جستجو
Close this search box.

نگاهی به کتاب میزان الاعتدال و مؤلف آن

واحد پژوهش موسسه مذاهب اسلامی

کلید واژه: ذهبی؛ میزان الاعتدال؛ ضعفا؛ محدثین صادق

ابو عبداللّه‏ محمد بن احمد بن عثمان معروف به ذهبى (م 748 ق) از بزرگان علم حدیث اهل سنت به شمار می رود. وی دارای تالیفات متعددی همچون: ميزان الاعتدال‏، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، المغنى فى الضعفاء، سير اعلام النبلاء و تاريخ الاسلام است. ذهبى معاصر ابن تيميه و شاگرد او بوده، هر چند در برخى مسائل با ابن تيميه مخالفت كرده است.

از ویژگی های بارز ذهبی تعصب اعتقادی اوست؛ تعصبی که از دید شاگردان وی همچون «تاج الدین سبکی» مولف کتاب«طبقات الشافعیه» نیز بدور نمانده است . وی در مورد ذهبی مى ‏گويد:

«هر چند ذهبى استاد من است و احترامش بر من لازم مى ‏باشد، امّا گفتن حق‏ سزاوارتر است. وی سپس به بى ‏انصافى و تعصّب‏ ذهبى‏ تصريح مى‏ كند، و از حافظ علائى نيز كلامى مى‏ آورد».[1]

ذهبى در مدح و ثناى هم مسلكان خويش از هيچ تعريفى فروگذار نكرده و گاهى درباره يكى از عالمان مكتب خود بيش از بيست و پنج صفحه تمجيد و تعريف كرده در حالى كه فقط سه سطر در مورد مرحوم كلينى نوشته و ترجمه شيخ صدوق‏ رحمه اللَّه‏ هم دو سطر است.

او در عالمان شيعه هيچ نقطه ضعفى نيافته كه اگر كمترين بهانه ‏اى مى ‏يافت، از تبليغات منفى و نسبت‏هاى ناروا دريغ نمى ‏كرد. امّا چون كمترين گردى از ضعف بر دامان پاك عالمان شيعى ننشسته است از اين رو نه ذهبى و نه هيچ يك از علماى جرح و تعديل اهل سنّت نتوانسته اند عالمان شيعه را به چيزى كه موجب قدح باشد متّهم تا چه رسد به اين كه به كبائر رمى كنند. فقط ايشان را با عنوان «شيعى» يا «رافضى» به خيال خود تضعيف كرده ‏اند!

ذهبى به قدرى متعصب است كه در شرح حال عالم شيعى خدا را بر اين كه كتاب‏هاى او را نديده شكر مى‏كند. وى در مورد شيخ مفيد رحمه اللَّه‏ مى‏ گويد: «وقيل: بلغت تواليفه مأتين، لم أقف على شي‏ء منها وللَّه الحمد»[2].

تعصّب شديد ذهبى بر ضد شيعه و تشيع باعث شده كه تأليفات وى مورد اعتماد سلفیون قرار گيرد. تا آن جا كه فقط به آراء و نظرات او و يا شاگردان مكتبش استناد مى ‏كنند.[3]

محدث بزرگ معاصر اهل سنت «محمد بن صدیق غماری» درباره ملاک ذهبی در جرح و تعدیل می نویسد:

«اگر فلان راوی را همه مردم توثیق نمایند ذهبی در مورد حدیث او می گوید که وی دروغگو است؛همچنان که در عده ای از احادیث که حاکم آنها را با سند شیخین تخریج نموده است ذهبی بدون هیچ دلیلی و تنها به واسطۀ اعتقاد درونی خویش حکم به وضع و دروغین بودن آن روایات نموده است و این نیست مگر اینکه آن روایات در بارۀ فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام است».[4]

ذهبی و کتاب میزان الاعتدال:

ذهبى در اين كتاب که در مورد ضعفا نگاشته شده چند طائفه را ذکر نموده که عبارتند از :

1) بسیار دروغگو یانی که به عمد جعل حدیث می نمایند.[5]

2) دروغگویانی که می گویند این حدیث را شنیده ایم در حالی که آنرا خود نشنیده اند.[6]

3) افرادی که متهم به درغگویی هستند.[7]

4) کسانی که در غیر حدیث دروغ می گویند، اما در نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله دروغ نمی گویند.[8]

5) متروکین کسانی که بواسطه ی خطای زیادشان حدیثشان مورد اعراض واقع شده و کسی به روایات آنان اعتماد ندارد.[9]

6) حافظانی که در دینشان دچار ضعف می باشند و در عدالتشان سستی وجود دارد.[10]

7) محدثینی که از جهت ضبط و حفظ حدیث دچار ضعفند، که در نقل این افراد اغلاط و اوهام وجود دارد، این افراد حدیثشان ترک نمی گردد، بلکه روایاتشان در شواهد و توابع مورد اعتبار است؛ اما روایاتشان در اصول و حلال و حرام پذیرفته نمی شود.[11]

8) محدثینی صادق و شیوخی که حال آنها مشخص نمی باشد؛ افرادی که در نقل حدیث اهل مسامحه هستند و به درجه ی متقنین نمی رسند.[12]

9) گروه کثیری از مجهولین از افرادی که ابو حاتم رازی به جهالت آنان تصریح نموده است، یا افرادی که غیر ابو حاتم در مورد آنها گفته اند شناخته شده نیست یا در شناخت او جهالتی وجود دارد یا اینکه مجهول است. یا شبیه این عبارات از عباراتی که دلالت بر عدم شهرت شیخ به صداقت است، و این افراد را آوردیم زیرا به مجهول احتجاج نمی شود.[13]

10) راویان موثق و ثابت قدمی که در عقیده اشان دارای بدعت اند؛ یا ثقاتی که از طرف برخی مورد نقد واقع شده اند هر چند که به نقد آنها توجهی نمی گردد؛ زیرا ریشه ی این نقد سختگیری در امر راویان است، علاوه بر اینکه مخالفت با جمهور نیز می باشد.[14]

بنابراین صرف اینکه ترجمه ی راوی ای در کتاب «میزان الاعتدال»آمده باشد به تنهایی موجب خدشه ی بر او نخواهد بود؛ زیرا تضعف و خدشه ی بر راوی احتیاج به دلیل دارد و روایات چهار گروه اخیر(7و8و9و10)نیز طبق ضوابط جرح و تعدیل قابل قبول است خصوصا در روایات مناقب.

[1]. طبقات الشافعية الكبرى:ج2، ص13-14.

[2]. سير اعلام النبلاء:ج17، ص344.

[3]. جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ص128، آیت الله سید علی میلانی.

[4]. فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی،محمد الصدیق الغماری، ص165.

[5]. میزان الاعتدال فی نقد الرجال،ج1، ص3، دارالفکر:« الكذابين الوضاعين المتعمدين قاتلهم الله».

[6]. همان:« وعلى الكاذبين في أنهم سمعوا ولم يكونوا سمعوا».

[7]. همان:« ثم على المتهمين بالوضع أو بالتزوير».

[8]. همان:«ثم على الكذابين في لهجتهم لا في الحديث النبوي».

[9]. همان:« ثم على المتروكين الهلكى الذين كثر خطؤهم وترك حديثهم ولم يعتمد على روايتهم».

[10]. همان:« ثم على الحفاظ الذين في دينهم رقة ، وفي عدالتهم وهن».

[11]. همان:«ثم على المحدثين الضعفاء من قبل حفظم ، فلهم غلط وأوهام ، ولم يترك حديثهم ، بل يقبل ما رووه في الشواهد والاعتبار بهم لا في الأصول والحلال والحرام».

[12]. همان:«ثم على المحدثين الصادقين أو الشيوخ المستورين الذين فيهم لين ولم يبلغوا رتبة الاثبات المتقنين».

[13]. همان:«ثم على خلق كثير من المجهولين ممن ينص أبو حاتم الرازي على أنه مجهول ، أو يقول غيره : لا يعرف أو فيه جهالة أو يجهل ، أو نحو ذلك من العبارات التي تدل على عدم شهرة الشيخ بالصدق ، إذ المجهول غير محتج به».

[14]. همان:«ثم على الثقات الاثبات الذين فيهم بدعة ، أو الثقات الذين تكلم فيهم من لا يلتفت إلى كلامه في ذلك الثقة ، لكونه تعنت فيه ، وخالف الجمهور من أولى النقد والتحرير ، فإنا لا ندعى العصمة من السهو والخطأ في الاجتهاد في غير الأنبياء» .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 19
مطالب مرتبط