چکیده
نوشتار حاضر به مسأله دعا نزد قبور پرداخته و مشروعیت آن را به کمک این ادله اثبات میکند: 1. بیان احادیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) که در متون روایی معتبر اهل سنت نقل شده و مشروعیت دعا نزد قبور مسلمانان را به طور مطلق اثبات میکند، 2. بیان مواردی از سیره و دیدگاه سلف در باره دعا نزد قبر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، 3. معرفی مکانهایی ویژه که برای عبادت مورد توجه قرار گرفته است، 4. آشکار نمودن تناقضات موجود در آثار ابن تیمیه و وهابیان در مسئله جواز دعا نزد قبور، 5. اثبات ناصوابی برداشتهای وهابیت از احادیث، 6. اثبات ناکارآمدی قاعده سد ذرایع.
کلیدواژهها
حدیث؛ دعا؛ اولیا؛ قبور؛ صحابه؛ ابن تیمیه؛ وهابیت
اصل مقاله
مقدمه
از جمله موارد قداستزدایی وهابیان از پیامبران الهی( به ویژه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، نامشروع پنداری دعا نزد قبر مطهر آن حضرت (صلی الله علیه وآله) و کفرشماری اعتقاد به افضلیت آن مکان برای دعاست.
ابن تیمیه در پاسخ به این سؤال که آیا دعا نزد قبر صالحان و اولیای الهی جایز است یا خیر؟ و آیا احتمال استجابت دعا در مکانهای یاد شده بیشتر از سایر مکانهاست یا خیر؟ میگوید: «دعای نزد قبور، افضل از دعا در اماکن دیگر نیست…؛ نه قبر پیامبران و نه غیر آن». (ابن تیمیه: 1416، 27: 181) او ادعا میکند که هیچگاه صحابه نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای خود دعا نکردهاند. (همان، 17: 471) همچنین وی اعتقاد به مستجاب بودن دعا نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) یا سایر اولیای الهی را مرتبه چهارم بدعت میپندارد (ابن تیمیه: 1418، 1: 22) و انتخاب مکانهای یاد شده برای دعا را خلاف شرع و فراتر از آن، شخص معتقد به افضلیت این مکانها را کافر میداند. (بعلی: بیتا، 57)
او در جای دیگر میگوید: «اهل شرک و بدعت، قبور و مشاهد را تکریم میکنند… و معتقدند که دعا نزد قبور مستجاب است؛ حال آنکه این نزدیکترین کار به احوال شیطان است». (ابن تیمیه: 1405، 175)
محمد بن عبدالوهاب نیز مدعی است هیچگاه صحابه نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) از آن حضرت چیزی درخواست نکردهاند. بلکه سلف صالح، حتی کسی را که نزد قبر آن حضرت (صلی الله علیه وآله) از خدای متعال چیزی طلب کند، مذمت کردهاند. (محمد بن عبد الوهاب: 1418، ص51)
بن باز، مفتی معروف وهابی هم گفته است: «دعا کردن نزد قبور، غیر شرعی است و در این مسئله بین قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) با سایر قبور تفاوتی نیست و مکان یاد شده، محل استجابت دعا نمیباشد». (بن باز: بیتا ب، 6، 327)
ابن عثیمین از علمای وهابی معاصر نیز انتخاب مراقد مطهر پیامبران: را برای دعا، بدعت و وسیلهای برای شرک میداند. (بن باز، عبد العزیز؛ ابن عثیمین؛ ابن جبرین: 1415، 3: 492)
قبل از بررسی و نقد دیدگاه یاد شده، تذکر این نکته مفید است که در مسئله دعا نزد قبور، ابن تیمیه تفصیلی قائل شده است بین اینکه زائر از اول قصد دعا داشته باشد و یا اینکه ابتدا به قصد زیارت برود و آنگاه کنار قبر، از خدای متعال چیزی را درخواست کند.
آنچه به عقیده او و وهابیان ـ که تأثیر پذیرفته از اویندـ مشروع نیست، قسم اول است؛ (ابن تیمیه: 1419، 2: 195) در حالی که آنچه از احادیث استفاده میشود، مطلق بودن مشروعیت دعا نزد قبور است؛ خواه از ابتدا قصد دعا داشته باشد یا بدون قصد اولیه رفته باشد.
نکته دیگر این است که آنان دعای زائر برای مزور و طلب آمرزش برای او را جائز میدانند. بلکه فلسفه زیارت قبور را منتفع شدن میت از طریق دعا برای آمرزش او میدانند. اما آنچه را حرام میپندارند، دعا کردن زائر برای خود و زندگان است؛ (ابن تیمیه: 1416، 24: 343؛ نیز ر.ک: البانی: 1406، 189؛ نجدی: 1398، 218) در حالی که آنچه دلائل پیش رو اثبات میکند، خلاف ادعای یاد شده است.
ادله مشروعیت
یک. احادیث
1) درخواست عافیت
«سلیمان بن بریده» از پدرش نقل کرده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)هنگامی که به مقابر تشریف میبرد، اینگونه بر اهل قبور، سلام میداد:
«السَّلَامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الدِّیارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِکمْ لَاحِقُونَ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَنَحْنُ لَکمْ تَبَعٌ، أَسْأَلُ اللهَ الْعَافِیةَ لَنَا وَلَکمْ». (نسائی: 1421، 2: 468)
سلام بر شما اهل این دیار از مؤمنان و مسلمانان، و ما انشاء الله به شما ملحق میشویم. شما پیشروان ما بودید و ما به دنبال شماییم. از خدا برای ما و شما درخواست عافیت میکنم.
همچنین در روایت دیگر آمده است که حضرت به اصحاب آموخت که وقتی به قبرستان میروند، اینگونه بگویند:… و َنَسْأَلُ اللهَ لَنَا وَلَکمُ الْعَافِیةَ؛ … از خدا برای خودمان و شما عافیت را طلب میکنیم. (مسلم: بیتا، 2: 671؛ ابن ابی شیبه: 1409، 3: 27)
در اینباره، چند نکته درخور توجه است:
اولا: چنانکه ملاحظه میشود در حدیث اول، بر خلاف پندار وهابیان، پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای خود و سایر زندگان از خدای متعال درخواست عافیت کرده و فرموده است: أَسْأَلُ اللهَ الْعَافِیةَ لَنَا وَلَکمْ. جالب این است که حضرت، دعا برای زندگان را مقدم داشته است. و در حدیث دوم نیز حضرت (صلی الله علیه وآله) از اصحاب خواسته است که به همان شیوه یاد شده، دعا کنند.
ثانیا: از بیان راوی استفاده میشود که این تعلیم پیامبر (صلی الله علیه وآله) در باره چگونگی زیارت قبور و سلام کردن بر اهل قبور، همیشگی بوده است (به قرینه لفظ کان که دلالت بر استمرار دارد)؛ زیرا در روایت میخوانیم: «کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ یعَلِّمُهُمْ إِذَا خَرَجُوا إِلَی الْمَقَابِرِ فَکانَ قَائِلُهُمْ یقُولُ:…»؛ «پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیوسته به آنان میآموخت که وقتی به قبرستان میروند چنین بگویند …».
ثالثا: وقتی زیارت قبور با شیوه یاد شده، برنامهای مستمر و از قبل تعیین شده باشد، پس باید زائر از قبل، دعای نزد قبور را قصد کند و از آغاز برای گفتن همین عبارات حرکت نماید.
رابعا: وقتی دعا کردن نزد قبر با قول و فعل پیامبر (صلی الله علیه وآله) مشروعیت یافت، دیگر بین کم یا زیاد آن فرقی نیست؛ زیرا بیشک اگر دعا نزد قبر، بدعت، کفر و شرک باشد ـ چنانکه وهابیان میپندارندـ کمِ آن هم بدعت و شرک است. افزون بر این، از حدیث دیگری که در صحیح مسلم و سایر متون روایی آمده است، به خوبی میتوان دریافت که گاهی اوقات حضرت (صلی الله علیه وآله) در قبرستان بقیع برای مدت طولانی نیز مشغول دعا و مناجات بودهاند؛ زیرا عایشه در حدیث یاد شده تصریح کرده است که پیامبر( برای مدت طولانی در آنجا سر پا ایستاده بود: « …حَتَّى جَاءَ الْبَقِیعَ فَقَامَ، فَأَطَالَ الْقِیامَ، ثُمَّ رَفَعَ یدَیهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ انْحَرَفَ فَانْحَرَفْتُ». (مسلم: بیتا، 2: 669)
خامسا: کسی در اعتبار حدیث یاد شده، تردید نکرده است، بلکه افزون بر نقل در متون روایی معتبر، (ر.ک: ابن ابی شیبة: 1997، 3: 27؛ شیبانی: 1421، 38: 654؛ خلال: 1410، 3: 606؛ اصبهانی: 1417، 3: 53) ابن تیمیه و البانی به صحت آن اعتراف کردهاند. (ر.ک: ابن تیمیه: 1995، 27: 415؛ البانی: 1405، 3: 235)
سادسا: بر خلاف آنچه وهابیت فتوا میدهد (ر.ک: زهیر الشاویش: 1423، 615؛ عثیمین: 1413، 23، 414) در حدیث یاد شده نیامده است که حضرت (صلی الله علیه وآله) هنگام خواندن زیارتنامه، با اینکه مشتمل بر دعاست، پشت به قبور و رو به قبله ایستاده است، و همچنین نیامده است که حضرت به صحابه فرموده باشد هنگام دعا نزد قبور، روی خود را سمت قبله کنند. بلکه در روایت آمده است: «فَأَقْبَلَ عَلَیهِمْ بِوَجْهِهِ»؛ «حضرت (صلی الله علیه وآله) رو به سمت قبور کرد». (ترمذی: 1998، 2: 360)
سابعا: نکات یاد شده برای سایر احادیثی که در ادامه خواهد آمد نیز، درخور توجه و درنگ است.
2) درخواست مصونیت از فتنه و گمراهی
عایشه میگوید:
از همان آغاز شب، پیامبر (صلی الله علیه وآله) را ندیدم. پنداشتم نزد برخی از همسرانش رفته است. جستوجو کردم تا به بقیع رسیدم. [در آنجا شنیدم که حضرت] میفرمود: «السَّلَامُ عَلَیکمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ، وَإِنَّا بِکمْ لَاحِقُونَ، اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُمْ وَلَا تُضِلَّنَا بَعْدَهُمْ»؛ «سلام بر شما گروه مؤمنان! همانا ما به شما ملحق خواهیم شد. خدایا! ما را از پاداش آنان محروم مفرما و ما را بعد از آنان گمراه نکن». (أبو داوود: 1419، 3: 48)
در روایت دیگر آمده است: «وَلَا تَفْتِنَّا بَعْدَهُمْ»؛ «ما را بعد از آنان به فتنه میفکن». (قزوینی: 1430، 2: 496؛ ابو داوود: بیتا، 5: 141)
در اینجا به برخی از نکات درخور توجه در این حدیث شریف اشارهای میکنیم:
اولاً: طبق گفته عایشه، پیامبر (صلی الله علیه وآله) از سر شب تا آن زمان که عایشه ایشان را یافته است، در قبرستان بقیع بسر میبرده است، و بیشک حضرت (صلی الله علیه وآله) در آنجا جز به عبادت، از جمله دعا و زیارت، به کار دیگری مشغول نبوده است؛[1] زیرا محال است آن حضرت لحظهای از وقت خود را ـ نعوذ بالله ـ بیهوده یا به غفلت سپری کرده باشد.
بنابراین بر خلاف فتوای وهابیان، معلوم میشود که طولانی شدن حضور زائر نزد مزور و خواندن دعای طولانی و زیارت مفصل، نه تنها مانعی ندارد، بلکه با استناد به فعل پیامبر (صلی الله علیه وآله)، استحباب آن نیز ثابت است.
ثانیاً: اینکه حضرت قبرستان بقیع را بهجای مسجد النبی6 برای عبادت انتخاب کرده است ـ با وجود آن همه فضیلت که برای آن ثابت است ـ و آنگاه مدت طولانی در آنجا درنگ میکند، دلیل دیگر بر مشروعیت دعا و زیارت طولانی در اینگونه مکانهاست.
ثالثاً: بنابر اظهار عایشه، پیامبر (صلی الله علیه وآله) هر شبی که پیش عایشه بوده، به قبرستان بقیع میرفته است: «کانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ کلَّمَا کانَ لَیلَتُهَا مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ یخْرُجُ مِنْ آخِرِ اللَّیلِ إِلَی الْبَقِیعِ فَیقُولُ: … ». (مسلم: بیتا، 2: 669)[2] از این گفته عایشه معلوم میشود که بر خلاف تبلیغ وهابیت، نه تنها به صورت مستمر به زیارت قبر مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) رفتن و دعا کردن نزد قبر آن حضرت حرام نیست،[3] بلکه مستحب و مشروع نیز است؛ زیرا فعل پیامبر (صلی الله علیه وآله) حجت است و زیارت با کیفیت یاد شده، به طریق اولی، شامل خود ایشان نیز میشود.
3) درخواست رحمت
عایشه در گزارش دیگری، چنین یادآور شده است
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «جبرئیل نزد من آمد و عرضه داشت پروردگارت فرمان داده است به قبرستان بقیع روی و برای آنان طلب رحمت کنی». عایشه عرض کرد: «ای رسول خدا6 چگونه برای آنها استغفار کنم؟». حضرت فرمود بگو: «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّیارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ، وَیرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنَّا وَالْمُسْتَأْخِرِینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِکمْ لَلَاحِقُونَ»؛ «سلام بر ساکنان مؤمن و مسلمان این سرزمین. خدا گذشتگان و آیندگان ما را رحمت کند! و آنگاه که خدا بخواهد، به شما میپیوندیم». (مسلم: بیتا، 2: 669)
4. درخواست آمرزش
ابن عباس میگوید:
مرَّ رسول الله صلى الله علیه و سلم بقبور المدینة فأقبل علیهم بوجهه فقال: السلام علیکم یا أهل القبور، یغفر الله لنا و لکم. «رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هنگام عبور از کنار قبور مدینه، به آنها روی کرد و فرمود: درود بر شما ای اهل قبور! خدا ما و شما را بیامرزد. شما پیشگامان مایید و ما در پی شما خواهیم آمد». (ترمذی، 2: 360؛ سمهودی: 1419، 3: 78)
جالب این که همه دعاهای یاد شده را ابن تیمیه یکجا به عنوان آداب زیارت قبور آورده است. او گفته است:
از طریق صحاح، سنن و مسانید ثابت شده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به اصحابش میآموخت که هنگام زیارت قبور اینگونه بگویند: «السلام علیکم أهل دار قوم مؤمنین، و إنا إن شاء الله بکم لاحقون. و یرحم الله المستقدمین منا و منکم و المستأخرین، نسأل الله لنا و لکم العافیة، اللهم لا تحرمنا أجرهم ولا تفتنا بعدهم، و اغفر لنا و لهم». (ابن تیمیه: 1419، 2: 293)
دو: عملکرد صحابه
افزون بر قول و فعل پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، عملکرد صحابه نیز کم و بیش گویای مشروعیت دعا نزد قبر مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)است. ابن ابی شیبه (متوفای 235 ق) در کتاب «المصنف» روایتی از مالک الدار (انباردار عمر بن خطاب) نقل کرده است به این مضمون که در زمان عمر، مردم دچار قحطی و خشکسالی شدند. مردی کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! مردم نابود شدند. از خداوند برای امت خود طلب باران کن. رسول خدا6 در عالم خواب به آن مرد فرمود: «نزد عمر برو و از جانب من به او سلام برسان و بگو: بهزودی باران خواهد آمد و سیراب خواهید شد و بگو: کیسه سخاوت را گسترده ساز». در ادامه گزارش آمده است که آن مرد، ماجرای خوابش را برای عمر نقل کرد. قطرات اشک از چشمان عمر جاری شد و گفت: خداوندا کوشش کردم. ولی همیشه ناتوان بودم. (ابن أبی شیبة: 1409، 6: 356)
گفتنی است حدیث یاد شده را غیر از ابن ابی شیبه، بسیاری از بزرگان اهل سنت، از جمله: ابوبکر احمد بن ابی خیثمه (م 279ق) در التاریخ الکبیر (2: 80)، ابن عبدالبر (م 463ق) در الاستیعاب (3: 1149)، محبالدین طبری (م 694 ق) در الریاض النضرة فی مناقب العشرة، (2: 320)، ابن کثیر دمشقی (م 774ق) در البدایة و النهایة (7: 105) و دیگران در کتب خود روایت کردهاند. افزون بر این، برخی از آنان ازجمله ابن کثیر (همان)، ابن حجر عسقلانی در فتح الباری (2: 495)، قَسْطَلَّانی در المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة (3: 374) و عبداللطیف آل الشیخ در منهاج التأسیس والتقدیس (1: 137) آن را به لحاظ سند نیز تأیید کرده و صحیح دانستهاند.
بنابراین در زمان عمر بن خطاب که نزدیک به عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)است و همگی افراد نیز قول و فعل پیامبر (صلی الله علیه وآله) را به یاد داشتند، میبینیم یکی از آنان نزد قبر حضرت (صلی الله علیه وآله) میآید و مشکل خشکسالی را مطرح میکند و نهتنها هیچکس این اقدام را سرزنش نمیکند، بلکه خلیفه وقت، گفته او را تأیید میکند. آیا این خود بهترین دلیل بر پذیرش مشروعیت دعا نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) ـ بلکه جواز توسل به آن حضرت ـ از سوی مسلمانان نیست؟!
ممکن است برخی سؤال کنند که ماجرای یاد شده مربوط به جواز توسل به شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)است؛ در حالی که موضوع مورد بحث، مشروعیت مطلق دعا نزد قبر آن حضرت است و این دو با هم متفاوتاند.
پاسخ این است که وقتی از طریق این گزارش بتوانیم جواز توسل به شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)را ثابت کنیم، از طریق قاعده اولویت، مشروعیت مطلق دعا نزد قبر آن حضرت نیز ثابت میشود؛ زیرا آنچه بیش از همه حساسیت وهابیت را برانگیخته است، مسئله توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)و سایر اولیای الهی است، و مسئله دعا نزد قبور مطهر آن حضرات: از نظر وهابیت در مرحله بعد قرار میگیرد؛ چنانکه عبارتهای نقل شده از آنان در ابتدای نوشتار گویای این مطلب است.
با تفحص در سیره مسلمانان صدر اسلام، غیر از مورد یاد شده، موارد دیگری نیز میتوان یافت که بهمنظور پرهیز از طولانی شدن مباحث از بررسی آن صرفنظر میشود.
سه: مکانهای ویژه
از سویی، در برخی از متون کهن اهل سنت میبینیم که به بعضی از مکانها برای دعا و نماز سفارش ویژه شده است؛ از جمله حسن بصری (م 110ق) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)نقل کرده است که حضرت فرمود: «هرکس زیر ناودان (کعبه) دو رکعت نماز بخواند، از گناهانش بیرون میرود همانند روزی که از مادر متولد شده است». همچنین پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «محبوبترین مکانها نزد خدای متعال، [فاصله] بین مقام و ملتزم[4] است». (بصری: بیتا، 30) همچنین حضرت فرمود: بین رکن یمانی و رکن حجرالاسود باغی از باغهای بهشت است». (همان، 26) بصری در همان کتاب آورده است که از ابن عباس سؤال شد: «مصلای اخیار کجاست؟». پاسخ داد: «زیر ناودان». (همان، 29)
از سوی دیگر، در همان کتاب (ص 20) و برخی دیگر از منابع اهل سنت (ر.ک: صفوری: 1283، 1: 184) آمده است که قبر حضرت اسماعیل% و مادر گرامیاش هاجر& در حجر اسماعیل زیر ناودان قرار دارد.[5] همچنین در کتاب یاد شده (ص 28) آمده است: هر یک از پیامبران6 چون قومش او را تکذیب میکرد، از آنان قطع رابطه میکرد و به مکه پناه میآورد و نزد کعبه به عبادت خدای متعال مشغول میشد؛ تا زمان مرگش فرا میرسید. از اینرو قبر سیصد پیامبر، اطراف کعبه واقع شده است. بین رکن یمانی و رکن حجرالاسود نیز هفتاد پیامبر دفن شدهاند.
ابن سعد (م 168 ق) از اسحاق بن عبدالله روایت کرده است که قبر حضرت اسماعیل% در حجر است. (ابن سعد: 1410، 1: 44)
ابن ابی الدنیا (م 281 ق) از ابن عباس روایت کرده است که قبر حضرت اسماعیل% درون حِجر و قبر حضرت شعیب در جهت قبله حِجر واقع شده است. (ابن ابی الدنیا: 1411، 300)
ازرقی (م 250 ق) یادآور شده است که بین رکن [حجرالاسود]، مقام و [چاه] زمزم، 99 پیامبر (صلی الله علیه وآله) دفن شدهاند. (ازرقی: 1416، 1: 68 و 2: 134) همین سخن را ثعلبی (م 427 ق) (ثعلبی: 1422، 4: 250)، ابوبکر بیهقی (م 458ق) (بیهقی: 1423، 5: 460)، بدرالدین عینی (م 855ق) (عینی: بیتا، 15: 227)، و دیگران نیز آوردهاند.
ابن جریر طبری (م 310ق) از ابن سابط روایتی به همین مضمون آورده و افزوده است: «قبر حضرت نوح، هود، صالح و شعیب:، بین زمزم و رکن و مقام [حطیم] واقع است. (طبری: 1420، 1: 448)
شرافت یافتن مکان به اهل آن
نکتهای که در اینجا ذهن پژوهشگر بیطرف را به خود مشغول میسازد، احتمال ارتباط بین برتری مکانهای یاد شده در مسجدالحرام، با دفن شدن بدنهای مطهر پیامبران عظیمالشأن: در این مکانهاست. احتمالی که با بررسی بیشتر، به واقع نزدیک میشود؛ زیرا طبق روایات معتبر، برترین و مقدسترین مکانهای روی زمین، مسجدالحرام است که یک رکعت نماز در آن براساس نقل بعضی روایات، برتر از صد هزار رکعت نماز (حر عاملی: 1409، 5: 271)، و بنابه نقل بعضی دیگر از روایات، برابر با یک میلیون نماز در دیگر مساجد است. (ابن قولویه: بیتا، 21؛ مسلم: بیتا، 2: 1012)
حال این که چرا بعضی از قسمتهای همین مکان با عظمت و پر فضیلت بر بعضی دیگر برتری یافته است، علت آن وجود قبور مطهر پیامبران عظیم الشأن: در آنهاست.
افزون بر این از طریق دیگر نیز میتوان درستی مطلب یاد شده را اثبات کرد؛ زیرا هرچند بین علمای اهل سنت در برتری مکه مکرمه بر مدینه منوره و برعکس، اختلافنظر وجود دارد، اما در اینکه محل دفن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، افضل بقاع روی زمین است اختلافنظری نیست. بلکه آن مکان مقدس را حتی از خانه کعبه، آسمانها، عرش و کرسی نیز برتر میدانند؛ چنانکه نوشتهاند:
امَّا الْمَوْضِعُ الَّذِی ضَمَّ أَعْضَاءَهُ الشَّرِیفَةَ مِنْ قَبْرِهِ الْکرِیمِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ فَقَدْ قَال الْعُلَمَاءُ: إِنَّهُ أَفْضَلَ بِقَاعِ الأْرْضِ حَتَّى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَتَّى الْکعْبَةِ الْمُشَرَّفَةِ، وَإِنَّهُ أَفْضَل مِنَ السَّمَاوَاتِ حَتَّى الْعَرْشِ وَالْکرْسِی. (الموسوعة الفقهیة الکویتیة، 32: 156؛ الشنقیطی: 1415، 11: 143)
قاضی عیاض در شرح این حدیث که صحیح مسلم از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل کرده است: «صَلاةٌ فِی مَسْجِدِی هَذَا، أَفْضَلُ مِنْ أَلفِ صَلاةٍ فِیمَا سِوَاهُ، إِلا المَسْجِدَ الحَرَامَ »، (مسلم: بیتا، 2: 1012) به اجماع یاد شده، اشاره کرده (قاضی عیاض: 1419، 4: 511) و مجدداََ نیز آن را یادآور شده است. (قاضی عیاض: 1407، 2: 213)
بنابراین وقتی به اتفاق نظر علمای اهل سنت، دفن بدن مطهر پبامبر اکرم6 در مکان خاص، موجب برتری آن مکان شریف از سایر اماکن میشود، پس قبور مطهر سایر انبیا نیز موجب برتری قسمتهای یاد شده از مسجدالحرام میشود و به همین مناسبت، نه تنها نماز خواندن و دعا کردن در آنجا نامشروع قلمداد نشده، بلکه فضیلت مضاعف نیز یافته است.
بلکه از آیات قرآن نیز میتوان بر اینکه شرف مکان به اهل آن است، دلیل اقامه کرد؛ از جمله این که خدای متعال به حجگزاران دستور میدهد مقام حضرت ابراهیم% را مصلای خود قرار دهند: (وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیم مُصَلًّى)؛ «و [فرمان دادیم:] از مقام ابراهیم جایگاهی برای نماز انتخاب کنید». (بقره: 125)
همچنین آیات شریفه: (لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَ أَنتَ حِلُّ بِهَذَا الْبَلَد) (بلد: 1 - 2)، نیز بر مطلب یاد شده دلالت دارد؛ چنانکه بیضاوی و زحیلی، از علمای اهل سنت، به این مطلب اشاره کرده و گفتهاند:
أقسم سبحانه بالبلد الحرام وقیده بحلول الرسول علیه الصلاة والسلام فیه إظهاراً لمزید فضله، وإشعاراً بأن شرف المکان بشرف أهله. (بیضاوی: 1418، 5: 313؛ زحیلی: 1418، 30: 243)
خدای سبحان به بلدالحرام (مکه) سوگند یاد کرده و آن را به سکونت پیامبر (صلی الله علیه وآله) در آنجا مقید نموده است؛ زیرا میخواهد بفهماند شرف مکان به شرف اهل آن است.
نتیجه این که بعضی از قسمتهای مسجدالحرام به دلیل اینکه مضجع شریف برخی از پیامبران: است، برای نماز و دعا فضیلت مضاعف مییابد. پس در این صورت نماز و دعا نزد قبر مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)نیز نه تنها نباید نامشروع تلقی شود، بلکه برعکس باید از فضیلت بیشتری برخوردار باشد!
دفع شبهه البانی
گفتنی است برخی از وهابیان از قبیل البانی گفته است: «چون قبوری که پنداشته میشود در مسجدالحرام واقع شده، آشکار نیست، از این رو دلیل بر جواز اتخاد مساجد بر قبور محسوب نمیشود». وی همچنین گفته است:
برتری مسجدالحرام بر دیگر مساجد و برابری یک نماز در آن با یکصد هزار نماز در دیگر مساجد، فضیلتی است که از زمان پایهگذاری آن بهدست حضرت ابراهیم% و فرزندش حضرت اسماعیل% وجود داشته است؛ نه اینکه با دفن پیامبران وضع شده باشد. (ألبانی: بیتا، 68 و 69)
پاسخ این است که اولاً: در اینجا ما برای اثبات مشروعیت نماز و دعا بلکه افضلیت آن نزد قبر مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)و قبور مطهر سایر اولیای الهی: به افضیلت مسجد الحرام بر دیگر مساجد و اینکه یک نماز در آن برتر از یکصد هزار نماز در دیگر مساجد است، استدلال نکردهایم. بلکه به این نکته استدلال گردید که بعضی از قسمتهای مسجدالحرام، افزون بر فضیلت مشترک یاد شده، دارای فضیلت مضاعفی است، و اینها همان قسمتهایی است که گفته شده است قبور مطهر پیامبران الهی (علیهم السلام) در آن واقع است.[6]
ثانیاً: احادیثی که وهابیت برای اثبات حرمت اتخاذ مساجد بر قبور به آنها استناد میکند- بر فرض صحت سند-[7] مطلق است و قیدی در آن مبنی بر اینکه حرمت اتخاذ مساجد بر قبور، مختص به قبور آشکار است، وجود ندارد.
ثالثاً: اگر همانگونه که البانی ادعا میکند، حرمت اتخاذ قبور، مخصوص زمانی است که قبر برجسته و آشکار باشد، چرا هماکنون که قبر مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)را با زمین یکسان کردهاند، دعا کردن نزد قبر حضرت (صلی الله علیه وآله) را حرام و بدعت میدانند؟!
چهار: تناقضات وهابیت
پس از تحلیل احادیث یاد شده و بیان گوشهای از عملکرد مسلمانان صدر اسلام و توجه ویژه شارع مقدس به برخی از اماکن بهسبب مدفن بودن برای پیامبران:، اکنون سؤال این است که وهابیت به چه دلیل دعا نزد قبور را به طور عموم و نزد قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)را به طور خاص نامشروع میداند؟!
اگر دعا نزد قبور آنگونه که ابن تیمیه میپندارد، افضل از مکانهای دیگر نیست (ر.ک: بن باز: بیتا، 27: 181) و اعتقاد به افضلیت آنها موجب کفر است! (ر.ک: بعلی: بیتا، 57) پس چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) قبرستان بقیع را برای دعا انتخاب میکرد؛ آن هم نه به صورت موردی. بلکه به صورت یک برنامه مستمر و با توقفهای طولانیمدت؟!
چرا سیره و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)و توصیه مکرر آن حضرت به دعا نزد قبور، نادیده انگاشته میشود؟! اما این پندار که سلف نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) دعا نکردهاند حجت میشود؛ با اینکه چنین ادعایی ثابت نیست. (ر.ک: محمد بن عبد الوهاب: 1418، 51)
اگر دعا نزد قبور، مستجاب نیست! (ر.ک: بن باز: بیتا، 6: 327) چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) نزد قبور دعا میکرد؟! آیا پیامبر (صلی الله علیه وآله) ـ نعوذ بالله ـ کار لغو انجام میداد یا به کار لغو سفارش میکرد؟
ادعاهای یاد شده که در آثار ابن تیمیه و وهابیان به چشم میخورد، در حالی است که موارد نقض آن نیز در کلام خود آنان یا در متون معتبر اهل سنت فراوان است که در اینجا تنها به چند مورد اشاره میشود:
1. استناد جواز به احمد بن حنبل
ابن تیمیه در کتاب «الاخنائیه» هنگامی که آداب زیارت قبر مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) را توضیح میدهد، ناخواسته بر خلاف ادعاهای یاد شده اعتراف میکند که احمد بن حنبل و دیگران، دعا نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) را اجازه دادهاند؛ چنانکه مینویسد:
و الإمام أحمد ذکر الثناء علیه بلفظ الشهادة له بذلک مع الدعاء له بغیر الصلاة و مع دعاء الداعی لنفسه أیضًا: امام احمد گفته است ثنای بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) به ادای شهادت بر رسالت ایشان و به دعا برای آن حضرت است؛ بدون خواندن نماز. همچنین با دعا کردن دعا کننده برای خودش. (ابن تیمیه: 1423، 119)
2. استناد جواز به مروذی
ابن تیمیه آداب زیارت را با استناد به منسک مروذی[8] اینگونه آورده است:
«ثم ائت قبرالنبی(صلی الله علیه و آله) فقل: …اللهم احشرنا فی زمرته، وتوفنا على سنته، وأوردنا حوضه، واسقنا بکأسه مشربًا رویا لا نظمأ بعدها أبدًا»: آنگاه نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) حاضر شو و بگو: …پروردگارا! ما را در زمره او محشور فرما، بر سنت او بمیران، بر حوض [کوثر] او وارد فرما و بهدست او از آن به ما بنوشان؛ نوشاندنی سیرابکننده، روان و گوارا که پس از آن هرگز تشنه نشویم. (ابن تیمیه: 1423، 119)
3. استناد جواز به مذاهب اربعه
ابن تیمیه افزون بر موارد یاد شده به مذاهب اربعه اهل سنت نیز نسبت میدهد که آنان درباره آداب زیارت قبر مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) معتقدند زائر پس از اینکه به حضرت سلام داد، هنگامی که میخواهد دعا کند، باید رو به قبله کند. بدیهی است اعتراف وی به این مطلب که هنگام دعا باید رو به قبله نماید، اذعان ناخواسته وی بر مشروعیت دعا کنار قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نزد سلف است.
او در اینباره میگوید:
و مذهب الأئمة الأربعة (مالک و أبی حنیفة و الشافعی و أحمد) و غیرهم من أئمة الإسلام أن الرجل إذا سلم علی النبی صلى الله علیه وسلم و أراد أن یدعو لنفسه فإنه یستقبل القبلة: مذهب ائمه اربعه (مالک، ابوحنیفه، شافعی و احمد) و غیر آنان از پیشوایان اسلام این است که چون بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) سلام داد و خواست برای خود دعا کند، رو به سمت قبله کند. (ابن تیمیه: 1422، 318؛ البانی: 1406، 196)
البته در نسبت یاد شده به همه چهار مذهب اهل سنت، که هنگام دعا باید رو به قبله ایستاد، جای تأمل است؛ زیرا از مالک، نقل شده است که وقتی «منصور دوانیقی» برای زیارت قبر مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) مشرف شد، منصور از او سؤال کرد برای دعا رو به قبله کنم یا رو به سمت پیامبر (صلی الله علیه وآله)؟ مالک گفت: «چرا رویت را از آن حضرت برگردانی؟! او روز قیامت وسیله تو و پدرت حضرت آدم% نزد خدای متعال است. بلکه رو به سوی او کن و از آن حضرت (صلی الله علیه وآله) نزد پروردگار، شفاعت بطلب». (قاضی عیاض: 1407، 2: 92)
همچنین از وی نقل است که چون شنوندگان مجلس او [در مسجد پیامبر] زیاد شدند و صدای او به همه نمیرسید، به او پیشنهاد شد کسی را بگمارد که گفتههای او را با صدای بلند به مردم برساند. او در پاسخ آنان، آیه شریفه: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْواتَکمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی)را یادآور شد و افزود: «احترام حضرت (صلی الله علیه وآله) در زمان ممات، همانند احترام او در زمان حیات اوست». (همان، 95)
4. اقتدا به پیامبر (صلی الله علیه وآله)
تناقض دیگر این است که ابن تیمیه از سویی معتقد است هر مکانی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به قصد نماز یا دعا به آنجا رفته باشد، رفتن به آن مکانها به قصد دعا و نماز سنت است؛ زیرا این کار اقتدای به رسول خدا6 است. همچنین وی میگوید انتخاب اوقات مخصوصی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) آن اوقات را برای عبادت انتخاب کرده، سنت است. (ابن تیمیه: 1419، 2: 276) این در حالی است که وی در جای دیگر ـ چنانکه دیدیم ـ رفتن کنار قبور به قصد دعا را حرام میداند؛ (ر.ک: همان، 2، 195) با آنکه احادیث یاد شده، بر سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) به رفتن به قبرستان بقیع برای دعا، دلالت صریح دارند.[9]
پنج: برداشت ناصواب، علت توهم وهابیت
گفتنی است علت مخالف وهابیت با دعا و نماز نزد قبور مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و سایر اولیای الهی:، برداشت ناصواب آنان از بعضی احادیث است که در متون روایی اهل سنت به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت میدهند؛ از جمله اینکه ادعا میکنند پیامبر (صلی الله علیه وآله) درباره یهود فرمود: «خدا یهود را بکشد؛ زیرا قبور انبیای خود را مسجد قرار دادند». (ر.ک: بخاری: 1422، 1: 95)
در حالی که اگر چنین سخنی را پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرموده باشند، ناظر به کار حرامی است که یهود نزد قبور پیامبران:مرتکب میشدند؛ نه اینکه ناظر به اصل نماز و دعا کنار قبور مطهر پیامبران:باشد و برساند که این عمل، حرمت ذاتی دارد؛ همانگونه که عالمان بزرگ اهل سنت نیز به این مطلب اشاره کردهاند.
ابن عبدالبر (م 463ق) پس از نقل حدیث یاد شده، معنایی را غیر از آنچه وهابیان فهمیدهاند بیان میکند. به گفته او، حدیث بر این دلالت دارد که سجده بر قبور پیامبران:حرام است. وی میافزاید: احتمال هم دارد که حدیث بر این معنا دلالت داشته باشد که نباید قبور پیامبران:را قبله قرار داد و به سوی آن نماز خواند. گروهی پنداشتهاند در این حدیث، دلالتی بر کراهت نماز در مقبره و به سمت قبور وجود دارد؛ حال آنکه نزد من، چنین قولی حجت نیست. (ابن عبدالبر: 1387، 6: 383)
ابن عبدالبر در جای دیگر در تحلیل احادیث یاد شده گفته است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بر امت خود نگران بود که مبادا آنان همان شیوهای را پیش بگیرند که برخی از امتهای گذشته پیش گرفته بودند؛ آنان وقتی یکی از پیامبرانشان رحلت میکرد اطراف قبرش جمع میشدند و همانند بتپرستان، قبر آن پیامبر را عبادت میکردند… . پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیوسته اصحاب و سایر امت خود را هشدار میداد که مبادا همانند امت گذشته، به سوی قبر او نماز بخوانند و آن را قبله و مسجد قرار دهند؛ همانگونه که بتپرستان، بتهای خود را قبله قرار میدادند و به سوی آنها سجده میکردند و نماز میخواندند. (همان، 5: 45)
قاضی بیضاوی (م 691ق) نیز گفته است:
از آنجا که یهود و نصارا به منظور بزرگداشت، پیامبران، قبور آنان را سجده میکردند و آن را قبله خود قرار داده بودند و به سمت آن نماز میخواندند و آن قبور، بت آنان شده بود، خدای متعال آنان را لعنت کرد و مسلمانان را از اینگونه کارها نهی فرمود. اما اگر کسی جوار قبر بنده صالحی را مسجد قرار دهد یا در مقبره او نماز بخواند و قصد او از این کار، بهرهمند شدن از ثواب بیشتر یا رسیدن ثوابی به روح آن بنده صالح باشد و نه تعظیم و توجه به او، در این صورت، حرجی بر او نخواهد بود. (بیضاوی: 1433، 1: 257)
گفتنی است بسیاری از علمای اهل سنت، متن سخن بیضاوی یا مضمون آن را در کتب خود آوردهاند؛[10] از جمله طیبی (م 743 ق) (شرح المشکاة، 3: 937)، ابن حجر عسقلانی (م 852 ق) (فتح الباری، 1: 525)، بدرالدین عینی (م 855 ق) (عمدة القاری، 4: 174)، جلالالدین سیوطی (م 911 ق) (حاشیة السندی علی سنن النسائی، 2: 40)، القسطلانی (م 922 ق) (ارشاد الساری، 6: 467) و مناوی (م 1031 ق) (فیض القدیر، 4: 466). البته هرچند برخی از شخصیتهای یاد شده، اطلاق کلام بیضاوی بر جواز نماز و دعا نزد قبور بندگان صالح را به نداشتن ترس از مفسده مشروط کردهاند (ر.ک: ابن حجر: 1379، 3: 208؛ شرح الزرقانی علی موطأ، 4: 367)، ولی این نیز به نوعی تأیید اصل دیدگاه بیضاوی تلقی میشود.
صرفنظر از اظهار نظر علما، از بعضی احادیث منسوب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز استفاده میشود که آن حضرت (صلی الله علیه وآله) از اینکه خدای متعال کنار قبر مطهرشان عبادت شود، اعم از نماز، دعا، زیارت و همانند آن، مخالفت نکردهاند. اما از اینکه مبادا برخی افراد درباره ایشان به غلو متمایل شوند، هشدار دادهاند؛ چنانکه حضرت فرمود:
«اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْ قَبْرِی وَثَناً یعْبَدُ. اشْتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَى قَوْمٍ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِیائِهِمْ مَسَاجِدَ: خدایا! قبرم را بتی قرار مده که عبادت شود. غضب سخت خدای متعال بر قومی است که قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند». (مالک بن انس: 1425، 2: 240؛ احمد بن حنبل: 1421، 6: 656)
با اندک تأمل در حدیث یاد شده، به خوبی میتوان همان مطالبی را که از قاضی بیضاوی بیان شد، فهمید؛ زیرا حدیث، تنها بر حرمت پرستش قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) دلالت دارد و نه چیزی بیشتر از آن؛ همان پرستش حرامی که برخی اقوام گذشته درباره پیامبران خود مرتکب شدهاند.
حدیث دیگری که درستی مطلب یاد شده را ثابت میکند، حدیث صحیح السند (نزد اهل سنت) قیس بن سعد است. او میگوید:
به حیره رفتم و دیدم اهالی آنجا مقابل امیر خود سجده میکنند. وقتی خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله) رسیدم، عرض کردم: «من در حیره دیدم که مردم امیر خود را سجده میکنند و حال آنکه شما، رسول خدا6 سزاوارترید که در برابرتان سجده کنیم». پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «اگر بر قبر من عبور کنی آن را سجده خواهی کرد؟». گفتم: «خیر». فرمود: «پس چنین نکنید». (ابو داوود: 1419، 2: 244؛ حاکم نیشابوری: 1411، 2: 204)
آنچه در این حدیث شریف مطرح است، نهی از سجده بر شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) یا بر قبر مطهر ایشان است؛ و نه بیشتر. بیشک این مسئلهای است که حرمت آن نزد همه مذاهب و فرق اسلامی مسلّم و بدیهی بوده است و اکنون نیز هیچیک از مسلمانان در هیچ جای عالم، نه به آن معتقدند و نه آن را مرتکب میشوند.
بنابراین وقتی معلوم شد که معنای نهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از مسجد قرار دادن قبر شریف در احادیث یاد شده، منع از سجده بردن بر قبر مطهر و غلو درباره ایشان است، در این صورت، وهابیت چه دلیل منطقی بر حرمت دعا و نماز کنار قبر مطهر آن حضرت (صلی الله علیه وآله) میتواند اقامه کند؟
شش: سد ذرائع[11] آخرین دلیل وهابیان
پس از اثبات ناکارآمدی احادیث یاد شده در اثبات ادعای وهابیان، آخرین دلیل آنان برای اثبات حرمت دعا و نماز نزد قبر مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، قاعده اصولی «سد ذرایع» است؛ (ألبانی: 1431، 2: 274، 446؛ 3: 914؛ صنعانی: 1432، 7: 571؛ عینی: بیتا، 4: 174؛ مبارکفوری: 1404، 2: 419) در حالی که از این قاعده نیز نمیتوان حکم کلی برای همه افراد و همه زمانها استفاده کرد؛ زیرا:
اولاً: تشخیص اینکه یک قاعده اصولی در کجا و تحت چه شرایطی اجراپذیر است، به نظر مجتهد بستگی دارد. پس طبیعی است که نظر هر مجتهدی، تنها برای خود او و پیروانش حجت باشد و در ضمن، هیچ مجتهدی نمیتواند نظر خود را بر مجتهد دیگر تحمیل کند.
افزون بر این، همانگونه که سلفیه نیز به آن اذعان کردهاند، هر حکمی که بر موضوعی از باب سد ذریعه وضع شود، حکم ثانوی بوده و دایر مدار وجود آن ذریعه است.[12] ازاینرو ابن حجر عسقلانی به عدم منع بنای مسجد بر قبور فتوا داده و درباره علت آن گفته است:
وَ قَدْ تَقَدَّمَ أَنَّ الْمَنْعَ مِنْ ذَلِک إِنَّمَا هُوَ حَالَ خَشْیةِ أَنْ یصْنَعَ بِالْقَبْرِ کمَا صَنَعَ أُولَئِک الَّذِینَ لُعِنُوا، وَ أَمَّا إِذَا أُمِنَ ذَلِک فَلَا امْتِنَاعَ وَ قَدْ یقُولُ بِالْمَنْعِ مُطْلَقًا مَنْ یرَی سد الذریعة: پیشتر گذشت که منع از اتخاذ مسجد بر قبور، مختص زمانی است که ترس از این باشد که مسلمانان همانند لعنتشدگان امتهای گذشته، آن قبر را عبادت کنند. اما هنگامی که از این لحاظ، آسودگی خیال حاصل شود، دیگر منعی بر آن نیست. همچنین افزوده است کسی که به سد ذرایع معتقد است، امکان دارد قائل به منع مطلق شود. (ابن حجر: 1379، 3: 208)
پیشتر از این نیز ابن حجر وقتی به شرح احادیث باب: «مَا یکرَهُ مِنَ اتِّخَاذِ الْمَسَاجِدِ عَلَى الْقُبُورِ» در کتاب صحیح بخاری میرسد، نکات مهمی مطرح میکند. به گفته او تعبیر «ما یکره» در عنوان باب، میرساند که بخاری معتقد است بعضی از موارد اتخاذ مساجد بر قبور، کراهت ندارد. وی علت اتخاذ چنین حکمی توسط بخاری را تفاوت قائل شدن بخاری بین موارد مفسدهخیز و غیر آن دانسته است. ابن حجر، در ادامه، در شرح نخستین حدیث این باب که درباره چادر زدن حضرت فاطمه بنت الحسین% بر سر قبر همسرش، حسن بن الحسن% و اقامت یکساله وی در آنجا میباشد، گفته است: «اقامت یکساله، مستلزم نماز خواندن در آنجا نیز است، و لازمه نماز خواندن نزد قبر، اتخاذ قبر به عنوان مسجد است». (همان: 3، 200)
ابن حجر وقتی به شرح حدیث «لَعَنَ اللهُ الیهُودَ وَالنَّصَارَى اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِیائِهِمْ مَسْجِدًا» (بخاری: 1422، 2: 88) میرسد، این سخن عایشه: «وَ لَوْلاَ ذَلِک لَأَبْرَزُوا قَبْرَهُ غَیرَ أَنِّی أَخْشَی أَنْ یتَّخَذَ مَسْجِدًا»[13] را که ذیل حدیث آمده است مورد توجه قرار میدهد و در اینباره میگوید:
این سخن نشان میدهد که همین عایشه و همفکران او بودند که مانع از آشکار شدن قبر آن حضرت (صلی الله علیه وآله) شدند و معلوم میشود که این اقدام، از باب اجتهاد شخصی آنان بود؛ نه فرمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله). (ابن حجر: 1379، 3: 200)
ثانیاً: در حدیث یاد شده، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از خداوند درخواست میکند که قبرش را بتی که پرستش شود، قرار ندهد: «اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْ قَبْرِی وَثَناً یعْبَدُ». (مالک بن انس: 1425، 2: 240، احمد بن حنبل: 1421، 6: 656) حال باید از وهابیت پرسید آیا پروردگار، این درخواست محبوبترین و مقربترین بندگان و پیامبران خود را اجابت کرده است یا خیر؟!
اگر بگویند اجابت نشده است، در این صورت وقتی دعای صالحترین بندگان خدای متعال مستجاب نشود، پس دعای چه کسی مستجاب میشود؟! و این چنین دیدگاهی سوء ظن به خدای متعال محسوب میشود. اگر هم بگویند خدای متعال درخواست پیامبر گرامیاش6 را مستجاب کرده است و این در حالی است که هر روز هزاران نفر از راههای دور و نزدیک، به قصد زیارت، نماز و دعا نزد مرقد مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) به مدینه منوره سفر میکنند. پس در این صورت نباید هیچیک از نمازها، دعاها و زیارتهایی را که نزد قبر مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) انجام میشود مصداق شرک بدانند و فریاد وااسلاما سردهند![14]
جمعبندی و نتیجهگیری
پس از تبیین مسئله و نقل نظرات وهابیت درباره حرمت دعا نزد قبور و بهویژه قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، به نقد و بررسی آن پرداختیم و با بیان و تحلیل برخی احادیث، معلوم گردید که قول و سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر مشروعیت دعا نزد قبور دلالت دارد.
افزون بر این، عملکرد برخی صحابه نیز مشروعیت دعا نزد قبر آن حضرت (صلی الله علیه وآله) را تأیید میکند. از سوی دیگر، دلایل وهابیت بر ادعای یاد شده، بیپایه بوده و تناقضگویی آنان در این موضوع، دلیلی بر سستی دیدگاه یاد شده است. چنان که قاعده اصولی سد ذرائع نیز قادر نیست ادعای یاد شده را اثبات نماید.
فهرست منابع
قرآن کریم.
ابن ابی الدنیا، عبدالله بن محمد، 1411ق ـ1990م، الإشراف فی منازل الأشراف، د. نجم عبدالرحمن خلف، الأولی، الریاض، مکتبة الرشد.
ابن أبی شیبة، ابوبکر عبد الله بن محمد، 1409ق، المصنف فی الأحادیث والآثار، کمال یوسف الحوت، الأولی، الریاض، مکتبة الرشد.
ابن أبی شیبة، ابوبکر عبد الله بن محمد، 1997م، مسند ابن أبی شیبة، عادل بن یوسف العزازی و احمد بن فرید المزیدی، الأولی، الریاض، دار الوطن.
ابن أبی خیثمة، أبو بکر أحمد بن أبی خیثمة، 1427ق- 2006م، التاریخ الکبیر المعروف بتاریخ ابن أبی خیثمة – السفر الثالث، صلاح بن فتحی هلال، الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر – القاهرة، الأولى.
ابن تیمیة، أحمد بن عبدالحلیم، 1405ق، الفرقان بین أولیاء الرحمن وأولیاء الشیطان، عبدالقادر الأرناؤوط، دمشق، مکتبة دار البیان.
ابن تیمیة، احمد بن عبدالحلیم، 1416ق ـ 1995م، مجموع الفتاوی، عبدالرحمان بن محمد بن قاسم، المدینة النبویة، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف.
ابن تیمیة، أحمد بن عبدالحلیم، 1418ق، المستدرک علی مجموع فتاوی شیخ الإسلام، جمعه ورتبه: محمد بن عبدالرحمان بن قاسم، الأولی.
ابن تیمیة، أحمد بن عبدالحلیم، 1419ق ـ 1999م، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم، ناصر عبدالکریم العقل،السابعة، بیروت، دار عالم الکتب.
ابن تیمیة، احمد بن عبدالحلیم، 1422ق ـ 2001م، قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة، ربیع بن هادی عمیر المدخلی، الأولی، عجمان، مکتبة الفرقان.
ابن تیمیه، أحمد بن عبد الحلیم، 1423ق، الرد على الأخنائی قاضی المالکیة، الدانی بن منیر آل زهوی، المکتبة العصریة، بیروت، الأولى.
ابن حجر، احمد بن علی بن حجر العسقلانی، بیتا، فتح الباری شرح صحیح البخاری، محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دارالمعرفة، 1379.
ابن حجر، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی، 1379، فتح الباری شرح صحیح البخاری، دارالمعرفة – بیروت.
ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع بغدادی، 1414ق، الطبقات الکبری، محمد بن صامل السلمی، الأولی، الطائف، مکتبة الصدیق.
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله القرطبی، 1387ق، التمهید لما فی الموطأ من المعانی و الأسانید، مصطفی بن احمد العلوی، محمد عبدالکبیر البکری، المغرب، وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة.
ابن قولویه، جعفر بن محمد، بیتا، کامل الزیارات، عبدالحسین امینی، دار المرتضویة.
ابن قیم الجوزیة، محمد بن ابیبکر محمد، عبدالسلام،1411ق، إعلام الموقعین عن رب العالمین، الأولی، بیروت، دار الکتب العلمیة.
ابن کثیر، إسماعیل بن عمر بن کثیر، 1408ق- 1988م، البدایة و النهایة، علی شیری، دار إحیاء التراث العربی، الأولى.
ابو داوود، سلیمان بن الأشعث السجستانی، بیتا، سنن ابی داوود، محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، المکتبة العصریة.
ابو داوود، سلیمان بن داوود بن الجارود، 1419ق، مسند أبی داوود الطیالسی، محمد بن عبدالمحسن الترکی، الأولی، مصر، دار هجر.
احمد بن حنبل، احمد بن محمد بن حنبل الشیبانی، 1421ق ـ 2001م، مسند الإمام احمد بن حنبل، شعیب الأرنؤوط ـ عادل مرشد، الأولی، مؤسسة الرسالة.
الأزرقی، محمد بن عبدالله، 1996م- 1416ق، أخبار مکة وما جاء فیها من الأثار، بیروت، دار الأندلس للنشر.
الأصبهانی، احمد بن عبدالله، 1417ق، المسند المستخرج علی صحیح الإمام مسلم، محمد حسن، الأولی، بیروت، دار الکتب العلمیة،.
الألبانی، 1431ق ـ 2010م، موسوعة محمد ناصرالدین الألبانی، الأولی، صنعاء، مرکز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامیة وتحقیق التراث والترجمة.
الألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، 1406هـ – 1986م، أحکام الجنائز، المکتب الإسلامی، الرابعة.
الألبانی، محمد ناصرالدین، بیتا، تحذیر الساجد من اتخاذ القبور مساجد، الرابعة، بیروت، المکتب الإسلامی.
الألبانی، محمد ناصرالدین،1405ق، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، زهیر الشاویش، الثانیة، بیروت، المکتب الإسلامی.
آل الشیخ، عبداللطیف بن عبدالرحمان، بیتا، منهاج التأسیس والتقدیس فی کشف شبهات داوود بن جرجیس، دار الهدایة للطبع والنشر والترجمة.
البخاری، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله الجعفی،1422ق، صحیح البخاری، محمد زهیر بن ناصر الناصر، الأولی، دار طوق النجاة.
البصری، الحسن بن یسار، بیتا، فضائل مکة والسکن فیها، سامی مکی العانی، الکویت، مکتبة الفلاح.
البعلی، محمد بن علی، بدرالدین، بیتا، مختصر الفتاوی المصریة لابن تیمیة، عبدالمجید سلیم محمد حامد الفقی، مطبعة السنة المحمدیة ـ تصویر دار الکتب العلمیة..
بن باز، عبد العزیز؛ ابن عثیمین؛ ابن جبرین: 1415ق، فتاوی إسلامیةلأصحاب الفضیلة العلماء، الریاض، دار الوطن للنشر.
بن باز، عبدالعزیز بن عبدالله، بیتا، مجموع فتاوی، محمد بن سعد الشویعر.
البیضاوی، عبدالله بن عمر، 1418ق، أنوار التنزیل وأسرار التأویل، محمد عبدالرحمان المرعشلی، الأولی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
البیضاوی، عبدالله بن عمر، 1433ق، تحفة الأبرار شرح مصابیح السنة، لجنة مختصة بإشراف نورالدین طالب، وزارة الأوقاف و الشؤون الإسلامیة بالکویت.
البیهقی، ابوبکر احمد بن الحسین، 1423ق، شعب الإیمان، عبدالعلی عبدالحمید حامد، الأولی، مکتبة الرشد للنشر والتوزیع بالریاض،.
الترمذی، أبو عیسى محمد بن عیسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاک، 1998م، الجامع الکبیر (سنن الترمذی)، بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامی، بیروت.
الثعلبی، احمد بن محمد، 1422ق ـ 2002م، الکشف والبیان عن تفسیر القرآن، أبی محمد بن عاشور، الأولی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
الحاکم النیشابوری، محمد بن عبدالله، 1411ق ـ 1990م، المستدرک علی الصحیحین، مصطفی عبدالقادر عطا، الأولی، بیروت، دار الکتب العلمیة.
الخَلَّال، أحمد بن محمد،1410 ق، السنة، د. عطیة الزهرانی، الأولی، الریاض، دار الرایة.
الدِّینَوَری، أحمد بن محمد، بیتا، عمل الیوم و اللیلة سلوک النبی مع ربه عزوجل ومعاشرته مع العباد، کوثر البرنی، جدة ـ بیروت، دار القبلة للثقافة الإسلامیة و مؤسسة علوم القرآن.
الزحیلی، وهبة بن مصطفی، 1418ق، التفسیر المنیر فی العقیدة والشریعة والمنهج، الثانیة، دمشق، دار الفکر المعاصر.
الزرقانی، محمد بن عبد الباقی بن یوسف الزرقانی، 1424ق- 2003م، شرح الزرقانی على موطأ الإمام مالک، طه عبد الرءوف سعد، مکتبة الثقافة الدینیة، القاهرة، الأولى.
زهیر الشاویش، سلیمان بن عبدالله بن عبدالوهاب، 1423ق ـ 2002م، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، الأولی، بیروت، المکتب الاسلامی.
السبکی، تقیالدین، 1419ق، شفاء السقام فی زیارة خیر الانام، تهران، نشر مشعر.
السمهودی، علی بن عبدالله أبوالحسن، 1419ق، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، الأولی، بیروت، دار الکتب العلمیة.
السندی، محمد بن عبد الهادی التتوی، 1406ق- 1986م، حاشیة السندی على سنن النسائی (مطبوع مع السنن)، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، الثانیة.
الشنقیطی، محمَّد الخَضِر بن سید عبدالله، 1415ق ـ 1995م، کوثَر المَعَانی الدَّرَارِی فی کشْفِ خَبَایا صَحِیحْ البُخَاری، الأولی، بیروت، مؤسسة الرسالة.
شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، 1409ق، وسائل الشیعة، اول، قم، مؤسسة آلالبیت.
الصفوری، عبدالرحمان بن عبدالسلام،1283ق، نزهة المجالس ومنتخب النفائس، مصر، المطبعه الکاستلیة.
الصنعانی، محمد بن إسماعیل، 1387، التَّنویرُ شَرْحُ الجَامِع الصَّغِیرِ، د. محمد إسحاق محمد إبراهیم، الأولی، الریاض، مکتبة دار السلام.
طبری، محب الدین أبو العباس، أحمد بن عبد الله بن محمد، 1422ق، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، دارالکتب، الثانیة، بیروت، لبنان.
الطبری، محمد بن جریر،1420ق، جامع البیان فی تأویل القرآن، أحمد محمد شاکر، الأولی، مؤسسة الرسالة.
الطیبی، شرف الدین الحسین بن عبد الله، 1417ق- 1997م، شرح الطیبی على مشکاة المصابیح المسمى بـ (الکاشف عن حقائق السنن، د. عبد الحمید هنداوی، مکتبة نزار مصطفى الباز، مکة المکرمة- الریاض، الأولى.
العثیمین، محمد بن صالح، 1413ق، مجموع فتاوی و رسائل، فهد بن ناصر، الأخیرة، دار الوطن ـ دار الثریا.
العینی، بدرالدین محمود بن احمد، بیتا، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
قاضی عیاض، عیاض بن موسی السبتی، 1407ق، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، الثانیة، عمان، دار الفیحاء.
قاضی عیاض، عیاض بن موسى، 1419ق – 1998م ، شَرْحُ صَحِیح مُسْلِمِ (إِکمَالُ المُعْلِمِ بفَوَائِدِ مُسْلِم)، یحْیى إِسْمَاعِیل، ، الأولی، دار الوفاء للطباعة والنشر والتوزیع، مصر.
القزوینی، محمد بن یزید،1430ق، سنن ابن ماجه، شعیب الأرنؤوط ـ عادل مرشد، الأولی، دار الرسالة العالمیة.
القسطلانی، احمد بن محمد، 1323ق، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، السابعة، مصر، المطبعة الکبری الأمیریة.
القسطلانی، احمد بن محمد، بیتا، المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، القاهرة، المکتبة التوفیقیة.
القسطلانی، أحمد بن محمد بن أبى بکر، 1323ق، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، المطبعة الکبرى الأمیریة، مصر، السابعة.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1407ق، الکافی، علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
مالک بن أنس، 1425ق، الموطأ، محمد مصطفی الأعظمی، الأولی، ابوظبی، مؤسسة زاید بن سلطان آل نهیان.
المبارکفوری، عبدالله بن محمد، 1404ق، مرعاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، الثالثة، بنارس الهند، إدارة البحوث العلمیة و الدعوة و الإفتاء ـ الجامعة السلفیة،.
المجلسی، ملا محمد باقر، 1404ق، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء
محمد بن عبد الوهاب، 1418ق، کشف الشبهات، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد – المملکة العربیة السعودیة، الأولى.
محمدی ریشهری، محمد، 1391ش، حج و عمره در قرآن و عترت، مرکز تحقیقات حج، علی رسولی، مشعر، تهران.
محمود سعید محمد ممدوح، 1429ق، کشف الستور عما اشکل من احکام القبور، الثالثة، القاهرة، المکتبة الازهریة للتراث.
مسلم بن الحجاج، أبو الحسن القشیری النیسابوری، بیتا، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله6، محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
المناوی، محمد عبدالرؤوف، 1356ق، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، الأولی، مصر، المکتبة التجاریة الکبری.
الموسوعة الفقهیة الکویتیه، المکتبة الشامله، قسم: فقه عام، الکویت، وزارة الأوقاف و الشئون الإسلامیه.
النجدی، حمد بن ناصر، 1398ق، مجموعة الرسائل و المسائل و الفتاوی، الأولی، الطائف، دار ثقیف للنشر و التألیف.
النسائی، احمد بن شعیب، 1421ق، السنن الکبری، حسن عبدالمنعم شلبی، الأولی، بیروت، مؤسسة الرسالة.
پی نوشت:
[1]. در حدیث دیگری که در صحیح مسلم و سایر متون روایی آمده است، عایشه حکایت دیگری نیز نقل میکند که در آنجا میگوید: « …پیامبر (صلی الله علیه وآله) را تعقیب کردم تا اینکه به قبرستان بقیع آمد و در آنجا توقف کرد و توقف خود را طولانی نمود: « …حَتَّى جَاءَ الْبَقِیعَ فَقَامَ، فَأَطَالَ الْقِیامَ، ثُمَّ رَفَعَ یدَیهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ». (ر.ک: مسلم: بیتا، 2: 669).
[2]. البانی مستند حدیث را چنین آورده است: «أخرجه مسلم، ج 3، ص 63؛ النسائی، ج 1، ص 287؛ ابن السنی، ص 585؛ البیهقی، ج 4، ص 79؛ أحمد، ج 6، ص 180». (البانی: 1406، 89)
[3]. وهابیت به استناد حدیثی که در متون روایی اهل سنت آمده مبنی بر اینکه قبر من را عید قرار ندهید، برداشت انحرافی از آن کرده و گفتهاند منظور حضرت این است که پیوسته به زیارت قبر من مشرف نشوید و حال آنکه حضرت (صلی الله علیه وآله) دقیقاً بر خلاف برداشت وهابیان نظر داشتهاند؛ زیرا از آنجا که ایام عید در طول سال اندک است، حضرت خواستهاند بفرمایند زیارت قبر من را همانند دید و بازدیدهای عید به چند دفعه محدود نکنید.
[4]. قسمتی از دیوار خانه کعبه که بین رکن حجرالاسود و درِ خانه کعبه واقع شده است.
[5]. در متون روایی شیعه نیز روایات متعددی مبنی بر اینکه حضرت هاجر& و حضرت اسماعیل% در حجر دفن شدهاند، آمده است. ر.ک:کلینی: 1407، 4: 210؛ مجلسی: 1404، 12: 117.
[6]. گفتنی است در متون روایی شیعه نیز احادیث فراوانی درباره فضیلت مضاعف داشتن نماز و دعا در بعضی از قسمتهای مسجدالحرام، از جمله حطیم، مقام حضرت ابراهیم7 حجر اسماعیل7 و زیر ناودان خانه کعبه و اینکه قبور مطهر بسیاری از پیامبران الهی: در مکانهای یاد شده واقع است، وجود دارد. اما در اینجا چون منظور الزام مخالف بوده، تنها به متون روایی اهل سنت استناد شده است؛ زیرا معمولاً وهابیان، متون روایی اهل سنت را میپذیرند. برای اطلاع از احادیث یاد شده در منابع شیعه ر.ک: حج و عمره در قرآن و عترت، محمدی ریشهری، صص 115 ـ 120 و برای اطلاع بیشتر از احادیث موجود در متون روایی اهل سنت ر.ک: محمود سعید: 1429، 105ـ 128.
[7]. وهابیت برای اثبات حرمت ساخت مساجد بر قبور و نماز و دعا نزد آن به چند حدیث استناد میکنند که برخی از آن احادیث، جعلی و برخی معنایی غیر از آنچه آنان اراده میکنند دارند. ر.ک: شفاء السقام فی زیارة خیر الانام، السبکی.
[8]. «أبو بکر المروذی، من أصحاب الإمام أحمد، المقربین إلیه فکان یأنس به وینبسط إلیه لورعه وفضله، وروی عن الإمام أحمد مسائل کثیرة، توفی سنة 275». ر.ک: ابن تیمیه: 1419، 205.
[9]. احادیثی که بر رفتن مستمر پیامبر (صلی الله علیه وآله) به قبرستان بقیع و توقف طولانیمدت آن حضرت در آنجا دلالت داشت که تحلیل آن گذشت.
[10]. البته اگر علما کلام بیضاوی را بازگو میکنند، به این معنا نیست که همه آنان، اطلاق دیدگاه بیضاوی را پذیرفتهاند. بلکه برخی نیز آن را به امن از فتنه مقید کرده یا در قبال آن سکوت نموده یا موضع مخالف گرفتهاند.
[11]. سد ذرایع، به جلوگیری از فعل مفسدهآور اطلاق میشود. «سد» یعنی بستن و جلوگیری کردن و «ذرایع» جمع «ذریعة»، به معنای وسیله است. در اصطلاح نیز به معنای جلوگیری کردن از هر کاری است که به حسب عادت، به مفسدهای منجر میگردد.
[12]. «وَمَا کَانَ مَنْهِیا عَنْهُ لِسَدِّ الذَّرِیعَةِ لَا لِأَنَّهُ مَفْسَدَةٌ فِی نَفْسِهِ یشْرَعُ إذَا کَانَ فِیهِ مَصْلَحَةٌ رَاجِحَةٌ وَلَا تَفُوتُ الْمَصْلَحَةُ لِغَیرِ مَفْسَدَةٍ رَاجِحَةٍ… وَهَذَا أَصْلٌ لِأَحْمَدَ وَغَیرِهِ». ر.ک: ابن تیمیه: 1416، 23: 214 و 215؛ «و مَا حُرِّمَ سَدًّا لِلذَّرِیعَةِ أُبِیحَ لِلْمَصْلَحَةِ الرَّاجِحَةِ» ر.ک: ابن القیم: 1411، 2: 108؛ البانی: 1431، 2: 274.
[13]. همان. «اگر خوف این را نداشتم که همان (سنت یهود و نصارا درباره پیامبرانشان) تکرار شود، صحابه، قبر را آشکار میکردند. ولی ترسیدم قبر آن حضرت (صلی الله علیه وآله) را مسجد در نظر بگیرند».
[14]. چنانکه البانی از شخصیتهای علمی معروف وهابی، از اینکه به زعم او در مدینه منوره به اسلام عمل نمیشود و جلوی بدعتها گرفته نمیشود، فریاد وا اسلاما سر میدهد و مینویسد: «لقد رأیت فی السنوات الثلاث، الّتی قضیتها فی المدینة المنورة (1381 ـ 1383) أستاذاً فی الجامعة الإسلامیة، بدعاً کثیرة جداً تفعل فی المسجد النبوی، و المسؤولون فیه عن کل ذلک ساکتون، کما هو الشأن عندنا فی سوریة تماماً…. و لکن المسؤول الذی یستطیع ذلک لم یفعل و لن، فإلی الله المشتکی، من ضعف الإیمان و غلبة الهوى الذی لم یغد فیه حتى التوحید لغلبة حب المال علی أهله إلا من شاء الله و قلیل ما هو، و صدق رسول الله صلى علیه [وآله] و سلم إذا یقول: «فتنة لأمی المال». ر.ک: البانی: 1431، 2: 550.
منبع: فصلنامه ی علمی پژوهشی کلام اسلامی، مقاله 5، دوره 24، شماره 95، پاییز 1394،
نوشته ی: غلامرضا رضایی