جستجو
Close this search box.

شرف الدين عاملي چاووش وحدت

بسم الله الرحمن الرحيم

سيد عبدالحسين شرف الدين در سال 1290 ق . در شهر كاظمين ديده به جهان گشود . وى در دامان پر مهر مادر پاكدامن و مهربان (زهرا صدر) و تحت نظارت پدر عالم و روحانى اش (سيد يوسف شرف الدين) پرورش يافت . يك ساله بود كه پدرش تصميم گرفت براى گذراندن مراحل عالى تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كند، و به اين ترتيب، سيد عبدالحسين به همراه پدر و مادر راهى آن ديار شد. شش سال داشت كه در نجف اشرف به مكتب خانه گذاشته شد تا قرآن را از معلمان متدين و عالم فرا گيرد. در هشت سالگى پس از بازگشت خانواده به جبل عامل ، در محضر پدر عالم و روحانى خود، به خواندن ادبيات عرب پرداخت و چندسال به فراگيرى صرف ، نحو، لغت ، معانى ، بيان ، بديع ، شعر، انشا، تاريخ و خط مشغول شد و با تمرين و ممارست ، معلوماتش را به كمال رسانيد. پس از آنكه در ادبيات ، منطق و اصول فقه معلومات لازم و ضرورى را كسب كرد در محضر پدر به تحصيل فقه پرداخت و با عزمى جزم ، كتابهاى فقهى نجاة العباد، المختصر النافع فى فقه الاماميه و شرايع الاسلام را به نحو شايسته اى فرا گرفت. [1] سيد علاوه بر اين كتابها در زمينه هاى ادبيات ، تاريخ ، تفسير ، فقه ، اصول ، منطق ، اخلاق ، اعتقادات ، و… با شور و شوق جوشانى به مطالعات دامنه دار و عميقى دست زد، استعداد درخشان خويش را پروراند و به دانستنيهاى سرشارى نائل آمد. در همين سالها بود كه وى به پيشنهاد پدر و مادر، با دختر عموى خويش پيمان زناشويى بست.[2]

در سال 1310 ق . به همراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بربست و در پى توصيه پدربزرگش آية الله سيد هادى صدر و ديگر آشنايانش ، به همراه خانواده اش به سامرا رفت . شرف الدين پس از گفتگو و تبادل نظر با دايى فرزانه و عالم خود آية الله سيد حسن صدر، تحصيلات فقهى و اصولى خويش را در نزد دو استاد معروف حوزه علميه سامرا، شيخ حسن كربلايى(متوفى 1322 ق .) و شيخ باقر حيدر (متوفى 1333 ق .) آغاز كرد.[3] همچنين هر صبح جمعه ، وى با شور و رغبت وصف ناپذيرى ، پاى درس اخلاق حكيم الهى آية الله شيخ فتحعلى سلطان آبادى حضور مى يافت.[4] و دل عطشناكش را از آن سرچمشه عشق حق سيراب مى ساخت. پس از گذشت يك سال و در هنگامى كه مرجع تقليد شيعيان جهان آية الله ميرزاى شيرازى بنا به عللى سامرا را به قصد نجف ترك كرد، شرف الدين نيز با ديگر عالمان و مدرسان حوزه عمليه سامرا، راهى نجف، ديار عشق و قبله طالبان علم شد. وى براى تحصيل دوره هاى عالى فقه ، اصول ، حديث ، كلام و… سالها پاى درس عالمان و فقيهان بزرگ حوزه علميه نجف از جمله :

آقا رضا اصفهانى (متوفى 1322 ق )

شيخ محمد طه نجف (متوفى 1323 ق)

آخوند خراسانى (متوفى 329 ق)

شيخ الشريعه اصفهانى (متوفى 1303 ق)

شيخ عبدالله مازندرانى (متوفى 1330 ق )

سيد محمد كاظم طباطبايى يزدى (متوفى 1337 ق )

ميرزا حسين نورى (متوفى 1320 ق .) نشست.[5]

بازگشت

شرف الدين پس از دوازده سال تحصيل ، تحقيق و مناظرات علمى و اعتقادى و در نهايت شوق و تلاش و پشتكار ويژه طلبگى ، به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد دست يافت و از سوى فقهاى طراز اول نجف ، صاحب اجازات و تاءييدات اجتهادى شد و در سى و دو سالگى ، اجتهاد مطلق او مورد قبول و تاءييد همه مجتهدان بزرگ حوزه علميه نجف ، كاظمين ، كربلا و سامرا قرار گرفت . او در اين مدت ، در كنار تحصيلات علمى و فقهى ، با جديت تمام به فعاليتهاى ادبى و تلاش در جهت تسلط كامل بر رموز بلاغت ، صنايع ادبى و شيوه هاى سخنورى ، نويسندگى و بحث دست زد و در اين فنون نيز ممتاز گشت .

در تاريخ نهم ربيع الاول سال 1322 ق . همراه با خانواده اش نجف اشرف را ترك كرد و از راه دمشق رهسپار جبل عامل شد[6] و در ميان امواج خروشان احساست و عواطف پاك هموطنانش ، به وطن قدم نهاد.

ابتدا درشحور اقامت كرد و در كنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدريس ، تعليم و تربيت نسل جوان همت گماشت،[7] پس از سه سال ، به دعوت مردم صور، راهى آنجا شد. وى با تاءسيس حسينيه صور آنجا رابه مركزى براى برگزارى برنامه هاى گوناگون دينى واجتماعى تبديل كرد.

چاووش وحدت

شرف الدين ، به مثابه عالمى آگاه به زمان ، روشن بين و آشنا به حقايق اصيل مكتب آسمانى اسلام ، از روزگار جوانى ، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامى و اختلافات بيهوده و تاءسف بار مسلمانان رنج مى برد. او نه تنها به اصلاح و سازندگى جوامع شيعى مى انديشيد، بلكه از آغاز اقدامهاى اجتماعى و دينى خود، در انديشه اصلاح و عزت بخشى به همه ممالك اسلامى و ايجاد اتحاد و برادرى در بين فرقه هاى مختلف مسلمانان بود. وى نيم قرن تمام با همه توان علمى و معنوى اش و با قلم، بيان و عمل صادقانه اش، در متحد ساختن امت محمد صلی الله علیه و آله كوشيد و از هيچ سعى و تلاش دريغ نورزيد.[8]

نخستين گام بلند و سنگين وى در راه وحدت امت اسلامى ، تاليف كتاب گرانقدر (الفصول المهمة فى تاليف الامة) بود كه در سال 1327 ق . در شهر صور به زيور طبع در آمد.[9] از اين تاريخ تا پايان عمر (1377 ق .) همواره به دنبال تحقق اين آرمان الهى خويش حركت كرد و به نتايج درخشان و ثمر بخشى دست يافت.

در اواخر سال 1329 ق . براى ديدار از مصر و آشنايى با علماى دينى، دانشمندان، متفكران و نويسندگان آن ديار و مساعد كردن زمينه ايجاد اتحاد ملت اسلام، راهى آن ديار شد وى دريافته بود كه بهترين نقطه حركتش ‍ دانشگاه الازهر، بزرگترين مركز علمى و دينى مسلمانان اهل سنت است. دست تقدير شرف الدين را با مفتى بزرگ و استاد معروف دانشگاه الازهر، شيخ سليم بشرى مالكى، آشنا كرد. ثمره اين آشنايى علمى و مذهبى، مباحثات و مكاتبات شورانگيز و شگفتى زايى بود كه در تاريخ اسلام مى تواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست يافتن به حقايق و وقايع تاريخ، سرمشق عالمان و متفكران مسلمان باشد. بيست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال 1355 ق. شرف الدين مجموعه مكاتبات خود را شيخ سليم را كه 112 نامه بود. به همراه مقدمه اى روشنگر، به صورت كتابى با نام المراجعات ، در شهر صيدا به چاپ رساند.[10] از ويژگيهاى اين كتاب ،كاربرد واژه هاى نو و پرمعنا، جملات كوتاه و آهنگين ، تعبيرات بديع و دلنشين و پربار كردن مطالب از اشعار و امثال عرب ، افزون بر جنبه هاى علمى و استدلالى كتاب بود كه اين اثر را در نوع خود بى نظير ساخته است. در مصر، شرف الدين ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشرى، با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات و مباحثات علمى، دينى و فلسفى داشت و بزرگان آنان مانند مانند شيخ محمد نجيب، شيخ محمد سلموطى، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتانى ادريسى، با نوشتن اجازات و تاءييدات علمى، مقام علمى و فكرى شرف الدين را گرامى داشتند و از او تجليل كردند.

دوران جهاد و مبارزه

در اواخر سال 1330 ق . وى پس از انجام رسالت خويش و فتح دلهاى مخالفان ، از مصر عازم لبنان شد. در آن زمان مردم لبنان نيز بسان ديگر مردم سرزمينهاى اسلامى خواستار استقلال كشورشان و رهايى از زير سلطه عثمانيها بودند.

براى اولين بار و با تاءييد حركت گروههاى استقلال طلب، شرف الدين وارد ميدان مبارزانت سياسى و درگيريهاى اجتماعى شد. در دوران جنگهاى استقلال لبنان، وى در كنار مردم ماند و رهبرى دينى و سياسى و پناه دادن به مردم بى پناه جبل عامل را تقبل كرد. او براى شكل دادن به قيام همگانى و هماهنگ كردن حركتهاى ضد فرانسوى در سرتاسر كشور، علما و رهبران جبل عامل را براى تشكيل يك كنگره عمومى در شهر وادى الحجير – در مرز لبنان و سوريه – فرا خواند و در ضمن سخنرانى در اين كنگره، عليه فرانسويان فتواى جهاد داد.[11]

در پى جستجوى فرانسويان براى دستگيرى شرف الدين ، وى ابتدا به جبل عامل و سپس به دمشق هجرت كرد. و در اجتماعات سياسى، علمى و دينى دمشق حضور يافت. چون آوازه علمى و سياسى اش آفاق كشورهاى اسلامى را پر كرده بود، هر جا مى رفت قدر مي ديد و بر صدر مى نشست. او علما، دانشمندان ، سياستمداران ، روشنفكران و مبارزان را راهنمايى مى كرد و راه درست مبارزات سياسى را به آنان نشان مى داد. فرانسويان كه به شرف الدين دست نيافتند، خانه و كتابخانه اش را آتش زدند و بسيارى از آثار خطى او را سوزاندند![12]

شرف الدين علاوه بر فعاليتهاى سياسى و اجتماعى در دمشق ، به اوضاع تبعيديان مسلمان لبنانى و غير لبنانى رسيدگى مى كرد. او و ديگر مبارزان لبنانى ، مدتى را در دمشق گذراندند، تا اينكه فرانسويان توطئه طلب و تجاوز كار، دامنه تجاوزات خود را گسترش دادند و خاك سوريه را نيز اشغال كردند. شرف الدين به همراه خانواده اش به فلسطين رفت و در شهر ((حيفا)) سكنى گزيد. چندى بعد در سال 1338 ق. با لباس مبدل و براى دومين بار عازم مصر شد. وى علاوه بر حضور در مساجد و محافل علمى، سياسى و ادبى هر روز با افراد و محافل علمى، سياسى و ادبى هر روز با افراد و گروههاى مختلفى ديدار و گفتگو مى كرد و اكثر سخنانش در نشريات آن روز مصر به چاپ مى رسيد. در يكى از سخنرانيهاى پر شور خود جمله پر محتوا و عميقى گفت كه حقيقت وحدت اسلامى را بيان مى كرد. سيد رشيد رضا، عالم و نويسنده مشهور مصرى كه در آن محفل حضور داشت ، آن جمله را با خط درشتى در مجله خود ((المنار)) چاپ كرد و آن جمله اين بود: شيعه و سنى را روز نخست ، سياست (و مطامع سياسى ) از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسى اسلام و مسلمانان ) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند.[13]

شرف الدين مدتى در مصر ماند. سپس بر آن شد تا در نزديك ترين نقطه لبنان حضور يابد، و از نزديك براى آزادى كشور و ملتش تلاشى شايسته را به انجام رساند. وقتى وارد بيروت شد، فرانسويان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولى شرف الدين در بيروت توقف كرد تا براى آزادى ديگر مبارزان و آزاديخواهان مهاجر، تبعيدى و متوارى ، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. به هر تقدير، با آزادى و بازگشت ديگر مبارزان و آزاديخواهان موافقت به عمل آمد و شرف الدين با خيالى آسوده ، آهنگ صور كرد. روز بازگشت شرف الدين به وطن ، از ايام بيادماندنى، تاريخ لبنان است . مردم مبارز و مسلمانى كه حدود يك سال از نعمت حضور عينى رهبر دينى و انقلابى خود محروم بودند، به هنگام بازگشت شكوهمند او، تمام احساسات درونى خويش را با شور و هيجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار مى كردند.[14]

شرف الدين مردانه با استيلاى بيگانگان غربى به مخالفت برخاست و تا خروج آخرين عمال آنان از لبنان و به رسميت شناختن استقلال اين كشور در سال 1945 م مبارزه كرد. در دورانى كه او با سلطه فرانسه در لبنان مبارزه مى كرد فلسطين تحت سيطره انگلستان قرار داشت و هنوز مساءله فلسطين به صورتى كه بعد از سال 1948 م . مطرح شد. در نيامده بود، ولى زمينه آن آماده مى شد. در آن دوران، شرف الدين مهاجرت يهوديان جهان به خاك فلسطين را براى آينده آن كشور خطرناك مى دانست و به همين جهت، همواره خطر مى دانست و به همين جهت، همواره خطر يهوديان صهيونيست را براى فلسطين تذكر مى داد.[15]

سفرهاى زيارت

حج سال 1340 ق . از باشكوه ترين مراسم حج بود كه تاريخ به ياد دارد. حضور شرف الدين در اين كنگره عظيم جهانى مسلمانان، جلوه و صفاى ديگرى به آن داده بود، به تقاضاى ملك حسين، نماز جماعت بود كه به امامت يك عالم شيعه در مسجد الحرام برگزار مى شد.[16]

پس از پايان مراسم حج، شرف الدين با هموطنانش و در ميان مشايعت، احترام و اكرام دولتمردان عربستان، به جبل عامل عزيمت كرد. در اواخر سال 1355 ق . پا در ركاب سفر نهاد و به عراق رفت. ابتدا وارد بغداد شد و سپس براى زيارت امامان معصوم علیهم السلام عازم نجف كاظمين، سامرا و كربلا شد. در واپسين روزهاى سال 1355 ق. مقارن 1315 ش. شرف الدين از عراق راهى ايران شد تا مرقد هشتمين پيشواى شيعيان حضرت ابوالحسن على بن موسى الرضا علیه السلام را زيارت كند. در تهران عده زيادى از علما، روحانيون و شخصيتهاى علمى و دينى از او استقبال كردند. همچنين مردم ديندار، عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترامش همت گماشتند. شرف الدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمه معصومه علیها السلام دخت ولاگهر امام موسى كاظم علیه السلام را زيارت كند و از نزديك با حوزه علميه و علما و فقهاى قم كه به سختى تحت فشار اختناق و استبداد رضاخانى بودند، آشنا شود. پس از اين زيارت و ديدار، رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم شهر شهادت، مشهد مقدس شد و بوسه به آستان قدسى حضرت امام رضا علیه السلام زد… و به آرزوى ديرين خويش دست يافت .

سفر شرف الدين به ايران، نزديك به يك ماه طول كشيد و در اوايل سال 1356 ق . به وطن خود بازگشت.[17]

سرچشمه هاى هدايت

شرف الدين براى مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگى و آموزشى در لبنان كه در اثر گسترش و تحكيم سلطه خيانت آميز استعمارگران غربى در اين بار به وجود آمده بود، تصميم به اصلاح دستگاههاى آموزش و پرورش ‍ جامعه خود گرفت. وى تصميم گرفت مدرسه اى در صور بسازد. در اين كار از تمام كسانى كه امكان كمك مادى داشتند، دعوت به همكارى كرد.

ابتدا در سال 1357 ق. مدرسه اى ابتدايى براى آموزش و پرورش ‍ دانش آموزان مسلمان با نام «المدرسة الجعفرية» بنا نهاد. اين مدرسه به طور رايگان اداره مى شد و علاوه بر تعليم درسهاى جديد، از درسهاى معارف و اخلاق اسلامى نيز بهره مى جست.[18]

شرف الدين در مقام يك مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زيباى «نادى الامام الصادق عليه السلام» را تاءسيس كرد تا بدين طريق از شركت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگيرى كند. علاوه بر آن، مسجدى در نزديكى مدرسه جعفريه و باشگاه امام صادق عليه السلام ساخت تا دانش آموزان و كسانى كه به باشگاه مى آيند، فرايض دينى خود را در مسجد انجام دهند.[19] شرف الدين خوب مى دانست كه دختران امروز، مادران فردايند و در تربيت فرزندان مسلمان نقشى اساسى دارند. با احساس اين نياز و پس از تهيه مقدمات ، در سال 1361 ق. مدرسه دخترانه«الزهرا» را تاءسيس كرد. پس از مدتى، مخالفان سياسى او كه از دست نشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و كمك دولت وابسته لبنان و سربازان دولتى ، مدرسه الزهرا را بستند! اما شرف الدين بدون هيچ ترس و ياءسى، كلاسهاى آن سال را در خانه خود بر پا كرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجدادا مدرسه بازگشايى شد و در كنار مدرسه جعفريه ، كار خود را آغاز كرد.[20] بعدها دانشكده جعفريه را نيز تاسيس كرد.[21]

شرف الدين به اندازه توان مادى خويش همواره در جهت رفع نياز فقرا و مستمندان مى كوشيد. خانه اش در صور پناهگاه تهيدستان و حاجتمندان بود. وى در ادامه راه اصلاح و سازندگى اجتماعى خويش ، مؤ سسه خيريه اى را به نام «انجمن نيكوكارى و احسان» به همين منظور در سال 1365 ق. تاءسيس كرد. تاءسيس اين مؤسسه از كارهاى بسيار درخشان ، كارساز و اساسى شرف الدين در سالهاى آخر عمرش بود.

اجتهاد در مقابل نص

كار علمى و تحقيقى مهم ديگرى كه شرف الدين در واپسين سالهاى عمرش ‍ به انجام آن موفق شد نوشتن كتاب مشهور و شگفت انگيز النص والاجتهاد بود. اين كتاب يكى ديگر از آثار مهم شرف الدين است. در اين كتاب، وى حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصى در مقابل كلام صريح پيامبر صلی الله علیه و آله) را كه خلفا، حاكمان و برخى از بستگان آنان، در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله يا بعد از رحلت آن حضرت مرتكب شدند، بر اساس كتابهاى معتبر اهل سنت بر مى شمارد و در مورد هر يك ، نظرات علمى ، تحقيقى و منتقدانه خود را بيان مى كند.[22]

نوشتن چنين كتاب ارزشمندى ، در ادامه راه اصلاح و سازندگى فرهنگى امت جدش ، آخرين كار جاودان و حسن ختام يك عمر تلاش او براى خوشبختى و سعادت و وحدت مسلمانان جهان محسوب مى شود.

در انتهاى راه

شرف الدين هيچ گاه ناتوانيهاى جسمى و بيماريهاى مربوط به دوران سالخوردگى را بهانه قرار نداد و شانه از زير بار مسؤ وليتهاى شرعى و اجتماعى خالى نكرد. هنگامى كه در بيمارستان بيروت بسترى بود، هر روز مردم بسيارى از اقشار مختلف و از همه شهرهاى لبنان، براى عيادتش مى آمدند. روزها در بيم و اميد و اضطراب مى گذشت تا اينكه در صبح روز دوشنه 8 جمادى الثانى سال 1377 ق. آن شعله فروزان و آن چشم هميشه بيدار، پس از 87 سال درخشش خيره كننده خاموش شد. خبر درگذشت شرف الدين در دنياى اسلام ، انعكاس غم انگيزى داشت و مردم صور براى هميشه در حسرت ديدن دوباره آن چهره درخشان الهى و اميد دلها، سوختند. سرانجام دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در بيروت ، بغداد، كاظمين و نجف، پيكر پاك شرف الدين در سمت جنوبى صحن امام على عليه السلام و مجاور آرامگاه استادش، فقيه بزرگ سيد محمد كاظم يزدى به خاك سپرده شد.[23]

آثار

گفتيم كه بسيارى از آثار خطى شرف الدين ، در كشاكش مبارزه و هجرت ، به دست فرانسويان به آتش كشيده شد و از بين رفت . با اين حال ، آثار قلمى كه نظير و جاودانى از او مانده است كه از شاهكارهاى علمى و دينى و ادبى و تاريخى و پرافتخار تشيع بلكه جهان اسلام به شمار مى رود.

ما در اينجا به معرفى اجمالى[24] آنها مى پردازيم :

1- الفصول المهمة،که به فارسى هم ترجمه شده و تحت عنوان در راه تفاهم به چاپ رسیده است.

2- الكلمة الغراء فى تفضيل الزهراء، درباره بانوى بانوان عالم حضرت فاطمه زهراعلیها السلام است .

3 – المراجعات، درباره اين كتاب سخن گفتيم . شايان ذكر است كه اين كتاب در سال 1365 ق . در حالى سيد خود حيات داشت به قلم فرزانه بزرگ علامه حيدرقلى سردار كابلى به فارسى ترجمه و در تهران چاپ شد.

4- النص والاجتهاد، درباره اين كتاب هم سخن گفتيم . به قلم على دوانى به فارسى هم ترجمه و تحت عنوان اجتهاد در مقابل نص چاپ شده است .

5- ابوهريره، كتابى است تحقيقى درباره ابوهريره .

6- المجالس الفاخره فى ماتم العترة الطاهرة، مقدمه اى بوده است بر كتابى به همين نام در چهار جلد، كه در آتش افروزى فرانسويان فرهنگ ستيز، سوخته و فقط همين مقدمه مانده است .

7- فلسفة الميثاق و الولاية ، بحثى پيرامون ميثاق الهى ازلى .

8- اجوبة مسائل جارالله، پاسخى است علمى و مستند به 20 سؤ ال كه (موسى جارالله)از علماى شيعه كرده بود.

9- مسائل فقهيه، مسائلى است بر اساس فقه مذاهب اسلامى .

10- كلمة حول الروية، در مسائل اعتقادى .

11- الى المجمع العلمى العربى بدمشق، پاسخهايى است علمى به تهمتهايى كه مجمع علمى دمشق در آن ايام نسبت به شيعه روا داشته بود.

12- ثبت الاثباب فى سلسلة الرواة، رساله اى است در ذكر استادان و مشايخ مؤ لف از علماى مذاهب اسلامى .

13- مؤلفوا الشيعة فى صدر الاسلام، درباره مولفان و كتاب نويسان شيعه از عصر نبوت تا عصر امام هادى عليه السلام .

14- زينب الكبرى .

15- بغية الراغبين فى احوال آل شرف الدين ، كتابى است ادبى ، تاريخى و رجالى در شرح حال عالمان خاندان شرف الدين و صدر.

سالها بايد كه تا يك سنگ اصلى، ز آفتاب

لعل گردد در بدخشان ، يا عقيق اندر يمن

عمرها بايد كه تا يك كودكى از روى طبع

عالمى نيكو شود، يا شاعرى شيرين سخن

قرنها بايد كه تا از لطف حق پيدا شود

بوسعيدى در خرسان يا اويسى در قرن.[25]

(سنائي)

[1] . حياه الامام شرف الدين، ص31.

. [2] همان، ص130.

[3] . همان، ص32.

[4] . همان.

[5]. شرف الدين، محمد رضا حکيمي، ص35.

[6]. نقباء البشر، ج3، ص1081.

[7]. الامام السيد عبد الحسين شرف الدين، ص88.

[8] .شرف الدين عاملي، چاوش وحدت، به قلم همين نويسنده، ص73، 74.

.[9] نقباء البشر ، ص1082.

.[10] براي اطلاع بيشتر به المراجعات و يا ترجمه هاي آن به قلم محمد جعفر امامي تحت عنوان «رهبري امام علي » ودیگری به قلم مرحوم مصطفی زمانی به نام «مذهب و رهبر ما» ونیز کتاب ارزشمند«شرف الدین» اثر استاد محمد رضا حکیمی، مراجعه شود.

[11]. النص و الاجتهاد، شرف الدين، مقدمه سيد محمد صادق صدر، ص14و 15.

[12]. همان، ص32

[13] . النص و الاجتهاد، ص14

[14] . حياه الامام شرف الدين، ص226-228.

[15] ر.ک: شرف الدين، ص226-228.

[16] . المراجعات، شرف الدين، مقدمه شيخ مرتضي آل ياسين، ص19

[17]. حياه الامام شرف الدين، ص19.

.[18] همان، ص88.

[19] . النص و الاجتهاد، ص33.

[20] .شرف الدين، ص225.

[21] . حياه الامام شرف الدين، ص91.

[22] النص و الاجتهاد، ص132-137.

[23] نقباء البشر، ج3، ص1085-1086.

[24] . براي آشنائي بيشتر با آثار به جا مانده و از بين رفته شرف الدين، علاوه بر آثار چاپي او ترجمه هاي آنها، مراجعه شود به: شرف الدين، ص103-139 و النص و الاجتهاد، مقدمه.

[25] گلشن ابرار،جلد دوم، ص654-662، مقاله از مصطفي قلي زاده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 20
مطالب مرتبط