جستجو
Close this search box.

نگاهی به تاریخچه تفکر سلفی

«پیروی از سلف» جمله‌­ای است بسیار آشنا برای محدثان تمام ادوار تاریخ و اصحاب حدیث اهل سنت، اما تا پیش از ظهور ابن تیمیه(م728ه.ق) در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، این کلمه بیشتر در معنای لغوی‌اش یعنی «گذشتگان» به کار می­رفت. عبارت «پیروی از سلف» یا « ائمه سلف» را می­‌توان در عبارات اوزاعی (م143ه.ق) سفیان ثوری(م160ه.ق) و مالک بن انس(م.179ه.ق) و احمد بن حنبل (م241ه.ق ) به عنوان چهار محدث جریان ساز اصحاب حدیث در قرن دوم و سوم یافت[1]. سلف در عبارات: مالک بن انس و احمد بن حنبل، بیشتر بر صحابه اطلاق می‌­شد و گاه تابعان را نیز در بر می‌­گرفت[2].

بعد از تبیین اصول سنت به دست احمد بن حنبل و بازتاب آن در اعتقاد نامه­‌هایی که از سوی شاگردان او به جامعه علمی آن زمان ارائه شد، استفاده از لفظ «سلف » کاربرد بیشتری یافت و در این دوره به صورت مشخص‌تر به کار رفت. شهرستانی (م548 ه.ق) به نیکی به تبیین مسئله پرداخته و معتقد است:« بسیاری از سلف مثبت صفات ازلی برای خداوند بودند و فرقی میان صفات ذات و صفات فعل نمی­‌گذاشتند و چون معتزله نفی صفات کرد و سلف مثبت آن بود، سلف به صفاتیه و معتزله به معطله نامبردار شدند. برخی از سلف در اثبات صفات مبالغه کرده به تشبیه گرفتار شدند؛ اما جماعتی از متأخرین مطالبی بر آنچه سلف می­گفت افزودند و به تشبیه صرف معتقد شدند و این دیدگاه خلاف معتقدات سلف بود. در این ایام معتزله و متکلمانی از سلف ظهور کردند و جماعتی از سلف به تفسیر ظاهر روی می­‌آوردند؛ اما سلفی که متعرض تأویل نشدند، مثل مالک بن انس که فرمود:«الاستواء معلوم و الکیفیة مجهولة و الایمان به واجب و السئوال عنه بدعة» یعنی: نشستن معلوم است ولی کیفیت نشستن مجهول است و ایمان به آن واجب و سئوال کردن از آن بدعت است؛ و مثل احمد بن حنبل و سفیان ثوری و داود بن علی اصفهانی و پیروان آنان… تا اینکه زمان به عبدالله بن سعید کلابی و ابوالعباس قلانسی و حارث بن اسد محاسبی رسید. این بزرگان از سلف محسوب می­‌شوند ولی به علم کلام پرداختند و عقاید سلف را با براهیم کلامی اثبات کردند.[3]

وی در ادامه در ذیل بحث مشبهه نیز می­‌گوید:« بدان که سلف از اصحاب، هنگامی که مخالفت معتزله را با سنتی مشاهده کردند که ائمه راشدین و جماعتی از حاکمان بنی امیه بر قول بر قدر بنا نهاده بودند،… در تقریر مذهب اهل سنت و جماعت در باب آیات و روایات متشابه، متحیر شدند اما احمد بن حنبل و داود بن علی اصفهانی و جماعتی از ائمه سلف، روش سلف قبل از خود از اصحاب حدیث مثل مالک بن انس و مقاتل بن سلیمان را پیموده و گفتند: ما به آنچه در کتاب و سنت آمده ایمان داریم و تأویل نمی­‌کنیم و می­‌دانیم که ضال و بدعت گذار است و هر کس با اصحاب رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در امری از امور دین مخالفت کند کافر شده است و هر چه از اهل زمانت می­‌شنوی ببین اگر صحابه یا یکی از علما درباره آن مطلبی گفته­‌اند به آن اثر تمسک کن و الّا از آن تجاوز مکن و هر کس خیال کند که امری از اسلام باقی مانده که اصحاب ما را کفایت نمی‌کنند او بدعت گذار است. کلام درباره خداوند امری حادث است و درباره صفات الهی آنچه را بگو که خداوند توصیف کرده است…»[4]

ابن ابی زید قیروانی مالکی مذهب (386ه.ق ) معروف به مالک صغیر نیز در گروه سلفیان است و در اعتقاد نامه­‌اش، بر تبعیت از سلف صالح تأکید کرده است.[5] در طبقه سلفیان نیز می­‌توان به ابن بطة عکبری حنبلی (م387ه.ق ) صاحب کتاب الابانة عن شریعة الفرقة الناجیة اشاره کرد که به سلف توجه تام داشت وی می­‌نویسد:« ما به آثار سلف خویش بسنده می­‌کنیم». [6] وی همچنین با بیان روایات و آثار بسیاری از صحابه و تابعان در تمسک به سنت و صاحبه می­‌نویسد: «در مسائلی که از سلف صالح و علما اثری نرسیده است سئوال نکنید و خود را هلاک نسازید…»[7

ابن مندة حنبلی (م395ه.ق )نیز از کسانی است که به سلف توجه تام داشت و کتاب الایمان و الرد علی الجهمیة خود را بر اساس و تأکید به پذیرش ظواهر آیات و روایات به نگارش در آورد. در این میان همچنین می­‌توان از ثعلبی (م427ه.ق) نام برد که در تفسیر خود به نام الکشف و البیان به سلف تأکید دارد و می­‌نویسد: «برخی از اصحاب حدیث، اباطیل بدعت گذاران را با اقوال سلف صالح مخلوط کرده و برخی همچون مشایخ سلف صالح عمل کرده‌اند»[8]

بغوی معروف به فرّاء (م516ه.ق ) یکی دیگر از شافعی مذهبان سلفی گرا است که در تفسیر معالم التنزیل خود که اثری مشهور در تفسیر مأثور است، نوشته است که ائمه سلف در انواع علوم، آثاری تألیف کرده‌اند و من با اقتدا به سلف در معالم تنزیل کتابی به نگارش درآورده و از ائمه سلف مثل مجاهد، عکرمه، عطاء، حسن بصری، قتاده و مقاتل ابن سلیمان مطالبی را نقل می­‌کنم.[9]

در مکتب مالکیان نیز سلفی گری ظهور کرده که می­‌توان از ابن عربی(م543ه.ق) محدث نامی اندلس، یاد کرد. او عقائدی سلفی داشت و این طرز فکر به روشنی از کتاب القواصم اوهویدا است. وی از موضع سلفی خود همواره به صاحبان مذاهب دیگر حمله کرده است.[10]

ابن قدامه حنبلی(م 620ه.ق) از دیگر سلفیان قبل از ابن تیمیه است که کتاب المغنی وی در شرح مختصر الخرقی در فقه حنبلی مشهور است. در کتاب عقیدة الامام ابن قدامه آمده است: «صفات خداوند به عقول درک نشود و از آنچه نقل، بیان کرده تجاوز نمی­‌شود… خدا شبیه و نظیر ندارد و چون سلف توقف کردند ما هم توقف می­‌کنیم و سلف بر تلاوت و روایت اکتفا کرده و تأویل نکردند… پس واجب است از آنها اطاعت کنیم…».[11]

در قرن هفتم، ابن تیمیه ظهور کرد و در سال 698 قمری کتاب معروف و جنجالی خود به نام الفتوی الحمویة الکبری یا العقیدة الحمویة الکبری، در پاسخ به سئوالی در باب «دیدگاه ائمه دین درباره آیات صفات» نوشت و به کرّات از عقیده سلف یاد کرد. وی حدود پنجاه بار لفظ «سلف» را در این رساله کوچک به کار برد و نوشت: «در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقه سلفیه باشد، وجود ندارد»[12] و این چنین مکتبی با عنوان «سلفیه» راه خود را در تاریخ باز نمود. ابن تیمیه با تعریف خاص خود از سلف این لفظ را از معنای لغوی به معنای اصطلاحی تبدیل کرد. در نگاه وی سلف یعنی صحابه، تابعین و علمای مورد اعتماد اصحاب حدیث تا پایان قرن سوم. ابن تیمیه برای اثبات سخن خویش به حدیث «خیر القرون قرنی ثم یلونی ثم یلونی» که در صحیح بخاری آمده است، استناد کرد و گفت: پیامبر بهترین قرن را قرن خویش نامیده است که نشان می‌دهد بهترین فهم هم در آن قرن وجود دارد که در فصل حجیت فهم سلف به تفصیل به این بحث پرداخته‌ایم.

بعد از ابن تیمیه،ابن قیم جوزی(م759ه.ق) تنها مدافع تفکرات ابن تیمیه بود که سالها شاگردی ابن تیمیه را رد کرده بود، اما جریان سلفیه در زیدیه نیز مدافعاتی یافت، ولی در تفکر اصحاب حدیث مدافعان جدی‌ای نداشت تا اینکه محمد بن عبدالوهاب(م1206ه.ق) در عربستان ظهور کرد و وهابیت را با گر ایش تکفیری تفکر سلفی ابن تیمیه تأسیس کرد. در شرق جهان اسلام، شاه ولی الله دهلوی (م1176ه.ق) به ترویج برخی از آرای ابن تیمیه در میان حنفیان شبه قاره هند پرداخت[13] و شاگردش سید احمد رأی بریلوی یا احمد بن عرفان بر پیروی از «سنت محض» و «طریقت سلف» تأکید فراوان کرد. وی منتقد تقدیس بیش از اندازه پیامبر و اولیاء بود و طلب حاجت و نذر و نیاز برای اولیای الهی را جایز نمی‌­دانست.[14]

در شمال آفریقا نیز در قرن حاضر سید محمد رشید رضا تفکر سلفیه را پذیرفت و در آثار خود به ویژه در تفسیر المنار و مجله المنار از آن دفاع کرد و این چنین تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج یافت. این سه جریان فکری در اعتقادات و تفاسیر خود اختلافات فراوانی دارند، اما مبانی فکری آنها بسیار به هم نزدیک است زیرا سلف به این مبانی معتقد بوده و مخالفان را طرد کرده است که در بخش های مختلف این پایان نامه به بررسی این مبانی می‌­پردازیم.[15] در این رساله بیشتر به سلفیان مدافع تفکر ابن تیمیه پرداخته و از کسانی یاد می­‌کنیم که همه یا بیشتر افکار ابن تیمیه را پذیرفتند؛ زیرا مبانی سلفیه بیشتر از سوی ایشان تبیین شد.

از طرفی دیگر باید توجه داشت که جهان اسلام در سه قرن گذشته در اثر ضعف داخلی و استعمار خارجی لطمات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فراوانی را متحمل گشته است. از همه مهم‌تر و شکننده‌تر برای جهان اهل سنت، سقوط خلافت و امپراتوری عثمانی در سال 1924 میلادی در ترکیه بود که ضرورت مداوم بررسی مجدد اندیشه ها و تفکرات اساسی اسلام را مطرح ساخت. مسلمانان در این زمان به سه گروه تبدیل شدند: عده ای با پذیرش حداکثری تفکر و فرهنگ غرب، تجدیدگرا گشته و نام‌هایی همچون روشنفکران، نو اندیشان و تجدد گرایان یافتند. برخی دیگر از در پی جمع سنت و تجدد برآمده و اصلاح طلبان نام گرفتند؛ اما عده‌ای کثیر از علمای حوزه‌های علمیه و برخی از دانشگاهیان پاسخ فرهنگی بومی به این بحران دادند و شعار «بازگشت به اسلام و اصول بنیادی‌اش» را سر دادند. این جنبش که در اهل سنت نام سلفیه را با خود یدک می­‌کشد، با عناوینی همجون بنیادگرایی، اصول‌گرایی، سلفی‌گری، بیداری اسلامی و احیاگری اسلامی از آن یاد می­‌شود و در ادبیات عرب با عناوین احیاء الدین، الصحوة الاسلامی، اصولیة الاسلامیة، الحرکة الاسلامیة، و بعثة السلامیة یاد می­‌شود.[16]

این جنبش دارای سه خصلت فراگیرندگی، چند مرکزی و مداومت است. تفکر بازگشت به سلف و ریشه‌ها و اصول اسلامی به میزان قابل توجهی در تمام جوامع اسلامی، آن هم به صورت محلی و منطقه‌ای پراکندگی دارد. زیرا پاسخی است به شرایط بحران موجود در محیط های ملی گوناگون.

شاید بیشترین تأکید طراحان این تفکر بر بعد سیاسی جنبش، به این علت است که باعث عظمت از دست رفته خلافت و امپراطوری اسلامی می‌­گردد. این تفکر سلفیه در شمال آفریقا و تمام جریاناتی که تحت تأثیر این جریان هستند، بیشتر دیده می­‌شود. همین مباحث را می­‌توان در سلفیه شبه قاره هند نیز مشاهده کرد. سلفیه عربستان اگر چه بیشتر بر بعد مذهبی خاصی تأکید می­ورزد، اما تأثیر تفکر سید قطب و محمد قطب موجب ظهور جنبشی سیاسی و انقلابی از دل وهابیت گردیده است که برخی آن را وهابیت انقلابی و عده‌ای آن را وهابیت سیاسی و تعدادی آن را سلفیه جهادی یا سلفیه انقلابی نام نهاده‌اند؛ اما به نظر می‌­رسد «سلفیه انقلابی» بهترین نام برای این گروه باشد[17]

با بررسی‌ها و مطالعاتی که صورت گرفته، به این نتیجه می‌­توان رسید که سلفیه در جهان اسلام را – بر اساس مناطقی که حضور دارند- می‌­توان به چهار گروه یا گرایش منطقه‌ای تقسیم کرد. برخی سلفیان را به افراطی و معتدل تقسیم کرده و عده ای نیز به چهار گرایش: سلفیه معتدل، سلفیه اصلی، سلفیه طرفدار البانی و سلفیه جهادی تقسیم کرده‌اند؛ اما نمی‌توان به صورت تقسیم دقیق منطقی سلفیان را به چند دسته تقسیم کرد. لذا ما بر اساس چهار منطقه مهمی که جریان سلفی با تمام اختلافات و گرایش‌ها در آن مناطق ظهور کردند، پرداخته و سلفیان آن مناطق را بازکاوی می­‌کنیم.

قدیمی‌ترین جریان سلفی در عربستان با عنوان وهابیت ظهور کرد و اگر چه دوره اول حکومت وهابیت در سال 1235قمری توسط مصریان و به دستور امپراتوری عثمانی از بین رفته اما دوباره در سال 1319قمری با کمک انگلیس با هدف تجزیه امپراتوری عثمانی احیا گردید و این چنین تفکرات ابن‌تیمیه که خود از آن با عنوان سلفیه یاد کرده بود، به عنوان جریان سلفی در جهان اسلام مطرح شد؛ اما این تمام ماجرا نبود و دیگر مسائل هم در این روند تأثیر داشتند.

در قرن دوازده هجری قمری چندین استاد در مدینه منوره در پی شر ح و تفسیر آرا و افکار ابن تیمیه و ابن قیم جوزی بودند که از محمد حیات سندی و سلیمان کردی و دیگران یاد می­‌شود. در این زمان سه شاگرد از سه منطقه به مدینه منوره وارد شدند و با افکار ابن تیمیه آشنا گردیدند. محمد بن عبد الوهاب (م1026ه.ق) از منطقه نجد، با گرایش اصحاب حدیث در کلام و مذهب حنبلی در فقه؛ ابن الامیر صنعانی(م.1182ه.ق) از یمن با گرایش زیدی در کلام و فقه؛ و شاه ولی الله دهلوی(م.1176ه.ق) با گرایش ماتریدی در کلام و مذهب حنفی در فقه و با گرایشات صوفیانه از شبه قاره هند. اگر چه نمی دانیم این سه نفر با هم ملاقاتی داشته اند یا نه؟ اما این را می­دانیم که هر سه در حدود سال‌های 1140 تا 1150 هجری قمری در مدینه نزد اساتیدی، با افکار ابن تیمیه آشنا گردیدند.

محمد بن عبدالوهاب که از آن دو نفر، علم کمتری داشت و از اعتبار عملی پایین تری برخوردار بود، تمام افکار ابن تیمیه را همراه با تندی و افراط پذیرفت و به نجد آمد و جریان وهابیت را تأسیس کرد و عنوان سلفیه افراطی وهابی به آنان اطلاق گردید. ابن الامیر صنعانی که از اعتبار علمی بیشتری برخوردار است، افکار ابن تیمیه را پذیرفت اما معتدل باقی ماند و نسبت به افراط و تندروی محمد بن عبدالوهاب هم موضع گرفت و افراط محمد بن عبدالوهاب را مورد نقد قرار داد و آن را اسلامی ندانست و جریان سلفیه زیدیه را رهبری کرد که پس از ظهور شوکانی، مکتبی فراگریر در زیدیه گردید.[18] شاه ولی الله دهلوی که از همه عالم تر بود، برخی از افکار ابن تیمیه را پسندید و راهی هند شد و افکار ابن تیمیه را در آن مکان گسترش داد. اگرچه هیچ گاه شاه ولی الله دهلوی خود مصادق و راهرو تفکرات ابن تیمیه محسوب نمی­‌شود، اما از دل تفکرات شاه ولی الله دهلوی جریانی سلفی ظهور کرد که از دل آن مکتب دیوبندیه و سپس جماعة التبلیغ بیرون آمد که هر روز به تفکرات ابن تیمیه نزدیک تر می­شوند ولی هنوز هم اختلافات فراوانی با وهابیت دارند.[19] از دل دیوبندیه هم طالبان بیرون آمد که نسبت به فجایع این گروه کم و بیش اطلاعاتی در گزارش ها و اخبار آمده است.

بنابراین جریان سلفی ریشه در تأثیر تفکرات ابن تیمیه از طریق چند استاد گمنام در مدینه در قرن دوازده به وسیله سه شاگرد نام آور دارد که این سه شاگرد سه جریان فکری سلفی: 1. دیوبندی در شبه قاره هند؛ 2. سلفی زیدی در زیدیه یمن؛ 3. سلفی وهابی در عربستان را به وجود آورند که از دل این جریانات، جریان چهارمی با نام سلفیه در شمال آفریقا ظهور کرد.

سلفیه شمال آفریقا در قرن چهاردهم به وسیله سید محمد رشید رضا به وجود آمد. در ابتدا رشید رضا طرفدار اصلاح طلبی محمد عبده و سید جمال الدین اسد آبادی بود، اما با ظهور مجدد وهابیت در عربستان و آشنایی رشید رضا با آرا و افکار ابن تیمیه، طرفدار تفکرات ابن تیمیه گردید و از وهابیت عربستان حمایت کرد و آثار محد بن عبدالوهاب را در مصر به چاپ رساند. اما رشید رضا سلفی معتدل بود و هیچ گاه راضی به قتل و غارت جان و اموال مسلمانان به خاطر اختلافات فکری نبود. از دل تفکرات رشید رضا، اخوان المسلمین با شعار سلفی معتدل به وسیله حسن البنا در سال 1928 میلادی پا به عرصه وجود گذاشت. حسن البنا از رشید رضا معتدل تر و از طرفداران دارالتقریب بود و اخوان المسلمین را بر این اساس بنا نمود، اما جریانات سیاسی مصر و علی الخصوص بعد از روی کار آمدن جمال عبدالناصر، اخوان المسلمین را به سوی افراط کشاند و با زندانی شدن بسیاری از رهبران اخوان المسلمین، تعدادی از این رهبران تندرو شده و سید قطب با نوشتن کتاب معالم فی الطریق، تندروی و افراط در سیاست را ترویج نمود. در این برهه اخوان المسلمین به دو دسته: تندرو و معتدل تقسیم شدند. هسته اصلی اخوان المسلمین معتدل باقی ماند، اما انشعابات متعددی در اخوان المسلمین صورت گرفت که همگی مشی تندروی و افراط پیشه کردند. شاخه اخوان المسلمین سوریه یکی از این جریانات تندرو بود که سعید حوی و مصطفی سباعی از این شاخه هستند.

سید قطب با طرح مسئله جاهلیت قرن بیستم، شهرهای اسلامی را شهرهای جاهلی نامید و به پیروان خود دستور داد که همچون پیامبر باید از شهرها هجرت کنند و شهرهای اسلامی دیگر جای ماندن نیست. طرفداران تفکر سید قطب شروع به هجرت کرده و گروه های کوچک و بزرگی را ایجاد کردند که از این گروه ها می توان به حزب التحریر و حزب التکفیر و الهجرة نام برد که طرفدار ترورهای انقلابی، قیام و اعمال خشونت آمیز بودند. خالد اسلامبولی یکی از این افراد بود که با تأثیر پذیری از تفکرات سید قطب به اعدام انقلابی سادات مبادرت ورزید. برادر سید قطب، یعنی محمد قطب به عربستان مهاجرت کرد و افکار سید قطب را در عربستان انتشار داد و کتاب جاهلیة القرن العشرین را تألیف کرد. از شاگردان محمد قطب، می­توان از بن لادن یاد کرد که وهابی طرفدار تفکر سید قطب است. بن لادن بعد از اعتراض به آل سعود به علت اهمیت دادن به شیعیان و ورود آمریکاییان به عربستان، تابعیت خود را از دست داد و راهی سودان شد و به برادران هجرت خود پیوست و القاعده را تأسیس کرد و با همفکری طرفداران تفکر سید قطب که اکنون در شبه قاره هند نیز زیاد شده بودند به افغانستان رفته تا بتوانند حکومت اسلامی تأسیس کرده و شهرهای جاهلی را به شهرهای اسلامی تبدیل نمایند و این چنین نطفه طالبان در بلوچستان پاکستان ایجاد گردید.

تأثیر تفکرات جهادی و انقلابی سید قطب در جهان اسلام بسیار فراگیر بوده و در بسیاری از کشورها تأثیر عمیقی بر گرایش های فکری نهاده است. تأثیر این تفکرات در ایران اسلامی نیز مشهود است و قریب به بیست کتاب و اثر از سید قطب به دست رهبران نهضت به فارسی ترجمه شده است. حدود همین تعداد کتاب از برادرش، محمد قطب ترجمه شده که از این آثار، یکی همان کتاب معروف معالم فی الطریق سید قطب است که با نام نشانه‌های راه به چاپ رسیده است و دیگری کتاب جاهلیة القرن العشرین محمد قطب است که با عنوان جاهلیت قرن بیستم ترجمه و به بازار عرضه گردیده است.

رسول جعفریان در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران در این باره می‌­نویسد: «احیای اندیشه‌های اخوان المسلمین در ایران توسط برخی از روحانیون ادامه یافت که نمونه آن ترجمه آثار سید قطب در سطحی نسبتاً گسترده به فارسی است. این آثار نقش قابل توجهی در وصل کردن ایران به اندیشه های انقلابی-اسلامی در جهان عرب به ویژه مصر داشت».[20]

ایشان در جایی دیگر به این نکته اشاره دارند که در سال 1344 شمسی کتابی با حجمی بیش از چهارصد صفحه درباره ضرورت حکومت اسلامی توسط حیدر علی قلمداران نوشته شد که عمدتاً برگرفته از آثار سید قطب و پیش از رشید رضا و بعد از آن ابو الاعلی مودودی بود.[21] شاید برخی از تندروی‌های بعد از انقلاب هنوز تحت تأثیر این جریان فکری-سیاسی باشد.

بنابراین با توجه به مطالب ارائه شده باید از چهار جریان منطقه ای یاد کنیم که همگی گرایش به سلف داشته و با همه اختلافات فکری عنوان سلفیه بر آنان اطلاق شده است.

پی نوشت:

[1] ر.ک: زمرلی، عقائد ائمة السلف، ص38؛ ابن یملی، طبقات الحنابلة،ج،ص31،92و294؛ ر.ک:مهدی فرمانیان، مقاله « مبانی فکری سلفیه ».

[2] ابن جوزی، مناقب الامام احمد بن حنبل، ص165 و 179.

[3] الملل و النحل، با تلخیص،ج1،ص92-93

[4] شرح السنة،ص 35-40

[5] عقائد ائمة السلف، ص169

[6] الابانة،ج1،ص37

[7] همان،ج1،ص127

[8] الکشف، ج1،ص74.

[9] معالم التنزیل،ج1، ص27-28؛نیز ر.ک: بغوی شرح السنة،ج1،ص2.

[10] سعید اعراب، مع القاضی ابی بکر بن العربی، ص 149،178

[11] عقائد ائمة السلف، ص181-182

[12] الفتوی الحمویة، ص 46

[13] تحفة الموحدین،ص 6-29.

[14] ندوی، نزهة الخواطر،ج 7،ص 28-32.

[15] ر.ک:مهدی فرمانیان،مقاله«مبانی فکری سلفیه»، ویژه نامه علمی ادیان و مذاهب، انجمن علمی ادیان و مذاهب حوزه علمیه قم، شماره اول، 1386 ش.

[16] ر.ک: دکمجیان، جنبش های اسلامی معاصر در جهان عرب، ص143 به بعد.

[17] یحیی عصام العماد در سخنرانی خویش در انجمن عملمی ادیان و مذاهب نام این گروه را «وهابیت انقلابی» نامید و آقای نعمتی در سخنرانی خود در دانشگاه ادیان و مذاهب این گروه را « سلفیه جهادی » معرفی کرده است؛ ر.ک: خبرنامه ادیان و مذاهب، انجمن علمی ادیان و مذاهب.

[18] ر.ک: مهدی فرمانیان، درسنامه تاریخ و عقاید زیدیه، ص63 به بعد.

[19] ر.ک: مهدی فرمانیان، فرق تسنن، مقاله « دیوبندیه ».

[20] رسول جعفریان، جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران، ص187و 316-317.

[21] همان،ص 267.

مأخذ: مبانی فکری سلفیه، مهدی فرمانیان، پایان نامه مقطع دکترا، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم، 1388.

نوشته ی : مهدی فرمانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 5
مطالب مرتبط