جستجو
Close this search box.

لغزش های ابن تيميه

کتاب «اخطاء ابن تيمية في حق رسول الله واهل بيته» نوشته دکتر محمود السيد صبيح در سال 1423ه.ق در کشور مصر منتشر شده؛ کتاب در 526 صفحه مشتمل بر يک مقدّمه، 96 عنوان و يک خاتمه مي ‏باشد نويسنده با نگاه يک دانشمند اهل سنت به نقد ديدگاه ‏هاي ابن‏ تيميه پرداخته و طبيعي است در مواردي نگاه او به مسائل با ديد يک انديشمند شيعي متفاوت است در عين حال به عنوان جديدترين کاري که درباره ابن‏ تيميه صورت پذيرفته با نگاهي نو و تقريباً جامع‏تر از خيلي از نوشته ‏ها در نوع خود مي ‏تواند نکات سودمندي براي مجامع علمي شيعي داشته باشد و ديدگاه‏هاي غيرقابل قبول نويسنده را مي ‏توان به نقد کشيد.

در مقدّمه به گفته ‏هاي موافقان و مخالفان درباره ابن ‏تيميه مي‏ پردازد در نقل سخن موافقان ابن‏ تيميه مي ‏نويسد: از او به شيخ ‏الاسلام، قطب، صاحب نورمحمدي ياد کرده‏ اند قبر ابن‏ تيميه را بزرگ داشتند کراماتي براي او ذکر کردند و حال او را به پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) تشبيه کردند. درنقل سخنان مخالفان هم از افرادي نظير ابن‏ الرفعد، ابن ‏الزمکلاني، صفي‏ الدين الهندي، ابن‏ المرحل، تقي‏ الدين سبکي‏ و… نام مي‏برد. از برخي نقل مي ‏کند که گفته اند: «في عقله شيئاً» و برخي ديگر علمه اکثر من عقله» و….

در بخش عناوين ضمن اشاره به همه عنوان‏ها که نکاتي را دربردارند برخي از آنها را همراه بخشي از مطالب آن ذکر مي‏ کنيم:

1. چگونه براي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) اندوهگين نشويم؛

2. اشتباهات متعدد ابن‏ تيميه درباره پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)، حضرت زهرا(عليها السلام) و خليفه اوّل؛

در اين بحث نقد ابن‏ تيميه درباره حزن حضرت فاطمه(علیها السلام) و خليفه اوّل نسبت به پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) را ذکر مي‏ کند و اين ‏که ابن ‏تيميه معتقد است اين اندوه براي امري است که از بين رفته و برنمي‏ گردد و اين نتيجه ضعف افراد است.

مؤلّف در پاسخ به ابن‏ تيميه بيان مي‏ کند آيا پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) که در وفات ابراهيم فرزندشان اندوهگين شد نشانه ضعف بود؟

3 . ابن تيميه نمي‏ داند که چه مي‏ گويد اگر مي‏ دانست (که چه مي‏ گويد) دانشمندان او را تکفير مي‏ کردند؛

4 . فلسفه ابن‏ تيميه؛

5 . نسبت‏هاي درست و غلط ابن‏ تيميه به حضرت فاطمه‏(عليها السلام)؛

6 . ابن ‏تيميه کمک خواستن از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) در حال حيات و ممات را نفي مي‏ کند؛

مؤلف از منهاج‏ السنة نقل مي‏ کند که ابن‏ تيميه نوشته: پيامبر به ابن ‏عباس گفت هنگامي‏ که درخواست مي‏کني از خدا درخواست کن و هنگامي که کمک مي‏جوئي از خدا کمک بخواه و نفرمود از من درخواست کن و نگفت از من کمک بخواه و خداوند فرموده «اذا فرغت فانصب وإلي ربک فارغب» نويسنده کتاب در نقد سخن ابن‏ تيميه اين ‏چنين ادامه مي‏ دهد:

براي ما سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلّم)چه در گفتار و چه کردار حجت است و نه قول ابن ‏تيميه؛ مسلم در صحيح خود اين روايت را از ربيعه بن کعب اسلمي نقل مي‏ کند، شب همراه پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) استراحت مي‏ کند مي‏ گويد آنچه براي وضوء و چيزهاي ديگر پيامبر نياز داشت براي ‏او آوردم پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) فرمود:(سل) درخواست کن؛ در بعضي از کتابهاي حديثي نظير کتاب احمد، ابوداود، نسائي، و طبراني آمده که (سلني) از من بخواه؛ به پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) عرض کردم همراهي شما در بهشت پيامبر فرمود (ذلک) و در ادامه مؤلف به تفسير و تحليل آنچه ابن‏ تيميه از ابن ‏عباس نقل کرده مي ‏پردازد.

7. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) به فردي مي‏ گويد مرا کمک کن و به اصحابش مي‏فرمايد برادران را کمک کنيد، اصحاب مي‏گويند ما از رسول‏الله درخواست کمک مي‏کرديم و ابن‏تيميه و پيروان او کساني که از پيامبر کمک بخواهند را تکفير مي‏کنند؛

8 . ابن‏ تيميه دوست دارد حضرت فاطمه (‏عليها السلام) را در آنچه که از درک آن عاجز است متهم کند.

9. ابن ‏تيميه منکر فضائل حضرت فاطمه(رضي الله عنها) است.

ابن ‏تيميه در نقد علامه حلي مي‏ نويسد: آنچه که گفته همه از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) نقل کرده ‏اند که فرموده يا فاطمه ان الله يغضب لغضبک و يرضي لرضاک اين دروغ علامه حلي است چون اولاً چنين چيزي از پيامبر نقل نشده؛ ثانياً چنين چيزي در کتب معروف حديثي ديده نشده؛ ثالثاً روايت سند صحيح و حسن شناخته شده؛ از پيامبر ندارد؛ رابعاً کسي‏ که خدا و رسول از او راضي باشند غضب هيچيک از مخلوقات هر کسي باشد براي او ضرري ندارد.

نويسنده مي‏ نويسد: اولاً چه ضرري به ابن‏ تيميه مي‏رسد اگر خداوند به ‏خاطر غضب حضرت فاطمه(‏عليها السلام) غضب کند و به ‏خاطر خوشنودي او خوشنود شود؛ اين اصرار عجيب و غريب او در نفي چيست ثانياً آيا ابن ‏تيميه از تمام مرويات پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) آگاه است؛ ثالثاً براي روشن شدن اشتباه ابن ‏تيميه اين روايت در عدهّ ‏اي از کتاب‏هاي حديثي نظير مستدرک حاکم تاريخ دمشق ابن ‏عساکر، ذخائرالعقبي طبري، مجمع‏ الزوائد هيثمي و… آمده است.

10. بي‏ ادبي ابن‏ تيميه در تعليقه بر دو حادثه‏ اي که از حضرت فاطمه‏ (عليها السلام) سرنزده است؛

11. ابن‏ تيميه امت را به مهالک مي‏ کشاند؛

12. ابن‏ تيميه سينه منافقان و زنادقه را خنک مي ‏کند؛

13. خطاي بزرگ ابن‏ تيميه بخشيده نمي‏ شود مگر اين ‏که قبل از رحلت از آن توبه کند؛ خطايش اين بود که غضب فاطمه‏(عليها السلام) را نسبت‏ به [ابوبکر]صديق ‏به غضب‏ منافقان‏ تشبيه کرد؛

14. آيا براي موءمني صحيح است که حضرت فاطمه‏ (عليها السلام) يا امام علي‏(عليه السلام) را به جهل متهم کند؛

به دنبال بحث از نکات ابن ‏تيميه مي ‏نويسد اي کاش اتباع ابن‏ تيميه به ‏مقداري که از ابن ‏تيميه مدح مي‏ کنند از پيامبر و اهل ‏بيت‏(عليهم السلام) و صالحين مدح مي‏ کردند ولي در نگاه پيروان ابن‏ تيميه مدح پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلّم)و اهل ‏بيت‏(عليهم السلام)شرک است و مدح ابن ‏تيميه سنت است.

15. ابن ‏تيميه از پيامبر مي‏ کاهد و ادعا مي‏ کند پاداش عظيم براي همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) نه به خاطر همسري پيامبر بلکه به خاطر تقوايشان مي ‏باشد؛

16. ابن‏ تيميه از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) مي‏ کاهد و ادعا مي ‏کند نزديکي به پيامبر و نسب او فايده ‏اي ندارد؛

عبارت ابن ‏تيميه در منهاج اين است که افضل خلق اولياء متقي پيامبر هستند اما نزديکان پيامبر در بينشان موءمن و کافر نيکوکار و بدکار وجود دارد اگر اقارب فاضل به پيامبر باشند نظير علي(‏عليه السلام) جعفر حسن و حسين‏(عليمها السلام) برتريشان به واسطه ايمان و تقوائي است که در آنها وجود دارد و آنها به اين اعتبار اولياء هستند نه به مجرد نسب پس اولياء پيامبر داراي درجه بيشتري از آل او مي‏ باشند.

نويسنده ادامه مي‏ دهد که بنگر به مغالطات ابن ‏تيميه و آنچه در جان خود نسبت به پيامبر و آل او دارد در رد او مي‏ گوئيم. او مي‏ گويد اولياءش برترند از آل او آيا آل پيامبر از اولياء نيستند.

خديجه همسر پيامبر يکي از چهار زن برتر جهان مي‏ باشد. فاطمه(علیها السلام) دختر پيامبر سيد زنان اهل جنّت است، حسن و حسين‏ (عليهما السلام) دو سيد جوانان بهشت مي‏ باشند و پدرشان برتر از آن دو است تمام اينها در احاديث صحيح اهل سنت و جماعت ثابت مي ‏باشند.

17. افکار خطرناک ابن ‏تيميه بين امت و پيامبر جدائي مي‏ افکند، ابن ‏تيميه ايمان کامل خديجه(رضي الله عنها) را نفي مي ‏کند؛

18. ابن‏ تيميه خدمت بزرگي به زنادقه و دشمنان دين و مستشرقين مي‏ کند در اين‏ که پيامبر را متهم مي‏ کند به اينکه در عايشه شک کرد؛

19. ابن ‏تيميه طعن در دين امام علي(‏عليه السلام) مي‏ کند و حضرت را متهم مي‏ کند که هجرت به سوي خدا و رسول نکرد؛

مؤلف ضمن بحث و نقد سخن ابن‏ تيميه مي ‏نويسد: ما در اين مسأله جز سخن پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) نمي‏ گوئيم که فرمود: «من اذي علياً فقد آذاني» هر کسي به علي آزار رساند به من آزار رسانده است و ديگر سخن پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)که فرمود: چه ‏چيز از علي مي ‏خواهيد که علي از من است و من از علي هستم و او ولي هر موءمني بعد از من است و من معتقدم سخنان اينگونه ابن‏ تيميه يکي از سببها بود که علماء زمانش حکم به نفاقش کردند.

20. دروغ ابن ‏تيميه بر امام علي بن ابيطالب(علیه السلام) صحابه و تابعين؛ نويسنده در ادامه بحث مي‏ نويسد: ابن ‏تيميه مي‏گويد برخي از تابعين از امام علي(علیه السلام) کينه داشتند و به او سخنان زشت مي‏گفتند. نويسنده مي‏گويد: اسم طايفه‏اي از آنها را ببرد حق اين است که اينها جز خوارج کسي ديگري نبودند و آيا خوارج سلف ابن تيميه بودند.

21. ابن‏تيميه ويژگي‏هاي امام علي(‏عليه السلام) را نفي مي‏کند، سلسله مغالطات ابن‏تيميه در حق امام علي‏(عليه السلام).

ابن‏تيميه مي‏نويسد: احاديث عقد برادري امام علي‏(عليه السلام) با پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) همه ساختگي هستند و پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) احدي را براي برادري انتخاب نکرد و هم‏ چنين بين مهاجر عقد اخوت جاري نساخت نه بين ابوبکر و عمر و نه بين انصاري با انصاري فقط هنگام ورود به مدينه عقد اخوت بين مهاجرين و انصار جاري ساخت و هم ‏چنين ابن‏تيميه معتقد است حديث «من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه» اين هم در کتابهاي اصلي حديث جز ترمذي وجود ندارد و در ترمذي هم فقط همان قسمت نخست حديث وجود دارد و ذيل حديث وجود ندارد.

مؤلف در هر دو قسمت منابع حديث را ذکر مي‏کند مخصوصاً در قسمت دوّم از کتاب‏هاي احمد بن حنبل؛ ابن حبان؛ طبراني؛ نسائي؛ ابن ‏ابي‏شيبه؛ ابن ابي‏عاصم؛ ابن‏ماجه؛ ابويعلي؛ حديث را ذکر مي‏کند.

22. آيا سخن پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) به امام علي‏(عليه السلام) که «لايحبّک الاّمؤمن ولايبغضک الاّمنافق»، ابن‏تيميه را ناراحت مي‏کند؛

ابن‏تيميه مي‏نويسد: کسي‏ که درباره بعضي از صحابه اعتقاد غيرمطابق با واقع را معتقد باشد و گمان کند که آن صحابي کافر يا فاسق است و به اين دليل او را دشمن دارد او خود جاهل و ظالم است و اين روشن مي‏کند کذب آنچه از بعضي از صحابه نظير جابر نقل مي‏شود که ما منافقين را در زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) به واسطه دشمني آنها با امام علي(‏عليه السلام) مي‏شناختيم چون خداوند در سوره توبه و غير آن نشانه‏هاي منافقين و صفات آنها را ذکر کرده و در هيچيک بغض امام علي(‏عليه السلام) وجود ندارد.

مؤلف در متن کتاب از صحیح مسلم نقل مي‏کند که امام علي(‏عليه السلام) فرمود پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) به من فرمود که جز مؤمن مرا دوست ندارد و جز منافق مرا دشمن نمي‏دارد و در پاورقي هم عده‏اي ديگر از دانشمندان اهل سنت را ذکر مي‏کند که روايت را نقل کرده‏اند نظير احمد بن حنبل؛ ترمذي؛ نسائي؛ ابن‏ماجه؛ ابن‏حبان؛ ابن ابي‏شيبه و ابن ابي‏عاصم.

23. بعضي از سخنان ابن‏تيميه درباره نقائص امام (علي‏عليه السلام) که همانها سبب حکم علماي معاصر ابن‏تيميه به نفاق او شد؛

24. طعن ابن‏تيميه در خلافت امام علي‏(عليه السلام) و متهم کردن آن حضرت؛

25. سقوط ابن‏تيميه در کم کردن فضل و ارزش سيد جوانان بهشت (امام حسن و امام حسين عليهما السلام).

26. سالم نماندن ابراهيم فرزند پيامبر از ملاکي که ابن‏تيميه براي اهل‏ بيت(علیهم السلام) درست کرد؟

27. اصحاب ابن‏تيميه بدون دليل به او مي‏گويند تو داناترين مردم هستي (و او) ساکت مي‏شود اما او درباره سيد جوانان بهشت مي‏گويد اينکه آنها زاهدترين و دانشمندترين افراد در زمان خودشان باشند سخن بدون دليل است؛

28. خون امام حسين(‏عليه السلام) براي ابن تيميه از ارزش چنداني برخوردار نيست مؤلّف در ضمن بحث مي‏گويد: عجيب از ابن‏تيميه و ابن‏قيّم است که ولو يکبار ويژگي امام حسين‏(عليه السلام) را که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: «حسين مني و انا منه» را ذکر نکرده‏اند.

29. ابن تيميه اهل بيت(علیهم السلام) را تنقيص مي‏کند؛

ابن‏تيميه درباره اهل ‏بيت(علیهم السلام) مي‏نويسد: ظهور آثار ديگران در امت عظيم‏تر از آثار آنان در بين امت است. در عبارت ديگري مي‏نويسد: در بين دوازده نفر کساني که از آنها مشهور به علم و دين هستند نظير علي بن حسين و فرزندش ابي‏جعفر و فرزند او جعفر بن محمد در بين امت افراد فراواني وجود دارند چه مانند ايشان و يا برتر از ايشان هستند و مسلمانان در دين و دنيا از افراد فراواني چندين برابر سودي که از ايشان برده‏اند سود برده‏اند؛

در عبارت سوّم مي‏نويسد: علي بن حسين و فرزندش و جعفر بن محمد و ديگران از پيشوايان اهل سنت و جماعت هستند؛ بنابراين هر امام داراي علم و زهد که شيعه به او اقتداء کرده اهل سنت اقتدا کرده‏اند و به افراد ديگري که شريک اينها در علم و زهد بوده‏اند بلکه از آنها دانشمندتر و زاهدتر بوده‏اند هم اقتدا کرده‏اند.

مؤلف نقد سخن ابن‏تيميه را با سخن ابوالمحاسن حنفي در کتاب معتصر المختصر شروع مي‏کند که کسي که عترت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) را از مکانتي که خداوند بر زبان پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) قرار داده و آنها را نظير ديگراني که از اهل ‏بيت نيستند قرار دهد ملعون است. سپس مي‏نويسد: کو آن کساني را که ادّعا مي‏کنيد از اهل ‏بيت افضل هستند؟ در ادامه مي‏نويسد: امام ما علي، زين‏العابدين، فرزند سيدالشهداء(علیه السلام) است چنانچه حافظ ذهبي گفته است.

و از زهري نقل مي‏کند که گفته: من قريشي برتر از علي بن حسين نديدم و بيشتر هم‏نشيني من با او بوده و من فقيه‏تر از او کسي را نديدم.

کسي ‏به سعيد بن ‏مسيّب ‏گفت: من از فلاني پرهيزکارتر نديدم، سعيد به او گفت: علي بن الحسين را ديده‏اي؟ گفت: نه، گفت: از علي بن الحسين پرهيزگارتر نديدم. در پايان نويسنده مي‏نويسد: آيا خداوند ابن‏تيميه را گواه گرفت که چه کساني را اختيار کرده تا براي امت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) مفيد و سودمند باشند و آنها را به او نشان داد که ابن‏تيميه اين‏ گونه بر فرزندان پيامبر که قرن‏ها قبل از تولد ابن‏تيميه در بهشت بودند حکم کند، سبحانک هذا بهتان عظيم.

30. امّت، علي بن الحسين(علیه السلام) را به زين‏العالدين توصيف کرده ابن‏تيميه اراده کرده اين وصف را سلب کند؛

31. ابن‏تيميه امام صادق(‏عليه السلام) را تنقيص مي‏کند؛

32. ابن‏تيميه امام علي‏الرضا فرزند موسي الکاظم(علیهماالسلام) را که ابن‏حبان و ابن‏خزيمه از قبرش تبرّک مي‏جستند تنقيص مي‏کند؛

ابن‏تيميه در منهاج مي‏نويسد: اين ‏که ادّعا شده او زاهدترين و داناترين مردم در زمان خودش بوده است سخن بي‏دليل است. هر کسي‏ که درباره شخصي غلو کند مي‏تواند چنين ادّعايي داشته باشد، مردم مي‏دانند که در زمان او افرادي باسوادترو زاهدتر از او بوده‏اند نظير شافعي، اسحاق بن راهويه، احمد بن حنبل، اشهب بن عبدالعزيز، ابوسليمان داراني و معروف کرخي و نظير اين‏ها و احدي از اهل علم از او حديث اخذ نکرده و در کتب ششگانه حديثي از او روايت نشده است.

مؤلّف سخنان ابن‏تيميه را در همه‏ي قسمت‏ها به نقد کشيده درباره‏ي زهد امام رضا(عليه السلام) مهم‏ترين نکته‏اي که ذکر مي‏کند طرد حکومتي است که مأمون به امام پيشنهاد مي‏کند و حضرت رد مي‏کند.

از طرفي برخي از همين دانشمندان که ابن‏تيميه برتر از امام مي‏داند هنگام ورود امام به نيشابور افسار مرکب او را مي‏کشيدند برخي ديگر از پيراهن آن حضرت تبرّک مي‏جستند.

33. پيشوايان سلف علي بن موسي الرضا(علیه السلام) را تعظيم و تکريم مي‏کردند نظير ابوزرعه رازي و ابن‏اسلم طوسي و تعداد بيشماري همراه آنها به امام متوسّل مي‏شدند تا براي آنها حديث بگويد و ضمن نقل بيانات ائمه سلف حديث سلسلة‏الذهب را از طريق روات اهل ‏سنّت از امام رضا نقل مي‏کند و عبارت ابونعيم را درباره حديث سلسلة‏الذهب امام رضا (عليه السلام) نقل مي‏کند که گفته هذا حديث ثابت مشهور بهذا الاسناد من رواية الطاهرين عن آبائهم الطيبين و بعد مي‏نويسد: بعضي از سلف از محدثان مي‏گفتند: اگر اين اسناد بر مجنون خوانده شود بهبود مي‏يابد.

34. تعظيم و بزرگداشت دانشمندان مسلمان و حاکمان آنها نسبت به امام رضا(عليه السلام) بعد از وفات و تبرّک جستن آنها به قبر آن حضرت؛

35. آيا ابن‏تيميه بر جهنّم اشراف پيدا کرده تا يقين کند که آتش جهنّم بر همه ذرّيه فاطمه(علیها السلام) حرام نشده است؛

ابتداء عبارت ابن‏تيميه را نقل مي‏کند که نوشته: آتش بر همه ذريه‏ي فاطمه‏ (عليها السلام) حرام نشده است، بعد مي‏نويسد: چه زياني به ابن‏تيميه از ويژگي‏هاي ذريه‏ي فاطمه‏ (عليها السلام) مي‏رسد؟

36. اي ابن‏تيميه چه کسي از اهل بيت(علیهم السلام) طاهر نيست؛

37. ابن‏تيميه از اهميّت اهل‏ بيت(علیهم السلام) و درود بر آنها مي‏کاهد و نسبت به شافعي و احمد ادّعاي دروغ مي‏کند.

38. ابن‏تيميه درب را به روي کساني که نمي‏خواهند بر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) و اهل ‏بيت درود بفرستند مي‏گشاد؛

39. خواري خون اهل ‏بيت(علیهم السلام) نزد ابن‏تيميه؛

40. زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) و بعضي احکام درباره اهميت دادن به قبور صالحان؛

41. سخنان نوراني درباره زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) و اهل الله که در قبرها هستند؛

42. ادله زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)؛

43. ذکر اقوال کساني که استدلال کرده‏اند به آيه «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءُوکَ…» بر جواز زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) و طلب استغفار از آن حضرت.

44. ابن‏تيميه معتقد است کسي که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) را در خواب مي‏بيند در دينش ضعيف است و در او نفاق وجود دارد، جزو مؤلفة قلوبهم مي‏باشد؛

45. ادعاي ابن‏تيميه بر اينکه شناخت قبر پيامبران هيچ فايده‏اي ندارد؛

46. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) به زيارت قبر انبياء ترغيب مي‏کند؛

47. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) به شناخت قبر درستکاران ترغيب مي‏کند؛

48. رفتار مسلمانان و تبرّک جستنشان؛

49. دعا نزد قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)؛

50. دعاء صحابه(رضي الله عنهم) نزد قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)؛

51. تحقيق مذهب امام مالک در مسأله دعا نزد قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)؛

52. هنگام دعا در قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) روبه‏روي حضرت بايستيد؛

53. ابن‏تيميه ادعا مي‏کند دعا نزد قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) مستجاب نيست؛

54. يکي از پيروان ابن‏تيميه مي‏گويد: پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) فوت کرده و عصايي که در دست گوينده است (العياذ بالله) از پيامبر مفيدتر است؛

55. ردّ قول ابن‏تيميه که معتقد است صلوات نزد قبر پيامبر شرک و بدعت است توسط عمل سه نفر از صحابه که نزد قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) نماز خواندند؛

56. کعبه‏اي که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) به او چيزي گفته که معنايش اين است که خون مسلمان حرمتش شديدتر است از مکه ابن‏تيميه مي‏پندارد از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) برتر است؛

57. همسايگي با رسول الله ‏(صلي الله عليه و آله و سلّم) را (زندگي در کنار قبر پيامبر) ابن‏تيميه بي‏ارزش مي‏داند؛

نويسنده از برخي از اصحاب ابن‏تيميه درباره قبر ابن‏تيميه از کتاب العقود الدريه اين اشعار را نقل مي‏کند.

قد اودع القبر الشريف علومه

عجباً لوسع القبر بحراً سائلاً

ومجاور قبر الامام موءملاً يا رب

واحمنا وکل شيع ‏صلي عليه او اتاه مقبلاً

من کان مسروراً به وبعلمه

من بعده فالحزن اضحي عاجلاً

نويسنده ادامه مي‏دهد: لاحول ولاقوة الاّ بالله قبر ابن‏تيميه قبر شريف است زيارت قبر پيامبر حرام است. به جاي مجاورت قبر پيامبر مجاور قبر ابن‏تيميه شويد بعد سئوالي مطرح مي‏کند که چه کسي چنين چيزي مي‏گويد؟ پاسخ مي‏دهد: عبدالهادي که در دفاع از ابن‏تيميه کتابي بر رد شيخ‏الاسلام سبکي نوشت که سبکي کتابي بر رد ابن‏تيميه نوشته بود.

58. آيا ابن‏تيميه مي‏خواهد مانع قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) شود؛

59. ابن‏تيميه از اهمیّت جواب دادن پیامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) به سلام کسی که به ایشان سلام کرده است، می کاهد؛

60. تحريف ابن‏تيميه احاديث پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) را؛

61. ابن‏تيميه يک حديث را يازده بار تحريف مي‏کند.

اين حديث پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) را که فرموده «ما من احد مرّ بقبر اخيه المؤمن کان يعرفه في الدنيا فيسلم عليه الاّعرفه و رد عليه السلام».

نويسنده از کتاب‏هاي مختلف ابن‏تيميه آدرس مي‏دهد مجموع فتاوي و منهاج السنة و… که در يازده جا حديث را تحريف کرده و اينگونه نقل کرده که فيسلم عليه الاّردّ الله عليه روحه.

62. ابن‏تيميه‏اي که يک بار لفظ (بل الرفيق الاعلي) را از قول پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) نقل نمي‏کند…. ؛

63. ابن‏کثير اعتراف مي‏کند به اين ‏که کسي‏ که از زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) محروم شود او جاهل است و ما مي‏آوريم آنچه را که ابن‏تيميه بدان گردن مي‏نهد در اين ‏که زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) حرام است.

64. دوستان پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) خود را از آنحضرت و سلام بر او در نزد قبرش در همه حال بي‏نياز نمي‏دانند و سخن ابن‏تيميه غير از اين است؛

65. ابن‏تيميه خوش ندارد کسي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) را زيارت کند و تصريح مي‏کند به اين‏ که زيارت پيامبر فايده‏اي ندارد؛

66. ابن‏تيميه مي‏خواهد تکذيب کند طلب صحابه باران را از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) و نزد قبر آن حضرت و گمان برده که عاقلي چنين نمي‏کند که پنداشته سقف مسجد مانع نزول رحمت بر قبر است.

67. فقط قابل توجه عقلاء، وجود سقف يا ديوار، مانع نزول رحمت نیست؛

68. طلب باران از قبر صالحان کاري است که امت انجام مي‏دهد؛

69. ردّ سخن ابن‏تيميه در منع طلب استغفار و توسّل و استغاثه و کمک خواستن نزد قبر پيامبر از آن حضرت

بعد نويسنده از آيات قرآن و ديدگاه‏هاي اصحاب درباره آيات و سخنان مفسّران، فقها، مورّخان، محدّثان و ديگران را در تأييد اين ديدگاه ذکر مي‏کند.

70. مسأله‏ي توسل؛

در بحث توسل مباحث متعددي را مطرح کرده، ازجمله از 52 نفر از محدّثان و حافظان حديث نقل مي‏کند که به پيامبر متوسل شده‏اند؛ سپس از فقهاي چهارگانه‏ي اهل‏ سنّت توسل به پيامبر را نقل مي‏کند، سپس حدود 81 فقيه را نام مي‏برد و در ادامه از 6 نفر از مفسّران ياد مي‏کند، سپس دوازده نفر از لغويين و سپس 19 نفر از مورخان که همگي توسّل به پيامبر را قبول داشته‏اند را ذکر مي‏کند.

71. صحابه الفاظي شديدتر از الفاظ توسل گفتند: به پيامبر پناه مي‏بردند، عايشه گفت: من به سوي خدا و رسولش توبه مي‏کنم و گفت: اعوذ برسول الله، آيا امّ الموءمنين و صحابه مشرک شدند؟

72. اصحاب ابن‏تيميه ادعا مي‏کنند که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) در قبر چيزي از امور خود را نمي‏داند و نمي‏شنود؛

73. شذوذي که از انصار ابن تيميه در اين زمان در صيغه تشهد واقع شده فراوان است؛

74. ابن‏تيميه ادّعا مي‏کند کسي‏ که در نزد قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) بر او سلام کند و جواب سلام را بشنود کسي ‏که جواب سلام مي‏دهد شيطان است و پيامبر نيست؛

75. دليل بر ديدن پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) در بيداري با شنيدن کلام آن حضرت در اين بحث نظر عدّه‏اي از عالمان مسلمان را مي‏برد که معتقدند مي‏توان پيامبر را در بيداري ديد.

نظير ابن ابي‏حمزه، قرطبي، ابوحامد غزالي، ابن‏العربي المالکي اليافعي، عبدالقادر گيلاني، سيوطي، باقلاني، صدرالدين قونوي.

76. خداوند مي‏فرمايد «ومبشّراً برسول يأتي من بعدي اسمه احمد» ابن‏تيميه مي‏گويد اسم محمد يا احمد در کتب اهل کتاب نيست و آنچه در اختيار اهل کتاب است تحريف نشده است؛

77. ابن‏تيميه ادّعا مي‏کند که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)نمي‏تواند بين اهل حق و باطل تمييز بدهد تا بخواهد بين منافقان و موءمنان تمييز دهد.

78. اي پيروان ابن‏تيميه، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) قبل از بعثت مؤمن بود؛

79. تفسير ائمه مسلمانان از آيه «نحن نقص عليک احسن القصص…»؛

80. تفسير سخن خداوند که فرمود ما کنت تدري ما الکتاب ولاالايمان؛

81. سخن خداوند که فرمود «ووجدک ضالاً فهدي» دلالت نمي‏کند بر اين ‏که پيامبر مؤمن نبود؛

82. ابن‏تيميه مي‏پندارد که نبوت موهبتي الهي نيست بلکه کسبي است؛

83. مذهب ابن‏تيميه اين است که انبيا معصوم نيستند، ابن‏تيميه مي‏کوشد اثبات کند پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) از گناه‏کاران بود؛

84. بي‏ادبي ابن‏تيميه هنگام سخن گفتن از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)؛

85. ابن‏تيميه اشاره مي‏کند به اين ‏که تنها پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) مستحق مقام محمود نيست؛

86. ابن‏تيميه منکر تقدّم پيامبري پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) بر همه انبياء است؛

87. انتخاب نظريات سلبي توسط ابن‏تيميه، در اينجا موءلّف توضيح مي‏دهد که هر متفکري به هر حال داراي ديدگاه‏هاي شاذ فردي است. ابن‏تيميه در تمام اين نکات شاذ به مسائل سلبي گرايش دارد ازجمله آنچه در فصل بعدي ذکر مي‏کند.

88. اسلام پدر و مادر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)؛

89. اسلام قرين پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم)؛

90. نزد احمد و اصحابش، کسي‏ که تنقيص صحابه کند زنديق است؛

حکم‏هاي پيروان ابن‏تيميه حکم تنقيص صحابه در نزد شما چيست.

91. ابن‏تيميه عبدالله بن عمر و هر کسي‏ که از آثار و پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) تبرک بجويد و نماز در آنها بگذارد را متهم مي‏کند؛

92. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) در بيت‏ لحم که حضرت عيسي متولد شده نماز خواند و ابن‏تيميه مي‏گويد هر کسي بيت‏ لحم را زيارت کند و در آن نماز به جاي آورد از شريعت اسلام خارج است؛

93. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلّم)عبدالله بن عمر را متوجه مي‏کند که از آثار انبياء و جايگاه‏هاي نماز آنها پيروي کند؛

94. نظرات علما درباره‏ي پيروي از آثار انبياء؛

95. ابن‏تيميه دوست ندارد هيچ کسي از امت دنبال آثار پيامبر باشد و او را به شباهت به يهود متهم مي‏کند؛

96. آيا در حراء کسي غير از رسول‏الله(صلي الله عليه و آله و سلّم) به عبادت مي‏پرداختند؟ آيا ابن‏تيميه مي‏داند که چه مي‏گويد؟ گويا ابن‏تيميه مي‏خواهد هر اثري از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) را از بين ببرد؛ حتي غار حراء که شرافت يافت به نزول قرآن و شريف‏ترين رسالت از دست ابن‏تيميه رهايي نيافت.

در خاتمه بيان مي‏کند: ذکر کرديم برخي از مسائلي که ابن‏تيميه ادعاي اتفاق امت بر آنها کرده و به فضل خداوند به مبارزه مي‏طلبيم پيروان ابن‏تيميه را آن‏ چنان ‏که او ادعا کرده به آوردن اجماع امت از نوشته‏هاي کساني که قبل از ابن‏تيميه متولد شدند و فوت کردند، سپس دوازده مسئله را ذکر مي‏کند که ابن‏تيميه ادعاي اجماع امت نموده است.

نوشته: قاسم جوادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 28
مطالب مرتبط