تاريخ پيدايش
كشته شدن عثمانبن عفّان، جنگهاي دوره خلافت حضرت امير(علیه السلام) و پيدايش خوارج، باعث به وجود آمدن برخی از فرق گردید. نخستين پيروان مرجئه را بايد در بين افراد مرددي يافت كه نميدانستند حق با چه كسي است. عدهاي كه طرفدار حضرت امير(علیه السلام) بودند با نام علويان يا شيعه علي و طيفي كه طرفدار اهل جمل و امويان بودند، عثمانيه نام گرفتند. در نيمه دوم قرن اوّل، جهان اسلام در تبوتاب بحثهاي گوناگون بود. هر كسي طرف مقابل را خطا كار دانسته و گاهي اين خطا را تا حدّ كفر پيش ميبرد.
در اين دوره خوارج به عنوان مطرحترين گروه افراطي، تمام مسلمانان را كافر دانسته و خون آنان را ميريختند. در حدود سال 70 هجري گروهي حكم به ارجاء دادند و گفتند ما حكم آنها (شورشيان و قاتلان عثمان و دو طرف دعوا در جنگ جمل و صفين) را به خدا واگذار كرده و در اين زمينه توقف ميكنيم. ارجاء به معناي اميد دادن و يا به تأخير انداختن نام اين گروه شد و از اين به بعد با نام مرجئه از آنان ياد شد.
بحثها به همين جا ختم نشد و مهمترين بحثي كه مطرح گرديد اين بود كه كفر و ايمان چيست؟ براساس چه تعريفي ميتوان فردي را كافر و يا مسلمان دانست؟! رهبران مرجئه كه دوستدار حضور اكثريت مسلمانان در زير لواي نام ايمان بودند، عمل را از تعريف ايمان خارج كرده و آن را به تصديق قلبي و گاه همراه با اقرار زباني تعريف كردند. قدر مشترك تمام گروههاي مرجئه اين بود كه عمل جزء ايمان نيست، بلكه از لوازم و نشانههاي ايمان است. رساله حسنبن محمدبن حنفيه در تأييد مرجئه، رساله سالمبن ذكوان اباضي در ردّ مرجئه و اشعار ثابتبن قطنه از نخستين منابع ارجاء است.[1]
ارجاء كه در گامهاي نخستينِ پيدايش آن، آييني صرفاً سياسي بود، كمكم به مباحث نظري روي آورد. يكي از اولين كساني كه صبغه كلامي به آن داد، حمّادبن ابيسليمان (120م) از موالي و استاد ابوحنيفه بود. حمّاد حضرت امير(علیه السلام) را بر عثمان ترجيح ميداد و ايمان را همان تصديق قلبي ميدانست. اصحاب حديث به همين علت به قَدح وي پرداخته و او را منحرف ميدانند. بنا بر نظر برخي از فرقهشناسانِ معاصر، علت گرايش موالي به مرجئه اين بود كه امويان، موالي تازه مسلمان را تحقير كرده و آنان را مسلمانان واقعي محسوب نميكردند. موالي با پشتيباني خود از مرجئه ميخواستند به امويان و ديگر اعراب بفهمانند كه ايمان به معني تصديق قلبي و اقرار زباني است. بنابراين همه كساني كه شهادتين را بر زبان جاري كردهاند، با هم برابرند و نميتوان از آنان جزيه گرفت.[2] فحواي تمام گفتههاي مرجيان در مرحله نخستين اين بود كه نبايد هيچ مسلماني به خاطر عمل خطايش از اردوي اسلام و ايمان خارج شود. كمكم به اين نتيجه رسيدند كه علت اساسي اين عدم خروج اين است كه عمل (تكاليف شرعي) از تعريف ايمان خارج است.
اين بحثها كمكم به حوزههاي ديگر نيز سرايت كرد و مباحثي همچون «آيا ايمان كم و زياد ميشود؟ آيا ايمان مردم درجات مختلفي دارد؟ آيا اگر كسي بگويد: من مؤمن هستم انشاءالله، ذكر انشاءالله جايز است يا نه؟ زيرا اگر مؤمن است و يقين دارد كه خدا را پذيرفته است، لذا گفتن انشاءالله چه مفهومي دارد؟.
ابوحنيفه شاگرد مبرّز حمادبن ابيسليمان كه خود نيز از موالي بود، در طيف مرجيان قرار گرفت. او در رساله العالم والمتعلم به اين بحث پرداخت و با استدلال خود بر اين مسئله صحّه گذاشت كه عمل از ايمان خارج است. در همان اوان، طيف وسيعي تعريف ايمان مرجئه را پذيرفته، خودشان به سه گروه تقسيم شدند: مرجئه ناب، مرجئه جبريّه و مرجئه قدريّه. عدهاي در بحث تعريف ايمان ديدگاه مرجئه را داشتند، ولي در بحث جبر و اختيار، گاه طرفدار جبر شدند و مرجئه جبريه شدند و گاه طرفدار اختيار انسان گرديده و مرجئه قدريه نام گرفتند.
ابوحنيفه كه اهل خراسان بود طرفداران بسياري در شرق جهان اسلام پيدا كرد كه هنوز به قوت خود باقياند و اكثر مسلمانان شبه قاره هند، آسياي ميانه و ماوراءالنهر پيرو ابوحنيفه بوده و حنفي نام گرفتند و در بحث تعريف ايمان هنوز همان عقيده را دارند. بنا بر آنچه در كتب ملل و نحل آمده است ـ صرفنظر از شمارش فرقههاي مرجئهـ چند نگرش در تعريف ايمان در بين مرجئه وجود داشته كه عبارتند از:
نگرش اول:در نگاه عدهاي از مرجئه، ايمان يعني معرفت خدا و كفر يعني جهل به خدا. اين افراد ايمان را از مقوله علم دانسته و قائلند كه اگر فردي به زبان منكر شود، ولي در قلب معرفت خدا را داشته باشد، مؤمن است. ميتوان جهميّه (پيروان جهمبن صفوان از مرجئه جبريه) صالحيّه (پيروان ابوالحسين صالحي)، يونسيّه (پيروان يونس السمري) را در اين نگرش جاي داد. لازم به ذكر است كه اين سه گروه اختلافاتي با هم دارند كه در كتابهاي ملل و نحل آمده است.
نگرش دوّم:عدهاي ايمان را فقط اقرار زباني دانسته و معتقدند هركس فقط شهادتين را به زبان گويد، مؤمن است. در نظر اين افراد تمام مسلمانان مؤمناند و فرقي ميان اسلام (ذكر شهادتين) و ايمان نيست. كراميّه (پيروان محمدبن كرام) و ثوبانيّه اين تفكر را دارند. كراميّه تا قرن پنج و شش پيرواني در خراسان داشته و سپس از بين رفتند.
نگرش سوّم:ايمان عبارت است از معرفت خدا و پيامبرش و اقرار زباني به آن. اين نگرش تلفيق از آن دو نگرش سابق است. نجّاريّه (پيروان حسينبن محمد نجّار)، شبيبيّه (پيروان محمدبن شبيب)، غيلانيّه (پيروان غيلان دمشقي و از مرجئه قدريّه) و غسانيّه (پيروان غسان كوفي) اين تعريف را پذيرفتهاند و ميتوان ابوحنيفه را نيز در اين تعريف جاي داد.[3]
گفتني است كه در قرون نخستين و نزد احمدبن حنبل و اصحاب حديث، مرجئه از فِرَق بدعتگذار بود، ولي كمكم از بدعت خارج شده و از فرق اهلسنت و جماعت شناخته شد. دليل آن ايجاد برخي تغييرات در افكار حنفيان، كثرت حنفيان و تشكيل دولتهاي بزرگ حنفي بود كه آخرين آنها امپراتوري عثماني بود. در اين زمينه مقايسه بحث مرجئه در ملل و نحل شهرستاني با مقالات الاسلاميين ابوالحسن اشعري جالب است.
اشعري ابوحنيفه را بهعنوان رهبر طايفهاي از مرجئه آورده، ولي شهرستاني از ابوحنيفه دفاع كرده و با عنوان «مرجئة السنة» و نه «مرجئة البدعة» از وي ياد ميكند. ماتريديه كه پيروان كلامي ابوحنيفه هستند، راه او را ادامه داده و ايمان را به تصديق قلبي و اقرار زباني تعريف كردند. در نگاه آنها ايمان كم و زياد نميشود. مرجيان اطلاق مطلق فاسق بر مرتكب كبيره را جايز ندانسته و آن را همراه با قيدي پذيرفتهاند و گفتند مرتكب كبيره فقط در حين انجام كار، فاسق است.
مرجئه در روايات شيعه
در برخي از روايات شيعه، از مرجئه نكوهش شده است در روايتي از امام صادق(علیه السلام)، دليل مخالفت وي را با مرجئه پرسيدند. ايشان فرمود: «در نگاه مرجئه قاتلين ما ]مثل معاويه و يزيد[ مؤمن هستند. بنابراين دست آنها به خون ما تا روز قيامت آغشته است».[4] شيخ مفيد در الفصول المختاره از امام صادق نقل ميكند كه «امام صادق(علیه السلام) عبدالله افطح را مرجيي كبير ميدانست زيرا عبدالله درباره علي(علیه السلام) و عثمان موضع توقف را كه همان ديدگاه مرجئه است، اختيار كرده بود».[5]
گفتني است كه در طول تاريخ، اكثر متكلمان شيعه، اشاعره و ماتريديه همان تعريف تصديق قلبي و اقرار زباني را پذيرفته و عمل را از تعريف ايمان خارج كردند. ابواسحاق نوبختي، شيخ مفيد، سيدمرتضي، خواجه نصير، علامه حلي، ابوالفتوح رازي و ديگران همان تعريف تصديق قلبي و اقرار زباني را پذيرفتهاند. [6] در اين زمينه شرح مواقف و شرح مقاصد نكات جالبي را بيان كردهاند.
ماتريديان كه پيرو ابوحنيفهاند، تماماً ديدگاه وي را پذيرفته و عمل را از تعريف ايمان خارج كردند. ولي معتزله، خوارج، زيديه، اصحاب حديث و وهابيت ديدگاه مرجئه را طرد كرده و عمل را جزء ايمان ميدانند. غالب فِرَق اسلامي به غير از ماتريديه، زيادت و نقصان در ايمان را پذيرفته و ديدگاه ابوحنيفه را در اين زمينه طرد كردند.[7]
منبع: درسنامه فرق و مذاهب کلامی اهل سنت، مهدی فرمانیان.
[1]. درباره متن رساله سالمبن ذكوان بنگريد: مايكل كوك، (Early Muslim dogma) ص160ـ163. تمام رساله سالمبن ذكوان اباضي در سال 2000م در لندن به وسيله كرون زيمرمان تصحيح و همراه با مقدمهاي طولاني در آكسفورد به چاپ رسيده است.
[2]. مادلونگ، فرقههاي اسلامي، ترجمه ابوالقاسم سرّي، ص35ـ41.
[3]. در بين نويسندگان ملل و نحل در تقسيمبندي اختلاف است، ولي به علت قدمت كتاب مقالات الاسلاميين و دقّت ابوالحسن اشعري در نقل اقوال، كتاب وي را مبنا قرار داديم. مقالات الاسلاميين، ج1، ص197ـ205، تحقيق محييالدين عبدالحميد.
[4]. اصول كافي، ج2، ص409، كتاب ايمان و كفر، باب اصناف خلاف؛ در مرآة العقول، ج11، ص217، علامه مجلسي اين روايت را مرسل ميداند.
[5]. مجموعه مصنفات شيخ مفيد، ج2، ص312.
[6]. ر.ك: رسول جعفريان، مقالات تاريخي، دفتر دهم، ص80ـ91.
[7]. در اين زمينه رجوع كنيد: شهيد ثاني، حقايق الايمان، ص50ـ135؛ شرح مقاصد، ج5، ص175ـ232؛ شرح مواقف، ج8، ص351ـ374.