درقرآن کریم آیاتی وجود دارد که هیچ کسی بارگناه دیگری را به دوش نمی کشد و برای انسان بهره ای جز عمل خویش نیست. این امر باعث توهمی شده که انسان ها در حیات برزخی اشان از خیرات انسانهای زنده بی بهره هستند،و اعمال صالح زندگان در صورت هدیه به اموات به دردآنان نمی خورد. در این نوشتار به دنبال این هستیم که آیا این برداشت از قرآن استفاده می شود یا خیر؟
قرآن کریم در این باره می فرماید:
1-«قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَ لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ »[1]. بگو آيا غير خدا، پروردگارى بطلبم در حالى كه او پروردگار همه چيز است،هيچكس كار بدى نميكند مگر آنكه زيان آن بر او است و هيچ گنهكارى گناه ديگرى را متحمل نمىشود سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان است و شما را به آنچه در آن اختلاف داشتيد خبر خواهد داد.
2- «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً ؛اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً ؛ مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»[2]. اعمال هر انسانى را به گردنش قرار داده ايم، و روز قيامت كتابى براى او بيرون مى آوريم كه آن را در برابر خود گشوده مى بيند.(اين همان نامه اعمال او است، به او مىگوئيم) كتابت را بخوان! كافى است كه امروز خود حسابگر خود باشى! 15- هر كس هدايت شود براى خود هدايت يافته، و آن كس كه گمراه گردد به زيان خود گمراه شده است (و ضررش متوجه خود او است) و هيچكس بار گناه ديگرى را به دوش نمى كشد، و ما هرگز (شخص يا قومى را) مجازات نخواهيم كرد مگر آنكه پيامبرى مبعوث مىكنيم (تا وظائفشان را بيان كند).3- « وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ »[3].هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد، و اگر شخص” سنگين بارى” ديگرى را براى حمل گناه خود بخواند چيزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزديكان او باشد، تو فقط كسانى را انذار مى كنى كه از پروردگار خود در پنهانى مى ترسند، و نماز را بر پا مىدارند، و هر كس پاكى (و تقوى ) پيشه كند نتيجه آن به خودش باز مىگردد و بازگشت (همگان) به سوى خدا است.
يعنى اگر شخص گرانبارى كه بار گناه به ستوهش آورده، به ديگرى التماس كند، كه: مقدارى از بار او را بردارد و به دوش بكشد، احدى نيست كه خواهش وى را بپذيرد، و چيزى از بار گناه او را برداشته. حمل كند، هر چند درخواست شده خويشاوند درخواست كننده باشد مثل پدر يا مادر يا برادر يا خواهر او باشد.
4- «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ »[4].اگر كفران كنيد خداوند از شما بى نياز است، و هرگز كفران را براى بندگانش نمى پسندد، و اگر شكر او را بجا آوريد آن را براى شما مى پسندد، و هيچ گنهكارى گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد، سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است، و شما را از آنچه انجام مىداديد آگاه مى سازد، چرا كه به آنچه در سينه هاست آگاه است.
5- «أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ؛ وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى ؛ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى ؛ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى »[5].هيچكس بار گناه ديگرى را بر دوش نمى گيرد. و اينكه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست. و اينكه سعي اش به زودى ديده مى شود (و به نتيجه اش مى رسد). سپس به او جزاى كافى داده خواهد شد.
توضیحاتی در باره این آیات:
1- آنچه که در این آیات نفی شده است نفی وزر است .«وزر» در اصل از« وزر» (بر وزن خطر) گرفته شده كه به معنى پناهگاه هاى كوهستانى است، سپس واژه” وزر” به بارهاى سنگين اطلاق گرديده به خاطر شباهتى كه با سنگهاى عظيم كوه دارد، و بعد از آن به گناه نيز اطلاق شده چرا كه بار سنگينى بر دوش انسان مى نهد.
و منظور از« وازره »نیز انسانى است كه تحمل وزر مى كند .
بنابراین مراد از «ولا تزر وازرة»این است که قرآن نفی می نماید بار گناه شخصی بر دوش شخص دیگری باشد یلکه هر کس مسؤل عمل خودمی باشد .لذا این آیه نفی نمی کند که انسان از عمل خیر دیگران منتفع شود .بلکه نفی می کند گناه دیگران به گردن غیر باشد.
2- در آیۀ آخر می فرماید «وان لیس للانسان ماسعی».« سعى» در اصل به معنى راه رفتن سريع است كه به مرحله دويدن نرسيده، ولى غالبا به معنى تلاش و كوشش به كار مىرود، چرا كه به هنگام تلاش و كوشش در كارها انسان حركات سريعى انجام مى دهد، خواه كار خير باشد يا شر.
و نکتۀ جالب اينكه نمى فرمايد: بهره انسان كارى است كه انجام داده،بلكه مى فرمايد تلاشى است كه از او حاصل شده است،اشاره به اينكه مهم تلاش و كوشش است هر چند انسان احيانا به مقصد و مقصودش نرسد كه اگر نيتش خير باشد خدا پاداش خير به او مى دهد، چرا كه او خريدار نيتها و اراده هاست، نه فقط كارهاى انجام شده!«و آيا خبر ندارد كه سعى و كوشش او به زودى ديده مى شود»؟! (وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى).
3- شأن نزول این آیه:
آيه در بارۀ« وليد بن مغيره» است، او به سوى پيامبر« صلی الله علیه وآله» آمد و به اسلام نزديك شد، بعضى از مشركان او را سرزنش كرده، گفتند: آئين بزرگان ما را رها كردى، آنها را گمراه شمردى، و گمان كردى آنها در آتش دوزخند! او گفت: راستى من از عذاب خدا مى ترسم!، شخص سرزنش كننده گفت:اگر چيزى از اموالت را به من
دهى و به سوى شرك بازگردى من عذاب تو را بر گردن مى گيرم! وليد بن مغيره اين كار را كرد، ولى مالى را كه بنا بود بپردازد جز قسمت كمى از آن را نپرداخت! آيه فوق نازل شد و وليد را بر روى گرداندن از ايمان نكوهش كرد[6] .
قرآن از اين طريق نه تنها عقيده مشركان زمان جاهليت را كه معتقد بودند يك انسان مى تواند گناهان ديگرى را بر عهده گيرد نفى مىكند،بلكه قلم بطلان بر اعتقاد معروفى كه ميان مسيحيان رائج بوده و هست مى كشد كه مىگويند:
« خداوند فرزندش مسيح را به دنيا فرستاد تا بالاى دار رود، و زجر و شكنجه بيند و بار گناه گنهكاران را بر دوش كشد!
همچنين اعمال زشت گروهى از كشيشان را كه در قرون وسطى مغفرت نامه و اوراق استحقاق بهشت را مى فروختند، و امروز هم به مساله گناه بخشى ادامه مىدهند، محكوم مى نمايد».
منطق عقل نيز همين را اقتضا مىكند كه” هر كسى مسئول اعمال خويش، و منتفع به اعمال خويش باشد”.
سؤال؟- آيا اعمال نيك ديگران براى ما مفيد است؟
توهمی كه از آيه مورد بحث ممكن است بشود، اين است كه آيه مىگويد:
1- «عمل هر كس تنها بدرد خود او مىخورد» «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»
بنا بر اين كارهاى خيرى كه به عنوان نيابت يا هديه كردن ثواب براى اموات و مردگان و حتى گاهى براى افراد زنده انجام مىگيرد، نمىتواند مفيد به حال آنها بوده باشد، در حالى كه در روايات فراوانى كه از طرق شيعه و اهل تسنن از پيامبر «صلی الله علیه وآله» يا امامان اهل بيت«علیهم السلام» به ما رسيده مىخوانيم كه اين گونه اعمال گاهى مفيد و سودمند است، نه تنها عمل فرزند براى پدر و مادر بلكه براى ديگران نيز هم نتيجه بخش است.
2- به علاوه مىدانيم پاداش اعمال بستگى به اثراتى دارد كه از انجام كار خير در روح و جان انسان به جاى مى ماند و در تكامل و ترقى او مؤثر است، اما كسى كه هيچ كار نيكى انجام نداده و حتى در مقدمات آن نيز دخالت نداشته است چگونه ممكن است آن اثر روحى و معنوى را پيدا كند؟
بعضى اين ايراد را بسيار با آب و تاب تعقيب مىكنند، و نه تنها افراد عادى بلكه پاره اى از نويسندگان و مفسران مانند نويسنده” المنار” نيز تحت تاثير آن قرار گرفته تا آنجا كه بسيارى از احاديث و روايات مسلم را به دست فراموشى سپرده اند.
با توجه به دو نكته پاسخ اين گونه ايرادها روشن مى گردد.
نکتۀ اول :
درست است كه عمل هر كس باعث تكامل خود اوست، و فلسفه ها و نتائج و آثار واقعى اعمال نيك تنها عائد انجام دهنده آن عمل مىشود، همانطور كه” ورزش” و” تعليم و تربيت” هر كس باعث” تقويت” و” تكامل” جسم و جان خود او است.
ولى هنگامى كه كسى براى ديگرى عمل نيكى انجام مى دهد، حتما به خاطر امتياز و صفت نيكى است كه در او بوده،1- يا مربى خوبى بوده 2- و يا شاگرخوبى،3- يا دوست باصفايى بوده4- و يا همسايه باوفا، 5- و يا عالم خدمتگزار6- و يا مؤمن با حقيقتى بوده است و به هر حال حد اقل نقطه روشنى در زندگى او وجود داشته كه همان يك نقطه، جلب توجه ديگران را كرده و سبب شده كه اعمال خيرى براى او انجام دهند،
بنا بر اين او در واقع نتيجه همان امتياز و صفت برجسته و نقطه درخشان زندگى خود را مىگيرد، و به اين ترتيب معمولا انجام عمل خير ديگران براى او نيز پرتوى از عمل يا نيت خير خود او است.که مشمول باقیات الصالحات می شود:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ »[7].« البته اين ماييم كه مرده ها را زنده مىكنيم و آنچه را از پيش فرستاده اند (از عملهاى حال حيات) و آثار (پس از مرگ) آنها را مى نويسيم، و همه چيز را (از اعمال مكلّفان و حوادث اين جهان) در نسخه اى آشكار (لوح محفوظ) به طور فراگير برشمرده ايم.
نکتۀ دوم :
پاداشهايى كه خداوند به افراد مى دهد بر دو گونه است:
الف: استحقاقی:البته این پاداش نیزدر واقع تفضل الهی است.
1-« وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[8].
2-«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ».
3- وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِين»[9].کسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها را در غرفه هايى از بهشت جاى مى دهيم كه نهرها در زير آن جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند، چه خوبست پاداش عمل كنندگان».
4- وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِين»[10].آنها مىگويند: حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده
خويش در باره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم، چه خوب است پاداش عمل كنندگان».ب:«تفضلی»:
گاهی مستقیما تفضل خداوند است بدون اینکه شخص استحقاق آنرا داشته باشد.
وگاهی به خاطر تبرع و احسان دیگران در حق شخص است و چه اشکالی دارد که خداوند متعال تفضلا اعمال اهدایی دیگران را برای متوفی ثبت نماید.لذا آیۀ مورد نظر این دو مورد را نفی نمی کند .
1- «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِين»[11].«آل عمران/181» «بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمىگرداند، شادى مىكنند».
1-« لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ».[12]
2-«مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ »[13].
هر كس عمل بدى انجام دهد جز به مانند آن كيفر داده نمى شود، ولى كسى كه عمل صالحى انجام دهد، خواه مرد يا زن، در حالى كه مؤمن باشد وارد بهشت مى شود و روزى بی حسابى به او داده خواهد شد.
ولى بايد توجه داشت كه پاداشهايى كه از اين طريق به افراد مى رسد، در صورتی نافع هست که شخص با ایمان از دنیا رفته باشد و خود قدمی در راه خدا برداشته باشد.
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً». «كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند [بدانند كه] ما پاداش كسى را كه نيكوكارى كرده است تباه نمىكنيم». «کهف/30».
پس معنای آیۀ شریفه « وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» اينكه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست.این می شود که:
انسان اولا وبالذات مالک اعمال خود ش می باشد و در مقابل آنها پاداش می بیند و این منافات ندارد که انسان ثانیا وبالعرض از اعمال اهدایی دیگران که نصیب او شده واو نیز مالک آنها شده نیز بهره ببرد.
سخن ابن تیمیه در رابطه با آیۀشریفه:
«وأما [القراءة، والصدقة] وغيرهما من أعمال البر، فلا نزاع بين علماء السنة والجماعة في وصول ثواب العبادات المالية، كالصدقة والعتق،كما يصل إليه أيضاً الدعاء والاستغفار، والصلاة عليه صلاة الجنازة، والدعاء عند قبره.وتنازعوا في وصول الأعمال البدنية:
كالصوم، والصلاة، والقراءة. والصواب أن الجميع يصل إليه، فقد ثبت في الصحيحين عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: (من مات وعليه صيام، صام عنه وليه).وثبت أيضاً : أنه أمر امرأة ماتت أمها، وعليها صوم، أن تصوم عن أمها. وفي المسند عن النبي« صلى الله عليه وسلم» أنه قال لعمرو بن العاص: (لو أن أباك أسلم فتصدقت عنه، أو صمت، أو أعتقت عنه، نفعه ذلك)، وهذا مذهب أحمد، وأبي حنيفة، وطائفة من أصحاب مالك، والشافعي».
وأما احتجاج بعضهم بقوله تعالى:{وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى} [النجم: 39 ].
وللناس في ذلك أجوبة متعددة.
لكن الجواب المحقق في ذلك أن اللّه تعالى لم يقل:« إن الإنسان لا ينتفع إلا بسعي نفسه»،«خداوند نفرموده:انسان تنها و تنها از اعمال خودش نفع می برد».
وإنما قال:{وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}،«بلکه می فرماید: انسان مالک عمل خودش است».
فهو لا يملك إلا سعيه، ولا يستحق غير ذلك. وأما سعي غيره فهو له، كما أن الإنسان لا يملك إلا مال نفسه، ونفع نفسه. فمال غيره ونفع غيره هو كذلك للغير، لكن إذا تبرع له الغير بذلك، جاز.
وهكذا هذا إذا تبرع له الغير بسعيه نفعه اللّه بذلك، كما ينفعه بدعائه له، والصدقة عنه، وهو ينتفع بكل ما يصل إليه من كل مسلم، سواء كان من أقاربه، أو غيرهم، كما ينتفع بصلاة المصلین عليه ودعائهم له عند قبره».(مجموع الفتاوي،ج24ص366)
انسان مالک عمل خویش است و او تنها مالک عمل سعی خویش است و غیر از آن را مستحق نمی باشد .همجنان که در مسائل مادی هر شخصی مالک دارایی خویش است ومال ونفع دیگران برای خودشان است .
اما اگر همان شخص مال خودش را به دیگری اهداء نمود آن شخص مالک آن مال هدیه داده شده می گردد.
در مسائل معنوی نیز اینگونه است که اگر کسی سعی خود را به دیگری اهداءنماید خداوند او را از آن عمل بهرمند می سازد.همچنانكه دعا و صدقه در بارۀ دیگران تاثیر دارد .پس شخص متوفی از هر عملی که انسان مسلمان برای او بفرستد منتفع می شود خواه آن شخص از نزدیکانش باشد یا از نزدیکانش نباشد چنانکه او از نماز دیگران «نماز میت»و دعا در نزد قبرش بهره مند می شود.
والسلام
[1] . سوره الأنعام: آيه 164.
[2] . سوره الإسراء آيات 13 تا 15.
[3] . سوره فاطر : آيۀ 18.
[4] . الزمر: آيۀ 7.
[5] . النجم ،آیات 38الی41.
[6] . اين شان نزول را” طبرسى” در” مجمع البيان” آورده، و مفسران ديگر مانند” زمخشرى” در” كشاف” و” فخر رازى” در” تفسير كبير” نيز آورده اند،” طبرسى” بعد از نقل آن مىافزايد: اين شان نزول از ابن عباس و سدى و كلبى و جماعتى از مفسران نقل شده است. تفسير نمونه، ج22، ص: 547.
[7] .سورۀ ،یس/12.
[8] .زخرف، 72.
[9] . عنکبوت،58.
[10] .الزمر،74.
[11] .آل عمران،181.
[12] .ق،35.
[13] .غافر،40.