تبرک از دیدگاه علمای اهل سنت[1]
نوشته ی: مولوی محمد اسفندفر
مذهب: حنفی، استان سیستان و بلوچستان
یکی از وظایف مهم مسلمان این است که عقیده و اعتقادش را خالص نموده و از هرگونه شرک و بدعت بری و پیراسته باشد. یکی از مسائلی که لازم است بحث شود «تبرک و برکت طلب نمودن» از غیر خداوند است که گاهی متأسفانه در اثر عدم آگاهی و یا بیتوجهی مسلمانان گرفتار افراط و تفریط شده و از مسیر حق خارج میشوند و بنابراین در این مقاله بر آن شدیم مقداری در این باره منابع دینی را جستجو نموده و عقیده حق را در این زمینه ارائه کنیم. انشاءالله.
تبرک در لغت و اصطلاح
تبرک و برکت در لغت به معنای دوام داشتن چیزی است (العین، ج5، ص348) که در آن معنای زیادی گرفته شده است، ولی برکت زیادی است که با حواس پنجگانه حس و درک نمیشود برخلاف زیادی که با حواس ظاهری درک میشود (ابوهلال عسکری، الفروق اللغوی، ص96).
اما در اصطلاح، به طلب زیادی خیر و هر چیزی که دارای خیر زیاد باشد، برکت گفته میشود، طلب خیر و برکت از چیزی که از نظر شرع دارای برکت است و شارع هم اجازه داده باشد، به اجماع و اتفاق علما حتی ابنتیمیه هم جایز و صحیح است مثل بیتالله، آب زمزم، مساجد سهگانه (مسجدالحرام، مسجدالاقصی و مسجدالنبی) و دیگر مساجدی که به نام خدا بنا شده باشد، سرزمینهای مقدس حجاز، مجالس علم و قرائت قرآن و مجالس صالحان.
البته روشن است که تبرک هر چیز به مقتضی و مناسب خودش خواهد بود، مثلاً تبرک به بیتالله با استلام ارکان بیتالله، طواف در اطراف او خواهد بود و تبرک به آب زمزم با نوشیدن و پاشیدن آن به سر و صورت خواهد بود. باید توجه داشت که مسلمانان در هیچیک از این موارد آنها را در تبرک و برکت دادن مستقل نمیدانند، بلکه خداوند آن برکت را در آنها قرار داده و اثرگذاری و برکتش هم در دست خدا و اذن خداوند است.
با توجه به اختلاف موارد تبرک جستن و نحوه آن، ما در این مقاله، نظر هریک از فرق و مذاهب اسلامی را به طور جداگانه بررسی خواهیم نمود.
دیدگاه شیعیان
شیعیان معتقد هستند که تبرک از آثار انبیا، ائمه اهلبیت و اولیای الهی و قبور آن بزرگواران جایز است و هیچ اشکالی ندارد. آنان برای صحت عقیده خود به آیات قرآن، روایات نبوی و آثار وارده از سلف صالح(از منابع اهل سنت) استدلال کردهاند که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
1. خداوند از حضرت یوسف حکایت میکند که او به برادرانش فرمود: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً» (یوسف، 93-96)؛ «این پیراهن من را ببرید پس او را بر صورت پدرم بیندازید چشمان او بینا میشود پس هنگامی که بشارت دهنده آمد او را بر صورت او انداخت پس بینایی او برگشت». بدون شک این رفتار و عمل دو پیامبر از پیامبران الهی مبنای توحیدی داشته است که خداوند از آنها نقل نموده و آن را با سکوت خود تأیید کرده است.
2. محدثان احادیث نبوی، صاحبان صحاح و مسانید، نقل کردهاند که مسلمانان به محضر رسول اکرم(ص) مشرف شده به آب دهان حضرت طلب تبرک نموده و از آب دهان حضرت برای بیماریهای خود طلب استشفا کردهاند، حتی امام احمد بن حنبل و … از حضرت علی(ع) نقل نموده که من در فتح خیبر به شدّت مبتلا به چشمدرد بودم رسول خدا(ص) آب دهانش را بر چشمان من مالید، بعد از آن هرگز مبتلا به چشمدرد نشدم (مسند احمد بن حنبل، ج1، ص78؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج6، ص151).
3. حاکم با ذکر سند از محمد بن حاطب نقل نموده، مادرم امجمیل میگفت: من با تو چند شب در مدینه بودیم یک شب میخواستم برایت غذا درست کنم آتش را روشن نموده دیگ را روی آتش گذاشتم، خودم به دنبال هیزم رفتم، برگشتم که تو دیگ را روی دست خود ریخته و دستهای تو سوخته بود، من تو را خدمت رسولالله(ص) بردم عرض کردم: یا رسولالله! این محمد بن حاطب اولین کسی است که به اسم مبارک شما نامگذاری شده است، حضرت دستهای خود را روی سر تو کشیده، دعا نمود سپس مقداری از آب دهان مبارک خود در دهان تو ریخت و مقداری را هم روی سوختگی دستت مالید فرمود: ای پروردگار مردم! شفا بده که تو شفا دهنده هستی، شفایی نیست مگر شفای تو که هیچ دردی را باقی نمیگذارد، پس ما از نزد آن حضرت بلند شدیم در حالی که دست تو خوب شده بود (المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص63).
4. محدثان نقل نمودهاند هر نوزادی که در مدینه به دنیا میآمد او را خدمت رسولالله(ص) میآوردند که آن حضرت او را تبرک کند (همان، ج4، صصص479 -481).
بخاری و … از اسماء بنت ابیبکر(رض) نقل نمودهاند، وقتی که عبدالله به دنیا آمد، من او را به خدمت رسولالله(ص) آوردم حضرت هم خرمایی را جوید، سپس آن را در دهان او گذاشت و او را تبرک کرد (صحیح بخاری، ج4، ص259؛ ج6، ص216؛ صحیح مسلم، ج6، ص175؛ مسند احمد بن حنبل، ج6، ص347).
5. مورخان و محدثان نقل نمودهاند، هنگامی که رسول خدا(ص) وضو میگرفت، مسلمانان با آبی که از اعضای مبارک حضرت میریخت، طلب تبرک نموده و حتی نزدیک بود که به خاطر آن به نزاع و جنگ برخیزند (تاریخ طبری، ج3، ص275؛ صحیح بخاری، ج3، ص180؛ سنن نسائی، ج1، ص87).
6. بخاری در حالات ابیمحذوره نقل کرده که حضرت رسول اکرم(ص) بر سر او دست کشیده بوده و ایشان موهای خود را به احترام دست آن حضرت تا آخر عمر کوتاه و اصلاح نمیکرد تا اینکه از دنیا رفت (بخاری، التاریخ الکبیر، ج4، ص178).
7. بلاذری نقل نموده وقتی که دست خط رسولالله(ص) به دست عمر بن عبدالعزیز رسید، آن را به چشمانش کشیده بوسید و به واسطه آن تبرک جست (بلاذری، فتح البلدان، ج1، ص13).
8. بخاری از ابیبرده نقل کرده است: هنگامی که وارد مدینه شدم، عبدالله بن سلام را ملاقات کردم او به من گفت: به منزل من بیا تا در ظرفی که رسولالله(ص) با آن آب آشامیده سیراب شوی و در مکانی که آن حضرت نماز گزارده نماز بخوانی، من هم به منزل ایشان رفتم با آن ظرف آب نوشیدم و در آن مکان نماز خواندم (صحیح بخاری، ج8، ص154).
مسلمانان نه تنها به آثار حضرت رسولالله(ص) متبرک مینمودهاند، بلکه از اولاد و فرزندان آن حضرت هم طلب تبرک میکردهاند.
ابنسعد و ابنعساکر با ذکر سند از ابیعون نقل نمودهاند، هنگامی که امام حسین(ع) از مدینه عازم مکه بود از چاه ابنمطیع عبور نمود، ایشان عرض کرد: یابن رسولالله! این چاه ما آب فراوانی داشت ولی امروز هرچه دلو را داخل آن میکنیم هیچ آبی ندارد و آب آن به زمین فرو رفته و خشک شده است، ای کاش دعا میکردید که خداوند به او برکت عنایت فرماید، حضرت مقداری از آبی که در دلو بود مضمضه کرده در داخل چاه ریخت هم آب آن چاه فراوان شد و هم شیرین شد (ابنسعد، الطبقات الکبری، ج5، ص144؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج14، ص182).
احترام و اظهار محبت به انبیا و اولیای الهی به واسطه آثار و متعلقات آنان و نگهداری از آنها از شعائر الهی است که قرآن به طور مطلق به مسلمانان دستور میدهد (حج، 32).
پس در تبرک جستن به آثار و متعلقات انبیا هیچ فرقی بین مرده و زنده آنان نیست و در طول تاریخ، همه مسلمانان به آثار و چیزهایی که به رسول اکرم(ص) تعلق داشته است تبرک میجستهاند؛ زیرا مقام و شرافت انبیا با مرگ آنان زایل و برطرف نمیشود، بلکه آنان در عالم برزخ زنده هستند و پیش خداوند روزی میخورند؛ چون قرآن میگوید: «شهدا زنده هستند و پیش خداوند روزی میخورند (بقره، 154؛ آلعمران، 169) و مقام انبیا از مقام شهدا افضل است.
هیچ مسلمانی در تبرک جستن از آنان و آثار آنان، آنها را سجده و عبادت نمیکند، بلکه عبادت مخصوص خداوند است؛ زیرا عبادت عبارت است از نهایت خضوع در مقابل معبود که سرچشمه گرفته باشد از توجه قلب به عظمت آن به اعتقاد اینکه برای آن سلطنت و قدرت مستقل و مطلق است که عقل آن را درک نمیکند (تفسیر المراغی، ج1، تفسیر سوره حمد).
دیدگاه علمای دیوبندی
دانشمندان دیوبندی هم در تبرک جستن، همان نظر شیعیان را دارند و معتقد هستند که اگر آثار پیامبر(ص) مانند تار موی مبارک حضرت، پیراهن، نعلین و … حتی یک تسمه از آنها با سند صحیح و یقینی اثبات شود، از هر چیزی بالاتر و ارزشمندتر است و هیچ مال و منالی با آن برابری نمیکند و اگر با سند قطعی اثبات نشده باشد باز نسبت به آن بیادبی و بیاحترامی نمیکنند.
احترام و تبرک طلب نمودن از اشیائی که با ذات مقدس حضرات انبیا مخصوصاً رسول اکرم(ص) به نحوی انتساب پیدا کرده و تعلق دارد حتی جاهایی که آنان رفته و پا نهاده یا دست زدهاند و توجه به آنها باعث یادآوری از آنان میشود، مثل احترام و تبرک طلب نمودن از خود آنان است، پس همانگونه که احترام خود آنان لازم و ضروری است، احترام آن اشیاء هم لازم است.
همینطور تعظیم تبرکات و آثار اولیا الله را لازم و ضروری دانسته و سبب خیر و برکت میدانند، ولی هیچگاه در مقابل آنان رکوع و سجده نمیکنند. خلاصه هر بزرگی را به اندازه بزرگی آنان تعظیم و احترام و از آثار و متعلقات آنان تبرک میجویند نه در حد عبادت و پرستش.
به هر حال برای مسلک صوفیان، محبت اولیا و تبرک نمودن به آثار آنان، یک حقیقت و واقعیت شرعی است و از هرگونه غلو و مبالغه، قید رسمبندی زمانی و مکانی و رسومات خاصی پرهیز میکنند.
علمای دیوبندی برای صحت و جواز تبرک به همان ادله که شیعیان ـ تبرک به آب دهان، آب وضوی حضرت رسولالله(ص) و … ـ ذکر نموده، استدلال کردهاند (ر.ک: دیدگاه شیعه) و علاوه بر آنها به موارد زیر هم استدلال نمودهاند:
تبرک به جای دست رسولالله(ص)
مسلمانان در طول تاریخ به تمام اشیائی که به هر نحوی متعلق به رسولالله(ص) بوده حتی اثر دست آن حضرت احترام میکردهاند.
بخاری از صفیه بنت بحیره نقل نموده، موهای سر ابیمحذوره آنقدر بلند بود که اگر باز میکرد به زمین کشیده میشد، وقتی که از او سؤال میشد: چرا موهایت را کوتاه نمیکنی؟ جواب میداد که این جای دست رسولالله(ص) است؛ زیرا آن حضرت دستهای مبارک خود را بر موهای جلو سرم کشیده و من آن را به احترام پیامبر به عنوان یادگار حفظ کردهام. او موهای خود را کوتاه نکرد تا اینکه از دنیا رفت (بخاری، التاریخ الکبیر، ج4، ص178).
تبرک به موی پیامبر(ص)
مسلمانان به قدری به آثار و یادگاریهای حضرت رسولالله(ص) احترام میگزاردند که حتی اجازه نمیدادند که دست کفار به آنها برسد.
مورخان نقل نمودهاند، در یکی از جنگها کلاه جنگی خالد از سرش به زمین افتاد و او بسیار تلاش نمود که آن را از زمین بردارد و از مسلمانان کمک خواست حتی چند نفر از صحابه به شهادت رسیدند، بعد از جنگ بعضی از مجاهدان از او پیش خلیفه شکایت کردند و خلیفه از او سؤال کرد که چرا این کار را کردی؟ او جواب داد: خود این کلاه هیچ ارزشی برای من ندارد، ولی در آن موی مبارک پیامبر بود که اولاً من نمیخواستم دست کفار و مشرکان به آن برسد و ثانیاً نمیخواستم از برکت موی حضرت محروم شوم.
دهها دلیل دیگر از سنت و سیره مسلمانان وجود دارد که بر جواز تبرک به آثار پیامبران و لزوم محافظت و احترام از آنها دلالت میکند.
تبرک به دست علما و صلحا
علما و فقهای مذاهب اسلامی نه تنها تبرک به آثار انبیا و اولیای الهی را جایز میدانند، بلکه تبرک و احترام به دست علما و صلحا را هم جایز میدانند.
حفصکی میگوید: بوسیدن دست عالم و اشخاص باتقوا و پرهیزکار برای «تبرک» هیچ اشکالی ندارد، بلکه گفته شده بوسیدن دست آنان سنت است (الدر المختار، ج6 ص701؛ احسن الفتاوی، ج1، ص398).
ابنعابدین در توضیح عبارت ایشان میگوید: بوسیدن دست عالم و سلطان عادل سنت است و شرنبلالی گفته است: از مفاد احایث، سنت آن بلکه مندوب و مستحب بودن آن استفاده میشود، همانگونه که عینی گفته است.
سپس میگوید حاکم با سند صحیح نقل نموده، مرد عربی خدمت حضرت رسولالله(ص) آمد و عرض کرد: یا رسولالله! معجزهای به من نشان بدهید که به ایمان و یقینم افزوده شود، حضرت فرمود: برو پیش آن درخت و او را دعوت کن، آن مرد عرب آمد گفت: ای درخت تو را رسول خدا دعوت میکند، درخت حرکت کرد آمد پیش حضرت و به او سلام کرد پس سر جای خود برگشت، مرد عرب با دیدن آن معجزه، عرض کرد: یا رسولالله! اجازه بده من شما را سجده کنم، حضرت فرمود: اگر به کسی دستور میدادم که در مقابل انسانی سجده کند به زنان دستور میدادم که بر شوهران خود سجده کنند، ولی سجده مخصوص خداوند است و هیچ انسانی حق ندارد در مقابل غیر خدا سجده کند، اما حضرت به او اجازه داد که دست و پای ایشان را ببوسد (حاشیه رد المختار، ج6، ص701؛ المستدرک علیالصحیحین، ج4، ص172).
قاضی عیاض میگوید: این روایت دلالت میکند که بوسیدن دست و پای انسان فاضل به خاطر زهد، صلاح، علم و شرف، توسط انسان مفضول جایز است، بلکه مستحب است به قصد تعظیم امر دینی انجام بگیرد، همانگونه که نووی فرموده؛ زیرا احادیث فراوان و صحیح وارد شده است که مسلمانان دست رسولالله(ص) را میبوسیدهاند، با این بیان بطلان فتوای کسانی که گفتهاند: «بوسیدن دست علما و … مطلقاً جایز نیست» معلوم میشود (خفاجی، نسیم الریاض شرح الشفا، ج3، ص50).
ابیداود زارع(رض) نقل نموده، ما در وفد و مهمانی عبدالقیس به مدینه آمده بودیم، وقتی که آنجا رسیدیم با عجله و شتاب از یکدیگر سبقت و پیشی میگرفتیم و دست و پای پیامبر اکرم(ص) را میبوسیدیم (سنن ابیداود، ج2، ص524؛ احسن الفتاوی، ج1، ص398).
دیدگاه وهابیت
متأسفانه عدهای به تبع عبدالوهاب و او به تبع ابنتیمیه، هرگونه توسّل و تبرک به غیر خداوند را شرک و کفر میدانند و آنان معتقد هستند که هرکسی، از غیر خدا جلب منفعت و دفع ضرر را طلب کند او را اله و معبود قرار داده است. پس هرکسی از سنگ و چوب، قبر و قبه، تبرک طلب کند آنها را خدا و معبود خود برگزیده است و هرکسی نبی، ولی، ملک، جنّ و … را بخواند و از آنها طلب یاری و کمک کند، یا برای آنان نذر نموده و قربانی کند، او از اسلام خارج شده و کافر است.
سبکی مینویسد: ابنتیمیه گفته: طلب حوائج از میّت یا به واسطه آن، مسح و بوسیدن قبور، سجده بر آن و امثال این کارها جایز نیست؛ زیرا خدا و پیامبر دستور نداده و هیچیک از ائمه و پیشوایان مسلمانان مستحب ندانسته و هیچکدام از سلف صالح انجام ندادهاند. هیچ فرقی بین قبر نبی(ص) و غیر آن نیست و هیچ کس از صحابه، خداوند را به مخلوقاتش قسم ندادهاند؛ زیرا همه اینها از موارد و مصادیق شرک است (سبکی، شفاء السقام، ص248).
اشتباه ابنتیمیه
متأسفانه ابنتیمیه در فتوای خود اشتباه کرده؛ زیرا به ضرورت دین و سیره سلف صالح این فتوا باطل است و آنان به بعضی از مردگان صالح تبرک میکردهاند، چه رسد به انبیا و فرستادگان الهی و هرگز قبور آنان با قبر انسانهای عادی یکسان نیست و هرکس آنان را از مقامی که دارند پایین بیاورد کافر است همانگونه که اگر آنان را از مقام بشری که دارند بالاتر ببرند مشرک هستند (همان، ص250).
صحابه کرام قبر حضرت رسولالله(ص) را بسیار احترام و به آن تبرک میکردهاند. احمد و هیثمی از داود بن ابیصالح(رض) نقل کردهاند: مروان روزی وارد روضه رسولالله(ص) شد، مردی (ابوایوب انصاری) را دید که صورت خود را بر سنگ قبر رسولالله(ص) گذاشته بود، مروان دست بر شانه او گذاشت و گفت: ای مرد میدانی چه میکنی؟ پس آن مرد برگشته و خطاب به مروان گفت: آری میدانم که چه میکنم! من به خاطر این سنگها نیامدهام، بلکه برای رسولالله(ص) آمدهام … (مسند احمد بن حنبل، ج5، ص422؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج4، ص2؛ ج5، ص245).
با توجه به این روایات باید گفت: اگر مراد و مقصود از لمس و بوسیدن قبور، عبادت و پرستش صاحبان قبر یا سنگهای قبر باشد یا آنان را در مقابل خداوند مستقل و دارای قدرت بداند بدون شک همه مسلمانان آنگونه تبرک طلب نمودن را حرام، شرک و کفر میدانند و هیچ فرقی بین انسان و غیر انسان، نبیّ و غیر نبی نیست و به هر صورت مسلمانان از آن باید پرهیز کنند.
اما اگر مراد از تبرک طلب کردن این باشد که آن اشیای متبرکه هیچ استقلال و اختیار از خود ندارند و خداوند به احترام تعلق آنها به پیامبران و اولیای الهی در آنها تبرک و برکت قرار داده و تمام اختیار و اثرش در دست خداوند است. اینگونه تبرک طلب کردن هیچ اشکال ندارد؛ زیرا در قبور انبیا، اولیا و هرگونه اشیائی که متعلق به آنان است، به خاطر حرمت و احترام آنها برکت قرار داده و تمام اثر و برکات آنها در دست قدرت الهی است و او همانگونه که قدرت دارد در گیاه و علفی اثر و برکتی قرار دهد که بیماری را شفا بدهد، قدرت دارد که همان اثر را در آب دهان، آب وضو، قبر نبی و ولی خود قرار دهد که بیمار را شفا دهد.
حمل خاک از اماکن متبرکه
برداشتن خاک، سنگ و ریگ از اماکن مقدس و حمل آن از جایی به جای دیگر به قصد تبرک کراهت دارد و هیچ فرقی بین خاک قبور و غیر آن، قبر نبی و ولی و غیر آنها نیست.
صاحب کتاب «جواهر الفتاوی» میگوید: خاکی که بعضیها از مکه برمیدارند و معروف است به خاک حمزه، کراهت دارد، همانگونه خوردن خاک کراهت دارد؛ زیرا در حدیث از آن منع شده و این کراهت شامل همه خاکها میشود و هیچ فرقی بین آنها نیست (جواهر الفتاوی، ج5، ص341).
البته باید توجه داشت ظاهراً بعضی از مسلمانان سلف این عمل را مکروه نمیدانستهاند؛ زیرا بعضی از مورخان نوشتهاند: رزین برای علی بن عبدالله بن عباس نوشت: یک لوحی از سنگهای کوه «مروه» برایم بفرست که بر آن سجده کنم (اخبار مکه، ج2، ص151).
آداب زیارت قبور
در پایان توجه خوانندگان محترم را به آداب زیارت از دیدگاه دانشمندان اهلسنت جلب میکنم، اکثر فقها و دانشمندان اهلسنت گفتهاند: هنگام تشرف به زیارت قبور انبیا، اولیا و عموم مسلمانان قصد زیارت کنند، تحصیل رضایت خداوند، اصلاح قلب و رساندن خیر به واسطه دعا به اموات باشد که در کنار قبر آنان پشت به قبله و رو به قبر ایستاده، برای آنان طلب دعا کنند و نباید دست را روی قبر آنان بگذارند و نباید آنها را ببوسند؛ زیرا این عمل از اعمال یهود و نصاری بوده است و هر عملی که خارج از سنت باشد، نباید انجام بدهند و هیچکدام از اینها از پیامبر(ص) ثابت نشده است.
حال توجه خوانندگان را به عبارت چند تن از فقها و محدثان جلب میکنم:
1. شامی: «خوابیدن نزد قبر کراهت دارد و طلب حاجت به طریق اولی مکروه است، بلکه هر چیزی که در سنت وارد نشده است، کراهت دارد. آنچه که از سنت ثابت شده، فقط زیارت قبور و دعا برای اموات است در حالی که در کنار قبر ایستاده باشد» (شامی، ج1، ص846).
2. طحطاوی: «هنگام زیارت قبور قصد وجهالله و قربت، اصلاح قلب و نفع رساندن به میّت به واسطه تلاوت قرآن شود و نباید قبور را مس کنند و نباید آنها را ببوسند؛ زیرا آن از عادات اهلکتاب است و در اسلام بوسیدن قبور معهود و معلوم نشده مگر بوسیدن حجرالاسود و رکن یمانی، غزالی در «احیاء العلوم» گفته است: در زیارت قبور مستحب است که پشت به قبله در مقابل صورت میّت ایستاده و برای او دعا کند، آنها را لمس نکند و بوسه نزند؛ زیرا این از عادات یهود و نصاری است» (حلبی، صص375و376).
3. ابولیث: «مستحب و سنت بودن دست کشیدن روی قبور دانسته نشده است و من در آن اشکالی نمیبینم، شمسالائمه گفته: این بدعت است و غزالی گفته: این از عادات نصاری است، بدون شک آن بدعت است و هیچ سنتی در آن نیست و از احدی از صحابه هم نقل نشده است» (صغیری، ص300).
آداب زیارت قبر نبی اکرم(ص)
فقها درباره زیارت سیدالسادات و فخر موجودات حضرت محمد(ص) نیز گفتهاند که دست زدن به دیوار، حجره مشرفه و ضریح اقدس جایز نیست (قاضی عیاض، الشفاء، ص84).
ملا علی قاری در شرح قول قاضی عیاض «لا یمسّ القبر بیده» مینویسد: «همینطور به دیوار قبه، بارگاه و شبکههای حجره حضرت نباید لمس و مسّ کند و آن را به بغل گیرد؛ زیرا این اعمال از صحابه کرام(رض) نقل نشده است و فاصله داشتن از قبر نزدیکتر به مقام ادب است و این اعمال از عادات نصاری است، آن طور که غزالی نقل کرده است» (ملا علی قاری، شرح الشفاء علی هامش شرح خفاجی، ص517).
سمهودی مینویسد: «از آداب زیارت این است که از دست زدن، بوسیدن در و دیوار قبر حضرت رسولالله(ص) و دور زدن در اطراف آن و نماز خواندن به طرف آن اجتناب شود و ادب اقتضا میکند که از قبر فاصله بگیرند، همانگونه که در حال حیات حضرت به محضرش مشرف میشدند، فاصله میگرفتند، این راه راست و محل اتفاق علما است. برکت در این نیست که دست به آن بزند، بلکه برکت در این است که موافقت با دستور شریعت شود و غزالی گفته: مسّ کردن به قبر از عادات یهود و نصاری است».
اقشهری از زعفرانی نقل نموده که گذاشتن دست بر قبر و بوسیدن آن بدعت است و انکار شده است؛ زیرا انس بن مالک شخصی را دید که دست خود را روی قبر گذاشته است، او را از آن عمل نهی و منع نمود و فرمود: ما این اعمال را در عصر حضرت انجام نمیدادیم (سمهودی، وفاء الوفاء، ج4، ص1402).
شبیه این عبارت از علامه زمخشری هم نقل شده است (زمخشری، کبری، ص564). البته نظرات فوق قابل بررسی است که در این باره نکاتی را بیان میکنیم.
نکته قابل توجه در مورد مس قبور
باید توجه داشت که عدهای از فقهای اهلسنت، مثل فقهای شیعه، معتقد هستند که اگر لمس و بوسیدن قبور انبیا و اولیای الهی مجرد تبرک باشد، اشکال ندارد (شیروانی، حواشی شیروان، ج3، ص175؛ ج4، ص145)؛ زیرا همانگونه که بوسیدن دست و پای آنان در زمان حیاتشان، بوسیدن دست عالمان دینی، زاهدان و ترک کنندگان دنیا (نووی، المجموع، ج4، ص636؛ همو، روضة الطالبین، ج5، ص374) بوسیدن حجرالاسود، ارکان کعبه (شافعی، الام، ج2، ص186؛ نووی، المجموع، ج8، ص35؛ شربینی، مغنی المحتاج، ج3، ص135؛ رافعی، فتح العزیز، ج7، ص316) و بوسیدن صورت اموات توسط بستگان و دوستانشان (نووی، المجموع، ج5، ص127؛ همو، روضة الطالبین، ج5، ص374) و … جایز و مستحب است، بوسیدن قبور انبیا و اولیای الهی و چیزهایی که به آنان تعلق دارد مثل محراب و منبر پیامبر اکرم(ص) برای مجرد تبرک هیچ اشکالی ندارد.
عبدالله بن احمد بن حنبل میگوید: از پدرم سؤال کردم مردی میآید، کنار منبر حضرت رسولالله(ص) آن را لمس نموده میبوسد و خودش را تبرک میکند و در کنار قبر آن حضرت، همین عمل را انجام میدهد برای رسیدن به ثواب و قرب الهی، آیا جایز است؟ پدرم فرمود: بلی، هیچ اشکالی ندارد (العلل و معرفة الرجال، ج2، ص492، ح3243).
از این گفتار احمد بن حنبل به خوبی استفاده میشود همانگونه که تبرک به آثار حضرت در زمان حیاتش جایز و مشروع است، پس از مرگ او هم جایز است؛ زیرا کسی که به ضریح پیامبر تبرک میکند در واقع به خود آن حضرت تبرک میکند که در عالم برزخ زنده و شاهد اعمال امتش هست و بنابراین هرکسی آن سنگ، چوب و آهن ضریح حضرت را میبوسد به قصد احترام رسولالله(ص) میبوسد و با بوسیدن آنها تبرک میکند وگرنه آن سنگ و چوبها هیچ ارزشی ندارد، جز اینکه یک نوع تعلق به حضرت رسولالله(ص) دارد.
به قول شاعر:
امر علی الدیار، دیار سلمی/ اقبل ذا الجدار و ذا الجدار
ما حبّ الدیار، شعفن قلبی/ و لکن حب من سکن الدیار
یعنی بر دیار و شهر سلمی گذر میکنم و در و دیوار آن را میبوسم، دوستی آن دیار قلب من را شاد نمیکند، بلکه دوستی کسی که ساکن آن شهر است، قلبم را به وجد و سرور میآورد.
لازم به یادآوری است هیچ مسلمانی وقتی که از دست حضرت، آب دهانش، آب وضویش، سنگ قبرش، چوب منبرش و … و سایر انبیا و اولیای الهی، طلب تبرک و استشفا میکرده و میکند، آنها را مستقل در اثرگذاری نمیداند، همانگونه خود آنان را هم در مقابل خداوند مؤثر مستقل نمیداند، بلکه طلب تبرک و استشفا از آثار آنان برای این است که خداوند دستور داده که آنان را احترام نموده و دوست داشته باشید و به آنان اظهار محبت کنید و مسلمانان با اظهار محبت به آنان به سوی خداوند تقرب میجویند.
سیره سلف صالح
امام شهید حسنالبنا(رض) مینویسد: اظهار محبت و احترام به انبیا، اولیای الهی و صالحانی که از آنها کردار نیک باقی مانده و عمل صالح انجام دادهاند و از آنان کرامتهای فراوانی دیده شده است، موجب تقرب به خداوند میشود و هیچ فرق بین حیات و پس از آن نیست.
دیدار از قبرستانها و به زیارت اهل قبور رفتن با مراعات کیفیتی که در سنت وارد شده است، از مستحبات است، اما استمداد، طلب یاری کردن از صاحبان قبور، فراخواندن آنان برای برآوردن نیازها، درخواست قضای حاجات از دور و نزدیک، ساختن ضریح، گنبد و بارگاه روی قبرشان، چراغانی کردن آن، مسح قبرها و ضریحشان و دیگر اعمالی که عوامالناس گاهی در کنار قبرها انجام میدهند، از گناهان کبیره است و مقابله با آنها واجب است؛ زیرا هیچیک از آنها مالک هیچ نفعی و ضرری برای خودشان نیستند، چه رسد که به دیگران چیزی بدهند.
نقد سخنان حسن البناء
به نظر میرسد آنچه که امام شهید حسنالبنا گفته به طور مطلق صحیح نیست، بلکه باید بین قبور انبیا، اولیا و صلحا با دیگر قبرها، فرق گذاشت؛ زیرا سیره سلف صالح این بوده که برای قبور بزرگان دینی و رهبران مذهبی گنبد و بارگاه میساخته و در کنار بارگاه آنان دعا و نیایش میکرده و آنان را نزد خداوند وسیله قرار میداده و به وسیله آنان از خداوند حاجات خود را طلب میکردهاند، حتی پیروان ادیان الهی گذشته از روح پیامبر اکرم(ص) حتی قبل از تولد ایشان استمداد و استفتاح میکرده و خداوند هم به واسطه توسّل آنان به رسول اکرم(ص) به آنان کمک نموده و مشکلات آنان را برطرف نموده و آنان را بر دشمنانشان به واسطه توسّل حضرت پیروز میکرده (ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج2، ص378؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج2، ص27؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج1، ص88) و قرآن این توسّل و استفتاح آنان را تأیید کرده است (بقره، 89).
خود انبیای گذشته (آدم، موسی، نوح، ابراهیم، عیسی و …) به روح رسول مکرم متوسل شده و از خداوند به واسطه او استمداد نموده و مشکلاتشان را حل میکردهاند. روایات فروان با اسناد صحیح در این باره نقل شده است (المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص615؛ سبکی، شفاء السقام، صص294-297).
مسلمانان در طول تاریخ در کنار قبور انبیا، اولیا و صلحا حاضر شده، آنان را وسیله قرار داده و از خداوند حل مشکلات و برآورده شدن حاجات خود را خواستهاند، حتی بعضی از فقها فرمودهاند: اگر لمس و بوسیدن قبور و ضریح آنها مجرد تبرک باشد، هیچ اشکال حتی کراهت هم ندارد، بلکه مستحب است (شیروانی، حواشی شیروان، ج3، ص175؛ ج4، ص145).
البته بدون شک مسلمانان برای آنان هیچ قدرت و استقلالی قائل نیستند و آنان را مالک هیچ نفع و ضرری نمیدانند، بلکه فقط آنان را وسیله درگاه الهی دانسته و سبب و مجاری فیض خداوند میدانند و بنابراین خودشان را به آنان و متعلقاتشان تبرک میکنند.
قبور بسیاری از انبیا گنبد دارد
اما در مورد ساختن گنبد و بارگاه بر قبور، تمام قبور انبیای گذشته، صلحا و ائمه مذاهب اسلامی و قبر رسول اکرم(ص) از همان قرون اولیه و سدههای اول اسلام دارای گنبد و بارگاه بوده و هیچ کسی از صحابه، تابعان، علما و دانشمندان اسلامی تا عصر ابنتیمیه (د 728ق) مخالفت نداشته و نکردهاند، بلکه بعضی از علما فتوا دادهاند: اگر کسی وصیت کرده مقداری از اموالم را برای ساختن و عمارت قبور انبیا، علما و صلحا خرج کنید، این وصیت نافذ و لازمالاجرا است؛ زیرا باعث احیای زیارت و تبرک میشود (دمیاطی، اعانة الطالبین، ج3، ص236).
در میان علما فقط ابنتیمیه با ساختن گنبد و بارگاه بر قبور آنان مخالفت نموده و پیروان او در هر کجا که قدرتشان رسیده، گنبد و بارگاه اولیا و صلحا را که سلف صالح ساخته بودند، تخریب کردند، ولی در عین حال در سراسر کشورهای اسلامی، قبور اولیا، صلحا و پیشوایان مذاهب اسلامی مثل قبر ابوحنیفه و شاگردش ابویوسف در بغداد دارای گنبد، ضریح و بارگاه مجللی است، در هر شبانهروز دهها نفر از پیروان و مریدان آنان به زیارتشان مشرف شده و تبرک میجویند و هیچکسی نگفته که آن را خراب کنید که بدعت و حرام است.
تصحیح اعتقاد مسلمانان
بدون شک یکی از وظایف علما و دانشمندان اسلامی، مبارزه با خرافات و بدعتها و بیان صحیح معارف دین برای مردم است، ولی عملی که در اسلام مباح و جایز و از طرف شارع مقدس تشریع شده است، ما حق نداریم از پیش خودمان حرام اعلام کنیم، بلکه اگر عدهای از انسانهای جاهل از آن بد استفاده نموده و مرتکب گناه و معصیت میشوند، باید علما آنان را هدایت و راهنمایی کنند و معارف دین را برای آنان به طور صحیح بیان کنند.
شکی نیست که مسلمانان آگاه در مقام دعا در کنار قبور انبیا و اولیا توجه دارند که آن صاحب قبر ـ نبی باشد یا ولی باشد ـ هیچ استقلال و اختیار از خود ندارد و بلکه قصد و اعتقادشان در هنگام دعا این است که آنان وسیله و سببی هستند که خداوند از طریق آنها این مشکل من را حل کند و آنان فقط مجرای فیض و رحمت خداوند هستند که در واقع دعا کننده حل مشکل خود را از بارگاه الهی طلب میکند و انبیا و اولیا فقط وسیله میباشند. اینگونه توسّل هیچ اشکالی ندارد؛ زیرا در وسیله قرار دادن هیچ فرقی بین زنده و مرده آنان نیست؛ چون اثرات تمام اسباب و وسایل در دست قدرت الهی است و او همانگونه که قدرت دارد در گیاه و علفی اثری قرار دهد که بیماری را شفا بدهد قدرت دارد که همان اثر را در قبر نبی و ولی خود قرار دهد و بیماری را شفا بدهد.
سخن شاه عبدالعزیز دهلوی
شاه عبدالعزیز دهلوی میگوید: در مقام استمداد و استعانت اگر کسی بنده مقرب و مکرم درگاه خداوند را به درگاه او واسطه قرار دهد، بهتر است و میتواند آن بنده مکرّم و مقرّب را ندا کند: ای بنده مقرّب الهی و ای ولی خدا! من را نزد خداوند شفاعت کن و از خدا بخواه که فلان مشکل من را حل نموده و حاجتم را برآورده کند که در واقع در اینگونه موارد انسان حاجت خود را از خداوند قادر مطلق میخواهد و آن بنده مقرّب فقط وسیله و سبب است و هیچ فرقی بین حیات و ممات انبیا و ارواح کامل نیست، بلکه ارواح انبیا در اثر آزاد شدن از قید ماده و بدن، بعد از مرگ، کمال بیشتری پیدا نموده و ترقی کرده است، چنانکه سیوطی در کتاب «شرح الصدور» به طور مفصل آن را ذکر نموده و با احادیث فراوان اثبات کرده است و در کتاب «شرح مشکوة» هم بیان شده است. پس همانگونه که آنان در حال حیات وسیله هستند، در حال ممات هم میتوانند وسیله باشند (فتاوی عزیزی، ج2، ص108؛ شاه محمد اسحاق صاحب، مائة مسائل، صص26-37؛ مولانا محمد سرفراز خان، سماع الموتی، صص101-104).
[1] . برگرفته از فصلنامه ی علمی تخصصی حبل المتین،دوره اول، شماره اول.