«اولَئِکَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً»[1]؛ آن کساني که ايشان مي خوانند [خود] به سوي پروردگارشان تقرّب مي جويند [تا بدانند] کدام يک از آنها [به او] نزديک ترند و به رحمت وي اميدوارند، و از عذابش مي ترسند; چراکه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است.
آنچه مشرکان به عنوان معبود خود مي خوانند (از ملائکه، جن و انس)، خود براي تقرّب به درگاه پروردگارشان به دنبال وسيله هستند تا به او نزديک تر باشند. همه اميد رحمت از خداوند دارند و در تمامي حوايج زندگي به او مراجعه مي کنند و نافرماني اش نمي کنند؛ چراکه بايد خود را از عذاب خدا دور سازند.
علامۀ طباطبائی «ره» در تفسير الميزان در ذیل آیۀ شریفه بیانی دارند که خلاصۀ آن چنین است:
«مسئله توسّل و دست به دامن شدن به بعضي از مقرّبين درگاه خدا، به طورى كه از آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»[2] برمىآيد عمل صحيحى است و غیر از آن عملى است كه مشركين بتپرست مىكنند، چرا كه آنان متوسل به درگاه خدا مىشوند، ولى تقرب و عبادت را نسبت به ملائكه و جن و اولياى انس انجام مى دهند، و عبادت خداى را ترك مىكنند، نه او را عبادت مىكنند و نه به او اميدوارند و نه از او بيمناك، بلكه همه اميد و ترسشان نسبت به وسيله است، و لذا تنها وسيله را عبادت مىكنند، و اميدوار رحمت وسيله و بيمناك از عذاب آن هستند آن گاه براى تقرب به آن وسيله، كه به زعم ايشان يا ملائكه است و يا جن و يا انس متوسل به بتها و مجسمه ها شده خود آن خدايان را رها مى كردند، و بتها را مى پرستيدند، و با دادن قربانيها به آنها تقرب مى جستند. خلاصه اينكه ادعاى اصلي شان اين بود كه ما به وسيله بعضى از مخلوقات خدا، به درگاه او تقرب مى جوئيم ولى در مقام عمل آن وسيله را بطور مستقل پرستش نموده، از خود آنها بيمناك و به خود آنها اميدوار بودند، بدون اينكه خدا را در آن منافع مورد اميد، و آن ضررهاى مورد بيم مؤثر بدانند، پس در نتيجه بتها و يا خدايان را شريك خدا در ربوبيت و پرستش مى دانستند».[3]
شأن نزول آيه: در تفسير درالمنثور و جامع البيان شأن نزول هاي مختلفي با سندهاي گوناگون درباره اين آيه ذکر شده است:
الف) برخي شأن نزول اين آيه را درباره مردمي مي دانند که جن را عبادت مي کردند و خداوند در اين آيه اعتقاد نادرست آنان را مورد انتقاد قرار مي دهد. حسن با سند خود از قتاده نقل مي کند که گروهي از جاهلان جنّيان را عبادت مي کردند و بعد از بعثت نبي (صلي الله عليه وآله) جنّيان مسلمان شدند و نزديکي و تقرّب به سوي خدا را مي جستند .
ب) برخي ديگر سبب نزول اين آيه را درباره مشرکاني مي دانند که ملائکه را مورد عبادت قرار مي دادند تا به خدايشان تقرّب جويند.
ج) عده اي ديگر مي گويند اين آيه درباره مردمي است که حضرت مسيح يا عزير (عليهما السلام) را پرستش مي کردند و به سوي آنها وسيله مي جستند.
ابن جرير طبري بعد از ذکر اين اقوال، به تحليل گفته ها مي پردازد و بهترين سخن را، سخن ابن مسعود (مورد دوّم) مي داند و دليلش اين است که چون مشرکان اين عمل را در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) انجام مي دادند و با توجه به اينکه حضرت مسيح و عزير در آن زمان نبودند، پس اينها نمي توانند به عنوان وسيله مطرح باشند و کسي شايستگي وسيله بودن را دارد که موجودي زنده باشد و اطاعت کند و با اعمال صالح به او تقرّب پيدا کند و کسي که قادر به انجام اعمال نباشد نمي تواند وسيله باشد. پس فقط ملائکه مي توانند وسيله باشند.[4]
فرق بين توّسل به ائمّه با توسّل به بت ها و ديگر معبودان
از صريح قرآن و اقوال مفسّران شيعي و سني برمي آيد . که اين آيه متعرض اعتقاد و عمل مشرکان شده; چون آنها بر اين باور بودند که انسان شايستگي عبادت و ارتباط با خدا را ندارد، پس براي نزديکي به خدا بايد بندگان مقرّب او، از جمله ملائکه و جن، را وسيله قرار داد و اينان در عمل «وسيله» را مستقلا پرستش مي کردند و حتي از او طلب نفع و دفع ضرر مي کردند، بدون اينکه خدا را در اين امور مؤثر بدانند. از اين رو، قايل به شرک در ربوبيت مي شدند و حال آنکه اينها نيز براي نزديکي خود به خدا بايد وسيله جويند و طاعتش را به جاي آورده و موجب خشنودي اش گردند. بدين طريق، قرآن نظر آنان را باطل و مردود مي داند. پس توسّل به بت ها غير از توسّل به پيامبران و ائمّه (عليهم السلام) و مقرّبان درگاه خداست; چراکه در اين نوع از توسّل که همگان قبول دارند، احدي استقلال براي اين عزيزان قايل نبوده و آنان را عبادت نکرده، بلکه توجه اصلي متوسلان فقط به خداست.
نقد سخن ابن تیمیه:
ابنتيميه اصل توسل را ميپذيرد و از سوي ديگر توسل به غير خدا را شرک ميداند؛ زيرا قرآن، خواندن غير خدا را منع نموده است: «فلا تدعو مع الله احداً». بنابراين، توسل به ذات اولياي الهي و مقام و حرمت آنها حرام است. در پاسخ او می گوییم :
اولاً: طبق نظر شما خواندن غير خدا شرک است. در اين صورت، چگونه اعمال صالح و دعاي پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را نيز وسيله قرار ميدهيد؟ اگر خواندن غير خدا شرک باشد، توسل به اعمال صالح و دعاي پيامبر نيز شرک به شمار ميآيد. بنابراين هر خواندن غير خدا شرک نيست بلکه کسي غير خدا را به عنوان معبود بخواند شرک خواهد بود.
ثانياً: معناي شرک بودن توسل به ذات اولياي الهي چيست؟ زيرا شرک اين است که آدمي غير خدا را در مقابل خدا مستقل بالذات بداند يا در صفات و افعال قائل به استقلال او شود يا غير خدا را قابل پرستش بداند. اکنون چرا بايد بگوييم متوسل شرک ورزيده است؟ مگر خالق جهان را دو تا پنداشته است که به اعتقاد توحيدي در خالقيت او لطمهاي بخورد؟ يا مدبر کارگردان را دو تا دانسته است تا توحيد در ربوبيت او انکار شود؟ يا غير خدا را پرستش نموده است تا توحيد عبادت و پرستش او دستخوش اختلال گردد؟ وسيله قرار دادن ذات پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) يا به جاه آن حضرت توسل جستن، در هيچ کدام از انواع شرک داخل نيست.
[1] . اسراء،57.
[2] . مائده،35.
[3] . ترجمه المیزان، ج13ص180.
[4] . همان،ج13ص181.