جستجو
Close this search box.

زیارت قبور و سفر‌های زیارتی از نگاه اهل سنت

مقدمه

به دلیل اینکه بُعد اصلی حیات انسان را روح او تشکیل می‌دهد و از سنخ مجردات است، با مرگ، همچنان باقی است و از بین نمی‌رود. بنا‌براین، باید دانست که زیارت قبور، زیارت سنگ و گچ و در و دیوار قبور و امثال آن نیست؛ بلکه زیارت روح و بُعد اصلی انسان بعد از مرگ اوست؛ و علت آمدن زائر کنار قبر برای علاقه و ارتباطی است که روح به پیکر خود دارد. برای همین، گفته شده که رابطه و جاذبه ذاتى روح و بدن هرگز گسيخته نخواهد شد؛ حتی بعد از مرگ.[1] برای همین بین کسی که از راه دور با یک روح ارتباط برقرار می‌کند با کسی که کنار قبر او می‌آید، تفاوت وجود دارد. این تفاوت در عکس‌العمل روح به زائر قبر است. یعنی واکنش روح یک مرده، که شایستگی لازم را داشته باشد و انسان صالحی باشد، به فردی که کنار قبرش می‌آید در مقایسه با فردی که از راه دور با او ارتباط برقرار می‌کند، واکنش بهتری خواهد بود. ظاهراً تمامی ‌مسلمانان از اصل این موضوع اطلاع دارند. برای همین رنج سفر را بر خود هموار می‌کنند و کنار قبور مورد نظر خود، به ویژه قبر مطهر و منور پیامبرصل الله علیه و آله و سلم، می‌روند؛ و چون می‌دانند که آن حضرت این توانایی را دارد که در دعاها و درخواست‌های مشروع آنها وسیله و واسطه برای گرفتن نتیجه بهتر باشد، به روح ملکوتی و مقدسش متوسل می‌شوند.

بنابراین، توسل از نگاه عقلی امکان‌پذیر است و برای زیارت قبور منعی از نظر عقل وجود ندارد. مقدمه آن هم، که سفر و طی طریق باشد، لازم است؛ زیرا در غیر این صورت، زیارت قبور صورت نمی‌گیرد. دلایل نقلی هم منع و رادعی برای زیارت قبور و دعا در کنار قبور و توسل به ارواح مردگان، به ویژه صالحان، نمی‌بیند؛ بلکه آن را توصیه می‌کند؛ مخصوصاً در خصوص انبیا و شخصیت‌های معنوی و از همه بیشتر راجع به قبر منور رسول خداصل الله علیه و آله و سلم. بدیهی است که «شد رحال» و مسافرت برای این منظور، فضیلت دارد و دست‌کم امری مجاز و مشروع است.

در این مقاله برخی دلایل نقلی درباره مشروعیت و فضیلت زیارت قبور و سفر برای این منظور را طرح می‌کنیم و فتاوای شماری از علمای اهل سنت و برخی اجماعاتی را که در مشروعیت زیارت ادعا شده، حکایت می‌کنیم و به سیره مسلمانان در این خصوص تا حدود قابل ملاحظه‌ای می‌پردازیم و به برخی شبهات زیارت پاسخ می‌گوییم. ضرورت طرح این موضوع ناشی از دامن زدن وهابیان به غیرمجاز بودن این عمل و غیرمجاز بودن مسافرت برای این مقصود است که ابن‌تیمیه و هم‌فکران او طرح کرده‌اند و متأسفانه در این دوره هم پیروانی دارد.

نگاه اهل سنت به زیارت قبور و سفرهای زیارتی

غالب اهل سنت از دیرباز تا کنون از اطراف و اکناف جهان برای زیارت قبوری که به نحوی با آنها ارتباط داشته، مخصوصاً قبور صالحان و قبر شریف پیامبرصل الله علیه و آله و سلم سفرهای زیارتی می‌کرده‌اند. آرا و فتاوای بسیاری از علمای سنی هم بر جواز یا رجحان و فضیلت قبور صالحان و قبر شریف رسول خداصل الله علیه و آله و سلم است. در این مقاله نخست، پاره‌ای از روایاتی را که در زمینه زیارت قبور وارد شده، یادآوری می‌کنیم. آنگاه به شماری از فتاوای اهل سنت و رویه عملی و رویکرد آنها در موضوع زیارت، که به طور مطابقی یا التزامی ‌بر جواز یا رجحان سفرهای زیارتی دلالت می‌کند، می‌پردازیم. در ضمن این مباحث به برخی شبهات مطرح‌شده و پاسخ آنها اشاره خواهیم کرد.

روایاتی درباره فضیلت زیارت قبور، به ویژه قبر شریف پیامبرصل الله علیه و آله و سلم

با توجه به پاره‌ای از روایات که درباره فضیلت زیارت قبور، به ویژه زیارت قبر منور رسول‌اللهصل الله علیه و آله و سلم است، مشخص می‌شود که سفر برای زیارت قبور جایز یا مستحب است. چون ذی‌المقدمه جز با طی طریق و پیمودن مسافت، محقق نمی‌شود، بنابراین از باب «ما لا یتم الشیء الا به» باید سفر یا پیمودن مسافت بین منزل (یا محل سکونت و مانند آن) و قبر مزور، محقق شود و لذا «سفر» یا طی طریق ـ در صورتی که بر پیمودن مسافت‌های کوتاه عنوان «سفر» اطلاق نشود ـ مستحب و لااقل، جایز و مشروع است.

۱. ابن‌حجر می‌گوید ابوالشیخ در کتاب الثواب به سند جید این روایت را از رسول خداصل الله علیه و آله و سلم نقل کرده است: «من صلی علی عند قبری سمعته …».[2] احمد بن صدیق غماری اسناد این حدیث را «نظیف»[3] دانسته است.[4]

۲. عبدالله بن عمر نقل کرده است که پیامبرصل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «من زار قبری وجبت له شفاعتی». گفته شده که درجه این حدیث، «حسن» است.[5] ابن‌حجر هیتمی ‌در تعلیقه خود بر این حدیث در حاشیة الایضاح می‌نویسد: «الحدیث … یشمل الذکر والانثی من قرب او بعد فیستدل به علی فضیلة شد الرحال لذلک و ندب السفر للزیارة اذ للوسائل حکم المقاصد».[6]

۳. ابوهریره از پیامبرصل الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند که آن بزرگوار فرمودند: «ما من احد یسلم علی الا رد الله علی روحی حتی ارد علیه السلام». نووی می‌گوید این حدیث را ابوداوود به اسناد صحیح نقل کرده است.[7]

۴. شربینی، از علمای شافعی قرن دهم هجری، از ابن‌سکن در سنن خود، که صحاح مأثوره را مطرح کرده، این روایت را از رسول خداصل الله علیه و آله و سلم نقل کرده است: «من جاءنی زائراً لم تنزعه حاجة الا زیارتی، کان حقاً علی الله تعالی ان اکون له شفیعاً یوم القیامة».[8]

۵. بخاری در صحیح خود این روایت را از پیامبرصل الله علیه و آله و سلم حکایت کرده است: «من صلی علی عند قبری، وکل الله به ملکاً یبلغنی و کفی امر دنیاه و آخرته و کنت له شفیعاً او شهیداً یوم القیامة».[9]

۶. واقدی، تاریخ‌نگار قرن دوم و سوم هجری، درباره روایت رسول خداصل الله علیه و آله و سلم در ترغیب مردم به زیارت شهدای جنگ احد می‌نویسد: «و مرّ رسول الله على مصعب بن عمير فوقف عليه، و دعا، و قرأ: رجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا الله عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ من قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ من يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً، أشهد أنّ هؤلاء شهداء عند الله يوم القيامة، فأتوهم و زوروهم و سلّموا عليهم. و الذي نفسي بيده، لا يسلّم عليهم أحد إلى يوم القيامة إلّا ردّوا عليه».[10]

۷. قرطبی به نقل از امام علی% روایت ذیل را از رسول خداصل الله علیه و آله و سلم درباره ثواب خواندن 11 مرتبه سوره توحید هنگام مرور به قبور مسلمان‌ها این‌گونه ذکر کرده است: «من مر علی المقابر و قرأ قل هو الله احد احدی عشر مرة ثم وهب اجره للاموات، اعطی من الاجر بعدد الاموات».[11]

آرا و فتاوای اهل سنت درباره زیارت و سفرهای زیارتی

در اینجا آرا و فتاوای شماری از علمای اهل سنت درباره توسل و شفاعت و فضیلت زیارت گزارش می‌شود. این آرا و فتاوا به دلالت مطابقی یا التزامی ‌به مشروعیت و جواز یا استحباب سفرهای زیارتی دلالت می‌کند. در برخی از فتاوا هم به استحباب سفر برای زیارت مرقد مقدس پیغمبرصل الله علیه و آله و سلم تصریح شده است.

1.ابن‌هبيره (متوفای 560 ه.ق.) در کتاب اتفاق الأئمه می‌گوید: «اتفق مالك والشافعي و أبو حنيفة و أحمد بن حنبل رحمهم الله تعالى على أن زيارة النبي صلى الله عليه وسلم مستحبة».[12]

2.احمد بن حنبل می‌گوید: «اذا دخلتم المقابر فاقرؤا الفاتحة والمعوذتین».[13]

3.علامه أبو عمران فاسي (متوفای 403 ه.ق.) می‌گوید: «أن زيارة النبي صلى الله عليه وسلم واجبة».[14]

4.قرطبی، از مفسران قرن هفتم هجری (متوفای 671 ه.ق.)، می‌نویسد: «و ینبغی لمن عزم علی زیارة القبور، ان یتأدب بآدابها و یحضر قلبه فی اتیانها … و یسلم اذا دخل المقابر و یخاطبهم خطاب الحاضرین فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین».[15]

5.شمس الدین بن عبد الواحد مقدسی، از علمای حنبلی‌مذهب و متوفای 663 ه.ق.، بعد از نقل چند حدیث درباره زیارت اهل قبور و فضیلت و ثواب قرائت قرآن برای اموات (یعنی حدیث «من مر علی المقابر و قرأ قل هو الله احد احدی عشر مرة ثم وهب اجره للاموات، اعطی من الاجر بعدد الاموات» و حدیث «من دخل المقابر ثم قرأ فاتحة الکتاب و قل هو الله احد و الهیکم التکاثر ثم قال: انی جعلت ما قرءت من کلامک لاهل المقابر من المؤمنین و المؤمنات، کانوا شفعاء له الی الله تعالی» و «من دخل المقابر فقرء سورة یس، خفف الله عنهم و کان له بعدد من فیها من الحسنات») در یک جمع‌بندی می‌نویسد: «و هذه الاحادیث و ان کانت ضعیفة فمجموعها یدل علی ان لذلک اصلاً و ان المسلمین ما زالو فی کل مصر و عصر یجتمعون و یقرؤون لموتاهم من غیر نکیر فکان ذلک اجماعاً».[16]

6.نووی، از فقهای شافعی‌مذهب و متوفای 676 ه.ق.، درباره زیارت قبور به طور کلی می‌گوید: «اتفقت نصوص الشافعی والاصحاب علی انه استحب للرجال زیارة القبور و هو قول العلماء کافة نقل العبدری فیه اجماع المسلمین، دلیله مع الاجماع الاحادیث الصحیحة المشهورة … و اما النساء فقال المصنف [ای صاحب المهذب] و صاحب البیان: لا تجوز لهن الزیارة … والذی قطع به الجمهور انها مکروهة لهن کراهة تنزیه و ذکر الرویانی فی البحر وجهین: احدهما یکره کما قاله الجمهور والثانی لا یکره قال: و هو الاصح اذا امن الافتنان».[17]

7.نووی در موضعی دیگر درباره فضیلت زیارت مرقد مطهر نبویصل الله علیه و آله و سلم و سفر حجاج برای این منظور می‌گوید: «و اعلم ان زیارة قبر رسول اللهصل الله علیه و آله و سلم من اهم القربات و انجح المساعی فاذا انصرف الحجاج والمعتمرون من مکة، استحب لهم استحباباً مؤکداً ان یتوجهوا الی المدینة لزیارتهصل الله علیه و آله و سلم و ینوی الزائر مع الزیارة التقرب و شد الرحل الیه».[18]

8.ابن قدامه، متوفای 620 ه.ق. و از فقهای حنبلی‌مذهب، درباره جواز سفرهای زیارتی می‌گوید: «فان سافر لزیارة القبور والمشاهد، فقال ابن عقیل: لا یباح له الترخص؛ لانه منهی عنه السفر الیها قال النبیصل الله علیه و آله و سلم: «لا تشد الرحال الا الی ثلاثة مساجد» متفق علیه. والصحیح اباحته و جواز القصر فیه لان النبیصل الله علیه و آله و سلم کان یآتی قباء راکباً و ماشیاً و کان یزور القبور و قال: «زوروا القبور تذکرکم الاخرة» واما قوله «لا تشد الرحال …» فیحمل علی نفی التفضیل لا علی التحریم»؛ یعنی اگر انسان به منظور زیارت قبرها و مشاهد سفر کند، ابن‌عقیل گوید ترخص برای او مباح نیست [یعنی نمی‌تواند نمازش را شکسته بخواند]؛ چون سفر برای این‌گونه امور منهی‌عنه است: رسول خدا (ص) می‌فرماید «مسافرت جز به مقصد سه مسجد روا نیست» این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند و همه علما بر آن اجماع دارند. [ابن‌قدامه در پاسخ به ابن‌عقیل گوید:] نظر صحیح، مباح بودن چنین سفری و جواز قصر نماز در آن است؛ چراکه پیامبر (ص) پیاده و سواره به مسجد قبا می‌رفت و به زیارت قبور می‌پرداخت و فرمود: «به زیارت قبور بپردازید؛ چراکه آخرت را به یاد شما می‌اندازد». منظور آن حضرت از «لا تشد الرحال …» نفی تفضیل مسافرت به غیر از آن سه مسجد است نه اینکه سفر به دیگر مساجد و بقاع حرام باشد.

9.ابن الجزرى، از علمای شافعی‌مذهب و متوفای 833 ه.ق.، در کتاب الحصن الحصين می‌نویسد: «أن من آداب الدعاء أن يتوسل الداعي إلى الله تعالى بانبيائه والصالحين من عباده».[19] بدیهی است که اگر انسان بخواهد کنار قبور مطهر انبیا و قبور صالحان به ارواحشان توسل پیدا کند، باید به اماکنی که این مزارها در آن اماکن است، سفر کند؛ و این یعنی استحباب یا جواز شد رحال برای این مقصد.

10.ابن الحاج (عبدری مالکی)، متوفای 727 ه.ق.، در کتاب شرح الرساله در اهمیت فوق‌العاده حرکت و سفر زیارت مرقد مقدس نبویصل الله علیه و آله و سلم و ترجیح آن بر حرکت و سفر برای زیارت کعبه و بیت‌المقدس می‌گوید: «ان المشی الی المدینة لزیارة قبر النبیصل الله علیه و آله و سلم افضل من المشی الی الکعبة و بیت المقدس».[20] حصنی دمشقی در تأیید سخن عبدری می‌نویسد: «صدق و اجاد (رض) لانه افضل البقاع بالاجماع».[21]

ابن الحاج درباره عظمت انبیای الهی و سفر برای زیارت قبور شریفشان و آداب زیارت و اینکه ابدان مطهرشان صحیح و سالم است و زائر باید به هنگام زیارت، به حال انکسار و خضوع باشد و به آن بزرگواران برای غفران گناهان و رسیدن به نیازمندی‌های شرعی توسل پیدا کند و یقین به اجابت دعا داشته باشد – چراکه ابواب رحمت الهی هستند و سنت الهی بر این جاری گشته که حوایج مردم به دست آن بزرگواران برآورده شود- در کتاب المدخل می‌نویسد: «و أما عظيم جناب الأنبياء، والرسل صلوات الله و سلامه عليهم فياتى إليهم الزائر، و يتعين قصدهم من الأماكن البعيدة. فإذا جاء إليهم فليتصف بالذل، والانكسار، والمسكنة، الفقر والفاقة، والاضطرار، والخضوع، و يحضر قلبه و خاطره إليهم، و إلى مشاهدتهم بعين قلبه لا بعين بصره، لأنهم لا يبلون و لا يتغيرون …، ثم يتوسل إلى الله تعالى بهم في قضاء مآربه و مغفرة ذنوبه، و يستغيث بهم و يطلب حوائجه منهم، و يحزم بالاجابة ببركتهم، و يقوى حسن ظنه في ذلك، و انهم باب الله تعالى المفتوح، و جرت سنة الله سبحانه على قضاء الحوائج على أيديهم و بسببهم».[22]

12.شمس الدین ذهبی، متوفای 748 ه.ق.، در موضعی از کتاب سیر اعلام النبلاء، در اواخر شرح حال از سیده «نفیسه» به عنوان «قیل»، درباره جایگاه معنوی سیده نفیسه و مستجاب بودن دعا کنار قبر وی، می‌نویسد: «و قیل کانت من الصالحات العوابد والدعاء مستجاب عند قبرها». ذهبی در ادامه، نظر و عقیده خود را درباره مستجاب بودن دعا کنار قبور صالحان و پیامبران و اماکن مقدس، این‌گونه ذکر می‌کند: «بل و عند قبور الانبیاء والصالحین و فی المساجد و عرفة و مزدلفة …».[23] وقتی دعا و حاجات انسان در این اماکن شریف مخصوصاً جوار قبر مطهر پیامبرصل الله علیه و آله و سلم مطلوب و مستجاب باشد، قطعاً شد رحال و مسافرت برای تشرف به این اماکن مستحب و لااقل مباح و مجاز خواهد بود.

12.حصنی دمشقی، از علمای قرن نهم هجری، درباره سنت زیارت قبر شریف پیامبرصل الله علیه و آله و سلم و سیره مسلمانان در تمامی ‌اعصار و امصار و نیز زیارت قبور مطهر انبیا می‌گوید: «زیارة قبر النبیصل الله علیه و آله و سلم سنة سائرة بین المسلمین و لم تزل الناس علی زیارة قبر الخلیل والکلیم و غیرهما فی سائر الاعصار من جمیع الامصار».[24]

13.صاحب التلخيص، از علمای حنبلی‌مذهب، می‌نویسد: «لا ياس بالتوسل في الاستسقاء بالشيوخ، والعلماء المتقين».[25]

14.بدرالدین عینی، شارح صحیح بخاری و متوفای 923 هجری، به نقل از استاد خود به نام زین‌الدین درباره نیکو بودن و جواز بوسیدن دست و پای صالحان و اماکن مقدس و اینکه احمد بن حنبل بوسیدن قبر و منبر شریف پیامبرصل الله علیه و آله و سلم را مجاز می‌دانست، می‌نویسد: «و اما تقبیل الاماکن الشریفة علی قصد التبرک و کذا تقبیل ایدی الصالحین و ارجلهم، فهو حسن محمود باعتبار القصد و النیة … اخبرنی الحافظ ابو سعید العلائی قال رأیت فی کلام احمد بن حنبل فی جزء قدیم علیه خط ابن ناصر و غیره من الحفاظ ان الامام احمد سئل عن تقبیل قبر النبی و تقبیل منبره فقال: لا بأس بذلک. قال فأریناه للشیخ تقی الدین بن تیمیة فصار یتعجب من ذلک و یقول عجبت احمد عندی جلیل یقوله هذا کلامه او معنی کلامه. و قال ای عجب فی ذلک و قد روینا عن الامام احمد انه غسل قمیصاً للشافعی و شرب الماء الذی غسله به».[26]

وقتی بوسیدن اماکن شریف و مقبره‌های صالحان، به ویژه انبیا و نبی مکرم اسلام کاری حسن باشد، مقدمه آن، که سفر باشد، هم حسن است و لااقل باید جایز باشد و الا چگونه می‌توان به این کار محمود و حسن اقدام کرد؟

15.زکریا بن محمد انصاری، از علمای شافعی‌مذهب و متوفای 936 ه.ق.، درباره مستحب بودن زیارت مرقد شریف نبویصل الله علیه و آله و سلم برای حاجی‌ها و غیر آنها می‌نویسد: «و سن شرب ماء زمزم … و زیارة قبر النبیصل الله علیه و آله و سلم و لو لغیر حاج و معتمر».[27]

16.موسی بن احمد حجاوی حنبلی، مفتی حنابله در دمشق و متوفای 960 ه.ق.، در کتاب الاقناع بر سنت بودن زیارت قبر شریف پیامبرصل الله علیه و آله و سلم برای همگان، مردها و زن‌ها، فتوا داده است.[28] وی در موضعی دیگر می‌گوید: «و اذا فرغ من الحج، استحب له زیارة النبی».[29]

17.احمد بن نجار فتوحی، از عالمان حنبلی‌مذهب و متوفای 1064 ه.ق.، نویسنده کتاب منتهى الارادات، می‌گوید: «و يباح التوسل بالصالحين». ابن‌مفلح حنبلي نیز همین نکته را در فروع خود ذکر کرده است.[30]

18.شارح کتاب الاقناع، یعنی منصور بن یونس بهوتی حنبلی، متوفای 1051 ه.ق.، بر سنت بودن زیارت قبر شریف پیامبرصل الله علیه و آله و سلم برای همگان، مردها و زن‌ها، فتوا داده، دلیل خود را عموم ادله زیارت آن حضرت ذکر کرده است.[31]

بهوتی مستند استحباب زیارت قبر شریف پیامبرصل الله علیه و آله و سلم را حدیث ابن‌عمر از رسول خداصل الله علیه و آله و سلم دانسته است که فرمود: «من حج فزار قبری بعد وفاتی فکانما زارنی فی حیاتی»؛ و حدیثی دیگر از آن حضرت که می‌فرماید: «من زار قبری، وجبت له شفاعتی». وی در دنباله کلام خود، سخنی از قاضی‌القضاة محب الدین بن نصر الله بغدادی حنبلی، متوفای 844 ه.ق.، درباره این نکته که لازمه استحباب زیارت قبر پیامبرصل الله علیه و آله و سلم استحباب شد رحال و سفر به آن موضع است، به صورت ذیل نقل کرده است: «قال ابن نصر الله: لازم استحباب زیارة قبرهصل الله علیه و آله و سلم استحباب شد الرحال الیها؛ لان زیارته للحاج بعد حجه لا تمکن بدون شد الرحال فهذا کالتصریح باستحباب شد الرحل لزیارته».[32]

بهوتی در موضعی دیگر حکم استفاده‌شده از حدیث «لا تشد الرحال …» را مانع سفر کردن به اماکن مقدس ندانسته است. یکی از دلایل بهوتی و امثال او سیره پیامبرصل الله علیه و آله و سلم در خصوص طی طریق برای زیارت قبور و مشرف شدن به مسجد قبا و حدیث ایشان درباره زیارت قبور است: «و حدیث “لا تشد الرحال الا الی ثلاثة مساجد” … فلیس نهیاً عن شدها لغیرها خلافاً لبعضهم؛ لانه کان یأتی قباء راکباً و ماشیاً و یزور القبور و قال: زوروها فانها تذکرکم الآخرة».[33]

19.محمد بن اسماعیل کحلانی، متوفای 1182 ه.ق.، شد رحال (مسافرت) برای زیارت قبور را جایز دانسته است و منظور از حدیث «لا تشد الرحال …» را این دانسته که ثواب کامل و تام فقط در سفر به سوی سه مسجد مزبور به دست می‌آید نه اینکه سفر به سوی دیگر مساجد و اماکن، مجاز نباشد و اصلاً ثوابی نداشته باشد: «اما شد الرحال الی قبور الصالحین والمواضع الفاضلة، فقال الشیخ ابو محمد الجوینی: انه حرام … قال النووی: والصحیح عند اصحابنا و هو الذی اختاره امام الحرمین والمحققون، انه لا یحرم و لا یکره قالوا: والمراد [بحدیث لا تشد الرحال الا الی ثلاثة مساجد …] ان الفضیلة التامة انما هی فی شد الرحال الی الثلاثة خاصة».[34]

20.سید محمد امین، معروف به ابن عابدین، از علمای حنفی‌مذهب قرن سیزدهم و متوفای 1252 ه.ق.، درباره استحباب زیارت قبور در هر هفته می‌نویسد: «لا بأس بها [ای بزیارة القبور] بل تندب … و تزار فی کل اسبوع».[35]

ابن‌عابدین علت تأکید پیامبرصل الله علیه و آله و سلم بر «شد رحال» و سفر برای تشرف به مسجدالحرام و مسجدالنبی و مسجدالاقصی را ثواب مضاعف آنها می‌داند. وی معتقد است این حدیث ممنوعیتی برای سفر به مساجد دیگر و سفر برای مقاصد دیگر، که برای صله رحم و زیارت قبور و غیر آن است، ایجاد نمی‌کند و اصلاً ناظر به چنین سفرهایی نیست. عبارت ابن‌عابدین در این خصوص به قرار ذیل است: «و فی الحدیث المتفق علیه: “لا تشد الرحال …” والمعنی: انه لا تشد الرحال لمسجد من المساجد الا لهذه الثلاثة لما فیها من المضاعفة بخلاف بقیة المساجد فانها متساویة فی ذلک فلا یرد انه قد تشد الرحال لغیر ذلک کصلة رحم و تعلم علم و زیارة المشاهد کقبر النبی و قبر الخلیل و سائر الائمة».[36]

21.فقهایی مثل شوکانی، متوفای 1255 ه.ق.، هم در پاسخ به شبهه امثال ابن‌تیمیه که «شد رحال» و مسافرت برای زیارت قبر شریف پیامبر را به بهانه حدیث «لا تشد الرحال …» غیرمجاز دانسته‌اند، گفته‌اند: حصر در حدیث، حصر نسبی است نه حصر حقیقی. دلیل این ادعا توجه به حدیث «لا ینبغی للمطی ان یشد رحالها الی مسجد تبتغی فیه الصلاة، غیر مسجدی هذا والمسجد الحرام والمسجد الاقصی» که به اسناد حسن ثابت شده و قریب به معنا و مضمون حدیث «لا تشد الرحال …» است. این حدیث که پیرامون منظور پیامبرصل الله علیه و آله و سلم از عدم جواز سفر در حدیث «لا تشد الرحال …» وجود دارد، مشخص و مرتفع می‌کند. بنابراین حدیث «لا تشد الرحال …» نظری به سفرهایی که به قصد زیارت قبور و غیر آن است، ندارد. از سوی دیگر، ما می‌بینیم که علما بر جواز سفر به قصد تجارت و سایر حوایج دنیوی و وجوب سفر به عرفه برای وقوف به آن و به منی برای انجام مناسک مربوط به آنجا و به مزدلفه، و وجوب سفر برای جهاد و نبرد با دشمنان اسلام و وجوب سفر و هجرت از سرزمین کفر به سرزمین اسلام و بر استحباب سفر برای کسب علم، اجماع و اتفاق نظر دارند. با این حال، چگونه می‌توان گفت که سفر برای زیارت قبر منور پیامبرصل الله علیه و آله و سلم جایز نیست؟![37]

22.ملا حویش آل‌غازی، از علمای اهل سنت قرن چهارده هجری، درباره جواز توسل به قبور صالحان و زیارت قبور آنها و مسافرت برای این هدف و اینکه حدیث «لا تشد الرحال» ربطی به زیارت قبور صالحان ندارد و چون برکت و رحمت بر صالحان و انبیا نازل می‌شود، مجالست با آنها ـ در حال حیات یا ممات ـ موجب بهره‌برداری زائر از آن رحمت‌ها و برکت‌ها می‌شود، می‌گوید: «أما التوسل بجاههم لما يعتقد فيهم من التقرب إلى اللّه و عند اللّه و من اللّه فلا بأس به، و كذلك زيارة قبورهم كما ذكره صاحب المدخل رحمه اللّه في الجزء الأوّل في باب زيارة القبور، و جواز شد الرّحال إليها، أما ما قاله صلّى اللّه عليه و سلم: لا تشد الرّحال إلّا إلى ثلاثة مساجد مسجده و المسجد الأقصى والمسجد الحرام فلما فيها من التفاوت بالأجر، أما بقية المساجد فلا تفاوت فيها، لهذا لا يشملها و لا يدخل فيه زيارة قبور الأنبياء والصّالحين، إذ فيهم تفاوت لأن منهم من هو أقرب إلى اللّه من غيره فيجوز شد الرّحال لزيارتهم والتبرك بهم أمواتا كما يجوز أحياء لأن مجالستهم بركة و قد تنزل الرّحمة عليهم فيستفيد منها من كان عندهم … و حديث شد الرّحال خاص بالمساجد الثلاثة و لا يصلح أن يكون حجة للمنع من زيارته المحلات الأخر التي يتبرك بها».[38]

اما توسل به مقام و منزلت اموات به سبب این اعتقاد که آنها متقرب الی‌الله و عندالله و من‌الله هستند، اشکالی ندارد. زیارت قبور آنها هم بدون اشکال است؛ همان‌طور که صاحب مدخل، در جزء اول، در باب زیارت قبور و جواز سفر برای زیارت قبور گفته است. اما آنچه پیامبرصل الله علیه و آله و سلم فرموده که «لا تشد الرّحال إلّا إلى ثلاثة مساجد مسجده والمسجد الأقصى والمسجد الحرام»، این برای تفاوتی است که برای این سه مسجد از حیث ثواب وجود دارد اما سایر مساجد تفاوتی از حیث ثواب ندارند و لذا این حدیث شامل آنها نمی‌شود. همچنین، این سخن پیامبرصل الله علیه و آله و سلم و نهی ایشان شامل زیارت قبور انبیا و صالحان نمی‌شود؛ چراکه برخی از آنها اقرب به خدا از دیگری بوده‌اند و برای همین، سفر به منظور زیارت قبورشان و تبرک جستن به آنها در حالی که در حال موت هستند، جایز است، همچنان که این کار در حال حیات آنها هم جایز است؛ چون نشست و برخاست با آنها برکت است و گاهی رحمت الهی بر آنان نازل می‌شود، و افرادی که نزدشان هستند، بهره‌مند می‌شوند … حدیث «لا تشد الرحال» مخصوص آن سه مسجد است و صلاحیت حجت و دلیل بودن برای منع از زیارت اماکن دیگری که به آنها تبرک می‌شود، ندارد.

23.محمد عزت دروزه، از مفسران سنی قرن چهارده هجری، درباره فضیلت زیارت قبر شریف نبویصل الله علیه و آله و سلم و سفر برای این مقصود و سیره مسلمانان در این زمینه می‌نویسد: «هناك أحاديث نبوية عديدة في فضل يثرب التي سميت بالمدينة المنورة و حرمتها و مسجد النبي صلّى اللّه عليه و سلّم فيها و شد الرحال والصلاة فيه و زيارة قبره الشريف. فصارت زيارة هذه المدينة والصلاة في مسجد النبي (ص) و زيارة قبره الشريف مما درج عليه المسلمون في كل وقت و بخاصة حجاجهم حينما يأتون إلى مكة لأداء فريضة العمرة والحج»؛[39] روایات نبوی زیادی درباره فضیلت یثرب، که مدینه منوره نامیده شده، و حرمت آن و حرمت مسجدالنبیصل الله علیه و آله و سلم و سفر برای تشرف به این مسجد و زیارت قبر شریف پیامبرصل الله علیه و آله و سلم وجود دارد. لذا زیارت این شهر و نماز در مسجدالنبیصل الله علیه و آله و سلم و زیارت قبر شریف آن حضرت از امور رایج میان مردم در هر زمانی بوده است؛ مخصوصاً وقتی مردم به مکه برای ادای فریضه حج و عمره می‌آیند.

24.نعمان بن محمود آلوسی، متوفای 1317 ه.ق.، درباره سیره مسلمانان در زیارت مرقد منور نبویصل الله علیه و آله و سلم به امید نزول برکت و رحمت بر زائرین و نایل شدن به شفاعت آن حضرت و تفاوت نداشتن ذکر توسل و استغاثه و تشفع به آن حضرت و به غیر ایشان، از سایر انبیا و اولیاء‌الله، می‌گوید: «و لم يزل الناس في جميع الأزمان من جميع البلدان مجمعين على زيارة قبره المنيف، رجاء الخير والبركة، والطمع في الشفاعة، و لا فرق بين ذكر التوسل والاستغاثة والتشفع، والتوجه به – صلى الله عليه وسلم – أو بغيره من الأنبياء، و كذا الأولياء».[40]

بدیهی است که مقدمه زیارت قبور صالحان و انبیا برای توسل و استغاثه و مانند آن جز با شدّ رحال و مسافرت امکان‌پذیر نیست؛ و احدی از مسلمانان هم چنین ادعایی نکرده است. بنابراین چاره‌ای نیست جز اینکه بگوییم چنین مسافرت‌هایی مندوب و لااقل مباح است.

25.علامه محمود سعید ممدوح، از علمای معاصر اهل سنت، زیارت قبر شریف نبوی و سفر برای این منظور را مستحب می‌داند. وی دلایلی چند برای این مدعا ذکر می‌کند. از جمله دلایل او آیه 64 سوره نساء (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيما) است. وی در تقریر این دلیل و اینکه این آیه مختص به زمان حیات آن حضرت نبوده و شماری از مفسران هم چنین برداشتی از آیه کرده‌اند، و کسانی که خلاف این مطلب گفته‌اند، دچار خطا شده‌اند، می‌گوید: «هذه الآیة تشمل حالة الحیاة و بعد الممات و من اراد تخصیصها بحال الحیاة فما اصاب لان الفعل [ای فعل «جاؤک»] فی سیاق الشرط، یفید العموم … و قال شیخنا العلامة السید عبد الله بن الغماری: فهذه الآیة عامة تشمل حالة الحیاة وحالة الوفاة و تخصیصها باحدهما یحتاج الی دلیل و هو مفقود هنا. فان قیل: من این اتی العموم حتی یکون تخصیصها بحالة الحیاة دعوی تحتاج الی دلیل؟ قلنا من وقوع الفعل فی سیلق الشرط والقاعدة المقررة فی الاصول: ان الفعل اذا وقع فی سیاق الشرط کان عاما لان الفعل فی معنی النکرة لتضمنه مصدراً منکراً والنکرة الواقعة فی سیاق النفی او الشرط تکون للعموم وضعاً … فالآیة الشریفة طالبة للمجیء الیه (ص) فی جمیع الحالات لوقوع «جاؤک» فیها فی حیز الشرط الذی یدل علی العموم و قد فهم المفسرون من الآیة العموم».[41]

محمد بن صالح عثیمین، که ظاهراً تا 1362 ه.ق. زنده بوده است ـ در خصوص استدلال به آیه فوق چند اشکال کرده است: نخست اینکه در این آیه ظرف «اذ» به کار رفته که برای زمان ماضی است نه مستقبل. بنابراین، مضمون آیه هیچ ارتباطی به بعد از وفات پیامبرصل الله علیه و آله و سلم ندارد. دوم اینکه طبق نقل برخی روایات (مثل روایت «إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلا من ثلاث: صدقة جارية، أو علم ينتفع به، أو ولد صالح يدعو له») انسان بعد از رحلت از دنیا قادر به انجام دادن هیچ کاری نیست و این حقیقت شامل رسول خداصل الله علیه و آله و سلم هم می‌شود. لذا ایشان قادر نیستند برای گنه‌کاران استغفار کنند. حتی ایشان برای خودشان هم نمی‌توانند این کار را انجام دهند.[42]

علامه ممدوح در پاسخ به وی متذکر این نکته می‌شود که ظرف «اذ» برای مستقبل هم کاربرد دارد. وانگهی این ادعا که حضرت رسولصل الله علیه و آله و سلم بعد از وفات کاری نمی‌تواند انجام دهد و قادر به استغفار نیست و حیات ندارد، کاملاً نادرست است. متن سخن ممدوح بدین قرار است: «اما قصره “اذ” علی الزمن الماضی فقط ففیه نظر؛ لان “اذ” کما تستعمل فی الماضی فتستعمل ایضاً فی المستقبل … و قد نص علی ان “اذ” تستعمل للمستقبل الازهری فقال فی تهذیب اللغة (ج15، ص14): العرب تضع “اذ” للمستقبل … قال الله عز و جل: )وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب( (سوره سبأ، آیه 51) …[43] استغفار سیدنا غیر متعذر لامور الاول: قد صح ان النبی قال: ان الانبیاء احیاء فی قبورهم یصلون … و قال رسول الله: مررت علی موسی [فی لیلة المعراج] و هو قائم یصلی فی قبره … و قال ابن القیم فی «نونیته» عند الکلام علی حیاة الرسل بعد مماتهم[44]… : والرسل اکمل حالة منه [ای من الشهید] بلا شک … فلذلک کانوا بالحیات احق من شهدائنا بالعقل والبرهان … الثانی: ثبتت ان النبی قد صلی اماماً بالانبیاء (علیهم السلام) فی الاسراء و هذا متواتر و کانوا قد ماتوا جمیعاً و راجعه موسی فی الصلوات و رأی غیره [ای غیر موسی] فی السماوات. فمن کان هذا حاله فکیف یتعذر علیه الاستغفار … الثالث: قد صح ان النبی قال: حیاتی خیر لکم تحدثون و یحدث لکم و وفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رأیت من خیر حمدت الله علیه و ما رأیت من شر استغفرت لکم … الرابع: استغفار الرسول حاصل لجمیع المؤمنین سواء من ادرک حیاته او من لم یدرکها قال الله تعالی: “استغفر لذنبک و للمؤمنین والمؤمنات”، و هذه منة من الله تعالی و خصوصیة من خصوصیات سیدنا رسول الله. و قد سبق مما سبق ان الامور الثلاثة المذکورة فی الآیة و هی: 1. المجیء الیه؛ 2. الاستغفار؛ 3. واستغفار الرسول للمؤمنین … حاصلة فی حیاته و بعد انتقاله».[45]

علامه ممدوح درباره سیره تمامی ‌مسلمانان، یعنی زیارت مرقد مطهر نبوی، قبل یا بعد از مناسک حج، می‌نویسد: «و ما زال الحجاج علی مدی قرون عدیدة یأتون للزیارة قبل او بعد المناسک متشرفین بالوقوف بین یدی المصطفی یسلمون علیه فیرد علیهم السلام و یدعون و یستغفرون».[46]

نتیجه:

با تأمل در برخی آیات، و مطالعه شماری از روایات اهل سنت درباره زیارت، و تحقیق در فتاوا و آرای علمای اهل سنت در این خصوص، و توجه به سیره عملی رسول خداصل الله علیه و آله و سلم و اهل بیت و بزرگان صحابه و تابعین و علما و مسلمانان مشخص می‌شود که زیارت قبور، به ویژه قبور صالحان و انبیا، و در رأس آنها پیامبر اعظم اسلام، فضیلت دارد و بر آن تأکید شده است؛ و چون مقدمه زیارت قبور، طی طریق و شد رحال برای این منظور است، سفرهای زیارتی هم به دلالت التزامی ‌ـ به فرض اینکه هیچ روایتی در خصوص ترغیب به چنین سفرهایی وجود نداشته باشد و هیچ فقیهی به صراحت به استحباب یا اباحه چنین سفرهایی فتوا نداده باشد ـ مستحب و لااقل مباح و مشروع است.

منابع

۱. ابن عابدین، حاشیه رد المختار، بیروت: دار الفکر، 1415.

۲. بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، الطبعة الاولی، 1417.

۳. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعة الاولی، 1418.

۴. حسينى همدانى، سيد محمدحسين، انوار درخشان، تحقيق: محمدباقر بهبودى، تهران: كتاب‌فروشى لطفى، الطبعة الاولی، 1404.

۵. حصنی دمشقی، تقی الدین، دفع الشبه عن الرسول والرسالة، قاهره: دار احیاء الکتاب العربی، 1418.

۶. خطیب شربینی، محمد، مغنی المحتاج، بی‌جا: دار احیاء التراث العربی، 1377.

۷. دروزه، محمد عزت، التفسير الحديث، قاهره: دار إحياء الكتب العربيه، 1383.

۸. رعینی، حطاب، مواهب الجلیل، تحقیق: زکریا عمیرات، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعة الاولی، 1416.

۹. عبدری فاسی مالکی المشهور بابن الحاج، أبو عبد الله، المدخل، بی‌جا: دار الفکر، 1401.

۱۰. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، بیروت: دار المعرفه، الطبعة الثانیة، بی‌تا.

۱۱. عینی، بدر الدین، عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، بی‌جا: دار الفکر، بی‌تا.

۱۲. کحلانی، محمد بن اسماعیل، سبل السلام، مصر: مصطفی البابی الحلبی و اولاده، الطبعة الرابعة، 1379.

۱۳. مبارکفوری، ابو العلا، تحفة الاحوذی، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعة الاولی، 1410.

۱۴. ملاحويش آل غازى، عبد القادر، بیان المعانی، دمشق: مطبعة الترقى، الطبعة الاولی، 1382.

۱۵. ممدوح، محمد سعید، رفع المنارة لتخریخ احادیث التوسل والزیارة، اردن: دار الامام النووی، الطبعة الاولی، 1416.

۱۶. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقيق: مارسدن جونز، بيروت: مؤسسة الأعلمى، الطبعة الثالثة، 1409/1989.

پاورقی ها

[1]. نک.: سيد محمدحسين حسینی همدانی، انوار درخشان، ج10، ص221.

[2]. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج6، ص352.

[3]. «نظیف» واژه‌ای است که در کتاب‌های رجالی اهل سنت به کار می‌رود و ظاهراً به معنای موثق بودن رجال حدیث است.

[4]. نک.: محمد سعید ممدوح، رفع المناره، ص289.

[5]. نک.: همان، ص263 و 264.

[6]. همان، ص51 و 52.

[7]. یحیی بن شرف نووی، المجموع، ج8، ص272.

[8]. خطیب شربینی، مغنی المحتاج، ج1، ص512.

[9]. همان.

[10]. محمد بن عمر واقدی، المغازى، ج‏1، ص313.

[11]. حطاب رعینی، مواهب الجلیل، ج3، ص51.

[12]. أبو عبد الله عبدری فاسی مالکی، المدخل، ج1، ص390.

[13]. حطاب رعینی، مواهب الجلیل، ج3، ص51.

[14]. أبو عبد الله عبدری فاسی مالکی، المدخل، ج1، ص259.

[15]. حطاب رعینی، مواهب الجلیل، ج3، ص50.

[16]. ابو العلا مبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج3، ص275.

[17]. یحیی بن شرف نووی، المجموع، ج5، ص310 و 311.

[18]. همان، ج8، ص272.

[19]. نعمان بن محمود آلوسی، جلاء العینین فی محاکمة الاحمدین، ص499.

[20]. تقی الدین حصنی دمشقی، دفع الشبه، ص188.

[21]. همان.

[22]. نعمان بن محمود آلوسی، جلاء العینین، ص499.

[23]. محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج10، ص107.

[24]. تقی الدین حصنی دمشقی، دفع الشبه، ص181 و 182.

[25]. نعمان بن محمود آلوسی، جلاء العینین، ج1، ص500.

[26]. بدر الدین عینی، عمدة القاری، الجزء التاسع، ص241.

[27]. زکریا بن محمد انصاری، فتح الوهاب، ج1، ص267.

[28]. منصور بن یونس بهوتی، کشاف القناع، ج2، ص174 و 175.

[29]. همان، ج2، ص598.

[30]. نعمان بن محمود آلوسی، جلاء العینین، ج1، ص500.

[31]. منصور بن یونس بهوتی، کشاف القناع، ج2، ص174 و 175.

[32]. همان، ج2، ص598.

[33]. همان، ج1، ص618.

[34]. محمد بن اسماعیل کحلانی، سبل السلام، ج4، ص114 و 115.

[35]. ابن عابدین، حاشیة رد المختار، ج2، ص262.

[36]. همان، ج2، ص689 و 690.

[37].

[38]. ملا حویش آل غازی، بيان المعاني، ج‏6، ص325.

[39]. محمد عزت دروزه، التفسير الحديث، ج‏6، ص349 و 350.

[40]. نعمان بن محمود آلوسی، جلاء العینین، ص504.

[41]. محمد سعید ممدوح، رفع المناره، ص57.

[42]. نک.: همان، ص61.

[43]. در اینجا علامه ممدوح چند شاهد دیگر هم ذکر کرده است.

[44]. وقتی مردگان عادی از کسانی که به زیارتشان می‌آیند، اطلاع دارند، حال پیامبران به ویژه خاتم آنان چگونه خواهد بود؟ ابن‌واسع درباره اطلاع اموات از زائران خود می‌نویسد: «ان الموتی یعلمون بزوارهم یوم الجمعة و یوماً قبله و یوماً بعده»؛ حطاب رعینی، مواهب الجلیل، ج3، ص51.

[45]. محمد سعید ممدوح، رفع المناره، ص61-64.

[46]. همان، ص60.

نوشته­ ی: محمد اصغری نژاد

منبع : نشریه سراج منیر16

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 4
مطالب مرتبط