جستجو
Close this search box.

بررسی و نقد تثویب در اذان

چكيده :

الصلاه خيرمن النوم يا تثويب كه به عقيده ي اهل سنت مستحب است در اذان صبح گفته شود مستند صحيح حديثي ، فعلي ، خلقي ، عادي وتقريري ندارد بلكه همه ي روايات موجود در اين موضوع ، ضعيف و موضوع است به همين دليل برخي گفته اند كه زمان جعل تثويب را نمي دانند و گروهي عقيده دارند كه ، بعضي خلفاء مطابق عادت آن را استحسان كرده در نماز افزودند و بني اميه آن را رسميت داد و بر اساس سنت بني اميه مذاهب متمايل به آنها فتوا دادندكه تثويب سنت است و بر خي ديگر با رد سنت بني اميه گفتند : تثويب بدعت است و نبايد در اذان گفته شود ولي در عمل همه اهل سنت به خلاف سنت پيامبر (ص) آن را سنت دانسته برگفتن آن در اذان صبح مواظبت مي نمايند.

كليد واژه

تثويب ، اذان ، سنت ، بدعت.

مقدمه

يكي از مسائلي كه همواره در بحث مقدمات نماز مورد اختلاف نظر بوده مسئلة تثويب در اذان يعني (الصلاه خير من النوم) است كه مؤذن آن را در اذان فجر مي گويد و مردم براي نماز آماده مي شوند ، گروهي از علماي اهل سنت به آن ، فتوا داده اند اما گروه ديگر از آنان تثويب را جايز نمي دانند .

سبب اختلاف علماي اهل سنت در باره ي مشروعيت تثويب اين است كه آيا حديثي صحيح از رسول خدا (ص) دراين زمينه وجود دارد يا خير ؟ به همين دليل از زمان صحابه تا كنون اين مسئله معركه ي آراء است و برخي آن را تا زمان پيامبر هم مي رسانند و عقيده دارند كه در زمان آن حضرت (ص) تثويب گفته شده است و در اين باره احاديثي را به رسول خدا (ص) نسبت مي دهند ولي در مقابل اين عقيده ، ديد گاهي ديگري وجود دارد كه روايات تثويب را تمام نمي داند و بر اين باوراست كه احاديث مذكور از نظر سند ودلالت اشكال دارند و سنت شرعي بايستي مستند صحيح علمي ومنطقي داشته باشد.

با در نظر گرفتن تعدد آراء علماي اهل سنت و اختلاف آنان در اين باره كه بسيار شديد هم هست برخي از ايشان نه تنها تثويب را سنت نمي­دانند بلكه آنرا از امور محدثه و بدعت مي­شمارند كه نبايد در اذان گفته شود و با توجه به تضاد بين مشروعيت تثويب و عدم آن و اين كه بالآخره آيا مسلمان ها آنرا جزء دين بدانند يا ندانند ؛ بدان عمل كنند يا نكنند ؟ مسئله اهميت مي يابد كه بايست مورد بحث قرار گيرد ،كساني كه الصلاه خير من النوم مي گويند مانند كساني كه نماز تراويح انجام مي دهند به نظر مذهب ديگر بدعت گزارند چنان كه از ديد مذهب ديگري چنانچه كسي آن را ترك كند بدعت گزار خواهد بود؟ لذا تناقض موجود در يك حكم منسوب به شرع مي طلبد كه قضيه روشن گردد : واقعيت چيست ؟ بيان اين حقيقت ، اهميت مضاعفي دارد.

پيروان مكتب اهل البيت (ع) با استناد به احاديث موجود آن را جزء اذان نمي شمارند بلكه بدعتي مي دانند كه مردم آن را جزء اذان قرار داده اند، اما اهل سنت در باره ي تثويب چون بسياري مسائل همانند مذاهب فقهي شان ، ديدگاه واحدي ندارند برخي به سنت بودن آن فتوا دادند و بر خي آن را از محدثات ذكر كرده بدعت دانسته اند.

دراين مقال مجال طرح آراء بطور مستقل نيست ؛ اما شيوه بحث مختصر حاضر به اين روش است كه موضوع الصلاه خير من النوم از طريق روايات و راويان آن بررسي شود

تا اين نتيجه بدست آيد : آيا تثويب جزء اذان است ياخير ؟ اكنون در محور هاي ذيل مطالب آتي ارائه مي شود

1. تعاريف و معاني تثويب

2. حكم تثويب

3.تثويب سنت نيست بدعت است

1. تعاريف و معاني تثويب

الف) تثويب در لغت

خطابي : « معنى التثويب الإعلام بالشيء والإنذار بوقوعه » معني تثويب اعلام كردن شي وترساندن مردم از وقوع آن است.

ابوبكر انباري : « التثويب عند العرب معناه : العودة. يقال : قد ثاب إليّ مالي : أي : عاد إليّ ، ويقال قد ثاب إلى المريض جسمه ، أي : عاد إليه » نزد عرب معناي تثويب ، باز گشت شي است و گفته مي شود : اموالم بدستم رسيد : يا جسم مريض بهبودي يافت يعني به حال اولش برگشت .

ابن الجزري : « الرجوع في القول مرة بعد مرة ، وكل داع مُثَوِّب . وقد ثوَّب فلان بالصلاة : إذا دعا إليها . والأصل فيه : الرجل يجيء مستصرخا فيُلَوِّحُ بثوبه ، فسُمِّي الدعاء تثويبا لذلك » .

باز گشتن مكرر هر دعوت كنندة به گفتار اول . اين كه مي گويند : ثوب فلان بالصلاة به اين معني است كه او مردم را به نماز مي خواند . و ثوب در اصل به مردي گويند كه در حال استغاثه و داد خواهي به جامه اش اشاره مي كند و به اين مناسبت دعا هم تثويب ناميده شده است.

ب) تثويب در اصطلاح

ابوعبدالله مرواني : « التثويب : الدعاء إلى الصلاة ، وإقامتها ، وقول المؤذن وترديده في الفجر : الصلاة خير من النوم ».

تثويب ، فراخواندن مردم به نماز و بر پاداشتن آن و هنگام فجر تكرار مؤذن آواز الصلاة خير من النوم ، است.

ج)معناي تثويب

براي تثويب معاني شگفتي آورده اند ؛ به نمونه ي اشاره مي شود . ملا علي قاري از صاحبان ذوق نقل مي كند : كه نماز و خواب مانند عسل و سركه است ؛ وي مي گويد : « الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم أي لذتها خير من لذته عند أرباب الذوق وأصحاب الشوق . ويمكن أن يكون من باب العسل أحلى من الخل » . دانشوران و متصوفان طريقت ، گفته اند : الصلاة خير من النوم چنين معني مي دهد كه لذت خواندن نماز از شيريني خواب برتر است و امكان دارد از اين باب باشد كه مي گويند : عسل از سركه شرين تر است ! عظيم آبادي نيز همين معنارا پسنديده است !

بجيرمي شافعي به اشكال تشبيهي تثويب آگاه بوده مي نويسد : «أي اليقظة للصلاة خير من راحة النوم ، فاندفع ما يقال لا فائدة في هذا الإخبار . وقال الشهاب القليوبي : وإنما كان النوم مشاركاً للصلاة في أصل الخيرية لأنه قد يكون عبادة كما إذا كان وسيلة إلى تحصيل طاعة أو ترك معصية ، ولأن النوم راحة في الدنيا والصلاة راحة في الآخرة ، فتكون الراحة في الآخرة أفضل »

بيداري براي نماز از آسودگي خواب بهتر است پس آنچه گفته مي شودكه اين گونه خبر دادن فايده اي ندارد دفع مي شود شهاب الدين قليوبي گفته است : خواب و نماز در اصل خير بودن مشترك اند چون گاهي خواب عبادت مي باشد مثل اين كه خواب وسيله اي باشد براي انجام طاعتي يا ترك معصيتي و نيز خواب راحتي دنياست و نماز وسيله آسودگي اخرت ؛ پس آسايش آخرت افضل است !

ملاحظه

در تثويب هيچ گونه فائده ي خبر يا لازم آن وجود ندارد و اشكال بي فايده بودن آن همچنان باقي است؛زيرا همه مي دانند كه احوال عبادي فرد مسلمان بر حالت غير عبادي او برتري دارد افزون بر آن از ديد آگاهان صنايع سخن ، نافصيح بودن تثويب ، پوشيده نيست حتي مردم نيز به ركاكت آن پي مي برند زيرا اين جا تشبيه بين دو امري صورت گرفته است كه شباهتي بين شان وجود ندارد ؛ نماز نهايي ترين حالت آگاهي و قرب عبد به پروردگارش است بخلاف خواب كه جاهلانه ترين ، ظلماني ترين و دور ترين حالت بشر از خداست ، ميانشان وجه مشتركي ديده نمي شود به علاوه ، استخفاف ضمني نماز نيز در اين مناسبت تفضيلي آشكار است كه بدون ترديد اهانت به نماز محسوب مي شود .

پس فصلي را كه در فجر بنام تثويب مي گويند حقيقتاً فايده اي ندارد چه رسد كه براي آن اذكاري به عنوان متابعت نيز آورده شود.

متابعت تثويب

برخي ، تثويب را از مسلمات دانسته حتي براي آن اذكار متابعي قائل شده اند ، متابعت عبارت از اين است كه شنونده مؤذن را در اذان ، همراهي كند و پس از شنيدن هر فرازي اورادي را بگويد ؛ اين حكم را از فروع تثويب شمرده اند كه برايش ، احكامي تعيين كرده اند.

استحباب : نووي شافعي استحباب آنرا به مشهور نسبت مي دهد ؛ وي مي گويد : « يستحب لسامعه أن يتابعه في ألفاظ الأذان . . . ويقول: إذا سمع قول المؤذن “الصلاة خير من النوم” صدقت وبررت هذا هو المشهور ».

مستحب است كه سامع در الفاظ اذان مؤذن را متابعت كند و هر گاه مؤذن گفت : الصلاة خير من النوم وي بگويد : «صدقت و بررت » اين حكم مشهور است . اما ابن ملقن در تخريج احاديث شرح رافعي مي گويد : من اصلي براي متابعت تثويب در كتب حديث نيافتم« لم أقف على أصله في كتب الحديث ».

و نظر ديگري وجود دارد كه حكم به و جوب متابعت داده استمحمد ابن ابي بكر رازي حنفي مي گويد : «يجب على سامع الأذان و الإقامة متابعة المؤذن. . . عند قوله« الصلاة خير من النوم» صدقت وبالحق نطقت».

بر شنونده ي اذان و اقامه واجب است كه مؤذن را متابعت كند به اين معني كه هر گاه مؤذن الصلاة خير من النوم را گفت : شنونده فوراً بگويد : راست گفتي و سخن حق بر زبان راندي .

با اين وصف چنان كه نووي بدان تصريح كرد متابعت اذان از گذشته هاي دور مرسوم بوده واين امر مي رساند كه تثويب جايگاهي داشته است و در برخي منابع روايي وتاريخي آمده است كه صحابه متابعت هاي متنوعي داشته اند.

2. حكم تثويب

پس از بيان معنا و مورد تثويب اين پرسش پيش مي آيد كه آيا تثويب ، سنت است يا بدعت ؟ آيا اين كلام مطابق حديث است يا گفته هاي مردم و چون تراويح برخي خلفا آنرا بدعت نهادند ؟

مسئله، مشكل است ؛ ابو جعفر طحاوي در مشكل الآثار مي نويسد : « باب بيان مشكل ما روي عن رسول الله صلى الله عليه وسلم في قول المؤذن في أذان الصبح الصلاة خير من النوم هل ذلك فيما علمه صلى الله عليه وسلم أبا محذورة أو هو من سنة الأذان أو ليس من سنته ».

اين باب در بيان و توضيح آنچه مورد اشكال واقع شده است مسئله ي مشكلي است در قول مؤذن كه از رسول خدا روايت شده هنگام اذان صبح مي گويد : « الصلاة خير من النوم » آيا اين سخن از اموري است كه آن حضرت به ابا محذوره آموزش داده يا از سنت هاي اذان است يا نيست ؟ براي روشن شدن مسئله ضروري است روايات موجود در موضوع ، بررسي گردد تا حكم تثويب روشن شود.

بررسي روايات

شاه عبدالعزيز دهلوي براي اذان دو طريق روايت مي كند او مي نويسد « للأذان طرق : أصحها طريقه بلال رضي الله عنه ، فكان الأذان على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم . . . ثم طريقة أبي محذوره علمه النبي صلى الله عليه وسلم الأذان تسع عشره كلمة والإقامة سبع عشر كلمة ، وعندي أنها كأحرف القرآن ، كلها شاف كاف».

اذان طرقي دارد صحيح ترين آنها طريقه ي بلال است و اين روايت دلالت ميكند كه زمان حضرت پيامبر (ص) تثويب دراذان بوده است . . . و پس از آن طريقه ي ابي محذوره مي آيد كه اذان نوزده و اقامه هفده كلمه است ،و نزد من اين الفاظ حكم حروف قرآن را دارند ؛ تمام آن ها شافي و كافي است.

براي تثويب طرق ديگري نيز ذكر شده كه اعتباري ندارند ؛ برخي فقط روايت ابو محذوره را نقل كرده اند مانند نووي و برخي ديگر چون دهلوي ، طريق بلال را نيز صحيح شمرده است ، دهلوي علاوه بر اين كه روايات دو راوي [= بلال و ابومحذوره ] را صحيح مي داند ، تثويب را نيز آسماني چون حروف قرآن ، مي داند دو طريقه مذكور با رعايت اختصار بررسي مي شود.

طريقه­ي بلال

محمد بن عثمان ذهبي نقل مي كند : « عن بلال : أمرني رسول الله [ صلى الله عليه وسلم ] أن لا أثوبَ في شيء من الصلاة ، إلا في صلاة الفجر فيه أبو إسرائيل الملائي إسماعيل ، ضعفوه . وقيل : لم يسمعهُ من الحكم ».

از بلال روايت شده كه گفت : رسول خدا (ص) دستور داد : در هيچ يك از نماز ها تثويب نگويم جز در صلاه فجر ؛ در سلسله سند اين روايت أبو إسرائيل الملائي إسماعيل قرار دارد كه او را ضعيف شمردند و نيز گفته اند كه وي اين حديث را از حكم ، نشنيده است.

روايت اول بلال

روايت اول بلال ضعيف است : امير صنعاني مي نويسد : « روى الترمذي و ابن ماجه و أحمد من حديث عبد الرحمن بن أبي ليلى عن بلال . . .الا انّ فيه ضعيفا وفيه انقطاع أيضا » مالك بن انس نيز در مؤطّاء آنرا به گونه اي منقطع نقل كرده است.

روايت دوم بلال

اما روايت ديگري بلال از طريق ابن مسيب رسيده است : بلال آمد تا حضرت را براي نماز آگاه كند جمله ي تثويب را گفت : پيامبر نيز آن را تقرير فرمود.

محيي الدين الدمشقي الشافعي مي نويسد : «وحديث ابن المسيب ، عن بلال : ‘ أنه أتى النبي صلى الله عليه وسلم يؤذنه بصلاة الفجر ، فقيل : هو نائم ، فقال : الصلاة خير من النوم ، مرتين ، فأقرت في تأذين الفجر ، فثبت الأمر على ذلك ‘ هكذا رواه ابن ماجة ، وهو منقطع ، لم يسمع ابن المسيب بلالا ».

حديث ابن مسيب تابعي از بلال كه او ازخواب زود تر بيدار شده اذان را گفت سپس آمد تا حضرت را براي اداي نماز آگاه كند در جواب بلال گفته شد : پيامبر (ص) خــــواب است ! بلال نزد باب پيامبر ايستاد دو مرتبه باصداي بلند[= به قصد بيدار كردن پيامبر ازخواب ]گفت : الصلاة خير من النوم ؟ حضرت (ص) [=دير تر ازهمه] از خواب بيدار شده تثويب بلال را پسنديد وبراي تشريع در اذان فجر آن را تقرير كرد و بدين طرز تثويب، با ياد آوري خواب پيامبر ، سنت ثابت گرديد!

اين روايت علاوه بر آن كه ازنظر دلالت نكارت و سخافت واضحي دارد ، منقطع است ؛ ابن مسيب از بلال ، حديثي نشنيده است پس بدين ترتيب هردو طريق روايت بلال ضعيف بوده اعتباري ندارد و به همين دليل برخي اصلاً روايت بلال را صحيح نمي دانند وفقط روايت ابومحذوره را مستند تثويب قرار داده اند.

طريقه ابي محذوره

از ابو محذوره دو گونه روايت نقل شده است يكي اين كه ديگران از او نقل كرده اند ديگر اين كه خودش روايت مي كند.

یکم: روايات خود ابومحذوره

از ابي محذوره رواياتي رسيده است كه مي گويد : رسول خدا (ص) برايم فرمود : در اذان تثويب بگو ! اين روايات در موارد ذيل آمده است :

الف:كودك بودم كه به من ياد داد

ابو جعفر طحاوي مي گويد : « قال سمعت أبا محذورة يقول كنت غلاما صبيا فقال لي النبي صلى الله عليه وسلم قل الصلاة خير من النوم ».

راوي گفت : شنيدم ابامحذوره مي گفت من بچه ي نا بالغي بودم رسول خدا (ص) به من فرمود : بگو الصلاه خير من النوم .

ب:پس از فتح مكه در راه طايف برايم گفت

ابو سعيد بصري روايت مي كند : « عن أبي محذورة قال : لما فتحت مكة وتوجه النبي صلى الله عليه وسلم إلى الطائف ، خرجت مع الغلمان ، وكنت غلاما صيتا فسمعت أذان مؤذن النبي صلى الله عليه وسلم فأذنت ، فحكيته فدعاني النبي صلى الله عليه وسلم فقال : أنت على أذان مكة وقال» : « اجعل الأذان الأول مثنى مثنى ، واجعل فيه : الصلاة خير من النوم ».

ابوسعيد بصري از ابو محذوره روايت مي كند كه گفت : هنگامي كه مكه فتح شد رسول خدا (ص) به سمت طائف حركت فرمود : من هم با گروهي از بچه ها همراه شدم كه به طائف برويم من از همه كوچكتر و داراي آواز خوشتر بودم شنيدم كه مؤذن پيامبر (ص) اذان گفت من هم گفتم ! حضرت مرا خواست سپس فرمود : تو بر اذان مكه باش يعني حضرت او را مؤذن اهل مكه قرار داد و فرمود : اذان اول را(= كه قبل از اذان به هنگام طلوع فجر گفته مي شود ) دو مرتبه اي تكرار كن و الصلاة خير من النوم را در آن قرار بده .

ابن ارسلان شافعي گفته است : مشروعيت تثويب تنها در اذان اول است چون براي بيدار كردن كسي كه در خواب است و اما اذان دوم براي اعلام داخل شدن وقت نماز و دعوت كردن به بر پايي نمودن آن است.

ج: اين تعليم روز حنين اتفاق افتاد

دار قطني روايت مي كند : « حدثنا أحمد بن العباس البغوي ثنا عباد بن الوليد أبو بدر حدثني الحماني ثنا أبو بكر بن عياش ثنا عبد العزيز بن رفيع قال: سمعت أبا محذورة يقول : كنت غلاما صبيا فأذنت بين يدي رسول الله صلى الله عليه وسلم الفجر يوم حنين فلما بلغت حي على الصلاة حي على الفلاح قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ألحق فيها الصلاة خير من النوم ».

. . . من فجر روز حنين اذان گفتم پس از حي على الصلاة حي على الفلاح رسول خدا (ص) به من فرمود : الصلاه خيرمن النوم را به اذان ملحق كن.

د: فقط در صلاه غدا ة بخوان!

دار قطني روايت مي كند : « قيس عن عبد الملك بن أبي محذورة عن أبيه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال يا أبا محذورة ثن الأولى من الأذان من كل صلاة وقل في الأولى من صلاة الغداة الصلاة خير من النوم » . . . ابامحذوره ! در صلاه صبح تثويب را قرار بده

ه : رسول خدا به من اذان ذيل را تعليم داد

سيوطي از ابومحذوره روايت مي كند ،« فَقُمْت وَلاَ شَيْءَ أَكْرَهُ إِلَيَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلاَ مِمَّا يَأْمُرُني فقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ فَأَلْقى عَلَيَّ التَّأْذِينَ بِنَفْسِهِ فَقَالَ قُلْ اللَّهُ أَكْبَرُاللَّهُ أَكْبَرُ ، اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ، أَشْهَدُ أَنَّ لاَ إِلاهَ إِلاَّ اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلاهَ إِلاَّ اللَّهُ ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ، حَيَّ عَلاى الصَّلاَةِ حَيَّ عَلاى الصَّلاَةِ ، حَيَّ عَلاى الْفَلاَحِ حَيَّ عَلاى الْفَلاَحِ ، اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ، لاَ إِلاهَ إِلاَّ اللَّهُ ،. . . »

. . . پس ايستادم در حاليكه هيچ چيزي برايم مكروه تر از رسول خدا و آنچه كه مرا به آن فرمان داده بود ، نبود پس در مقابل حضرت ايستادم و خود اذان را به من ياد داد و فرمود بگو: الله اكبر الله اكبر . . . و مي بينيم كه در اين روايت تثويب وجود ندارد.

دوم: روايات ديگران از ابومحذوره

الف:او اين گونه اذان مي گفت !

سيوطي روايت مي كند : « عن عطاء ، عن أبي محذورة : أنه كان لا يؤذن لرسول الله صلى الله عليه وسلم إلا في الفجر ، وكان لا يؤذن حتى يطلع الفجر ، وكان يقول في أذانه : الصلاة خير من النوم . وكان يختم أذانه : الله أكبر ، الله أكبر ، لا إله إلا الله . زعم عطاء أن النبي صلى الله عليه وسلم دعا له ومسح رأسه [ إسناده ضعيف ] » . . .

عطا از ابي محذوره نقل مي كند كه وي اذان نمي گفت جز در فجر و نيز اذان نمي گفت مگر پس از طلوع فجر! و هميشه در اذانش مي گفت : الصلاه خير من النوم . . .و با گفتن دو مرتبه الله و اكبر اذانش را به پايان مي برد ؛ عطا گفت : رسول خدا (ص) براي ابامحذوره دعا فرمود و دست بر سرش كشيد ولي اسناد اين خبر ضعيف است.

ب: او از رسول خدا روايتي نقل نكرده است

مزني شافعي از شافعي آورده است: « وعن علي رضي الله عنه وكرهه في الجديد لأن أبا محذورة لم يحكه عن النبي صلى اللَّهُ عليه وسلم أَنَّهُ أَمَرَ بِالتَّثْوِيبِ فَأَكْرَهُ الزِّيَادَةَ في الْأَذَانِ وَأَكْرَهُ التَّثْوِيبَ بَعْدَهُ ».

روايتي از علي (ع) رسيده است و طبق آن شافعي در مذهب جديدش تثويب را مكروه شمرد زيرا آبامحذوره از پيامبر (ص) حديثي را حكايت نكرده است تا به او تثويب را ياد داده باشد پس شافعي آن را در اذان وپس از آن مكروه دانسته است .

پس با توجه به روايت بلال كه ثابت شد ضعيف است وهمچنين روايت طريقه ي ابومحذوره كه اختلافات فاحشي در نحوه ي نقل آن وجود دارد و با توجه به اهميت حكم شرعي اين نتيجه بدست مي آيد كه امكان ندارد اين روايت از پيامبر صادر شده باشد بويژه شافعي در فتواي جديدش گفت : ابا محذوره از حضرت رسول خدا (ص) چنين حديثي نقل نكرده است ؛ معلوم نيست تثويب در كدام زمان جزء اذان فجر شمرده شده است ؟

چه زماني تثويب سنت شد ؟

يكي از پرسش هاي مهم در باره ي تثويب اين است كه اين امر در چه زماني بوجود آمد ؟ علماء در اين زمنيه نيز اختلاف شديدي دارند :

عطا : نمي­دانم

عبدالرزاق درمصنف آورده است:«عن بن جريج قال سألت عطاء متى قيل الصلاة خيرمن النوم قال لا

أدري »

عبدالرزاق از ابن جريج نقل مي كند : او از عطا كه ازفقهاي بزرگ مكه است پرسيد : چه زماني الصلاه خير من النوم گفته شده است ؟ گفت : نمي دانم .

عطا و فقهاي معاصر او ازجمله ابن جريج وعبدالرزاق و شافعي و ديگران بر اين نظر اند كه تثويب سنت نيست آنها حتي زمان جعل آن را هم نمي دانند ولي شكي وجود ندارد كه آنها روايات ابومحذوره و بلال را نيز ديده اند مگر اين كه روايات مزبور پس از زمان اين فقها بوجود آمده باشد و بدين لحاظ جزء سنت نباشد و از اين جهت نزد افرادي چون شافعي اعتباري ندارد اما رواياتي وجود دارد كه دلالت مي كند: عمر در اذان آن را افزود .

در شرح سنن ابن ماجه آمده است :« وفي بعض الروايات ان عمر زاد هذا اللفظ فلعله كان في زمنه صلى الله عليه و سلم ثم ترك ثم عمر رض أمر بذلك انجاح الحاجة »

در بعضي روايات آمده است كه عمر اين لفظ را در اذان اضافه كرده است شايد اصل آن در زمان رسول خدا بوده سپس اين سنت ترك شد و پس از آن عمر براي نيازي كه بدان احساس كرد به قرائت تثويب فرمان داد پس شايد زمان پيامبر بوده وبعدا ترك شده عمر دستور به گفتن آن داد.

ابن رشد : معلوم نيست

ابن رشد مي گويد : « اختلفوا في قول المؤذن في صلاة الصبح الصلاة خير من النوم هل يقال فيها أم لا فذهب الجمهور إلى أنه يقال ذلك فيها وقال آخرون إنه لا يقال لأنه ليس من الأذان المسنون وبه قال الشافعي وسبب اختلافهم هل قيل ذلك في زمان النبي صلى الله عليه وسلم أو إنما قيل في زمان عمر ».

فقها اختلاف كرده اند كه آيا مؤذن در فجر تثويب بگويد يا خير؟ جمهور گفته اند كه بگويند و ديگران بر اين باور اند كه نبايد گفت زيرا تثويب از سنن اذان نيست وشافعي نيز آن را سنت اذان نمي داند ، مبني اختلاف شان اين است كه آيا الصلاه خير من النوم زمان رسول خدا گفته شده و افرادي مثل ابامحذوره آنرا به پيامبر نسبت داده اند يا زمان عمر بدعت نهاده شده است ؟

بدين ترتيب با نقل صحيح ترين طرق روشن شد كه دو طريقه ي بلال و ابو محذوره صحيح نيست به علاوه زمان آن نيز مشخص نمي باشد.

3. تثويب سنت نيست بدعت است

یکم: ابن ابي شيبه؛ تثويب سنت نيست

ابوبكر ابن ابي شيبه روايت مي كند : « حدثنا أبو بكر قال نا أبو أُسَامَةَ عَنِ بن عَوْنٍ عن مُحَمَّدٍ قال ليس من السُّنَّةِ أَنْ يَقُولَ في صَلاَةِ الْفَجْرِ الصَّلاَةُ خَيْرٌ من النَّوْمِ »

ابواسامه ما را حديث كرد از عون ازمحمد گفت : از سنت نيست كه در صلاه فجر بگويد : الصلاة خير من النوم .

اسود بن يزيد مي گويد ، در اذان فجر تثويب نگوئيد : «اخبرنا اسرائيل بن يونس قال حدثنا حكيم بن جبير عن عمران بن ابي الجعد عن الاسود بن يزيد انه سمع مؤذنا اذن فلما بلغ حي على الصلاة ( حي على الفلاح ) قال الصلاة خير من النوم قال الاسود ويحك لا تزد في اذان رسول الله قال سمعت الناس يقولون ذلك قال لا تفعل ».

از اسود بن يزيد نقل شده كه گفت : او شنيد كه مؤذني اذان مي گويد : هنگامي كه به حي علي الصلاه و حي علي الفلاح رسيد گفت : الصلاه خير من النوم ، اسود گفت : واي بر تو ! در اذان رسول خدا حرف اضافي وارد مكن مؤذن گفت : مردم مي گويند ! اسود گفت : تو چنين عملي ( بدعتي ) انجام نده .

پس با توجه به نقل اسود بن يزيد و ابي شيبه و شرح شهادت شافعي درمذهب جديد كه گذشت روشن مي شود: تثويب سنت نيست و هر امري كه سنت نباشد و به قصد سنت بر آن مداومت گردد بدعت خواهد بود.

دوم:عمربن حفص؛تثويب بدعت است

جلال الدين سيوطي مي نويسد : « 2807 عن ابن جريج قَالَ:أَخْبَرَنِي عُمَرُ بنُ حَفْصٍ أَنَّ سَعْدَاً أَوَّلُ مَنْ قَالَ : الصَّلاَةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ فِي خِلاَفَةِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ عُمَرُ : بِدْعَةٌ ، ثُمَّ تَرَكَهُ ، وَأَنَّ بِلاَلاً لَمْ يُؤَذنْ لِعُمَرَ ».

ابن جريج گفت: عمربن حفص خبر داد ؛ اولين كسي كه در خلافت عمر گفت : الصلاه خير من النوم سعد بود عمر گفت : اين بدعت است ، سعد آنرا ترك كرد و بلال هم براي عمر هرگز اذان نگفت .

وهمچين معراج الدين سراجي بدخشاني در سراج السنن كه ترجمه و شرح كتاب درسي آثارالسنن علامه محمد نيموي است در باره تثويب مي نويسد :

«تثويب گفتن به طريق دوام و استمرار چون اذان واقامه بدعت است بايد كه اين طريق رائج كرده نشود و احياناً و در بعضي مكان طبق ضرورت تثويب گفتن ممنوعيت ندارد»

هم چنين در كتاب مسائل احمد و ابن راهويه آمده است ، قَالَ إسحاق : لا يؤذن إلا متوضئًا قُلْتُ : التثويب في أي ( الصلاة هو ) ؟ قَالَ : لا أعرفه ، ( وأمَّا ) الذي نعرف التثويب أن يُقَالَ : الصلاةُ خيرٌ من النوم . قَالَ إسحاق : التثويب بين الصلواتِ ، ( وهو ) مما ابتدعه القوم بعد النبي صلَّى اللهُ عليه وسلَّم وتركه أفضل

اسحاق گفت : مؤذن اذان نگويد مگر اينكه با وضو باشد ، گفتم [ = احمد] : در اذان كدام نماز تثويب گفته مي شود ؟ گفت : نمي شناسم . اما تثويبي را كه ما مي شناسيم اين است كه گفته شود : الصلاه خير من النوم ، اسحاق بن راهويه گفت : تثويب بين نماز هاست آن از از اموري است كه مردم پس از پيامبر پديد آورده و بدعت نهادند كه ترك آن بهتر است

نتيجه:

پس باتوجه به احاديث ذكرشده كه مهم ترين روايات در اين مسئله به شمارمي آيند و آن را مستندي براي تثويب قرار داده اند وبرخي مانند دهلوي آن را چون آيات قرآن دانسته است روشن گرديد كه هيچ يكي از روايات مذكور بر سنت بودن تثويب دلالت ندارد علاوه بر آن افرادي مانند شافعي ، آن را سنت نمي داند وبرخي ديگرچون اسحاق بن راهويه وديگران آن را بدعت نيز مي داند .

فهرست منابع

الأم ، اسم المؤلف: محمد بن إدريس الشافعي أبو عبد الله المتوفى : 204 ، دار النشر : دار المعرفة – بيروت – 1393 ، الطبعة : الثانية.

البدع ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن وضاح بن بزيع المرواني (المتوفى : 286هـ) .

بداية المجتهد ونهاية المقتصد ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن محمد بن رشد القرطبي أبو الوليد المتوفى : 595 ، دار النشر : دار الفكر – بيروت.

تنقيح التحقيق في أحاديث التعليق ، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي المتوفى: 748هـ ، دار النشر : دار الوطن – الرياض – 1421هـ-2000م ، تحقيق : مصطفى أبو الغيط عبد الحي عجيب.

الترغيب والترهيب من الحديث الشريف ، اسم المؤلف: عبد العظيم بن عبد القوي المنذري أبو محمد المتوفى: 656 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1417 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : إبراهيم شمس الدين.

تحفة الحبيب على شرح الخطيب (البجيرمي على الخطيب) ، اسم المؤلف: سليمان بن محمد بن عمر البجيرمي الشافعي المتوفى: 1221هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت/ لبنان – 1417هـ-1996م ، الطبعة : الأولى.

تحفة الملوك (في فقه مذهب الإمام أبي حنيفة النعمان) ، اسم المؤلف: محمد بن أبي بكر بن عبد القادر الرازي المتوفى: 666 ، دار النشر : دار البشائر الإسلامية – بيروت – 1417 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عبد الله نذير أحمد.

تنوير الحوالك شرح موطأ مالك ، اسم المؤلف: عبدالرحمن بن أبي بكر أبو الفضل السيوطي المتوفى: 911 ، دار النشر : المكتبة التجارية الكبرى – مصر – 1389 -1969

جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي المتوفى: 911هـ ، دار النشر.

الجد الحثيث في بيان ما ليس بحديث ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الكريم بن سعودي الغزي العامري المتوفى: 1143 هـ ، دار النشر : دار الراية – الرياض – 1412 هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : بكر عبد الله أبو زيد.

الحجة على أهل المدينة ، اسم المؤلف: محمد بن الحسن الشيباني أبو عبد الله المتوفى: 189 ، دار النشر : عالم الكتب – بيروت – 1403 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : مهدي حسن الكيلاني القادري.

حديث إسماعيل بن جعفر ، اسم المؤلف: أبو إسحاق إسماعيل بن جعفر بن أبي كثير الأنصاري الزرقي المدني المتوفى: 180 ، دار النشر.

الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني ، اسم المؤلف: علي بن محمد بن حبيب الماوردي البصري الشافعي المتوفى: 450 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – لبنان – 1419 هـ -1999 م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض – الشيخ عادل أحمد عبد الموجود.

حجة الله البالغة ، اسم المؤلف: الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم الدهلوي الوفاة: 1176 ، دار النشر : دار الكتب الحديثة – مكتبة المثنى – القاهرة – بغداد ، تحقيق : سيد سابق.

خلاصة الاحكام في مهمات السنن وقواعد الاسلام ، اسم المؤلف: يحيى بن مري بن حسن بن حسين بن محمد بن جمعة بن حزام الحزامي، الحوراني، أبو زكريا، محيي الدين الدمشقي الشافعي المتوفى: 24 / 676 هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة – لبنان – بيروت – 1418هـ – 1997م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : حققه وخرج أحاديثه: حسين إسماعيل الجمل.

الزاهر في معاني كلمات الناس ، اسم المؤلف: أبو بكر محمد بن القاسم الأنباري المتوفى: 328 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة – بيروت – 1412 هـ -1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. حاتم صالح الضامن.

سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل الصنعاني الأمير المتوفى: 1182 هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت – 1379 ، الطبعة : الرابعة ، تحقيق : محمد عبد العزيز الخولي.

سنن الدارقطني ، اسم المؤلف: علي بن عمر أبو الحسن الدارقطني البغدادي المتوفى : 385 ، دار النشر : دار المعرفة – بيروت – 1386 – 1966 ، تحقيق : السيد عبد الله هاشم يماني المدني.

سراج السنن در س آثارالسنن اسم المؤلف: معراج الدين بدخشاني ، معاصر، مكتبة فاروقيه:محله ي جنگي پشاور 1388ش .

شرح مشكل الآثار ، اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي المتوفى: 321هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة – لبنان/ بيروت – 1408هـ – 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط.

شرح سنن ابن ماجه، السيوطي، جلال الدين (المتوفى 911هـ)، و آخرون دار النشر.

عون المعبود شرح سنن أبي داود ، اسم المؤلف: محمد شمس الحق العظيم آبادي المتوفى: 1329 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1995م ، الطبعة : الثانية.

الفواكه الدواني على رسالة ابن أبي زيد القيرواني ، اسم المؤلف: أحمد بن غنيم بن سالم النفراوي المالكي المتوفى: 1125 ، دار النشر : دار الفكر – بيروت – 1415

المجموع ، اسم المؤلف: محي الدين يحي بن شرف النووي المتوفى: 676 ، دار النشر : دار الفكر – بيروت – 1997م .

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي المتوفى: 235 ، دار النشر : مكتبة الرشد – الرياض – 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت

معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول ، اسم المؤلف: المبارك بن محمد ابن الأثير الجزري المتوفى: 544 ، دار النشر

مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح ، اسم المؤلف: علي بن سلطان محمد القاري المتوفى: 1014هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية – لبنان/ بيروت – 1422هـ – 2001م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : جمال عيتاني.

موطأ الإمام مالك ، اسم المؤلف: مالك بن أنس أبو عبدالله الأصبحي المتوفى: 179 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – مصر – – ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي

معجم ابن الأعرابي ، اسم المؤلف: أبو سعيد أحمد بن محمد بن زياد بن بشر بن درهم البصري الصوفي (المتوفى : 340هـ) الوفاة: 340 ، دار النشر

المجالسة وجواهر العلم ، اسم المؤلف: أبو بكر أحمد بن مروان بن محمد الدينوري القاضي المالكي الوفاة: 333هـ ، دار النشر : دار ابن حزم – لبنان/ بيروت – 1423هـ – 2002م ، الطبعة : الأولى.

المصنف ، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني المتوفى: 211 ، دار النشر : المكتب الإسلامي – بيروت – 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي.

مسائل الإمام أحمد بن حنبل وابن راهويه ، اسم المؤلف: إسحاق بن منصور بن بهرام الكوسج أبو يعقوب التميمي المروزي المتوفى: 251هـ ، دار النشر : دار الهجرة – الرياض / السعودية – 1425 هـ -2004 م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : خالد بن محمود الرباط – وئام الحوشي – د. جمعة فتحي .

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني المتوفى : 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر.

[1]‌. خطابي ، الترغيب والترهيب ج 1 ص 110 .

[2].‌ ابوبكر انباري ، الزاهر في معاني كلمات الناس ج 1 ص 49.

[3] . ابن الجزري ، جامع الاصول ج 5 ص 287.

[4] . ابوعبدالله مرواني ، البدع ج 1 ص104 حديث إسماعيل بن جعفر ج 1 ص 155 .

[5]. ملا علي قاري ، مرقاة المفا تيح ، ج 2 ص 316.

[6]. عظيم آبادي ، عون المعبود ، ج 2 ص 125.

[7] . بجيرمي الشافعي تحفة الحبيب على شرح الخطيب ،ج 2 ص 199.

[8] . نووي ، المجموع ج 3 ص 124.

[9]. أحمد بن عبد الكريم ، الجد الحثيث ج 1 ص 123.

[10]. محمد ابن ابي بكر رازي ، تحفة الملوك ج 1 ص 51 ،50 .

[11]. طحاوي ، شرح مشكل الاثار ، ج 15 ص 360 .

. [12] عبدالعزيز دهلوي حجة الله البالغة ج 1 ص 404.

[13]. عثمان ذهبي تنقيح التحقيق في أحاديث التعليق ج 1 ص 117 و. مناوي ، فيض القدير ج 6 ص 389.

[14]. إسماعيل الصنعاني الأمير ، سبل السلام ، ج 1 ص 120.

[15]. مالك بن انس ، مؤطاء مالك ، ج1ص 72.

[16]. محيي الدين الدمشقي ، خلاصة الأحكام ج 1 ص 287 و سبل السلام ، ج 1 ، ص 120.

[17].طحاوي ، شرح مشكل الاثار ج 15 ص 361 .

[18] . ابو سعيد بصري ، معجم ابن الأعرابي ، ج 2 ، ص 349.

-[19] سبل السلام ج1 ص120 .

[20]. دار قطني ، سنن الدارقطني ، ج 1 ، ص 238.

[21] . همان

[22]. سيو طي ، جامع الأحاديث ، ج 17 ، ص 325 .

[23]. سيوطي ، المجالسة وجواهر العلم ، ج 1 ، ص 164 .

[24].مزني شافعي ، الحاوي الكبير ، ج 2 ، ص 55 والأم ج 1 ص 85 .

[25]. عبدالرزاق ، مصنف عبد الرزاق ، ج 1 ، ص 474.

[26]. شرح سنن ابن ماجه – (ج 1 / ص 51) باب استبراء بعد از بول و استبراء ذكر .

[27].ابن رشد ، بداية المجتهد ، ج 1 ، ص 77 .

[28]. ابن أبي شيبه ،الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ج 1 ، ص 189 ح 2161 .

.[29] شيباني ، الحجة على أهل المدينة ،ج 1 ص 85 .

[30].سيوطي ، جامع الأحاديث ، ج 14 ص 187.

[31]. سراج السنن ص 231.

[32]. أبو يعقوب التميمي المروزي ، مسائل الإمام أحمد بن حنبل وابن راهويه ، ج 1 ، ص 126.

نویسنده: سید شفیع هاشمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازدید: 3
مطالب مرتبط