هنگام فرستادن صلوات، بلند‌تر از هنگام دعا نکند، چه در حال نماز باشد و چه در غير نماز باشد…و همچنين اگر در خارج نماز، بخواهد بر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات بفرستد؛ مثل اينکه به ياد پيامبر بيافتد و صلوات بفرستد[نبايد صدايش را بلندکند]، هيچ کدام از اهل علم بلند کردن صدا هنگام فرستادن صلوات را مستحب ندانسته‌اند؟! و هر کس قول به استحباب را گفته، اشتباه کرده و با علمای مسلمين مخالفت نموده است.[20]

وي در جاي ديگر مي‌نويسد: بلند کردن صدا در صلوات يا طلب آمرزش که برخي از موذنها پيش پاي برخي از خطيبان انجام مي‌دهند، به اتفاق امت، مکروه يا حرام می‌باشد. اما برخي از علما مي‌گويند: بر پيامبر به صوت پنهان صلوات بفرستد و برخي مي‌گويند: سکوت کند، و خدا داناتر است.[21]

وی همچنين در کتاب ديگري آورده است: «لایرفع صوتهُ بالصلاة علیه»؛ نبايد صدايش را هنگام صلوات بر پيامبر بلند کند.

4. ابن جبرين در اين باره مي‌نويسد: علما از فرستادن صلوات با صداي بلند، به دليل بدعت بودن آن نهي نموده‌اند.‍ [مثلا وقتي که خطيب بر پيامبر صلوات مي‌فرستد، بعد کساني که به خطبه گوش مي‌دهند همه با هم صلوات مي‌فرستند به طوري که از صداي آنها مسجد به لرزه در مي‌آيد. يا هنگامي که موذن شهادت به رسالت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مي‌دهد بعد با صداي بلند صلوات مي‌فرستد.‍] آنچه در روايت وارد شده به فرستادن صلوات با صداي آهسته است![22]

مخالفت با بلند فرستادن صلوات به این بهانه که صلوات ذکر بوده و ذکر را باید آهسته قرائت نمود در حالی است که اهل‌سنت به هنگام «تامین»، همگی صدای خویش را به (آمین) بلند نموده و عالمان دینی آنان نیز از این عمل نهی نمی‌نمایند.

ب) شيعه:

بلند صلوات فرستادن، نه تنها جايز است بلکه بر اساس آنچه از فرامین معصومین(عليهم السلام) به ما رسيده، مستحب است صلوات را در حد عرف و معمول با صدای بلند بگوئید.[23]

منابع و مآخذ

الأذكار، أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف النووي(م676هـ)، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت.
أسنى المطالب في شرح روض الطالب، زكريا بن محمد بن زكريا الأنصاري، زين الدين أبو يحيى السنيكي (م926هـ)، دار الكتاب الإسلامي.
الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلى الله عليه وسلم وسننه وأيامه = صحيح البخاري، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، 1422هـ، الأولى.
الدر المنثور، عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (م911هـ)، دار الفكر، بيروت.
سبل السلام شرح بلوغ المرام، محمد بن إسماعيل بن صلاح بن محمد الحسني، الكحلاني ثم الصنعاني، أبو إبراهيم، عز الدين، المعروف كأسلافه بالأمير (م1182هـ)،سبل السلام ، دار الحديث.
شرح أخصر المختصرات، عبد الله بن عبد الرحمن بن عبد الله بن جبرين، مصدر الكتاب: دروس صوتية قام بتفريغها موقع الشبكة الإسلامية، مکتبة الشاملة.
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي السعدي الأنصاري، شهاب الدين شيخ الإسلام، أبو العباس (م974هـ)، مکتبة القاهرة.
الفتاوى الكبرى لابن تيمية، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (م728هـ)،دار الكتب العلمية.
القول المقنع فی الرد علی الالبانی المبتدع، عبدالله الصدیق الغماری، اخذ شده از پایگاه اینترنتی.
مجموع الفتاوى، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (م728هـ)، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية.

*حسن سعادت پرور؛ دانش‌آموخته مؤسسه مذاهب اسلامی، پژوهشگر حوزه مذاهب اسلامی.

[2] . صحیح البخاری، کتاب الدعوات، باب 31، ح6357.

[3] . الدرالمنثور، السیوطی، ج6، ص646.

[4] . صحیح البخاری، کتاب احادیث الانبیاء، باب دهم، ح3369 و3370: «…حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عِيسَى، سَمِعَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أَبِي لَيْلَى، قَالَ: لَقِيَنِي كَعْبُ بْنُ عُجْرَةَ، فَقَالَ: أَلاَ أُهْدِي لَكَ هَدِيَّةً سَمِعْتُهَا مِنَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ فَقُلْتُ: بَلَى، فَأَهْدِهَ ا لِي، فَقَالَ: سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، كَيْفَ الصَّلاَةُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ البَيْتِ، فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلَّمَنَا كَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْكُمْ؟ قَالَ: قُولُوا: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».

[5] . صحیح البخاری، کتاب التفسیر، باب دهم، ح4797 و 4798:«عَنْ كَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَمَّا السَّلاَمُ عَلَيْكَ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ، فَكَيْفَ الصَّلاَةُ عَلَيْكَ؟ قَالَ: قُولُوا: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». البته بخاری حدیث ابو سعید خدری را با دو شاهد دیگر نیز نقل نموده است: قَالَ أَبُو صَالِحٍ عَنِ اللَّيْثِ: «عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ». حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ حَمْزَةَ، حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي حَازِمٍ وَالدَّرَاوَرْدِيُّ، عَنْ يَزِيدَ، وَقَالَ: «كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيمَ».

[6]. صحیح البخاری، کتاب الدعوات، باب الصلاة علی النبی(صلی الله علیه وآله)، ح6357: «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ، قَالَ: قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا السَّلاَمُ عَلَيْكَ، فَكَيْفَ نُصَلِّي؟ قَالَ: قُولُوا: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيمَ».

[7] . صحیح البخاری، کتاب الدعوات، باب23.

[8] . الاحزاب(33): آیه33.

[9]. عبارت ابن حجر بدین صورت است: «هذا دليل ظاهر على أن الأمر بالصلاة على أهل بيته وبقية آله مراد منه هذه الآية وإلا لم يسألوا عن الصلاة على أهل بيته وآله عقب نزولها ولم يجابوا بما ذكر فلما أجيبوا به دل على أن الصلاة عليهم من جملة المأمور به وأنه صلى الله عليه وآله أقامهم في ذلك مقام نفسه لأن القصد من الصلاة عليه مزيد تعظيمه ومنه تعظيمهم ومن ثم لما دخل من مر في الكساء قال : اللهم إنهم مني وأنا منهم فاجعل صلاتك ورحمتك ومغفرتك ورضوانك علي وعليهم.»

[10]. ابن حجر معتقد است که در صلوات بر پیامبر، «آل» و «ازواج» و «ذریه» نیز داخلند؛ لذا ازواج اهل پیامبر‏(صلی الله و علیه و آله سلم) ‏محسوب می‌شوند، اما (آل) او محسوب نمی‌شوند.

[11]. الصواعق المحرقة، احمد بن حجر الهیتمی المکی، ص146.

[12]. مراد تنها نقل ابوحمید ساعدی است.

[13]. الصواعق المحرقة، احمد بن حجر الهیتمی المکی، ص146.

[14]. آل عمران(3): آیه33.

[15] . البقرة(2): آیه124، «(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».

[16] . القول المقنع فی الرد علی الالبانی المبتدع، عبدالله الصدیق الغماری، ص6: «و ننبه هنا على خطأ وقع من جماهير المسلمين، قلد فيه بعضهم بعضا ولم يتفطن له إلاالشيعة. ذلك أن الناس حين يصلون على النبي صلى الله عليه وآله وسلم يذكرون معه أصحابه، مع أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم حين سأله الصحابة فقالوا: كيف نصلي عليك؟ أجابهم بقوله: ” قولوا اللهم صل على محمد وآل محمد ” وفي رواية ” اللهم صل على محمد وأزواجه وذريته ” ولم يأت في شيء من طرق الحديث ذكر أصحابه، مع كثرة الطرق وبلوغها حد التواتر، فذكر الصحابة في الصلاة على النبي صلى الله عليه وآله وسلم، زيادة على ما علمه الشارع، واستدرك عليه، وهو لا يجوز. وأيضا فان الصلاة حق للنبي صلى الله عليه وآله وسلم و لآله، لا دخل للصحابة فيها، لكن يترضى عنهم».

[17]. محمد بن اسماعیل صنعانی، سبل السلام شرح بلوغ المرام، ج1، ص391.

[18]. الاذکار، النووي، ج1، ص117: «قَالَ النَّوَوِيُّ: فصل: يُستحبّ لقارىء الحديث وغيره ممّن في معناه إذا ذكر رسولَ اللّه صلى اللّه عليه وسلم أن يرفَعَ صوته بالصلاة عليه والتسليم، ولا يبالغ في الرفع مبالغة فاحشة. وممّن نصّ على رفع الصوت: الإِمام الحافظ أبو بكر الخطيب البغدادي وآخرون، وقد نقلتُه إلى علوم الحديث. وقد نصَّ العلماء من أصحابنا وغيرهم أنه يُستحبّ أن يرفع صوته بالصلاة على رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم، وروینا فی سنن ابی داود و الترمذی والنسائی: في التلبية، واللّه أعلم».

[19]. أسنى المطالب شرح روض الطالب، زكريا بن محمد بن زكريا الأنصاري، ج1، ص270: «(وَلِلْمُسْتَمِعِ) لِلْخَطِيبِ (أَنْ يَرْفَعَ صَوْتَهُ بِالصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ). عِبَارَةُ الرَّوْضَةِ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَيَرْفَعُ بِهَا صَوْتَهُ (إنْ قَرَأَ الْخَطِيبُ { إنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ} الْآيَةَ ). قَالَ الْأَذْرَعِيُّ وَلَيْسَ الْمُرَادُ الرَّفْعُ الْبَلِيغُ كَمَا يَفْعَلُهُ بَعْضُ الْعَوَامّ فَإِنَّهُ لَا أَصْلَ لَهُ بَلْ بِدْعَةٌ مُنْكَرَةٌ …».

[20]. مجموع الفتاوى، بن تيمية الحراني، دار الوفاء، الجزء22، ص469: «وَهَذَا الَّذِي ذَكَرْنَاهُ فِي الصَّلَاةِ عَلَيْهِ وَالدُّعَاءِ، مِمَّا اتَّفَقَ عَلَيْهِ الْعُلَمَاءُ، فَكُلُّهُمْ يَأْمُرُونَ الْعَبْدَ إذَا دَعَا أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَمَا يَدْعُو، لَا يَرْفَعُ صَوْتَهُ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِ أَكْثَرَ مِنْ الدُّعَاءِ، سَوَاءٌ كَانَ فِي صَلَاةٍ، كَالصَّلَاةِ التَّامَّةِ، وَصَلَاةِ الْجِنَازَةِ، أَوْ كَانَ خَارِجَ الصَّلَاةِ، حَتَّى عَقِيبَ التَّلْبِيَةِ فَإِنَّهُ يَرْفَعُ صَوْتَهُ بِالتَّلْبِيَةِ، ثُمَّ عَقِيبَ ذَلِكَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَيَدْعُو سِرًّا، وَكَذَلِكَ بَيْنَ تَكْبِيرَاتِ الْعِيدِ إذَا ذَكَرَ اللَّهَ، وَصَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَإِنَّهُ وَإِنْ جَهَرَ بِالتَّكْبِيرِ لَا يَجْهَرُ بِذَلِكَ. وَكَذَلِكَ لَوْ اقْتَصَرَ عَلَى الصَّلَاةِ عَلَيْهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَارِجَ الصَّلَاةِ مِثْلَ أَنْ يَذْكُرَ فَيُصَلِّي عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ لَمْ يَسْتَحِبَّ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ رَفْعَ الصَّوْتِ بِذَلِكَ، فَقَائِلُ ذَلِكَ مُخْطِئٌ مُخَالِفٌ لِمَا عَلَيْهِ عُلَمَاءُ الْمُسْلِمِينَ».

[21]. الفتاوى الكبرى، بن تيمية الحراني، ج2، ص200:«وَأَمَّا رَفْعُ الصَّوْتِ بِالصَّلَاةِ أَوْ الرِّضَى الَّذِي يَفْعَلُهُ بَعْضُ الْمُؤَذِّنِينَ قُدَّامَ بَعْضِ الْخُطَبَاءِ فِي الْجُمَعِ، فَهَذَا مَكْرُوهٌ أَوْ مُحَرَّمٌ ، بِاتِّفَاقِ الْأُمَّةِ، لَكِنْ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: يُصَلِّي عَلَيْهِ سِرًّا، وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: يَسْكُتُ، وَاَللَّهُ أَعْلَمُ.»

[22]. شرح أخصر المختصرات، ابن جبرين، ج8، ص5: «الخطيب يخطب فصلى على النبي(صلى الله عليه وسلم) فقال الجالسون كلهم: اللهم صل على محمد، بصوت واحد، فيرتج المسجد، فنهى العلماء عن ذلك، وقالوا: هذا من البدع، وكذلك كان المؤذنون إذا أذنوا، فعندما يرفع صوته بشهادة أن محمداً رسول الله يرفع صوته بالصلاة على النبي(صلى الله عليه وسلم)، وهذا ما ورد، إنما ورد الأمر بالصلاة والسلام على النبي(صلى الله عليه وسلم) سراً».

[23]. وسائل ‏الشيعة، کتاب ‏الصلاة، أبواب ‏الذکر، باب 39، ح1: «عن ابي‏عبداللَّه‏ عليه السلام قال: قال‏ رسول‏اللَّه‏ صلي الله عليه وآله ارفعوا اصواتکم ‏بالصلاة عليِّ فإنها تذهب ‏بالنفاق».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 19
مطالب مرتبط